مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
لیبرالیسم
حوزه های تخصصی:
حرکت نوگرایانه دینی در اواخر دوران حکومت رضاشاه و تحولات پس از شهریور 1320 جریان روشن فکری تازه ای را به جامعه عرضه داشت؛ جریانی که از بطن آن طیفی مذهبی متأثر از تمدن اروپایی و ایدئولوژی لیبرالیسم نمود پیدا کرد. این طیف باتوجه به شیوه غالب مبارزه جهانی -یعنی مبارزه مسالمت آمیز فرهنگی-اجتماعی- و وضعیت حکومت استبدادی، اولویت را به فعالیت های فرهنگی-اجتماعی داد و آن را طی دهه های 20 و 30 از راه های مختلف پیگیری کرد. پژوهش حاظر با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و استناد به مطالعات کتابخانه ای و اسناد آرشیوی معتبر انجام شده است. پرسش اصلی پژوهش عبارت است از: «مهم ترین فعالیت های فرهنگی-اجتماعیِ جریان ملی-مذهبی در دهه های 20 و 30 چه بود و آن ها با چه اهدافی به این شیوه از فعالیت ها روی آوردند؟» نتیجه پژوهش حاکی است که طیف مذکور به این دلیل به این شیوه از فعالیت ها روی آوردند که مسئله اساسی جامعه ایرانی را نه در تغییر حکومت، بلکه در مشکلات فرهنگی-اجتماعی و اصلاح آن در چارچوب قانون اساسی ازطریق ایجاد کانون هایی برای حرکت جمعی درجهت تقویت و بازسازی ایمان، اخلاق و اندیشه درست دینی و ملی برای تربیت نسل جدید می دانستند.
تفسیر زمینه های معرفت شناختیِ فلسفه سیاسی اجتماع گرایان؛ با تأکید بر دستگاه فلسفی ویتگنشتاین متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
185 - 215
حوزه های تخصصی:
اجتماع گرایی از مهم ترین مکاتب فکری در اندیشه سیاسی معاصراست که از حیث فلسفی دارای ریشه های متفاوتی است.به گونه ای که برخی محققان، اجتماع گرایان را«نوارسطویی» و عده ای نیز آنان را «نوهگلی» می دانند.اما این مقاله تحلیل و تفسیر زمینه های معرفت شناختی فلسفه اجتماع گرایی بر مبنای اندیشه ویتگنشتاین متاخر را مورد بررسی قرار داده است.ویتگنشتاین در <em>«پژوهشهای فلسفی»،</em>با نوعی چرخش معرفت شناختی،نظریه «بازی های زبانی»را مطرح نمود که نشانگر کاربرد واژه ها در تعاملات زندگی اجتماعی است.از این منظر،مقاله حاضر به بررسی تاثیرات انقلاب معرفتی- زبانی ویتگنشتاین متأخر بر اندیشه سیاسی فلاسفه اجتماع گرا پرداخته است.پرسش این است که نظریه فلسفی ویتگنشتاین متأخر چگونه به شکل گیری الگویی زمینه مند در اندیشه اجتماع گرایان معاصر کمک کرده است؟.نتایج بحث حاکی از آن است که فلسفه ویتگنشتاین متأخر به مثابه انقلابی معرفتی در دوره معاصر به صورت غیرمستقیم به فلسفه سیاسیِ اجتماع گرا کمک نموده تا با اتکا به آن الگویی زمینه مند پیدا کند و سپس با پیروی از این روش به نقد مواضع اساسی لیبرالیسم به عنوان یک فراروایت و زبان جهانشمول بپردازد.با ابتنای بر رویکردی تفسیری،مقصود نشان دادن این موضوع مهم است که چگونه می توان بصیرت فلسفی ویتگنشتاین متاخر را در حوزه هایی بکار برد که او در آثارش مستقیماً به آن ها نپرداخته است.
