مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۸۱.
۶۸۲.
۶۸۳.
۶۸۴.
۶۸۵.
۶۸۶.
۶۸۷.
۶۸۸.
۶۸۹.
۶۹۰.
۶۹۱.
۶۹۲.
۶۹۳.
۶۹۴.
۶۹۵.
۶۹۶.
۶۹۷.
۶۹۸.
۶۹۹.
۷۰۰.
شاهنامه
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
125 - 165
حوزههای تخصصی:
بررسی و پژوهش در حوزه ادبیات، در ارتباط با علوم مختلف ازجمله روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، زبان شناسی و... نشان دهنده قابلیت های چندگانه گستره ادبیات است. در میان علوم مختلف، روان شناسی رابطه تنگاتنگی با ادبیات دارد و می توان آن را در تحلیل آثار ادبی به کار برد. از میان شاخه های متعدّد آن، روان شناسی شخصیّت ابزار مناسبی برای بررسی شخصیّت های داستانی است. در میان نظریات متعدّد شخصیّت، الگوی هرمی آبراهام مزلو، روان شناس انسان گرای امریکایی، شاخص و فرایندی است که می توان از آن در بازشناسی شخصیّت ها استفاده کرد. این هرم، الگوی مناسبی برای شناخت ویژگی های انسان کمال طلب و خواستارِ تحقّق خود، در متون ادبی است. آنچه از فرایند این نظریه بر روی شخصیّت ها و تبیین جایگاه آن ها مهم به نظر می آید، جنبه تعلیمی و الگویی و تربیتی آن است. اینکه شخصیّتِ به کمال رسیده و خودشکوفا چه آموخته ها و تجربیاتی کسب کرده است، از جنبه شاخص های تربیتی و اخلاقی بسیار مهم می نماید. از بین آثار مختلف ادبی، شاهنامه فردوسی از آثار انسان گراست؛ نژاد، گوهر، هنر و خرد، چهار عنصری است که به تأکید فردوسی می تواند فرد را در ذهن و عمل به تکامل برساند. انسان در شاهنامه از واقعیت و فراواقعیت، تعقّل و تعهّد و در کلامی گسترده، خرد و اسطوره برخوردار است. خویشکاری شخصیّت های شاهنامه زمینه ای است که می تواند در شناسایی مرتبه انسانی آن ها کمک کند. بازشناخت روانی و شخصیّتی آن ها و اینکه آیا با بررسی روان شناختی شخصیّت ها می توان به شناخت دیگر از آن ها رسید، پرسش محوری این پژوهش است. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی می کوشد تا نشان دهد در میان شخصیّت های متعدّد این اثر، زال می تواند مصداق فرد خودشکوفا در نظریه مزلو باشد. او از شخصیّت های برجسته شاهنامه است که از ویژگی کامل پیوند خرد و اسطوره برخوردار است و توانسته است به مرحله خودشکوفایی برسد. یافته مهم این جستار آن است که زال الگوی خواستاران تحقّق خود است و شخصیّت اسطوره ای حماسی او دارای ویژگی های افراد اخلاق مدار و خودشکوفاست. از ویژگی های او، ادراک روشن از واقعیات، مسئله مداری، فرهنگ ناپذیری، خودانگیختگی، خوی مردم گرایی، پذیرش دیگران، خود و طبیعت است.
«شاد»، «می» و «پشیمان شدن» (بررسی سه واژه از شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴۴
33 - 51
حوزههای تخصصی:
شاهنامه یکی از مفصل ترین آثار زبانی سده های نخستین رسمیّت و رواج زبان فارسی دری پس از اسلام است. این گنجینه گرانبها حاوی شواهد اصیل و قابل اعتماد از عناصر زبان فارسی این دوره و در بردارنده کلیدهای بسیاری در گشودن مسایل ناشناخته زبان فارسی دری و پیشینه آن، فارسی میانه، است. متقابلاً در این اثر به سبب کهنگی زبان آن، نکاتی هست که جز از طریق شناخت زبان فارسی میانه و سایر زبانهای دوره میانه و دوره باستانی قابل دریافت نیستند. در این نوشتار به سه واژه «شاد»، «می» و «پشیمان شدن» در شاهنامه پرداخته شده و با استفاده از شواهد درونی این اثر و نیز برخی شواهد سایر متون فارسی و همچنین قراینی از زبانهای باستانی معانی متفاوتی برای دو واژه نخست و ساخت کمترشناخته شده ای برای توجیه کاربردی خاص از مورد سوم در زبان فارسی دری ارائه شده است. معنای پیشنهاد شده برای «شاد»، «توانگر و ثروتمند و برخوردار» است. واژه «می» صورت اصیل فارسی میانه «مغاک» دانسته شده و «پشیمان شدن» در کاربردهای خاص از گونه افعال غیرشخصی به شمار آمده است.
