مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
ایالات متحده
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
63 - 91
حوزههای تخصصی:
بعد از جنگ سرد و فروپاشی شوروی، ایالات متحده به دلیل برتری در قدرت، به یک قدرت بلامنازع (هژمون) تبدیل شد. در قرن بیست و یکم، با توجه به تحولات جهانی، نظم بین الملل و تغییر سیاست بین الملل جایگاه هژمونی ایالات متحده آمریکا را با چالش های جدیدی مواجه نمودند. در این راستا، سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا در دهه دوم قرن حاضر، ایالات متحده همچنان جایگاه و قدرت هژمون خود را حفظ نموده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که ایالات متحده دیگر در جایگاه هژمون قرار ندارد. در ارتباط با قدرت این کشور در حوزه قدرت سخت، همچنان جایگاه برتر را در بخش قدرت نظامی حفظ نموده، اما در بخش قدرت اقتصادی و در مقایسه با رشد اقتصادی چین، مشخص می شود که جایگاه اقتصاد ایالات متحده نسبت به قبل متزلزل شده و دیگر به عنوان تنها قدرت برتر در این زمینه محسوب نمی گردد. در حوزه قدرت نرم و در بخش فرهنگ نیز، زوال نسبی در آموزش دیده می شود و در بخش ارزش ها و مشروعیت، به دلیل سیاست خارجی ایالات متحده مبتنی بر «اول آمریکا» و اقدامات یک جانبه گرایی، زوال نسبی در نظم هژمونی لیبرال مبتنی بر دموکراسی و تضمین امنیتی ایالات متحده، حوزه قدرت نرم ایالات متحده با افول نسبی مواجه شده است. در نتیجه می توان اظهار داشت که ایالات متحده در توانمندی هایش دچار افول نسبی شده است. پژوهش حاضر پژوهشی توصیفی-تحلیلی بوده و روش گردآوری اطلاعات به صورت داده های مختلف، از طریق استفاده از منابع کتابخانه ای و مجازی است.
پسا کرونا، افول هژمونی آمریکا و ظهور جهان منطقه ای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
597 - 626
حوزههای تخصصی:
مهم ترین مشخصه دهه دوم قرن بیست و یکم کاهش تدریجی قدرت نسبی ایالات متحده است. بیشترِ عوامل قدرت جهانی آمریکا در حال دگرگونی هستند و به سویی می روند که افول هژمونی آمریکا را فراهم کنند. از این رو برای مدیریت بی ثباتی ناشی از افول هژمونی آمریکا و لزوم مواجهه با پیچیدگی های جهانی، ایجاد حاکمیت منطقه ای ضرورت می یابد. این حاکمیت بر پایه نهادها، هنجارها و سازمان های منطقه ای است که جایگزین نهادها و مؤسسات جهانی می شوند. روش پژوهش در این مقاله، توصیفی- تحلیلی و پرسش اصلی این بوده است که «نشانه های افول هژمونی آمریکا کدام اند و بدیلِ هژمونی آمریکا در پسا کرونا چیست؟» با این فرضیه اصلی که علائم افول هژمونی آمریکا در سه حوزه سیاسی، اقتصادی و نظامی آشکار شده است و با این اتفاق، جهان های منطقه ای از جمله ایران، بدیل مناسبی برای آن خواهند بود. هدف اصلی این مقاله، بررسی افول هژمونی آمریکا در پسا کرونا و بدیل آن بوده است. مؤلفه های تعریف شده هژمونی آمریکا در سه حوزه سیاسی، اقتصادی و نظامی، از شیوع بیماری کرونا (جدا از عوامل دیگر مانند رشد اقتصادی چین، تضعیف ارزش های نظم لیبرالی بین المللی) به شدت متأثر شده اند و دنیای پسا کرونا شاهد افول هژمونی آمریکا و ظهور جهان های منطقه ای خواهد بود. در این پژوهش در راستای هدف مقاله از یک نظریه واحد پیروی نشده و نظریات گوناگون و مباحث مربوط به موضوع، مطرح و تحلیل گشته است.
