مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
نیروانا
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۴
این مقاله با روش مقایسهایComparativy Stmdy) )، عرفان اسلامی و ذن بودایی را بررسی میکند و در صدد پاسخگویی به پرسشهای ذیل بر میآید: 1. ارتباط دین و عرفان چگونه است؟ 2. تفاوت عرفان دینی و عرفان بشری در چیست؟ 3. آیا عرفان بشری میتواند انسانی را به کمال مطلوب برساند؟
نگارنده، پس از معرفی ذن بودایی و عرفان اسلامی، به بررسی نکات اشتراک و اختلاف این دو پرداخته، پس از نقد و بررسی، به این نتیجه میرسد که دین و عرفان، هر دو دارای ریشة فطری بوده، در ارتباط طولی با یکدیگر قرار دارند؛ بدین سبب، تقابل و تضاد در میان این دو، معنا نمییابد. همچنین بیان میدارد که یکی از نقاط قوت عرفان دینی، ابتنای آن بر وحی است؛ بنابراین، دین به جهت اتصال به منبع الاهی، سریعترین، نزدیکترین، سالمترین و درستترین راه، جهت کسب معرفت را ارائه میدهد.
نجات بخشی در دین بودا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نجات ایده ساختاری تفکر بودائی است. از نقطه نظر دین بودا جهان ترکیبی از عناصر گذران و ناپایدار است و هیچ واقعیت ثابتی را نه در عالم کبیر و نه در عالم صغیر نمی توان مشاهده نمود. بنابراین هستی جز رنج ببار نمی آورد و عین رنج است. خواهش و میل به هستی همچون « کرمه ای » است که نتیجه آن تناسخ و بازپیدایی در هستی است. انسان کامل اوست که ، خود را بتواند از چرخه تناسخ و قید کرمه رها سازد و به نجات که وصول به نیروانه است دست یازد. کیفیت وصول به نیروانه یا نجات در دین بودا و از نقطه نظر دو فرقه بزرگ « تهره واده» متفاوت است.
بررسی تطبیقی«فنا» و «نیروانا» در آموزه های بودا، کارلوس کاستاندا و مولانا
حوزههای تخصصی:
بر مبنایمعرفت شناسیسنتی، آدمیقادر بود از راه حواس و به مدد روش هایتجربی، اشیا را چنان که هست، بشناسد و به واقعیت پیببرد. پس از نظریه کانت در معرفت شناسیکه بعد از او پذیرش عام یافته است، معلوم شد که معرفت، دستاورد تعامل عین و ذهن است و عامل شناسا (سوژه)، در موضوع شناسایی(ابژه) تصرف هاییدارد و ما با «نمود» اشیا سروکار داریم، نه با «بود» اشیا. ما نمیتوانیم به واقعیت، آن گونه که هست برسیم، بلکه تنها میتوانیم واقعیت را آن گونه که مینماید، بشناسیم. به عبارت دیگر ما با «فنومن ها» سروکار داریم نه با ""نومن ها"". بنظر میرسد که در روزگار پست مدرن، بر اثر ظهور معرفت شناسیجدید و درهم شکسته شدن اقتدار علم (Science) و متدهایتجربیو کم رنگ شدن جزمیت و اثبات گراییدر علوم و اکتفا به ابطال گرایی، راه برایمکتب هایعرفانیو معنوی، که انسان را به درک شهودیو یقینیفرا میخواند، گشوده شده است. شبه دین ها، معنویت هایمدرن و سیستم هایعرفانیدر کنار ادیان توحیدیو غیرتوحیدی، متاع خویش را به بازار آورده و بساط تبلیغ و تبیین را گسترده است. برخیاز این مکاتب عرفانیمتاثر از سنت هایعرفانیدینیاست که در تداوم تاریخیخود با گسست از بنیان هایمعرفتیخود، راهیدیگر برگزیده و برخیدیگر ریشه در نیازهایانسان مدرن به فضا/ تفکر معنویفارغ از پیش فرض هایدینیو غیردینیدارد. در این مقاله میکوشیم با بررسیتطبیقیسه سیستم عرفانی(بودیسم، عرفان سرخ پوستیو عرفان مولانا)، فرجام و غایت سلوک را بر مبنایدریافت ها و آموزه هایاین سه مکتب مورد بررسیو ارزیابیقرار دهیم.
