مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
اسرائیل
پیمان ابراهیم که به بیانیه مشترک واشنگتن، تل آویو، امارات و بحرین معروف است، حاصل ابتکار دونالد ترامپ رئیس جمهوری سابق ایالات متحده آمریکا است که در ۱۳ اوت ۲۰۲۰ منعقد شد. از منظر علت شناسی، پیمان ابراهیم نتیجه ی تقابل ایران با اسرائیل بوده که همین تقابل سبب نزدیکی و هم سویی کشورهای حاشیه ی خلیج فارس به اسرائیل شده است. از منظر تأثیرات امنیتی، پیمان ابراهیم بیش ترین تأثیر را بر امنیت منطقه ای غرب آسیا خواهد داشت. در این پژوهش، تلاش بر آن است که ضمن شناسایی زمینه های شکل گیری پیمان نامه ی ابراهیم، ریشه یابی عوامل شکل گیری پیمان نامه ابراهیم، پدیده شناسی ترامپیسم، آینده نگریِ پیمان نامه ی ابراهیم و تأثیر آن بر امنیت منطقه ای غرب آسیا مورد بررسی قرار گیرد. پرسش اصلی پژوهش این است: پیمان ابراهیم، معلول چه دلایل و عواملی است و چه تأثیری بر امنیت منطقه ای غرب آسیا دارد؟ پژوهش حاضر از منظر هدف، کاربردی است. گردآوری داده ها از طریق مشاهده، مطالعه و فیش برداری انجام شده است. همچنین از منظر ماهیت، توصیفی و تحلیلی بوده و از الگوی نظری موازنه ی تهدید بهره برده است. یافته ها نشان داد که پیمان ابراهیم تابعی از معامله ی قرن ترامپ و نتیجه ی عادی سازی روابط برخی از محافل عربی نظیر امارات و بحرین با تل آویو است. این پیمان از منظر تأثیرات امنیتی موجب بازتعریف نظم منطقه ای و بلوک بندی جدید قدرت در مجموعه های عبری- عربی و ائتلاف علیه جمهوری اسلامی ایران شده است.
گونه شناسی روابط اسرائیل و جمهوری آذربایجان: روابط راهبردی یا تاکتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، اسرائیل در قالب آیین پیرامونی و با هدف خروج از انزوای منطقه ای و بین المللی خود تلاش کرده است روابطش را در سطح های مختلف با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی گسترش دهد. در این ارتباط در گسترش روابط با کشورهای قزاقستان و جمهوری آذربایجان موفق بوده است. به نظر می رسد بعد از جنگ دوم قره باغ که پیامدهای متعددی در سطح های مختلف دوجانبه، منطقه ای و کلان در قفقاز جنوبی داشته است، این روابط بیشتر از گذشته شده است. این پرسش مطرح است که گونه شناسی روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل بر چه اساسی شکل گرفته است؟ برای فهم اندازه و عمق روابط اسرائیل با جمهوری آذربایجان، شاخص های مهم روابط راهبردی در ارتباط با محورهای مهم همکاری های بین دو بازیگر در حوزه های مختلف تطبیق داده شده است. در پاسخ این فرضیه طرح می شود که همکاری های تاکتیکی در مقایسه با مفهوم همکاری راهبردی، قدرت تبیین کنندگی بیشتری برای گونه شناسی روابط دو بازیگر دارد. یافته های این نوشتار نشان می دهد همکاری دو بازیگر بیشتر شاخص های روابط راهبردی مانند شاخص بی همتایی روابط، عمق، هدف های راهبردی همگرا، نهادمندی، تعریف دقیق از مفاهیم دشمن، تهدید و رقیب، به استثنای وجود جو دوستانه در روابط دوجانبه و تا حدودی همکاری های بلندمدت و طولانی را ندارد؛ بنابراین ماهیت روابط دو بازیگر را نمی توان براساس مفهوم رابطه راهبردی تبیین کرد. هرچند روند فزاینده روابط در سال های آینده می تواند هم پوشانی منافع مشترک دو بازیگر را از گذشته بیشتر کند. روش استفاده شده در این نوشتار، کیفی و به صورت دقیق بر مبنای مدل سازی ساختاری-تفسیری است.
