مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
اسرائیل
حوزه های تخصصی:
رابطه هند با رژیم صهیونیستی در شش دهه گذشته فراز و نشیب بسیاری را طی کرده است. هندیان از دیرباز در زمره حامیان اعراب بودند و مدت ها پیش از طرح تقسیم به موضوع فلسطین جانبدارانه می نگریستند. به رغم تلاش های بسیار یهودیان و دولت اشغالگر طی چهار دهه، هند تمایلی به بهبود روابط با اسرائیل نداشت. کوشش مقامات یهودی که زمینه های بسیاری برای همکاری های سیاسی، نظامی و امنیتی را نوید می داد و بر ارزش نسبی روابط می افزود، اقبالی هندی در پی نداشت. تا پیش از فروپاشی شوروی و شروع مذاکرات سازش، هند همواره ناقد صریح سیاست ها و رفتارهای اسرائیل بود؛ اسرائیل در سیاست خاورمیانه ای هند جایگاهی نداشت و دولت های مختلف برآمده از گروه ها و احزاب متفاوت هندی به دلیل حمایت افکار عمومی از فلسطینیان و لزوم توجه به خواسته های اقلیت بانفوذ مسلمان، از برقراری رابطه با اسرائیل اکراه داشتند. شروع روند سازش و تمایل ساف به مذاکره با اسرائیل و نیز سقوط حامی قدیمی هند (شوروی) از مهم ترین دلایل برقراری رابطه با اسرائیل به شمار می رود. این روابط پس از دو دهه اکنون به بالاترین سطوح خود در سه حوزه سیاسی، نظامی و امنیتی رسیده است.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و هند: حوزه های تعامل و تقابل
حوزه های تخصصی:
هندوستان به عنوان دومین کشور پرجمعیت جهان با رشد اقتصادی شش درصدی طی سال های پایانی قرن بیستم، به عنوان یک قدرت نوظهور مطرح بوده و پیش بینی می شود تا سال 2025 در جایگاه چهارمین قدرت اقتصادی جهان قرار گیرد. توسعه قدرت نظامی به همراه جهش چشمگیر در قدرت نرم افزاری این کشور به ویژه در صنایع فضایی و ورود به عرصه فناوری هسته ای، جایگاه ویژه ای را در معادلات امنیت منطقه ای و بین الملل برای هند فراهم ساخته است. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران در چهارچوب سیاست های کلان نظام و بر اساس سند چشم انداز 1404 به دنبال دستیابی به جایگاه برتر منطقه است . تحولات اخیر منطقه به ویژه موج بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال افریقا از یک سو و تقابل دیرینه ایران و امریکا، نگاه ایران به منطقه آسیای جنوب شرقی، نفوذ عمیق امریکا و اسرائیل در منطقه به ویژه در شبه قاره هند و نوع بازی ایران و هند در حوزه های همکاری یا رقابت، عرصه های همگرایی و واگرایی متنوعی ر ا برای این تعاملات دو و چندجانبه فراهم ساخته است. در این مقال تلاش می شود ضمن بررسی عوامل تأثیرگذار بر شکل و محتوای این تعاملات، راهبردهایی در راستای منافع و امنیت ملی ایران ارائه شود.
تأثیر انقلاب و ناآرامی در کشورهای عربی بر امنیت اسرائیل: نظرگاهی درونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های نخست شکل گیری رژیم غاصب اسرائیل، سیاست گذاران آن می پنداشتند وقوع انقلاب و ناآرامی در کشورهای عربی، سبب بهره مندی بیشتر اسرائیل از امنیت خواهد گردید. آنها گمان می کردند حکومت های دموکراتیک عربی، دشمنی با اسرائیل و حمایت از آرمان فلسطین را از دستور کار خود خارج می کنند، اما اکنون و در مواجهه با انقلاب های عربی، اسرائیل امنیت خود را با چالشی اساسی رویارو می بیند. نه تنها امکان روی کارآمدن دولت های اسلام گرا یا الگوگیری مردم اسرائیل از بهار عربی، بلکه بروز وضعیت دولت گسسته، خطر جدی تری برای امنیت اسرائیل شده است.
