مطالب مرتبط با کلیدواژه
۷۲۱.
۷۲۲.
۷۲۳.
۷۲۴.
۷۲۵.
۷۲۶.
۷۲۷.
۷۲۸.
۷۲۹.
۷۳۰.
۷۳۱.
۷۳۲.
۷۳۳.
۷۳۴.
۷۳۵.
۷۳۶.
۷۳۷.
۷۳۸.
۷۳۹.
۷۴۰.
شاهنامه
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۹۳
285 - 305
حوزه های تخصصی:
از رویکردهای مهم در مطالعات اسطوره شناختی متون ادبی، نظریات نورتروپ فرای در این خصوص است. پژوهش حاضر داستان رستم و سهراب در متن شاهنامه را با الگوی پیشنهادی فرای و با روش توصیفی-تحلیلی، بررسی می کند. گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است. مطابق بررسی ها، حضور عناصری مانند اسطوره زوال، مرگ فاجعه آمیز، قربانی کردن و انزوای قهرمان، داستان را با میتوس پاییز و تراژدی انزوا در نظریه فرای قرین می نماید. پس از برشماری مراحل ششگانه تراژدی در الگوی فرای، انطباق آن با سیر وقایع این داستان بررسی گردید. نهایتاً چنین نتیجه گرفته شد که بر اساس الگوی تراژدی انزوا، قهرمان اسطوره ای یعنی رستم به سبب انزوای منتج از وجه خودآگاهی-اش، مرتکب عملی می شود که تجربه ای فردی برایش به همراه دارد. همچنین طبق نظر فرای درباره نقش اسطوره در انعکاس دوره اجتماعی مؤلف، نتیجه شد که شکل گیری اسطوره رستم و سهراب می-تواند بازتابی از دیدگاه فردوسی به اوضاع اجتماعی معاصرش باشد.
بررسی و تحلیل سرگذشت بهرام چوبین، در بستر تاریخ و شاهنامه براساس ناهم گونیِ رفتاریِ «خود و دیگری»، ازمنظرِ نشانه شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی فرهنگی یکی از مهم ترین رویکردهای علم نشانه شناسی است. یوری لوتمان از بنیانگذاران نشانه شناسی فرهنگی است که فرهنگ و روابط بینافرهنگی را مبتنی بر شیوه تعامل «خود» و «دیگری» در چارچوبِ سپهرِ نشانه ای مشخصی تعریف می کند. برپایه این الگو، نویسندگان این مقاله در بخش نخست، با توجه به آگاهی های تاریخی و روایت شاهنامه ، تحلیل رابطه بهرام چوبین را با هرمز و خسروپرویز مدّنظر قرار می دهند؛ سپس انواع رابطه های این افراد را از منظر «خود/ دیگری» و «مرکز/ حاشیه» با تکیه بر نشانه شناسی فرهنگی بررسی می کنند. در بخش دوم نیز با تبیین نقشِ هژمونیک برخی از کهن الگوها و اسطوره های تاریخی در دیگری سازی از بهرام چوبین، به نتیجه مفروض دست می یابند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که با توجه به سپهرِ نشانه ای روزگار ساسانیان و روایت شاهنامه از عملکرد بهرام چوبین و هرمز، بهرام به علت پیروزی اش در جنگ با ساوه شاه و به سبب پاسداری از ایران و فاداری اش به هرمز در مقامِ «خودی/ مرکزی» شناسایی شده است؛ هرمز نیز به علت سابقه رفتارِ ناپسندش با اشراف و بهرام، از مقام «خودی/ مرکزی» خارج شده و در مقام «دیگری/ حاشیه» قرار گرفته است؛ اما از زمانی که بهرام چوبین عزم تسخیر پادشاهی را جزم می کند، این روند برعکس می شود؛ زیرا خواسته ای مغایر با سپهرِ نشانه ای دستگاه مرکزی و مغایر با توده مردم و خویشاوندانش داشته است و این امر بهرام را از مقامِ «دیگریِ آرمانی» به «دیگری/ حاشیه» تنزل می دهد؛ ضمنِ اینکه هم زمان با قیام بهرام چوبین علیه دستگاهِ مرکزی، نقشِ برخی از کهن الگوها و اسطوره های تاریخی نیز در تثبیت نقشِ بهرام چوبین در مقامِ دیگریِ نافرهنگی بسیار مؤثر بوده است. روش پژوهش در این مقاله، ضمن استناد به تاریخ و شاهنامه و مستندات کتابخانه ای، مبتنی بر توصیف و تحلیل رابطه ها و حادثه های مربوط به شخصیت های یادشده در بالا بوده است.