تأثیر سقوط اخلاقی نظام سرمایه داری بر تولید و گسترش خشونت در آمریکا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیست و یکم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۸۲
151 - 178
حوزه های تخصصی:
بحران اخلاقی نهفته در ماهیت نظام سرمایه داری غرب، امروزه پیامدهای ناگواری بر جهان تحمیل کرده است. یکی از مهم ترین این پیامدها که امروزه جامعه بشری تحت تأثیر آموزه های غیرالهی و غیراخلاقی نظام سرمایه داری دچار آن شده، سیر صعودی گرایش به خشونت و افراطی گری در جهان است. اتهام خشونت گرایی و افراطی گری گرچه در حال حاضر با تبلیغات گسترده غرب متوجه جهان اسلام گردیده و به یکی از جلوه های اسلام هراسی در رسانه های غربی، به ویژه رسانه های مورد حمایت ایالات متحده آمریکا تبدیل شده است، اما بررسی دقیق این پدیده، محققان را به ماهیت خشونت طلبی و افراطی گری لیبرالیسم و نقش کلیدی آن در گسترش این معضل در جهان رهنمون می سازد. نگارنده با عدم پذیرش انتساب خشونت طلبی و افراطی گری به جریان اصیل اسلامی از طریق تحلیل محتوای اسناد و شواهد موجود، ریشه عوامل واقعی خشونت و افراطی گری را در جهان، در بحران اخلاقیِ نهفته در ماهیت نظام سرمایه داری و لیبرالیستی غرب جست وجو می کند.
مبنای نظری تحریم های مربوط به برنامه هسته ای ایران: مقایسه دیپلماسی دولت های ترامپ و اوباما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فضای عملی روابط بین الملل، وضع کنندگان تحریم انگیزه های متفاوتی برای استفاده از این ابزار دارند. تغییر در سیاست برجامی دولت آمریکا یکی از موارد جالب توجه در این زمینه است. سؤال مقاله حاضر این است که نقطه عزیمت نظری تفاوت در دیپلماسی تحریمی دو دولت ترامپ و اوباما در قبال ایران با وجود تعهد این کشور به تعهدات برجام چه بوده است؟ فرضیه مقاله این است که در حالی که سیاست تحریمی دولت اوباما بیشتر مبتنی بر انگیزه متعهدسازی ایران به هنجارهای بین المللی بود، انگیزه اصلی دولت ترامپ پیشبرد حداکثری منافع آمریکا فارغ از محدودیت های حقوقی بین المللی است. از این منظر، برجام برای دولت اوباما، توافقی کارآمد و برای دولت ترامپ، ناکارآمد تلقی شده است. فرضیه به لحاظ نظری بر دو نظریه واقع گرایی و لیبرالیسم درباره کارکرد تحریم در روابط بین الملل متکی است. این فرضیه به نحو تحلیلی- تبیینی و با تکیه بر داده های معتبر بررسی خواهد شد.
بیداری اسلامی پیرامون لیبرالیسم؛ اشتراک ها و افتراق ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بیداری اسلامی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱۰
99 - 118
حوزه های تخصصی:
از منظر لیبرالیسم، هیچ عقیده ای حق مطلق نبوده و آزادی بالاترین ارزش انسانی است. برخی نظریه پردازان این مکتب نظیر جان لاک، ایمانوئل کانت و جان استوارت میل معتقدند هر یک از انسان ها در زندگی خود آزاد بوده و معیار آنها برای آزادی، آسیب نرساندن به حریم دیگران است. از سویی دیگر، در مبانی دین اسلام، آزادی وسیله است نه هدف و نیز حدود آزادی در شرع تعیین می گردد که در آن، مصالح انسان ها به ویژه مصالح اخروی نیز مورد توجه است. مساله اصلی این مقاله که با روش توصیفی-تحلیلی نگارش شده این است که گر چه برخی از مبانی لیبرالیسم نظیر عدالت، اختیار و آزادی در مبانی دین اسلام نیز مورد تایید و تاکید می باشد، ولی تفاوت هایی بنیادین در مفاهیمی نظیر حکومت، قانون، حقیقت، حریم خصوصی، تفکر و بیان، زندگی دنیوی و محدوده شناختی انسان ها میان آن دو وجود دارد که در این نوشتار ارائه می گردد.
