مطالب مرتبط با کلیدواژه
۷۴۱.
۷۴۲.
۷۴۳.
۷۴۴.
۷۴۶.
۷۴۷.
۷۴۸.
۷۴۹.
۷۵۰.
۷۵۱.
۷۵۲.
۷۵۳.
۷۵۴.
۷۵۵.
۷۵۶.
۷۵۷.
۷۵۸.
۷۵۹.
۷۶۰.
شاهنامه
حوزه های تخصصی:
موضوع جستار حاضر بررسی و تحلیل بیتی از شاهنامه فردوسی است که تاکنون پژوهشگران دیدگاه های گوناگونی درباره آن اظهار کرده اند. این بیت، که سعدی نیز در بوستان ضبط کرده است، با مصراع «میازار موری که دانه کش است» آغاز می شود. سپس تر، خالقی مطلق صورت ضبط شده این بیت در نسخه فلورانس و دو نسخه دیگر را، که مصراع «مکش مورکی را که روزی کش است» در آنها آمده است، اساس تصحیح خود قرار داده و آن را نزدیک ترین صورت به اصل شاهنامه دانسته است. پس ازآن، پژوهشگران دیدگاه های خود را در رد یا قبول این تصحیح منتشر کرده اند. در این پژوهش، ضمن بررسی نظریات دیگر، با تمرکز بر متن های اوستایی و فارسی میانه، و نیز با درنظرگرفتن صورت بسامدی تعدادی از واژگان این بیت، این نتیجه حاصل شده است که عبارت «مور دانه کش»، ترکیبی وصفی و کهن است که در متن های باستان و میانه ریشه دارد و دامنه اش به فارسی نو نیز کشیده شده است. دو دیگر، واژه «مکش» نسبت به «میازار» و «موری» نسبت به «مورک» برتری دارد که به قرینه یکدیگر در هر کدام از ابیات دیده می شوند. بااین حال، واژه «میازار» را می توان ازجمله نوآوری های شاعرانه فردوسی به شمار آورد.
بررسی مفهوم «داد» در شش داستان شاهنامه با رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«داد» (عدالت) ازجمله مفاهیم انتزاعی است که در دنیای خارج از ذهن صورت ملموسی ندارد و اندیشمندان در طول تاریخ از دیدگاه های گوناگون به آن پرداخته اند. فردوسی به داد و دادورزی توجهی ویژه داشته و از آن به منزله یکی از صفات برجسته و ضروری پادشاهان یاد کرده است. از دیدگاه زبان شناسان شناختی، ذهن انسان با استفاده از سازوکار استعاره، مفاهیم انتزاعی (حوزه مقصد) را ازطریق مفاهیم عینی (حوزه مبدأ) درک می کند. برای یک مفهوم انتزاعی ممکن است چندین حوزه مبدأ مختلف به کار گرفته شود. تجارب جسمانی، محیط فیزیکی، محیط اجتماعی و فرهنگی و پیشینه شخصی و اجتماعی از عوامل دخیل در تنوع استعاره ها هستند. در این پژوهش تلاش شده است تا دیدگاه فردوسی درباره داد با بررسی استعاره های مفهومی به کاررفته در شش داستان شاهنامه معرفی و عوامل مؤثر در تنوع حوزه های مبدأ با تحلیل رابطه استعاره و انواع بافت شناسایی شود. مطابق نتایج حاصل از پژوهش، پادشاه داد را، که به مثابه شیئی ارزشمند و ثروتی ناتمام است، در بین مردم و جهان می گستراند. دادورزی سبب آراستگی و روشنایی پادشاهی و کشور می شود و نگهبانی است که قلمرو حکومت را ایمن نگه می دارد و نیز به مثابه آبی است که آبادانی و تازگی جهان و شادی مردم به آن وابسته است.
