مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
لیبرالیسم
منبع:
سیاست دوره ۵۰ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
573 - 587
حوزه های تخصصی:
نئولیبرالیسم از جمله اندیشه هایی است که بر مفاهیمی چون بازار، حذف مقررات و حذف مفهوم نفع عمومی یا اجتماع و جایگزینی آن با «مسئولیت فردی» می پردازد. نئولیبرالیسم را می توان ایدئولوژی درنظر گرفت که معتقد است تجارت و سرمایه گذاری آزاد یگانه منبع توسعه و شکوفایی اقتصادی است. این اندیشه بر این پایه استوار است که مکانیسم بازار باید اداره کننده سرنوشت بشر باشد. تلاقی نئولیبرالیسم و نسل دوم حقوق بشر براساس دسته بندی های کارل واساک که انتزاعی و آکادمیک است، در اقتصاد و بازار است. قواعد طبقه بندی شده در این نسل از جمله حقوقی اند که از نظر قانونگذاری و کدگذاری، همزمان با قواعد نسل اول پدید آمدند، اما شناسایی آن به لحاظ فلسفی و نظری پس از حقوق مدنی و سیاسی است. این قواعد و مفاهیم از آن روی حائز اهمیت است که با پیدایش دوره نئولیبرالیسم همزمان بوده و با توجه به خواست نظام بین الملل مبنی بر تحقق عدالت که اقتصاد و به تبع آن کاهش فقر و غلبه بر کمبودها و محرومیت های بشر است، بخشی از آن است.
نسبت کرامت و آزادی در اسلام و لیبرالیسم(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان در اصل تکوین و ذات خویش، به واسطه بر خورداری از روح و عقل الهی، موجودی صاحب کرامت و اختیار است و این کرامت و آزادی، عطیه الهی است که برای همه انسان های جهان، از هر نژادی و رنگی، به طور مساوی مفروض و مسلّم است و هرگونه بر تری طلبی بر پایه ملیت، نژاد، رنگ، پوست، مال، ثروت و موقعیت های اجتماعی، خانوادگی، قومی و مانند آن، ممنوع و منافی با کرامت ذاتی نوع بشر است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و با هدف بررسی و تحلیل نسبت کرامت با آزادی در دو تفکر اسلام و لیبرالیسم به سرانجام رسیده و در صدد پاسخگویی به این پرسش مهم است که تفاوت مکتب اسلام با نگاه لیبرالیسم به کرامت و نسبت آن با آزادی چیست. یافته های تحقیق حاکی از آن است که لیبرالیسم با تأکید بر کرامت ذاتی و آزادی مطلق انسان، هیچ رفتار و عملی حامل تحدید یا تقیید را بر نتابیده است و این دو ویژگی (کرامت و آزادی) هیچ گاه و در هیچ حالتی، از انسان جدا شدنی نیست؛ حتی اگر مرتکب بزرگترین جنایت شود. بنابر این، کرامت او مطلق بوده و او برای انتخاب هر چیزی آزاد است و هر عملی که از او سر زند، نمی تواند او را از کرامت ذاتی بیندازد. انسان گرایی، عقل خود بنیاد و آزادی مطلق، از مهم ترین مبانی کرامت ذاتی در تفکر لیبرالیسم است. در مقابل، مکتب وحیانی اسلام، افزون بر بیان کرامت ذاتی آدمی، به کرامت ارزشی و آزادی مسئولانه او نیز توجه کرده است؛ به این بیان که انسان به موجب عمل و تلاش خود، این مرتبه از کرامت را کسب می کند و موجب رشد و تعالی خود را فراهم می سازد. این کرامت بر مبانی ای استوار است که مهم ترین آنها عبارت اند از مسجود فرشتگان بودن؛ جانشینی خدا، امانت داری؛ علم ویژه خدادادی؛ تسخیر موجودات؛ اشرف مخلوقات بودن؛ آزادی و اختیار داشتن؛ تقوا؛ عقل و فطرت الهی.