جان استوارت میل و یگانه اصل محدودکننده آزادی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیستم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۷۸
109 - 130
حوزه های تخصصی:
جان استوارت میل، فیلسوف لیبرال مسلک بریتانیایی، در رساله ای درباره آزادی با تکیه بر مفهوم ضرر، در صدد ارائه اصل و معیاری برای تحدید دامنه اقتدار و دایره دخالت دولت در حوزه خصوصی شهروندان و تعیین و تحدید مرز و محدوده آزادی های فردی برآمد که امروزه با نام «اصل ضرر» شناخته می شود. تلاش و تأملات میل در این راستا و اصل ابداعی او، هرچند در نظر بسیاری تحسین و یا تلقی به قبول شده است و از زمان طرح و تدوین، به عنوان یکی از اصول محوری لیبرالیسم شناخته می شود، ولی مدلول و محتوای این اصل و انگاره همواره مناقشه برانگیز و آماج نقد و انتقادهای اساسی بوده و حتی برخی هواداران لیبرالیسم نیز با اذعان به کاستی ها و کم مایگی آن، در پی تجدیدنظر و ارائه تقریرهایی تعدیل یافته و منسجم از آن برآمده اند. در این مقاله، پس از اشاره به پیش فرض های میل در تدوین اصل ضرر، به تبیین، بررسی و نقد مبنا و مدعای «اصل ضرر» و واکاوی جایگاه آن در سیاق و ساختار نگرش لیبرالیستی و سودگرایانه میل پرداخته شده است
نگاه وبر به لیبرال دموکراسی موجود در غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار بر پایه این پیش انگاره استوار است که وبر در خطِّ سیری انتقادی نسبت به اندیشه سیاسی غرب جای می گیرد. خطِّ سیری که رویکردی انتقادی به لیبرال دموکراسی دارد. بر این پایه این پرسش طرح می شود که نگاه وبر به مدرنیته سیاسی و لیبرال دموکراسی چیست. فرضیه این نوشتار این است که وبر لیبرال دموکراسی را برنمی تابد و با توجه به این که باورمندانِ به مدرنیته سیاسی، آن را چونان جدایی دولت از جامعه مدنی و برتری خودآئینی بر چیرگی برمی شمرند؛ فرضیه انضمامی این مقاله نیز باور وبر به «برتری چیرگی بر خودآئینی» خواهد بود. با کاربست روش تاریخ ایده ها، یافته های این پژوهش نشان از برجستگیِ سه واحد- انگاره «برتریِ چیرگی بر خودآئینی»، «ظاهری بودنِ دموکراسی» و «قابلِ انتقاد بودنِ لیبرالیسم»، در رویکرد وبر به لیبرال دموکراسی دارد. البته با وجود این رویکرد انتقادی، وبر تنها سیاست زداییِ دیوان سالارانه را برگشت پذیر می داند. به نظرِ وبر رهبریِ فرهمند در بسترِ یک دموکراسیِ پارلمانی می تواند چنین کاستی را بزداید.
دولت در اندیشه لیبرالیسم(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
لیبرالیسم یکی از مؤلفه های مدرنیسم، در نظر و عمل از پروتستانیسم و نهضت اصلاح دینی قرن شانزدهم مدد گرفته و به صورت یک نهضت اجتماعی، که طرفدار آزادی های فردی و رهایی از قید و بندهای هرگونه تشکیلات سیاسی است، در آمده است. در مجموع، دو مبنا برای لیبرالیسم می توان بیان نمود: مبنای فردگرایانه و مبنای جامعه گرایانه. با تأمل در این دو مبانی لیبرالیسم، می توان آن را بیانگر یک گرایش فکری و سیاست دانست که شامل اصول کلی از قبیل آزادی بیان عقاید، تفکیک قوا، اقتصاد بازار آزاد و... می باشد. نظریة دولت لیبرال، نظریه ای سیاسی اقتصادی و حکومت مشروطه، یکی از پایه های استقرار آن بود. آدام اسمیت، نقش مهمی در بسط و توسعه این نظریه ایفا کرد. مهم ترین اصل نظریه لیبرالی دولت، این است که دولت برتری و رجحانی بر سایر نهادها ندارد. درواقع دولت یک نهاد اجتماعی میان نهادهای دیگر است؛ نباید در عرصه دیگر نهادها مداخله یا اعمال اراده نماید. در رابطه با دولت لیبرال، سه دیدگاه مختلف وجود دارد: عدم ضرورت دولت، دولت حداقل و دولت حداکثر، یا دولت رفاه. امروزه لیبرالیسم را بیشتر با نظریه دولت حداقل مشخص می کنند، اما با نگاهی به لیبرال ترین کشورها، مشخص می شود که سایة دولت در بسیاری از بخش ها گسترده شده است.