تحلیل انسان شناختی شخصیت کیخسرو در شاهنامه فردوسی برمبنای نظریه عمومی جادو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی پر از داستان هایی است که در اساطیر ریشه دارند. شخصیت های داستان ها را می توان از چشم اندازهای گوناگون تحلیل کرد. کیخسرو از شخصیت های برجسته در داستان های اساطیری است. در پژوهش حاضر، با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و بهره گیری از روش تحلیل محتوا و با تأکید بر رویکرد انسان شناختی مارسل موس و نظریات الیاده درباره جادودرمانگران، شخصیت کیخسرو و کنش های جادوانه او تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان داد که کیخسروِ تورانی ایرانی بالقوه جادوگر است و ویژگی های شخصیتی و کنش هایی دارد که در جادوگران یافت می شود. کیخسرو چون شاه کاهنی مسلط بر عناصر چهارگانه و رازآموخته در جادوگری، با روش های نامرسوم جادویی افراسیاب را شکست می دهد و جنگ بزرگ را به پایان می رساند.
تحلیلی بر پهلوانِ ذهنِ فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ شماره ۲۹۴
95-102
حوزه های تخصصی:
رزم نامه بزم نامه فردوسی یکی از برجسته ترین شاهکارهای ادبی جهان است که پر از نام و سرگذشت پهلوانان، شاهان، نامیرایان، زنان و حتی ضدقهرمانان است؛ و به نظر می رسد که در این میان برخلاف دیدگاه شارحان شاهنامه، پهلوانان این اثر ارزشمند، چندان هم پهلوان نبوده اند و گاه حتی بویی از مرام پهلوانی نبرده اند و چنان در خور و خواب و خشم و شهوت غرق شده اند که به هیچ عنوان شایسته نام پهلوان نیستند. پیوند تهمینه و رستم، نزاع گیو و طوس بر سر تصاحب دختری گریخته از خانه، حیله در کار کردن رستم و کشتن ناجوانمردانه سهراب و... نمونه های بارزی هستند که با منش پهلوانی فرسنگ ها فاصله دارند و هیچ بعید نیست که اخلاق پهلوانی بزرگ ترین گمشده عصر فردوسی بوده باشد؛ به ویژه آنکه فردوسی از نظر زمانی، فاصله کوتاهی با علی بن ابی طالب(ع)، آن سرلوحه حقیقی پهلوانان عالم داشته است؛ و بسیار عجیب به نظر می رسد که این نکته «اظهر من الشمس» تا به امروز از نگاه تیزبین شارحان شاهنامه و بزرگان عرصه ادب فارسی دور مانده است. نگارندگان این مقاله چنین می پندارند که عنوان «پهلوان» ی که فردوسی در قرن چهارم به برخی از شخصیت های شاهکار خویش داده است، مشابه همان عنوان «زاهد»ی است که حافظ در قرن هشتم، دین فروشان دنیاپرست را با آن به باد تمسخر گرفته است. این مقاله به شیوه مطالعات کتابخانه ای تدوین شده و فارغ از ذکر ویژگی های سبکی و زبانی شاهنامه، بر آن است تا با رویکرد شالوده شکنی، تنها گوشه هایی از خصایص پهلوانان شاهنامه را بیان کرده و به اثبات این نکته بپردازد که فردوسی به ریشخند برخی از شخصیت های شاهکار ادبی خود را «پهلوان» نامیده است؛ همان گونه که حافظ از سرِ درد، ریاکاران عصرخویش را زاهد و محتسب خوانده است.
«گرشاه نامه»: تلفیق شاهنامه و گرشاسب نامه در برخی از دست نویس ها با توجه به توالی داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۰)
119 - 139
شاهنامه را می توان به این اعتبار که شامل شرح اتفاقات از آغاز خلقت در جهان ایرانی تا پایان کار ساسانیان است، جامع ترین حماسه منظومِ ملّی تاریخی ایران دانست. اگر مبنای تاریخ نگاری ما شاهنامه باشد، داستان گرشاسب نامه مربوط به دوره ای تقریباً هزارساله است که از آوارگی جمشید و به تخت نشستن ضحّاک آغاز و تا پایان کار ضحّاک و کمی بعد از شاهنشاهی فریدون ادامه پیدا می کند و نزدیک به پانصد بیت از شاهنامه شرح وقایع این دوره را شامل می شود. وزن مشترک و به هم تنیدگی موضوعی شاهنامه و گرشاسب نامه باعث شده است که در بعضی دست نویس های شاهنامه ، این دو منظومه اثری واحد در نظر گرفته شوند و داستان های مربوط به گرشاسب نامه در خلال داستان های شاهنامه و بر اساس توالی صحیح وقایع داستانی، کتابت گردد. مقاله حاضر به بررسی این موضوع می پردازد.