واکاوی فضایل و خصوصیّات اخلاقی مشترک در شاهنامه و اوستا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
1 - 29
حوزه های تخصصی:
مضامین اخلاقی و اجتماعی از مباحث اصلی در ادبیّات فارسی است و از گذشته تاکنون جلوه گاه نغزترین و ناب ترین معانی و مضامین اخلاقی و تعلیمی بوده است؛ به گونه ای که در هر دوره، بخش انبوهی از شعر فارسی به حکمت و موعظه اختصاص داشته است. ادبیّات تعلیمی از رایج ترین و کهن ترین گونه های ادبی در جهان است که آموزه های عقلانی و اخلاقی را به مخاطبان ارائه می کند تا با کاربست آن ها در زندگی به نیکبختی و سعادت برسد. در شاهنامه که اثری حماسی است، سخن از انسان هایی آرمانی به میان می آید که آراسته به صفات نیکوی انسانی هستند و پای بندی به اخلاق، بارزترین ویژگی زندگی آنان است. فردوسی که صاحب گفتاری پاک و آراسته به راستی و درستی است، خود، به فضایل اخلاقی پای بند است و در داستان های شاهنامه به بیان این ارزش ها در زندگی آدمی می پردازد. اوستا نیز که اثری تعلیمی و اخلاقی است، پر از خوبی ها و اندیشه های انسان دوستانه است؛ که در آن مضامین اخلاقی به انحای مختلف بیان شده است. این مقاله سعی دارد با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و روش توصیفی- تطبیقی و با ابزار کتابخانه ای خصوصیات اخلاقی مشترک در این دو اثر را بررسی کند؛ از بررسی و مقایسه این دو منبع، این نتیجه حاصل شد که شاهنامه ضمن تأثیرپذیری و جذب مؤلفه های فرهنگی دین مبین اسلام، تأثیرات فراوانی نیز از فرهنگ ایران پیش از اسلام گرفته، بسیاری از مؤلفه های فرهنگی آن را حفظ و ضبط کرده است.
بررسی نیاز عشق در شخصیت تهمینه و سودابه براساس نظریه آبراهام مزلو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی، از جهت حضور انسان، موضوع نقد روان شناختی واقع می شوند و بستر مناسبی برای این پژوهش ها به شمار می آیند. ویژگی برخی از آثار، ارائه تصویری از انسان خودشکوفاست. انسان گرایی از جریان های تأثیرگذار در روان شناسی است که انسان و رسیدنش به خودشکوفایی از مباحث مهم آن به شمارمی آید. مزلو، از پیشگامان انسان گرایی، الگویی ارائه می دهد که در آن نیازهای اساسی را در پنج سطح طبقه بندی می کند. این الگو در بعضی از آثار مانند شاهنامه که ماهیتی انسان محور دارد، قابل بررسی است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، بررسی عشق در شخصیت تهمینه و سودابه، براساس نظریه مزلو است که می تواند رهنمونی در بررسی دیگر شخصیت ها، برای شناسایی انسان خودشکوفا باشد. از این رو این دو شخصیت، براساس شاخص های هرم مزلو سنجیده می شوند. با بررسی این دو شخصیت، تهمینه، الگوی افراد خودشکوفا و سودابه نمونه ناشکوفایی شخصیت معرفی می گردد و دلایل آن مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد، شخصیت های حماسی تا چه حد به رشد انسانی دست یافته و چه اندازه با الگوهای شخصیت رشدیافته حوزه روان شناسی، منطبق هستند. در میان شخصیت های شاهنامه، تهمینه از معاشیق داستان های حماسی غنایی است و می توان شاهد ویژگی های افراد خودشکوفا در رفتار او بود. عشق، موضوع مشترک داستان های غنایی و نیازهای نظریه مزلو، تهمینه را تا خودشکوفایی پیش می برد و باعث رشد او می شود. در تقابل با تهمینه، سودابه را می توان مورد توجه قرارداد؛ بررسی شخصیت سودابه بیانگر ناکامی او در تأمین نیازها و گذر نکردن از پایین ترین سطوح آن است.