ملاحظاتی پیرامون انسجام ادبی شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
27 - 52
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین خصوصیات شاعران متبحر، به ویژه سرایندگانی که با اشعار داستانی سروکار دارند، قدرت تصویرآفرینی آن ها است و اگر این تصویرآفرینی درعین حال با انسجام همراه باشد؛ یعنی اجزای داستان به هم مربوط باشند و تلفیق قضایا در هم به طرزی شایسته صورت گرفته باشد، به طبع تأثیر بیان نیز بر خواننده بیشتر خواهد بود. در این گفتار منظور ما بررسی انسجام روایت در شاهنامه ی فردوسی است. به طبع در هر اثر ادبی دیگری که به وسعت شاهنامه باشد، امکان برخی ضدونقیض گویی های جزئی وجود دارد؛ زیرا دامنه ی روایت بسیار گسترده است؛ اما در شاهنامه انسجام روایت هم در سطح صحنه ها و هم در سطح کل داستان چشمگیر است. در این مقاله ابتدا انسجام روایت شاهنامه را در سطح صحنه ها بررسی کردیم و دیدیم که فردوسی چگونه با دقت، وحدتِ تصاویر و اجزای داستان را در روایت واحد حفظ می کند و سپس رابطه ی داستان زال و رودابه را با منطق روایی شاهنامه موردبررسی قرار دادیم و دیدیم که انسجام کلی تری نیز در سراسر این حماسه ی سترگ، موجود و به آسانی قابل تشخیص است.
مقاله کوتاه:گَرَت زین بد آید (درنگی بر معنای نیم مصراع از شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
289 - 298
حوزههای تخصصی:
یکی از لغزشگاه ها در گزارشِ متون کهن، تکیه بر اسلوب های زبانی و ساخت های نحوی معاصر است. این کار به درکی نادرست و ناقص از این متون می انجامد و تحلیل ها و برداشت های ناپذیرفتنی را نیز در پی خواهد داشت. بی شک برای فهمِ درست متون کهن باید با زبان هر متن متناسب با دوره ی خلقِ آن متن برخورد کرد و از افتادن در دامِ ساخت های نحوی زبانِ فارسی معاصر پرهیز کرد. یکی از نمونه های تحمیلِ اسلوب های زبانِ فارسی معاصر در شرح ها و گزارش ها، به بخشِ نخستِ مصراعِ «گَرَت زین بد آید، گناه من است» برمی گردد که در دیباچه ی شاهنامه آمده است. ما در این جستار کوشیده ایم، با توجّه به ویژگی های زبانی شاهنامه و بررسی جزء به جزء این نیم مصراع، معنای نادرست را نقد و درباره ی معنای درست آن بحث کنیم. در پایان نیز برای تأکید بر درستیِ معنای عرضه شده، از بافتِ بخش های پایانی شاهنامه که این نیم مصراع در آن تکرار شده است، کمک گرفته ایم.
نقش قدرت و وراثت در تعیین جانشینان پادشاهان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
125 - 146
حوزههای تخصصی:
شاهنامه از دیدگاه ایرانیان کتاب سیاست و جهان داری است و از طریق به تصویر کشیدن سرگذشت پهلوانان و پادشاهان، در واقع به دنیاپرستان و بی دادگران درس عبرت می دهد و آنان را از بادافره گناهان و ستم هایشان آگاه می سازد. در این مقاله بر آنیم که چگونگی شکل گیری حکومت ها را از ابعاد گوناگون نظیر فرّه ایزدی، فرّه شاهی (وراثت و گردش و انتقال خون در نسل پادشاهی)، قدرت و داشتن پشتوانه و پایگاه اجتماعی به عنوان نقش های مؤثّر در ایجاد حکومت ها، به ویژه بررسی تقابل قدرت و وراثت را در بیش از پنجاه پادشاه مورد بررسی قرار دهیم. محور اصلی پایه های حکومت در شاهنامه ، قدرت و انواع تجلیّات آن است. به بیان دیگر، شاهنامه نبردِ قدرت هاست؛ یعنی نبرد داد و بی داد است. در شاهنامه بنا به عقاید بعضی از قبایل، بسیار تأکید شده است که زنان، چه در جای گاه پادشاهی و چه به عنوان ملکه، ناقل وراثت و خون پادشاهی و قدرت در ساختار فرمان روایی اند که رگه هایی از رسم کهن مادرسالاری را در آن می توان دید و در این مورد، زن بیش تر در نقش مادر، دختر یا خواهر، عامل انتقال وراثت بوده است مانند ازدواج ضحّاک با خواهران جمشید، داستان سیاوش و داستان مخالفت سرو، پادشاه یمن، با ازدواج دخترانش با پسران فریدون. نگارندگان به روش تحلیلی و تطبیقی به بررسی و تطبیق دوره های پادشاهی و تقابل قدرت و وراثت به عنوان یکی از پایه های حکومت آنان پرداخته اند.