مقایسۀ ساختار تذهیب صفحات مذهّب مُزدوج در چهل نسخه از شاهنامه ها و خمسه های دورۀ صفوی (سده های 10 و 11 هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قدمت و تدوام هنر تذهیب منجر به انجام مطالعات بسیاری در این زمینه شده است ولیکن مطالعه ای که در آن رابطه میان نوع تذهیب با نوع محتوای نسخه (ژانر یا گونه اثر) را به صورت اختصاصی مورد سنجش قراردهد تاکنون انجام نشده است. لذا هدف مطالعه پیش رو آن است تا ویژگی های ساختاری تذهیب را در صفحات مذهّب مزدوج هریک از دوگروه شاهنامه ها و خمسه های دوره صفوی (چهل نسخه منتخب از کتابخانه ها و موزه های کشورهای مختلف)، به عنوان نمایندگان ادبیات حماسی و تغزّلی، بر اساس شاخصه های کمّی، تعیین و در نهایت علت وجود تفاوت ها را در تذهیب این دو گروه توضیح دهد. بر این اساس، سؤالات ذیل پاسخ داده شد: ویژگی های شاخص در ساختار تذهیب صفحات مذهّب مزدوج شاهنامه ها و خمسه های سده دهم و یازدهم کدامند؟ و تفاوت های ساختاری آنها چگونه قابل توضیح است؟ یافته های این تحقیق که به روش، کیفی و استقرایی بوده و از نقطه نظر بررسی داده ها، توصیفی-تحلیلی است نشان می دهند که، ساختار صفحات مذهّب مزدوج چه در شاهنامه ها و چه در خمسه ها در نیمه اول سده دهم غالباً هندسی، کادرها ساده و عرض آنها کم و یا متناسب بوده و از نیمه دوم سده دهم ساختارهای غیر هندسی در کنار ساختارهای هندسی رواج یافته و کادرها عریض تر و کنگره ای شده اند و این تغییرات در شاهنامه ها بیش تر از خمسه ها نمود داشته است و علت آن وابسته به نوع متن، یعنی نظم و یا نثر بودن متن در این صفحات است و نه گونه (ژانر) اثر همچنین بررسی ها مشخص نمود که در سده یازدهم این سبک از تزیین (صفحات مذهّب مزدوج) در شاهنامه ها تداوم یافته ولیکن در خمسه ها بسیار محدود بکار رفته است. علاوه براین در هر دو گروه مورد مطالعه (خمسه ها و شاهنامه ها) الگوهای مشترکی شناسایی شد، الگوهایی که در قرآن ها نیز شاهد بکارگیری آنها هستیم که این خود نشان دهنده عدم اختصاصی بودن تذهیب ها در گونه های مختلف (ژانرهای مختلف) است.
واکاوی ابرپهلوانان در شاهنامه (بر اساس متضادهای معنایی در ساختارهای نظام تخیل ژیلبر دوران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۵
35 - 67
حوزه های تخصصی:
در شاهنامه ابرپهلوانانی وجود دارند که از بافت انسانی روایت ها جدا می شوند و در مرتبه ای فراتر قرار می گیرند اما ویژگی و خویشکاری های مشترکی آن ها را به یکدیگر و به بدنه روایت پیوند می دهد. در این پژوهش، از ساختارهایِ نظامِ تخیلِ ژیلبر دوران، برای تشخیص ابرپهلوانان شاهنامه استفاده شده است. اساس ِساختارِ تخیلِ دوران، دوتایی های بنیادین، قطب های مخالف و جفت های متضاد معنایی است و معنا از رابطه تقابلی این جفت ها به وجود می آید. تمایزها ، دلالت های معنایی را به وجود می آورد و قطب ها به وسیله مخالف خود تعریف می شود. در شاهنامه نیز درک مفهوم «خود» و «دیگری» سبب کشاکشی برای تصاحب «شئ ارزشی» می شود که مفهوم دشمن و ابرپهلوان در بستر آن شکل می گیرد. با توجه به این نظام، دیوان در یک پیکره، ضحاک و افراسیاب (که از ولیعهدی در زمان نوذر تا کشته شدن، نمایندگی سپاه توران در مقابل ایران را بر عهده دارد) دشمنان ایرانیان محسوب می شوند و در این چارچوب، فریدون، رستم و کیخسرو که نقش و وظیفه اصلی در رویارویی و شکست دادن قطب مخالف و پیروزی اهورا بر اهریمن را برعهده دارند، ابرپهلوان به شمار می آیند. همه دشمنان ایران با توجه به ویژگی هایشان، در اصل، صورت نمادین خشک سالی و بی باری و ابرپهلوانان شخصیت هایی خورشیدی هستند که باید با پیروز شدن، باران و باروری را به ایران بازگردانند.