معرفت شناسی در مکتب جامعه گرایی: تلاش توأمان برای مقید ساختن معرفت و گریز از نسبی گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۳ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۹۲
289 - 310
جامعه گرایی یکی از مکاتب منتقد سنت روشنگری و اندیشه مدرن در منظومه فکری غرب معاصر است. مایکل سندل، السدیر مک اینتایر و چارلز تیلور از نظریه پردازان اصلی و چهره های شناخته شده این مکتب فکری به طور مشخص به نقد مبانی فلسفی و بنیان های لیبرالیسم می پردازند. یکی از حوزه های رویارویی جامعه گرایان با لیبرال ها معرفت شناسی است که این مقاله محورهای اصلی آن را بررسی می کند. اندیشمندان جامعه گرا مشترکاً معرفت جهان شمول گرا و نیز فردگرای لیبرال را نقد می کنند و در مقابل از معرفتی محدود به دو قید تاریخ و اجتماع دفاع می کنند. البته به باور ایشان، تاریخی و اجتماعی شمردن معرفت سبب گرویدن آنان به مسلک ذهنی گرایی و نسبی گرایی نمی شود، بلکه بیانگر محدودیتی است که ذهن آدمی در فرایند شناخت با آن روبه روست. برخلاف نسبی گرایان، جامعه گرایان از وجود واقعیت عینی و امکان کشف آن، البته از مجرای اجتماع، سخن می گویند. محور مشترک دیگر در معرفت شناسی جامعه گرایی، باور به لزوم وجود پیوند میان هست و باید است. از این رو، آنان لیبرالیسم را به دلیل ادعای بی طرفی ارزشی و ترویج ایده جدایی دانش از ارزش مورد انتقاد قرار می دهند
نقد و بررسی مبانی اخلاق لیبرالیسم(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
باور به تهی بودن دنیای واقعی از ارزش یا منشأیی برای ارزش، و نیز فردگرایی خاص لیبرالیسم، مکتبی اخلاقی را بنیان نهاد که تنها منشأ اعتبار گزاره های اخلاقی را اراده و میل فرد معرفی می کند. با وجود رواج گسترده اخلاق لیبرال، این دیدگاه با انتقاداتی مواجه است. در این پژوهش تلاش شده تا ضمن تبیین مکتب اخلاق لیبرال، به نقد های آن اشاره شود. نتایج بررسی انتقادی دیدگاه مزبور حاکی از آن است که، مکتب اخلاقی لیبرالیسم را باید در دستة غیرواقع گرایان اخلاقی و به تبع آن، نسبی گرایان اخلاقی دسته بندی کرد. در این صورت، حاصل غیرواقع گرایی اخلاقی این است که هرگز باید اصلی اخلاقی مکتب خویش را نتوان توجیه کرد. از سوی دیگر، نسبیت در اخلاق، بی اعتباری هر نظام اخلاقی از جمله هر مکتب نسبی گرا را رقم خواهد زد. پیامدهای غیرمنطقی نسبیت در اخلاق، لیبرالیست ها را به سخن گفتن از قیودی نظیر لزوم احترام به امیال دیگران کشانده است. اما آنها هرگز این ابهام را پاسخگو نبوده اند که با وجود غیرواقع گرا بودن، چگونه می توان به پیامدهای ناگوار واقعی، برای توجیه چنین قیودی استناد کرد. حقیقت این است که جز با در نظر گرفتن سعادتی واقعی برای انسان از یک سو، و پیامدهای واقعی افعال اختیاری او از سوی دیگر، هرگز نمی توان مکتب اخلاقی موجهی را شکل داد؛ سعادتی که از منظر دین حق، نزدیک شدن به کامل مطلق است و برای درک جزئیات پیامدهای افعال اختیاری انسان نسبت به این هدف، از راهنمایی کامل مطلق نمی توان بی نیاز بود.
