مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
پهلوان
حوزه های تخصصی:
در اساطیر هند و اروپایی، اسب بهترین یاور هر قهرمانی است. پهلوانان نامدار نیز اسبی در خور بر می گزینند و از آن لحضه به بعد، این دو در همه سختی های و آسانیها در کنار هم اند .به تفاهم و زبان مشترکی می رسند. با هم زندگی می کنند و سرانجام با هم می میرند. حتی گاه بین آنان پیمان برادری بسته می شوند. باره های پهلوانان، مانند خود آنها به اساطیر می پیوندند و در پرتو این خصلت ویژگیهای منحصر بفردی را کسب می کنند. حتی گاه همچون ایزدان ستایش می شوند. آنان خورشیدفش، آبی نژاد و گاه باد سرشتند. بال دارند و به آسمان پر می کشند. بدین سان بخش اعظم نیروی هر پهلوانی در اسب او نهفته است. باره او سلاح کار آمد اوست. باره های پهلوانان با اژدهایان و ماران نبرد می کنند و در پاره ای موارد قهرمان را به آرزوهای خود می رسانند.
جایگاه پهلوان و دهقان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شاهنامه شاهان و پهلوانان محورهای اصلی موجودیت حکومت و عوامل مهم پیروزی و زنده نامی هستند و اگر چه سخن اصلی شاهنامه پیرامون محور پادشاهی است ولی پیروزمندان واقعی و آرایندگان پادشاهی پهلوانان هستند . آنان راهنما مشاور و تدبیر سازان شاهانند بی توجهی به نظرات آنان موجب شکست و بی دولتی پادشاهان می شود . ...
هفت خان پهلوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان گذشتن پهلوان از چند مرحله دشوار و پر خطر برای رسیدن به مقصودی معین، یک بنمایه کهن هندواروپایی است که مضمون یا الگوی هفت/ چند خان نامیده می شود. مبنای اساطیری - آیینیِ این بنمایه، تشرف/ آشناسازی دلاور نوبرنا و اثبات بلوغ پهلوانی اوست. در روایات پهلوانیِ ایران غیر از رستم و اسفندیار در شاهنامه، یلانی چون فرامرز، شهریار، همای، رستم (برای بار دوم)، بهمن، سام، جمشید و جهان بخش نیز از چند (پنج، شش، هفت و ده) خان می گذرند. این مضمون در داستانهای غیر ایرانی- بویژه اساطیر و حماسه های یونانی- هم شواهد متعددی دارد.
استفاده از عناصر اساطیری و عجایب المخلوقات افسانه ای در کنار سختیها و بلایای زمانِ ایجاد و رواج این داستانها به عنوان موانع و دشواریهای هر خان، وجود دو یا سه راه در برابر پهلوان، بودن راهنما و همراه برای دلاور در مسیر چند خان و قرار گرفتن اژدها در منزل سوم از نکته های درخور ذکر روایات ایرانی هفت/ چند خان است.
وجه اشتراک هفت خان حماسه با هفت وادی سلوک و هفت مرحله مهری عبور از آزمونها و دشوارییهایی برای نشان دادن کمال و دستیابی به هدف یا مقامی والاست و این هر سه را باید بازتابهای جداگانه یک مضمون دیرین- بدون تاکید بر ارتباطی از گونه تاثیر و تاثر میان آنها- دانست.