جنگ ترکیبی روسیه-آمریکا و روابط امنیتی اتحادیه اروپا-روسیه (2019-2008)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایالات متحده پس از پایان جنگ سرد، به ویژه در دوره اوباما و ترامپ، نقش پیچیده و مبهمی در روابط امنیتی اتحادیه اروپا و روسیه داشته است. آمریکا، به گونه ای ناملموس در روابط امنیتی اتحادیه اروپا روسیه دخالت می کند و تنش و همکاری میان این کشور و روسیه، بر چالش های امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا بسیار تأثیرگذار است. پرسش اصلی پژوهش پیش رو این است که «ایالات متحده، در دو دهه اخیر، چگونه و با چه سازوکاری بر چالش های امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا تأثیر گذاشته است؟» پاسخ، این است که «ایالات متحده با روسیه درگیر جنگی ترکیبی است و با ابزارهای جنگ ترکیبی بر تداوم و تعمیق چالش های امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا (بحران اکراین، گسترش اتحادیه اروپا، و گسترش ناتو) تأثیر گذاشته است». روش پژوهش حاضر، اسنادی است و داده ها از مقاله ها و کتاب های مرتبط با موضوع، گردآوری شده اند و نقش ایالات متحده در چالش های امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا را نیز با استفاده از چارچوب نظری جنگ ترکیبی جی. کولین و جننیرود.ای، بررسی و تحلیل کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که ایالات متحده، به منظور مهار روسیه، از ابزارهای جنگ ترکیبی (اطلاعاتی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، و مدنی) برای تداوم و تعمیق چالش های امنیتی روسیه و اتحادیه اروپا (بحران اکراین، گسترش اتحادیه اروپا و گسترش ناتو) استفاده کرده است. مهم ترین ابزار ایالات متحده در جنگ ترکیبی با روسیه، ابزار اطلاعاتی، سیاسی، و اقتصادی است.
موازنه گری از دور به مثابه استراتژی ایالات متحده در قبال داعش (2013 تا 2017)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکل گیری فعالیت داعش، تحولات مهمی را در خاورمیانه به دنبال داشته است. در این میان، سیاست خارجی ایالات متحده در قبال داعش به شکل قابل توجهی در روابط منطقه تاثیرگذار بوده است؛ این مسئله حاکی از استمرار استراتژی کلان موازنه گری از دور است که پس از جنگ جهانی دوم، مدّنظر سیاستمداران آمریکا بوده است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که سیاست خارجی ایالات متحده در قبال داعش در سال های 2013-2017، چگونه قابل تبیین است؟ فرضیه محوری پژوهش این است که آمریکا با استفاده از استراتژی های کلان موازنه گری از دور، از یک سو مسئولیت مقابله با داعش را به عراق، سوریه، ایران و برخی دیگر از دولت های منطقه احاله کرده و از سوی دیگر از داعش به عنوان ابزار موازنه سازی برای جلوگیری از به وجود آمدن قدرت جدید و برتر در منطقه استفاده می-کند. احاله مسئولیت، روشی برای کاهش هزینه ها و همچنین کاهش خطرات ناشی از موازنه گری مستقیم است. پژوهش حاضر از نوع ت ح قیق کاربردى و با روش توصیفی و تحلیلی انجام گرفته است. یافته های پژوهش، حکایت از آن دارد که ایالات متحده در سال های 2013-2017 تلاش دارد از یک سو داعش را مهار و از سوی دیگر نفوذ خود را با هزینه دولتی که مسئولیت به آن احاله شده، افزایش دهد.
بررسی احتمالات وقوع جنگ در پی صعود چین به عرصه قدرت جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چین به تنهایی بسیاری از مفروضات دنیای پس از جنگ سردِ به نفع امریکا را زیر سوال برده. سوال این است که آیا صعود چین، طبق روالی که تاکنون طی کرده، مسیری صلح آمیز را طی خواهد کرد؟ در پاسخ به این سوال حالات مختلف را باید در نظر بگیریم. حالت نخست صلح به معنای تسلیم چین به امریکا و پذیرش منویات این کشور در آسیای شرقی و مناطق دیگر است. حالت بعدی رویارویی با ایالات متحده امریکا و ورود به جنگ در نقاط تحت نفوذ این کشور به خصوص در آسیای شرقی است. اما حالتی سوم و بینابین وجود دارد. در این حالت یک کشور نه آنقدر توان رویارویی مستقیم را دارد و نه منافع و میزان قدرتش اجازه می دهند که مماشات کامل کند. فرضیه ما این است که چین از منطق حالت سوم یعنی نه جنگ، نه صلح تبعیت می کند. اما اگر صعود چین به همین منوال پیش برود در دهه های آتی منازعات آن در حوزه آسیای شرقی افزایش چشمگیری خواهد داشت. این مقاله از روش توصیفی- کتابخانه ای و از چهارچوب نظری رئالیسم تهاجمی استفاده می کند. سعی می کنیم در این چهارچوب این دو را طبق روش تاریخی و همین طور بر اساس شواهد تجربی به خوبی نشان دهیم.