استراتژی تهدید وجودی اسرائیل و امنیت ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با افزایش نقش و قدرت منطقه ای ایران، به ویژه پس از مطرح شدن پرونده هسته ای آن در مجامع بین المللی در سال 2003، رژیم اسرائیل با طرح مسئله «تهدید وجودی»، ایران را به عنوان تهدیدی علیه موجودیت خود معرفی کرده است. ریشه های اتخاذ این استراتژی چیست؟ این استراتژی چه پیامدهایی برای امنیت ملی ایران دارد؟ بحث اصلی نویسندگان این است که بزرگ نمایی تهدید برنامه هسته ای ایران و ارتباط دادن آن به مسئله تهدید وجودی، بیشتر سیاستی برای کنترل و مهار ایران و ایجاد بازدارندگی در مقابل افزایش نقش و قدرت منطقه ای آن است که خود باعث تنزل جایگاه و نقش رژیم اسرائیل در خاورمیانه می شود. نویسندگان برای آزمون این فرضیه از ترکیبی از نظریه های سازه انگاری و نئورئالیستی استفاده می کنند. سازه انگاری مباحث ارزشی و هویتی را منشا عملکرد دولت ها در روابط خود با دیگران می داند، اما رویکردهای امنیتی نظریه نئورئالیسم شامل رئالیسم تهاجمی و رئالیسم تدافعی، به ترتیب افزایش قدرت نسبی و امنیت نسبی را ملاک عمل دولت می دانند. نتیجه پژوهش این است که این سیاست علاوه بر کمک به برخی از اهداف داخلی در اسرائیل و توجیه کمک های امریکا، برنامه ای است برای مهار و بازدارندگی ایران که باعث شکست انحصار هسته ای و تنزل جایگاه اسرائیل در خاورمیانه شده است.
صهیونیسم در فرآیند بحران های گذشته و چالش های پیش رو
حوزه های تخصصی:
واژه صهیونیسم، از آن جهت که به گرایش ها و سازمان هاى سیاسى ناهمگونى اشاره دارد، اصطلاحى است که به دشوارى مى توان از آن، تعریف جامعى ارائه داد. این اصطلاح، معمولاً همراه با یک صفت به کار مى رود که قلمرو معناى آن را محدود مى سازد، مانند: صهیونیسم کارگرى، صهیونیسم مسیحى، صهیونیسم فرهنگى. مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقه بندى آن به دو بخش سیاسى و مذهبى است. صهیونیسم مذهبى، بیشتر به وسیله عرفاى یهودى بیان شده و به آرزوى بزرگ و انتظار قائم یهودیّت مربوط مى شود. این صهیونیسم، برانگیزنده سنّت زیارت ارض مقدس و حتى سبب ایجاد یک کانون روحانى و نشر اعتقاد و فرهنگ یهودى در سرزمین صهیون بود و هرگز به دشمنى با مسلمانان که خود را به عنوان وابستگان به ذریه ابراهیم و پیرو دین او تلقى مى کردند، برنخاست. صهیونیسم مذهبى، بیگانه و به دور از هر نوع برنامه سیاسى براى ایجاد یک دولت و یا هر نوع سلطه اى بر فلسطین است. آنها هرگز رفتارى که نشان دهنده علاقه به درگیرى با مردم عرب (مسلمان یا مسیحى) باشد از خود نشان ندادند.
امّا صهیونیسم سیاسى که با تئودور هرتسل(هرتصل) شکل گرفت، نسبت به خدا شکاک است و حتى علیه یهودیانى که یهودیّت را به عنوان یک مذهب تعریف مى کنند، مبارزه مى کند. از دیدگاه صهیونیسم سیاسى، یهودیان قبل از هر چیز، یک قوم هستند و از این رو، غیرقابل ادغام و جذب در ملّت هاى دیگر می باشند و باید در یک سرزمین خالى و بى مدّعى، مستقر شوند و این مفهوم، گویاى این مطلب است که نبایستى به مردم بومى(فلسطینی) اهمیّت داد و آنها را به حساب آورد و این موضوع، زمینه بحران های متعددی را برای صهیونیسم فراهم آورده، اما این بحران ها چیست؟ مقاله حاضر مى کوشد تا ضمن بررسی بحران های گذشته، چالش های پیش روی صهیونیسم را معرفی کند.
