مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
صلح دموکراتیک
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۷ شماره ۴۱
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشتار، بررسى نظریة صلح دموکراتیک از دیدگاه نظریة "مردم سالارى دینى" است. نظریة صلح دموکراتیک را کانت، فیلسوف برجسته آلمانى در سدة هجدهم وارد مباحث علوم سیاسى نمود و سپس شومپیتر، اقتصاددان اتریشى در قرن بیستم از زاویة اقتصادى، آن را تأیید نمود. با توسعة نظام دموکراسى لیبرال-سکولار در نیمه دوم قرن بیستم، توجه بیشترى به رابطه صلح و دموکراسى معطوف گردید. در این مقطع، گروه هاى بیشمارى از اساتید علوم سیاسى با بکارگیرى روش هاى گوناگون پژوهش هاى آماری، نظریة صلح گرایى دموکراتیک را تقویت نمودند.
قرائت محکم این نظریه که طرفداران اندکى دارد ادعا مى کند که کشورهاى دموکراتیک، اصولاً در روابط خارجى خود، صلح جو هستند. بر پایة قرائت ضعیف، کشورهاى دموکراتیک، تنها در روابط میان خود، گرایش به حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات دارند. در عین حال این قرائت، اذعان مى کند که کشورهاى دموکراتیک، در روابط خود با کشورهاى غیر دموکراتیک تفاوتى با کشورهاى غیر دموکراتیک در صلح جویى ندارند.
در این مقاله، ضمن بررسى نقادانة نظریة صلح دموکراتیک، این اصل مطرح خواهد شد که استقرار فرهنگ احترام برابر متقابل میان دولتها، عاملى کلیدى در برقرارى صلح جهانى است؛ خواه در این مجموعه، دولتهاى مردمسالار سکولار باشند یا دولتهای مردمسالار دینى. لذا تنها راه توسعة صلح بین المللى، دست برداشتن جامعة امنیتى غرب از این تصور عمومى است که فرهنگ خاص غیر دینى غربى با مولفةهاى مختلف آن بر سایر فرهنگها برترى دارد. این تصور دولتهاى غربى، منجر به انکار عملى اصل احترام برابر متقابل در تنظیم روابط میان غرب و غیر غرب شده و مانع اصلى بر سر راه توسعة صلح بین المللى است.
دموکراسی، عدالت و صلح(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ارتباط صلح، عدالت و دموکراسی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. با توجه به اینکه رابطه عدالت و دموکراسی تقریبا بیشتر جنبه حقوقی دارد، ابتدا تجزیه و تحلیل می گردد و سپس پیوند این دو با صلح سنجیده می شود. در این قسمت همچنین نظر بعضی از فلاسفه بزرگ نظیر ارسطو، هنس کلسن، جان رالز، وامانوئل کانت، ارایه می شود و در دنباله، استدلال لیبرال های نام آوری مانند وودرو ویلسن، امانوئل کانت وبوس راست در ارتباط بین دموکراسی و صلح به میان می آید و با تشریح «نظریه صلح دموکراتیک» آرا طرفداران و منتقدین بررسی می گردد. همچنین به آرا واقع گرایان که به ارتباط دموکراسی و صلح اعتقاد چندانی ندارند، اشاره می شود. طی این مقاله سوالات متعددی مطرح می گردد، از آنجمله: آیا کشورهای دموکرات تاکنون با یکدیگر جنگ نکرده اند؟ آیا دموکراسی صلح خواه تر از کشورهای غیر دموکرات هستند و اصولا چه عوامل دیگری به غیر از دموکراسی در برقراری صلح اروپا بعد از جنگ دوم جهانی تاثیر گذاشته است؟ با ارایه مثال های تاریخی و روز سعی می گردد، تحلیل حتی الامکان دقیقی در پاسخ به هر سوالی ارایه شود. بالاخره در خاتمه، نتیجه گیری مورد ملاحظه قرار خواهد گرفت.
تأثیر انقلاب و ناآرامی در کشورهای عربی بر امنیت اسرائیل: نظرگاهی درونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های نخست شکل گیری رژیم غاصب اسرائیل، سیاست گذاران آن می پنداشتند وقوع انقلاب و ناآرامی در کشورهای عربی، سبب بهره مندی بیشتر اسرائیل از امنیت خواهد گردید. آنها گمان می کردند حکومت های دموکراتیک عربی، دشمنی با اسرائیل و حمایت از آرمان فلسطین را از دستور کار خود خارج می کنند، اما اکنون و در مواجهه با انقلاب های عربی، اسرائیل امنیت خود را با چالشی اساسی رویارو می بیند. نه تنها امکان روی کارآمدن دولت های اسلام گرا یا الگوگیری مردم اسرائیل از بهار عربی، بلکه بروز وضعیت دولت گسسته، خطر جدی تری برای امنیت اسرائیل شده است.