واکاوی نقش طالبان در دولت – ملت سازی بعد از تحولات 2021 در افغانستان
منبع:
پژوهش ملل اسفند ۱۴۰۰ شماره ۷۳
71-89
فرایند دولت- ملت سازی موضوع جدیدی نیست اما این پدیده در سال های جنگ جهانی دوم به بعد در بین کشورهای در حال توسعه، توسعه نیافته و جهان سوم رواج یافت. کشورهایی که فاقد یک دولت مرکزی واحد و قدرتمند هستند همواره برای امنیت جهان خطر محسوب شده و می توانند مأمن خوبی برای رشد و پرورش تروریست و تروریسم بین الملل باشند. افغانستان نیز بعنوان یک کشور فروپاشیده پس از دوران حکومت طالبان بین سال های 1996 تا 2001 و پس از خروج نیروهای آمریکا در سال 2021 و فروپاشی دولت افغانستان و بر تخت نشستن دوباره طالبان از این قاعده مستثنی نبوده است. لذا در این مقاله که روش گردآوری داده ها کتابخانه ای بوده و سعی بر آن شده است تا نقش حکومت طالبان در دولت – ملت سازی بعد از تحولات 2021 در افغانستان بررسی گردد. از مطالعات و شواهد موجود می توان نتیجه گرفت به سبب حضور دو دهه ای ایالات متحده و کشورهای ناتو در منطقه و نزاع و درگیری های متعدد با گروه های طالبان و القاعده و همچنین افکار سنتی، ترس از سختگیری ها و عذاب های طالبان، قومیت گرایی و اعتماد نداشتن مردم جامعه به آمریکایی ها، همواره فرایند دولت- ملت سازی با چالش های متعددی روبرو بوده و کشور را به سمت یک حکومت دیکتاتوری طالبانی دیگر سوق خواهد داد.
بررسی و تحلیل جایگاه ایالات متحده آمریکا در قدرت نرم علم و فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
119 - 148
حوزههای تخصصی:
اگر قدرت نرم معادل جذابیت تلقی گردد، این جذابیت بسته به گفتمان های مختلف از منابع متنوعی ریشه می گیرد؛ یکی از منابع فوق ظرفیت علم و فناوری است. اهمیت این حوزه به اندازه ای است که برخی از کشورها از جمله ایالات متحده سرمایه گذاری عظیمی را در آن صورت داده و سیاست های قدرت نرم خود را با تمرکز بر علم و فناوری عملیاتی می سازند. در همین خصوص پژوهش کنونی با روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به منابع معتبر کتابخانه ای و تحقیقات میدانی در نظر دارد به این مسئله بپردازد که ایالات متحده چگونه از ظرفیت علم و فناوری جهت اعمال قدرت نرم بهره برداری می کند و در قدرت نرم علم و فناوری جهان از چه جایگاهی برخوردار است؟ ازاین رو، در بخش نخست با استناد به منابع معتبر کتابخانه ای اقدامات ایالات متحده در استفاده از ظرفیت علم و فناوری با رویکرد قدرت نرم مورد تحلیل قرار می گیرد؛ سپس با مراجعه به کتب، مقالات علمی، گزارش ها سازمان های بین المللی و... مهم ترین متغیرهای مؤثر بر قدرت نرم با ماهیت علم و فناوری در قالب 11 شاخص مفهومی و 46 متغیر عملیاتی گردآوری و تدوین شده است. در بخش مطالعه میدانی و برای تعیین وزن شاخص ها و متغیرها، پرسشنامه ای به دو زبان فارسی و انگلیسی طراحی و در اختیار 550 نفر از کارشناسان قدرت نرم قرار گرفت. سپس با پیگیری های فراوان، نظرات 194 نفر از پژوهشگران 33 کشور جهان دریافت و مورد تحلیل قرار گرفت و مدل سنجش قدرت نرم علم و فناوری تدوین گشت. در نهایت بر اساس مدل مزبور، جایگاه قدرت نرم ایالات متحده با محوریت علم و فناوری مشخص گردید.
نقش بهائیان ایران در تحکیم و گسترش سرمایه داری وابسته در دوره پهلوی دوم 1357-1332 (مطالعه موردی شرکت امنا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخلاف اشکال اولیه استعمار، در شکل جدید وابستگی، دو نیروی داخلی در کنار یک نیروی خارجی مثلثی را می آفرینند که در فرایند گسترش و تعمیق وابستگی سهیم اند. یعنی علاوه بر شرکت های چند ملیتی که از پشتوانه دولت های سرمایه داری بهره می برند(نیروی خارجی)، دولت پیرامونی و سرمایه داری محلی(نیروهای داخلی) نیز در خدمت تحقق وابستگی یک کشور به مراکز سرمایه داری هستند. در این راستا، پژوهش حاضر با تاکید بر دوره پهلوی دوم، به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا بهائیان در فرآیند تحکیم و تثبت سرمایه داری وابسته در ایران اثرگذار بوده اند؟ در پاسخ به این پرسش، مقاله حاضر قصد دارد به روابط یکی از مهم ترین این نیروها (یعنی فرقه بهائیت در قالب شرکت امنا به عنوان بخش مهمی از سرمایه داری محلی این دوره) و دولت پهلوی دوم و شرکت-های چندملیتی بپردازد. نویسندگان این مقاله برآنند که تعامل میان این سه بازیگر باعث تعمیق هر چه بیشتر وابستگی به نظام بین الملل و قدرتهای مرکز نظام سرمایه داری شد. تبیین روابط این مثلث در ایران عصر پهلوی دوم هدف پیش روی این مقاله است. در این راستا، این پژوهش، چارچوب نظری «توسعه وابسته» کاردوزو و فالتو را برمی گزیند.
