مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
احاله مسئولیت
حوزه های تخصصی:
دهه هاست که ایالات متحده در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه به عنوان یک بازیگر عمده غیرمنطقه ای ایفای نقش می کند و به واسطه این حضور مستمر و مداوم برای خود منافعی را مترتب است. از منافع اقتصادی حاصل از فروش تسلیحات نظامی گرفته، تا امنیت در تامین انرژی و حمایت از متحدان منطقه ای. وقوع انقلاب اسلامی منجر به دگرگون شدن محیط منطقه گردید که در نهایت آثار مستقیم بر منافع ایالات متحده در منطقه گذارد و این کشور را با چالش هایی مواجه ساخت.پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی نگاشته شده است، به دنبال پاسخ به این سوال می باشد که: چالشهای ایجاد شده بر منافع منطقه ای ایالات متحده به موجب انقلاب اسلامی ایران چیست؟ و در پاسخ آورده ایم: انقلاب اسلامی ایران بعد از چهار دهه از وقوع آن، ضمن از دست رفتن مهمترین شریک استراتژیک آمریکا و بازار تسلیحاتی آن (ایران) امروزه ایران را در جایگاه یکی از تاثیرگذارترین بازیگران منطقه ای، با ظرفیت نفوذ سیاسی در تعیین معادلات داخلی کشورهای منطقه (عراق، لبنان، یمن) و حضور میدانی در تداوم دولت های منطقه(سوریه) بوده که منجر به آسیب پذیری منافع آمریکا گشته است.جهت اثبات فرضیه فوق، در طول پژوهش با ذکر زمینه های تاریخی جهت فهم دقیق تر موضوع، از نظریه «احاله مسئولیت» و «موازنه قوا» جان مرشایمر استفاده گردیده است.
موازنه گری از دور به مثابه استراتژی ایالات متحده در قبال داعش (2013 تا 2017)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکل گیری فعالیت داعش، تحولات مهمی را در خاورمیانه به دنبال داشته است. در این میان، سیاست خارجی ایالات متحده در قبال داعش به شکل قابل توجهی در روابط منطقه تاثیرگذار بوده است؛ این مسئله حاکی از استمرار استراتژی کلان موازنه گری از دور است که پس از جنگ جهانی دوم، مدّنظر سیاستمداران آمریکا بوده است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که سیاست خارجی ایالات متحده در قبال داعش در سال های 2013-2017، چگونه قابل تبیین است؟ فرضیه محوری پژوهش این است که آمریکا با استفاده از استراتژی های کلان موازنه گری از دور، از یک سو مسئولیت مقابله با داعش را به عراق، سوریه، ایران و برخی دیگر از دولت های منطقه احاله کرده و از سوی دیگر از داعش به عنوان ابزار موازنه سازی برای جلوگیری از به وجود آمدن قدرت جدید و برتر در منطقه استفاده می-کند. احاله مسئولیت، روشی برای کاهش هزینه ها و همچنین کاهش خطرات ناشی از موازنه گری مستقیم است. پژوهش حاضر از نوع ت ح قیق کاربردى و با روش توصیفی و تحلیلی انجام گرفته است. یافته های پژوهش، حکایت از آن دارد که ایالات متحده در سال های 2013-2017 تلاش دارد از یک سو داعش را مهار و از سوی دیگر نفوذ خود را با هزینه دولتی که مسئولیت به آن احاله شده، افزایش دهد.