نکته دیگر اینکه املای سنتیِ هفت خان در گذشته ادبی و فرهنگی ایران غالبا هفت «خوان» بوده و محتملا خود فردوسی نیز ترکیب را به همین صورت نوشته است لیکن به دلایلی وجه هفت «خان» درست است و بیرون از متن انتقادی شاهنامه آن را باید هفت «خان» نوشت
تحلیل الگوی خویشکاری پریان در داستان های غنایی شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در داستان های غنایی شاهنامه بر ویژگی های مثبت و منفی عشق پریان به پهلوانان تأکید شده است و معمولاً در جامعه شکارگر و در مرز دشمن در کنار بیشه زار ها نمودار می شوند که سعی در اغوای پهلوانان دارند. هدف آنان ربودن تخمه پهلوان همراه با عشق ورزی، زیبایی و بعضاً خواب و جادو است. در داستان بیژن و منیژه، رستم و سهراب، سیاوش و زال و رودابه، به ترتیب منیژه، تهمینه، مادر سیاوش و کنیزکان رودابه با خویشکاری پری با بیژن، رستم، گیو، کیکاووس و زال رابطه برقرار می کنند. هدف این پژوهش تحلیل الگوی خویشکاری و ساختار سیاسی اجتماعی پریان در داستان های غنایی شاهنامه و چرایی عشق ورزی آنان به پهلوانان است. روش این پژوهش، تحلیلی توصیفی است. پس از یاری گرفتن از منابع گوناگون و تحلیل ابیات شاهنامه می توان چنین گفت که برخی از الگوهای ساختاری پریان در داستان های غنایی شاهنامه بدین گونه است: 1. جامعه شکارگر و به شکار رفتن پهلوان، 2. پیوند پری با بیشه زار و آب در مرز دشمن، 3. پیکرینه شدن پری و رویارویی با آن، 4. زیبایی، جادوئی و فریبندگی خیره کننده پری و... مهم ترین کارکرد ساختار سیاسی اجتماعی آنان، الگوی باروری و زایش و اغوای قهرمانان و شاهان برای ربودن تخمه و نابودی قبیله دشمن است.
بررسیِ سه بزهِ گرشاسب و تطبیق آن با نظریه کنشِ سه گانه «ژرژ دومزیل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از سال (1938) که برای نخستین بار، ساختارِ «کنش های سه گانه» یعنی اداره «امور دینی»، «سلحشوری» و «فراوانی و باروی» به کوشش «ژرژ دومزیل»، در اساطیر هند و اروپایی، آشکار شد؛ بررسی در مورد هر یک از آن کارکردهای سه گانه، در اقوامِ گوناگونِ خانواده «هند و اروپایی» شروع گردید و پژوهش های ارزنده ای را برای اسطوره شناسیِ تطبیقی، به ارمغان آورد. در زیرمجموعه کنشِ دوم، یعنی «جنگاوری و سلحشوری»، سه کنشِ دیگر شناخته و معرفی شد؛ که به سه «بزه»، یا «گناهان سه گانه» پهلوان، در اقوامِ هند و اروپایی می پرداخت. ساختار این اسطوره ها چنان است که جنگجویی بنام و مشهور، مرتکب سه گناه، در قبالِ سه کنشِ «ایزدی»، «پهلوانی» و «باروری» می شود و معمولاً با کنشِ سوم، از پای درمی آید. در این پژوهش، تلاش می شود تا سه گناهِ «گرشاسب» یعنی: خوارداشتِ دین مزدیسنا، خاموش کردن آتش و آمیختن با یک پری، بررسی و با کارکردهای سه گانه، تطبیق داده شود. این پژوهش از نوع کتابخانه ای، تطبیقی و توصیفی است.
رنگ و نیرنگ در حماسه ملی ایران
حوزه های تخصصی:
کشف نقطه آسیب پذیری قهرمانان بر پایه اصل حماسی نیرنگ استوار است و شیوه ای که برای این منظور پیدا می شود بر محور جادو و اطلاعاتی است که ژرف ساخت آن برتری یک پهلوان را در میدان نبرد رقم می زند. دست یابی به نقطه شکست پذیری قهرمان کار هر کسی نیست و جنگجویان معمولی نمی توانند به آن دست یابند. سیمرغ می تواند راز این قهرمانی را به قهرمان بیاموزد و در مورد آشیل نیز این گونه است یعنی کسی که راز رویینه نبودن پاشنه او را می داند او را گرفتار می سازد. در شاهنامه هم عامل پیروزی قهرمانان همیشه تیر و تیغ و شمشیر پهلوان نیست بلکه گاهی اوقات سلاحی ناپیدا که در وجود قهرمان است یعنی نیرنگ یگانه عامل شکست دشمن می شود. در این اثر بزرگ در غالب داستان ها، عقل و اندیشه و خردورزی غلبه دارد اما در عین حال فریب و نیرنگ و جادو نیز از ابزار جنگیِ قهرمانان و ضد قهرمانان است منتهی مزیت بزرگ شاهنامه در پرداخت داستان های خود چنان است که پهلوانان آن از این ابزار جنگی که در میدان نبرد گونه ای از فرا واقعیت را دارد به عنوان آخرین چاره و درست زمانی که تمام شیوه های دیگر آزموده شده و نتیجه ای نداشته اند استفاده می شود. نتایج حاصله حاکی از آن است که فردوسی در تمام ادوار شاهنامه (اساطیری، پهلوانی و تاریخی) بیش از پنجاه بار از این مختصه بهره برده در حالی که پیرنگ و توالی منظم حوادث داستانیِ آن به گونه ای است که از سایر مختصات پهلوانی به هیچ وجه غفلت نورزیده است.
