مطالب مرتبط با کلیدواژه

تحلیل سیاسی


۱.

بازخوانی انتقادی مفهوم امر سیاسی در نظریه کارل اشمیت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: کارل اشمیت لیبرالیسم امر سیاسی دوست/ دشمن تحلیل سیاسی ساحت های بنیادین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۴۷ تعداد دانلود : ۵۷۷
کارل اشمیت (1985-۱۸۸۸) یکی از بحث برانگیزترین متفکران سیاسی و حقوقی و از نظریه پردازان برجسته قرن بیستم است. از دیدگاه اشمیت، لیبرالیسم بر ایده تضاد دولت و جامعه و دولت حداقلی استوار است و از چند نظر قابل نقد است: عدم تلازم لیبرالیسم با دموکراسی، تحلیل رویه ای به جای تحلیل ستیزش و تأکید لیبرالیسم بر رویه گرایی و نادیده گرفتن جدال و ستیزش و دوست و دشمن، تقلیل جایگاه انسان و سیطره نوعی دیدگاه فردگرا، سیاست زدایی و انسان زدایی (بی هویتی سوژه به دلیل تعلیق امر سیاسی، بروز بی تفاوتی و بی معنایی و غلبه روحیه مصرف گرایی)، خطر از دست رفتن تجربه امر سیاسی و بی توجهی به ماهیت اخلاقی امر سیاسی. متأثر از رویکرد واقع گرایانه اشمیت، دولت و سیاست پیوندی جدایی ناپذیر یافتند و به عنوان یگانه موضوع سیاست مورد توجه قرار گرفتند. دولت به مثابه قدرقدرتی است که ماهیتی خودفرمان دارد و تمام تصمیمات سیاسی را می گیرد. اساساً مرز سیاست و غیرسیاست با تصمیم دولت در تمایز دوست/ دشمن مشخص می شود. بحث تمایز دوست/ دشمن را باید به مثابه دال مرکزی امر سیاسی در گفتمان فکری اشمیت دانست. تمایز دوست- دشمن به عنوان یک پیش فرض شبه استعلایی درونمایه امر سیاسی را مشخص می کند که بر پایه آن وجود واقعی یک دشمن و همزیستی با موجودیت سیاسی دیگر پیش فرض گرفته می شود. دشمن در اینجا، نه برآمده از کینه یا خصومتی شخصی، بلکه دارای مفهومی عمومی (دشمن ما) و در اشاره به یک جماعت رزمنده از مردم در مقابل جماعتی دیگر و در روشن ترین معنا در مورد ملتی دیگر است. هدف مقاله حاضر، ارائه نقدهای ایرادشده به سیاست از چشم انداز لیبرالی، درک مفهوم امر سیاسی و امکانات و محدودیت های آن در تحلیل سیاسی و فهم ساحت های بنیادین و ارزیابی است.
۲.

فهم و ارزیابی تحلیل سیاسی مدرن: نوآوری ها و معضلات(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۴۳۹ تعداد دانلود : ۲۹۶
هدف این مقاله، به صورت خاص فهم و ارزیابی اثر رابرت دال و بریکنر، تحلیل سیاسی مدرن و به صورت عام ارائة چهارچوبی برای تحلیل یک اثر است. امروزه شیوة متعارفِ بررسی یک اثر واجد پیش فرض های ناصوابی، که عملاً سبب امتناع فهم و ارزیابی شده است، پیش فرض هایی چون انفکاک فهم و ارزیابی، توجه به ابعاد معناشناختی، و تأکید بر ارزیابی منسوخ شکلی و محتوایی. اما مسئله این است تا زمانی یک اثر در فهم نیاید چگونه می توان درمورد آن به ارزیابی نشست و سخن از حکم صواب گفت؟ استدلال اصلی مقالة حاضر آن است که شرایط امکان فهم و ارزیابی یک اثر مبتنی بر این پیش فرض، که فهم و ارزیابی دو هم زادند، یکی بی دیگران امکان نیست. شرایط فهم مستلزم بازگرداندن متن به زمینه های تاریخی و شرایط ارزیابی متضمن محتوای گزاره ای است. حاصل کاربست قواعد مذکور، آن که اثر یادشده در فضای سیاسی «دموکراسی» و علمی «رفتارگرا» به نگارش درآمده است. افعال مندرج در سخن درابتدا تأیید روش شناسی مونیستی رفتارگرا، سپس تغییر به امر پلورالیستی است. محتوای گزاره ای فزاینده نشان از نوآوری در حیطة موضوعی، سیاسی، و روش شناختی دارد. محتوای گزاره ای کاهنده دال بر معضلاتی در حیطة روش شناختی علم سیاست دارد، فی المثل آن قادر به ارائة استدلالی معتبر درخصوص «چگونگی» اخذ گزاره های هنجاری از تجربی، نحوة مطالعة ارزش های تاریخی و متافیزیکی نیست. بنابراین، فهم و ارزیابی بسندة پدیده های سیاسی مستلزم جرح و تعدیل های روش شناختی رابرت دال است.
۳.

تکمیل چرخش سیاسی و بازاندیشی در مطالعات توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: چرخش سیاسی اقتصاد سیاسی مطالعات توسعه نهادگرایی تحلیل سیاسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۰ تعداد دانلود : ۱۳۹
از دهه نود میلادی چرخشی سیاسی موسوم به «اقتصاد سیاسی» در مطالعات توسعه قابل مشاهده است. هدف اصلی این چرخش، توجّه به مؤلّفه های سیاسی و ویژگی های خاصّ هر جامعه بود؛ امّا با گذشت زمان مشخّص می شود که این رویکرد جدید در این زمینه موفق نبوده است. به طور خاص این چرخش چندان به مسئله تغییر و چگونگی تحقّق و تداوم آن به عنوان مهم ترین مسئله توسعه نمی پردازد؛ بنابراین بسیاری از پرسش ها در این زمینه بی پاسخ مانده است. بر این اساس، نوشتار پیش رو به شیوه ای کیفی و با گردآوری داده ها از راه مطالعه اسنادی و بررسی نظریات و ادبیات موجود در پی پاسخ به چرایی این ناکامی و چگونگی تکمیل این چرخش سیاسی است. فرضیه برای پاسخ به پرسش مطرح شده این است که «تمرکز رویکرد اقتصاد سیاسی بر طراحی مناسب نهادها و انگیزه ها، از یک رویکرد فنّی برآمده است که روند دشوار سیاسی تنظیم آن ها را نادیده می گیرد. تأکید بر نقش کارگزار، قدرت، ایده و به طور کلی یک تحلیل سیاسی عمیق تر برای تبیین تغییر، می تواند چارچوب نظری لازم برای توجّه به رهبری توسعه گرا و تکمیل این چرخش را فراهم آورد». یافته های پژوهش نشان می دهند که استفاده از نظریات جدید در قالب فاز سوم نهادگرایی در مطالعات توسعه می تواند زمینه ها و ابزار لازم برای توجّه به نقش متغیّرهای سیاسی درزمینة توسعه و به ویژه نقش کارگزاری و کارنهادی و سیاسی را فراهم آورد.