«آتش در عرفان اسلامی و زرتشتی»
حوزههای تخصصی:
آتش در عرفان نماد نور، عشق،اشراق، خرد و پیوند با خداوند است که در عرفان جهانی عمومیت دارد و در عرفان اسلامی و زرتشتی نیز که بخش های اصلی عرفان ایرانی به شمار می آیند همین مطلب دیده می شود. آتش به صورت عشق در عرفان حضور یافته و در همه کشف و شهودهای عارفان همواره نور وآتش به نوعی دیده می شود. در دین زرتشت نیز همواره خدای یکتا پرستیده می شده و نور و آتش برترین جلوه حق قلمداد می شده است. آموزه های زرتشتی در اغلب ادیان تاثیر نهاده و به ویژه در ادیان ابراهیمی نقش آفرینی نموده است. خداوند در این ادیان نور دانسته شده و همواره به صورت نور یا آتش بر انبیاء و اولیاء و عرفا جلوه نموده است.
فنـای عارفانه، بقـای جاودانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان زیباترین، لطیف ترین و هنری ترین نگاه به مذهب است. عارفان با نگاهی ذوقی و جمال شناسانه همه پدیده های دینی و طبیعی را تأویل کرده اند و آرمانی ترین و ذوقی ترین بازنمودها را ارائه داده اند. یکی از پدیده های بازنگریسته شده عرفانی که شکلی آرمانی، دلخواه و شورانگیز یافته، «مرگ» است. عارف- همانند دیگر انسان ها- در پی بی مرگی است. خارخار جاودانه زیستن، سودای عشقی را در او برمی انگیزد که در پیوند با معشوق همیشه زنده، و پیوسته ماندگار، خود به ماندگاری جاوید دست یابد. از این رو، ستیز ناسازها را می آغازد و با تلاشی بی وقفه و مشتاقانه نیمه افلاکی(روح) را از نیمه خاکی(تن) رها می سازد تا به وصال معشوق دست یابد و جاودانه گردد. این نوشتار به واکاوی اندیشه های عارفان در مورد مرگ و انواع آن می پردازد. در رویارویی فنا(باور عرفان ایرانی) با نیروانا(باور عرفان بودایی)، شاهکار اندیشه عرفان ایرانی را در تکامل بخشیدن به نیروانا، یعنی رسیدن به هستی واقعی تبیین می نماید؛ آن گاه با نگاهی گذرا، چگونگی نمود اندیشه فنا را در ادب و عرفان پارسی بازمی نمایاند؛ و در بخشی دیگر به بررسی فنا به عنوان خاستگاه شطحیات عارفان می پردازد.
بازنمایی مرگ در آیین بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
مرگ شناسی در دهه های اخیر تبدیل به یکی از حوزه های مهم میان رشته ای در تکنولوژی پزشکی، فلسفه، هنر، علوم سیاسی، تاریخ، ادیان و جامعه شناسی شده است. در این مطالعه، مرگ به عنوان یک پویایی اساسی و پیش زمینه حیات در آیین بودایی مورد بررسی قرار می گیرد. سوال تحقیق این است که بازنمایی های مرگ در آیین بودایی چه چیزی را در خصوص یک جامعه بودایی و ارزش های آن مشخص می کند؟ بنابراین پژوهش حاضر با استفاده از روش بازنمایی و تکنیک بررسی اسنادی و کتابخانه ای ، بازنمایی های مرگ به عنوان نقطه پیوند تجربیات و دیدگاه های فرد و فرهنگ و ایدیولوژی غالب در آیین بودایی را مورد مطالعه قرار داده و به پاسخ سوال مورد نظر می پردازد. آیین بودایی تاکید می کند که به جای انکار مرگ باید آن را پذیرفت. پذیرش مرگ البته به معنای پذیرش دلمردگی به معنای شیوه زندگی نیست. آیین بودایی مانند تمام ادیان دیگر مناسکی برای مرگ تعیین کرده که باعث آرامش رفتگان و بازماندگان . بنابراین، زمانی که پای مسیله ای همچون مرگ در میان باشد، این آیین می تواند منشا خردورزی جامعه شناختی و روان شناختی باشد. آیین بودایی به ما یاداوری می کند که سرنوشت هرچه باشد، کنش های ما جریان خواهد داشت.
