مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
اسرائیل
حوزه های تخصصی:
پس از پایان حضور نظامیان در عرصه سیاست ورزی ترکیه، حزب عدالت و توسعه ترکیه این فرصت را به دست آورده با جلب اعتماد عمومی نزدیک به دو دهه ارکان قدرت در ترکیه را در اختیار گیرد. تاریخ روابط ایران و ترکیه به عنوان دو همسایه مؤثر در خاورمیانه نشان می دهد که روابط دو کشور همواره دارای فرازوفرودهایی بوده و هست. لذا این پرسش مطرح است که، موانع اصلی هم گرایی در روابط ایران و ترکیه در دوره حزب عدالت و توسعه چیست؟ این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی می کوشد به سؤال مذکور این طور پاسخ دهد که روابط ترکیه با اسرائیل، تفاوت نگرش ایران و ترکیه به بحران سوریه و رقابت منطقه ای دو کشور در خاورمیانه برای رهبری از موانع هم گرایی دو کشور است. برای تبیین این پژوهش چارچوب نظری عمل گرایی با تبعیت از نوواقع گرایی در سیاست خارجی ترکیه مدنظر گرفته شده است. عمل گرایی حزب عدالت و توسعه در سیاست خارجی نقش تعیین کننده ای در راهبردهای ترکیه و دستیابی به هدف های مدنظر داشته است.
سیاست خاورمیانه ای ترامپ و بازآفرینی سیاست منطقه ای اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۴
153 - 169
حوزه های تخصصی:
از زمانی که ترومن ریئس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا استقلال اسرائیل را به رسمیت شناخت تا به امروز حفظ موجودیت و تأمین امنیت اسرائیل به عنوان متحد و شریک استراتژیک ایالات متحده در منطقه خاورمیانه، از تعهدات اصلی تمامی رؤسای جمهور آمریکا (اعم از جمهوری خواه و دموکرات) بوده است که میزان این حمایت، سیاست منطقه ای اسرائیل را در ادوار مختلف تحت تأثیر قرار داده است. بر این اساس سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که سیاست خاورمیانه ای ترامپ چه تأثیری بر سیاست منطقه ای اسرائیل داشته است؟ در این رابطه فرضیه مورد بررسی با اتخاذ روش توصیفی – تحلیلی و در چارچوب نظریه مجموعه امنیت منطقه ای کپنهاگ این است که: سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده آمریکا در دولت ترامپ موجب تهاجمی تر شدن سیاست منطقه ای اسرائیل شده است. در نهایت پژوهش به این نتیجه ختم شده است که سیاست خاورمیانه ای ترامپ با تأکید بر حمایت رادیکالی از اسرائیل موجب تهاجمی تر شدن سیاست منطقه ای اسرائیل نسبت به جمهوری اسلامی ایران ایران، سوریه و فلسطین و گسترش دامنه بحران در غرب آسیا و در نتیجه تنش بیشتر در منطقه خاور میانه شده است.
تبیین پیامدهای رابطه اسرائیل و امارات متحده عربی بر امنیت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران باعث شده تا این کشور نقش مهمی در موضوعات و پدیده های غرب و جنوب غرب آسیا ایفا نماید. وجود اختلاف های ریشه ای و بنیادین با اسرائیل و نامشروع بودن حکومت اشغالگر سرزمین اسلامی فلسطین، باعث شده تا ایران به عنوان قدرت منطقه ای برای بالا نگه داشتن وزن ژئوپلیتیکی خود، مناسبات قدرت در منطقه را رصد کرده و پیامدهای مناسبات اسرائیل و کشورهای همسایه خود را در نظر بگیرد. هدف این پژوهش، شناسایی پیامدهای امنیتی ارتباط امارات متحده عربی و اسرائیل است که به طور مستقیم و غیر مستقیم بر امنیت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران تأثیر می گذارد. روش این پژوهش کیفی و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای و اسنادی است. یافته های پژوهش با در نظر گرفتن نظریه امنیت منطقه ای بوزان و ویور نشان می دهد که عادی شدن تدریجی روابط سیاسی اعراب غرب آسیا با اسرائیل، تضعیف ایدئولوژی ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی ایران، رصد اطلاعاتی کشور، تأثیر بر موازنه قوا در منطقه ژئوپلیتیک جنوب غرب آسیا از مهم ترین پیامدهای این ارتباط می باشد.