باز هم درباره مازندرانِ شاهنامه نبرد ایران و مازندران (مشرق و مغرب)، زمینه اصلی حماسه های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع غالب حماسه های فارسی پس از شاهنامه فردوسی ، شرح نبردهای ایران و مازندران است. در این میان، ظاهراً شاهنامه فردوسی یک استثناست که نبردهای عمده ایرانیان را با تورانیان توصیف کرده است. درباره این که چرا نبردِ اصلی شاهنامه فردوسی بین ایران و توران است، سخنانی گفته شده، امّا در این تحقیق، بحث اصلی بر سر حماسه های غیر از شاهنامه فردوسی است. هرچند جغرافیای حماسی، کاملاً متفاوت از جغرافیای واقعی است و جغرافیای داستانی، یک جغرافیای روانی/ سمبلیک است که به جز در مورد اسامی، ربطی به جغرافیای واقعی ندارد، امّا بررسی همین جغرافیای داستانی، ما را به این نتیجه می رساند که مازندران در شاهنامه ، باید در حدود مغرب واقع شده باشد. مقاله حاضر، بر اساس شواهدی که از متون مختلف جمع آوری کرده، نشان می دهد که در عمده متون حماسی فارسی، به جز شاهنامه فردوسی ، نبرد اصلی ایرانیان، با مازندرانیان است و در این میان، تورانیان نقش عمده ای ندارند. بر اساس شواهدی که از این متون برمی آید، مازندران در حدود مغرب قرار دارد که در ادبیّات حماسی ایران، نماد تاریکی است که در برابر نور (ایران) قرار می گیرد و بنابراین، مازندران نمی تواند در سرزمین هند (شرق) قرار داشته باشد.
تجلی کارکردهای ایزدبانو اَشی در زنان شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
123 - 145
حوزه های تخصصی:
اَشی، یکی از مهم ترین ایزدبانوان اسطوره ای ایران است. در متونی همچون اوستا، یشت ها و یسن ها از اَشی با صفات مختلفی از جمله، ثروت بخشی به یاران و ایرانیان (ارتباط با ثروت و برکت)، یاری رساندن به دوستان، آوردن اسب و برکت از سرزمین های بیگانه برای ایرانیان، ارتباط با زنان و تأثیر بر زنان یاد شده است. ازآنجاکه شاهنامه زیرساختی اسطوره ای دارد، می توان شاهد تجلی کارکردها و خصلت های شخصیت های اسطوره ای در برخی از شخصیت های داستان های شاهنامه بود. از جمله این موارد می توان به تجلی کارکردهای ایزدبانو اَشی در عملکرد زنان برجسته و تأثیرگذار شاهنامه اشاره کرد. ازاین رو، پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، کردار زنانی از جمله فرانک، فرنگیس، جریره، همای چهرآزاد، کنیزک رومی و بوران دخت را با کارکردها و خصلت های برجسته ایزدبانو اَشی بررسی و مقایسه کند. برایند پژوهش حاضر نشان می دهد که کردار این زنان، تکرار اعمال و خویشکاری های اَشی است؛ در واقع، این زنان تکرار چهره اسطوره ای اَشی در متن حماسی شاهنامه هستند. با تأمل بر ویژگی های زنان نام برده، مشخص می شود که در میان کردارهای مختلف اَشی، صفت ثروت و برکت بخشی اصلی ترین صفتی است که به این زنان رسیده است و اغلب این ثروت بخشی و یاریگری زنان در ارتباط با پادشاهی و به قدرت رسیدن برخی از شهریاران و پهلوانان است.