بررسی تطبیقی حقیقت نجات از منظر حکمت متعالیه، ودانته و ماهایانه
منبع:
کلام حکمت سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳
71 - 90
حوزههای تخصصی:
مسئله نجات و رستگاری، حکایتگر بزرگترین آرمان حیاط بشری است. اهمیت این مسئله سبب شده که ادیان و مکاتب فکری مختلف، هر یک نگاهی متفاوت و دیدگاهی خاص در این خصوص ارائه دهند. در این مقاله با نگاهی توصیفی-تحلیلی، مسئله نجات، از منظر سه مکتب فکری حکمت متعالیه در اسلام، ودانته در هندو و ماهایانه در بودا، بررسی میشود. نجات از منظر حکمت متعالیه، امری وجودی و تشکیکی است که به واسطه حرکت جوهری انسان آغاز شده و مساوق با ادراک است. بالاترین درجه آن یعنی تعقل، عبارت است از اتحاد نفس با حقایق وجودی. نجات از منظر مکتب ودانته، معرفت انسان به اتحاد نفس خویش با برهمن است؛ زیرا فنای محض در وجود مطلق است که مقصد و مقصود اصلی نجات و موکشه در این مکتب است. نجات از منظر مکتب ماهایانه، نائل شده به نیروانه است که از طریق فرونشاندن عطش تمایلات و خارجشدن از چرخه سمساره و رنج، و به واسطه طریق هشتگانه بودا تحقق مییابد.
بررسی تحلیلی - تطبیقی رهیافت های پیش گیری و درمان رنج در تعالیم بودا و آموزه های قرآن کریم(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
زندگی انسان در کره خاکی، همواره با رنج، آمیخته است. قرآن کریم، آفرینش انسان را در رنج و سختی، شناسانده است (بلد: 4) و بودا همه فرآیندهای زندگی را، رنج، معرفی نموده، بدین رو کنکاش در رهیافت های پیش گیرانه و رهایی از رنج، لازم و ضروری است. این یژوهه، با روش تحلیلی- تطبیقی، رهیافت های برون رفت از رنج را مورد بررسی قرار داده است.
یافته های این تحقیق نشانگر آن است که رنج در نگاه بودا، انسان مدارانه است و چهره ناخوشایندی دارد که باید از آن رهایی یافت و مسئولیت رهیدن بر عهده سالک است .برابر تعالیم بودا، راه رهایی از رنج، پیمودنِ راه اعتدال، شامل: 1. ایمان درست؛ 2. اندیشه درست؛ 3. سخن درست؛ 4. رفتار درست؛ 5. معاش درست؛ 6. سعی درست؛ 7. توجه درست و 8. مراقبت است که فرد را به مرحله نیروانا می رساند و از چرخه رنج آفرینِ حیات و تناسخ، رهایی می یابد.
در آموزه های قرآن و روایات، رنج طرحی الهی، حکمت مدارانه و دارای آثار مثبت و پاداش است و خداوند در مشکلات، همواره امدادکننده و یاورِ انسان است. در آموزه های قرآن کریم، رنج به سه نوعِ: 1. رنج برخاسته از آفرینش؛ 2. رنج ناشی از ابتلائات و 3. رنج برخاسته از اکتسابات نادرست، قابل تقسیم است که برای پیش گیری و رهایی از هر دسته، راهکارهایی خاص، ارائه شده است.