چشم انداز خروج آمریکا از غرب آسیا در پرتو سیاست راهبردی منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
174 - 224
حوزه های تخصصی:
آمریکا به عنوان مهم ترین کنشگر فرامنطقه ای نفوذ زیادی در غرب آسیا پیدا کرده و ائتلاف های نظامی و امنیتی متعددی با دولت های درون منطقه ای منعقد ساخته است. روندهای نوظهوری نظیر افزایش روز افزون قدرت چین و شکوفایی نفت شیل در آمریکا منتج به تولید فرض کاهش اهمیت غرب آسیا برای این کشور و متعاقباً تشدید روند خروج شده است. مسئله اصلی پژوهش واکاوی پنداره خروج آمریکا از غرب آسیا در سپهر اهداف و راهبردهای منطقه ای است. هدف محوری پاسخگویی به این سوال است که آیا آمریکا در پرتو سیاست راهبردی منطقه ای، قصد خروج از غرب آسیا را دارد؟ فرضیه پژوهش این است که اهداف آمریکا در غرب آسیا از قاعده پابرجایی پیروی کرده و تغییر محسوسی نیافته است، اما راهبرد جنگ پیاده نظام و دخالت مستقیم به دلیل فرسایشی بودن، هزینه زیاد و فرجام نامشخص، به سمت راهبرد هوابرد و عملیات نقطه ای، مداخله غیرمستقیم و درگیر ساختن بازیگرن منطقه ای سوق پیدا کرده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که اهداف آمریکا از جمله امنیت اسرائیل، کنترل قیمت و کریدورهای انرژی، سد نفوذ چین و روسیه، تجارت جنگ و تسلیحات و سد نفوذ ایران و جستارگشایی از راهبردهایی نظیر موازنه سازی فراکرانه ای، شبکه سازی پایگاهی، طعمه گذاری، آتش بیاری معرکه، عملیات پهپادی، تشکیل ناتوی عربی و تجزیه و تسخیر نه تنها نشانگر قصد خروج نیست، بلکه حاکی از تلاش جهت حضور بلندمدت است. روش پژوهش کیفی بوده و از رویکرد تحلیل اسنادی بهره برده شده است.
نقش هند در استراتژی احاله مسئولیت آمریکا برای مهار چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۴۲)
139 - 169
آمریکا با پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق به عنوان یک قدرت بزرگ، برتری جهانی یافت. اما تحولات عرصه بین الملل در دهه های اخیر به ویژه خیزش قدرت های نوظهوری ازجمله چین سبب گشت تا آمریکا با چالش های جدی در توزیع قدرت خود در نیمکره شرقی مواجه گردد. چین در سال های اخیر به بازیگری تأثیرگذار در نظام بین الملل مبدل گشته و در پی آن بود تا با بهره گیری از قدرت اقتصادی، نفوذ سیاسی و امنیتی خود را در جهان به ویژه حوزه هندو-پاسیفیک گسترش دهد. این مسئله برای دولت واشنگتن که دارای منافع راهبردی بسیار در این منطقه بود؛ قابل قبول واقع نشد. از همین رو استراتژی آمریکا در جهت مهار قدرت چین در قالب استراتژی احاله مسئولیت در منطقه هندو-پاسفیک تبلوریافته و کشور هند در میان متحدان آمریکا به سبب موقعیت ویژه در این منطقه توانسته به عنوان یکی از مؤتلفین اصلی واشنگتن به نقش آفرینی بپردازد. مقاله حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال بود که چگونه هند در استراتژی احاله مسئولیت آمریکا در منطقه هندو-پاسیفیک برای مهار چین نقش آفرینی کرده بود؟ در پاسخ به این سؤال که با روش تبیینی-تکوینی و ابزار تحقیق کتابخانه ای بررسی شده است ؛ فرضیه و یافته های پژوهش نشان می دهد که آمریکا در ابعاد اقتصادی-تجاری و نظامی-امنیتی از طریق سرمایه گذاری، تجارت دوجانبه، ائتلاف های دوجانبه و چندجانبه، امضای موافقت نامه های نظامی-امنیتی و... با کشور هند درصدد ائتلاف سازی چندجانبه و پیوند منافع استراتژیک بود که استراتژی احاله مسئولیت آمریکا را جهت مهار چین تقویت کند.
تأثیر استقرار طرح سپر دفاع موشکی آمریکا در خاورمیانه و کنش های جمهوری اسلامی ایران: از منظر واقع گرایی تهاجمی
منبع:
راهبرد سیاسی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۸
1 - 34
حوزه های تخصصی:
استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در خاورمیانه به عنوان یک منطقه انرژی زای حیاتی با هدف حفظ و استمرار هژمونی در نیمکره غربی صورت گرفته است. بنابراین، آمریکا با استراتژی موازنه دور از کرانه و اتحاد و ائتلاف با بازیگران منطقه خاورمیانه درصدد مهار و کنترل جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک هژمون منطقه ای بالقوه از طریق استقرار سپر دفاع موشکی برای مهار و کنترل ایران است. همچنین آمریکا افزون بر ایجاد سپر دفاع موشکی در ترکیه، اقدام هایی را برای افزایش توان دفاع هوایی کشورهای حوزه خلیج فارس انجام داده است. فروش سامانه هوایی پاتریوت به چهارکشور عربی حوزه خلیج فارس و ارسال رادارهای «ایکس-باند» و سایر تجهیزات دفاع هوایی به رژیم صهیونیستی از جمله اقدام های آمریکا در این زمینه بوده اند. بنابراین، این مقاله با کاربست نظریه واقعگرایی تهاجمی درصدد پاسخ به این سؤال است که گسترش سپر دفاع موشکی آمریکا در خاورمیانه با چه هدف بوده و چگونه بر کنترل افزایش قدرت ایران تأثیر گذاشته است؟ بر این اساس فرضیه پژوهش این است که سپر دفاع موشکی آمریکا با هدف حفظ و استمرار هژمونی منطقه ای آمریکا و مهار و کنترل افزایش قدرت نظامی و موشکی جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه استقرار یافته است.