یمن درگزارش شاهنامه از عملیات انتقامی شاپور دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
259 - 285
حوزه های تخصصی:
شکست نرسی از روم و مرگ زودهنگام جانشینش، هرمز دوم، باعث شد تا اعراب در زمان خردسالی شاپور دوم حمله های غارتگرانه ای به غرب و جنوب ایران داشته باشند و حتی مهاجمان از قصری در حومه تیسفون یکی از شاهدخت های بلندپایه ساسانی را ربودند. از سوی دیگر یمن که به موازات هاماوران در شاهنامه به کار رفته است در بخش ساسانی شاهنامه به وضوح به حیره اطلاق شده است و این مطلب در پادشاهی یزدگرد یکم در شاهنامه کاملاً مشهود است. در پادشاهی شاپور دوم در شاهنامه نیز یمن به حیره اشاره دارد. در حالی که مورّخان اوایل دوره اسلامی مانند طبری و بلعمی از وضع حیره پیش از عملیات انتقامی شاپور و درگیرودار آن غفلت کرده اند، در واقع گزارش شاهنامه حاوی این اطلاع مهم است که این عملیات ابتدا متوجه حیره بود و سپس برضد قبایل عربی که در حمله به ایران دست داشتند. بررسی گورنبشته نماره و رویدادهای سیاسی روم مقارن با حمله انتقامی شاپور، درستی گزارش شاهنامه را تأیید می کند.
تحلیل کهن الگوی آنیما در شخصیت پیران ویسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه، ریشه در اندیشه ها و باورهای کهن دارد و از آبشخوری به نام ناخودآگاه جمعی بهره مند است. در این مقاله، بر روی کهن الگوی آنیما تامل شده و شخصیت پیران ویسه، از این منظر، تحلیل شده است. سوال اصلی این مقاله، آن است که در اثر بزرگی چون شاهنامه، چگونه به کهن الگوی آنیما جان دمیده شده است؟ این مقاله، بر پایه نظریه یونگ ، بر آن است که نشان دهد ، مردان، هم زمان، واجد صفات زنانه نیز هستند اما اغلب اوقات، عوامل مختلفی که در جامعه پذیری مردان موثرند، مانع از بروز آنیما در روان مردان می گردد. با وجود این، در شاهنامه، در مواردی، «زن درون» یا آنیما در مردان، به صورت خلق و خو و رفتار های خاص زنانه ظاهر می شود و شخصیتی متعادل تر و کار آمدتر وتوانمندتر از خود به جا می گذارد. این مقاله به روش تحلیلی- توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به انجام رسیده است و در پایان، به این نتیجه می رسد که توجه به جنبه ها و نداهای درون، در زن و مرد، منجر به رشد و شکوفایی شخصیت آدمی می گردد.
مطالعه بینامتنی جغرافیای تاریخی مکان رویداد گذر سیاوش از آتش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه یکی از مهم ترین سروده های حماسی جهان است. داستان سیاوش و گذر او از آتش یکی از زیباترین داستان های شاهنامه فردوسی است. در دوران معاصر با وجود پژوهش های گسترده در خصوص شاهنامه، پژوهش های اندکی در زمینه جغرافیای تاریخی آن صورت گرفته است. هدف از انجام این پژوهش شناسایی مکان رویداد گذر سیاوش از آتش از منظر جغرافیای تاریخی است. سؤال اساسی این پژوهش آن است که مکان گذر سیاوش از آتش بر طبق اسناد و مدارک مکتوب کجا قرار دارد؟ روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی تحلیلی، با رویکرد تطبیقی است و روش جمع آوری اطّلاعات، کتابخانه ای و میدانی است. جامعه آماری این پژوهش بر اساس منابع مکتوب با استفاده از روش تجزیه وتحلیل محتوای کیفی از منابع مکتوب تاریخی، جغرافیای و ادبی، انتخاب شده است. با بازدید میدانی، جغرافیای صحیح از میان مکان های معرّفی شده، انتخاب و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است تا درستی آن ازنظر منابع مکتوب سنجیده شود. درنهایت با مقایسه این مکان خاص با منابع کهن تاریخی، میزان دقّت و صحّت آن به بوته آزمایش گذاشته شده تا هرچه دقیق تر محلّ احتمالی گذر سیاوش از آتش بر اساس منابع مکتوب و مکمّل معرّفی گردد. نتایج حاصل از این پژوهش، جغرافیای دقیقی از محلّ احتمالی گذر سیاوش از آتش را براساس منابع مکتوب ارائه داده است که با منابع تاریخی و جغرافیایی و ادبی و باستان شناسی هم خوانی و هماهنگی دارد.