دین در عصر نئولیبرال؛ دین، رفاه و شکل گیری جناح راست معاصر آمریکا
حوزه های تخصصی:
جناح راست معاصر آمریکا امروزه محصول ائتلاف بین حامیان نئولیبرالیسم و محافظه گرایی دینی است و این امر تأثیر بسیاری در شکل دهی به صحنه سیاسی امروزه آمریکا داشته است. این ائتلاف در شرایطی شکل گرفته است که هر دو جریان دارای منطق و جهان شناسی های کاملا متفاوت و متعارض هستند. از همین جهت است که کنکاش در چرایی و چگونگی ائتلاف بین نئولیبرالیسم -به عنوان مکتبی سکولار - و محافظه گرایی دینی - به عنوان مکتبی بنیادگرا - جای بررسی بسیار دارد. نگارنده تحقیق، مفهوم «خدمات رفاهی» را یکی از حوزه های کلیدی در توضیح چرائی و چگونگی شکل گیری این ائتلاف می داند. ارائه خدمات رفاهی توسط نهادهای غیر دولتی دینی، سیاستی بوده است که در دهه های اخیر هم مورد استقبال نئولیبرال های سکولار قرار گرفته است و هم جریانات مسیحی بنیادگرا. نگارنده با بررسی تاریخچه پیگیری این سیاست در آمریکا، به تبیین بیشتر ماهیت و چالش های ائتلاف بین این دو جریان قدرتمند در جامعه معاصر آمریکا و همچنین در سطح جهان می پردازد. در نتیجه این بررسی ها، نگارنده استدلال می کند که طرح ارائه خدمات رفاهی توسط نهادهای دینی، ظرفیت بسیاری در تحکیم بخشیدن به چنین ائتلافی دارد؛ چرا که فراهم کننده نقاط اشتراک عملی - و نه نظری – بسیاری بین دو جریان است. با این وجود، ماهیت چند وجهی خدمات رفاهی، اِعمال چنین سیاستی را در عمل بسیار دشوار گردانده است، تا جایی که بعضی تلاش ها در راستای تقویت سازمان های خدمات رفاهی ایمان پایه موجب تضعیف - و نه تحکیم - ائتلاف بین راست دینی و راست سکولار شده است
بازنمایی اتوپیا در انیمیشن های کودکانه با تأکید بر مفاهیم هستی شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شرکت های بزرگ انیمیشن سازی که دفاتر مرکزی آنها در آمریکا مستقرند، در تولیدات خود مسائل مختلفی را دستمایه داستان ها قرار می دهند که اغلب در حوزه فلسفه قابل تعریف و بررسی اند. یکی از این مفاهیم کلیدی، آرمان شهر و آرزوی به زیستن نسل بشری است. این مقاله با نگاهی موشکافانه، دو انیمیشن «آپ Up» و «مورچه ای به نام زی Antz» را از دو کمپانی معروف انتخاب کرده و با استفاده از روش تحلیل محتوا به بررسی اتوپیا و آرمان شهر در آنها پرداخته است و دیدگاه های آنها را در سه بخش هستی شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی مورد نقد و تحلیل قرار داده است؛ آنگاه مدینه فاضله اسلامی و خصوصیات آن را به عنوان جامعه مورد نظر معرفی نموده است. نتایج، بیانگر تفاوت بنیادی اندیشه های مطرح شده در دو انیمیشن و اندیشه های اسلامی است؛ چراکه در دو انیمیشن که مبتنی بر اندیشه های غربی است، دیدگاه های اومانیستی، مادی گرایی و لیبرالی مطرح اند؛ در حالی که مدینه فاضله مدنظر اسلام، بر پایه خدامحوری و کمالات انسانی است. ازاین رو لازم است در تولید و پخش این انیمیشن ها در این زمینه دقت لازم صورت گیرد.