بررسی تطبیقی اصل آزادی و اصل امر به معروف و نهی از منکر(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
لیبرال ها در یک نگاه، به دو دسته طرفداران آزادی مثبت و طرفداران آزادی منفی تقسیم می شوند. اصل آزادی اخلاقی در اندیشه لیبرالیسم با برخی از اصول اخلاقی اسلام نظیر امر به معروف و نهی از منکر ناسازگار است. از این جهت مقایسه این دو اصل بحث برانگیز است. هدف این پژوهش، که به روش تحلیلی و رویکرد تطبیقی انجام شده، بررسی تطبیقی اصل آزادی با اصل امر به معروف و نهی از منکر می باشد. تطبیق دو اصل مذکور حاکی از آن است که پذیرش اصل امر به معروف و نهی از منکر نه تنها به دلیل ابتنا بر مبانی متقن عقلی از جمله واقع گرایی اخلاقی بر اصل آزادی ترجیح دارد، بلکه به جهت مبرا بودن از اشکالات وارد بر اصل آزادی، از آن برتر است.
«آیزایا برلین»؛ طرح لیبرالیسم آگونیستی بر مبنای پلورالیسم ارزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسبت یابی میان لیبرالیسم و پلورالیسم از زمره مسائلی است که موافقان و مخالفان آموزه لیبرالیسم درباره آن به بحث و گفت وگوهای فراوان پرداخته اند. عده ای، لیبرالیسم را تنها آموزه ای می دانند که در قالب آن، پلورالیسم قابلیت تحقق و عملیاتی شدن دارد و برخی آن را به دلیل ادعای جهان شمولی اش واجد همسازی با پلورالیسم نمی دانند. این مسئله، «آیزایا برلین» از متفکران برجسته قرن بیستم را بر آن داشت تا به بررسی امکان طرح لیبرالیسم آگونیستی بر مبنای پلورالیسم ارزشی بپردازد و راه کارهایی برای خروج لیبرالیسم از وضعیتی که در آن به عدم همسازی با پلورالیسم متهم شده است، ارائه دهد. در این مقاله قصد بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و با جمع آوری داده ها بر اساس منابع کتابخانه ای، همچنین با طرح این سؤال که راه کار آیزایا برلین برای همساز کردن لیبرالیسم با پلورالیسم چه بوده است؟ به بررسی این فرضیه بپردازد که آیزایا برلین با طرح پلورالیسم ارزشی در قالب لیبرالیسم در تلاش بود که لیبرالیسم را با پلورالیسم همساز نماید. در این میان ایده برلین از منظری انتقادی نیز نقد و بررسی خواهد شد. در مجموع و با مقایسه براهین برلین از یکسو و مخالفان همسازی لیبرالیسم و پلورالیسم از سوی دیگر، آنچه حاصل شد این است که لیبرالیسم نه در همسازی کامل و نه در ناهمسازی کامل با پلورالیسم قرار دارد، بلکه لیبرالیسم تا حدی می تواند به پذیرش پلورالیسم اقدام نماید که ارزش های مورد تأییدش برای بقای خود دچار مشکل نشود.