پیوند مؤلفه های فرهنگی هویت ایران باستان با امر سیاست در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۹۰)
121 - 136
فردوسی در شاهنامه به روایت مؤلفه های فرهنگی هویت ایران باستان در پرتو رویکردهای سیاسی پرداخته است. نگارنده در مقاله حاضر می کوشد با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و مبانی نظری مبتنی بر فرهنگ سیاسی، که دربردارنده شاکله های میانی و مرتبط فرهنگ و سیاست است، به این پرسش پاسخ دهد که فردوسی چگونه و با استفاده از چه مؤلفه هایی، وجوه و عناصر فرهنگی ایران باستان را به امر سیاست پیوند می دهد؟ یافته های تحقیق نشان می دهد اگرچه در شاهنامه ، دو وجه فرهنگ و سیاست دچار بسط و قبض می شوند، اما چنان در هم درآمیخته و مرتبط اند که جداسازی آن ها از یکدیگر تقریباً محال است. به عنوان نمونه، فرهنگ مدارا با مفهوم سیاسی شاهنشاه عجین می شود و شریعت در کنار نهاد شاهی قرار می گیرد؛ گوهر و هنر یک نظام سیاسی راستین امکان پذیر می شود؛ دادورزی و عدالت که به مثابه ایجاد نظم و جلوگیری از آشفتگی و هرج ومرج بود، توسط پادشاه تحقق پیدا می کند؛ شهریاری مبنای ایزدی دارد و از کف رفتن فره ایزدی با سلطه یافتن غیر، اهریمن و جادو همراه است. ازنظر جغرافیایی نیز یکی از وجوه هویتی ایران باستان در شاهنامه فردوسی، مرزهای جغرافیایی ایران است که تصور جغرافیایی ایرانیان منطبق بر روایات سیاسی و ملی است.
بررسی جامعه شناختی پیکرگردانی اژدها در متون حماسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال دوم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۸)
839 - 854
حوزه های تخصصی:
وقتی سخن از اسطوره به میان می آید، در باور همگان، موجودات عجیب و اسطوره ای از جمله اژدها در اذهان تداعی می گردد که در حوزه جامعه شناختی ملل مختلف در گذشته نقش مهمی داشته است. موجودی اهریمنی و پلید که در بسیاری از باورهای اسطوره ای و فرهنگی ملل مختلف حضوری چشم گیر داشته است. هدف محقق در این نوشتار بررسی جامعه شناختی پیکرگردانی اژدها در شاهنامه فردوسی و متون حماسی ایران است. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتاب خانه ای است. حاصل این پژوهش نشان می دهد که در فرهنگ جامعه ایرانی در دوره باستان، اژدها نماد از شر و بدی است و تقریباً در فرهنگ اساطیری تمام ملل از جمله ایران، دارای خاصیت پیکرگردانی است و با توجه به شرایط و زمان خود می تواند به موجودات دیگر تبدیل شود که این موضوع از جنبه جامعه شناختی حائز اهمیت است. چرا که این مسئله در جامعه ای که فرهنگ آن بر اساس فرهنگ اساطیری شکل گرفته می تواند بینش اساطیری آن را ار ارتباط با جامعه انسانی انعکاس دهد. اژدها خود تغییر یافته از مار است و در متون حماسی معمولاً به انسان در نقش ضحاک، به ابر سیاه ، فریدون و جمشید تبدیل می شود. این موجود پلید تقرباً در تمام جوامع بجز چین کاری جز از بین بردن انسان ها ندارد، در بعضی موارد هم از خوی اهریمنی خود فاصله می گیرد و از آسیب انسان ها دست برمی دارد. ولی با این حال اژدها در فرهنگ و باورهای عامیانه ایران که در تعامل با جامعه نیز هست، باز همان سیر اهریمنی خود را طی می کند.
کاربست جامعه برای کنترل قدرت سیاسی شهریار در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
162 - 183
حوزه های تخصصی:
یکی از پرسش های اصلی اندیشه سیاسی این است که قدرت چگونه محدود می شود؟ در دوران باستان شیوه حکمرانی بدین صورت بود که استبداد وجه مشترک همه حکمرانی ها در هر شکل و قالبی نظیر سلطنتی، پادشاهی و امپراطوری بود. ساخت سیاسی در شاهنامه نیز به عنوان منبع بازگوکننده تاریخ فکر سیاسی دوران ایران باستان، به تبعیت از ساخت سیاسی دیگر امپراطوری ها، مبتنی بر قدرت یک فرد فرّهمند بود. اما در ساختار سیاسی شاهنامه، شیوه ها و روش های اعمال قدرت صورتی مشخص دارد که دایره قدرت حکمرانان را بسیار محدود و تمهید روایی جدیدی را ارائه می کند که از حیث مباحث سیاسی اهمیت فراوانی دارد. در این ارتباط با روش هرمونتیک پل ریکور قصد داریم در شاهنامه در جستجوی پاسخ این پرسش می باشیم که اعمال قدرت به عنوان عامل اصلی حفظ پادشاهی در شاهنامه با چه محدودیت هایی روبرو بوده است؟ وعوامل موثر بر محدود سازی قدرت چیست؟ فرضیه ما در این پژوهش از این قرار است که علیرغم اینکه ساختار قدرت در شاهنامه در دست شخص شاه است، اما قدرت شهریاران توسط نیروی دینی، هنجارها، طبقات اجتماعی بالا و مردم محدود شده است.