تحلیل انتقادی اندیشه سیاسی غرب مدرن در منظومه معرفتی اقبال لاهوری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
غرب در سده های اخیر اندیشه های نوینی را در عالم سیاست پدید آورده است. سکولاریسم، دموکراسی، ناسیونالیسم، سوسیالیسم، فاشیسم و لیبرالیسم از جمله این اندیشه هاست. تحقیق پیش رو کوشیده است این اندیشه ها را از نگاه اقبال لاهوری یکی از تحصیل کردگان در غرب و آشنا با فرهنگ مغرب زمین مورد تحلیلِ انتقادی قرار دهد. با توجه به اینکه پیشرفت و چیرگی غرب بر دیگر ملت ها سبب ارزشمندی تمدن جدید و به ویژه قداست تفکر سیاسی مدرن در اذهان بسیاری شده است، این بررسی می تواند گامی مهم در فهم اندیشه سیاسی غرب به عنوان رقیب اندیشه اسلامی و نیز نقد بت شدگی و غرب پرستی به شمار آید. این پژوهش که به صورت توصیفی تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای صورت بندی شده است، مشخص نمود که اقبال، اگرچه به برخی از این باورهای سیاسی روی خوش نشان داده و بعضی از محاسن آن را پسندیده و از آن سود برده است و حتی در پاره ای از زمان ها نسبت به برخی از آن ها متعصب بوده، اما با کلیت آنها مخالف است و آنها را مانع و دشمن سعادت و حیات سیاسی بشر می داند.
نقد کتاب علیه لیبرالیسم: درباره انتقادی واکنشی از لیبرالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
من در این نوشه تلاش خواهم کرد تا ضمن مطالعه درباره شکل و محتوای کتاب علیه لیبرالیسم، اثر جان کِکس این مسئله را نشان بدهم که یک جور تله تئوریک بر سرتاسر کتاب کِکس حاکم است. دامی نظری که نهایتاً نویسنده کتاب را در دست یابی به هدفش، یعنی ارائه نقدی منسجم از لیبرالیسم است، ناکام گذاشه و اثر او را به بیانیه ای بلاغی، در جدالهای سیاسی تبدیل می کند. من سعی کرده ام تا جایی که ممکن است در این نوشه از به کار بردن نظریات شخصی خودم درباره سیاست،مخصوصاً در مواجه با لیبرالیسم و محافظه کاری، خودداری کرده و محتوای نوشته کِکس را مورد مطالعه قرار بدهم. نوشته ای که در مجموع، به لحاظ اعتبار علمی و افزوده هایش به ادبیات موضوع از اعتبار و کیفیت بسیار پایینی برخوردار است.من این کار را از طریق مطالعه ای متن محور انجام داده و تلاش می کنم تا نامتکافی بودن این صورت بندی و تله تئوریکی را که ایجاد کرده است مشخص کنم.
نقد موج های جماعت گرایی به لیبرالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند از عمر مکتب جماعت گرایی کمتر از نیم قرن می گذرد، اما مباحثات مهمی بالاخص در نقد لیبرالیسم مطرح نموده است. این مکتب در معنای تخصصی خود، دو موج داشته است: جماعت گرایی آکادمیک دهه 1980، و جماعت گرایی پاسخگو در دهه 1990 (در زمان ریگان و تاچر). موج اول به نظریه پردازانی اختصاص داشت که در مقابل فردگرایی، ابعاد اجتماعی انسان را برجسته می کردند. اندیشمندان موج دوم با تأکید بر مباحث جامعه شناسانه معتقدند جامعه نمی تواند صرفاً بر یک هنجار واحد بنا شود؛ و به همین دلیل، خیر عمومی تقدم پیدا می کند. نقد مایکل سندل به جان راولز به موج اول، و تأملات فلسفی و جامعه شناسانه امیتای اتزیونی و ویلیام گلستون به موج دوم مربوط می شود. در حالی که موج اول جماعت گرایی نقدهایی آکادمیک، و عمدتاً نظری، به لیبرالیسم وارد کرده است، موج دوم با رویکردی جامعه شناسانه، و در عین حال فلسفی، در صدد است مشکلات لیبرالیسم را در عرصه عمل نشان دهد.