جهانی شدن اقتصادی؛ امکان یا امتناع گزینه های دیگر (اسلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهانی شدن، نیروی یکپارچه کننده ای است که جامعه جهانی را به سان بافت همگونی در می آورد. این بافت یکپارچه، از یک سو، پدیده ای اقتصادی و دربردارنده گردش سرمایه، انتقال فناوری و تجارت کالا و خدمات است؛ از سوی دیگر، ماهیتی غیراقتصادی دارد که گسترش آراء، عقاید، هنجارها و ارزش ها را شامل می شود. با رویکردی تبارشناسی به این پدیده می توان مشاهده کرد که جهانی شدن، ریشه در آراء و اندیشه های مکتب لیبرالیسم دارد و در مواجهه با رقبا یا شرکای فکری و مناطق جغرافیایی مختلف، آثار و پیامدهای متفاوتی نیز در پی داشته است. اگر دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی، دوره ایدئولوژی های متضاد و مواجهه آن ها با یکدیگر بود؛ امروزه با حاکمیت اندیشه و نهادهای لیبرالیستی، سخن از آلترناتیوهای دیگر دشوار است. در این بین، آنچه جهان اسلام و به خصوص ایران، در حوزه اقتصاد با آن مواجه است؛ اشکال مختلف رویارویی با فضای حاکم متأثر از جهانی شدن اقتصادی لیبرالیستی اعم از مقابله، انطباق، انکار یا الگوبرداری و بومی سازی جهانی شدن (globalization) است. در واقع، مسئله اصلی این است که باتوجه به حاکمیت مباحث جهانی شدن در ابعاد مختلف (از جمله اقتصاد) و ترویج آن از سوی نهادهای سرمایه دارانه از یک طرف و تجربه عملی (practice) کشورهای مختلف جهان در اتخاذ و اجرای اصول و موازین برآمده از آن از طرف دیگر، باعنایت به اینکه «اسلام» در مباحث معرفت شناسی و هستی شناسی با «لیبرالیسم» تفاوت های بنیادینی دارد، آیا صحبت از مدل های رشد و توسعه اسلامی جایز است
حکومت های قانون اساسی گرا: مطالعه قوانین اساسی و مفهوم آزادی های دوگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال پنجم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱۷
173 - 196
حوزه های تخصصی:
با توجه به تحولات روابط اجتماعی در جوامع مدرن و بویژه اهمیت پیدا کردنِ محدودیت قدرت سیاسی حکومت ها، حق حاکمیت مردم و حمایت از حق های فردی و آزادی های عمومی به عنوان مبانی قانون اساسی گرایی و حکومت قانون اساسی گرا، به نظر می رسد که لازم است دسته بندی جدیدی از قوانین اساسی که با حقوق اساسی مدرن و قانون اساسی گرایی سازگارتر است، ارائه شود. به همین لحاظ لازم است همه دسته بندی های کلاسیک قوانین اساسی، بطور مختصر معرفی گردیده و بررسی و نقد شوند و آنگاه، دسته بندی جدید قوانین اساسی به قانون اساسی لیبرال و قانون اساسی جمهوری گرا پیشنهاد و تشریح شود. در نتیجه این تقسیم بندی، حکومت می تواند حکومت لیبرال یا حکومت جمهوری گرا باشد ولی در دوران مدرن، هر دو نوعِ حکومتِ مدرن باید قانون اساسی گرا باشد. البته حکومت جمهوری گرا این برتری را بر حکومت لیبرال دارد که با محوریت حمایت از آزادی ها ی عمومی اِعمال حاکمیت می نماید. این نوشتار بر یک مفروضه بنیادین استوار شده است: تاکید بر مفهوم اثبات گرایانه قانون اساسی. از آن جایی که دسته بندی های کلاسیک، بر مبنای روش استقرایی عمل کرده اند، بنابراین برای نقد و پیشنهاد جایگزین از همین روش استفاده شده است.
نقد و بررسی مبانی آزادی در لیبرالیسم از منظر اسلام(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
با توجه به نگاه متفاوت لیبرالیسم به انسان و آزادی با اسلام و توسعه بی رویه این اندیشه در جهان، نقد مبانی این مکتب از منظر اسلام در زمینه های مختلف، امری ضروری است. نقد این مبانی در آزادی لیبرالیستی، به عنوان شاه بیت اندیشه لیبرالیسم اهمیت دو چندان می یابد. ازاین رو، این پژوهش با روش اِسنادی و با رویکرد تحلیلی-انتقادی برای برجسته سازی چالش های این اندیشه از منظر اسلام، به نقد مبانی آزادی در لیبرالیسم پرداخته است. هرچند در نقد لیبرالیسم به طور عام، پژوهش هایی انجام شده که این تحقیق هم از آن بهره برده، اما ویژگی این پژوهش آن است که مبانی آزادی در لیبرالیسم را به طور خاص، مورد بررسی و نقد قرار داده است. این پژوهش با رویکرد بررسی تحلیلی نگارش یافته است.