بررسی ظرفیت های داستان های واقع گرای شاهنامه برای ارائه به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
189 - 214
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی به دلیل داشتن داستان های جذّاب، همواره نظر بسیاری از نویسندگان کودک و نوجوان را به خود جلب کرده است.کودک از منظر شناختی و داشتن ویژگی های منحصر به گروه سنّی خود، نیازهای مختص به خویش را در دریافت منابع علمی و حتّی داستانی دارد. به همین دلیل، مقاله حاضر که به شیوه توصیفی و تحلیلی نگاشته شده و روش گردآوری اطّلاعات آن بر پایه مطالعات کتاب خانه ای بوده، می کوشد تا با توجّه به شرایط سنّی کودک، ظرفیت های برخی داستان های واقع گرای شاهنامه را که شامل موضوعات رزمی، تاریخی، اجتماعی، عاشقانه، عارفانه و اخلاقی می شود، مورد بررسی قرار دهد تا بتوان با شگردهایی چون بازنویسی، بازآفرینی، بازنگری و غیره، متن کهن شاهنامه را برای این گروه مناسب سازی کرد. داستان های واقع گرای شاهنامه در صورت مناسب سازی، زمانی می تواند نظر کودکان را جلب کند که با زندگی معمول آنان در ارتباط باشد. به علاوه آن دسته از داستان ها که شرح حال یک یا چند شخصیت قهرمان است، به دلیل داشتن محتوایی ماجراجویانه و نزدیک به زندگی بشری، الگویی را در اختیار کودکان قرار می دهد که از ذهن آن ها دور نیست. هم چنین وجود شخصیت های کودک در داستان های واقع گرای شاهنامه به دلیل ایجاد حسّ هم ذات پنداری در مخاطب، می تواند یکی از عوامل مهم در افزایش ظرفیت های داستانی برای جذب کودکان باشد.
فرضیه «باور به تأثیر بیان سخن در به حقیقت پیوستن آن» در فرهنگ ایرانی با تکیه بر شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نویسنده این مقاله می کوشد تا به این پرسش ها پاسخ گوید که «چرا ایرانیان همواره از بیان احتمال وقوع رویدادی جانگداز در آینده پرهیز کرده اند؟» و «چرا این پرهیز درباره خود و عزیزانشان با هراسی سخت همراه شده است؟»، «آیا در این پرهیز تنها در نظر گرفتن حالات روحی و عاطفی خود یا دیگری و رعایت جنبه اخلاقی مطرح بوده است و یا بُروز این واکنش ریشه ای دیرپا در ناخودآگاه قوم ایرانی دارد؟».برای پاسخگویی به پرسش های یادشده، منابع برجای مانده از هزاره های دوری بررسی شد که در شکل گیری و تحول فرهنگ ایرانی تأثیرگذار بوده است؛ سپس برای به دست دادن نمونه هایی مکتوب از پرهیز ایرانیان از یادکردِ موقعیت های دلخراش، ادبیات فارسی آیینه تمام نمای فرهنگ ایرانی مطالعه و شاهنامه فردوسی از میان متون نظم و نثرِ فارسی برگزیده شد. در این اثر، به صورتی مداوم با سخن گفتن از شکست، اسارت، هزیمت، تاراج، مرگ و غیره روبه رو هستیم که همگی شرایطی نامطلوب اند؛ نیز برای نشان دادن استمرار حیاتِ این پرهیز تا روزگار معاصر، به ضرب المثل هایی از ادبیات عامه مراجعه شد.جست وجوی همه این منابع نشان داد انسان ایرانی از گذشته های بسیار دور باور کرده است که سخن آنگاه که بر زبان می آید، نیروی شگرفی دارد که می تواند زمینه ساز تحقق عینی و بیرونی محتوای خود شود؛ به همین سبب همواره از به زبان آوردن کلامی با درون مایه رقت انگیز پرهیز کرده و کوشیده است نگوید تا نشود و آنگاه هم که گریز و گزیری از گفتن نبوده، به تعریض و تلویح روی آورده است.