باستان گرایی در فرهنگ و ادبیات دوران سامانی
منبع:
تاریخ ایران اسلامی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
69 - 86
حوزه های تخصصی:
پس از استیلای اعراب در خراسان و ماوراءالنهر و سایر قلمرو سرزمین ایران، جنبش های آزادی خواهی و استقلال طلبی رواج پیدا کرد. این جنبش ها منجر به پیدایش دولت های ملّی طاهریان، صفاریان و سامانیان شد. در تحکیم استقلال دولت های مذکور زبان فارسی نقش ویژه ای داشت. سامانیان از جمله حکومت هایی بودند که در راستای زنده کردن سنّت های باستانی به ادبیات پارسی توجه نشان دادند و ثمرات خوبی بر جای گذاشتند که شاهنامه حکیم توس نمونه ای از آن است. در این مقاله به روش کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی، راهبرد فرهنگی سامانیان و نگرش به دوره باستان در ادبیات آن دوران بررسی می شود. یافته پژوهش نشان می دهد که سامانیان بسترهای لازم را برای رویکرد به باستانگرایی در عرصه ادبیات و فرهنگ را در زمانه خویش فراهم کردند.
پیری و جوانی در شاهنامه فردوسی
حوزه های تخصصی:
پیری و جوانی از جمله مفاهیم دارای اهمیت در فرهنگ و ادبیات هر قومی بوده و مطالب فراوانی در مورد آن ها نگاشته شده است. در شاهنامه نیز شخصیت پردازی در ارتباط با جوانان و پیران و ویژگی های شخصیتی آ ن ها به خوبی قابل مشاهده است. تحقیق حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای انجام گرفته به دیدگاه فردوسی نسبت به شخصیت های مثبت و منفی، اعم از پیر و جوان در شاهنامه و تغییر و یا عدم تغییر این دیدگاه و ایستایی یا پویایی شخصیت های مثبت و منفی در شاهنامه پرداخته است. بر اساس نتایج تحقیق دیدگاه فردوسی نسبت به شخصیت های داستان اعم از پیر و جوان ثابت نیست و در طول داستان تغییر می کند. شخصیت هایی که به دلیل ابعاد مثبت و منفی، باورپذیرتر و جذاب ترند. به طورکلی می توان گفت که فردوسی ویژگی هایی هم چون میهن دوستی، دلاوری و بزرگی را بیشتر به جوانان نسبت می دهد و از سوی دیگر ویژگی هایی هم چون دانایی و خردمندی را بیشتر به پیران نسبت داده است.
فردوسی و شاهنامه در متون منثور عرفانی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی (شیرین و شکر) سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
153 - 188
حوزه های تخصصی:
داستان های اساطیری و ملی، در متون ادبی و غیرادبی و عرفانی و جز آن، از وجوه متعددی مورد توجه بوده است. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای انجام گرفته؛ به بررسی چند موضوع اساسی خواهیم پرداخت: ارزیابی وثاقت ستایش و بزرگداشت فردوسی و شاهنامه از سوی عرفا در روایات موجود در متون عرفانی و غیرعرفانی؛ تأثیر جریان های فکری حاکم بر عصر در ایجاد نگاه مثبت یا منفی در میراث عرفانی نسبت به شاهنامه و داستان های شاهنامه ای؛ بررسی دلایل ورود برخی ابیات شاهنامه یا منسوب به شاهنامه به متون عرفانی. بررسی انجام شده نشان می دهد که به دلیل اشتهار و رواج برخی ابیات شاهنامه در متون مختلف، این ابیات به احتمال و بر اساس شواهد به جا مانده در متون، از نیمه سده پنجم به بعد به منابع عرفانی راه یافته باشد. جز چند روایت، از خلال برخی آثار عرفانی که گواهی بر تمجید و تعظیم صریح عرفایی معدود از فردوسی و اثر سترگ اوست، می توان به جایگاه حماسه ملی نزد صوفیه و عرفا پی برد.
تغییر یا تخریب دنیای متن در بازی رایانه ای؟! بررسی اقتباس از شاهنامه در بازی رایانه ای سیاوش بر بنیاد نظریه اقتباس لیندا هاچن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال هشتم تابستان ۱۴۰۱شماره ۳۰
235-256
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر ضمن بازخوانی متن شاهنامه به تبیین اهمیت گیم پلی با اقتباس از شاهنامه در مقولات فرهنگی و بینافرهنگی و در سیطره ای وسیع تر سایر آثار ادبی با قابلیت تبدیل به یک گیم پلی، پرداخته می شود. فرایند اقتباس به عنوان محملی برای بازآفرینی اثر ادبی و تولدی دوباره ضمن آگاهی از تفاوت های ذاتی دو رسانه نوشتاری و دیداری، می تواند کمک شایان توجهی در امر تولید اثر انجام دهد. مسأله پژوهش بررسی چگونگی اقتباس بازی سیاوش از شاهنامه است و تلاش می کند تا با روشی مبتنی بر مشاهده تجربی و مطالعه کیفی در حوزه دو رسانه، به این پرسش پاسخ دهد که این اقتباس تا چه اندازه منجر به تغییرات ساختی و محتوایی اثر ادبی شده است. با آنکه به نظر می رسد هدف اقتباس گر استفاده از متن و پای بندی بر محتوای آن با تغییراتی به مقتضای تغییر رسانه بازی رایانه ای باشد اما در نهایت آنچه پدیدار می شود به تخریب ساخت و محتوای داستان اصلی و اختلاط مقولات مختلفی از چندین داستان و ماجرا منجر می شود و به بیان دیگر اقتباس تنها نقطه آغازینی برای بازنویسی و بازخوانش اثر ادبی به زبان بازی محسوب می شود.
