مطالب مرتبط با کلیدواژه
۷۸۱.
۷۸۲.
۷۸۳.
۷۸۴.
۷۸۵.
۷۸۶.
۷۸۷.
۷۸۸.
۷۸۹.
۷۹۰.
۷۹۱.
۷۹۲.
۷۹۳.
۷۹۴.
۷۹۵.
۷۹۶.
۷۹۷.
۷۹۸.
۷۹۹.
۸۰۰.
شاهنامه
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۱
167 - 192
مهرک نوشزاد یکی از شخصیت های شاهنامه و کارنامهٔ اردشیر بابکان است که در برخی متون تاریخی صدر اسلام نیز به وی اشاره شده و نقشی مهم را در آغاز پادشاهی ساسانیان ایفا می کند. دختر مهرک نیز با شاپور پسر اردشیر بابکان، ازدواج می کند و مادر هرمز، شاه بعدی است. داستان زندگی مهرک و دخترش، به اندازه ای در دوران اسلامی شهرت داشته که در متون تاریخی از آن یاد شده است. این داستان به تفصیل در شاهنامه آمده، ولی در متون تاریخی، جزئیاتی دربارهٔ زندگی وی کم شده یا تغییر کرده است، مثلاً روایاتی دختر مهرک را کُردزاده یعنی زادهٔ شبانان می دانند. این مقاله ضمن اینکه می کوشد به صورت توصیفی تحلیلی، چهرهٔ مهرک را در آثار ادبی و تاریخی با مقایسهٔ روایات محلی و آثار جغرافیایی بازآفرینی کند، سعی کرده نام، محل زندگی، حکومت و علت طرح داستان مهرک را در شاهنامه به صورت مقایسه ای بیابد. بر اساس نتایج این تحقیق، مهرک شخصیتی تاریخی با نسب اشکانی، فرمانروای دولت شهر جهرم و مناطق جنوبی فارس و ایراهستان بوده است که پیوند خاندان وی با ساسانیان منجر به آرامش ایرانشهر و از بین رفتن آشوب های محلی می شود. جهرم و ایراهستان در متون تاریخی و حماسی در واقع یکی هستند و هردو به نواحی گرمسیر ایران و حاشیهٔ دریاهای جنوب اطلاق می شدند.
فردوسی و نقد "منازعه درونی" در سپهر اندیشه ایرانی بر اساس نظریه هرمنوتیک قصدگرای کوئنتین اسکینر
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
177 - 204
شاهنامه فردوسی درنگاه اغلب شارحان، روایتگر جنگهای گوناگون و مزمن ایران با دشمنان بیرونی است. اما اگر به اعتبار سخن فردوسی دو پیامدِ نگارشِ شاهنامه را «وحدت بخشی»و«آگاه سازی» تعریف کنیم، درتفسیری جدید می توان فردوسی را درمقام روایتگری ناقد دید که در پسِ روایت های شاهنامه به طرح مساله «منازعه درونی منتهی به فروپاشی ایران» می پردازد. هدف این مقاله بررسی «منازعه درونی» در ایران و نقد آن در شاهنامه است. بدین ترتیب مساله اصلی این است که:«منازعه درونی» به عنوان مساله ایران در اندیشه فردوسی چگونه درشاهنامه مطرح است؟ براساس یافته پژوهش و با بهره گیری از روش تحلیل مضمون و نظریه هرمنوتیک قصدگرای کوئنتین اسکینر، شاهنامه درعین حال که طیف وسیعی از ایده هاست، درکلیت خود به طرحی انتقادی از الگوی کنش ایرانی معطوف به منازعه دست می دهد که در پسِ نبردهای حماسی و اسطوره ای پهلوانان مساله از هم گسیختگی هویت را در اثر منازعه های مداوم و رقابت های خشونت آمیز اقوام و خاندانهای ایرانی مطرح می کند. بنابراین و در چارچوب نگاه انتقادی فردوسی به پدیده منازعه درونی درتاریخ ایران، نتیجه این بررسی ضمن آشکار ساختن خطای فهم تاریخی، به دست دادن تفسیر جدیدی از اندیشه فردوسی درجهت فهم کنونی مساله است.