تحلیل روزنامه نگاری عینی بی بی سی فارسی در عرصه روایتگری: مطالعه موردی جنگ 50 روزه غزه(مقاله علمی وزارت علوم)
مقاله پژوهشی حاضر، تلاشی برای تشخیص مختصات چارچوب گذاری شبکه خبری بی بی سی فارسی از جنگ ۵۰ روزه میان غزه و اسرائیل است. هدف مقاله این است که نشان بدهد آیا شبکه بی بی سی فارسی اصل روزنامه نگاری عینی که یکی از اصول بین المللی اخلاق حرفه ای در عرصه روزنامه نگاری است، را در بازتاب جنگ 50 روزه رعایت و یا نقض کرده است. برای توصیف عینی پیام های این شبکه از روش تحلیل محتوای کمی استفاده شده است و جامعه آماری این پژوهش را برنامه خبری روزانه شبکه بی بی سی فارسی از تاریخ 3 ام جولای تا 27 ام آگوست سال 2014 میلادی یعنی تاریخ آغاز و پایان درگیری تشکیل می دهد. همچنین به منظور افزایش اعتبار یافته ها به جای نمونه گیری، از تمام شماری جامعه آماری استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که شبکه خبری بی بی سی ضمن تلاش برای حفظ اعتماد مخاطبانش، با تأیید و تقویت ایده مذاکره تحت هر شرایطی و نفی مقاومت، به توجیه بیشتر حملات اسرائیل در قیاس با حملات حماس پرداخته است. بی بی سی همچنین در کنار صلح طلب نشان دادن خود به القاء وجود شکاف میان حماس و مردم غزه می پردازد و در عین حال چهره ای مقتدر از ارتش اسرائیل به تصویر می کشد و به این ترتیب در عرصه روایتگری نوعی سوگیری یا عدم پایبندی به اصل روزنامه نگاری عینی را نشان می دهد.
تبیین رفتار اسرائیل در قبال جمهوری اسلامی ایران براساس رویکرد نئورئالیسم
منبع:
پژوهش ملل دی ۱۴۰۱ شماره ۸۳
75-97
اسرائیل بعنوان یک حکومت نوبنیاد در خاورمیانه به دولت های دیگر با دیدگاهی امنیتی می نگرد. این حکومت مهمترین تهدید علیه خود در خاورمیانه را ناشی از جمهوری اسلامی ایران می داند و به لحاظ منافع ملی در تعارض با ایران می باشد. از این رو برای این حکومت در راستای به حداکثر رساندن منافع امنیتی، توسل به هر اقدامی در مقابله با دشمن مشروعیت می یابد. باتوجه به اینکه ایران و اسرائیل از پتانسیل هم سطح برخوردارند، در این مقاله تلاش داریم با بهره گیری از نظریه نئورئالیسم به بررسی رفتار اسرائیل در قبال جمهوری اسلامی ایران بپردازیم. البته از آنجاکه نئورئالیسم دو رویکرد امنیتی آن رئالیسم تهاجمی و تدافعی می باشد سوال اصلی این است که رفتار اسرائیل در قبال جمهوری اسلامی ایران در قالب کدام رویکرد نئورئالیسم قابل تبیین است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح است که رویکردهای یاد شده نئورئالیسم، امنیت و قدرت نسبی را ملاک عمل دولت ها دانسته و مهمترین اهداف اسرائیل را در برابر ایران در تثبیت و افزایش امنیت و قدرت نسبی در ابعاد مختلف توسط این حکومت می داند که پیامد چنین رفتاری برای ایران قرار گرفتن در بازی «امنیت و قدرت» است. یافته ها نشان می دهد، باتوجه به اینکه رئالیسم تهاجمی در قیاس با رئالیسم تدافعی از ظرفیت و بسط ابزاری بیشتری برخوردار است از این رو در تبیین رفتاری دولت هایی مثل اسرائیل نظریه مناسب تری است
بازتاب حادثه اشغال (1948) در شعر شاعران زن فلسطینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱ پاییز ۱۳۸۸ شماره ۱
119-135
حوزه های تخصصی:
: پس از اشغال فلسطین به دست صهیونیست ها در 1948، شماری از فلسطینیان در کشورهای عربی هم جوار آواره شدند و برخی دیگر در داخل سرزمین های اشغالی به ویژه کرانه غربی و نوار غزه سکنی گزیدند. از آن پس فلسطینیان هرگز روی آرامش، ثبات و استقرار سیاسی را به خود ندیدند. در نتیجه شعر معاصر نیز از این اوضاع نابسامان تاثیر پذیرفت. آوارگی، تبعید، قتل، غارت، مصادره ی املاک و اراضی، تخریب و ویرانی و دیگر رخدادهای سیاسی ناگوار این کشور سبب شد تا شاعران زن فلسطینی پس از «اشغال» پیوسته نظاره گر درد، رنج و اندوه بی پایان هم وطنان خود باشند و بی وقفه آلام آنان را در آثار خود به تصویر کشند. بدین سان شعر آنان که مالامال از احساسات و عواطف صادقانه بود، پیوندی ناگسستنی با توده ی مردم برقرار کرد؛ روحیه مبارزه طلبی و آزادسازی وطن را در کالبد فدائیان دمید و گامهایشان را در راه پیشبرد اهداف جنبش ملی فلسطین استوارترساخت.