جایگاه تربیت دینی در حکومت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال بیست و نهم مهر ۱۳۹۹ شماره ۲۷۴
21-32
حوزه های تخصصی:
بحث وظیفه یا عدم وظیفه حکومت در قبال تربیت دینی از مسائل مهم فلسفه سیاسی حکومت است. هر حکومتی موضعی خاص در برابر تربیت دینی دارد. این پژوهش با هدف بررسی این مسئله، با روش توصیفی تحلیلی ابتدا با بیان دیدگاه ماکیاول، لیبرالیسم و اسلام در این زمینه، به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا حکومت نسبت به تربیت دینی انسان ها وظیفه ای دارد؟ در این زمینه ماکیاول تمام تلاش حکومت را در جهت حفظ قدرت می داند؛ در دیدگاه لیبرالیسم برطرف کردن نیازهای مادی مدنظر بوده است؛ اما اسلام با توجه به نیازهای مادی و معنوی افراد، وظیفه حکومت را فراتر از نیازهای طبیعی و اولیه مردم دانسته و خود را نسبت به تربیت دینی و هدایت افراد به مسیر سعادت، مسئول می داند؛ و همین نکته، تمایز حکومت دینی با حکومت غیردینی را مشخص می کند.
بررسی تاثیر متغیر اقتصاد نوین بین الملل بر نظام بین الملل ،بر اساس نظریه وابستگی متقابل
از دیرباز تاکنون دولت ها برای بقای حکومت خود،به نقش آفرینی یک مولفه مهم پی برده اند و آن اقتصاد است.همانگونه که هر عاملی اگر در مرحله جهانی قرار بگیرد به یک مسئله بین المللی تبدیل می شود متغیر اقتصاد هم از این قاعده مستثنی نیست و به همین دلیل از واژه اقتصاد بین الملل استفاده خواهیم کرد. پس از انتشار نظریه وابستگی متقابل توسط جوزف نای و تبدیل شدن حالت انتخابی همکاری دولت ها به حالت اجتناب ناپذیری همکاری بین آن ها،نوعی تحول در نظام بین الملل پدیدار شد.سپس میزان وابستگی و درهم تنیدگی کشورها بیشتر شد و اقتصاد بین الملل به سمت اقتصاد نوین بین الملل حرکت کرد و به یکی از مهم ترین متغیرها در نظام جدید بین الملل تبدیل شد. سوالی که می توان آن را مطرح کرد و این پژوهش به دنبال پاسخ دادن به آن است، همین مسئله است که متغیر اقتصاد نوین بین الملل که بر اساس وابستی متقابل شکل گرفته چه تاثیری بر نظام بین الملل داشته است؟
هستی شناسی عدالت؛ بررسی تطبیقی آرای آیت الله جوادی آملی و جان رالز
هر نظریه ای درباره عدالت، بر بنیان های نظری استوار است که یکی از مهم ترین آنها بنیان هستی شناختی است. در این پژوهش تلاش شده تا بنیان هستی شناختی عدالت در اسلام و لیبرالیسم با استفاده از روش تفسیری و تطبیقی روشن گردد. در این راستا آرای دو تن از متفکران برجسته معاصر، آیت الله جوادی آملی و جان رالز بررسی و مقایسه شده و نشان داده شده که رالز به لحاظ هستی شناختی فردگرا و انسان محور است و در مقابل، آیت الله جوادی آملی دارای هستیشناسی سهضلعی است و بر ترابط انسان با خداوند و بقیه هستی تأکید دارد. این امر دلالت های مهمی در تنظیم نظریه عدالت آنها دارد.