تبیین نظری «قدرت نرم» بر مبنای نگرشی فرا«نای» به کاربست «منابع غیر مادی قدرت» در سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم قدرت نرم که در اواخر دهه 1980 جوزف نای آنرا ارائه کرد، بخش گسترده ای از ادبیات مربوط به رویکرد غیر مادی به قدرت (به ویژهدر ارتباط با امریکا) را در بر گرفته است. نکته مهم، موقعیت انحصاری این نوع «نگرشنای محور» است که باعث شده دیگر آرا و نظراتی که در حوزه تشریحچگونگی کاربست نرم قدرت در سیاست خارجی تقدم و اولویت دارند (مانند نظریه جنگعادلانه، برداشت صلح دموکراتیک، تفسیر پساگرامشینی از چیره طلبی و...)، مورد غفلتو کم توجهی قرار گیرند. این نوشتار می کوشد تا بر مبنای تشریح بعد نرم افزاریرویکردهای یاد شده در کنار آرای نای، بر این معنا پافشاری کند که در روند نظریه پردازیروابط بین الملل، دیدگاه وی تنها یکی از نظریه هایی است که بر وجه نرم قدرتپافشاری کرده و باید از الگویی فرانای تبعیت کرد.
صلح دموکراتیک و چندگونگی فرهنگی مردمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره ششم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
219 - 245
حوزه های تخصصی:
الگوی صلح دموکراتیک جان راولز با رسمیت بخشیدن به «مردمان» و تمایزگذاری بین جوامع «لیبرال دموکرات»، «پایگانی شریف»، «تحت فشار»، «دیکتاتوری های خیرخواه» و «دولت های قانون شکن» در عرصه بین المللی، عدالت جهانی را در راستای «معقولیت» در روابط بین کشورها به تصویر می کشد. این مفهوم از عدالت، بنیاد های اخلاقی جهان شمول را به نفع «اجماع همپوشان سیاسی» کنار می نهد. این الگو می کوشد این چندگونگی را با بهره گیری از مفاهیم «کثرت گرایی معقول»، «اجماع همپوشان سیاسی» و «دموکراسی جهان شهری» شناسایی کند. اکنون پرسش این است که آیا الگوی صلح دموکراتیک توجیه مناسبی برای شناسایی چندگونگی فرهنگی مردمان در عرصه بین المللی به شمار می آید. در نگاهی انتقادی، این الگو از آموزه جامعی سردرمی آورد که همچنان با اولویت بخشیدن به «ارزش های خاص لیبرالی»، «تصویری فراگیر و جهان شمول از بنیاد های اخلاقی» برای جامعه بین المللی بسامان درسرمی پروراند؛ به گونه ای که بر اساس آن، می توان به مداخلات بشردوستانه و تجویز جنگ عادلانه علیه «دیگری» دون مرتبه دست یازید. دستاورد این پژوهش آن است که می توان با ایجاد تعدیلاتی در الگوی صلح دموکراتیک، آن را در شناسایی چندگونگی فرهنگی مردمان کامیاب دانست. بنابراین تعدیلات، صلح دموکراتیک با ارایه «رویکردی حداقلی»، «ذات گروی مفهومی» و «نگاهی اتوپیایی-واقع گرا» سمت وسوی رادیکالی نسبی گرایی فرهنگی و جهان شمول گرایی لیبرالی را در سیاستگذاری جهانی بی اثر می سازد.
افول نظم بین المللی لیبرال از منظر رهیافت های نظری مکتب لیبرالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال ۱۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
349 - 374
حوزه های تخصصی:
افول نظم بین المللی لیبرال یکی از موضوع های مطالعاتی مهم روابط بین الملل طی سال های اخیر است.برهمین اساس پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که مهم ترین ادله افول نظم بین المللی لیبرال کدامند؟ پژوهش از منظر تحلیلی رهیافت های نظری لیبرالیسم به انجام رسیده و چنین نتیجه گرفته است که: تضعیف ارکان سه گانه نظم لیبرال (نظام سیاسی لیبرال دموکراسی، تجارت آزاد جهانی و نهادهای بین المللی) دلالت بر افول نظم بین المللی لیبرال دارند. ضمناً بر اساس شواهد تاریخی در این بین سیاست های آمریکا نقش مهمی در تسریع روند افول ارکان نظم لیبرال داشته است.