بررسی روند عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل ( ۲۰۱۱ -۲۰۲۰)
منبع:
مطالعات سیاسی بین النهرین دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
79 - 103
حوزه های تخصصی:
به دنبال فروپاشی امپراتوری عثمانی و تأسیس اسرائیل، بحران منطقه ای خاورمیانه به اوج خود رسید و مناقشه عربی-اسرائیل به یکی از مسائل اصلی خاورمیانه تبدیل شد. با این حال، برخی کشورهای عربی تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون ناسیونالیسم عربی، بحران های داخلی و منطقه ای، توازن قوا در منطقه، مسائل هویتی، وقوع انقلاب اسلامی ایران، شکل گیری ناآرامی های عربی از سال ۲۰۱۱ و در نهایت توافق هسته ای ایران با کشورهای ۱+۵ موسوم به برجام، همواره مواضع مختلفی مقابل اسرائیل داشته اند که نشئت گرفته از منافع ملی آن هاست. با توجه به مناقشه بنیادینی که از زمان تشکیل اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میان اعراب و اسرائیل وجود داشته است، عادی سازی روابط آن ها، از همان پیمان صلح مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۸، اهمیت یافته است. این مسئله زمانی مورد توجه بیشتر قرار گرفت که تنها طی چند ماه عربستان سعودی، امارات، بحرین، سودان و مراکش اقدام به عادی سازی روابط با اسرائیل کردند. سؤال اصلی این است که «چرا اسرائیل و کشورهای عربی، به رغم اختلافات، به عادی سازی روابط پرداخته اند؟» در این پژوهش از روش تحلیلی-تبیینی برای پاسخ گویی به این سؤال و از منابع کتابخانه ای نیز برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد این دولت ها با توجه به وجود تهدید مشترک و منافع مشترک به عادی سازی روابط روی آورده اند؛ در واقع این اقدام آن ها ذیل نظریه نوواقع گرایی تبیین می شود. این دولت ها تحت تأثیر مجموعه ای از عوامل داخلی، منطقه ای، بین المللی با محوریت منافع ملی و همچنین تلاش دونالد ترامپ در راستای طرح به اصطلاح «صلح خاورمیانه» اقدام به عادی سازی روابط با یکدیگر کرده اند و به منظور تأمین بهتر منافع ملی خود به سمت همکاری پیش رفته اند.
حقوق بشر و منفعت درگفتمان سیاست خارجی ترامپ : براساس گزارش های حقوق بشری وزارت خارجه امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
145 - 168
حوزه های تخصصی:
وزارت امورخارجه امریکا از سال 1977 به صورت سالانه گزارش هایی را در مورد وضعیت حقوق بشر کشورهای مختلف جهان منتشر می کند. این گزارش ها براساس اصول و ارزش های بنیانی لیبرالیسم تنظیم می شوند. در این مقاله تلاش می شود زبان و گفتمان حاکم بر این گزارش ها با تاکید «خلاصه های اجرایی» در مورد کنشگرانی مثل چین، ایران، روسیه، عربستان و اسرائیل در دوره ریاست جمهوری ترامپ مورد بررسی قرار گیرد. سوال این مقاله عبارتست از: زبان و گفتمان حاکم برگزارش های حقوق بشری وزارت خارجه امریکا در دوران ترامپ در مورد کنشگران چین، روسیه، ایران، عربستان سعودی و اسرائیل چگونه است؟ فرضیه این مقاله که سعی می شود با تاکید بر روش تحلیلی و تبیینی اثبات شود عبارتست از: زبان و گفتمان مسلط بر گزارش های حقوق بشری با تاکید خلاصه های اجرایی در مورد کنشگرانی مثل اسرائیل و عربستان ملایم، نرم و دوستانه و در مورد کشورهایی مثل ایران، چین و روسیه تند، سخت و خصمانه است.وزارت خارجه امریکا در این گزارش ها سیستم سیاسی متحدینِ خود(مثل اسرائیل) را با عنوان دموکراسی چندحزبی و رقیبان و دشمنان خود(چین،روسیه و ایران) را با مفاهیمی مثل اقتدارگرایی،تک حزبی و استبدادی معرفی می نماید.نتیجه آنکه در این عرصه نیز امریکا هویت خود را از طریق زبان منتشر و دشمنان و رقیبان خود را به مثابه «دیگری» بازنمایی و طرد می نماید. بنابراین زبان و گفتمان حاکم بر این گزارش ها متاثر و در خدمت سیاست ها و منافع کلان ایالات متحده امریکا می باشد.
فرهنگ راهبردی و راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۳ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۳۰)
107 - 128
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی رابطه بین فرهنگ راهبردی و راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی است. رژیم صهیونیستی از زمان تأسیس و غصب سرزمین های اسلامی تاکنون بارها کشورهای اسلامی را مورد تجاوز قرار داده یا آن ها را به حمله نظامی تهدید نموده است. رژیم صهیونیستی طی این مدت همواره از راهبرد نظامی مشخص و ثابتی استفاده کرده است گویی که ما با یک الگوی ثابتی از تفکر و اقدام در راهبرد نظامی این رژیم مواجه هستیم. ازاین رو این مقاله درصدد بررسی دلیل اتخاذ این راهبرد نظامی مشخص از منظری متفاوت با نگرش نظامی است. نویسنده معتقد است که دلیل اتخاذ راهبرد نظامی مشخص از سوی رژیم صهیونیستی را باید در عوامل فرهنگی خصوصاً فرهنگ راهبردی این رژیم جستجو نمود. بر این اساس، مقاله حاضر ابتدا به بررسی نقش فرهنگ راهبردی در اتخاذ شیوه جنگ می پردازد. آنگاه عناصر و مؤلفه های فرهنگ راهبردی رژیم صهیونیستی را مورد بررسی قرار می دهد و در نهایت تأثیر این مؤلفه های فرهنگی بر راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی نشان داده می شود.. این مقاله برای آزمون فرضیه خود از روش توصیفی- تبیینی استفاده کرده است و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی نشان می دهد که این فرهنگ راهبردی سبب گردید که خصومت بین رژیم صهیونیستی و همسایگانش به یک امر تقریباً دائمی تبدیل گردد.