بررسی و نقد مبانی رقابت سیاسی در لیبرال دموکراسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
رقابت سیاسی به عنوان سازوکار مسالمتآمیز چرخش قدرت در علم سیاست جدید کاملاً پذیرفته شده است. این مقوله در لیبرالیسم، بر اساس و مبانی خاصی پایهریزی شده است. نوشتار پیش رو ضمن بررسی مبانی رقابت سیاسی در لیبرالدموکراسی، تلاش میکند با رویکردی انتقادی به نقد آنها هم بپردازد تا رقابت سیاسی برساخته از این مبانی را به چالش بکشد. این پژوهش با چنین هدفی و با روش تحلیلی ـ استنباطی از دادههای کتابخانهای به این نتیجه ختم شده است که تنزل لیبرالدموکراسی از بایستههای عقل غایتاندیش، به هستهای امیال نفسانی در تبیین حقوق و ارزشها منجر به پیامدهایی شده است که مهمترین آنها در عرصه رقابت سیاسی، مقیدندانستن رقابتهای سیاسی به اصول و قواعد ارزشی پیشینی و مستقل از اراده فرد است. مقیدنبودن رقابت سیاسی در لیبرالدموکراسی به این اصول، پیامدهای سویی برای آن به دنبال داشته است.
نسبت توسعه و عدالت در سه گفتمان لیبرالیسم، سوسیالیسم و اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۱
76 - 109
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که عدالت و توسعه در سه گفتمان لیبرالیسم، سوسیالیسم و اسلام چه جایگاهی دارد و نسبت این دو با هم چیست. مطالب، پس از مقدمه، تحت این عنوان ها سامان یافته است: اول جایگاه عدالت در مدل های توسعه لیبرالی (که به دلیل تنوع برداشت ها، در این مقاله، تنها، دیدگاه رالز و هایک، به صورت تطبیقی، معرفی شده است)، دوم عدالت در مدل های سوسیال (که در اینجا سه روایت تخیلی، علمی و سوسیالیسیمِ اصلاح طلب از تعامل عدالت با توسعه، به صورت مقایسه ای، مورد بحث قرار گرفته است) و سوم عدالت در نگاه اسلامی (که، از باب نمونه، دیدگاه استاد مطهری درباره توسعه و نسبتِ آن با عدالت بررسی شده است). در پایان نیز نتیجه گیری، در قالب جدولی مقایسه ای، بر اساس مؤلفه های هفتگانه سه مکتبِ مورد بحث در موضوع عدالت و توسعه، سامان داده شده است.
جایگاه عدالت در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و الگوی لیبرالی توسعه با تأکید بر آراء امام خامنه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۱
137 - 161
حوزه های تخصصی:
عدالت همواره مورد توجه جدی بشر قرار داشته است (تاریخچه)، اما بیشتر در عالم نظر، نه در دنیای عمل و به صورت کلی، نه به شکل مقایسه ای و تنها در سطوح خرد، آن را جست وجو کرده است (پیشینه)؛ ازاین رو، نباید تعجب کرد که مقایسه ای از عدالت در نگاه لیبرالی و اسلامی بر پایه نگاه امام خامنه ایa در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، در دسترس نباشد(مسئله)، بنابراین،نوشتار پیش رو در صدد پاسخ گویی به این سؤال است:«عدالت در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و الگوهای لیبرالی توسعه و در قالب آراء آیت الله خامنه ایa از چه جایگاه و تفاوت هایی برخوردار است؟»(سؤال). از دیدگاه ما،این تفاوت ها، ماهوی و در ابعاد هستی، معرفت و روش شناسانه قابل تحلیل است(فرضیه). نویسندگان این مقاله می کوشند تا با روش توصیفی،تحلیلی و تطبیقی و با استنباط از منابع معتبر اسلامی و بیانات حضرت آیت الله خامنه ایa(روش) به تمایزات الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت با الگوهای لیبرالی توسعه در مقوله عدالت دست یابند(هدف). در الگوهای لیبرالی، توجه به حیات دنیوی، موجب نادیده گرفتن نقش عدالت در توسعه می شود، عدالت در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و در قالب آراء آیت الله خامنه ایa به معنای پرهیز از تبعیض است و پیشرفت مبتنی بر عدالت، زمینه ساز دستیابی به حیات طیبه تلقی می گردد(یافته).