مطالعه پیامدهای افول هژمونی ایالات متحده بر منطقه غرب آسیا (با تأکید بر رویکرد رسانه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های مهم قرن بیست و یکم- به ویژه پس از بحران اقتصادی سال 2008- افول تدریجی هژمونی ایالات متحده در سطح نظام بین الملل است. با توجه به نفوذ و سلطه ایالات متحده بر منطقه غرب آسیا، طبیعی است که این افول هژمونی نتایجی را بر این منطقه خواهد داشت. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی تلاش شده تا به این سؤال اصلی پاسخ داده شود که نتایج افول هژمونی ایالات متحده بر منطقه غرب آسیا چه خواهد بود. در این مقاله، در چارچوب نظریه افول هژمونی فرض بر این است که هم زمان با افول هژمونی ایالات متحده، تعهدات منطقه ای این کشور نیز در خصوص متحدین خود کاهش خواهد یافت و نتایج آن در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی شکل خواهد گرفت. در سطح داخلیِ کشورهای متحد ایالات متحده، بحران های داخلی از قبیل بحران مشروعیت و مسائل حقوق بشر بیشتر نمایان خواهد شد. در سطح منطقه ای، زمینه برای حل اختلافات منطقه ای شکل خواهد گرفت. در سطح بین الملل نیز فرصت برای حضور بازیگران فرامنطقه ای از قبیل چین و روسیه بیشتر فراهم خواهد شد. بر این اساس، پیشنهادهایی برای شبکه های برون مرزی صداوسیما جهت تنویر افکار عمومی منطقه غرب آسیا در خصوص افول هژمونی آمریکا در انتهای مقاله ارائه شده است.
شفافیت اداره و مبانی و منابع موجه ساز تحدید آن؛ مطالعه موردی قانون «دولت زیر نور خورشید» ایالات متحده امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین حقوق اداری سال چهارم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱
191 - 218
حوزههای تخصصی:
شفافیت اداره به مثابه اصل و استثناء بودن تحدید آن در دولت حقوقی از چنان جایگاه برجسته ای برخوردار است که می توان مشروع انگاری اَعمال اداره را در گرو شفاف و علنی بودن آن جست وجو نمود. قانون «دولت زیر نور خورشید» ایالات متحده آمریکا نمونه ای مقدم از ابتکار تقنینی بر مبنای چنین اندیشه ای است. از این رو پرسش اصلی مقاله حاضر آن است که مبانی و منابع موجه ساز تحدید شفافیت در قانون «دولت زیر نور خورشید» کدام است؟ در پاسخ به پرسش مذکور در این پژوهش با روش توصیفی _ تحلیلی و تدقیق در متون و اسناد رسمی حقوقی و گردآوری اطلاعات از طریق کتابخانه ای این نتیجه حاصل گردید که قانون مذکور با اصل انگاری شفافیت در همه سازمان های شورایی و نیز تبیین ژرفنگرانه استثنائات آن از قبیل امنیت ملی، قوانین داخلی مربوط به پرسنل، حریم خصوصی، اطلاعات طبقه بندی شده به موجب قانون و اتهامات کیفری کوشش کرده است ضمن فراهم نمودن بستری برای دسترسی آزاد عموم به اطلاعات، از حقوق اشخاص و نیز توانایی حکومت در اِعمال مسئولیت هایش حفاظت نماید.