سازه های راهبرد امنیتی اسرائیل در بحران سوریه(2021-2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضور اسرائیل در قلب درگیری ها و چالش های امنیتی چندین دهه گذشته خاورمیانه، پیوند عمیقی میان امنیت ملی اسرائیل و تحولات منطقه ای ایجاد کرده است. پژوهش حاضر، در پی تجزیه و تحلیل مؤلفه های تأثیرگذار بر راهبرد امنیتی اسرائیل در برابر بحران سوریه در بازه زمانی 2021-2011 است. پرسش اصلی پژوهش این است که «ویژگی های بحران سوریه در بازه زمانی 2021-2011 چگونه بر راهبرد امنیتی اسرائیل در برابر این بحران تأثیرگذار بوده است؟» یافته های پژوهش نشان می دهد، «بحران سوریه به دلیل سرایت احتمالی آن به اسرائیل از طریق درگیری ها در جولان سوریه، مهاجرت آوارگان فلسطینی مقیم سوریه و دروزی های سوری به اسرائیل، و دستیابی گروه های ضداسرائیل به تسلیحات راهبردی سوریه درصورت سقوط دولت اسد، برای اسرائیل، نوظهور، غافلگیرکننده و دربردارنده میزان تهدید شدید، ولی زمان پاسخ گویی کافی بود». راهبرد امنیتی اسرائیل در این مرحله، مبتنی بر «سیاست دخالت محدود» بود؛ ولی با حضور نظامی ایران و متحدانش برای حمایت از دولت اسد و نقش آن ها در تغییر موازنه به نفع دولت سوریه و استقرارشان در جنوب سوریه در اواخر سال ۲۰۱۶، بحران سوریه برای اسرائیل به برنامه ای، پیش بینی شده با تهدیدی شدیدتر و زمان پاسخ گویی کافی تبدیل شد و راهبرد اسرائیل از دخالت محدود به راهبرد کاملاً تهاجمی «جنگ بین جنگ ها» (مبام) علیه ایران و متحدانش در سال های 2017 تا 2021 تغییر یافت که بر ایجاد منطقه حائل در جنوب سوریه و بمباران گسترده و پرتلفات نیروهای ایران و متحدانش در سرتاسر خاک سوریه متمرکز بوده است. روش به کاررفته برای انجام این پژوهش، روش توصیفی تحلیلی بوده و برای گردآوری داده ها نیز از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است.
ابعاد و اهداف حضور و نفوذ اسرائیل در آفریقا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسرائیل از طریق سیاست ها و راهبرد هایی در ابعاد گوناگون (سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی) درصدد جذب هم پیمانان جدیدی در نقاط مختلف جهان و ازجمله در کشورهای قاره آفریقا است. براین اساس، اتحادیه آفریقا نیز اخیراً اسرائیل را به عنوان عضو ناظر پذیرفته است؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر، تحلیل ابعاد و اهداف حضور و نفوذ اسرائیل در آفریقا است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که «ابعاد و اهداف حضور اسرائیل در آفریقا کدامند؟» یافته های پژوهش نشان می دهند که «با توجه به حاکم بودن سیاست دکترین پیرامونی و عوامل شکل دهنده آن در اسرائیل و برخورداری کشورهای آفریقایی از مزیت های ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی، و ژئواستراتژیکی، و دارا بودن قابلیت های فراوان اقتصادی، امنیتی، و نظامی و نیز برپایه ملاحظات عمل گرایانه سیاسی و اقتصادی کشورهای آفریقایی، این رژیم تلاش می کند تا با گسترش روابط و پیوندهای خویش با این کشورها و گسترش حضور خود در قاره آفریقا، به اهدافی مانند ارتقای مشروعیت و وجهه سیاسی بین المللی خود، تضعیف وحدت ضداسرائیلی کشورهای عربی اسلامی، کم رنگ کردن مسئله فلسطین، افزایش ضریب امنیتی (امنیت راهبردی خود در تقابل با ایران و هم پیمانانش، ارتقای امنیت آبی و امنیت جمعیتی) و بهره برداری اقتصادی دست یابد.