قدرت مدنی و راهبرد سیاسی – امنیتی: مطالعه موردی ژاپن در آسیای جنوب غربی و جنوب شرقی
حوزه های تخصصی:
قدرت مدنی از نظامی گری اجتناب می کند و از ابزارهای نرم برای دستیابی به اهداف خود بهره می گیرد. آلمان، ژاپن و اتحادیه اروپا به عنوان قدرت های مدنی در نظر گرفته می شوند. هدف این پژوهش بررسی راهبرد سیاسی –امنیتی قدرت مدنی با تاکید بر مقایسه راهبرد سیاسی – امنیتی ژاپن در آسیای جنوب غربی و آسیای جنوب شرقی است. سوال پژوهش این است که راهبرد سیاسی – امنیتی قدرت های مدنی برای دستیابی به اهداف خود به صورت عام و ژاپن به عنوان یک قدرت مدنی در آسیای جنوب غربی و آسیای جنوب شرقی، دارای چه ویژگی هایی است؟. نتایج نشان می دهد که قدرت های مدنی عمدتا به قدرت هژمون برای تأمین اهداف سیاسی- امنیتی خود اتکا می کنند. به همین خاطر است که ژاپن در آسیای جنوب غربی در قالب راهبرد انطباق، اهداف سیاست خارجی خود را پیگیری می کند و در آسیای جنوب شرقی تا 2010 در قالب راهبردی مشابه و از 2010 به بعد، به نظر می رسد در قالب راهبرد احاله مسئولیت مشارکتی با امریکا، اهداف سیاسی - امنیتی خود را پیگیری می کند؛ به همین خاطر گفته می شود در کنار موازنه نرم از ابزارهای مربوط به موازنه سخت نیز برای مهار چین بهره می گیرد. روش پژوهش مورد استفاده از نوع تطبیق نظریه با مورد و روش تحلیل کیفی مقایسه ای است.
جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا: تقابل راهبردی در منطقه غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
73 - 100
روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران یکی از حساس ترین و در عین حال پیچیده ترین نوع روابط کشورها در نظام بین الملل بوده و الگوی رفتاری دو طرف در طی چهار دهه گذشته الگوی تعارضی بوده است. آمریکا در طول دهه های گذشته انواع راهبردها را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته که یکی از آن ها مهار بوده است. بنابراین هدف اصلی در این مقاله بررسی مولفه های تقابل راهبردی آمریکا در قالب راهبرد مهار و سیاست های مقابله ای جمهوری اسلامی ایران است که متناسب با هدف، سئوال اصلی مقاله به این صورت مطرح می شود که راهبرد مهار ایران از سوی آمریکا از چه مولفه هایی برخوردار بوده و چه نتیجه ای داشته است؟ این پژوهش از نوع کیفی و روش انجام آن مطالعه اسنادی مبتنی بر رویکرد توصیفی- تحلیلی می باشد، همچنین از منابع کتابخانه ای و پویش اینترنتی برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. یافته های پژوهش بیانگر این امر است که مهار ایران بعد از انقلاب اسلامی همواره یکی از محورهای اصلی سیاست آمریکا در منطقه غرب آسیا بوده و تحولات منطقه ای در سال های اخیر نشان می دهد راهبرد مهار ایران با شکست مواجه شده و حضور و نفوذ موثر ایران در منطقه نه تنها کاهش نیافته بلکه روز به روز افزایش نیز یافته است.