تأثیرپذیری «هزار و یک شب» از داستانهای شاهنامه (مطالعه موردی: خوانش تطبیقی پیرنگ و عناصر آن در داستان «سودابه و سیاوش» از شاهنامه و «حکایت مکر زنان» از هزارویک شب)
حوزه های تخصصی:
هزارویک شب داستان هایی از زبان یک قصه گوی ادیب و آگاه است که از داستان های ملل مختلف و ادبیات داستانی پیش از خود آگاه است؛ به طوری که گفته اند به ندرت داستانی در این کتاب وجود دارد که پیشروان، مشتقات یا نظیره هایی نداشته باشد. یکی از حکایت های این کتاب «حکایت مکر زنان» است که ساختار پیرنگی آن مشابهت های فراوانی با داستان «سودابه و سیاوش» در شاهنامه دارد. این پژوهش به شیوه تطبیقی و بر اساس نظریه تزوتان تودروف؛ دانشمند ساختارگرای بلغاری- فرانسوی، به مقایسه عنصر پیرنگ و عناصر آن پرداخته و به این نتیجه دست یافته است که پیرنگ در دو داستان، بسیار به هم نزدیک بوده و این شباهت ساختاری پیرنگ در دو داستان ، به ریشه و پیشینه آنها مربوط است. گفتار حاضر بر آن است که حکایت مکر زنان از کتاب هزارویک شب بنا بر دلایل ریشه شناسی و همانندی و همگونی ساختار پیرنگی دو داستان و تحریر هزارویک شب در روزگاری پسین تر از پیدایش داستان سیاوش در ایران، می تواند گزارش و روایتی دیگر از داستان سیاوش باشد که در شاهنامه فردوسی روایت شده است.
بررسی تطبیقی نمونه هایی از تیپهای شخصی منظومه های حماسی ایلیاد و اُدیسه هومر و شاهنامه فردوسی از دیدگاه کارل گوستاو یونگ
منبع:
پژواک زنان در تاریخ سال دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵
81-106
حوزه های تخصصی:
منظومه ایلیاد و اُدیسه هومر و شاهنامه فردوسی، از آثار ماندگار در ادبیات حماسی جهان محسوب میشوند. هومر ویژگیهای فرهنگی یونانیان را به نظم درآورده، و فردوسی، ویژگیهای فرهنگی ایرانیان را به عنوان یکی از اقوام متمدّن به تصویر کشیده است. توصیف میدانهای جنگ و هنرنمائی قهرمانان، بُنمایه اصلی سه اثر حماسی ایلیاد، اُدیسه و شاهنامه است. بررسیهای تطبیقی میان منظومههای هومر، به عنوان انعکاس اندیشه و آرمانهای تمدّن یونان و قدیمیترین تمدّن غرب، و منظومه شاهنامه که برآمده از اساطیر، فرهنگ و تاریخ ایران باستان است، نکات جالب و جذّابی را روشن میکند که نشان از نزدیکی ادبیات حماسی یونان و ایران دارد. نویسنده این مقاله سعی دارد در این راستا و فراتر از نگاه کالبدی و سطحی، از زاویه روانشناسی به منظومههای هومر و فردوسی بنگرد، و با استفاده از شیوه تحقیق توصیفی از نوع کتابخانهای با روش مستندنگاری ادبی و رجوع به منابع معتبر با استفاده از فیشهای مطالعاتی، به هدف بررسی تطبیقی نمونههایی از تیپهای شخصیّت این منظومهها از دیدگاه یونگ دست یابد، و طیف شخصیّتی آنها را بر اساس تیپهای هشتگانه یونگ، تحلیل و بررسی نماید. بر اساس یافتههای این مقاله، علّت و انگیزه رفتارهای هر یک از اشخاص دخیل در منظومههای ایلیاد، ادیسه و شاهنامه، عناصر شخصیّت و نگرش برونگرا و درونگرایی وی نسبت به جهان پیرامون خویش است که باعث بروز رفتارهایی منحصر به فرد در داستانِ منظومه ها میشود.