مفهوم شناسی و ارائه الگوی فرماندهی مطلوب در ایران باستان بر اساس روایت شاهنامه فردوسی با تمرکز بر روایت جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نظامی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۵
65 - 98
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور ارائه الگوی فرماندهی مطلوب در ایران باستان بر اساس روایت شاهنامه فردوسی با تمرکز بر روایت جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب انجام شده است. این پژوهش، از نظر فایده و هدف از نوع تحقیقات کاربردی، از نظر رویکرد، از نوع کیفی بر پایه پارادایم تفسیری و از نظر ماهیت و نوع مطالعه، از نوع اکتشافی است. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه ابیات شاهنامه با محوریت روایت جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب است. راهبرد تحقیق بر اساس راهبرد داده بنیاد است که با استفاده از این روش، تعداد مفاهیم حاصل در قالب 815 گزاره کلی و 1138 مفهوم و کد مرتبط با فرماندهی مطلوب به دست آمد که در قالب 16 مضمون و 66 بُعد در قالب پارادایم ساختارمند نظریه داده بنیاد پیاده سازی شد. برابر نتایج این پژوهش، مقوله «منش و شخصیت و توانایی فرمانده» مقوله محوری در فرماندهی مطلوب در ایران باستان بر اساس روایت شاهنامه است که تمام مقولات دیگر در پیوند با آن معنا و مفهوم پیدا می نمایند. شرایط علّیِ «منش و شخصیت و توانایی فرمانده»، خدامحوری و دین باوری است. بسترها و عوامل زمینه ای مؤثر شامل ایرانیان (مردم، شاه و پهلوانان و کشور ایران زمین) و انگیزه های آغاز و تداوم جنگ است. مقوله های نظم و سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل مؤثر عملیات رزم و نبرد، به کارگیری تاکتیک ها، راهبردها و روش های جنگی، مشورت در امور فرماندهی و مدیریت جنگ، دشمن شناسی، مذاکره و ارتباط و تعامل مؤثر و طلایه و گشتی فرستادن و کسب اطلاعات با رعایت اصول تأمینی و امنیتی، به عنوان راهبردهای محوری تعامل و کنش در الگوی فرماندهی مطلوب اتخاذ شده که تحت تأثیر مقوله های کشورهای بیگانه و تأثیر عوامل محیطی (دخالت عناصر طبیعی و غیرطبیعی) به عنوان شرایط مداخله گر در راهبردهای تعامل و کنش در این پارادیم محسوب می شوند. پیامد راهبردهای تعامل و کنش سرانجام منجر به پیروزی )ایرانیان( و چیرگی نهایی نیکی بر بدی خواهد شد. جایگاه و روابط هر یک از این مضامین در قالب الگو و مدل پارادایم مشخص و شش قضیه مرتبط ارائه گردیده است.
تحلیل جایگاه جهرم در شاهنامه فردوسی در مقایسه با تواریخ اسلامی، فرهنگ و روایات محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شاهنامه فردوسی و به ویژه در بخش تاریخی آن، اسامی مکان ها و نام جای های بسیاری از جمله شهر جهرم آمده است. بنای شهر جهرم در سرزمین پارس را به چهر ه هایی اسطوره ای چون بهمن پسر اسفندیار نسبت داده اند؛ قهرمانانی چون: بُناک، مهرک نوشزاد و دختر مهرک، بهرام گور و باربُد، از چهر ه های معروف شهر جهرم در شاهنامه ، روایات عامیانه و برخی تواریخ اولیه اسلامی هستند. نام جهرم در نسخ مختلف شاهنامه بین ۸ تا ۱۷بار تکرار شده و محل وقوع برخی از اتفاقات مهم این حماسه ملی است. هدف از پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی، تأیید اصیل بودن نام جهرم در شاهنامه و تحلیل جایگاه استراتژیک و نظامی در گذشته تاریخی و اساطیری آن است. بر اساس یافته های این پژوهش، وجود قوای نظامی، وجود قلعه ها و ولیعهد نشینی این شهر از دلایل تکرار نام آن در شاهنامه است. روایات ملی و شخصیت های شاهنامه در فرهنگ محلی جهرم به صورت نامگذاری بر اماکن جغرافیایی چون: قلعه مهرک و شاپورآباد، بازآفرینی روایات شاهنامه ، نام های خانوادگی و... حفظ شده اند. باقی ماندن نام ها یا شهرت های خانوادگی مرتبط با پهلوانان و خاندان شاهی در شاهنامه ، بناها و نام جای ها به نام شاهان و پهلوانان از دیگر نشانه های تاریخ حماسی این شهر در روزگار حاضر است. داده های محلی این مقاله نیز به کمک پژوهش های میدانی جمع آوری شده است.