سلسله تبار خاندان های پهلوانی در شاهنامه فردوسی
بر هر ملتی پژوهش در روایات اساطیری و حماسی و تاریخی خویش لازم است تا از بن مایه ادبی و فرهنگی و اجتماعی خود آگاه شود و به رکن دانایی خویش برسد و توانا گردد. فردوسی با احترام به انسان و منش انسانی از اساطیر و شاهان و از حماسه و پهلوانان سخن می گوید. پهلوانان باغیرت و سلحشور و خوش اخلاق از جاودانان تاریخ اسطوره ای و حماسی و تاریخدار شمرده می شوند و هرگز از طرف دوستداران وطن دوست و استقلال طلب مردم سرزمین هایشان فراموش نمی شوند و خوی و خصلت های مردانگی آنان همه جا جار کشیده می شود تا حیثت و آبروی دوران زنده بودن و زندگی کردن آنان الگو قرار گیرد و به آبادانی و رفاه و ساده زیستن مردمان هر دوره ای کمک شود. پیوندی که به انواع منظومه های حماسی دوران گذشته زده می شود پس از عبور از اسطوره ادامه می یابد. این روایات از مهاجرت مردمی که از سرزمین اولیه خود به اقلیم پهناور ایران آمدند نشأت می گیرد و به حماسه جان می بخشد. آثار شفاهی به مکتوب درمی آیند تا پاسدار بیدار سرزمین مردانگی و سلحشوری ایران باشند. آشنایی با خاندان های شاهنامه فردوسی، میل به دوستی با اجداد و نیاکان ایرانیان و ملت های همجوار را می افزاید. حکیم وطن دوست شهیر ایران بیش از هزار سال قبل رفتار و کردار و افکار شاهان و پهلوانان و مردم سرزمینش را با قلم توانای خود به رشته تحریر درآورده است تا امروزیان و آیندگان از این خرمن گرانسنگ توشه برگیرند و رگ غیرتشان برای حفظ سرزمینشان همچون برگ های کتاب خوانده شده چاق گردد و بر این فربهی بر خویش ببالند و قوه خیال آمال خود را پرورش دهند و مردمانی فرهیخته و بافرهنگ شوند، همچنان که نیاکان آنان بوده اند و توقع داشته اند نوادگانشان اینچنین باشند.