بازاندیشی انتقادی نظریه فردگرایی لیبرال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۱ بهار ۱۳۹۰ شماره ۱
39 - 58
حوزه های تخصصی:
پس از فروپاشی اردوگاه ایدئولوژی افراطی چپ یعنی کمونیسم به رهبری اتحاد جماهیر شوروی که این شکست را باید در امتداد فروپاشی اردوگاه ایدئولوژی افراطی راست یعنی فاشیسم در نیمه قرن بیستم دانست اردوگاه ایدئولوژیک راست میانه یعنی لیبرالیسم به رهبری کشورهای صنعتی جهان در راستای عصر جهانی شدن این پیروزی را جشن گرفت و در این میان، نظریات اقتصادی سیاسی این اردوگاه بر محور نظریه فردگرایی به نوعی در همسو کردن سایر جریانات فکری میانه معتدل حول محورهای بازار آزاد جهانی، دولت حداقل، آزادی های اساسی و حقوق بشر جزمیت یافت. این مقاله با تأکید بر نظریه فردگرایی سعی دارد تا ضمن ارائه تصویری بی طرفانه از این نظریه در سه بُعد مادی، معنوی و اجتماعی، عمده دیدگاه های فرد محورانه، رفاهی و منافع فردی را در اندیشه فردگرایی به همراه سوگیری های این نظریه نسبت به آزادی، دموکراسی، کثرت گرایی، ناسیونالیسم، فمینیسم و ایدئولوژی مورد بازاندیشی انتقادی قرار دهد.
پارادوکس آزادی و بردگی در لیبرالیسم جان لاک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۴ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱
43 - 60
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با توجه به سه رهیافت فلسفی، تاریخی، و فلسفی- تاریخی، ضمن توجه اساسی به روش شناسی لاک، سعی دارد با پیوند میان فلسفه سیاسی لاک و تاریخ زمان وی، نشان دهد که چرا و چگونه فهم منطق درونی دو رساله حکومت و لیبرالیسم لاک که اغلب از طریق دو رهیافت نخست موضوع پژوهش قرار گرفته، ناممکن و بلکه بدون دلالت های کاربردی لازم برای بازخوانی و بازسازی اندیشه سیاسی مختار است. زیرا در یکی تجارب تاریخی لاک در مستعمرات امریکایی، و در دیگری اصول اساسی اندیشه سیاسی و فهم لیبرالیسم وی نادیده گرفته شده است. به بیان دیگر، این رویکرد ضمن تبیین تعارض های اندیشه سیاسی و نشان دادن چهره ژانوسی لاک، درصدد است تا ضمن توجه به غایت اندیشه سیاسی لاک در بنای لیبرالیسم داخلی و ناسیونالیسم استعماری، نشان دهد که هم نظریه تساهل و اندیشه آزادی خواهی لاک که طرف داران رویکرد اول، آن ها را مؤثر در شکل گیری دو رساله تلقی می کنند و هم تجارب استعماری لاک که طرف داران رویکرد دوم، آن ها را مؤثر در شکل گیری دو رساله می پندارند، هر دو با هم در شکل گیری اندیشه سیاسی لاک قابل توجیه، تفسیر و داوری اند.
نقد اجتماع گرایانه لیبرالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۴ پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳
609 - 622
حوزه های تخصصی:
اجتماع گرایی به عنوان گفتمان رقیب و منتقد لیبرالیسم، یکی از مهم ترین مضامین فلسفه سیاست در دهه های اخیر بوده است. ضعف ساختارهای سنتی اجتماع مانند خانواده، کلیسا و مدارس، افزایش چشمگیر طلاق و تولدهای نامشروع، گسترش ادیان نامتعارف، افزایش استعمال مواد مخدر و افزایش ناگهانی بی سوادی در کشورهای غربی، از مهم ترین زمینه های اجتماعی شکل گیری اجتماع گرایی بوده است. اجتماع گرایی با کمک مبانی فلسفی ویتگنشتاین دوم انتقادات تأثیرگذاری در آرای اندیشمندان لیبرال معاصر وارد کرده است. پرسش اصلی این مقاله این است که مهم ترین نقد اجتماع گرایان بر لیبرالیسم چیست؟ فرضیه این است که نقد تلقی لیبرال از فرد، مهم ترین انتقادی است که اجتماع گرایان از لیبرالیسم کرده اند و نقدهای دیگر در نهایت به همین انتقاد رسیده است. انسان غیرموقعیت مند، فردگرایی غیراجتماعی، جهانشمول گرایی، ذهنی گرایی و بی طرفی مهم ترین مواضع لیبرالیسم است که اجتماع گرایان آن را نقد کرده اند. اجتماع گرایان معتقدند فرد را نمی توان بدون در نظر گرفتن زمینه و متن فرهنگی و اجتماعی ای تصور کرد که فرد خود بخشی از آن است. همان گونه که زبان و فلسفه زمینه محوراست، فرد نیز در زمینه های بسیار متفاوت فرهنگی تبیین و تعریف می شود. بنابراین، نمی توان برای آن ویژگی های جهانشمول ارائه کرد. اجتماعی بودن «خود» موجب می شود نتوان آن را از ویژگی هایش جدا کرد و قواعدی بی طرف و غیرمرتبط با برداشتی از خیر برای بنا نهادن اجتماعات سیاسی ارائه کرد. سیاست و سعادت از نظر اجتماع گریان بر خلاف لیبرال ها، تفکیک ناپذیرند.