تأثیرات بازدارندگی ایران و اسرائیل بر امنیت منطقه ی آسیای غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ی بازدارندگی یکی از نظریات مبتنی بر رئالیسم واقع گرائی در عرصه ی بین الملل است که عمدتاً پس از جنگ جهانی دوم و با تضعیف آرمان گرایی، مورد توجه نظریه پردازان مسائل استراتژیک قرار گرفت. این نظریه در روابط بین الملل به «قدرت» به عنوان مؤلفه ی اصلی تبیین کننده روابط بین- کشورها تأکید می کند و ضمن رد نظرات «ایده آلیستی» بر این باور است که میزان قدرت دولت ها، تأثیر مستقیم بر میزان امنیت ملی آن ها دارد. مقاله اخیر ضمن بررسی و تجزیه و تحلیل بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل با روش مصاحبه با متخصصین و اهل فن در سیاست خارجی و مطالعات نظامی در قالب پرسشنامه ای تلاش داشته تأثیرات منطقه ای بازدارندگی دو کشور در منطقه ای آسیای غربی را مورد ارزیابی قرار دهد. با توجه به دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل این نوشتار معتقد است که بازدارندگی دو کشور برعکس نقش بازدارندگی در امنیت سازی در منطقه آسیای غربی، باعث ایجاد ناامنی در ابعاد مختلف امنیتی این منطقه شده است یعنی بازدارندگی دو کشور هرچند توانسته برای دو کشور امنیت ساز باشد اما به طور کل در سطح منطقه باعث ایجاد ناامنی شده است.
تحلیل ابعاد حقوقی تصمیم آمریکا در شناسایی بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقدام دولت ایالات متحد آمریکا در شناسایی بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل، می تواند از دو زاویه حقوق و سیاست قابل بحث و تامل باشد. در چارچوب حقوق بین الملل اصولاً تصمیمات و اقدامات سیاسی مجرای مهمی برای شکل گیری قواعد حقوقی است. در حقیقت، حقوق بین الملل حقوقی است که اصولا در سیاق روابط و سیاست بین المللی شکل می گیرد. در نبود حقوق بین الملل، روابط خصمانه یا جنگ بر ارتباطات بین المللی به عنوان قاعده حاکم خواهد بود. البته این به معنای نفی قواعد اخلاقی نیست. گرچه این باور نیز وجود دارد که از لحاظ حقوقی، قواعد اخلاقی در حقوق به طور عام و حقوق بین الملل عمومی به طور خاص جایگاه فرعی و ثانوی دارند. با صرف نظر از این مباحث فلسفی و مبنایی، هدف از ارتباط بین سیاست و قواعد حقوقی، تذکر این نکته است که یک تصمیم سیاسی می تواند پایه گذار ایجاد قواعد حقوقی یا تدوین قواعد موجود باشد و نیز می تواند در محدوده یا مبتنی بر قواعد حقوقی ای صورت گرفته باشد که از قبل وجود داشته اند. یک تصمیم سیاسی همچنین قادر است تا به تفسیر قواعد حقوقی موجود کمک کند. گرچه تصمیمات سیاسی در هیچیک از متون معتبر حقوق بین الملل موضوعه و به ویژه در ماده ی 38 اساسنامه ی دیوان بین المللی دادگستری به عنوان منبع اولیه و اصلی و یا حتی ثانویه و فرعی شمرده نمی شوند اما عملاً ردّ پای تصمیمات سیاسی در تمام منابع حقوق بین الملل به چشم می خورد. با این مراتب مسئله محوری این پژوهش این است که اقدام دولت امریکا در به رسمیت شناختن بیت المقدس (اورشلیم) به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل در تطابق با حقوق بین الملل چگونه قابل تحلیل و ارزیابی است. در این تحقیق با استدلالات و استنادات حقوقی به این نتیجه رسیدیم که این تصمیم با قواعد و اصول حاکم بر حقوق بین الملل در تعارض است.
