مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۰۱.
۸۰۲.
۸۰۳.
۸۰۴.
۸۰۵.
۸۰۶.
۸۰۷.
۸۰۸.
۸۰۹.
۸۱۰.
۸۱۱.
۸۱۲.
۸۱۳.
۸۱۴.
۸۱۵.
۸۱۶.
۸۱۷.
۸۱۸.
۸۱۹.
۸۲۰.
شاهنامه
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۰ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۲
123 - 154
حوزه های تخصصی:
در پی تبیین جایگاه بخش تاریخی شاهنامه، در این جستار سیمای فیروز در شاهنامه با تواریخ دوره اسلامی مقایسه و روشن شد که شاهنامه از نظر تاریخی نیز یکی از منابع موثّق و قابل اعتماد است و در کلّیات، ماجراهای عهد فیروز با متون تاریخی هم سوست؛ چنانکه شورش فیروز بر برادرش هرمزد و تصاحب سلطنت، قحطی هفت ساله، مردم داری فیروز و مدیریت بحران در دوره قحطی، ساختن شهرهایی در زمان فیروز، جنگ فیروز با خوشنواز، شکست فیروز در رویارویی با خوشنواز و کشته شدنش در خندق، گماشتن سوفرای و بلاش در پایتخت در هنگام لشکرکشی به سرزمین هیاطله، بیست و هفت سال سلطنت فیروز، کین خواهی سوفزای از خوشنواز و برگرداندن غنائم و اسرا هم در شاهنامه و هم در بیشتر منابع تاریخی آمده است و هم سویی قابل تأمّلی بین شاهنامه و تواریخ عهد اسلامی دیده می شود. بدیهی است که در برخی جزئیات، اختلاف هایی نیز بین شاهنامه و متون تاریخی وجود دارد؛ چنانکه درباره مدّت قحطی، خاستگاه خشکسالی، مدّت پادشاهی فیروز، تعداد و نام شهرهای ساخته شده به دست فیروز، کیفیت جنگ او با خوشنواز، کنش او در مواجهه با هرمزد، خاستگاه جنگ او با خوشنواز و افراد همراه او در جنگ با خوشنواز اختلافاتی جزئی بین روایت فردوسی و برخی از منابع تاریخی دیده می شود که این اختلافات جزئی حتّی در بین خود تواریخ دوره اسلامی نیز مشهود است.
بازتاب رنگِ مشک در شعر فارسی: بررسی مُشک به عنوان ماده رنگزا و همراه های آن در کتابت و نگارگری در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۴
139 - 168
حوزه های تخصصی:
شاهنامه یکی از منابع مهمِ بازتاب دهنده علوم مختلف مانند معماری، پزشکی، نجوم، رنگزاها در کنار تاریخ و باورهای مردم در ایران کهن است. رنگِ مُشک و خاصیت رنگزایی این ماده نیز به صورت های مختلف در متون ادبی به کاررفته؛ امّا در شاهنامه، این کاربرد بویژه، در زمینه کتابت و نگارگری، آشکارتر است. جالب توجه این است که با وجود اشاره به رنگِ مشک در متون ادبی، امروزه آن را بیشتر به عنوان یک ماده معطر می شناسند و خاصیت رنگزایی آن به فراموشی سپرده شده و حتّی در فرهنگ های فارسی نیز بدان اشاره ای نشده است. این موضوع سبب شده که نه تنها در تفسیر ابیاتِ مرتبط با رنگِ مشک، تردیدهایی در زمینه رنگزا بودن این ماده محسوس باشد؛ بلکه در واقعیت های علمی- تاریخی مربوط به علمِ شناخت رنگزاها (به عنوان مثال تقسیم بندی مرکب های نوشتاری کهن) نیز چنین است. در این پژوهش، ابتدا به بررسی بازتاب رنگ مشک در شعر فارسی پرداخته شده و رنگزا بودن و استفاده از آن در زمینه کتابت و نگارگری بر اساس اشاراتی که در متون ادبی و به خصوص شاهنامه و کتاب های مربوط به رنگزاهای کهن ایران آمده، به اثبات رسیده است. مشک در ابیات شاهنامه به عنوان یکی از ابزارهای کتابت و نگارگری همراه با ترکیبات و واژه هایی مانند انقاس، عنبر، گلاب، می و کاغذگونه های حریر چینی و پرند هندی آمده که در نظر نگرفتن این همراهی ها در متون ادبی باعث ایجاد نقایصی در تفسیر ابیات شده است. در این پژوهش همچنین بر اساس این همراهی ها، ارتباط زیرکانه آنها با رنگِ مشک بازنمود شده است. نتیجه این پژوهش از یک سو، پیشینه تاریخی این ماده رنگزا را در زمینه کتابت و نگارگری، مشخص تر و از سوی دیگر مطالبی را مطرح خواهد کرد که با دانستن آن ها، درک معانی ابیات مرتبط با رنگِ مشک و همراه های آن واضح تر می شود.