نکته هایی درباره ارتباط سرنویس ها با ساخت داستان در شاهنامه و پیشنهادهایی برای گزینش بسامان تر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
111 - 125
حوزههای تخصصی:
سرنویس های شاهنامه عبارت های قرارگرفته در میان ابیات اند که بیانگر رخدادهای مهم در داستان هستند. سرنویس ها کارکردهای مختلفی دارند که مهم ترین آنها مشخص کردن بخش های داستان است. با خواندن داستان های طولانی، خواننده بیشتر پی می برد که به عنوان هایی نیاز دارد تا خط داستانی برای او مشخص شود. با حذف این عبارات از داستان های شاهنامه بخشی از هنر فردوسی در ساماندهی به توصیفات نیز مغفول می ماند. سرنویس ها مانند ابیات، ظرفیت داشتن وِیژگی های سبکی و هنری را ندارند؛ بنابراین مصحّحان در گزینش صورت صحیح آنها، عمدتاً به مطالب ثبت شده در نسخه ها بسنده می کنند. این شیوه از گزینش به سبب تک بُعدی بودن، مشکلاتی را به وجود می آورد. حال آنکه ساختار داستان و سرنویس با یکدیگر مرتبط است و می توان با شناخت ساخت داستان و عناصر اثرگذارش بر سرنویس ها، ضبط های دقیق تری ارائه داد. این رویکرد به متن و سرنویس، عناصری کمکی در اختیار مصحّح قرار می دهد که برای گزینش درست تر می توان از آن استفاده کرد. در این مقاله با در نظر داشتن ساختار داستان و پیوندی که با سرنویس ها دارد، راهکارهایی برای گزینش بسامان تر ارائه می شود؛ نیز در تصحیح متن، محل قرارگرفتن هر سرنویس مانند ضبط آن اهمیت دارد. با توجه به ساختار و محتوای ابیات شاهنامه، به انتخاب محل دقیق این عبارت ها اشاره، و برای ساماندهی به تصحیح سرنویس با رویکرد توجه به ساخت داستان، پیشنهادهایی ارائه خواهد شد.
بررسی به گویی دشواژه ها در شاهنامه فردوسی: رویکردی معنی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
41 - 64
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر سعی شده است که به عفّت و حیای کلام فردوسی از زاویه ای نو نگریسته شود. لذا به تحلیل سازوکارهای ساخت معنای به گویانه در شاهنامه فردوسی با استناد بر رویکردی معناشناختی و به پیروی از طبقه بندی وارن (1992) پرداخته شده است. وی با اتخاذ رویکردی صوری و معنایی انواع مختلف ارتباط که منجر به تغییر مصداق و نوآوری معنایی می شود را به دست می دهد. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی به انجام رسیده است و داده های آن از شاهنامه فردوسی به تصحیح جلال خالقی مطلق (1366-1386) استخراج شده است. نمونه های به گویانه دشواژه ها در لابه لای بیت های شاهنامه جست وجو و پیدا شد؛ سپس ساخت معنایی آن ها بررسی و معنای ضمنی بین فردی و سازوکار به گویانه آن ها واکاوی شد تا به این اهداف نایل شویم: نخست، فردوسی چگونه از واژگان برای خلق معنای بافتی نو و بیان سرپوشیده پدیده های حساس استفاده کرده است؟ و دیگر، فردوسی برای ایجاد به گویی در حوزه دشواژه ها از چه شگردهایی استفاده کرده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که مهم ترین شگردهای به گویانه فردوسی به ترتیب بسامد عبارت اند از: به گویی استعاری، واژه مبهم، اطناب به گویانه، استلزام معنایی به گویانه، به گویی کنایی، ویژه سازی به گویانه و واژگون سازی به گویانه. کاربرد مکرّر و ماهرانه دشواژه در متون منظوم و منثور کهن فارسی، بی توجهی یا درک نکردن معنای تلویحی به واژه ها و یا حذف آن ها توسط برخی شارحان شاهنامه، و نبود مطالعه به گویی در شاهنامه به روش های نظام مند زبان شناختی از دلایل اهمیّت این پژوهش است.
تأمّلی بر انواع تأثّرات تلمیحیِ شاعرانِ دوره بازگشت از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
229 - 252
حوزههای تخصصی:
به دلیل اهمیت شاهنامه، اقبال به آن در دوره بازگشت ادبی زیاد شد. شاعران این دوره می کوشیدند تا از لحاظ سبکی، مضمونی، بلاغی، زبانی و... شعر خود را به شعر شاعران بزرگ، به ویژه فردوسی شبیه کنند. هدف مقاله حاضر، بررسی پنج دیوان از پنج شاعر برجسته این دوره/مکتب، یعنی صحبت لاری، فتحعلی خان صبا، قاآنی شیرازی، سروش اصفهانی و داوری شیرازی، از منظر انواع تأثیرپذیری از تلمیحات شاهنامه ای است که شامل صور خیال متأثّر یا ساخته شده با اشارات و داستان های شاهنامه ای، مدح و برتری ممدوح بر شاهان و پهلوانان، جادوی مجاورت، عبرت و تنبّه دادن خواننده از داستان های عبرت برانگیز شاهنامه ، ذکر احوال شخصیِ شاعر با بهره گیری از داستان های شاهنامه ای، بهره گیری از اشارات شاهنامه ای در مثَل و استفاده از ظرفیت های داستانی شاهنامه در دعای شریطه قصیده می باشد. مقایسه بسامد تلمیحات شاهنامه ای در دیوان پنج شاعر مذکور در پایان مقاله و در قالب جدول آماری آمده است. در این مقایسه قاآنی بیش از همه و داوری کمتر از دیگران از این نوع تلمیحات بهره برده است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی با رویکرد توصیفی انجام شده و نتیجه کاوش در دیوان پنج شاعر، نشان می دهد که شاعران مذکور تلمیحات شاهنامه ای را با هدف و در قالب بهره گیری های گوناگون به کار برده اند.