بررسی کارکرد «اعتماد» و «مدارای سیاسی» در نظریه «قرارداد اجتماعی» توماس هابز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله «بررسی کارکرد اعتماد و مدارای سیاسی در نظریه قرارداد اجتماعی توماس هابز » است.تا بحال دیدگاه ها و آراء سیاسی هابز به نحو کلی در منابع متفاوت مورد بحث و بررسی قرار گرفته اما بررسی کارکرد «اعتماد» و «مدارا» در اندیشه سیاسی ایشان می تواند جدید باشد.روش انجام کار به این صورت است که به صورت توصیفی و تحلیلی و بر اساس چیستی معانی این مفاهیم در نظریه هابز انجام می گیرد.یافته ها در این مقاله حاکی از این است که با توجه به بحث اولیه «ضرورت» دولت که مقوله «امنیت» بوده،اما بحث «کارکرد» دولت در اندیشه هابز از اهمیت بیشتری برخوردار است و برای اینکه کارکرد دولت انجام شود باید از اقتدار لازم برخوردار باشد.مفاهیم اعتماد و مدارا هم در ارتباط با اقتدار و کارکرد دولت معنا پیدا می کنند. ابعاد نظریه هابز در مورد انسان، انواع وضعیت های اجتماعی،آزادی و مالکیت و جایگاه دولت در نسبت با جامعه در قالب نسبت دو مفهوم «اعتماد» و «مدارا» دیدگاه هابز را معلوم می کند.
پیوند نظام دانش-قدرت نئولیبرال؛ بررسی موردی تاچریسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر نئولیبرالیسم به منزله پدیده ای حاصل از گسست در نظام قدرت دانش لیبرال کینزی بررسی شده است. آن گاه با روش تبارشناسی نظام دانش نئولیبرال، تاچریسم به مثابه سرنمون و صورت نوعی پیوند نظام قدرت دانش نئولیبرال مطالعه می شود. بدین منظور از چهارچوب نظری دیالکتیکی نظام دانش قدرت استفاده شده است. پس از بررسی مبانی نظام دانش نئولیبرالی، با بررسی اردولیبرالیسم و ایده بازار اجتماعی از یک سو و مکتب شیکاگو با عنوان امپریالیسم اقتصادی نوین از سوی دیگر فلسفه سیاسی نئولیبرالیسم بررسی شده است. درنهایت پیوند این نظام دانش/ اپیستمه نئولیبرال با نظام قدرت، در صورت نوعی آن، با عنوان تاچریسم نشان داده شده است. هدف اصلی این پژوهش یافتن مبانی و بنیادهایی است که به قدرت گیری نئولیبرالیسم منجر شده و در تاچریسم و ریگانومیکس به ماشین سیاسی این دستگاه بزرگ تبدیل شده است. بنابراین نوشتار کنونی به دنبال ریشه یابی رژیم حقیقت مندی نئولیبرالیسم به مثابه سرمایه داری تجدیدساختاریافته در ساحت نظری دیالکتیک نظام قدرت دانش و ترجمان سیاسی آن در عمل ذیل قدرت گیری تاچریسم است. به این منظور، با استفاده از اصول نظریه دانش قدرت فوکویی از روش تبارشناسی فوکو برای فهم تبارِ نظام دانش نئولیبرال بهره گرفته شده و درنتیجه از نوعی هرمنوتیک رادیکال، با عنوان تاچریسم، برای فهم رئوس نئولیبرالیسم در صورت بندی نظام قدرت دانش آن استفاده شده است.