درک نادرست معنای «کُرد» در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۶
191 - 209
حوزه های تخصصی:
در روایت فردوسی از اسطوره ضحاک، ارمایل و گرمایل پس از راه یابی به خورش خانه ی او، هر روز با آمیختن مغز جوانی با مغز گوسفند، یک تن را از مرگ می رهانند. جوانان از مرگ رسته، با بز و گوسفندانی که خورشگران در اختیار آنان می گذارند، راه کوه و صحرا در پیش می گیرند. در اینجا، فردوسی یادآور می شود که نژاد کرد از این جوانان شکل گرفته است (کنون کرد از آن تخمه دارد نژاد). برخی پژوهندگان شاهنامه، از جمله اکبر نحوی، مصطفی جیحونی و تیمور مالمیر، کرد را در مصراع یادشده، نه به معنای قوم و نژاد کرد، بلکه در معنای چوپان، چادرنشین، ساده، امّی و اندک فهم تلقی کرده اند. در این جستار، نگارندگان پس از واکاوی متون پیش و پس از اسلام و قراین درون متنی و برون متنی، به این دریافت رسیده اند که چهار خطای ارزیابیِ شتاب زده، استقصای ناقص، تعمیم ناروا و بی توجهی به بافت معنایی ابیات شاهنامه منجر به تحلیل نادرست واژه ی «کرد» شده است. توضیح، این که متون پیش از اسلام و تواریخ دوره اسلامی همه حاکی از آنند که کاربرد واژه ی «کرد» در معنای قوم و نژاد، امری متکرر بوده و گرچه بعدها به واسطه ی شبان پیشگی کردها، این واژه در برخی از متون در معنای شبان نیز به کار رفته است؛ این امر قابل تعمیم به شاهنامه و مصراع مورد نظر نیست.
بررسی تحلیلی جایگاه بلاش بن فیروز در شاهنامه و تاریخ های دوره اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بخش های چالش برانگیز شاهنامه، قسمت تاریخی آن است که آیا می تواند در مطالعات تاریخی مطمح نظر واقع شود یا افسانه هایی سراپا بشولیده و پریشان است که از آن، طرفی برنمی توان بست. در این جستار، با مطالعه موردی شخصیّت بلاش و میزان همگونی روایت شاهنامه با تاریخ های دوره اسلامی، روشن شد که بخش تاریخی شاهنامه نیز می تواند به عنوان منبعی موثق در کنار دیگر منابع تاریخی لحاظ شود؛ چنانکه جانشینی بلاش در غیاب فیروز، انتقال سلطنت از بلاش به قباد، جایگاه والای سوخرا در دوران پادشاهی بلاش، درخواست آشتی خوشنواز در عهد بلاش، چهار سال پادشاهی بلاش و مردم داری او هم در شاهنامه و هم در منابع تاریخی آمده است و هم سویی قابل توجّهی بین شاهنامه و تواریخ عهد اسلامی دیده می شود. در عین حال، همان طور که خود منابع تاریخی نیز در بسیاری از موارد اختلاف نظر دارند، در مواردی از قبیل چگونگی مواجهه قباد با سلطنت برادر کوچکترش، بلاش، چگونگی انتقال مسند قدرت از بلاش به قباد، چگونگی رویارویی سوفرا با خوشنواز و رهاندن قباد و ساخته شدن چند شهر به دست بلاش، بین شاهنامه و متون تاریخی ناهمگونی هایی دیده می شود. بنیادی ترین ناهمگونی این است که بر خلاف روایت شاهنامه که به موجب آن، بدون هیچ تنشی، سلطنت از بلاش به قباد می رسد، در بیشتر متون تاریخی، قباد با توسل به پادشاه هیاطله، در پی برکناری بلاش برمی آید، در حالی که این ماجرا در شاهنامه مربوط به بعد از خلع قباد از سلطنت است که برای برکناری برادرش جاماسپ به هیاطله می گرود و نه مربوط به بلاش.