تصاویر برساخته از مرگ یزدگرد، رستم فرّخ زاد و ماهویه در کشاکش گفتمان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارند گان در این پژوهش بر آن هستند که با پیش کشیدن مرگ یزدگرد، ماهویه و رستم فرّخ زاد در شاهنامه و سنجش آن با منابع تاریخی پیش از آن، هم دوره و پس از آن، به بررسی عناصر ایدئولوژیک و جهت دار در آن ها بپردازند. با این بررسی نقش نویسنده و گزاره ها در مناسبات قدرت معین می شود. به شکلی که هم خودِ نویسنده و شاعر و هم خودِ اثر به مثابه کرداری اجتماعی، برساخته مناسبات قدرت و تخاصمات اجتماعی و سیاسی آن دوره بر سر تثبیت گفتمان و معنای وابسته به آن هستند. این امر منجر به قطبی شدن گزاره های به کار رفته توسط نویسنده و شاعر می شود. نویسنده این قطبی شدن ها را بر روی بستری از غیرسازی ، برجسته سازی و حاشیه رانی انجام می دهد. با وجود این، نباید در پی صدق و کذب بودن این روایت ها باشیم؛ بلکه باید آن ها را به عنوان متن های ایدئولوژیک مورد توجه قرار داد. ما از راه برخورد و رویارویی این عوامل، هوّیت متفاوت روایت ها و گزاره های ایدئولوژیک این افراد و آثار را به شکلی عقلانی و اخلاقی درک و دریافت می کنیم.
ردیابی فرهنگ دخالت والدین و نقش آن ها در ازدواج فرزندان در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
151 - 175
حوزه های تخصصی:
بحث در باره فرهنگ دخالت والدین و نقش مثبت یا منفی آن ها در ازدواج فرزندان، با توجه به آخرین آمار سازمان ثبت احوال کشور، در سال 1398، مبنی بر منجر شدن بیش از 30% ازدواج ها به طلاق، یکی از مباحث مهم جامعه شناسی خانواده به شمار می رود؛ بنابراین هرگونه پژوهشی در این زمینه که بتواند به نوعی در ریشه یابی علل و عوامل ناموفق بودن درصد بالایی از ازدواج ها به مسؤولین و یا پژوهش گران حوزه خانواده، در پیش گیری یا کاهش وقوع پدیده طلاق یاری کند، می تواند قابل اعتنا باشد؛ لذا پژوهش حاضر با توجه به اهمیت موضوع، یکی از قدیمی ترین منابع ادبی ایران، یعنی شاهنامه فردوسی را، که مدل های مختلفی از ازدواج فرزندان را در بطن خود جای داده به عنوان جامعه آماری انتخاب کرد و مسأله نقش والدین در ازدواج فرزندان را با استفاده از روش تحقیق کیفی و تحلیل داده ها به روش توصیف فراوانی و فراوانی درصدی از نوع تاریخی، در این اثر مورد مطالعه قرار داد. نتیجه این پژوهش نشان داد در تمامی 21 ازدواجی که فرزندان دارای پدر بودند، پدران در ازدواج فرزندنشان نقش داشتند در حالی که مادران فقط در سه مورد از ازدواج فرزندانشان نقش ایفا کرده اند. هم چنین مشخص شد بیش از 60% درصد ازدواج ها تحمیلی بود و در همه ازدواج های تحمیلی پدر عامل اجبار شناخته شد. 93% ازدواج های تحمیلی اختصاص به دختران داشت و بیش از 80% ازدواج های تحمیلی که نتیجه آن در شاهنامه گزارش شده، ناموفق بود.