زبان شاهنامه و «برسری خوانی»
حوزه های تخصصی:
برخی واژگان در کتاب شاهنامه فردوسی، در معانی و کاربردهایی رخ می نمایند که با تصور ابتدایی یک فارسی زبان امروزین، تفاوت های معنی دار و بااهمیت دارد و بدون توجه به آنها، مفاد پاره ای از بیت ها و عبارت های شاهنامه، روشن نمی شود. نویسنده در نوشتار پیش رو می کوشد تا معانی دو واژه «پهلوان» و «خادم» را که از واژگان پرکاربرد و کلیدی در شاهنامه فردوسی هستند، مورد مداقه قرار دهد. از این رو، به ذکر شاهدمثال هایی از متن شاهنامه می پردازد. سپس معنای مصرع «ورا پیش من رفتن آیین بود» و مقصود فردوسی از «وی» در «ورا» را بررسی می کند. نویسنده در راستای این هدف، پس از بیان دیدگاه برخی از شاهنامه پژوهان، دیدگاه خود را عرضه داشته و بیان می دارد که «ورا پیش من رفتن آیین بود» یعنی: نزد من و به باور من که سیاووشم، روان شدن فرمان شاه، آیین و عین صواب است. / صواب آن است که حکم شاه نفاذ یابد و من سیاووش، فرمان شاه را امتثال کنم. به این ترتیب، وی در ورا به فرمان شاه برمی گردد. در نهایت، با بررسی معنای واژه بهتری در بیت گذشتم ازین سد اسکندری / همه بهتری باد و نیک اختری، نوشتار را به پایان می رساند.
باورهای عامیانه درباره گناه شاه-پهلوان و پادافراه آن در طومارهای نقالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
159 - 184
حوزه های تخصصی:
مسئله گناه و مکافات عمل در تمام ادیان الهی به شیوه های گوناگون مطرح شده است. در حماسه ملی ایران نیز فردوسی با آگاهی از سرگذشت پیشینیان و مشاهده ناکامی بیدادگران این موضوع را با بیان های گوناگون در قالب حکمت ها و آموزه های اخلاقی آورده است. در طومارهای نقالی، که برخی از آن ها بازتاب روایات شفاهی حماسه ملی ایران محسوب می شود، نیز موضوع بن مایه گناه شاه-پهلوان بازتاب گسترده ای دارد و از آنجا که طومارهای نقالی بر پایه روایات شفاهی شکل گرفته و بسیاری از باورهای عامیانه در کنار روایات مکتوب در متن وارد شده-است، در این مقاله موضوع گناه شاه و پهلوان با این نگاه بررسی می گردد. گناهانی چون بیداد، پیمان شکنی، خودکامگی، غرور، آزمندی و افزون طلبی، کشتن شاهان، کشتن بی گناهان، کشتن پدر یا فرزند، برادرکشی، رها کردن نوزاد، ادعای خدایی و تفرعن، بی حرمتی به تربت بزرگان و جز آن از جمله مواردی هستند که در طومارهای نقالی بازتاب یافته اند و هریک پادافراهی مناسب دارند و این مقاله با بررسی این مطلب می کوشد جوانب گوناگون آن را در روایات شفاهی و باورهای عامیانه طومارهای نقالی بکاود و بیان کند.
دلیر است و بینا دل و چرب گوی زبان آوری پهلوانان شاهنامه با تکیه بر ادبیات باستانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«زبان آوری» یا «سخنوری» شخصیت های اسطوره ای و حماسی پیشینه ای دیرینه در ادبیات ایران دارد. فردوسی بسیاری از شخصیت های شاهنامه را با صفاتی چون «گوینده»، «سخنور»، «چرب زبان»، »چرب گوی» و «گشاده زبان» معرفی کرده است و آنها را با این صفات ستوده است. برخی اصطلاحات ادبی چون «سخن شیرین» و «زبان شیوا» دقیقاً در اوستا کاربرد داشته و به زبان فارسی رسیده و برخی نیز چون ویاخَنه، صفت مهر در مهریشت به معنای سخنوری و زبان آوری، تنها به شکل مهجورِ گیاخن در شعر رودکی و برخی لغت نامه های فارسی چون لغت فُرس اسدی به کار رفته و استمرار نیافته، اما مفهوم آن عنوان یک صفت پهلوانی در متون حماسی و در میان پهلوانان خودی و بیگانه ادامه پیدا کرده است. در این مقاله کوشش می شود گستره معنایی «زبان آوری» که ویژگی مشترک ایزد مهر، زرتشت پیامبر، پهلوانانی چون گرشاسب، سام، رستم و گیو، و حتی پهلوانان تورانی است در متون ایرانی از گاهان تا شاهنامه بررسی شود.