مقایسه نظام طبقاتی (کاست) از دیدگاه ریگفت ودا و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) سال شانزدهم پاییز ۱۳۸۸ شماره ۴۶
161 - 186
هاتف از این مقاله، مقایسه نظام طبقاتی کاست در ریگ ودا و شاهنامه فردوسی است که دو ساختار اجتماعی که در دو جامعه هند - و ایران را به وجود آورده است. اگر چه آریایی هایی که به هند مهاجرت کرد نام مردمانی صحرانشینی بودند؛ ولی تصور این که بین آنها هیچ گونه طبقات اجتماعی وجود نداشت، مشکلی به نظر میرسید ؛ چون سروده های ریگ ودا به طور مشخص و مختصر به سه طبقه مختلف اشاره دارد. این طبقات در ریگ ودا با عنوان های برهمنی (روحانیان)، راجانیه (پادشاهان و اشراف)، وایزیه ( وایسیاها، کشاورزان و صنعتگران) که اساس توسعه طبقات بالاتر را تشکیل می دادند از آن ها نام برده شده است. همچنین شاهنامه فردوسی این تقسیم بندی را با نامهای کارتوریان (روحانیان)، نیساریان (ارتشیان)، پسودی (کشاورزان و گله پرور) و اهتو خوشسی (صنعتکاران) بیان کرده است. تقسیمات کاست ریگ ودایی توانست خط موازی بسیار نزدیکی را با نظام طبقاتی ایران تشکیل دهد. البته توجیه های فراوانی وجود دارد، که نشان می دهد. هر دو نظام، منشا مشترکی داشته اند و ثابت می شود که مهاجرت آریایی ما به هند، مهاجرتی تدریجی از ایران به هند بوده است.
تأثیرپذیری قهرمانان افسانه های عامه از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۲
129 - 167
حوزه های تخصصی:
قصّه های پهلوانی یکی از انواع قصّه های عامّه است که نبرد اغراق آمیز پهلوانان و قهرمانان واقعی، تاریخی یا خیالی را به همراه ماجراهای عیاری و عاشقانه آن ها به تصویر می کشد. بسیاری از خصال، صفات و کنش های پهلوان قصّه ها در سنّت های پهلوانی ایران باستان، اندیشه های اساطیری و نظام عیاری و جوانمردی ریشه دارد. در این میان، نقش شاهنامه فردوسی در الگوبخشی به شخصیت پهلوان ادب عامّه و کنش های او از همه برجسته تر و نمایان تر است، به گونه ای که راویان قصّه ها سعی در همسان سازی پهلوان ادب عامّه با شاهنامه داشته اند. این پژوهش بر آن است تا ویژگی های پهلوان قصّه های عامّه را در مقایسه با پهلوان شاهنامه از نظر الگوی تولّد و بن مایه های مربوط به آن، کنش های سلحشورانه و سیاسی، و خصال عیاری و جوانمردی شناسایی نماید. نتایج پژوهش نشان می دهد پهلوان ادب عامّه در الگوی تولّد، کیفیت بالندگی و تربیت، خصال جنگاوری و پای بندی به الزامات اخلاق جوانمردی با پهلوان حماسه ملّی مشترکات فراوانی دارد؛ ولی بنا به خاستگاه مردمی اش، در کنش های سیاسی و نوع برخورد با نهاد قدرت، آزادانه تر و مستقل تر از پهلوان شاهنامه عمل می کند.
تحلیل گذرایی از گفتمان فردوسی با رویکرد نقش گرایی: شواهدی از گفتار رستم در مواجهه با دو سپاه ایران و توران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۳
141 - 176
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو به مطالعه نظام گذرایی در گفتمان فردوسی در مواجهه رستم با دو سپاه ایران و توران از منظر نقش گرایی نظام مند هالیدی و متسین ( Halliday and Matthiessen, 2014 ) می پردازد تا نوع فرآیندها، مشارکان و عناصر پیرامونی و فراونی آن ها و نیز سبک گفتمان فوق را تعیین کند. در این راستا، تحلیلِ 195 بند از شاهنامه فردوسی نشان داد که نوع فرآیندها، مشارکان، عناصر پیرامونی و نیز فراوانی آن ها در گفتمان فردوسی متفاوت از یکدیگر هستند، حال آن که نوع و فراوانی آن ها در گفتار رستم خطاب به سپاه ایران تفاوتی با نوع و فراوانی آن ها در گفتار وی در خطاب به سپاه توران ندارد. در این گفتمان، از هر سه فرآیند اصلی و پیرامونی استفاده شده است. فرآیند رابطه ای بیشترین و فرآیند رفتاری کمترین فراوانی را دارند. بازنمایی فرآیندهای مادی و ذهنی توسط فرآیند رابطه ای، توجیه گر فراوانی غالب این فرآیند در مقایسه با سایر فرآیندهاست. فرآیند ذهنی ادراکی در مقایسه با فرآیندهای ذهنیِ شناختی، تمنایی و عاطفی فراوانی بیشتری دارد. نزدیکی ماهیت رفتاری و مشخصه ای فرآیند رفتاری با فرآیندهای ذهنی، مادی و کلامی توجیه گر کم رخدادبودن این فرآیند در گفتمان فردوسی و بازنمایی آن از طریق این فرآیندهاست. سپاه ایران بیشتر با فرآیند نقلی خنثی و سپاه توران با فرآیند تأکیدی خطاب شده است. رخداد بیشتر عناصر پیرامونی موقعیت و حالت و مشارکان مُدرک، مسند، مسندالیه، شناسه، شناخته، عامل و گوینده، از دیگر مشخصه های این گفتمان محسوب می شوند. ارائه شواهد قابل درک، مشارکان و عناصر پیرامونی، به کار بردن اسامی خاص و فراوانی غالب فرآیندها به صورت زمان گذشته همراه با شناسه اول شخص تأییدی بر سبک روایتی-توصیفی گفتمان حماسی فردوسی است.