همدلی؛ مهارتی آرامبخش در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۷
255 - 289
حوزه های تخصصی:
همدلی، یکی از مهارت های دهگانه زندگی در تعریف سازمان جهانی بهداشت است. در پژوهش حاضر، با تکیه بر این مهارت، شخصیت های شاهنامه فردوسی مورد واکاوی روان شناختی قرارگرفته و از این رهگذر، انواع همدلی در این اثر ارزشمند بررسی شده است. این که مفهوم مهارت همدلی در علم روان شناسی چیست؛ چه کسانی در کدام سبک رفتاری و به چه علت بیشتر از دیگران از این مهارت برخوردارند و این که همه همدلی های شاهنامه حقیقی و موثرند یا خیر، از مباحث محوری این نوشتار است. با نگاهی در شاهنامه، درمی یابیم وزیران و مشاوران، پرستندگان (خدمتکاران) و اعضای خانواده شاهان و پهلوانان بیشترین نقش های همدلانه را در این اثر ماندگار دارند. همدلی ها گاهی، حمایتی و مهرورزانه هستند و گاه، از حالت حمایتی، به مصلحتی تبدیل می شوند و گاه، برای ردّ درخواستی ناروا اتّفاق می افتند. در شاهنامه، کسانی که سبک ارتباطی آنها جرأتمندانه است، معمولاً با دیگران همدلی بهتری دارند؛ زیرا بیان و رفتاری سالم، قاطع و مناسب دارند.
بررسی اصالت و قدمت برخی روایات مربوط به رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بن مایه های سازنده حماسه ها، اسطوره ها هستند. در روایت های حماسی، نشانه هایی از اساطیر و الگوهای اساطیری دیده می شود. بعضی از شخصیت ها، روایت ها، مکان ها و دیگر عناصر ممکن است ریشه در اساطیر داشته باشند. یکی از شخصیت هایی که درباره اساطیری یا غیراساطیری بودن او و روایت های مربوط به او، بسیار سخن گفته شده، رستم است. روایت ها و داستان هایی که درباره رستم در حماسه های ایران وجود دارد، درباره بعضی پهلوانان دیگر نیز آمده است؛ مانند نوع زاده شدن رستم، آوردن پادشاه از سرزمینی بیگانه یا شیوه مرگ او. در این روایت های مشابه روایت های رستم، بن مایه هایی دیده می شود که نشان می دهد نسبت به داستان های رستم اصیل تر یا کهن تر است. در این مقاله، با بررسی چند گونه از این روایت ها، نشان داده شده که داستان های دیگر نسبت به داستان های مربوط به رستم از بن مایه های اساطیری قدیم تر یا ابتدایی پیروی می کنند و بن مایه مربوط، در روایت های مربوط به رستم یا دیده نمی شود، یا رنگ باخته است یا شکلی جدیدتر و منطقی تر دارد و بنابراین، روایت های دیگر، نسبت به روایت های رستم اصیل تر یا حداقل کهن تر هستند و روایت های مربوط به رستم باید روایت هایی جدیدتر یا به دلیل تبدیل او به پهلوان اول حماسه ملّی، بر اساس دیگر روایت ها ساخته شده باشد.