تأثیر پسینیِ بحران گروگان گیری بر روابط ایران و امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش اعظم تاریخ روابط خارجی کشور ایران، به مدت بیش از نیم قرن، متاثر از رابطه با ایالات متحده و کیفیت آن بوده است. هدف اصلی این نوشتار پرداختن به دوره ای از این روابط؛ شامل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی؛ و تبعات و پیامدهای منفی آن است. بدین منظور از نظریه «وابستگی به مسیر»، برای تبیین این رابطه بهره گرفته شده است. سوال اصلی تحقیق، به این امر اختصاص یافته است که؛ وابستگی به مسیر چگونه با توجه به محیط و شرایط آن دوره سبب ساز پیش رفتن اوضاع به سمت و سوی خصومت و دشمنی بین دو کشور گردیده است. مدعای این پژوهش بر این فرضیه استوار است که، تصمیمات متقابل دو کشور پس از آن واقعه به عنوان یک نقطه عطف، متضمن وابستگی به مسیر بوده است و بواسطه آن قابل تبیین است. بنابراین، پس از جستجو در کتب و مقالات مختلف، با سود جستن از روش کیفی به تحلیل و تبیین تصمیمات و اقدامات طرفین درگیر در بحران مبادرت نمودم. یافته های پژوهش بر تاثیر منفی وابستگی به مسیر در محیط بحرانی و عدم اطمینانِ حاصل از آن بزنگاه مهم دلالت دارد. نتیجه این که؛ تصمیمات تهران و واشینگتن به دلیل وابسته به مسیر بودن در هر مرحله، بر وخامت اوضاع افزوده است.
توازن قوا عاملی محرک در کنشگریِ مسکو نسبت به واشنگتن؛ مطالعه ی موردی: حوزه ی راهبردی اوراسیای مرکزی
حوزههای تخصصی:
گرایش به سوی منطقه گرایی سبب شده است تا آوردگاه راهبردی اوراسیای مرکزی به عنوان یکی از مهم ترین مناطق ژئوپلیتیکِ جهان، بنا به موقعیت امنیتی، راهبردی و اقتصادیِ ویژه ای که احراز نموده است بیش از پیش در کانون توجه روسیه، ایالات متحده و دیگر قدرت های منطقه ای و جهانی قرار گیرد. در این میان مسکو که در سودای احیای جایگاه ابرقدرتی خود است طی سالیان اخیر با تکیه بر ذهنیت تاریخی، دکترین خارجِ نزدیک، رویکرد نواوراسیاگرایی و همچنین گفتمان ژئوپلیتیکِ منفعت بنیان در عرصه سیاست خارجی کوشیده است تا راهبرد امنیتی خود را از راهبردی جهانی با رویکردی مضیق به راهبردی منطقه ای با رویکردی موسع تبدیل نموده و از این رهگذر راهبرد توازن قوا را به عنوان الگویِ رفتاری خود برای مواجهه با یک جانبه گرایی واشنگتن در پیش گیرد. نوشتار حاضر با استفاده از مؤلفه های تئوریکِ مُستتر در تئوری توازن قوا و همچنین بهره گیری از روش پژوهش کیفی و ابزار مطالعات اَسنادی، کوشیده است تا به این پرسش پاسخ دهد که در چارچوب راهبرد موازنه قوا، روسیه چه تمهیداتی را برای مقابله با اقدامات یک جانبه ایالات متحده در حوزه راهبردی اوراسیای مرکزی در پیش گرفته است؟ فرضیه ای که در مقابل پرسش مزبور قابل طرح می باشد ناظر بر آن است که مقامات کرملین از طریق تولید نظام های معنایی، شیوه تفسیر مادی و بازچینش مستمر فهرست دوستان/دشمنان کوشیده اند تا با تلقی واشنگتن به عنوان کنشگری چالش گر، مهار این بازیگر فرامجموعه ای را با هدف تحدیدِ نفوذ، قبض ژئوپلیتیک و کاهش وزن راهبردی در قالب راهبردهای نظامی، اقتصادی و همچنین سیاسی و امنیتی (بحران اوکراین) در پیش گیرند.
موضع نهادهای بین المللی به ویژه سازمان ملل متحد به اختلافات ایران و آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال سوم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
964 - 983
حوزههای تخصصی:
دیوان داوری ایران و امریکا را می توان به عنوان الگویی از مراجع داوری بین المللی در حل وفصل اختلافات مالی با مبالغ کلان بین کشورها محسوب داشت. بیانیه های الجزایر علاوه بر ارائه راهکار حل بحران سیاسی، دربرگیرنده اسلوب حقوقی حل وفصل دعاوی حقوقی بین دو دولت بود که در این راستا دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا تأسیس گردید. دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا در سال 1981 و به منظور فیصله بحران بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده ناشی از اشغال سفارت آمریکا در تهران و نگهداری 52 نفر از اتباع آن کشور تأسیس شد. این دیوان مرجع داوری بین المللی موردی به شمار می رود که از صلاحیت شخصی و موضوعی برخوردار است. این دیوان داوری مهم ترین مرجع داوری حل وفصل اختلافات بین المللی در دنیا به حساب می آید. دیوان داوری دعاوی ایران و ایالات متحده ماهیت بین المللی دارد و بی تردید تابع قواعد و مقررات حقوق بین الملل است و امروزه کمتر کسی تردیدی در بین المللی بودن ماهیت این دیوان به خود راه می دهد. مهم ترین مشارکت دیوان در داوری تجاری بین المللی مجموعه گسترده سابقه قضائی است که دیوان به موجب قواعد داوری آنسیترال آن ها را توسعه داده و از خود به جای گذارده است.