«خویش»، و تجلی انواعِ نماد های آن در شاهنامه نقالان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۴
91 - 121
حوزه های تخصصی:
در روانشناسی ژرفا، هرچند «من»، مرکز «خودآگاهی» است و انسان به واسطه آن با جهان پیرامون خود ارتباط برقرار می سازد، ولی کل روان، مرکزی دیگر به نام «خویش» دارد که علاوه بر خودآگاهی، ناخودآگاهی را نیز در برمی گیرد. در حقیقت، «خویش»، به عنوان هسته مرکزی روان، کهن نمونه تمامیت و تنظیم کننده روان به شمار می آید که انسان بواسطه آن، به فردیت و یکپارچگی شخصیت می رسد. از آنجا که «خویش» -به مانند دیگر کهن نمونه ها- برای تجلّی و ظهور، نیاز به استفاده از نمادها دارد، در اساطیر، رؤیاها و افسانه ها، خود را در سیمای شخصیت هایی والا و مقدّس، و یا در شکل نمادهای تمامیت، و در کل، در کسوت هر موجودِ یاری رسان و یاریگر -چه جاندار و چه بی جان- به نمایش می گذارد. طومارهای نقّالی شاهنامه، از آنجا که بر بنیانِ حماسه ها و اساطیر بنا نهاده شده اند، می توانند بهترین تجلّی گاه عناصر ناخودآگاهی و کهن نمونه ها باشند. طومار زریری نامه (موسوم به شاهنامه نقّالان) که جامع ترین و طولانی ترین طومار نقّالی شاهنامه است، از جمله همین طومارهاست، که نگارندگان بتفصیل، به بررسی نمادهای «خویش» در آن پرداخته اند و همگیِ این نمادها را در انواعِ: نمادهای انسانی، حیوانی، شیئی، کلامی، غیبی و آرامگاه مردگان طبقه بندی کرده اند.
مفهوم دعا و نیایش در ادبیات حماسی
منبع:
دعاپژوهی سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
83 - 100
حوزه های تخصصی:
دعا و ارتباط با خدا، مسئله ای بسیار مهم در متون حماسی است که از زبان شاعر یا شخصیت های داستان جاری می شود. در جنگ های حماسی ارتباط و گفتگوی خالصانه با خداوند از ویژگی های جدایی ناپذیر درونی پهلوانی بوده و از طرف آنان به نحو اکمل و احسن انجام شده است. در این آثار به وسیله دعا در نتیجه به واسطه دعا و نیایش بسیاری از مسائل سخت و پیچیده که لاینحل به نظر می رسد، به آسانی حل شده است. با وجود این که دعا و نیایش رکن اصلی حماسه و بخش عظیمی از آن را در برگرفته است، تاکنون تحقیق مبسوطی در این باره انجام نشده است. بنابراین، در پژوهش حاضر پس از بیان مفهوم آن نظر واژه و آموزه های دینی، در اوستا، شاهنامه و منظومه های حماسی مهم دینی بررسی کرده ایم. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش روش توصیفی بوده و برای جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای استفاده گردیده است. پژوهش نشان می دهد که دعا از پیش از اسلام وجود داشته و پس از اسلام در متون حماسی در مفهوم های متفاوتی چون سرآغاز سخن، سپاس گزاری، یاری طلبیدن، ابراز گناه و توبه، سلام و خداحافظی شخص و همچنین، در قالب دعاهای مشهور دینی آمده است.