بررسی مقایسه ای صلح پایدار از نگاه مکتب واقع گرایی و اسلام
منبع:
صلح پژوهی اسلامی سال اول بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
۱۶۸-۱۲۷
حوزه های تخصصی:
جنگ و صلح از مفاهیم کلیدی نظریه های روابط بین الملل به شمار می روند و تبیین نظام بین الملل با استفاده از مفاهیم جنگ و صلح همواره از اهمیتی ویژه برخوردار بوده است. رئالیسم و لیبرالیسم به عنوان دو رویکرد مهم و جریان اصلی نظریه پردازی در روابط بین الملل، با توجه به مبانی هستی شناسی و انسان شناسی خویش، دیدگاه متفاوتی در زمینه شکل گیری نظام بین الملل با محوریت جنگ یا صلح داشته اند. اسلام نیز براساس مبانی هستی شناسی و انسان شناسی خویش و به عنوان دینی جهان شمول، غایت گرا و همه جانبه، رویکردی خاص و متفاوت نسبت به روابط بین الملل، مناسبات بین الملل و در نتیجه آن جایگاه جنگ و صلح در نظام بین الملل دارد و می تواند به عنوان بدیل، دیدگاه نظریه های رئالیسم و لیبرالیسم را به چالش بکشد. از این رو، پژوهش در پی بررسی مقایسه ای جایگاه مقوله صلح در مکتب اسلام در مقایسه با رویکرد عام و رئالیسم به عنوان یکی از پارادایم های مسلط نظریه پردازی در حوزه روابط بین الملل است. فرضیه پژوهش بر این مبنا استوار است که رویکرد رئالیسم با مطلق گرایی در مبانی هستی شناسی خویش، دیدگاهی تفریطی نسبت به صلح در نظام بین الملل ارائه کرده است. در حالی که اسلام با توجه به معقولیت و اعتدال در مبانی هستی شناسی خود مبرا از این ایراد است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی و تحلیلی و ابزار گردآوری داده ها منابع کتابخانه ای و اینترنتی است.
نقد نظریه لیبرالی امنیت از منظر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال بیست و نهم اسفند۱۳۹۹ شماره ۲۷۹
71-80
حوزه های تخصصی:
لیبرالیسم با خوش بینی به سرشت انسان و نهادهای بین المللی، یکی از رهیافت های کلان در روابط بین الملل برای برقراری امنیت جهانی است. این نظریه با تکیه بر مبانی لیبرالی و تجویز راه کارهای سیاسی به دنبال اهدافی مانند آزادی، صلح و رفاه در سیاست بین الملل می باشد. این مقاله با هدف نقد نظریه لیبرالی امنیت و بیان ناکارآمدی آن در جهت ایجاد صلح و امنیت بین الملل، با روشی تبیینی و انتقادی، به تحلیل ساحت های سه گانه مبانی، اهداف و راه کارهای نظریه لیبرالی امنیت می پردازد و ناکارآمدی آن را از منظر اسلامی بررسی می کند. روند تاریخی نشان می دهد، اتخاذ مبنای فردیت انسان با هدف دستیابی به رفاه مادی از طریق نهادهای وابسته، و رویکرد ناعادلانه در اعمال راه کارها، نه تنها امنیت جهانی را محقق نکرد، بلکه موجب افزایش ستیزهای بین المللی و منطقه ای نیز گردیده است.