کارکرد و ضمانت اجرای اِعراض متهم از حق سکوت در حقوق کیفری و رویه قضایی ایران و ایالات متحده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق تطبیقی جلد ۱۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
193 - 210
حوزههای تخصصی:
حق سکوت و لزوم اعلام این حق از سوی پلیس به متهم در حقوق کیفری ایران واجد کارکرد و ضمانت اجراء است. لیکن اعراض از حق سکوت، کارکرد و ضمانت اجراء آن در حقوق کیفری ایران مسکوت است. این وضعیت در حقوق کیفری و رویه قضایی محاکم ایالات متحده دارای کارکرد و ضمانت اجراء می باشد. از این حیث، این مساله با در نظر گرفتن دو نظام حقوقی واجد اهمیت است تا به این سوال پاسخ داده شود که کارکرد و ضمانت اجرای اعراض متهم از حق سکوت چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که سکوت متهم در بازجویی پلیس از وی در هر حالت به معنای استفاده از حق سکوت است. لیکن حقوق کیفری و رویه قضایی ایالات متحده در این زمینه قائل به تفکیک است. اگر متهم در بازجویی پلیس از او سکوت کند، سکوت او به معنای اعراض از حق سکوت است. در این شرایط که متهم بازداشت نیست، سکوت او در مقابل بازجویی پلیس به معنای استفاده از حق سکوت نیست. لذا متهم باید برای احتراز از این شرایط به صراحت اعلام کند که خواهان استفاده از حق سکوت است، هرچند که پلیس به او حق سکوت را قبل از شروع بازجویی گوشزد نکرده باشد. در غیر این صورت سکوت متهم به معنای اعراض او از حق سکوت و نتیجه آن در مرحله محاکمه به ضرر او می باشد.
سیاست ها، راهبردها و برنامه ریزی منطقه ای ایالات متحد آمریکا در غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چالش های امنیتی در غرب آسیا به واسطه زوال قابل توجه ساختار امنیتی از سال 2003 تعریف می شود. تحولات سیاسی و امنیتی که به دنبال یک خلأ سیاسی و امنیتی در کنار تغییر در توازن قدرت در منطقه رخ داد موجب شد قدرت های بین المللی و بازیگران منطقه ای با چالش های جدید و تهدیدهای بی سابقه در همه سطوح (داخلی، منطقه ای و بین المللی) مواجه شوند. در بسیاری از موارد چالش های امنیت توسط قدرت های فرا منطقه ای حفظ شده است. بزرگ ترین و طولانی ترین مداخله اخیر در منطقه بی شک مداخله آمریکا در عراق بعد از براندازی صدام و جدیدترین آن حضور ائتلاف آمریکایی در سوریه بوده است. در هردوی این موارد رژیم امنیتی تضمین کننده امنیت منطقه صورت نگرفت و معمای امنیت پیچیده تر هم شد... همچنین رویکرد رئالیستی و نوع نگاه نظامی هم تاکنون پاسخی برای بحران امنیت نتوانسته تهیه کند. بهترین و بارزترین شرح این مسئله را می توان به دخالت های نظامی در عراق و سوریه دید که نه تنها به ثبات بلندمدت منجر نشد، بلکه تنش های جدیدی سر باز کرد و عملاً آن ها را به کشورهایی چندپاره تبدیل کرد. از طرفی قدرت های فرا منطقه ای در حوزه مسائل نظامی تلاش داشته اند تا بازار تسلیحات خود را در میان طالبان همیشگی آن ها در منطقه تأمین کنند. در گفتمان واقع گرایی، این فرضیه که معضل امنیتی یک دولت با به حداکثر رساندن قدرت نظامی حل خواهد شد، با این مشکل روبه رو می شود که همه کشورها نمی توانند به یک اندازه رشد کنند و اگر امنیت یک کشور به ضرر و هزینه کشور دیگری تأمین شود، نتیجه ای جز بحران امنیت نخواهد داشت.