آسیب شناسی ساختاری رژیم صهیونیستی با تأکید بر آسیب های فرهنگی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح تجزیه و دولت سازی یکی از مواردی است که دولت های استعماری نظیر بریتانیا برای استمرار حاکمیت و حفظ منافع خود در مناطق مختلف جهان به اجرا گذاشته اند. تأسیس رژیم اسرائیل در سال 1948 در همین راستا و با هدف دفاع از منافع غرب در برابر جهان اسلام، صورت پذیرفت. اما از آنجایی که هستة اصلی کسانی که خود را شهروند اسرائیل می دانند عموماً چندپاره است و خارج از مرزهای فلسطین اشغالی به این سرزمین مهاجرت کرده اند، این رژیم نتوانسته است پروژة ملت سازی را در سرزمین های اشغالی با موفقیت به پایان برساند و با آسیب های ساختاری متنوعی نظیر شکاف های قومی، نژادی و مذهبی، منازعه های هویتی میان دین داران و سکولارها، مسئلة اقلیت عرب فلسطینی مسلمان در درون اراضی اشغالی 1948، رشد مهاجرت معکوس و برهم خوردن توازن جمعیتی در سال های آتی و همچنین ظهور اندیشه های ساختارشکنانه نظیر پست صهیونیسم روبرو است. نویسندگان در این مقاله می کوشند چالش های مزبور را مورد بررسی و کندوکاو قرار دهند.
ویژگیهای جغرافیایی قلمروهای شیعه نشین «هلال شیعی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر واژه «هلال شیعی» از سوی عبدالله دوم پادشاه اردن، مطرح شد که در خلال آن خطر قدرت گرفتن شیعیان را در منطقه مطرح کرد. به عقیده آنها جمهوری اسلامی ایران می تواند، با اعمال نفوذ طبیعی در میان شیعیان عراق، تحولات ژئوپلتیک خاورمیانه را هدایت کرده و موازنه قدرت را به نفع شیعیان و علیه منافع آمریکا و اسرائیل تغییر دهد. این مقاله بر آن است تا به سؤال های زیر پاسخ دهد:
1. مقصود از شیعه چه فرقه ای است؟ 2. نقش هلال شیعی در ژئوپلیتیک خاورمیانه چیست؟ 3. منظور از هلال شیعی، هلال جغرافیایی است یا سیاسی؟ 4. آیا هدف از هلال شیعی، ایران هراسی است؟ 5. دغدغه های استراتژیک آمریکا درباره مؤلفه تشیع در خاورمیانه چیست؟ 6. آیا هلال شیعی شکل گرفته است؟
ماهیت ترکمانان عراقی و رابطه آنان با ترکمانان سلجوقی
حوزه های تخصصی:
مهاجرت ترکان سلجوقی و تشکیل اولین حکومت با منشاء ایلی، سرآغاز تحولات شگرف در تاریخ و فرهنگ ایران زمین بود. ترکمانان عراقی، طلایه داران این مهاجرت، به دلیل نفوذشان در منطقه عراق عجم به عراقی مشهور شدند. ماهیت و ریشه های نژادی این گروه و ارتباط شان با سلاجقه از دو دیدگاه قابل بررسی است. گروهی از مورخان آنان را از اتباع اسرائیل، پسر سلجوق، می دانند که پس از اسارت او به دست محمود غزنوی به ایران مهاجرت کردند ولی این پژوهش با استناد به منابع، به چند دلیل، این نظریه را تایید نمی کند و آنان را شاخه ای از سلاجقه می داند. از سوی دیگر، اقدامات حکومت غزنویان و بعدها سیاست حکومت سلجوقیان، چه پیش از ورود به ایران و چه بعد از به دست گرفتن قدرت برای مهار این ترکمانان فراز و نشیب های معناداری دارد. که می توان آن را به سه مرحله بی طرف در قبال اقدامات آنان، اتحاد موقتی با آنان و سرکوب آنان مورد بررسی قرار داد.
ایران و اسرائیل از همکاری تا منازعه
حوزه های تخصصی:
روابط ایران و اسرائیل از ابتدای تأسیس این رژیم تا کنون با فراز و نشیب های بسیاری همراه بوده است. در دوران حکومت پهلوی با وجود مخالفت های گروه ها و اقشار مختلف جامعه، روابط دو طرف بر مبنای همکاری قرار داشت. روابط ایران و رژیم اسرائیل در این دوره بسیار حساس بود و معمولاً به صورتی کم و بیش پنهان دنبال می شد و با وجود نا رضایتی افکار عمومی داخلی و اعتراضات دولت های عرب، حدود سی سال دوام آورد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط ایران و رژیم اسرائیل بلافاصله قطع شد. جمهوری اسلامی ایران به دلیل ماهیت ایدئولوژیک و اسلامی خود رژیم اسرائیل را فاقد مشروعیت قلمداد کرد و خواستار نابودی آن شد. در این پژوهش سعی شده است تا به صورتی گذرا، فراز و نشیب های روابط ایران و رژیم اسرائیل از گذشته تاکنون مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا، حضور یهودیان در ایران و روابط حکومت های مختلف ایران با یهودیان، روابط ایران دوران پهلوی با رژیم اسرائیل و منازعه جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است.