بررسی تطبیقی نبرد پدر و پسر در دو افسانه ژرمنی و ایرانی «رستم و سهراب / هیلدبراند و هادوبراند»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم زمستان ۱۳۸۹ شماره ۱۶
99 - 117
حوزه های تخصصی:
افسانه ها و حماسه هاى اسطوره اى با بن مایه نبرد پدر و پسر، از مضامین مهیج اقوام آریایى و انعکاسى از پیکار مجاز و حقیقت هستند. وجود سلسله شباهات بى شمار بین حماسه رستم و سهراب و سروده ژرمنى هیلدبراند، حیرت و توجه بسیارى از محققین شرق و غرب را طى دو قرن اخیر معطوف خویش ساخته است. جستار حاضر، تلاشى است تا از گذر بررسى تطبیقى این دو حماسه، شناخت بیشترى در زمینه ریشه یابى کهن الگوها، چگونگى راه یابى و تثبیت آنها در بین ملل خویشاوند و یا احتمال الگوپذیرى آنها از یکدیگر حاصل شود.
اودیسه و رستم و سهراب در بوته نقد تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۳۹۰ شماره ۱۷
11 - 31
حوزه های تخصصی:
دو حماسه ی بزرگ ادبیات جهان یعنی حماسه ی هومری که شامل ایلیاد و اودیسه است و حماسه ی فردوسی یعنی شاهنامه، دارای وجوه افتراق و اشتراک بسیاری است که با توجّه به اهمیّت شخصیّت پردازی در حماسه، مقاله ی حاضر به نقد این دو حماسه از نظر شخصیّت پردازی اختصاص دارد. در بخش اوّل به شیوه ی رفتار اجتماعی پهلوانان در دو حماسه که شباهتهای فراوانی به یکدیگر دارند ، پرداخته شده است. اهمیّت و تأثیر شخصیّت خدایان در حماسه ی یونانی و از طرفی وجود کاملاً متفاوت خدا در شاهنامه، بخش دوم را به خود اختصاص داده است. و در بخش سوم اهمیّت و نقش کلیدی زن در حماسه یونانی و از سوی دیگر نقش منفعل و کمرنگ زنان در شاهنامه، مطرح شده است. بخش چهارم را بررسی شخصیّت کودک در دو حماسه تشکیل داده است و در پنجمین بخش نقش خنیاگران و سرودخوانان دوره گرد در روند حوادث و رویدادهای این دو اثر مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
«مرگ » از دیدگاه ابوالطیّب المتنبّی و ابوالقاسم فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پنجم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۲۰
11 - 29
حوزه های تخصصی:
نوشتار فراروی، جستاری است درباره مرگ، از نگاه دو سخ نسرای پراوازه تازی و پارسی، ابوالطیّب متنبّی و ابوالقاسم فردوسی. هر کدام از این دو حکیم فرزانه به فراخور اندیشه و بایسته های زمانه دورنمایی از مرگ به دست داده اند، و در واکاوی باورهای این دو سراینده برجسته و بلندآوازه، فراروی مرگ با نمون ههای فراوانی از ه ماندیشی و ه مگرایی برم یخوریم. در جایگا ههایی نیز گونه نگرش شان با یکدیگر ناهمگون و دوگانه است و این دگرمانی بازم یگردد به هموار نبودن بستر بر پایه نگاه و خواسته و واداشت ههای پیرامونی.
مقایسه داستان فریدون با نمایشنامه «لیرشاه »(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پنجم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۲۰
43 - 61
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر داستان فریدون و لیرشاه با توجه به عناصر داستانی هر یک، مورد بررسی قرار گرفته است. منطق آشکاری که مقایسه این دو داستان را توجیه می کند تصمیم مشترکی است که دو پادشاه برای سرزمین خود می گیرند. در پی این تصمیم جدال ها و رویدادهایی رخ می دهد که فرجام هر یک از شخصیت های داستان را، که نکته قابل توجه و با اهمیت دو داستان است، نمایان می سازد. این بررسی مستقل از جنبه های حماسی، اساطیری، تاریخی و دیدگاه تأثیرپذیری و تأثیرگذاری ادبیات ملل از یک دیگر است. رویکرد ما در مقایسه دو داستان بر اساس طرح، شخصیت ها، رویدادها و نکات برجسته آنهاست.