تحلیل گفتار شخصیّت های زن و مرد در داستان پادشاهی گشتاسپ بر اساس نظریه گفتار جان سرل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
60 - 81
حوزههای تخصصی:
گفت وگو از مهم ترین شگردها در حوزه ادبیات داستانی به شمار می رود و نویسنده در پژوهش پیش رو به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتابخانه ای، با هدف تبیین گفتار شخصیّت های زن و مرد در داستان پادشاهی گشتاسپ در شاهنامه بر اساس نظریه کنش گفتار جان سرل، نظریه پرداز معاصر فلسفه زبان و ذهن، درصدد روشن نمودن این مطلب است که شخصیّت های زن و مرد داستان پادشاهی گشتاسپ، هنگام گفتگو با توجّه به جایگاه خود و مخاطب از کدام کنش گفتاری و به چه منظوری استفاده کرده اند؟ در نظریه کنش گفتار جان سرل، کلام به پنج کنش اظهاری، ترغیبی، عاطفی، تعهدی و اعلامی تقسیم می شود که با توجّه به وجه فعل به کار رفته در کلام و نیز نحوه استفاده از جایگزین، شاخص ها و همچنین کاربرد مستقیم و غیرمستقیم کنش ها می توان، توانایی گوینده را بر تأثیرگذاری بر مخاطب سنجید. بر اساس این نظریه، جملات خبری تنها جملات اصلی و معنی دار زبان نمی باشد و ارزش صدق و کذب همه جملات ممکن نیست؛ زیرا هدف فردوسی از بیان جملات کنشی، توصیف عمل خود است نه توصیف یک وضعیت. نتایج حاصل از این پژوهش، حاکی از آن است که زنان در داستان گشتاسپ به دلیل نداشتن قدرت، بیشتر از کنش های گفتاری ترغیبی استفاده می کنند و کنش های اظهاری و عاطفی به کار برده شده نیز بیشتر در راستای ترغیب مخاطب هستند تا بدین وسیله به گونه غیرمستقیم، دیگران (بویژه مردان و شوهران)را برای رسیدن به خواسته های خود، ترغیب و تشویق کنند. همچنین، از کنش های اعلامی و تعهدی که نیاز به کنشگری مستقیم فرد دارد، کمتر استفاده شده است.
بررسی چگونگی روابط گفتمان های مهری-زردشتی در دوران پادشاهی گشتاسپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی به سبب وجود هم زمان نشانه ها و عناصری از ایدئولوژی، آیین ها و اساطیر گوناگون در آن، محل تداخل و تلاقی گفتمان های متعدّد و نظام های نشانه شناختی است. از بین این گفتمان ها، حضور دو گفتمان مهری و زردشتی در شاهنامه چشمگیر و قابل توجّه است؛ درواقع اهمیّت این دو ایدئولوژی در ایران باستان و اشتمال شاهنامه بر ویژگی ها و عناصر نظام فکری، اعتقادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه ایران از یک سو و شکل گیری بسیاری از زمینه ها و وقایع ایرانِ پسازردشتی در بستر روابط این دو آیین از دیگر سو، موجب شده است که بسیاری از داستان های شاهنامه در ژرف ساخت یا روساخت خود منعکس کننده روابط گسترده و متنوّع دو گفتمان مهری و زردشتی باشند. بنا به نظری، گشتاسپ و تیره او پیش از روی آوردنِ زردشت به آن ها و درآمدن به دین زردشتی، مهری بوده و خدایان و سازمان های انجمن های مهری را داشته اند. پژوهش حاضر با بهره گیری از طیفی از رویکردهای انتقادی و به شیوه تحلیلی-انتقادی و روش کتابخانه ای، ضمن اثبات تعلّق گشتاسپ به آیین مهری، در پی آن است که روابط گفتمان های مهری-زردشتی را در داستان گشتاسپ در شاهنامه تحلیل کند و به این پرسش پاسخ دهد که روابط گفتمان های مهری و زردشتی در متن داستان گشتاسپ از کدام نوع تعامل، تقابل یا ترکیب است؟