تبیین قواعد تصویرگری اسب در سه شاهنامه ی تیموری با تکیه بر متون اسب شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
55 - 66
حوزه های تخصصی:
اسب با همان حضور پررنگی که در زیست گذشتگان -خصوصاً پادشاهان- داشته به تصاویر کتاب ها راه پیدا کرده است، از این رو او یکی از مهم ترین ابژه های تصویری در خلق نگاره ها قلمداد می شود. با توجه به این موضوع و نگاه به ارزش حیوانی که نه تنها نماینده ی قدرت و عظمت یک لشکر بوده است بلکه نقش یگانه ای در خودنمایی های شاهانه ایفا می کرده باید پرسید مصوران او را چگونه به تصویر کشیده اند؟ آن ها که خود در بستر جامعه ی درباری می زیسته و یحتمل صاحب اسبی بوده تا چه اندازه در تصویرگری این حیوان به کیفیاتی وفادار بوده که بر اسب خوب و زیبا دلالت داشته است؟ آیا این کیفیات که مستخرج از متون اسب شناسی از جمله فَرَس نامه ها و دیگر کتاب های نوشته شده در باب خیول و اسبان است با معیارهای مصوران در تصویرگری اسب هم پوشانی دارد یا به کل متفاوت از یکدیگر هستند؟ برای پاسخ به این سوال ها تنها سه شاهنامه ی مصور عصر تیموری به روش توصیفی-تحلیلی مطالعه شده اند. دو نتیجه از این پژوهش حاصل می شود، نخست اینکه بازنمود اسب در این سه دست نوشته ی مصور خارج از چارچوب طبیعت نبوده است. دوم آنکه مصوران شاهنامه ی بایسنغری تلاشی ستودنی در جهت تصویرگری اسب نیک داشته اند و معیارهای ایشان بسیار به گفته های اسب شناسان نزدیک است.
ویژگی های دیپلماتیک بانوفرستادگان به روایت شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی، سندی ارزشمند در زمینه روابط دیپلماتیک میان دولت های بزرگ در دوران باستان است. در این کتاب سترگ، به خوبی می توان دید که چگونه دیپلمات ها در گسترش روابط سیاسی میان دولت ها به ایفای نقش می پرداختند. در این نوشتار کوشیده شده است تا به اندک شمار مواردی که دیپلمات های اعزامی از یک دربار به بارگاهی دیگر، بانوان بوده اند، پرداخته شود. بر پایه این پژوهش، در سراسر داستان های شاهنامه می توان ۹ فرستاده بانو یافت. نویسنده با بازگویی روایت ماموریت های هر یک از بانو فرستادگان، ویژگی های رفتاری و گفتاری ایشان و چگونگی انجام ماموریت توسط این دیپلمات ها را بازگو کرده است. از جمله نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان به این نکته اشاره کرد که اگرچه اعزام بانوان به عنوان فرستادگان چندان رواج نداشته، اما در داستان های موجود، این دیپلمات ها توانسته اند ماموریت های خود را با پیروزی به پایان رسانند. همچنین در همه این داستان ها می توان دید که بانوان دیپلمات بدون آنکه نیاز باشد رفتاری مردانه از خود نشان دهند، با حفظ ویژگی های زنانه، توانسته اند وظیفه خود را به درستی به انجام رسانند. رازداری، خردمندی، تیزهوشی، حاضر جوابی، آگاهی از مسایل سیاسی، سخندانی، آراستگی، راستگویی و آشنایی با آداب دیپلماتیک از ویژگی های اصلی این بانو فرستادگان بوده است.