مشروعیت شناسایی الحاق بلندی های جولان به اسرائیل از سوی دولت آمریکا از منظر حقوق بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
579 - 599
حوزه های تخصصی:
رئیس جمهور ایالات متحده، طی بیانیه ای رسمی در 27 مارس 2019، حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندی های جولان را که بخشی از خاک کشور سوریه و در اشغال این رژیم بود، به رسمیت شناخت. این اقدام، از زوایای مختلف قابل تأمل و بررسی است. با وجود این، آنچه در این مقاله در پی بررسی آنیم، این مسئله است که به رسمیت شناخته شدن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندی های جولان از سوی رئیس جمهور ایالات متحده، از منظر حقوقی چه وضعیتی دارد و چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت. براساس یافته های این پژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی به انجام رسیده، این اقدام، علاوه بر نقض حقوق بین الملل عرفی در عدم شناسایی وضعیت های ناشی از اعمال زور و نقض قواعد آمره حقوق بین الملل، با قطعنامه های مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد به ویژه قطعنامه های 242 سال 1967 و 497 سال 1981 میلادی، در تضاد است و تجاوز به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی سوریه محسوب می شود. براساس موازین حقوق بین الملل، نه تنها این تصمیم سبب رسمیت بخشیدن به جدایی جولان از سوریه نمی شود، بلکه به تحقق مسئولیت بین المللی دولت آمریکا منجر خواهد شد. بر این اساس، دولت آمریکا موظف است اولاً به سرعت به وضعیت غیرقانونی مزبور پایان دهد؛ ثانیاً خسارت وارده به دولت سوریه در نتیجه این تصمیم را جبران کند.
حوزه دریای مدیترانه و آینده پژوهی مناسبات ترکیه و اسرائیل
منبع:
غرب آسیا سال ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
22 - 41
حوزه های تخصصی:
موضوع روابط ترکیه و اسرائیل از جمله مباحث مهم مطالعات منطقه ای محسوب می شود. روابط دو جانبه ترکیه و اسرائیل از زمان برقراری روابط دیپلماتیک در سال 1949 شاهد رشد قابل توجهی بوده است و در زمینه های مختلف به سرعت توسعه یافته است. ترکیه و اسرائیل دو بازیگر قدرتمند، در خاورمیانه و مدیترانه هستند، مدیترانه یکی از کانون های تحولات در دو دهه اخیر است این مقاله در پی پاسخ به این سوال است که تحولات حوزه مدیترانه چگونه آینده مناسبات ترکیه و اسرائیل را تحت تأثیر قرار خواهد داد. تحقیق این فرضیه را بررسی می کند که منافع و تهدیدات مشترک آنکارا و تل آویو در مدیترانه، در آینده سبب همکاری محدود آنها خواهد شد. به منظور بررسی تأثیر تحولات حوزه دریای مدیترانه بر آینده مناسبات ترکیه و اسرائیل از ظرفیت های تبیینی نظریه امنیت منطقه ای استفاده شده است. تبیین مؤلفه های تأثیرگذار به عنوان عوامل اصلی یک مجموعه امنیتی برای ارزیابی فرضیه ضروری است. همچنین در این مقاله با استفاده از آینده پژوهی، به بررسی روابط ترکیه و اسرائیل در پیوند با تحولات حوزه دریای مدیترانه پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که ترکیه و اسرائیل براساس منافع و تهدیدات مشترک، به دنبال ایجاد یک همکاری مشارکتی خواهند بود.
تأثیر فناوری هوش مصنوعی بر آینده موازنه قوا در غرب آسیا
حوزه های تخصصی:
ابزارها و سیستم های مبتنی بر هوش مصنوعی دارای ویژگی های خاصی هستند که باعث می شود کشورهای مالک فناوری های مذکور با بهره مندی از آن ها توان رقابت نظامی و اقتصادی بیشتری پیدا کنند و بتوانند توازن قوا را در نظام بین الملل به نفع خود بر هم بزنند. برتری ژئوپلیتیکی، نظامی و اقتصادی آینده جهان، توسط قدرت هایی تعیین می شود که فناوری های نوینی هم چون هوش مصنوعی را به نفع خود مدیریت کنند. روسیه و چین با سرمایه گذاری و رقابت در زمینه فناوری های جدید در اقتصاد، نوسازی نظامی و ابزارهای کنترل اجتماعی نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده را به چالش کشیده اند. این روند در غرب آسیا نیز آغاز شده است. اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی از پیشگامان سرمایه گذاری در زمینه هوش مصنوعی در این منطقه هستند و طرح های مختلفی برای بهره برداری از هوش مصنوعی در زمینه های اقتصادی و