تطبیق شخصیت های حماسی انه اید ویرژیل با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۳۹۱ شماره ۲۱
11 - 22
حوزه های تخصصی:
رسالت خطیر ادبیات تطبیقی، تشریح خط سیر روابط و مناسبات میان ادبیات ملل جهان و ﺗﺄکید و توسعه مبادلات فکری، ادبی و فرهنگی است. پتانسیل و ظرفیت ادبی شاهنامه فردوسی قابل سنجش با هر اثر حماسی است. از این رو، شاهنامه، اثر سترگ فردوسی که حماسه ای ملّی و طبیعی است با انه اید اثر ویرژیل که برترین نمونه حماسه کلاسیک مصنوع است، قابل سنجش و تطبیق است. بنابراین، هدف مقاله حاضر سنجش و بررسی وجوه افتراق و اشتراک میان شخصیت های محوری و حماسی این دو اثر گران سنگ است.
مرگ خود خواسته تراژیک در تراژدی سوفوکل و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۳۹۱ شماره ۲۱
137 - 157
حوزه های تخصصی:
انسان ها تنها زمانب دست به خودکشی می زنند که احساس کنند زندگی دیگر ارزش ادامه دادن ندارد. در آنگاه که انگیزه مردن قوی تر از غریزه صیانت ذات گردد، انسان چنین می پندارد که دیگر هیچ راهی در برابرش وجود ندارد و از هر سو توسط نومیدی محاصره شده است. در این صورت تمامی چیزهایی که زمانی ارزش های زندگیش بودند، بهای مادّی و معنوی خود را از دست می دهند.امروزه افسردگی و ناراحتی های روحی، اعتیاد، شکست در عشق و یا شکست در شغل و حرفه و همچنین اختلالات شخصیتی از دلایل اصلی خودکشی محسوب می شود.گروهی نیز از روی اعتراض به وضعیت موجود دست به انتحار می زنند. اما در میان آثار ادبی اروپایی به ویژه در یونان و روم باستان، تعداد خودکشی ها بسیار بالا است، و اغلب انگیزه هایی به کلی متفاوت از دنیای امروز دارند. در مجموعه ادب پارسی، تعداد کسانی که خودکشی کرده اند به تعداد انگشتان یک دست نمی رسد. مقاله حاضر مقایسه ای میان مرگ دو قهرمان و دو مرگ قهرمانی است. از یک سو آژاکس، سردار یونانی در نمایشنامه ای از سوفوکل و دیگری بهرام پسر گودرز، در شاهنامه فردوسی
بررسی جهان بینی در دو اثر اسطوره ای حماسی شاهنامه و سرود نیبلونگن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۲۳
83 - 108
حوزه های تخصصی:
اسطوره و حماسه به عنوان گونهای از فرهنگ عامه، پیش از ظهور ادبیات پدید آمده و با ادبیات ملل ارتباط تنگاتنگی پیدا کرده است. با وجود تفاوتهای فراوان بین انسان ها و فرهنگ ها، از نظراسطوره و حماسه شباهت های مشترک فراوانی بین آنها وجود دارد. ادبیات جهان سرشار از عناصر حماسی اسطوره - ایی است. این مسأله در مورد ادبیات ایران و آلمان نیز در شا هنامه و سرود نیبلونگن [Nibelungenlied] بهخوبی قابل مشاهده است. هردو اثر به لحاظ زبانی و فرهنگی زیر مجموعه زبانهای هندو ژرمنی قرار دارند و در آنها عناصر مشترک فراوانی به چشم میخورد. در این مقاله سعی می شود ابتداء به مفاهیم و پیشینه تاریخی هردو اثر پرداخته شود و سپس به طور مفصل به بررسی جهانبینی و تفاوت دیدگاه و ویژگیهای حماسی این دو اثر جاودان در ادبیات حماسی ایران و آلمان نیز پرداخته شود.