بررسی و مقایسه تصاویر آتش در ادبیات حماسی و عرفانی با تأکید بر شاهنامه فردوسی و اشعار مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آتش یکی از عناصر بنیادی در پیدایش هستی و نیز مهم ترین جلوه حیات در طبیعت برای انسان است. عنصر آتش از بدو زندگی تابه حال در میان تمام انسان ها و آیین ها دارای قداست و اهمیتی والا بوده است. این عنصر در افکار و سروده های دو شاعر بزرگ زبان و ادبیات فارسی، یعنی فردوسی و مولانا نیز همواره از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و به اشکال مختلف در آثار آنان متجلی گردیده است. فردوسی آتش را آخشیج برتر عنوان نموده و در نظر او آتش سرچشمه ویژگی های بنیادین دیگر از قبیل گرما، سرما، خشکی و تری است. ویژگی های اساطیری آتش در شاهنامه مانند آتش آزمون و آتش تطهیر بسیار پررنگ و نمادین است. آتش در اشعار مولانا در قالب های تمثیل، تلمیح، استعاره، نماد و غیره به کاررفته است. آتش در اشعار مولانا در مصداق آتش حق و تجلیات وی، آتش انبیا، آتش عشق، آتش جهنم، آتش نفس و غیره به چشم می خورد که همگی برای تبیین معرفت، عشق و جلوه های آفرینش به کاررفته است. در این مقاله به شیوه توصیفی _ تحلیلی، تصاویر آتش در شاهنامه فردوسی و اشعار مولانا موردبررسی قرارگرفته است. کارکردهای معرفت، عشق و پاک کنندگی آتش عمدتاً تحت تأثیر اسطوره ها بوده و ازلحاظ رویکرد نقاط مشترک زیادی با شاهنامه فردوسی دارد؛ اما در تحلیل رویکرد عارفانه شعر مولانا و تصاویر او از آتش درمی یابیم که مجردّات فکری شاعر به طور رمزگونه بیان شده است.
تحلیل شخصیت های تمثیلی شاهنامه از منظر گفتمان انسان شناسانه فردوسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
120 - 140
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی در نگاه اول شاید به قول محمود حدیث رستم و داستان همآوردی ها باشد اما اندکی آشنایی با بیان تمثیلی اسطوره ای و گفتمانی که فردوسی در آن، شاهنامه را سروده، باعث پرسش هایی می شود: فردوسی از بیان تمثیلی در شاهنامه چگونه و چرا استفاده می کند؟ و آیا رستم به صورت تمثیلی از منظر گفتمان انسان شناسی فردوسی می تواند نمونه ی اعلای یک هویت انسانی باشد که در روح جمعی و توانش فرهنگی جامعه ایران تأثیر داشته است ؟ یا این هویت انسانی به صورت تمثیل های متنوع در مجموعه ای از شخصیت های شاهنامه نمود یافته است؟ این پژوهش با هدف پاسخ به این سؤالات و فهم آنچه فردوسی رمز و معنای (تمثیل) شاهنامه گفته، انجام شد. شناخت معماری تمثیل های فردوسی که نشان دهنده ذهن و زبان اوست، ضروری می نماید. این پژوهش ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ و ﻣﻨﺎﺑﻊ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای، در ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮﯾﻪ تحلیل گفتمان انجام شد و یافته ها نشان داد که فردوسی با بیانی تمثیلی جهان بینی و اندیشه انسان شناسانه خود را به نصویر کشیده است. تمثیل های شاهنامه هویت انسان ایرانی اسلامی را بیان کرده است، فردوسی در پردازش شخصیت های داستان های شاهنامه آگاهانه دو نوع شخصیت خیر و شر را مبتنی با گفتمان های دوره معرفی می کند. هر یک از شخصیت ها می توانند به صورت تمثیلی نموداری از چهره های منفی و مثبتی باشند که به سبب جهان بینی طبقاتی و روابط قدرت حاکم پدیدار شده اند. رستم و افراسیاب کلان تمثیل دو گروه از شخصیت های خوب و بد در گفتمان فردوسی هستند که زوایای دیگر آن در شخصیت هایی مانند ضحاک ماردوش، سیاوش، گردآفرید، سودابه، پیران ویسه و... نمودار می شود. تمثل نه تنها به متن شاهنامه مفهومی چندلایه و گسترده می بخشد بلکه آن را به متنی نشانه ای نمادین بدل می کند.