زمینه ها و عوامل توسعه روابط روسیه و حماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روابط روسیه با سازمان حماس بسیار اهمیت دارد. از یک سو این سازمان در فهرست سازمان های تروریستی در امریکا و اروپا قرار دارد و از سوی دیگر روابط مسکو با این گروه فلسطینی، برای هر دو طرف دارای تناقض های سیاسی بسیار است. حماس همواره دست کم به صورت کلامی از جنبش های اسلام گرا در سراسر جهان حمایت می کند که شامل جدایی طلبی چچن ها در شمال قفقاز هم می شود. همچنین پس از جنگ دوم چچن، کرملین همیشه در مورد یک توطئه جدی برای ایجاد خلافت اسلامی هشدار داده است. با این همه، با وجود مخالفت امریکا و نیز اسرائیل که با مسکو روابطی نزدیک دارد، روابط روسیه و حماس، از زمان تأسیس تاکنون روند رو به رشدی را تجربه کرده است. براین اساس، این پژوهش برای پاسخ به این سؤال انجام شده که چرا روسیه رابطه با حماس را مورد توجه قرار داده است؟ در پاسخ به این سؤال، با بررسی روند روابط آنها، زمینه ها، عوامل، اهداف و پیامدهای آن بررسی می شود. شواهد نشان می دهد روسیه تلاش دارد در چارچوب گسترش رابطه با حماس و با ایفای نقش یک عامل موازنه گر، با بر هم زدن نظم تک قطبی مورد نظر امریکا، جایگاه خود را به عنوان یک قدرت مؤثر بین المللی بهبود بخشد.
توسعه فن آوری نظامی به مثابه اصلی ترین پاسخ به تهدیدات امنیت ملی: مورد اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ سیاست خارجی اسرائیل و امنیت ملی آن نشان می دهد ابزار نظامی اصلی ترین وسیله تحقق اهداف سیاسی بوده است. از دست یابی به موجودیت سیاسی تا امنیت آبی و از بازدارندگی تا دست یابی به صلح، این ابزار نظامی بوده که وسیله کسب آنها بوده است. دستگاه سیاسی و امنیتی اسرائیل ناکامی های سیاسی و امنیتی خود را ناشی از ناتوانی در پاسخ گویی به تهدیدات نوظهور به سبب نبود فن آوری نظامی مناسب تحلیل کرده و هرگاه که به بن بستی امنیتی برخورد می کند، بر توسعه فن آوری نظامی به گونه ای که بتواند موجب کسب پیروزی نظامی شود تمرکز می کند. تداوم این رویکرد به رغم توفیق هایش با محدودیت ها و تردیدهایی نیز مواجه شده که بررسی آن موضوع پژوهش حاضر است.
یازدهم سپتامبر و تبدیل «تهدید ایران» به تهدیدی وجودی برای اسرائیل و لابی مدافع آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیروزی انقلاب اسلامی از مهمترین تحولاتی است که در طول سه دهه گذشته رفتار خارجی اسرائیل و سیاست های لابی مدافع آن (در آمریکا) را دست خوش تحول ساخته؛ تغییری که از یک سو باعث شد متغیر «تهدید ایران» در روابط میان این رژیم با آمریکا جایگاه ویژه ای یابد و از سوی دیگر، این تهدید به زمینه ای خاص برای تلاش های لابی یهود در مسیر تأثیرگذاری بر سیاست خاورمیانه ای واشنگتن تبدیل گردد. در این نوشتار سعی شده که بر مبنای مبحث نظری «امنیت هستی شناختی»، سه دوره تاریخی «پیروزی انقلاب اسلامی»، «دهه نود» و «مقطع پس از یازدهم سپتامبر» مورد بررسی قرار گیرد. در این بازخوانی برداشتی که در هر دوره نسبت به تهدید ناشی از ایران شکل گرفته، و عملکرد رژیم اسراییل و لابی حامی آن در آمریکا در مسیر مقابله با تهدید مزبور، مورد نظر بوده است. در این میان، بررسی ابعاد چند وجهی این رویکرد مقابله گرا در بستر مبارزه با تروریسم، بخش محوری این مقاله است.