بازگشت فرّخی به تاریخ و افسانه
حوزه های تخصصی:
اگر چه اشاره شاعران به حوادث تاریخی و افسانه های بومی و اسطوره های قومی امری معمول و معهود به نظر می رسد، ولی برخورد برخی از شعرا با اینگونه اشارات و تلمیحات برجستگی خاصی دارد. شادروان فرّخی یزدی از جمله شاعران معاصر ایران است که در کنار بزرگانی همچون وحید، بهار و ادیب الممالک، توجه نسبتاً زیادی به مضامین تاریخی و اسطوره ای دارد. انگیزه این توجه که با نهضت مشروطه سرعت بیشتری پیدا کرده مشاهده ضعف و زبونی حاکمان عصر در برابر اجانب و تجربه عقب ماندگی کشور و نظام حکومتی خود در مقایسه با سایر ملل و دُول بوده است. در این مقاله ضمن توضیح اصل تلمیحات تاریخی و افسانه ای دیوان فرّخی، به کیفیت اشاره شاعر به این موارد و انگیزه ها و نوع برخورد او با هر مورد پرداخته شده و نمونه های متعددی از این تلمیحات عرضه گردیده است.
شبیخون در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه سروده ای حماسی است که فرهنگ و تمدن ایران زمین را در قالب رزم سپاهیان ایرانی با دشمنان، به زیبایی به تصویر می کشد؛ بویژه که فردوسی با استادی تمام، فنون و مهارت های رزم و ریزه کاری های میدان جنگ را چنان پیش چشم خواننده می نهد که گویی خود در تمام آن میدان ها حضور داشته و جنگ را با تمام وجود حس کرده است. زبردستی او در توصیف صحنه های نبرد، آرایش رزمی سپاهیان، ترتیب دادن میمنه و میسره، قلب و جناح، فرستادن طلایه و گروه شناسایی، شبیخون، توصیف دقیق سلاح های رزمی و کاربرد و ویژگی های آنها بخوبی مشهود است.
بررسی شیوه شبیخون در شاهنامه نشان می دهد که فردوسی نه تنها در جنگ های رویاروی و تن به تن و نبردهای همگانی و بانبوه، که از شیوه های رسمی و سازمان یافته رایج و جوانمردانه جنگ بوده، استادی و مهارت داشته، بلکه از شبیخون که -بر پایه گزارش برخی متون حماسی- شیوه ای ناجوانمردانه و ویژه دشمن بوده نیز آگاهی کافی داشته و فنون و ریزه کاری های آن را بخوبی می دانسته است. فرستادن گروه های شناسایی پیش از شبیخون، برگزیدن سپاهیان کارآزموده برای اقدام و سرعت عمل مناسب به گاه کار، همگی نشان از این دانش رزمی دارد.
وی در ترسیم صحنه های شبیخون تورانیان بر سپاه ایران، افزون بر رعایت اصول اساسی شبیخون، با کمین کردن، کندن خندق، گسیل کردن طلایه، گماشتن دیده بان بر بلندی و افروختن آتش؛ راه های مقابله با آنها و باز پس راندن سپاهیان شب تاز را نیز به درستی نشان می دهد.
در این نوشته، تلاش شده تا شیوه شبیخون، ویژگی ها، اصول و ظرافت های آن در شاهنامه و دیگر متون رزمی، چون گرشاسب نامه، آداب الحرب والشجاعه، سمک عیار و ... بررسی و بیان شود.
پیروزی و تخت پیروزه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنگام جنگ دوم کیخسرو با تورانیان، فردوسی، در بیتی ماه را در آسمان آبی به شاهی پیروزمند تشبیه کرده که بر تختی از جنس پیروزه نشسته است، این مضمون به عنوان مشبّهٌ به نه تنها در شاهنامه، بلکه در سایر متون ادبی تکرار شده است. نگارنده در این مقاله سعی کرده است با استناد به متون حماسی، تاریخی و ادبی ثابت کند که تخت پیروزه تخت خاصّ فریدون بوده که ویژگی های منحصر به فرد داشته و به مرور زمان نماد سلطنت شده و پیروز شاه نیز کسی نیست جز فریدون که به خاطر پیروزی بر ضحاک و دارا بودن ویژگی های پادشاه آرمانی و پیشینه اساطیری ارتباط با ایزدان هندوایرانی به این صفت نایل آمده و این صفتِ خاصّ او اندک اندک جانشین نام وی شده و به همراه تخت او در ذهن شعرا مشبه به ای شده برای تشبیه شاهان پیروز و پیروز بخت.