خان و خان واره در حماسه های ملی پس از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۱ تابستان ۱۳۸۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
127 - 151
گذر از خان و خان واره، یکی از بن مایه های بنیادین در شاهنامه فردوسی و حماسه های ملی پس از آن است. واکاوی حماسه های ملی پس از شاهنامه نشان می دهد که گذر از خان به بیشتر این منظومه ها راه یافته و تقریباً به یکی از مهم ترین بن مایه های آنها تبدیل شده است؛ از همین رو، ضروری است پژوهشی درباره این موضوع، صورت گیرد تا چگونگی این خان ها و علت های حضورشان در حماسه های ملی پس از شاهنامه روشن گردد. در پژوهش حاضر، شکل و محتوای خان ها را در حماسه هایی مانند شاهنامه فردوسی، فرامرزنامه، جهانگیرنامه، شهریارنامه، بهمن نامه، کوش نامه و... بررسی می کنیم و پس از مقایسه آنها با یکدیگر در حد امکان، بن مایه های اساطیری و زمینه های اجتماعی آنها را واکاوی می نماییم. در این جستار، روش پژوهش از نوع پژوهش های کیفی می باشد و محتوای خان های مطرح شده در آثار حماسی پس از شاهنامه، با استفاده از روش تحلیل محتوا تجزیه و تحلیل گشته است. یافته های مقاله، نشان می دهد که هرچند بیشتر خان ها به گونه ای پیرو شاهنامه اند، در بسیاری از آنها نوآوری هایی وجود دارد و در بیشترشان پهلوانی ایرانی که اغلب از خاندان رستم است، برای حل مشکلی که کشوری همسایه و متحد با ایران با آن روبه رو شده، بدان سرزمین می رود و با موفقیت به وطن بازمی گردد؛ هم چنین می توان از رهگذر این خان ها ویژگی ها و اوضاع اجتماعی و فرهنگی جامعه راویان، باورها و احساسات آنها درباره مسائل گوناگون را دریافت.
ساختارشناسی داستان رستم و اسفندیار و توازن قدرت در اندیشه سیاسی ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
215 - 242
حوزه های تخصصی:
در داستان رستم و اسفندیار شاهد نبرد دو پهلوان نامی هستیم که یکی بر این باور است که «نبیند مرا زنده با بند کس» و دیگری به صراحت می گوید «نباشد ز بند شهنشاه ننگ». آن چه فرجامِ ناگزیرِ داستان را به نبرد این دو پهلوان می کشاند، تفاوت نگاه آن دو به نهاد شاهی و نهاد پهلوانی است که یکی برخاسته از سنت ایران پیش زرتشتی و دیگری برگرفته از اصلاحات زرتشت است. در این مقاله با روش ساختارگرایی جای گاه نهاد پهلوانی و مناسبات آن با نهاد شاهی در دو سنت پیش لهراسپی و لهراسپی-گشتاسپی بررسی می شود. از ویژگی های مهم نهاد پهلوانی در سنت پیش لهراسپی وجود خاندان نیرم به عنوان نماینده گوهر پهلوانی، اعتبار اقناع کننده هویت پهلوانی، استقلال و آزادی پهلوان، وساطت میان شاه و مردم، نظارت بر دادورزی نهاد شاهی و محدودکردن قدرت شاه را می توان برشمرد. در سنت لهراسپی-گشتاسپی پهلوان متعلق به خاندان شاهی است، هویت معتبری ندارد و دست بسته و مطیع مطلق فرامین است و نقشی جز جنگیدن زیر درفش شاه ندارد. در مقابل این نهاد، نهاد شاهی اقتداری نامحدود دارد و هیچ نهادی برای نظارت بر عمل کرد شاه و تحدید آزمندی های او تعریف نشده است. به نظر می رسد سنت لهراسپی-گشتاسپی محصول اصلاحاتی است که شخص زرتشت یا موبدان به نام زرتشت انجام داده اند.