تحلیل گفتمان انتقادی «سازش» با تکیه بر رویکرد لاکلا و موف، مطالعه موردی: روزنامه عکاظ
منبع:
پژوهش در آموزش زبان و ادبیات عرب سال دوم تابستان ۱۴۰۰شماره ۳
173 - 192
حوزه های تخصصی:
بازتولید گفتمان مقاومت در کشورهای اسلامی تاکنون با همراهی ملت ها مواجه بوده است. به شکلی که حتی نمود آن در عرصه های مختلف ادبی مانند شعر و رمان دیده می شود. اما با آرایش سیاسی جدید در خاورمیانه، گفتمان سازش، تلاش دارد جایگزین گفتمان مقاومت شود. این پژوهش با هدف شناسایی و تحلیل انتقادی شیوه «مَفصل بندی» سازش در روزنامه عکاظ عربستان، ده سرمقاله این نشریه را مورد بررسی قرار داده است. در اجرای هدف تحقیق، از رویکرد تحلیل گفتمان «لاکلا و موف» استفاده شد. این روش قابلیت تحلیل گفتمان با تکیه بر نحوه چینش دال ها و مفاهیم را فراهم می سازد. نتایج پژوهش حاکی است دال مرکزی در این روزنامه «صلح با اسرائیل» بوده که دال های تهی و شناور برای معنابخشی به آن توسط نویسندگان به شکل گسترده استفاده شده است. به کارگیری استراتژی های هژمنوتیک برای ایجاد عدم ثبات در گفتمان مقاومت، یکی دیگر از تکنیک های رایج این روزنامه است. نویسندگان تلاش کرده اند با غیریت سازی از فلسطینی ها، آنها را به عنوان تهدیدی برای مردم عربستان معرفی کرده و از این طریق، نیاز به انسجام درونی را نزد آنان تقویت کنند. تأکید بر ضرورت اولویت دادن به شرایط کرونایی در مقابل قضیه فلسطین و تکرار دال های اتهامی مثل فساد مالی رهبران آن، از دیگر استراتژی های گفتمانی است که به دو شکل برجسته سازی و به حاشیه رانی انجام شده است. در مفصل بندی روزنامه عکاظ، سازش به عنوان راه حل نهایی و امر ضروری برای حفظ منافع و امنیت ملی عربستان معرفی شده و دال های شناور متعدد به طور روزانه برای هویت بخشی به آن تولید می شود.
تبیین روابط عربستان سعودی و اسرائیل در مقابله با ایران(2020-2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره چهاردهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۸
92 - 109
حوزه های تخصصی:
منطقه ی خاورمیانه طی یک دهه گذشته(2020-2011) دستخوش تحولات فراوانی شده است که یکی از مهم ترین آنها را سیالیت روابط بازیگران در این منطقه تشکیل می دهد. در این چارچوب عربستان و اسرائیل به عنوان دو بازیگر محوری در منطقه خاورمیانه طی یک دهه گذشته روابط دوجانبه و منطقه ای را گسترش داده اند. هدف اصلی در این پژوهش بررسی روابط این دو بازیگر با محوریت تحولات جدید منطقه است. این پژوهش با روش تبیینی و با بکارگیری نظریه موازنه تهدید این سوال اصلی را مطرح می کند که مهم ترین علت گسترش روابط عربستان و اسرائیل طی یک دهه اخیر چیست؟ همچنین این فرضیه مطرح شده است که دلیل اصلی گسترش روابط طرفین، همکاری مشترک در مقابله با ایران در چارچوب موازنه تهدید است. یافته ها نشان می دهد که عربستان و اسرائیل، ایران را به عنوان تهدیدی مشترک محسوب کرده و سعی در مقابله با آن در قالب ایران هراسی، حمایت ازگروه های تروریستی، ایجاد چالش برای متحدین منطقه ای ایران، شیعه هراسی، ترغیب آمریکا برای خروج از برجام و عادی سازی روابط دارند.
بنیادگرایی یهودی در بستر عملگرایی سیاسی: نقش جریان حاردی در تقویت گرایشات افراط گرایانه در ساختار رژیم صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر جوامعی از یهودیان حاردی در اسرائیل زندگی می کنند که متاثر از دین و آیین های یهودی (و عمل به آن) دارای عقاید، سبک زندگی فردی و اجتماعی خاصی بوده و همین موضوع آنان را در رسانه ها برجسته نموده است. این جماعت از حیث اعتقادی و نظری، جزء بنیادگرایان یهودی (عملگرا) به شمار می روند و به شدت به اصول بنیادگرایی یهودی (و مقومات آن) مقیدند. حاردی ها در حال حاضر – برخلاف باورهای رسانه ای- نه تنها جریانی حاشیه ای و کم اهمیت به حساب نمی آیند بلکه با اتخاذ رویکردی عملگرا – در کنار سایر مولفه ها و بهره مندی از ظرفیت های گفتمانی- توانسته اند خود را به جریانی تاثیرگذار در عرصه سیاسی- اجتماعی مبدل نمایند. با توجه به بنیان های نظری بنیادگرایانه و عملگرایی نهفته در این جریان، به نظر می رسد تقویت و اهمیت یافتن آنان در عرصه ی سیاسی- اجتماعی رژیم اسرائیل موجب افزایش تنش های داخلی، خارجی و رشد گرایشات افراط گرایانه خواهد شد. در چنین بستری طرح چالش های بنیادین در خصوص ماهیت رژیم فعلی اسرائیل و آینده ی آن دور از انتظار نخواهد بود.