ساختار روایت در داستان ضحاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان ضحاک، یکی از داستانهای اساطیری شاهنامه فردوسی، است که به لحاظ ساختار ویژه ای که دارد، از منظر دیدگاههای جدید نقد ادبی شایسته بررسی است. بنابراین، داستان مذکور براساس دیدگاههای گریماس، نظریه پرداز ساختارگرا نقد و تحلیل شده است . بر طبق الگوی گریماس: شناسنده(ضد قهرمان): ضحاک است؛ موضوع شناسایی: پادشاهی؛ فرستنده: اهریمن؛ گیرنده: ضحاک؛ نیروهای یاریگر: اهریمن و...؛ نیروهای مخالف: فریدون، کاوه و... به شمار می روند زنجیره های روایی در این داستان عبارتنداز: زنجیره پیمانی که بیانگرپیمانی بین فرستنده و گیرنده است؛ اجرایی که شامل آزمونها و ماموریتهای شناسنده است و انفصالی: که حاکی از سیر داستان از وضعیت نامتعادل و منفی به وضعیت مثبت است. بنابراین کارکردهای ویژه روایت دراین داستان شامل پیمان، آزمون و داوری است. در روایت این داستان، ساختار «قرار داد (یا ممنوعیت، نقض، مجازات»، به کارگرفته شده است؛ یعنی شناسنده (ضحاک) قراردادها و ممنوعیت ها را نقض می کند و سرانجام مجازات می شود.
تقابل دو گانه نشانه ها در داستان ضحاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریه های مهّم زبانی که توجّه بسیاری از منتقدان ادبی و اسطوره شناسان را به خود جلب کرده است، نظریه دلالت ضمنی یا دلالت ثانوی زبان در اصطلاح علم نشانه شناسی است. با این نظریه، شعرهای ناب و اساطیر، دیگر تنها بر یک معنی عادی و معّین که در سطح اوّلیه زبان مطرح می شوند، دلالت ندارند بلکه به معانی و سطوح بالاتری ارجاع می دهند که خواننده در مفهوم بخشی به آنها سهم بسزایی دارد. داستان ضحاک، یکی از زیباترین داستان های شاهنامه استاد توس است که مرزهای مشترکی با اساطیر دارد. زبان در این داستان بر اساس ساختار، معنی را پنهان می کند و به سطوح بالاتری از سطح دلالتی اوّلیّه، اعتلا می بخشد. بنابراین، ساختار اوّلیّه داستان، دالی است که نه تنها به یک مدلول، بلکه به دال های دیگر ارجاع می دهد و نظامی ثانوی در زبان ایجاد می کند که گاهی بر اساس برخی تقابل ها، قابل درک است. تقابل دوگانه در زبان شناسی و نشانه شناسی و در نقد ساختارگرایی و پساساختارگرایی، عناصری اساسی و مفاهیم کلیدی هستند که در تفسیر و تأویل معنا مورد توجّه قرار می گیرد. دراین مقاله سعی می شود با تبیین نظریه دلالت ضمنی(نظام ثانوی زبان) و تقابل دوگانه، شخصیّت های جمشید، ضحاک و فریدون به عنوان نشانه هایی با دلالت ثانوی و دارای ابعادی متقابل مورد بررسی قرار گیرد و به این درک و تأویل نشانه شناختی نزدیک گردیم که اولاً استفاده از تقابل های دوگانه نشانه شناسی، در تحلیل شخصیّت های داستان ضحاک می تواند راهگشا باشد، ثانیاً شخصیّت های ضحاک و فریدون می توانند به ابعاد دوگانه وجود جمشید تأویل شوند؛ ثالثاً جمشید خود نیز می تواند سیمای انسانی دوبُعدی و برزخی را تصویر کند که گاه بُعدی اهورایی(فریدونی) و گاه بُعدی اهریمنی(ضحاکی) دارد.
بررسی کهن الگوی سایه در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوی سایه یکی از مهمترین موضوعات نظریه یونگ است. یونگ، سایه را جنبه منفی و حیوانی شخصیّت و چکیده صفات ناخوشایندی می داند که با قوانین و قواعد زندگی خودآگاهانه مناسبتی ندارد و انسان مدام آنها را پنهان می کند. انسان برای رسیدن به کمال و تمامیّتی که یونگ آن را تفرّد می نامد، باید سایه را بشناسد و بدون آنکه آن را سرکوب نماید، آن را کنترل کند. در این پژوهش، کهن الگوی سایه در شاهنامه مورد بررسی قرار می گیرد و مصادیق بارز آن یعنی ضحاک و دیو سپید رمز شناسی می شود. همچنین به جنبه های مثبت و منفی سایه و نقشی که در ایجاد انرژی روانی دارد و به ابعاد فردی و اجتماعی این کهن الگو پرداخته می شود. و به این نتیجه می رسد که اگرچه سایه جنبه تاریک و تیره روان است امّا در بعد مثبت خود می تواند تقابل با خودآگاه قهرمان بپردازد و با تضاد و تقابل با آن منشا انرژی روانی و باعث تلاش قهرمان شود.