پهلوانان ایران از دیروز تا امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت ورزشی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۵)
1357 - 1379
حوزه های تخصصی:
فرهنگ پهلوانی از غنی ترین و پربارترین سرمایه های ملی ایران است. این فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی طی دوره های متعدد تاریخی پهلوانان بزرگی را تربیت کرده و به جامعه ایرانی تحویل داده است. هدف اصلی این پژوهش معرفی پهلوانان ایرانی از دوران باستان تا دوره انقلاب اسلامی در ایران و بررسی سیر تحول و دگرگونی این فرهنگ و سردمداران آن یعنی پهلوانان است. فرض ما بر این است که آنچه موجب پایداری این فرهنگ غنی شده، مفاهیم مورد توجه آن یعنی درستکاری، تقویت جسم و روح، خصایل نیک و از همه مهم تر غلبه روح جوانمردی بر آن به پیروی از پیشوای ایرانیان مسلمان یعنی حضرت علی(ع) است. ازاین رو در این مقاله با تکیه بر مطالعات تاریخی در پی معرفی مفاهیم والای اخلاقی در فرهنگ پهلوانی و نمایندگان این فرهنگ یعنی پهلوانان این مرز و بوم در طی دوران باستان و دوران ایران اسلامی هستیم. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای سعی در تحلیل یافته ها با روش روایی و تاریخ گونه داشته است. آنچه حاصل شده شناسایی ارتباط این فرهنگ با مفاهیم ملی و مذهبی مورد توجه ما به ویژه ارتباط پهلوانان ایرانی با پیشوای عالم تشیع، حضرت علی(ع) است که ایشان را به الگوی پایدار پهلوانان ایرانی مبدل ساخته است. ازاین رو مهم ترین یافته پژوهش این است که آیین عیاری که از دوران باستان در ایران وجود داشته، پس از ورود اسلام به ایران با مذهب تشیع به ویژه شخصیت ممتاز حضرت علی(ع) که برجسته ترین خصلت های جوانمردی را دارا بودند، پیوند برقرار کرده و در آمیزش با آن تقویت شده و تا به امروز رشد و گسترش یافته است.
واکاوی ابرپهلوانان در شاهنامه (بر اساس متضادهای معنایی در ساختارهای نظام تخیل ژیلبر دوران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۵
35 - 67
حوزه های تخصصی:
در شاهنامه ابرپهلوانانی وجود دارند که از بافت انسانی روایت ها جدا می شوند و در مرتبه ای فراتر قرار می گیرند اما ویژگی و خویشکاری های مشترکی آن ها را به یکدیگر و به بدنه روایت پیوند می دهد. در این پژوهش، از ساختارهایِ نظامِ تخیلِ ژیلبر دوران، برای تشخیص ابرپهلوانان شاهنامه استفاده شده است. اساس ِساختارِ تخیلِ دوران، دوتایی های بنیادین، قطب های مخالف و جفت های متضاد معنایی است و معنا از رابطه تقابلی این جفت ها به وجود می آید. تمایزها ، دلالت های معنایی را به وجود می آورد و قطب ها به وسیله مخالف خود تعریف می شود. در شاهنامه نیز درک مفهوم «خود» و «دیگری» سبب کشاکشی برای تصاحب «شئ ارزشی» می شود که مفهوم دشمن و ابرپهلوان در بستر آن شکل می گیرد. با توجه به این نظام، دیوان در یک پیکره، ضحاک و افراسیاب (که از ولیعهدی در زمان نوذر تا کشته شدن، نمایندگی سپاه توران در مقابل ایران را بر عهده دارد) دشمنان ایرانیان محسوب می شوند و در این چارچوب، فریدون، رستم و کیخسرو که نقش و وظیفه اصلی در رویارویی و شکست دادن قطب مخالف و پیروزی اهورا بر اهریمن را برعهده دارند، ابرپهلوان به شمار می آیند. همه دشمنان ایران با توجه به ویژگی هایشان، در اصل، صورت نمادین خشک سالی و بی باری و ابرپهلوانان شخصیت هایی خورشیدی هستند که باید با پیروز شدن، باران و باروری را به ایران بازگردانند.