راهبرد دیپلماسی اقتصادی اسرائیل در منطقه خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیپلماسی اقتصادی، به مثابه کنشی تعاملی، نقش ویژه ای در عرصه سیاست خارجی کشورها یافته که از مهم ترین آنها کمک به حل و فصل مسائل سیاسی و امنیتی است. صلح اقتصادی از جمله مهم ترین راهبردهای سران اسرائیل است که به منظور بهبود روابط سیاسی و کاستن آلام امنیتی در کانون توجه خود قرار داده اند. بر اساس این، مقاله حاضر با طرح این سؤال که راهبرد دیپلماسی اقتصادی اسرائیل مبتنی بر چه ابزارهایی و دنبال کننده چه اهدافی است؟ ابعاد و اصول این مهم را بررسی می کند. فرضیه مقاله عبارت است از اینکه دیپلماسی اقتصادی اسرائیل با استفاده از زیرساخت های امنیتی و تجاری موجود، در گام نخست سعی در بهبود روابط تجاری و در نهایت دستیابی به صلح سیاسی دارد. کاربست الگوی مفهومی دیپلماسی اقتصادی با کمک روش توصیفی تحلیلی ضمن تأیید این فرضیه، نشان داد که اسرائیل در سال های گذشته، نهادهایی را برای مدیریت روابط اقتصادی خود در منطقه ایجاد کرده است. این نهادها با شبکه سازی و تصویرسازی از اسرائیل به عنوان یک کنشگر مطلوب و صلح جو، زمینه ساز صلح و عادی سازی روابط سیاسی بوده اند. یافته ها نشان داد که منطقه خلیج فارس، از جمله مهم ترین پرونده ها در دیپلماسی اقتصادی اسرائیل به شمار می رود که تاکنون به عادی سازی روابط با امارات متحده و بحرین کمک کرده است. این مهم در آینده برای جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک تهدید تلقی شده و روابط اقتصادی تهران با دولت های حاشیه خلیج فارس را تحت تأثیر قرار دهد.
تأثیر عوامل و بازیگران فراملی در روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل
منبع:
پژوهش ملل فروردین ۱۴۰۱ شماره ۷۴
7-27
روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل دارای وجوه فراملی پررنگی است. باتوجه به اهمیت فراوان روابط آذربایجان با اسرائیل و تأثیر آن بر امنیت ملی ج.ا.ایران، درک زمینه های فراملی این روابط حائز اهمیت است. در مقاله حاضر شناسایی تأثیر آنها بر شکل گیری و توسعه این روابط بعنوان هدف در نظر گرفته شده است. در این راستا، از روش توصیفی-تحلیلی و نیز از منابع کتابخانه ای جهت گردآوری داده های لازم استفاده شده است. یافته ها و نتایج مقاله حاکی از آنست که پس از فروریزی ساختار دوقطبی نظام بین الملل با توسعه عوامل و کنشگران فراملی، اهمیت روابط اقتصادی در تعاملات جهانی، روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل متأثر شده است. استقلال یابی کشورهای حوزه قفقاز جنوبی به دنبال فروپاشی شوروی و ناتوانی روسیه در کنترل وضعیت، منجر به حضور کنشگران فرامنطقه ای چون آمریکا در حوزه ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی شد؛ بنابراین از نیات و انگیزه های اساسی ایجاد روابط حسنه آذربایجان با اسرائیل، کسب حمایت لابی ذینفوذ یهودی در روند سیاسی آمریکا بود. الگوی سیستم کثرت گرایانه آمریکا هم شرایط مناسب برای تأثیرگذاری لابی های ذینفع در حوزه سیاست خارجی آمریکا فراهم نمود. لابی یهود و حامیان سیاست صهیونیستی بعنوان عضو غیررسمی این روابط با موضع جانبدارانه خود در قبال مسأله آذربایجان در سیاست آمریکا نشان داده اند که در کانال پشتی، موثرتر از کانال رسمی و دیپلماتیک ایفای نقش کردند. مسأله امنیت انرژی غرب با نقش آفرینی شرکت های چندملیتی نیز از عوامل موثر در توسعه روابط و نیز منافع استراتژیک اسرائیل در آذربایجان است.