بررسی و تحلیل عناصر داستان در چند داستان بازنویسی شده از شاهنامه برای نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی از شاهکارهای ادبی جهان و بزرگترین میراث فرهنگی ایرانیان است. این کتاب آکنده از مسایل و آموزه های اخلاقی، فرهنگی و تربیتی است. بهره مندی از این مفاهیم و آموزه ها تنها مختص گروه خاصی از جامعه (بزرگسالان) نیست بلکه نوجوانان برای آشنایی با هویت ملی خود به پیوند عمیقی با شاهنامه نیاز دارند. شاهنامه، نوجوانان را با تمدن، فرهنگ و گذشته پر افتخار کشور خویش آشنا می سازد. این آشنایی و ارتباط درگرو انجام بازنویسی های مناسب و خلاق از این اثر ارزشمند است. هدف این پژوهش بررسی و مقایسه چند متن بازنویسی شده(ساده و خلاق) از شاهنامه فردوسی، از دیدگاه اصول مهم داستانی (طرح، شخصیت پردازی، درون مایه، زاویه دید، صحنه پردازی) برای ارزیابی تفاوت ها و شباهت های ساختاری متن اصلی با متن بازنویسی شده و دست یافتن به اصول و شیوه های بازنویسی خلاق و مناسب برای گروه سنی نوجوان است.
تحلیل داستان رستم و شغاد بر اساس مربع ایدئولوژیک ون دایک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، داستان رستم و شغاد از شاهنامه در چهارچوب «تحلیل گفتمان انتقادی از دیدگاه ون دایک» بررسی می شود. پس از طرح مسأله و بیان پیشینه تحقیق، «رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی» را به طور کلی و رویکرد ون دایک را در تحلیل گفتمان انتقادی به طور خاص معرّفی کرده ایم. این بخش، مبنای نظری تحلیل ما را پیش روی خوانندگان قرار می دهد. در ادامه، ضمن گزارش کوتاه داستان و از طریق تحلیل مؤلفه های گفتمان مدار موجود در متن، نشان داده ایم که تدوین کنندگان روایت شغاد، با بهره گیری از راه کارهای گفتمانی سعی کرده اند خطاهای «خودی ها» را فروکاهند و عیب های «دیگری» را برجسته کنند. در مقابل، نکات مثبت و قابل دفاع «دیگری» را کم رنگ کنند و نکات مثبت «خودی ها» را در چشم مخاطب برجسته سازند . این همان چیزی است که در نظریه ون دایک «مربع ایدئولوژیک» نامیده می شود؛ مربعی که باعث می شود بخشی از واقعیت و حقیقت در متن و کلام نادیده گرفته شود و یا به صورت تحریف شده به مخاطب منتقل شود. ما می توانیم با استفاده از نظریه تحلیل گفتمان بسیاری از روایت های ادب کلاسیک را بازخوانی کنیم و بدین ترتیب به خواننده فرصت دهیم تا از زاویه دیگری به روایت ها بنگرد؛ این مقاله پیش و بیش از هر چیز کوششی است در این راستا.