اخلاق و خویشکاری خویشاوندی خویشاوندان( شاه، پهلوان) شاهنامه فردوسی
خویشکاری و خویشاوندی فرمانروا یا پهلوان در ایران دیرین سازنده روحیه سازندگی و نیز، سلحشوری مردمان ایران بوده است. شکل گیری اسطوره های نوین در روند جامعه انسانی به عناصری نیاز دارد که بتوانند هماهنگ با طرح کلی داستان و باور های فرهنگی، روابط گسترده تری را در طرح ها به نمایش بگذارند. عناصر اسطوره باید با سازه های متناسب شکل بگیرند. اساسی ترین باور فرهنگی جامعه اسطوره پرداز بیان ذهنی مساله خیر و شر در روابط انسانی و کنش های اجتماعی است. عناصر طبیعی و ذهنی از عناصر آغازین شکل گیری اسطوره بوده اند. اخلاق و خویشکاری شاه یا پهلوان از عناصری که در تفکر سیاسی و نیز، اخلاق آنان بوده، در شرح حال خویشکاری حاکمان با خویشاوندی پیوند داشته است. زیرا، سیاست را بسان اخلاق نوعی فضیلت می دانسته اند که برای حفظ استقلال سرزمین و پایداری انسان در برابر رفع مشکلات مهم و بهترین چتر محافظتی در تشخیص نیک و بد است. خویشکاری در خویشاوندی از اساطیر به حماسه و از آنجا به متن داستان های دگرسان راه پیدا کرده است. شاه و فرمانروایان با خون و خویشاوندی ارث سلطنت به یاد گذاشته اند. پهلوانان با نام و ناموری خویشکاری خویشاوندی را با نام مروت و مردانگی رواج داده اند. پهلوانان همیشه در برپایی داد و دادگری به حاکمان کمک کرده اند. در نتیجه برای بقا و ماندگاری منش انسانی و پایداری سیاست توام با اخلاق نیک، همیشه مردمان ایران خویشاوند خوبی ها بوده اند.
تأثیرپذیری قهرمانان افسانه های عامه از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۲
129 - 167
حوزه های تخصصی:
قصّه های پهلوانی یکی از انواع قصّه های عامّه است که نبرد اغراق آمیز پهلوانان و قهرمانان واقعی، تاریخی یا خیالی را به همراه ماجراهای عیاری و عاشقانه آن ها به تصویر می کشد. بسیاری از خصال، صفات و کنش های پهلوان قصّه ها در سنّت های پهلوانی ایران باستان، اندیشه های اساطیری و نظام عیاری و جوانمردی ریشه دارد. در این میان، نقش شاهنامه فردوسی در الگوبخشی به شخصیت پهلوان ادب عامّه و کنش های او از همه برجسته تر و نمایان تر است، به گونه ای که راویان قصّه ها سعی در همسان سازی پهلوان ادب عامّه با شاهنامه داشته اند. این پژوهش بر آن است تا ویژگی های پهلوان قصّه های عامّه را در مقایسه با پهلوان شاهنامه از نظر الگوی تولّد و بن مایه های مربوط به آن، کنش های سلحشورانه و سیاسی، و خصال عیاری و جوانمردی شناسایی نماید. نتایج پژوهش نشان می دهد پهلوان ادب عامّه در الگوی تولّد، کیفیت بالندگی و تربیت، خصال جنگاوری و پای بندی به الزامات اخلاق جوانمردی با پهلوان حماسه ملّی مشترکات فراوانی دارد؛ ولی بنا به خاستگاه مردمی اش، در کنش های سیاسی و نوع برخورد با نهاد قدرت، آزادانه تر و مستقل تر از پهلوان شاهنامه عمل می کند.