چالش های فرا منطقه ای فراروی مسلمانان آسیای مرکزی
حوزه های تخصصی:
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشورهای مسلمان منطقه و خلأ حضور قدرت شرق و موج اسلام خواهی در میان مردم و ترس از ایجاد اسلام انقلابی موجب حضور جدی دو قدرت غربی اسلام ستیز در منطقه شده است که عمدتا در راستای مهار اسلام گرایی، مهار جمهوری اسلامی، مهار و تضعیف روسیه و حفظ منافع راهبردی نظامی اقتصادی و جلوگیری از حمایت نخبگان سیاسی و فرهنگی این منطقه از انتفاضه فلسطین و کنترل و مدیریت پروژه پان ترکیسم وارد منطقه شده اند و با این اهداف روابط بسیار تنگاتنگی با سران لائیک کشور های مسلمان منطقه برقرار کرده اند و تا حدود زیادی به اهداف کلان خود دست یافتند.
تأثیر لابی اسرائیل بر سیاست خارجی آمریکا در قبال بحران سوریه؛ بررسی موردی خلع سلاح شیمیایی سوریه
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اصول روابط بین الملل مفاهیم پایه ای روابط بین الملل جنگ
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اصول روابط بین الملل مفاهیم پایه ای روابط بین الملل خلع سلاح
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اصول روابط بین الملل مفاهیم پایه ای روابط بین الملل موازنه قدرت
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی مطالعات منطقه ای منطقه خاورمیانه
این مقاله در چارچوب نظریه ی «پیوستگی» جیمز روزنا به تحلیل نقش لابی اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا در قبال بحران سوریه می پردازد. ساختار قانونی ایالات متحده آمریکا بستر مناسبی برای ظهور، قدرت یابی و تأثیرگذاری گروه های فشار یا ذی نفوذ بر نظام تصمیم گیری داخلی و خارجی این کشور پدید آورده است که در این میان نقش آفرینی لابی مدافع یهود و اسرائیل از ویژگی خاصی برخوردار است. این لابی توانسته است به سهم بالا و تعیین کننده ای در ساختار قدرت ایالات متحده آمریکا دست پیدا کند و نفوذ بیشتری در روند سیاست گذاری آمریکا داشته باشد. این مقاله با بررسی دو حوزه سیاست گذاری آمریکا یعنی قوه مجریه و کنگره استدلال می-کند که این دو قوه برای تأمین امنیت اسرائیل به شدت تحت نفوذ لابی اسرائیل قرار دارند و در بحران اخیر سوریه این لابی با فشار آوردن به قوه مجریه و کنگره، برای ساقط کردن دولت بشار اسد که تهدیدی علیه امنیت اسرائیل بود در نهایت باعث خلع سلاح شیمیایی سوریه شد.