بازشناسیِ روایات «اکوان دیو» در سنّتِ داستانیِ ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان نبرد رستم و اکوان دیو یکی از روایات مستقل و در عین حال کوتاهِ شاهنامه (186 بیت در تصحیح دکتر خالقی مطلق) است که احتمالاً به دلیل این اختصار، کمتر از روایاتِ پهلوانیِ رستم، در ادب رسمی و عامیانه مورد توجّه قرار گرفته است. با این حال ظاهراً اکوان دیو در سنّت داستان های ایرانی نقش و حضور بیشتری داشته و نشانه هایی از این تنوّع و تعدّد را هرچند به صورت پراکنده و کلّی می توان بازشناسی کرد. از جمله گویا افراسیاب و اکوان دیو- در مقام دو نیرو و نماینده اهریمن- با یکدیگر ارتباط- ها و همکاری هایی داشته اند که برخی قراین و بازمانده های آن عبارت است از: جادو و افسون آموختنِ اکوان به افراسیاب در بیتی از شاهنامه، گذاشتن سنگ اکوان دیو به فرمان افراسیاب بر سرِ چاه- زندان بیژن، آمدن اکوان و نهادنِ خودِ او سنگ را بر چاه بیژن در اشاره ای از عطّار، در عذاب بودنِ بیژن در چاه از دست اکوان در تلمیح همای شیرازی، زندانی شدن بیژن در چاه اکوان دیو، رفتن اکوان نزد افراسیاب و دادنِ وعده کشتن رستم به او، ربودن اکوان، برزو را به خواستِ افراسیاب و نگهبانیِ برخیاس، پسر اکوان از سیاه چال بیژن در روایات نقّالی و عامیانه. احتمالاً اکوان در داستان بیژن و منیژه نیز بیشتر از آنچه در گزارشِ کنونیِ آن در شاهنامه می بینیم، نقش داشته است. در روایت های نقّالی و عامیانه از مادر، برادر و فرزندان اکوان دیو نیز یاد شده که معروف تر از همه پسر وی برخیاس است. این دیو بنابر داستانی که قبل از قرن 8 ه.ق ساخته شده نگهبانِ چاه- زندانِ بیژن است و به دست رستم کشته می شود. حضور دیوهای دیگری با نام اکوان در متون ادبی و داستانیِ پس از شاهنامه هم نشان دهنده توجّه به این دیو در چرخه حلقه روایات ایرانی است.
بازخوانی روان شناختی- جامعه شناختی بخش پهلوانی شاهنامه بر مبنای نظریه داغ ننگ گافمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه از متون برجسته ادبی است که بیش از هر اثر ادبی دیگر بایست آن را بازتابی از پیشینه فرهنگی و نموداری از جهان نگری ملی ایرانیان نسبت به انسان، جامعه و هستی دانست. ایجاد فضای تقابلی و دیالکتیکی و طرح مبانی فرهنگی و انسان شناسی در شاهنامه دغدغه های فردوسی را برای ترسیم مدینه فاضله به کمک پالودگی اخلاق فردی، قومی نشان می دهد. از ویژگی های فکری- رفتاری مذموم در انسان های مورد خطاب حماسه، واکنش های روانی ناشی از عقده های «کهتری» و «حسادت»، در نتیجه صفت «داغ زنی» است که فردوسی ریشه بسیاری از موانع رشد و تعالی انسان ها را در سیطره اهریمنی آن می داند. نظر به پیشینه این رفتار غیراخلاقی، جستار حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی با تکیه بر نظریه «داغ ننگ» اروینگ گافمن تلاش کرده به چگونگی انعکاس این صفت نامیمون در شخصیت های شاهنامه، انواع و دلایل آن، در دوره پهلوانی-اسطوره ای شاهنامه؛ یعنی از زمان ضحاک تا مرگ رستم بپردازد تا هم برای مخاطبان دلایل منفوریت یا مقبولیت برخی از شخصیت های شاهنامه-اعم از ایرانی و تورانی یا زن و مرد- آشکار گردد و هم دریافته شود که نه تنها معنویت گریزی و غلبه خواسته های مادی و دنیوی بر پیدایش صفت داغ زنی تأثیری انکارناپذیر داشته؛ عقده های روان رنجوری؛ مانند احساس حقارت و حسادت و تمایلات فرافکنانه، زمینه حضور و جولان شگردهای داغ زنی را در شاهنامه افزایش داده است. به همین سبب در شاهنامه با هر سه نوع داغ ننگ، طبیعی(نظیر ظاهر و کنش های ناهنجار)، فرهنگی و قومی و داغ های سیاسی آشکارا مواجه هستیم.
«دفتر دلگشا» و تلمیحات شاه نامه ای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«دفتر دلگشا» نام منظومه ای است از صاحب شبانکاره ای که آن را در قرن هشتم سروده است. شاعر در این منظومه، تاریخ ملوک شبانکاره را از آغاز پیدایش تا اوان حمله مغول به نظم درآورده است. او در آغاز و انجام منظومه خویش مدّعی شده که فردوسی را در خواب دیده و به او سفارش کرده تا تاریخ شاهان عصر خویش را به نظم درآورد تا نام او نیز بدین روش جاودان بماند. بنابراین صاحب سرگذشت ملوک شبانکاره را منظوم می سازد و از آن جا که فردوسی را یگانه راهنمای خود می داند، نه تنها بارها از این شاعر بلندآوازه در اثر خویش یاد می کند، بلکه از سبک شعری او نیز تقلید می نماید. نگرش عمیق صاحب به شاه نامه فردوسی سبب شده است که شاعر بارها در منظومه خویش، به قهرمانان شاهنامه و سرگذشت آنان اشاره نماید و یا آنکه ممدوحان خود را به شاهان و پهلوان شاهنامه تشبیه نماید. بررسی تلمیحات شاهنامه ای دفتر دلگشا موضوعی است که در این مقاله بدان می پردازیم.