بررسی تاثیر متغیر اقتصاد نوین بین الملل بر نظام بین الملل، بر اساس نظریه وابستگی متقابل
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال دوم بهمن ۱۳۹۹ شماره ۱۹
101 - 93
حوزه های تخصصی:
از دیرباز تاکنون دولت ها برای بقای حکومت خود،به نقش آفرینی یک مولفه مهم پی برده اند و آن اقتصاد است.همانگونه که هر عاملی اگر در مرحله جهانی قرار بگیرد به یک مسئله بین المللی تبدیل می شود متغیر اقتصاد هم از این قاعده مستثنی نیست و به همین دلیل از واژه اقتصاد بین الملل استفاده خواهیم کرد. پس از انتشار نظریه وابستگی متقابل توسط جوزف نای و تبدیل شدن حالت انتخابی همکاری دولت ها به حالت اجتناب ناپذیری همکاری بین آن ها،نوعی تحول در نظام بین الملل پدیدار شد.سپس میزان وابستگی و درهم تنیدگی کشورها بیشتر شد و اقتصاد بین الملل به سمت اقتصاد نوین بین الملل حرکت کرد و به یکی از مهم ترین متغیرها در نظام جدید بین الملل تبدیل شد. سوالی که می توان آن را مطرح کرد و این پژوهش به دنبال پاسخ دادن به آن است، همین مسئله است که متغیر اقتصاد نوین بین الملل که بر اساس وابستی متقابل شکل گرفته چه تاثیری بر نظام بین الملل داشته است؟
بررسی تاثیر متغیر اقتصاد نوین بین الملل بر نظام بین الملل، بر اساس نظریه وابستگی متقابل
از دیرباز تاکنون دولت ها برای بقای حکومت خود،به نقش آفرینی یک مولفه مهم پی برده اند و آن اقتصاد است.همانگونه که هر عاملی اگر در مرحله جهانی قرار بگیرد به یک مسئله بین المللی تبدیل می شود متغیر اقتصاد هم از این قاعده مستثنی نیست و به همین دلیل از واژه اقتصاد بین الملل استفاده خواهیم کرد. پس از انتشار نظریه وابستگی متقابل توسط جوزف نای و تبدیل شدن حالت انتخابی همکاری دولت ها به حالت اجتناب ناپذیری همکاری بین آن ها،نوعی تحول در نظام بین الملل پدیدار شد.سپس میزان وابستگی و درهم تنیدگی کشورها بیشتر شد و اقتصاد بین الملل به سمت اقتصاد نوین بین الملل حرکت کرد و به یکی از مهم ترین متغیرها در نظام جدید بین الملل تبدیل شد. سوالی که می توان آن را مطرح کرد و این پژوهش به دنبال پاسخ دادن به آن است، همین مسئله است که متغیر اقتصاد نوین بین الملل که بر اساس وابستی متقابل شکل گرفته چه تاثیری بر نظام بین الملل داشته است؟
صوفیان در عصر روشنگری ایرانی (پژوهشی درباره ریشه های معرفتی، اقتصادی و اجتماعی صوفی ستیزی در دوره مشروطه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۱۱
105 - 122
حوزه های تخصصی:
تصوف یکی از بحث برانگیزترین جریانات فکری در ایران بوده ، بنیان های معرفتی تصوف و رفتارهای صوفیان، همواره محل نقدِ منتقدان و مخالفان قرار گرفته است. نزاع با صوفیان غالباً بُعد شرعی و گاه نیز بُعد فقهی داشته است. اما دوره مشروطه، جریان خاصی از نقد تصوف پدید می آید که با همه ادوار پیشین نقد تصوف تفاوت دارد. منتقدانِ این دوره، از طبقه فقیهان و متکلمان نیستند و انتقاد آنان از تصوف نیز پیرامون سازگاری/ناسازگاری تصوف و شریعت اسلام نیست؛ بلکه این منتقدان، روشنفکرانی هستند که به دلیل آشنایی با دانش های جدید رفتارها و باورهای صوفیان را به نقد می کشند و صوفیان و باورها و رفتارهای آنان را مانعی در جهت تحقق هدف خود، یعنی تجدد ایران قلمداد می کنند. در مقاله حاضر، ضمن بررسی انتقادات این روشنفکران بر تصوف در سه بُعد معرفتی، اقتصادی و اجتماعی، نشان می دهیم که تضاد معرفتیِ عمیقِ روشنفکرانِ لیبرال دوره مشروطه با صوفیان برخاسته از جهان نگری لیبرالیستی آنان است که مفاهیم بنیادین آن عبارت اند از: خودآئینی، تقسیم کار اجتماعی، تولید و ….