دیدگاه های نظری درباره نقش هویت در سیاست بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۵ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
209 - 227
حوزه های تخصصی:
در پژوهش های علمی دو دهه اخیر در رشته روابط بین الملل، توجه نسبتاً کمتری به نقش عوامل فرهنگی (در مقایسه با عوامل مادی) در فرایند سیاست بین الملل شده است. هویت، به خصوص هویت جمعی، یکی از این عوامل فرهنگی است که نقش شایان توجهی در تعریف منافع ملی و شکل دهی به رفتار سیاست خارجی کشورها ایفا می کند. این مقاله به بررسی مفهوم هویت و نقش آن در فرایند سیاست بین الملل از دیدگاه نظریه های مختلف موجود می پردازد.
بازخوانی انتقادی مفهوم امر سیاسی در نظریه کارل اشمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۵ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
991 - 1014
حوزه های تخصصی:
کارل اشمیت (1985-۱۸۸۸) یکی از بحث برانگیزترین متفکران سیاسی و حقوقی و از نظریه پردازان برجسته قرن بیستم است. از دیدگاه اشمیت، لیبرالیسم بر ایده تضاد دولت و جامعه و دولت حداقلی استوار است و از چند نظر قابل نقد است: عدم تلازم لیبرالیسم با دموکراسی، تحلیل رویه ای به جای تحلیل ستیزش و تأکید لیبرالیسم بر رویه گرایی و نادیده گرفتن جدال و ستیزش و دوست و دشمن، تقلیل جایگاه انسان و سیطره نوعی دیدگاه فردگرا، سیاست زدایی و انسان زدایی (بی هویتی سوژه به دلیل تعلیق امر سیاسی، بروز بی تفاوتی و بی معنایی و غلبه روحیه مصرف گرایی)، خطر از دست رفتن تجربه امر سیاسی و بی توجهی به ماهیت اخلاقی امر سیاسی. متأثر از رویکرد واقع گرایانه اشمیت، دولت و سیاست پیوندی جدایی ناپذیر یافتند و به عنوان یگانه موضوع سیاست مورد توجه قرار گرفتند. دولت به مثابه قدرقدرتی است که ماهیتی خودفرمان دارد و تمام تصمیمات سیاسی را می گیرد. اساساً مرز سیاست و غیرسیاست با تصمیم دولت در تمایز دوست/ دشمن مشخص می شود. بحث تمایز دوست/ دشمن را باید به مثابه دال مرکزی امر سیاسی در گفتمان فکری اشمیت دانست. تمایز دوست- دشمن به عنوان یک پیش فرض شبه استعلایی درونمایه امر سیاسی را مشخص می کند که بر پایه آن وجود واقعی یک دشمن و همزیستی با موجودیت سیاسی دیگر پیش فرض گرفته می شود. دشمن در اینجا، نه برآمده از کینه یا خصومتی شخصی، بلکه دارای مفهومی عمومی (دشمن ما) و در اشاره به یک جماعت رزمنده از مردم در مقابل جماعتی دیگر و در روشن ترین معنا در مورد ملتی دیگر است. هدف مقاله حاضر، ارائه نقدهای ایرادشده به سیاست از چشم انداز لیبرالی، درک مفهوم امر سیاسی و امکانات و محدودیت های آن در تحلیل سیاسی و فهم ساحت های بنیادین و ارزیابی است.