بررسی دستورزبان روایت در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه آلژیرداس گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
177 - 196
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری آثار ادبی به دلیل بررسی عناصر درون متنی و کشف الگوی حاکم بر آن ها، به درک و دریافت شایسته تر آثار ادبی منجر می شود و با کمک نتایج حاصل از این تحلیل ها می توان به شگردهای خلق آثار مختلف دست یافت و الگوهای مناسب تحلیل هر اثر را کشف کرد. یکی از روش های تحلیل ساختاری آثار ادبی، الگوی روایی آلژیرداس گریماس است. کاربرد فرایندها و الگوهای روایت شناسی و نشانه – معنا شناسی گریماس در شناسایی ساختار کلی روایت و هم چنین تحلیل متون منثور و منظوم فارسی امری ضروری به نظر می رسد و می توان در متون مختلف با نگاهی نقادانه در پی اثبات یا رد این الگوها در جریان تولید معنا نتایج قابل ملاحظه ای ارائه داد. بسیاری از داستان های شاهنامه بر اساس نظریه گریماس بررسی شده اند. شماری از این داستان ها، در برگیرنده جلوه های جادو و جادوگری هستند و در این زمینه نیز مطالعات فراوانی صورت گرفته؛ اما تا کنون پژوهشی در خصوص دستور زبان روایت جادو و جادوگری در شاهنامه انجام نشده. هدف از این پژوهش، بررسی ساختار طرح و تحلیل الگوهای کنشی و شناخت سازوکارها و عناصر شکل گیری تولید معنا در روایت جادو و جادوگری در داستان رستم و اسفندیار و بررسی چگونگی تأثیر جادو بر ساختارهای این روایت است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد آن جا که پای کنش گران غیرانسانی (جادویی) به داستان های شاهنامه باز می شود، این کنش گرها نقشی اصلی در شکل گیری و پیش برد روایت ایفا می کنند و کنش گران انسانی را به حاشیه می رانند و در حقیقت یک دستورزبان ویژه برای آثار حاوی جادو، خلق می کنند. کشف و شناخت این دستورزبان خاص و ویژگی های منحصر به فرد سبک نویسنده، می تواند محققین را یاری کند تا بتوانند سره یا ناسره بودن برخی از آن چه به صاحب اثر نسبت داده شده است را ثابت کنند
خوانش شخصیت زنان در شاهنامه عامیانه 948ه.ق/1540م مکتب تبریز 2 با روش پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
408 - 427
حوزه های تخصصی:
جایگاه زنان در دوره های مختلف تحت تأثیر تحولات جامعه ای که در آن زندگی می کنند، قرار دارد. با بررسی کتاب های به تصویر کشیده خارج از دربار می توان به مطالعه وضعیت آنها در ادوار مختلف پرداخت. شاهنامه یکی از کتب قابل توجه شاهان صفوی بوده که بارها به تصویر درآمده است. این تحقیق با روش توصیفی -تحلیلی و با بهره گیری از منابع اسنادی انجام شده بررسی جایگاه زن در شاهنامه 948ه.ق/1540م انجام شده است. در این راستا، به تفسیر و نقش زنان در نگارگری این شاهنامه با اتخاذ رویکرد آیکونولوژی و آیکونوگرافی پرداخته می شود. نتایج تحقیق حاکی از این است که زنان دربار در دوره صفوی، شاهنامه و نگارگری همواره مورد توجه بوده اند و نکات مشترک زیادی بین آن ها دیده می شود. در تمامی این نگاره ها فقط از زنان درباری یا شاهزاده ها یاد شده است و از زنان کوچه و بازار خبری نیست؛ بنابراین زن ها به واسطه خردمندی، سیاستمداری و نیکوکاری شان در شاهنامه مطرح شده اند. از طرفی در تاریخ دوره صفوی همه زن ها به طبقه اجتماعی بالایی تعلق دارند. در ارتباط بین متن و تصویر، نگارگر در تصویرگری در مواردی براساس ذوق و سلیقه خود عمل کرده است. همچنین، مشخص شد که درون مایه های تصویری در نگارگری این شاهنامه به عوامل زیادی مانند تحولات جامعه صفوی، جایگاه زن در آن دوره، نگاه فردوسی به زن و سنت نگارگری ایرانی و.... بستگی دارد که در پروسه معنایابی این نگاره ها، باید به متون دیگری رجوع و ارتباط ها را مشخص کرد.