بررسی نیک و بد در دو داستان حضرت یوسف و ایرج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هفتم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۲۷
127 - 141
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی داستان حضرت یوسف در قرآن مجید، و داستان ایرج در «شاهنامه» فردوسی بیانگر حاکمیت مفاهیم واحدی از نیکی و بدی بر اشخاص و حوادث این دو داستان، علی رغم همه تفاوت های زمانی، مکانی و اجتماعی است. از جمله این مفاهیم که از حیث منطوق و مفهوم یکسان می باشند می توان به حضور پر رنگ حسادت ناشی از تبعیض پدران آن ها بین برادران، و علاقه وافر آن ها به فرزند کوچک تر( یوسف و ایرج ) اشاره نمود. از وجوه افتراق این دو داستان می توان به پایان آن ها اشاره نمود؛ که اولی به پایانی خوش، و دیگری به سرانجامی تراژیک ختم می شود. هدف مقاله حاضر بررسی مفاهیم نیک و بد در داستان یوسف پیامبر و داستان ایرج است.
قربانی فرزند در دو داستان رستم و سهراب و حضرت ابراهیم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هفتم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۲۷
143 - 154
حوزه های تخصصی:
این تحقیق به بررسی دو اثر «رستم و سهراب» اثر ابوالقاسم فردوسی - شاعر قرن چهارم - و داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل از منظر قرآن پرداخته است. هدف از این تحقیق آشکارساختن نمودهای مفهوم لویناسی مسئولیت در رابطه بین فرزندکشی توسط شخصیت های اصلی این آثار، رستم و حضرت ابراهیم ، و تردیدهای اخلاقی است. این تحقیق بر آن است که نشان دهد که آیا عمل فرزندکشی توسط شخصیت های اصلی از منظر اخلاق توجیهی دارد یا خیر؟ بدین ترتیب آثار با توجه به نظریه اخلاق از دیدگاه امانوئل لویناس مورد تحلیل محتوایی قرار گرفته اند. این تحقیق نشان می دهد که چگونه عمل فرزندکشی علی رغم مذموم بودن آن در شرایط خاص امری اخلاقی محسوب می شود.
ویژگی های مشترک دو اثر حماسی ایران و آلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳۲
55 - 77
حوزه های تخصصی:
حماسه شاید قدیمی ترین ژانر و گونه روایی نباشد، اما به یقین مسلط ترین ژانر در تمام دوره های باستان و سده های میانی بوده است. حماسه و اسطوره در تمام فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها، چه به صورت شفاهی و چه به صورت نوشتاری دیده می شود. حماسه ها از اسطوره ها تغذیه می کنند و در بعضی فرهنگ ها ادامه آن ها هستند. ادبیات جهان سرشار از عناصر حماسی- اسطوره ای است. این مسأله در مورد ادبیات حماسی ایران و آلمان نیز در «شاهنامه» و «سرود نیبلونگن» به خوبی قابل مشاهده است. هر دو اثر به لحاظ زبانی و فرهنگی زیرمجموعه زبان های هندو-ژرمنی می باشند و در آن ها عناصر مشترک فراوانی به چشم می خورد. در این جستار نگارندگان سعی دارند ابتدا به پیشینه تاریخی هر دو اثر پرداخته و سپس به شکل مفصل به بررسی و مقایسه اَبر قهرمان- پهلوان(رستم و زیگفرید)، جهان بین، تفاوت دیدگاه و نیز ویژگی های مشترک حماسی این دو اثر جاودان در ادبیات حماسی ایران و آلمان بپردازند.
نقد تطبیقی عنصر رنگ در ادیسه هومر و شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۳
21 - 33
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی از پیوندهای کلی میان ادبیات جهان بحث می کند و با نفوذ در ابعاد متنوع ادب، عناصر اصیل هر ملت را بازگو می نماید، تا اهمیت عناصر بیگانه و خصوصیت ادبی مختص به هر ملت را بیابد. در باب رنگ ها به شکل تطبیقی، پیش از این گویا در دو حماسه هومر و «شاهنامه» فردوسی مقایسه و تحلیلی صورت نگرفته است. بر همین بنا، در این پژوهش انواع رنگ های کاربرد یافته در دو حماسه به روش تطبیقی برای دریافت درجه شناخت و اهمیت رنگ در دو فرهنگ متفاوت مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته، تا اهمیت و سهم کاربرد این عنصر زیربنایی(رنگ) در شکل گیری این دو حماسه در دو بعد زمانی و مکانی متفاوت شناسایی گردد.