تحلیل زبان شناختی قالب های حماسی در شاهنامه و حماسه کلاسیک غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبانشناختی در زبانهای خارجی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
153 - 164
حوزههای تخصصی:
با مقایسه ساختار زبانی القاب در شاهنامه با ساختارهای مشابه در آثار ادبی سنت حماسی کلاسیک غربی ، می توان به شباهت های بسیاری دست یافت که همه آنها نشان دهنده یک سنت فرهنگی و زبانی مشترک در بین مردم هند و اروپایی است که بر اساس کارکردهای مشابه در نشانه شناسی است. یکی از مهمترین ویژگیهای شاهنامه ، که از نظر زبانی قابل مقایسه با اپوهای کلاسیک است ، فرمولهای حماسی است. این عناصر اغلب با تکرار و تأکید همراه هستند و به منظور شکل گیری اثر حماسی اغلب ظاهر می شوند. تاریخچه فرمول های حماسی در ادبیات کلاسیک غربی به هومر برمی گردد. کارکردهای زبانی فرمول های حماسی نیز نقش مهمی در شاهنامه فردوسی ایفا می کند ، اما شیوع آنها از نظر ساختار عروضی و سنت های ادبی رایج در حماسه های فارسی با هومر و ویرژیل متفاوت است. یکی از روشهای متداول برای استفاده از فرمولهای حماسی ، قرار دادن القاب به عنوان عناوین و ویژگیهایی است که پس از نام قهرمانان آمده است. در این ساختارها با کمک تکرار ، نویسنده تأثیر گفتار را بر مخاطب افزایش می دهد. . در مقاله حاضر ، ما سعی کرده ایم تا آثار زبانی کاربرد فرمول های حماسی در ادبیات غرب را در مقایسه با شاهکار فردوسی به عنوان برترین مدل حماسه فارسی بسنجیم. در رویکرد تحقیق بین رشته ای ما ، هدف ما تجزیه و تحلیل عملکردهای مختلف این ساختارها به ویژه از دیدگاه تحلیل گفتمان بود.
بررسی و تحلیل نگاره های زال و سیمرغ در شاهنامه های مصور شده از دوره ایلخانی (456-057 ه .ق.) تا صفویه (509-5311 ه .ق.)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال پنجم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۸
۲۳۵-۲۱۵
حوزههای تخصصی:
داستان زال و سیمرغ از موضوعات جذاب شاهنامه است که به دفعات توسط نگارگران در دوره های مختلف تصویرگری شده است. سیمرغ با ویژگی های افسانه ای خود در شاهنامه ظاهر می شود. این درحالی است که بین این ویژگی ها و ویژگی های تعداد دیگری از موجودات در تاریخ اساطیر ایران، ارتباط نزدیکی وجود دارد. سیمرغ همچون حیوان رازآموز در آئین شمنی عمل کرده و زال را همانند شمنی نوآموز در دامن طبیعت می پروراند. زال، گاهی با پوشش و بعضاً بدون پوشش و عریان تصویر شده است؛ همچنین ازنظر موقعیت مکانی زال بعضاً سوار بر پشت سیمرغ یا در آغوش او و یا در دشت و بالای کوه در لانه سیمرغ طراحی شده است. ترکیب بندی نگاره ها به گونه ای است که هرچه پیش تر می رویم، نظم قابل قبول تر و چشم نوازتری در نگاره ها می بینیم. با توجه به بررسی نظام مند و سلسله وار نگاره های زال و سیمرغ از دور ه های ایلخانی تا صفوی، رویکرد هنرمندان در به تصویر کشیدن وجوه حماسی داستان و فضای رومانتیک و معنوی حاکم بر آن نکته قابل تأملی است که در پژوهش حاضر تلاش شده است آن را تاحد امکان بررسی نماییم. در این مطالعه سعی شده است به پرسش هایی از قبیل: چگونگی شیوه اجرایی نگاره ها، نحوه رنگ پردازی و ترکیب بندی عناصر این نگاره ها پاسخ داده شود. استفاده از عناصری مشترک در نگاره ها مانند درخت، کوه و دشت نشان از تعریف چارچوبی خاص در به تصویر کشیدن داستان زال و سیمرغ دارد. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکردی تاریخی درمورد نگاره های زال و سیمرغِ مصورشده در شاهنامه های گوناگون به این نتیجه رسیده است که در هر نگاره، تأثیر مکتب هر دوره را به وضوح می توان مشاهده کرد و همچنین عناصر به کار رفته در نگاره ها تقریباً مشابه همدیگر هستند.
تحلیل نقش منفی کهن الگوها و مضمون های تکرار شونده اسطوره ضحاک در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مضمون های اسطوره ای در جوامع مختلف مشترک و تکرار شونده می باشند. این مضمون ها کهن الگو نامیده می شوند و در روایات اسطوره های سراسر جهان مشاهده می شوند. کهن الگوها در اسطوره ها دارای دو چهره هستند، گاه چهره ای مثبت دارند و گاه چهره ای منفی. در اسطوره ضحاک نقش منفی کهن الگوها به خوبی قابل مشاهده و بررسی است. پژوهش حاضر از نظر روش از نوع پژوهش های توصیفی- تحلیلی بر پایه داده های کتابخانه ای می باشد. هدف این پژوهش آن است که نقش منفی کهن الگوهای اسطوره ضحاک را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد یافته های پژوهش حاکی از آن است که در اسطوره ضحاک نقش منفی کهن الگوهایی همچون؛ ضد قهرمان، بخش منفی کهن الگوی مادر، گناه بر اثر فریب خوردن از نیروهای اهریمنی و نقش کهن الگوی سایه، قربانی انسانی و آدم خواری، جادو، دشمنی با پدر، ربوده شدن بانوان توسط ضد قهرمان و موجودات اهریمنی و ... مشاهده می شود که با استفاده از آن ها می توان اسطوره ضحاک را مورد تحلیل قرار داد.