اهداف پژوهش 1. واکاوی نقش و جایگاه زن در نگارگری شاهنامه عامیانه دوره صفوی؛ 2. بررسی نقش و جایگاه زن در دوره صفوی و نگارگری مکتب دوم تبریز. سؤالات پژوهش 1. نگارگر شاهنامه عامیانه از چه الگوهایی برای نشان دادن جایگاه تصویر زنان براساس نظریه پانوفسکی استفاده کرده است؟ 2. نقش و جایگاه زنان در دوره صفوی، با نگاه فردوسی و نگارگری مکتب تبریز چه شباهت ها و تفاوت هایی دارد؟
بررسی اژدهاگونگی اسفندیار با رویکردی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
در این نوشتار به شیوه نقد اسطوره شناختی و با رویکرد تطبیقی میان حماسه ایرانی و هندی، شخصیت اسفندیار در شاهنامه با شخصیت ورترا در حماسه هندی سنجیده شده و انگاره ای دیگر درباره ژرف ساخت نبرد او با رستم، پیشنهاد شده و برای نخستین بار نشان داده شده است که اسفندیار در نبرد با رستم، بسیاری از ویژگی های اژدهای ورترا را بازتاب می دهد و از این دید با اژدها بسیار همانند است. بر پایه این بررسی، داستان نبرد اسفندیار با رستم، گونه ای نو و دیگرگون شده از داستان نبرد ورترا، اژدهای خشکسالی، با ایندرا در اسطوره هندی است. پیوند اسفندیار با بنیان های دینی برآمده از دستکاری های هنرورزانه داستان پردازان یا دین پرستان در دوره های سپسین است که زمینه دور شدن شخصیت اسفندیار را از تبار اژدهایی خود و نزدیک شدن به چهره ای دینی و پهلوانی فراهم می کند. اسفندیار در رویین تنی، کشته شدن با تیر، زخم پذیری از یک نقطه ویژه و برخی دیگر از ویژگی ها، یکسره به اژدهای خشکسالی اسطوره هندی می ماند. آنچه انگیزه پای فشاری اسفندیار را بر بستن دستان تهمتن پدید می آورد، برآمده از آرمانی اهریمنی است که بخشی بنیادین از ساختار داستان نبرد ورترا را با ایندرا بازتاب می دهد.
بررسی شگردهای نمایشی کردن متن روایی در اقتباس های بهرام بیضایی از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
شاهنامه به عنوان اثری بزرگ در حوزه ادبیات حماسی شرق، ظرفیت های زیادی برای تبدیل شدن به متن نمایشی دارد. این امکان البته نیازمند شناخت این متن و هم چنین آگاهی نسبت به نمایش شرق است. بهرام بیضایی به عنوان نویسنده ای مطرح در زمینه ادبیات نمایشی و با اتکا بر دانش و آگاهی خود در خصوص روایت شرقی و نمایش شرقی، توجه ویژه ای به روایات شاهنامه و تبدیل آن ها به متن نمایشی دارد. در این پژوهش چهار اثر از وی با نام های «اژدهاک»، «شب هزارویکم»، «سهراب کشی» و «سیاوش خوانی» که همگی بر اساس روایتی از شاهنامه به نگارش درآمده اند، بررسی شده است. در این بررسی، شگردهایی که بیضایی برای نمایشی کردن روایات اولیه از آن ها بهره برده، تبیین شده و هر یک با ذکر نمونه هایی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که بیضایی برای نمایشی کردن روایات شاهنامه ، توجه شایانی به ابزار نمایش های شرقی، از جمله نقالی و تعزیه داشته و علاوه بر آن، با استفاده از شگردهایی چون شخصیت پردازی، کشمکش، مونولوگ و همچنین ابزار نمایش متادرام، از جمله نمایش درنمایش، فاصله گذاری و... به نمایشی کردن روایات اولیه پرداخته است.
معرفی کتاب: حمید دباشی، شاهنامه حماسه ایرانی به منزله ادبیات جهان، نیویورک: انتشارات دانشگاه کلمبیا
کتاب شاهنامه حماسه ایرانی به منزله ادبیات جهان (2019) دارای یک پیش گفتار، مقدمه، کتاب نامه، نام نامه، پنج فصل و یک مؤخره است. عناوین فصول پنج گانه آن عبارتند از: 1. حماسه پارسی، 2. فردوسیِ شاعر، 3. کتابِ شاهان، 4. حماسه-ها و امپراتوری ها و 5. امپراتوری ها فرومی افتند و ملت ها برمی خیزند. کتابِ حاضر تحقیقی فراخ دامن درباره شاهنامه در پرتو مباحث پسااستعماری است. دباشی از نگارش این کتاب دو هدف عمده دارد: الف) معرفی این حماسه کم نظیر به دانشجویان و خوانندگان فرهیخته (به آنانی که انگلیسی می دانند) و ب) به چالش کشیدن مفهوم «ادبیات جهان» در محافل دانشگاهی غرب. به نظر دباشی، در بررسی شاهنامه به منزله ادبیات جهان پیش از هرچیز باید جهان اروپامحور را از نو ارزیابی و تصور کرد. امروزه مراد از جهان در ادبیات جهان، همان جهان ساختگی غرب است. این کتاب، در واقع، تجربه زیسته نویسنده است. به دیگر سخن، محصول سال ها تدریس شاهنامه به دانشجویان با پیشنه های فرهنگی مختلف در دانشگاه کلمبیایِ نیویورک است.