مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
توازن قوا
حوزه های تخصصی:
در پی حمله نظامی ایالات متحده امریکا و کشورهای متحد آن به عراق در سال 2003، مجموعه ای از خشونت ها و درگیری های قومی - مذهبی و عملیات های تروریستی متعدد در این کشور صورت گرفت که تا به امروز نیز ادامه دارد. در این مقاله با کمک گرفتن از دو تئوری واقع گرایی و فمینیسم به بررسی علمی پیامدهای جنگ عراق پرداخته شده است. هدف این مقاله روشن ساختن این مسئله است که دو نظریه واقع گرایی و فمینیسم چگونه نتایج اشغال عراق را تحلیل می کنند و کدامیک قدرت تبیین بهتری دارند. نویسندگان پس از بررسی دیدگاه های این دو نظریه روابط بین الملل به این نتیجه رسیده اند که رویکرد واقع گرایی در زمینه مباحث خرد گرایی (سود و هزینه)، توازن قوای منطقه پس از اشغال و قدرت و منافع آمریکا در جنگ عراق از توان تحلیلی بالایی برخوردار است. فمینیسم نیز به لحاظ هستی شناسی و روش شناسی خاص خود که باعث توجه به نقش افراد و گروه های قومی- مذهبی و همچنین مباحث جنسیتی و اخلاقی در جنگ عراق می گردد، توانایی تبیین بخشی از نتایج جنگ عراق را دارد که از دیدگاه واقع گرایان پنهان می ماند.
تحولات اوکراین و تأثیر آن بر نظام بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از منظر نظریه های روابط بین الملل، نظام بین الملل محیطی است که تمامی رفتارها، جهت گیری ها، نیت ها و خواسته های اجزای تشکیل دهنده از آن محیط تأثیر می پذیرند؛ بنابراین هر تحولی که در این نظام صورت می گیرد، ممکن است قانونمندی های رفتاری بازیگران را تغییر دهد. تحولات اوکراین در سال 2013 که آثار آن تا به امروز نیز تداوم داشته است، یکی از جدیدترین تحولاتی است که آثار متعددی بر نظم منطقه ای و بین المللی داشته است. باوجود اهمیت بررسی پیامدهای منطقه ای تحولات اوکراین، شناسایی آثار این تحولات بر عرصه بین المللی بیش ترین اهمیت را دارد که هدف این پژوهش نیز بررسی همین آثار است. این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که تحولات سال 2013 اوکراین چه آثار و پیامدی بر نظام بین الملل داشته است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که عمده ترین تأثیر این تحولات در سال 2013، نزدیکی روسیه و چین و تقویت توازن قوا در قرن بیست و یکم است. برخی عقیده دارند که توازن قوا استعاره ای قدیمی است که توان تحلیل پدیده های قرن بیست و یکم را ندارد، اما پژوهش حاضر استدلال می کند که آنچه بعد از تحولات اوکراین در عرصه بین المللی در حال وقوع است، توازن قوایی است که روسیه و چین از طریق نزدیکی به همدیگر در حال شکل دادن به آن هستند. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است
مهمترین عوامل مؤثر در اتخاذ نقش مداخله گر روسیه در منطقه خاورمیانه
در سال های اخیر و بخصوص پس از خیزش های عربی منطقه، روسیه بعنوان بازیگر فرامنطقه ای فعال در خاورمیانه ایفای نقش نموده است. اتخاذ چنین نقشی بخصوص از دوران ریاست جمهوری پوتین مورد توجه بوده لیکن تحت تاثیر تحولات داخلی و بخصوص منطقه ای و بین المللی با فراز و فرودهایی همراه گردیده است. در چند سال اخیر حوادث خاورمیانه در قالب مسئله سوریه موجب ایفای نقشی فعال و موثر از جانب روسیه در خاورمیانه و مقابله با یکه تازی غرب به رهبری آمریکا در این منطقه شده که در پژوهش پیش روی در قالب پیروی روسیه از توازن قوا مورد بررسی و تبیین قرار گرفته است. بر این اساس این پژوهش بر آن است تا به کمک روش توصیفی- تحلیلی به این سوال پاسخ دهد که: مهمترین عوامل موثر در اتخاذ نقش مداخله گر روسیه در منطقه خاورمیانه در سال های اخیر کدامند؟ در پاسخ به این سوال فرضیه این پژوهش عبارت است از اینکه: در سال های اخیر و بخصوص در دوران ریاست جمهوری پوتین، نقش مداخله گر روسیه در خاورمیانه، تحت تاثیر محرکه های امنیتی، سیاسی و اقتصادی و نیز یکجانبه گرایی آمریکا، در جهت احیای نقش روسیه در عرصه بین الملل به اجرا درآمد. در این پژوهش، رویکرد توازن قوا بعنوان مفروض اصلی ما برای سیاست خارجی فدراسیون روسیه در منطقه خاورمیانه مطرح است.