ویژگی های مشترک دو اثر حماسی ایران و آلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳۲
55 - 77
حوزه های تخصصی:
حماسه شاید قدیمی ترین ژانر و گونه روایی نباشد، اما به یقین مسلط ترین ژانر در تمام دوره های باستان و سده های میانی بوده است. حماسه و اسطوره در تمام فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها، چه به صورت شفاهی و چه به صورت نوشتاری دیده می شود. حماسه ها از اسطوره ها تغذیه می کنند و در بعضی فرهنگ ها ادامه آن ها هستند. ادبیات جهان سرشار از عناصر حماسی- اسطوره ای است. این مسأله در مورد ادبیات حماسی ایران و آلمان نیز در «شاهنامه» و «سرود نیبلونگن» به خوبی قابل مشاهده است. هر دو اثر به لحاظ زبانی و فرهنگی زیرمجموعه زبان های هندو-ژرمنی می باشند و در آن ها عناصر مشترک فراوانی به چشم می خورد. در این جستار نگارندگان سعی دارند ابتدا به پیشینه تاریخی هر دو اثر پرداخته و سپس به شکل مفصل به بررسی و مقایسه اَبر قهرمان- پهلوان(رستم و زیگفرید)، جهان بین، تفاوت دیدگاه و نیز ویژگی های مشترک حماسی این دو اثر جاودان در ادبیات حماسی ایران و آلمان بپردازند.
بررسی تطبیقی عقبات السلوک شیخ صنعان و هفت خوان رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۹
73 - 99
حوزه های تخصصی:
رهروان طریقت در سلوک خود به سوی حضرت دوست، برای رسیدن به پختگی و پالودگی، به ضرورت باید عقبات بازدارنده ای را از پیش روی بردارند. رستم در هفت خوان و شیخ صنعان در «منطق الطیر» عطار از جمله این رهروان اند که توانسته اند با جانفرسایی در عقبات نفس گیر، از فراز و فرودهای راه و گردنه های مهلک و سخت آن بگذرند و راه به حریم دوست برند. در این مقاله ابتدا با استناد بر «شاهنامه» ( پهلوانی های رستم در هفت خوان) و داستان شیخ صنعان در «منطق الطیر» موانعی که بر سر راه این دو رهرو در هر دو پهنه عرفان و حماسه وجود دارد مشخص گردیده، سپس با روش تطبیقی و مقایسه ای این عقبات مورد بررسی قرار گرفته است. در این بررسی که بیش تر با هدف نمایاندن دشواری های سلوک به رهروان طریق صورت گرفته است، این نتیجه کلی حاصل گردید که در هر دو مسیر، رهرو با عقبات ریز و درشت بسیاری روبه رو است که لازمه رسیدن سالک در عرفان و پهلوان در حماسه به مرز پختگی و کمال، گذز از این گردنه های دشوار است. هرچند این گریوه ها ممکن است در عنوان و شکل با یکدیگر متفاوت باشند اما در ذات و درونمایه و گمراه ساختن رهرو از راه راست سلوک، مشترک اند.
بررسی تطبیقی مفهوم اژدها در شاهنامه با ادبیات جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
193 - 202
حوزه های تخصصی:
دنیای حماسه دنیای درهم آمیخته ای از خوبی ها و بدی هاست. دنیایی است که در آن نیروهای اهورایی با اهریمنان به پیکار برمی خیزند. قهرمانان حماسه سرتاسر زندگی خود را در مبارزه با زشتی ها و پلشتی ها صرف می کنند. هرگاه از «شاهنامه» فردوسی سخن به میان می آید، تصویر نبرد پهلوانان با اژدها در ذهن نقش می بندد. سرگذشت زندگی ضحاک یا همان اژی دهاک نهایت تاریخ اساطیری ایران زمین است؛ سرگذشتی که در گذر زمان، بارها و بارها دگرگون شده و هر بار تکرار این اسطوره جذبه خاصی در متون اوستایی تا فارسی امروزی داشته است. یکی از ویژگی های مهم هر حماسه خرق عادت در حوادث آن است؛ یعنی در لابه لای متون حماسی با حوادث، شخصیت ها و موجوداتی برخورد می کنیم که خارق العاده اند. در عالم طبیعت یا وجود ظاهری و عینی ندارند یا ویژگی هایی که در حماسه از آن برخوردارند در عالم واقع عاری از آن هستند.