بررسی تطبیقی نگاه به اسرائیل درگفتمان سیاست خارجی ایران (مطالعه موردی گفتمان غرب گرای پهلوی دوم و گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی(ره))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش از علل شکل گیری و تداوم دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل سال ها به یکی از دغدغه های محققان سیاست خارجی و روابط بین الملل تبدیل شده است. بیشتر آثاری که روند شکل گیری و تحولات این دشمنی را بررسی کرده اند، از چشم انداز نظریه های خردگرا(اثبات گرا) در روابط بین الملل به موضوع پرداخته اند. این درحالی است که دشمنی این دو واحد سیاسی در طی سه دهه گذشته از روند به نسبت پایداری برخوردار بوده است و محاسبات خردگرا قادر به ارائه یک تحلیل ثابت از علل شکل گیری و تداوم دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل نیستند؛ بنابراین، پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه علل یا عواملی اسرائیل را مبدل به یک دشمن پایدار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ساخته است؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش مطرح می شود این است که نگاه به اسرائیل در سیاست خارجی ج.ا.ایران را باید در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی مورد ملاحظه قرار دارد، از این رو پیش از آنکه این تضاد در قالب رقابت های راهبردی طرفین قابل تبیین و تفسیر باشد، تلقی از اسرائیل در گفتمان سیاست خارجی غرب گرای پهلوی دوم به مثابه «خودی» است که نقش مهمی در برساخته شدن اسرائیل به عنوان «دیگری» یا غیر در گفتمان سیاست خارجی اسلام سیاسی امام خمینی (ره) داشته است. در راستای تبیین این فرضیه تلاش می شود از نظریه گفتمان لاکلائو و موفه و به ویژه مفهوم دیگری(Otherness) در این نظریه استفاده شود. از آنجایی که نظریه گفتمان لاکلائو و موفه فاقد ابزاری برای تحلیل متن می باشد، از روش تحلیل متن فرکلاف در دو گفتمان رقیب استفاده شده است. نتایجی که از این بررسی حاصل شد به این وجه است، از آنجایی که ظهور، تکامل و بسط گفتمان ها در سایه سنگین دیگری یا غیر صورت می گیرد و این دیگری، عملکردی دوسویه داشته و از یک سو مانع عینیت و تثبیت هویت شده و از سوی دیگر، سازنده هویت و عامل انسجام گفتمانی است، اسرائیل به مثابه دیگری (غیر) نقش یک بیرون سازنده(Constitutive Outside) را در هویت بخشی به گفتمان سیاست خارجی اسلام سیاسی امام خمینی (ره) در تقابل با دگر پهلویستی خود ایفا نموده است
نقش گروه های تکفیری تروریستی سوریه و عراق در تأمین امنیت اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سؤال اصلی این است که چگونه گروه های تکفیری تروریستی نظیر «داعش» و «جبهه النصره» در خدمت منافع و تأمین امنیت اسرائیل عمل می کنند؟ نتیجه مقاله حاضر نشان می دهد که اقدامات گروه های تکفیری تروریستی که در حال حاضر یکی از عوامل مهم بی ثباتی در منطقه تلقی می شوند، عملاً در راستای منافع و تأمین امنیت اسرائیل است. گروه های تکفیری تروریستی نظیر «داعش» یا «دولت اسلامی عراق و شام» و «جبهه النصره» در عراق و سوریه به نحوی عمل می کنند که هدف اسرائیل در منطقه، یعنی تأمین امنیت و منابع راهبردی آن برآورده می شود. اقدامات تکفیری تروریستی این گروه ها زمینه تداوم حضور ایالات متحده در خاورمیانه را فراهم می کند و این به معنای تأمین امنیت اسرائیل خواهد بود؛ زیرا از زمان تشکیل اسرائیل تاکنون جلب حمایت و طرفداری قدرت های بزرگ، یک ستون دائمی راهبرد اسرائیل بوده است و با حضور امریکا در منطقه امکان تحقق این راهبرد تسهیل خواهد شد. دوم اینکه اقدامات گروه های تکفیری تروریستی سبب خواهد شد که کشورهای افراطی و مخالف اسرائیل در لاک دفاعی فرو رفته و مشغول به مقابله با بحران های داخلی گردند. در نتیجه، توانایی آنها در مقابل اسرائیل افول می کند که نتیجه آن تغییر معادلات منطقه قدرت به نفع اسرائیل خواهد بود.
صهیونیسم مذهبی و نقش راهبردی آن در سیاست خارجی اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به رغم سکولاربودن رژیم صهیونیستی، صهیونیسم مذهبی در حال تبدیل شدن به اندیشه غالب در سیاست داخلی و خارجی آن رژیم است. در این مقاله، با استفاده از نظریه «امنیتی کردن» نشان داده می شود که صهیونیسم مذهبی به عنوان گرایش اقلیت اما قدرتمند در جریان صهیونیسم، در نتیجه بحران هویت داخلی و ادامه آسیب پذیری امنیتی این رژیم، به شکل گفتمان فراگیر درآمده و به نحو محسوسی موفق شده افکار عمومی و عملکرد رهبران سیاسی آن را در عرصه سیاست خارجی رادیکالیزه نماید. در همین راستا، دولت راست گرای نتانیاهو در شش سال گذشته با تشکیل دولت مستقل فلسطینی به شدت مخالفت کرده، بر روند شهرک سازی در اراضی اشغالی افزوده و از کاربرد هر گونه خشونت علیه مردم بی دفاع غزه ابایی نداشته است. در نتیجه این تحول، اسرائیل به طور کامل از ژست صلح طلبانه خود دست کشیده و بیش از پیش در موقعیت تهاجمی نسبت به محیط پیرامونی خود قرار گرفته است. ادامه این وضعیت هرچند ممکن است به صورت مقطعی هم گرایی در داخل جامعه اسرائیل را تقویت کند، ولی در میان مدت به آسیب پذیری و انزوای این رژیم در منطقه و جهان می انجامد.