ارزیابی فرصت های جهانی شدن برای اقتصاد و امنیت اسرائیل
منبع:
پژوهش ملل فروردین ۱۴۰۱ شماره ۷۴
73-101
جهانی شدن مهمترین وجه تمایز جهان امروز با دیروز می باشد که در حوزه های مختلف از جمله اقتصاد رشد کرده است. وجود سازمان هایی مانند بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی که اقتصاددانان آن را سازمان ملل اقتصادی می نامند، جهانی شدن اقتصاد را به پدیده ای انکارناپذیر تبدیل کرده اند که عدم تطبیق هر کشوری با آنها خسران فراوان اقتصادی به همراه خواهد داشت. هدف اصلی این مقاله درک تأثیری است که جهانی شدن اقتصاد بر یکی از قدرت های منطقه غرب آسیا یعنی اسرائیل داشته است. برای پاسخ به این سوال اصلی که جهانی شدن چه فرصت هایی برای اقتصاد اسرائیل فراهم اورده است؟ این مقاله برمبنای داده های به دست آمده از نهادهای اصلی بین المللی، درصدد برآمده است تا به روش توصیفی- تحلیلی به آزمون فرضیه اصلی مقاله، در مورد جهانی شدن اقتصادی اسرائیل بپردازد. دوره زمانی شامل سال های قبل و بعد از عضویت اسرائیل در سازمان های تجارت جهانی و سازمان همکاری اقتصادی و توسعه می-باشد. یافته ها نشان می دهد که جهانی سازی در حوزه اقتصاد منتج به ایجاد شغل، کاهش فقر و افزایش سطح کیفی زندگی می گردد. در محقق ساختن این هدف عضویت اسرائیل در نهادهایی همچون بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، یک ضرورت بوده است. در پایان اینطور می توان نتیجه گیری کرد که جهانی سازی باعث جذب سرمایه گذاری خارجی در اسرائیل گردیده و زمینه تأمین امنیت این بازیگر در اقتصاد را از طریق وابستگی متقابل با سایر کشورهای پیشرفته فراهم آورده است.
نقش مولفه های فرهنگی – اجتماعی در روابط اسرائیل با آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران (از سال 2011 تا 2020)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال سوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
588 - 610
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی تاثیر مولفه های فرهنگی – اجتماعی در روابط اسرائیل با آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران از سال 2011 تا 2020 پرداخته می شود. اسرائیل در سیاست خارجی خود با آگاهی از اینکه فرهنگ و مسائل اجتماعی به عنوان قدرت نرم مطرح هستند، سعی داشته است تا نقش مهمی را برای این مولفه قائل شود. در این بین، آسیای مرکزی و قفقاز و به خصوص کشورهایی مانند آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان کانون اصلی و اساسی سیاست خارجی اصلی را در بعد فرهنگی و اجتماعی شکل می دهد. با توجه به این امر، سوال اصلی مقاله این است مولفه های فرهنگی و اجتماعی در روابط اسرائیل با آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان از سال 2011 تا 2020 چه تاثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران داشته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح شده است که مولفه های فرهنگی و اجتماعی در روابط اسرائیل با آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان به واسطه ی تلاش در جهت جدایی هنجاری - فرهنگی، زمینه ساز تهدید امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران می شود. نتایج تحقیق نشان می دهد اسرائیل از سال 2011 تا 2020 نقش مهمی را برای فرهنگ و مسائل اجتماعی قائل شده و اصلی ترین مولفه ی این کشور در جهت نفوذ فرهنگی و اجتماعی استفاده از یهودیان مقیم در کشورهای مذکور می باشد کهخ سعی دارد با استفاده از این ظرفیت، امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را تهدید کند. نوع روش تحقیق در این مقاله توصیفی – تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای است.
قطعنامه 1701 شورای امنیت در خصوص سی و سه روز جنگ حزب الله و اسرائیل از منظر حقوق بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای حقوقی دوره ۵ پاییز و زمستان ۱۳۸۵ شماره ۱۰
331 - 353
حوزه های تخصصی:
درگیری مسلحانه حزب الله و اسرائیل در ماههای ژوئیه و اوت 2006 به مدت سی و سه روز ادامه داشت تا شورای امنیت سازمان ملل متحد بتواند با پشت سرنهادن موانع سیاسی در تصمیم گیری خود، وضعیت ناشی از آن را به عنوان تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی شناسایی نماید و در 11 اوت 2006 قطعنامه 1701 را با اتفاق آراء برای خاتمه درگیری و حل مسائل ناشی از آن تصویب نماید. نظر به وضعیت خاص این درگیری بویژه نقش بازیگری غیری بین المللی به عنوان یک طرف اصلی درگیری، بررسی این قطعنامه نه تنها متضمین تحلیل یکی از مجموعه قطعنامه های شورای امنیت است بلکه در خصوص تحلیل تحولات حقوق بین الملل توسل به زور نیز قابل توجه است. در این نوشتار، قطعنامه مذکور بررسی و تحلیل می گردد.