نظامی دارند. سؤال اصلی که در این مقاله به دنبال پاسخ دادن به آن هستیم این است که فناوری های مبتنی بر هوش مصنوعی چگونه آینده موازنه قوا را در غرب آسیا تغییر خواهد داد؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد هوش مصنوعی با افزایش قدرت اقتصادی و نظامی کشورها، موازنه قوا در منطقه غرب آسیا تغییر خواهد داد. به این ترتیب عربستان سعودی و اسرائیل با افزایش توان نظامی و اقتصادیِ ناشی از هوش مصنوعی، موازنه قوا را در این منطقه به نفع خود دگرگون می کنند. این تحقیق با استناد به روش تحقیق تبیینی و با استفاده از داده های آماری و کتابخانه ای تدوین شده است. واژگان کلیدی: هوش مصنوعی، عربستان سعودی، موازنه قوا، نظام بین الملل، غرب آسیا، اسرائیل، قدرت نظامی
منافع ژئوپلیتیکی بازیگران منطقه ای در بحران یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یمن به دلیل موقعیت ویژه ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی که دارد همواره قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در آن دخالت کرده اند. شکل گیری خیزش های عربی و پس از آن دخالت قدرت های منطقه ای و بین المللی در آن، یمن را بیش ازپیش به بحران کشاند و این کشور را به میدان جنگ داخلی و خارجی تبدیل کرد. در این مقاله در پی پاسخ این پرسش هستیم که چهار بازیگر مهم منطقه ای، یعنی جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل، چه منافع ژئوپلیتیکی را در بحران یمن دنبال می کنند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که با وجود انگیزه های سیاسی و ایدئولوژیکِ هرکدام از بازیگران، بیشتر اهداف اساسی آنان در این بحران، متوجه مزیت های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی یمن است. ایران علاوه بر اهداف ایدئولوژیک در کمک به مستضعفین، این بحران را عرصه ای برای گسترش عمق ژئوپلیتیک محور مقاومت می داند و عربستان سعودی نیز که مهم ترین بازیگر منطقه ای دخیل در بحران یمن است، یمن را برای جاه طلبی های منطقه ای و بین المللی و همچنین متوقف شدن مشکلات ژئوپلیتیکی اش ضروری می داند. امارات متحده عربی که سیاست خارجی اش را بر دیپلماسی دریایی و تنگه ای بنا کرده است، ژئوپلیتیک یمن را محور سیاست هایش برای نقش آفرینی مؤثرتر در منطقه می داند. اسرائیل نیز که یکی از واحدهای سیاسی ذی نفع در دریای سرخ محسوب می شود، موقعیت ژئوپلیتیکی یمن را برای امنیت کشتیرانی و افزایش قدرت بازدارندگی اش در برابر جبهه مقاومت مهم می داند.
تحلیل روند مناسبات کشورهای عرب خلیج فارس و اسرائیل از واگرایی به همگرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال ۲۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۲
204 - 232
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تحلیل روند مناسبات کشورهای عرب خلیج فارس و اسرائیل از واگرایی به همگرایی است. در این راستا بر اساس نظریه سیستمی، فرایند واگرایی به همگرایی میان کشورهای عرب خلیج فارس و اسرائیل تبیین گردید و نتایج بررسی ها نشان داد که وابستگی و کنش متقابل برآمده از چالش ها و فرصت های مشترک کشورهای عرب خلیج فارس و اسرائیل، در همگرایی آنان در ساحت های سیاسی، اقتصادی و دانشی مؤثر بوده است. البته تأمین منافع سیاسی- اقتصادی قدرت های بزرگ بین المللی در منطقه غرب آسیا نیز در حمایت و پشیبانی روابط مسالمت آمیز آنان نقش مؤثری ایفا کرد. مادامی که سیاست عادی سازی، تنها به عنوان یک سیاست تحمیلی از سوی دولتمردان جبهه غربی، عبری و عربی دنبال می شود، چشم انداز روشنی از روابط کشورهای خلیج فارس و اسرائیل متصور نیست؛ بلکه نشانه ای از احتمال افزایش تنش میان آنان در منازعه های آتی اسرائیل با فلسطین و لبنان است. افزایش سطح همکاری های ایران با کشورهای عربی خلیج فارس نسبت به اسرائیل می تواند افزون بر موازنه در همگرایی، سبب موازنه در تهدید شود؛ به بیان دیگر، همگرایی ایران با کشورهای خلیج فارس در ساحت های امنیت، سیاست و اقتصاد می باید فراتر از وابستگی کشورهای عربی به اسرائیل باشد تا ضمن اثربخشی بر محیط بین المللی (منطقه ای- جهانی) و بر محیط ذهنی سیاست گذاران کشورهای عربی، محدوده رفتاری آنان را نیز تنظیم کند.