تأثیر روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل بر امنیت ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استدلال اصلی این مقاله این است که مقامات جمهوری آذربایجان در چارچوب اختلافاتی که با ارمنستان، به ویژه در مسئله قره باغ دارند، به روابط با اسرائیل می اندیشند و در این رابطه، عمدتاً به دنبال دستیابی به ادوات و تکنولوژی های پیشرفته نظامی از اسرائیل و کسب حمایت لابی صهیونیستی در آمریکا برای مقابله با لابی ارمنی هستند. در مقابل، اسرائیل نیز در قالب «دکترین پیرامونی» به روابط خود با جمهوری آذربایجان می نگرد که به نظر می رسد بخش مهمی از هدف آن، مقابله با جمهوری اسلامی ایران در ابعاد سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و حتی اقتصادی است.
تأثیر منازعات داخلی سوریه و عراق بر مجموعه امنیتی خاورمیانه (2011- 2015)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاورمیانه از آن دسته مناطقی است که بیشتر از آنکه دارای همگرایی منطقه ای باشد، مشخصه دائمی آن منازعه و کشمکش است. ازجمله بحران ها و منازعات در این مجموعه امنیتی، منازعات داخلی سوریه و عراق است که می تواند بر روند و تکامل مجموعه امنیتی خاورمیانه تأثیرگذار باشد. هدف اصلی این پژوهش بررسی تأثیر منازعات داخلی سوریه و عراق بر تکامل مجموعه امنیتی خاورمیانه است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که منازعات داخلی سوریه و عراق منجر به شکل گیری زیرمجموعه ای بزرگ تر با ادغام زیرمجموعه های شامات و خلیج فارس در قالب یک زیرمجموعه واحد شده است. این روند نتیجه پیوند عمیق پویش های امنیتی بین این دو زیرمجموعه است. در سطح روابط دولت با دولت این منازعات باعث بازسازی و تقویت الگوی پایدار منازعه و رقابت ایران با دولت های سنی خلیج فارس به خصوص عربستان سعودی در قالب تقابل دو محور متضاد شده، ولی در کنار این الگو شکل گیری الگوی رقابت درون ائتلافی در بین دولت های سنی منطقه به ساخت اجتماعی جدید مجموعه امنیتی اضافه شده است. این منازعات باعث تعامل بیشتر پویش های امنیتی سطح منطقه ای با سطح جهانی شده است
بررسی نقش آفرینی قطر در مسئله فلسطین بعد از تحولات منطقه 2011(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنبش های اخیر خاورمیانه، علاوه بر تأثیرات متنوع خود، فرصتی مناسب برای سیاست خارجی برخی کشورهای عرب فراهم نموده است تا نقش فعال تری در منطقه ایفا نمایند. تحولات اخیر خاورمیانه و موضع گیری دولت ها در قبال جنبش های اسلامی – مردمی منطقه حاکی از آن است که دولت قطر نقشی خاص را دنبال می نماید. از سوی دیگر مواضع دوگانه این کشور در قبال مسئله فلسطین و هم زمانی آن با نقش مذکور این سؤال را پدید آورده است که علت این مواضع دوگانه چه بوده ؟ اهداف سیاست خارجی این کشور از این دوگانگی رفتار چیست؟ و رابطه آن با نقش قطر در مسئله جنبش های اخیر خاورمیانه چه می باشد؟ این نوشتار تلاش می کند عوامل دخیل در اتخاذ رویکرد دوگانه قطر در مسئله فلسطین پس از بیداری اسلامی و تحولات جهان عرب را بررسی نموده و نشان دهد که قطر به دلیل اقتضائات ساختاری ناشی از ریز دولت بودن این کشور نقشی نیابتی و هماهنگ با عربستان از سوی ایالات متحده را در تحولات اخیر پذیرا بوده است. از سوی دیگر ابعاد این نقش که به مسئله فلسطین و امنیت اسرائیل باز می گردد در تعارض با فرهنگ و باور اجتماعی این کشور بوده و به دوگانگی مواضع در این کشور منجر شده است.