بررسی خاستگاه غیاب رستم در منابع پیش از اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۸
161 - 196
حوزه های تخصصی:
رستم بزرگترین و محبوب ترین شخصیّت حماسه های ایرانی است که تصویری جامع از یک قهرمان ملّی را به نمایش می گذارد. دایره حضور او از سترگ ترین آثار ادبی پارسی همچون شاهنامه فردوسی تا فرهنگ شفاهی عامّه ایرانیان را در بر می گیرد. با این همه در منابع پیش از اسلام نامی از رستم نیامده است. تنها در چهار متنِ یادگار زریران، درخت آسوریک، بندهش و تک روایتی با نام کلّیِ داستان سغدی رستم اشارات موجزی درباره رستم وجود دارد. بندهش مختصراً در دو موضع از او نام برده است و از اشاره یادگار زریران و درخت آسوریک هم هیچ گونه اطّلاعی درباره او به دست نمی آید؛ امّا هرچه منابع عمدتاً دینی - حکومتیِ پیش از اسلام در مواجهه با این شخصیّت مهم اساطیری/تاریخی سکوت کرده اند، در منابع پس از اسلام به فراوانی از او سخن رفته است؛ به طوری که عمده متون پهلوانیِ پس از اسلام، حول رستم و خاندان رستم شکل گرفته اند. با وجود انفصال منابع پس از اسلام از منابع پیش از اسلام مربوط به رستم، او محبوب ترین و مشهورترین قهرمان ملّی در گستره ادبیّات فارسی است؛ شخصیّتی که دارای حوزه نفوذ فراگیری در حماسه های ملّی، روایات عامیانه و حتّی ادبیّات عرفانی است. با توجّه به تعارض رستم با مقدّسان آیین زردشت مانند کاووس، گشتاسپ، توس و اسفندیار و همچنین رابطه او با ببر بیان و برخی قراین پنهان در شاهنامه و نیز سایر قراین فرامتنی ارائه شده در این مقاله، فرضیّه سانسور و حذف رستم از متون دینی/حکومتیِ پیش از اسلام به ذهن متبادر می شود. از دیگرسو به نظر می رسد در انتساب رستم به ضحّاک و زایش اهریمن گونه اش از پهلو، موبدان نقش بسیار پر رنگی داشته اند.
روایت گورانیِ داستان جمشید و مقایسه آن با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۹
207 - 245
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی اثری است که سیمای تاریخ و فرهنگ ایران را در خود متجلّی ساخته و به عنوان یک اثر ملّی مورد توجّه قومیّت های این مرز و بوم بوده است؛ یکی از این اقوام که همواره به شاهنامه و دیگر آثار حماسی ایرانیان به دیده احترام نگریسته اند، کُردها هستند. شاعران کُردزبان، بخش هایی از شاهنامه و دیگر آثار حماسی را به کُردی ترجمه و یا بازآفرینی کرده و آن را با توجّه به محیط زندگی خود، به رشته تحریر درآورده اند. یکی از این آثار، منظومه ضحّاک و کاوه آهنگر اثر شاهرخ کاکاوند - از شاعران قرن دوازده و اوایل قرن سیزده هجری- است که می توان آن را ترجمه آزادِ بخش هایی از شاهنامه فردوسی به شمار آورد. در این مقاله کوشش بر آن است ضمن به دست دادن زندگی نامه اجمالی شاعر، منظومه ضحّاک و کاوه آهنگر و ویژگی های آن معرّفی و خلاصه این اثر تا آغاز پادشاهی جمشید آورده شود. در ادامه با تحلیل سرچشمه های روایت گورانی و سنجش زندگانی و فرجام جمشید پیشدادی در آن با شاهنامه فردوسی و سایر منظومه های پهلوانی، روشن می شود که هرچند روایت کاکاوند دیگرگون و متمایز از دیگر روایت هاست، با وجود این، از روایت فردوسی تأثیر بیشتری پذیرفته و به منابع دیگر نیز نظر داشته است.