ارزیابی نقش ژئوپلیتیک جمعیت در امنیت ملی رژیم صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژئوپلیتیک جمعیت، یکی از مهم ترین عناصر مؤثر در قدرت و امنیت ملی در روابط بین الملل است. این موضوع امروزه با افزایش اهمیت روزافزون دانش و فناوری و تحدید عناصر قدرت سخت، اهمیت کمتری نسبت به گذشته دارد، اما همچنان به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر سیاست داخلی و خارجی در سیاست جهانی مورد توجه است. ژئوپلیتیک جمعیت بی شک یکی از مهم ترین دغدغه های دائمی اسرائیل از ابتدای تأسیس آن تاکنون بوده است. این موضوع با توجه به ماهیت بسته دین یهود و محدودیت کمی یهودیان جهان و همچنین به دلیل اینکه این رژیم، حضور و قوام خود را بر اساس وجود جمعیت فقط یهودی استوارساخته، اهمیت بیشتری یافته است. علاوه بر این، تداوم اشغالگری این رژیم در سرزمین فلسطین و چالش های ناشی از بحران مهاجرت و همچنین بروز مسائل جدید در درون مرزهای فلسطین اشغالی نیز بر نگاه ویژه اسرائیل به مسئله جمعیت و تغییر و تحولات دائمی آن افزوده است. در این چارچوب، این پرسش مطرح است که ژئوپلیتیک جمعیتی اسرائیل چگونه امنیت ملی این رژیم را تحت تأثیر قرار داده است؟ یافته های این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است، نشان می دهد ژئوپلیتیک جمعیتی اسرائیل، هم زمان فرصت ها و چالش هایی را برای این رژیم به وجود آورده است که اگرچه فرصت ها، بیشتر در بُعد کیفی بروز یافته اند، ابعاد کمی، الگوی پخش و ترکیبات جمعیتی این رژیم به کاهش ضریب امنیت ملی آن منجر شده است.
عوامل مؤثر بر تصمیم سازی روسیه نسبت به اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روسیه هم زمان با قرارگرفتن در جبهه مخالف اسرائیل، سیاست نزدیکی راهبردی به این بازیگر را در دستور کار خود قرار داده است. عوامل مؤثری در سطح کلان و خرد در تصمیم سازی روسیه در نزدیکی با اسرائیل به صورت معمول و پیچیده دخیل بوده اند. این عوامل تأثیرگذار در سیاست خارجی روسیه، از زمان فروپاشی اتحاد شوروی تاکنون پیوستگی و استمرار داشته اند، تاجایی که سطح همکاری و روابط کنونی روسیه با اسرائیل در تحولات منطقه و بین الملل، جایگاه روسیه را در مجامع بین المللی به عنوان شریک راهبردی نشان داده است. با توجه به اهمیت موضوع، در این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش ها هستیم که چه عوامل مهمی در سطح کلان و خرد در تصمیم سازی روسیه نسبت به نزدیکی راهبردی با اسرائیل تأثیرگذار بوده است؟ همچنین چگونه برخی از عوامل نسبت به برخی دیگر بر رفتار و مواضع سیاست خارجی روسیه به ویژه در دوران پوتین در برابر اسرائیل اهمیت بیشتری داشته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که نزدیکی راهبردی با اسرائیل در سیاست خارجی، نتیجه وجود عواملی در فرایند تصمیم سازی روسیه بوده است که البته در سطح کلان و خرد با درجه های متفاوت از تأثیرگذاری ظاهر و به بازتولید راهبرد نزدیکی با اسرائیل در سیاست خارجی روسیه منجر شده است. در دوران ریاست جمهوری پوتین، عامل نقش و بعد از آن متغیر محیطی نسبت به دیگر عوامل بر این تصمیم تأثیر بیشتری داشته است. روش پژوهش در این نوشتار تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی است و از نظریه جیمز روزنا برای تبیین این موضوع بهره گرفته ایم.