تحریم های یکجانبه علیه ایران از منظر حقوق بین الملل کیفری: جنایت علیه بشریت؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحریم یکجانبه در وهله نخست، ناقض اصول و هنجارهای حقوق بین الملل به نظر نمی رسد. حقوق بین الملل مدرن که همچنان در قیاس با حقوق ملی، از حیث ساختار بدوی و نوپاست، به تابعان خود این مجوز را اعطاء کرده تا به مدد ساز و کارهایی همچون تحریم، به قیام علیه نقض تعهد یا ارتکاب تخلف برخیزند و بدین سان در مواردی توانسته خلأ ناشی از نقص ساختار را مرتفع نماید. با این حال، چنین مجوزی قید اطلاق نداشته و هرچند می تواند در اشکال چندجانبه یا یکجانبه، اعمال شود، خود مقید به رعایت اسلوب و چارچوب هایی حقوقی است. نقض حقوق بشر یا قواعد بنیادین حقوق بین الملل از جمله خطوط قرمزی است که اعمال تحریم با عبور از این شاکله ها، اعتبار حقوقی تحریم را زیر سؤال برده و چه بسا آثار توسل به تحریم را مصداقی از ارتکاب تخلف یا تحقق جنایت بین المللی مبدل می سازد. در این مقاله درصددیم تا ضمن تأملی در آثار و تبعات تحریم یکجانبه علیه ایران، به واکاوی این امر بپردازیم که آیا نتایج و آثار تحریم های یکجانبه می تواند جنایتی بین المللی تلقی شود؟ با توجه به اقسام جنایت بین المللی در این نوشتار به امکان و امتناع تحقق جنایت علیه بشریت از رهگذر ارتکاب تحریم های یکجانبه خواهیم پرداخت.
بررسی زندگی خانوادگی سالمندان در ایالات متحده آمریکا
منبع:
تامین اجتماعی دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۱)
211 - 238
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به زندگی خانوادگی سالمندان آمریکایی پرداخته می شود و تعریف سالمندی، زمینه جمعیت شناختی سالمندان، روابط زناشویی در میان سالمندان، پدربزرگ/مادربزرگ بودن، مسئله مراقبت از نوه ها، تبادلات بین نسلی و پیچیدگی خانوارهای سالمند مورد بررسی قرار می گیرند. از آن جا که امید به زندگی نسبت به گذشته بیش تر شده است، تمرکز بر زندگی خانوادگی آمریکایی های سالمند امروزی عمدتاً معطوف به مسئله دگرگونی است و نه مسئله پیوستگی. گرچه برخی از پیوستگی ها آشکار هستند، مانند نقش زنان سالمند به عنوان مراقب و آسیب پذیری سالمندان فقیر، اما دگرگونی های ایجادشده به مراتب مهم تراند. امروزه بیشتر آمریکایی ها در دهه های هفتاد و هشتادسالگی زندگی شان قرار دارند و پیچیدگی های خانوادگی سال های اولیه زندگی و نیز مسائل مربوط به فرزندان و نوه های شان را به همراه دارند. از سوی دیگر، یکی از چالش های ساختار جمعیتی مسن این است که چه کسانی از افراد سالخورده، که تعدادشان رو به افزایش است، مراقبت خواهند کرد. این امر زمانی اهمیت می یابد که فرد در سطح کلان، هزینه های برنامه های دولتی برای حمایت از سالمندان، مانند تأمین اجتماعی، و در سطح خرد، مراقبت های بین فردی را مد نظر قرار دهد. افزون براین، جمعیت سالمند نه تنها به لحاظ نژاد، بلکه از نظر وضعیت ارتباط و نقش های خانوادگی به طور فزاینده ای متنوع است. بیشتر سالمندان به طور موقت، منظم و یا دائم از نوه های شان مراقبت می کنند؛ و رشد مهاجرتْ افزایش دهنده گوناگونی نژادی- قومی جمعیت سالمند است.
تحلیل رقابت یا همکاری؛ آینده حضور آمریکا و چین در غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حضور روزافزون چین در منطقه غرب آسیا منجر به شکل گیری مباحث متعددی در مجامع آکادمیک و عرصه های سیاست-گذاری شده است. در حال حاضر چین به عنوان تهدید راهبردی در سطح جهانی برای منافع ایالات متحده مطرح است. حضور روزافزون چین در منطقه منجر به طرح این پرسش شده است که تا چه اندازه سیاست ایالات متحده و چین دستخوش تغییر خواهد شد و چه آینده یا آینده هایی را می توان برای حضور راهبردی چین و ایالات متحده در منطقه ترسیم کرد؟ مطابق فرضیه این پژوهش موقعیت راهبردی منطقه ایجاب می کند که با وجود رقابت راهبردی چین و ایالات متحده در سطح جهانی، در منطقه غرب آسیا با یکدیگر همکاری خواهند کرد. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و ناظر بر رویکرد آینده پژوهی است. طبق یافته های پژوهش می توان گفت که حضور ایالات متحده و چین در منطقه غرب آسیا در قالب چهار آینده «ممکن، باورکردنی، محتمل و مطلوب» قابل بررسی است. با توجه به نیاز این دو دولت فرامنطقه ای به منطقه غرب آسیا، می توان گفت که آینده مطلوب، همکاری است و حضور هر دو دولت در منطقه قابل پیش بینی است.