چگونگی تأثیرگذاری شاهنامه فردوسی بر دلگشانامه بر اساس نظریه بینامتنیت
منبع:
شفای دل سال پنجم بهار ۱۴۰۱ شماره ۹
81 - 98
حوزههای تخصصی:
حماسه دینی دلگشانامه، یکی از ذخایر ارزشمند نُسخ خطی است که علاوه بر جنبه های ادبی، اهمیت تاریخی نیز دارد. درون مایه این اثر علاوه بر ذکر حوادث کوفه از واقعه عاشورا تا شهادت مختار، تحمیدیه و منقبت حضرت رسول و ائمّه معصومین، توصیف ارزش سخن، وصف ساقی و ساقی نامه ها، اشاره به مسائل اخلاقی، پند و اندرز، بی اعتباری دنیای فانی است. این تحقیق بر آن است با شیوه توصیفی - تحلیلی و از دید بینامتنی و اثرگذاری متنی بر متن دیگر، ابتدا به معرفی دلگشانامه و جایگاه آن در حماسه سرایی دینی بپردازد و سپس دلگشانامه را با شاهنامه از جنبه ادبی، زبانی و فکری مقایسه کند و از این رهگذر، چگونگی تأثیر شاهنامه بر دلگشانامه را بیان کند. نتایج تحقیق نشان می دهد که سراینده این اثر هر جا که فرصت یافته است، به بزرگداشت فردوسی و تضمین اشعار وی پرداخته است. شاعر ازنظر محتوا و مضمون به صورت پنهان و آشکار از شاهنامه فردوسی تأثیر پذیرفته و بارها در این منظومه، به قهرمانان شاهنامه و سرگذشت آنان اشاره و ممدوحان و پهلوانان داستان های خود را به شاهان و پهلوانان شاهنامه تشبیه کرده و در برخی موارد برتر از آن ها دانسته است؛ بنابراین می توان شاهنامه را پس متن و راهنمای دلگشانامه از دیدگاه زبانی، ادبی و ساختاری دانست.
درنگی بر واج شناسی شاهنامه
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۲ بهمن و اسفند ۱۴۰۰ شماره ۶ (پیاپی ۱۹۲)
233 - 262
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی انتقادی کتاب تازه چاپ شده جلال خالقی مطلق یعنی واج شناسی شاهنامه اختصاص دارد. مؤلّف کتاب مورد نظر چندین مقاله در رابطه با فردوسی و شاهنامه نیز نوشته است. روشی که نویسنده برای تشخیص تلفظ قدیمی کلمات فارسی در آیات فردوسی به کار برده است در مقاله حاضر مورد بررسی قرار می گیرد. همان طور که در این مقاله نشان داده شده است ، برخی از اشتباهات در برخی از مدخل های کتاب دیده می شود و برخی از تلفّظ های نسبت داده شده به شاهنامه را نمی توان اصیل دانست. با تحقیقات گسترده تر می توان تصوّر دقیق تری از تلفّظ های فردوسی به دست آورد.
تحلیل روابط بینامتنی شاهنامه و ابومسلم نامه بر مبنای بینامتنیت ژرار ژنت
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
249 - 274
حوزههای تخصصی:
در این جستار پیوندهای بینامتنی شاهنامه و ابومسلم نامه با هم سنجیده شده است. بر اساس نظریه بینامتنیت، هرمتنی، بریده از متنهای دیگر نیست و بی گمان با متنهای پیش و پس از خود، در پیوند است. می دانیم که شاهنامه،متنی فراگیر یا «زیرمتن» است که در متونِ پس از خود، به ویژه در ابومسلم نامه ، تاثیرات بسیار گذاشته است. می خواهیم بدانیم میان شاهنامه و ابومسلم نامه ، کدام پیوندهای بینامتنی با بسامد بیشتری حضور می یابد؟ ویژگی های متنی شاهنامه با ابومسلم نامه از دیدگاه بینامتنی(هم حضوری) و بیش متنی(تأثیر و تأثر) ژرار ژنت بررسی می شود. از نتایج این پژوهش ، درک این نکته است که هم حضوری در این آثار بیشتر از طریق نقل به معناست. شاهنامه، آن چنان تأثیر عمیقی بر سنت داستان پردازی منظوم و منثور پارسی گذاشت که داستانهای عامیانه را هم که بیشتر روایت های منقول بود، در بر گرفت. موضوعاتی چون: رویین تنی، پیشگویی، جنگ پدر و پسر ، شفابخشی و...که ابومسلم نامه را به یک حماسه ، تبدیل کرده است، از شاهنامه، الگو گرفته است.