راهبرد و الگوی رفتاری جمهوری آذربایجان در برهم کنش جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از استقلال جمهوری آذربایجان به عنوان جمهوری مسلمان نشین در همسایگی ایران، انتظار می رفت تهران و باکو با وجود پیوندهای تاریخی، فرهنگی و مذهبی، روابطی نزدیک و پایدار داشته باشند، اما ایران و جمهوری آذربایجان روابط پرتنش و پرفرازونشیبی را تجربه کردند. باکو روابط نزدیک تری را با دشمنان و رقیبان ایران از جمله اسرائیل شکل داد. در این نوشتار در پی یافتن مبنای شکل گیری سه گانه جمهوری آذربایجان، ایران و اسرائیل به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که جمهوری آذربایجان در برهم کنش جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل از چه راهبرد و الگوی رفتاری پیروی می کند؟ این فرضیه مطرح است که جمهوری آذربایجان در برهم کنش جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل از الگو و راهبرد موازنه تهدید پیروی می کند. با توجه به تأکید نظریه موازنه تهدید بر عوامل بیناذهنی به ویژه مؤلفه هدف های تهاجمی، در این نوشتار از ترکیب نظریه های سازه انگاری و موازنه تهدید استفاده می کنیم. برای استخراج مؤلفه های مورد پرسش، از روش کیفی مرور نظام مند بهره می گیریم. ابزار اصلی گردآوری داده ها در این نوشتار، مطالعات کتابخانه ای است. جمهوری آذربایجان با استفاده از راهبرد موازنه تهدید در سطح داخلی و منطقه ای توانسته است الگوی رفتاری خود را در رویارویی با برهم کنش جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل تنظیم کند. سیاست خارجی جمهوری آذربایجان در برابر ایران کنشی و در برابر اسرائیل واکنشی است.
راهبرد رژیم صهیونیستی در بلندی های جولان و رویکرد جریان مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش به چرایی اصرار رژیم صهیونیستی و چیستی استراتژی آن در بلندی های جولان می پردازد. هدف پژوهش توضیح چرایی حضور رژیم صهیونیستی در جولان و رویکرد بیداری اسلامی نسبت به آن، از چشم انداز تهدید سرزمینی و تهدید امنیت انرژی، است. این رژیم، به رغم اتفاق آرای نسبی جامعه جهانی مبنی بر غیرقانونی بودن حضورش در این منطقه، به اشغال جولان ادامه داده است. پرسش پژوهش چیستی رویکرد جریان مقاومت دربرابر حضور و راهبرد اسرائیل در بلندی های جولان است. (مساله) روش پژوهش کتابخانه ای و تکنیک آن در رویکرد به منابع و ادبیات موجود توصیفی-تحلیلی است. (روش) جنبش مقاومت، به مثابه جریان پویای برجای مانده از جنبش فراگیر بیداری اسلامی در دنیای عربی، کار ویژه مبارزاتی و باز دارندگی یافته است. کوشش آن جلوگیری از عادی سازی اشغال و برقراری رابطه با رژیم اشغالگر است. بر این اساس حمایت از جنبش های بیداری اسلامی، حضور مستشاری و پشتیبانی نظامی جمهوری اسلامی ایران در سوریه به مثابه منطقه عمل جریان مقاومت، ماندن در نزدیکی بلندی های جولان و پیگیری استراتژی بازدارندگی و دفاعی جریان مقاومت با توجه به مسئله انرژی و نفت یافته های استراتژیک این پژوهش اند.(یافته ها)
موازنه سازی چارچوبی تحلیلی برای تبیین رفتار سیاست خارجی اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی ایران در بازه زمانی 2012 تا 2022(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
227 - 261
حوزه های تخصصی:
به دنبال لشگرکشی ایالات متحده به افغانستان در 7 اکتبر2001 و تهاجم به عراق در20مارس2003 و حذف طالبان و صدام، جمهوری اسلامی ایران با اتکا به مولفه هایی نظیر 1)ارتقای روزافزون توان مندی های نظامی(بالأخص در بخش موشک و پهپاد)، 2)طراحی یک برنامه منطقه ای جهت حمایت از متحدان(محور مقاومت) و 3)پیگیری برنامه صلح آمیز هسته ای، خود را در قامت یک قدرت منطقه ای مطرح ساخت. هم زمان اسرائیل تضعیف مولفه های قدرت جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار خود قرار داد. بنابراین این پژوهش در پی پاسخ به این سوال اصلی که «اسرائیل در بازه زمانی 2012 تا 2022 از موازنه-سازی در قبال جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک رفتار سیاست خارجی چه اهدافی را دنبال نموده است؟»، این فرضیه را ارائه می دهد که «اسرائیل به واسطه موازنه سازی که یک استراتژی یا رفتار دولتی است، می کوشد در راستای: 1)افزایش توان-مندی های خود؛ و 2)تضعیف توان مندی های جمهوری اسلامی ایران به منظور الف)هم سطح(برابر) شدن با توان مندی های جمهوری اسلامی ایران و/یا ب)کسب طیف بهتری از نتایج گام بردارد». در این راستا هفت شیوه موازنه سازی اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی ایران شامل تشکیل ائتلاف منطقه ای(پیمان ابراهیم)، تلاش در راستای تشکیل ائتلاف دفاع هوایی منطقه-ای، دیپلماسی درهم تنیده، موازنه سازی نیابتی، استراتژی ایجاد شکاف [یا گوه ای]، ممانعت سرزمینی و اقدام پنهان مورد بررسی قرار می گیرد. هدف این پژوهش استخراج یک الگوی منسجم به منظور تحلیل رفتار سیاست خارجی اسرائیل در بازه زمانی 2012 تا 2022 می باشد. از این رو، در این پژوهش مفهوم موازنه سازی به منظور تحلیل رفتار سیاست خارجی اسرائیل انتخاب گردیده است. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد. دادههای مربوطه از منابع وب محور(اینترنتی) و کتاب-خانه ای استخراج و گردآوری گردیده است.