روند پژوهی تداوم جنگ تجاری آمریکا علیه چین (2018-2022)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
133 - 162
حوزههای تخصصی:
جنگ تجاری آمریکا علیه چین در دولت ترامپ آغاز شد و بر معادلات سیاسی و اقتصادی جهان تاثیرزیادی گذاشت. در این پژوهش سعی می شود به این سوالات پاسخ داده شود. نخست اینکه، چرا جنگ تجاری در دوره ترامپ مورد توجه قرار گرفت؟ دوم، چرا باوجود افزایش تنش اقتصادی دولت ترامپ با دیگرکشورها، در نهایت جنگ تجاری آمریکا بر روی چین متمرکز شد؟ و در نهایت، آیا در دوره بایدن جنگ تجاری مورد نظر ترامپ فروکش کرده و اگر نه چه تغییر و تحولاتی در اجرای آن بوجود آمده است؟ بنابر فرضیه، تاکید بر جنگ تجاری در سیاست خارجی ترامپ متاثر از سیاست ملی گرایانه وی در باز تعریف روابط اقتصادی آمریکا با دیگر کشورها بوده است، اما به دلیل رقابت استراتژیک آمریکا با چین، جنگ تجاری آمریکا بر روی چین متمرکز شد. در دوره بایدن نیز علی رغم تاکید دولت وی بر کاهش تنش تجاری با چین، رویکرد جنگ تجاری علیه چین تداوم یافته است. در یافته های پژوهش مشخص شد دولت بایدن بجای تاکید مستقیم بر جنگ تجاری، سعی می کند اقدامات خود بر علیه چین را با دلایل دیگری غیر از جنگ تجاری همراه کند و عملا به دنبال دستیابی به یک ائتلاف جهانی و منطقه ای در آسیا در اطراف چین است. ماهیت این پژوهش توصیفی تحلیلی است و جمع آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل آنها به روش کیفی در قالب روند پژوهی انجام گرفته است.
مطالعه تطبیقی جایگاه کمک اقتصادی در سیاست خارجی ایالات متحده و چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش و میزان استفاده از ابزارهای اقتصادی ازجمله کمک اقتصادی، در سیاست خارجی قدرت های بزرگ در چند دهه اخیر رو به رشد بوده است. ایالات متحده در دوران پس از جنگ جهانی دوم، به بزرگ ترین اعطاکننده کمک های اقتصادی تبدیل شد و برای جلوگیری از گسترش کمونیسم اقدام به اعطای کمک های اقتصادی به بسیاری از کشورها در مناطق مختلف جهان نمود. گرچه، ایالات متحده سابقه طولانی تری در اعطای کمک های اقتصادی داشته، امّا سایر قدرت های بزرگ ازجمله قدرت های نوظهوری همچون چین در طی چند دهه اخیر رشد قابل توجّهی در اعطای این کمک ها داشته اند و به رقبای مهمّ ایالات متحده در اعطای این کمک ها تبدیل شده اند. برجسته شدن نقش کمک های اقتصادی و استفاده مکرر ایالات متحده و چین از آن سبب شده تا ارزیابی تطبیقی کمک های اقتصادی این دو کشور به عنوان دو کنش گر بسیار مهم سیاست بین الملل اهمیت یابد. در این راستا، پرسش اصلی نوشتار پیش رو این است که سیاست کمک اقتصادی ایالات متحده و چین چه مشابهت ها و تفاوت هایی دارند؟ یافته های مقایسه سیاست کمک اقتصادی چین و ایالات متحده نشان می دهد چین و ایالات متحده باوجود تفاوت ها در روش ها و ساختارهای اعطای کمک، هر دو از سیاست کمک اقتصادی برای رشد نفوذ و دستیابی به اهداف اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیک خود در مناطق و کشورهای مختلف جهان استفاده می کنند. با این وجود، سیاست کمک اقتصادی ایالات متحده ازنظر سازوکار اعطا کمک شفاف تر از چین است. همچنین، چین با استفاده از مفاهیم کمک به جهان جنوب به این کمک ها اعتبار می بخشد و این در حالی است که کمک های اقتصادی ایالات متحده با استفاده از مفاهیمی همچون حمایت از اقتصادهای بازارمحور، کمک به حکمرانی دموکراتیک و حمایت از حقوق بشر مشروعیت داده می شود. پژوهش حاضر با استفاده از روش مقایسه ای انجام شده است.