بررسی تطبیقی توصیف فنون جنگی شاهنامه و معلقات سبع با تکیه بر فن مبالغه (موردپژوهی سروده «رستم و سهراب» و «معلقه عمر بن کلثوم»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ و جنگاوری یکی از زمینه های مشترک میان متون حماسی است. حجم زیادی از این متون به توصیف جنگ و شیوه ها و فنون جنگی اختصاص دارد. بزرگ نمایی و زیاده روی در وصف، از ویژگی های اصلی این قسم از متون است. توصیف صحنه های رزم و پیکار در بخش پهلوانی شاهنامه فردوسی و معلقات عربی، مبتنی بر مبالغه، این سروده ها را به یکدیگر پیوند می زند. در مقاله حاضر، با نگاه تطبیقی به رزم «رستم و سهراب» در شاهنامه و معلقه «عمرو بن کلثوم» تلاش گردید با تحلیل ابیات، گونه های مبالغه و تصاویر حاصل از آن در ابیات رزمی مورد تحلیل قرار گیرد. این بررسی نشان می دهد که در توصیف های مبالغه آمیز هر دو شاعر، عناصر طبیعی در محور این ترفند بدیعی قرار دارد که به مدد ابزارهای بیانی، به ویژه تشبیه و استعاره، آفریده شده اند. در اغراق های پیکار «رستم و سهراب» علاوه بر بخش حسی، گاه بُعد روانی تصویر می شود؛ اما در معلقه عمرو بن کلثوم، اغراق های شاعر فراتر از امور حسی و بصری نمی رود و امور انتزاعی به دایره توصیفات او راه ندارد. از اقسام مبالغه نیز، غلو در شعر فردوسی نمود بارزی دارد؛ حال آن که در معلقه عمرو بن کلثوم دو گونه تبلیغ و اغراق، بیشتر خودنمایی می کند.
طراحی روشی خلّاق برای آموزش شاهنامه به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱۸
29 - 51
حوزه های تخصصی:
آموزش ادبیات کلاسیک ،به ویژه شاهنامه، برای کودکان اهمیت بسیاری دارد. پرسش اصلی ما در این پژوهش این است که چگونه می توان با روشی جذاب کودکان را با شاهنامه آشنا کرد تا علاوه بر بهره مندی از این گنجینه ی عظیم، توانمندی های شناختی آنها نیز پرورش بیابد. برای طراحی این روش، دانش ها و روش های سه حوزه را ترکیب کرده ایم: نظریات یادگیری، روش های ارتقای خلاقیت و یافته های سابوتسکی درباره ی فواید استفاده از واقعیت جادویی برای کودکان. با تحلیل و بررسی این دانش ها دریافتیم که می توان با استفاده از بازی های جادویی به اغلب شاخص های تدریس فعال چون لذت بردن کودک از فرآیند آموزش، ارتقای توانایی حل مسأله، خلاقیت و هوش های چندگانه دست یافت. در نهایت، نام این روش را «بازی و شاهنامه» گذاشتیم. بازی ها در این روش براساس ترتیب اجرا و کارکرد آنها در تحقق اهداف این روش، تحت چهار عنوان طبقه بندی شده اند: بازی های پیش زمینه ای، بازی های مروری، بازی های تجسمی و در نهایت، بازی های نمایشی/داستانی.
بازخوانی شخصیت توس از منظر فروید (خوانشِ فرویدیِ شخصیت توس در شاهنامه)
منبع:
مطالعات داستانی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
123 - 132
حوزه های تخصصی:
یکی از حوزه های بنیادی مطالعات ادبی معاصر، خوانش متون ادبی کهن، از دیدگاه نظریه پردازان معاصر است که مایه پویایی این متون و بینش نوینِ خواننده می گردد. از مهم ترین این نظریه پردازان زیگموند فروید( 1939 - 1865 ) است. فروید مهم ترین دستاورد خود درباره ذهن و نحوه کارکرد آن را که در برگیرنده لایه های مختلف روان است، ارائه می دهد. شاهنامه ابوالقاسم فردوسی ( 411- 329) از جمله آثار گرانسنگی است که شخصیت های برجسته و گونه گون در بخش های مختلف آن حضور دارند به گونه ای که می توان با تکیه بر نظریه فروید به تحلیل و بررسی شخصیت ها پرداخت. توس شاهزاده – پهلوانی است که فردوسی به چندگانگی شخصیت وی اشاره نموده و جدال درونی و بیرونی وی را به خوبی به تصویر می کشد. در این مقاله به نقد و تحلیل شخصیت این شاهزاده ایرانی بر اساس نظریه ساختاری فروید و مکانیسم های دفاعی پرداخته ایم. کلیدواژه : شاهنامه، فروید، توس، کارکرد روان، مکانیسم دفاعی، شخصیت