نقش موعودگرایی یهود در سیاست خارجی خصمانه اسرائیل در قبال جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال دهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۲ (پیاپی ۷۲)
111 - 145
حوزه های تخصصی:
موعودگرایی یکی از مهم ترین مفاهیم موجود در یهودیت است و جنبش صهیونیسم بر اساس تغییراتی که در معنای سنتی این مفهوم ایجاد کرد، موفق به تأسیس حکومت یهودی در سرزمین فلسطین شد. از طرف دیگر، موعودگرایی تنها مفهوم مشترکی است که تمام فرقه های مختلف یهود بر روی آن اتفاق نظر دارند. بنابراین بعد از تأسیس حکومت یهودی در سال 1948، موعودگرایی به اجبار در تمام شئون سیاست های داخلی و خارجی اسرائیل وارد شد. از طرف دیگر هم زمان با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، در اسرائیل نیز راست گرایان و مذهبی ها بعد از سی سال به قدرت رسیدند. یکی از خصوصیات مشترک راست گرایان، موعودگرا بودن آن هاست؛ لذا متغیر موعودگرایی در سیاست خارجی اسرائیل در قبال ایران بعنوان یک عامل مؤثر عینیت یافت و به شکل خصمانه ظهور و بروز پیدا کرد. از این رو این مقاله با استفاده از نظریه سازه انگاری که در کنار مسائل مادی مانند قدرت، متغیرهای غیرمادی مانند مذهب را نیز در روابط بین الملل مهم می داند؛ به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که چگونه موعودگراییِ یهود باعث شد تا اسرائیل در قبال ج.ا.ایران یک سیاست خارجی خصمانه را دنبال کند؟
تاثیر نظام ادراکی نخبگان سیاسی بر سیاست خارجی اسرائیل؛ مطالعه موردی: بنیامین نتانیاهو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال دهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۲ (پیاپی ۷۲)
147 - 180
حوزه های تخصصی:
بنیامین نتانیاهو اصلی ترین چهره صحنه سیاسی اسرائیل طی یک دهه گذشته به شمار می رود. از آنجایی که وی سهم مهمی در شکل دادن به رفتار و تصمیمات سیاست خارجی این رژیم در صحنه بین المللی داشته است، این پژوهش می کوشد سبک رهبری و خصایص شخصیتی وی را بعنوان یکی از عوامل تاثیرگذار و در عین حال مغفول مانده در تحلیل رفتار سیاست خارجی اسرائیل مورد بررسی قرار دهد. از این رو فرضیه اصلی مقاله این است که رفتار سیاست خارجی اسرائیل طی یک دهه گذشته بیشتر متاثر از نظام ادراکی و سبک رهبری بنیامین نتانیاهو بوده است. چارچوب مفهومی و روشی مورد استفاده، روش تحلیل خصایص رهبری مارگارت هرمن با تکیه بر متغیر پیچیدگی مفهومی در آن است. نتایج این پژوهش که حاصل تحلیل محتوای کمی داده های گفتاری نتانیاهو طی بازه زمانی 2009 تا 2019 است، نشان می دهد سطح پایین پیچیدگی مفهومی و رویکرد سیاه و سفید به مسائل سیاست خارجی همراه با سطح بالای باور به توانایی کنترل رویدادها، تمایل بالا به قدرت و بی اعتمادی شدید به دیگران به رویکرد تهاجمی و بازصفتانه نتانیاهو در سیاست خارجی اسرائیل شکل داده است که نمود آن را می توان در بزرگ نمائی تهدید ایران و مخالفت با ایده تشکیل دولت مستقل فلسطینی مشاهده کرد.