تأثیر شاهنامه فردوسی در آلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۵
129 - 142
حوزه های تخصصی:
آلمانی ها از قرن هفدهم با ادبیات فارسی آشنا شدند. نخستین هیأت سیاسی- اقتصادی در اواخر قرن شانزدهم از هولشتاین آلمان به دربار صفوی اعزام شد. در میان این هیأت، مترجمی به نام آدام اولئاریوس حضور داشت که در سفرنامه خود نامی از فردوسی نیاورده است. در همین قرن مدرسه ای به نام «ألسنه شرقی» در فرانسه شکل گرفت.در این مدرسه چهار زبان عربی، عبری، ترکی و فارسی تدریس می شد. علاقه مندان زبان فارسی در این مدرسه آن را آموختند. شخصیت های نامور آلمانی مانند اشتیگلیش ، کنتس آیدا هان هان و هاینریش هاینه تحت تأثیر «شاهنامه» آثار جدیدی پدید آوردند. مردم آلمان توسط همین آثار با ایران و «شاهنامه» فردوسی آشنا شدند.
بررسی تطبیقی بیوولف و شاهنامه از دیدگاه کهن الگوی سفر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۳۶
121 - 137
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر، سعی بر آن است تا ضمن معرفی خلاصه ای از اهمیت اسطوره و تبیین مفهوم آن، به رابطه آن با حماسه پرداخته شود و سپس دو حماسه بزرگ جهان، «شاهنامه» و «بیوولف»(Beowulf) که پس از «ایلیاد و ادیسه»، سومین حماسه بزرگ غرب باستان و تنها حماسه انگلیسی مربوط به انگلوساکسون ها است، از نظرکهن الگوی سفر، ویژگی های قهرمان حماسی، دین و نگاه به زن با یکدیگر مطابقت داده شوند؛ هرچند که دو اثر فوق هر کدام مربوط به یک قوم با هویت، فرهنگ، تاریخ و تمدنی متفاوت هستند و طبعاً باید تفاوت های آن ها نسبت به شباهت های آن ها چشمگیرتر باشد؛ اما بررسی این دو، به خصوص در زمینه ویژگی های قهرمان حماسی، کهن الگوی سفر و دیدگاه های دینی، نشانگر شباهت های بسیار زیاد است؛ با این وجود علاوه بر شباهت با یکدیگر در نگاه به زن، تفاوت های اندکی نیز دارند.
بررسی تطبیقی یکی از داستان های حماسی آسیای غربی با داستان «بیژن و منیژه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
133 - 152
حوزه های تخصصی:
انسان در طول تاریخ همواره در صدد شناخت از اندیشه ها و باورهای اقوام مختلف بوده است و درست به همین دلیل با توجه به همسایگی دو قوم دیرینه ترک و فارس، یک داستان حماسی عاشقانه با نام «بامسی بیرک» از شاهکار سرزمین ترکان با نام «دده قورقوت»؛ با داستان حماسی و عاشقانه «بیژن و منیژه» از «شاهنامه» فردوسی با رویکرد مقایسه و تطبیق بین آن ها، مد نظر بوده است. پژوهشگر در این مقاله توصیفی- تحلیلی کوشیده است که پیوستگی ها و ارتباطات متنی این دو داستان را که با یکدیگر تجانس ها و شباهت هایی که از آن جمله است: ملاقات با دختران سرزمین بیگانه و عشق ورزیدن به آن ها، فرستادن ندیمان توسط دختران برای پیغام بری، رفتن بازرگانان برای رهایی قهرمانان داستان ها، حسد و تنگ نظری ضد قهرمانان، بخشیدن ضد قهرمانان توسط قهرمانان داستان، بازگشت قهرمانان به سرزمین آباء و اجدادی خود به مدد دختران سرزمین بیگانه، نکاح با دختران بعد از آزادی آنان و ... را تبیین و بررسی نماید.