تبیین ژئوپلیتیکی حضور بازیگران فرامنطقه ای در شاخ آفریقا: مطالعه موردی رژیم صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بحران پژوهی جهان اسلام دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۰
96 - 122
حوزه های تخصصی:
شاخ آفریقا یکی مناطق مهم در این قاره و تأثیرگذار در عرصه بین الملل است که از دیرباز و بخصوص در دهه ها و سال های اخیر ارزش های ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک، ژئواستراتژیک و... آن توجه بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای را به خود جلب کرده است و در حال حاضر بسیاری از آن ها در این منطقه فعال هستند. یکی از بازیگران منطقه ای فعال در شاخ آفریقا، اسرائیل است که در ابعاد سیاسی، نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، اقتصادی، تجاری و... در این منطقه حضور و فعالیت دارد. علل مختلفی برای حضور اسرائیل در شاخ آفریقا وجود دارد که در چارچوب اندیشه ژئوپلیتیک قابل بحث و تحلیل است. سؤال اصلی پژوهش این است که مهم ترین علل حضور و فعالیت اسرائیل در شاخ آفریقا کدام اند؟ و تحلیل ژئوپلیتیکی این علل چیست؟ پژوهش به دلیل اکتشافی بودن، فرضیه محور نیست. پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد استنباطی و تحلیل محتوا (روش) و بهره گیری از منابع کتابخانه ای درصدد شناسایی و تحلیل ژئوپلیتیکی علل حضور اسرائیل در فضاهای ساحلی و آبی شاخ آفریقا است. نتایج پژوهش نشان می دهد که مهم ترین علل حضور فعال اسرائیل در فضاهای آبی و ساحلی شاخ آفریقا عبارت از تسلط بر موقعیت راهبردی شاخ آفریقا، جلوگیری از تسلط کشورهای عربی بر این منطقه، تأثیرگذاری بر مصر، مقابله با نفوذ ایران در شاخ آفریقا و همکاری با آمریکا در اجرای برنامه ها و سیاست های آن در این منطقه است (یافته ها) که هر یک از علل، ماهیتی ژئوپلیتیکی دارند.
الگوهای رفتاری سیاست خارجی اسرائیل (2022-1948)
منبع:
مطالعات سیاسی بین النهرین دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
268-291
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی اسرائیل از ابتدای حیات آن از 1948 تا کنون تغییرات الگویی محسوسی را پشت سر گذاشته است. به رغم حمایت های مستقیم آمریکا و بریتانیا و سایر دولت های غربی از ابتدا تا کنون، سیاست خارجی اسرائیل در دوره های زمانی مختلف بر اساس الگوهای رفتاری متعددی عمل کرده است. در ابتدا مشکلات امنیتی و مسئله تهدیدهای وجودی برای این دولت باعث رفتن به سمت جنگ و منازعه با کشورهای عرب منطقه خاورمیانه شده بود؛ اما به مرور زمان و متأثر از شرایط محیطی و داخلی، به ویژه ظهور خرده فرهنگ ها و نخبگان جدید، الگوهای رفتاری آن در سیاست خارجی نیز تغییر کرد و دیگر همه چیز حول محور منازعه، بازدارندگی و امنیت تعریف نمی شود. توسعه اقتصادی، به ویژه اقتصاد مبتنی بر فناوری های پیشرفته، اسرائیل را به گسترش روابط گسترده با سایر دولت ها و رفتن به سمت تنش زدایی وادار کرده است. هرچند می توان گفت ساختار نظام بین الملل و قدرت های بزرگ نیز بر سیاست خارجی اسرائیل تأثیرگذار بوده اند، اما آنچه در سیاست خارجی آن محوریت و ارجحیت دارد مسئله مذهب و قومیت یهود (ماهیت دولت اسرائیل) در سراسر جهان است که این مسئله یکی از ویژگی های منحصر به فرد اسرائیل در بین بازیگران نظام بین الملل به حساب می آید؛ بنابراین، در این مقاله به دنبال پاسخ گویی به این سؤال هستیم که تغییرات و تحولاتی که در سیاست خارجی اسرائیل در دوره های مختلف صورت گرفته بر اساس کدام الگوهای رفتاری طراحی و اجرا شده است؟ در پاسخ به این پرسش می توان از چهار الگوی مهم نام برد که سیاست خارجی اسرائیل بر اساس آن ها نسبت به سایر کشورها، چه در منطقه خاورمیانه و چه در سایر نقاط جهان، طراحی می شود: 1. امنیت محوری (تهاجمی و تدافعی)؛ 2. عمل گرایی بدون چشم انداز؛ 3. قوم گرایی و توجه ویژه به یهودیان خارج از اسرائیل (دیاسپورا)؛ 4. اقتصاد بازار و فناوری محور. در دوران حاضر، روابط خارجی اسرائیل در یک روند متحول بر اساس الگوهای فوق نسبت به سایر بازیگران منطقه ای و بین المللی تدوین و اجرا می شود. در این پژوهش با استفاده از منابع اسنادی و کتابخانه ای و روش توصیفی-تبیینی تلاش شده عوامل مؤثر بر سیاست خارجی اسرائیل و البته الگوهای متحول رفتاری آن از زمان تأسیس تا کنون بررسی شود.
پیامدهای بحران هویت در ناامنی هستی شناختی و راهبردهای سیاست خارجی اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۵
15 - 28
حوزه های تخصصی:
گسترش روزافزون شکاف های اجتماعی در جامعه ناهمگون اسرائیل و نیز تردیدافکنی در نمادهای هویتی صهیونیسم، امنیت هستی شناختی این رژیم را با چالش هایی روبرو کرده است. اسرائیل با اعمال سیاست های تبعیض نژادی، عناصر اجتماعی را با انفکاک ساختاری مواجه ساخته و با شدت بخشیدن به تعارضات داخلی، تمایل نیروهای اجتماعی را در حمایت از این رژیم، کاهش داده است. مقاله حاضر با مفروض گرفتن وجود شکاف های متعدد در اسرائیل، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، در چارچوب نظری سازه انگاری به این پرسش پاسخ می دهد که نقش و جایگاه بحران هویت در شکل گیری ناامنی هستی شناختی رژیم اسرائیل چیست؟ طبق یافته های حاصل از این پژوهش، عدم توانایی در رفع معضلات و شکاف های حاصل از اختلافات درونی، منجر به امنیتی کردن ساختار این رژیم شده است. شکل گیری این فضای امنیتی، با بکارگیری خشونت منبعث از ایدئولوژی صهیونیستی، موجب گرایش اسرائیل به جنگ طلبی شده، به گونه ای که تهدید و تنش به بخشی از امنیت وجودی این حکومت بدل یافته و تلاش در جهت حفظ امنیت، در راهبرد سیاست خارجی آن قرار گرفته است. از این رو، حل بحران ناامنی هستی شناختی، مستلزم تغییر در رویکرد متصلب صهیونیستی به رویکرد منعطف و نیز طی کردن فرآیند غیرامنیتی کردن و از میان برداشتن ساختاری است که صهیونیسم حول مولفه های خود ایجاد کرده است.
چالش های ژئوپلیتیکی مذاکرات صلح خاورمیانه با تمرکز بر معامله قرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
155 - 186
حوزه های تخصصی:
طرح های صلح پیشین جهت حل مسئله فلسطین به علت عدم توجه مؤثر به چالش های سرزمینی از یک سو و انگاره های هویتی و نمادین دخیل در این مناقشه از سوی دیگر قادر به حل پایدار این منازعه نبوده اند و طرح معامله قرن هم از این قاعده مستثنی نیست. در این راستا پرسش اصلی مقاله حاضر این است که مهم ترین چالش های ژئوپلیتیکی مذاکرات صلح خاورمیانه با تمرکز بر معامله قرن کدامند؟ یافته های این پژوهش که با رویکرد توصیفی-تحلیلی، روش اسنادی و گردآوری داده های کتابخانه ای به دست آمده، نشان می دهد که چالش های عمیق سخت و نرم ژئوپلیتیکی دخیل در مسئله فلسطین نظیر فقدان دولت مستقل فلسطینی و فقدان عمق استراتژیک آن، عدم پیوستگی سرزمینی، عدم ارائه راه حل پایدار برای آوارگان داخلی و خارجی فلسطینی، چالش های هیدروپلیتیک با همسایگان و بی توجهی به انگاره های نمادین دینی، هویتی و تمایلات ناسیونالیستی، مهم ترین چالش های ژئوپلیتیکی مذاکرات صلح خاورمیانه هستند که در معامله قرن نیز مانند طرح های صلح پیشین نادیده انگاشته شده اند.
بازدارندگی سایبری و تحول در دکترین امنیتی-دفاعی اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محدودیت های ناظر بر موقعیت جغرافیایی در محیط آشوبناک خاورمیانه، فقدان عمق استراتژیک، و آسیب پذیری های ناشی از عدم تقارن عناصر قدرت ملی در مقابل دشمنان و همسایگان، دکترین دفاعی نوین اسرائیل را به سمت پرهیز از جنگ های کلاسیک و بهره برداری از ابزارهای نامتعارف بازدارندگی سوق داده است. این مقاله با مطالعه تحولات دکترین امنیتی-دفاعی اسرائیل به دنبال فهم چارچوب مند ظرفیت های سایبری در شکل دهی به راهبرد بازدارندگی نوین آن در مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی است. در چارچوب مفروضه های بازدارندگی سایبری، مقاله این ایده اصلی را مطرح می کند که؛ اسرائیل با بازتعریف ابزارهای بازدارندگی امنیتی-دفاعی خود، سرمایه گذاری هدفمندی در توسعه توانمندی های بازدارندگی سایبری انجام داده است. راهبرد بازدارندگی سایبری قلمرو مقابله با تهدیدات امنیت ملی اسرائیل را به خارج از مرزها گسترش داده و آسیب پذیری محیطی تهدیدات داخلی را به طور قابل توجهی کاهش داده است. براین اساس، گذار از ابزارهای متعارف نظامی به ابزارهای غیرمتعارف، اسرائیل را به تنظیم راهبردهای امنیتی ملی با محوریت توانمندی سایبری در مقابله با کانون های جدید تهدید ترغیب می کند. آسیب پذیری نظامی در مقابل گروه های مقاومت فلسطینی در جنگ اخیر نشان داد که در برخورد با چالش جدی تر مثل ایران، جنگ نظامی گزینه ای مطلوب برای اسرائیل نیست و پیش بینی می شود که در آینده بازدارندگی سایبری جایگاه ویژه ای در دکترین امنیتی -دفاعی اسرائیل داشته باشد.