راهبرد سیاست خارجی ایران در توازن قوای منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و یکم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۸۲)
183 - 206
حوزه های تخصصی:
پویایی های منطقه ای به ویژه بعد از وقایع بهار عربی، بروز بحران های جدید ازجمله در سوریه و عراق و بروز پدیده تروریسم داعش و تضعیف دولت ها و به تبع بازتعریف نقش بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای برای پرکردن خلأ قدرت، زمینه های شکل گیری راهبرد جدیدی در سیاست خارجی ایران را اجتناب ناپذیر می کند که قابلیت سازگاری با محیط در حال انتقال منطقه ای را داشته باشد. فرضیه اصلی این مقاله این است که دو اصل تقویت «همکاری های منطقه ای» و «بازدارندگی تهدید از منطقه» (به شکل سخت و نرم) باید به نوعی تعادل در شرایط جدید برسند تا جایگاه ایران در توازن قوای منطقه ای حفظ شود. بر این اساس، نویسنده ضرورت ترکیب تدریجی دو راهبرد جاری سیاست خارجی و معرفی راهبرد سومی را اجتناب ناپذیر می داند که از آن به عنوان «ایران قوی از درون» یاد کرده است.
اهداف و راهبرد امنیتی روسیه در قبال بحران سوریه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیست و یکم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸۴
143 - 168
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رویکردها و اهداف راهبرد امنیتی روسیه در قبال بحران سوریه بوده و درپی یافتن علت و معلول و میزان تاثیر متغیر مستقل پژوهش (کنش قدرت های بزرگ در مورد بحران سوریه) بر متغیر وابسته (واکنش ساختاری قدرت های بزرگ) انجام شد. روش پژوهش توصیفی–تحلیلی بوده و اطلاعات با شیوه مطالعه کتابخانه ای گردآوری شدند. نتایج پژوهش نشان داد، واقع گرایان حاکم بر سیاست خارجی روسیه، هدف راهبردی خود را برمبنای بازی بُرد-بُرد میان روسیه و غرب تعریف کرده اند؛ لذا نقش روسیه در جلوگیری از حمله غرب به سوریه، نمود عملی از این واقع گرایی است. روسیه همواره می خواهد امریکا او را به عنوان همکار همتای خود در نظر بگیرد و در تحولات جهانی، این کشور را برابر با خود به حساب آورد. رهبران کرملین نمی خواهند نظم و ژئوپلیتیک منطقه به ضررشان تغییر کند؛ چراکه هم منافع اقتصادی زیادی را از دست می دهند و هم امکان تسری این تحولات به حوزه ی نزدیک روسیه وجود دارد. امروز چرایی پایداری کرملین در بحران موجود در کشور سوریه، نمود بارز و تعبیری واقع گرایانه از قدرت و پیچیدگی مفهوم امنیت به خود گرفته است. کرملین به خوبی می داند که آن قدر "بزرگ" نشده که توان ایجاد موازنه در برابر قدرت شبکه ای غرب را داشته باشد.
دیدگاه راهبردی اسرائیل و برآورد تهدید امنیتی آن برای خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
179 - 200
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش شناسایی تهدیدهای امنیتی (به ویژه تهدیدهای نظامی ناشی از برنامه های تولید تسلیحات هسته ای) اسرائیل، بررسی تأثیر این تهدیدها بر محیط امنیت منطقه ای خاورمیانه، و ارائه راهکارهایی برای مقابله با آنهاست. پرسش های پژوهشی عبارت اند از: 1. دیدگاه راهبردی و اصول سیاست های امنیت ملی اسرائیل چیست؟ 2. مهم ترین تهدیدهای امنیتی اسرائیل برای کشورهای خاورمیانه و به ویژه جمهوری اسلامی ایران چیست؟3. کشورهای منطقه باید چه سیاست هایی را برای مقابله با این تهدیدها در سیاستگذاری دفاعی خود در نظر بگیرند ؟ نتیجه کلی اینکه اگرچه سیاست های امنیتی اسرائیل برای خاورمیانه تهدید به شمار می آید، به دلایل بی شماری، از جمله آسیب پذیری فزاینده اقتصادی ناشی از میلیتاریسم، وابستگی خارجی به قدرت های بزرگ فرامنطقه ای به ویژه آمریکا، درگیری های سیاسی، اقتصادی- اجتماعی داخلی، برجسته تر شدن نقش سیاسی و فعالیت های مسلحانه گروه های تروریستی، تضعیف و در نهایت برکناری دولت های غیرمردمی و اقتدارگرای غرب گرا در خاورمیانه، دولت نتانیاهو به اهداف راهبردی خود نخواهد رسید. در شرایطی که توازن قوای منطقه خاورمیانه به نفع دولت ها، رهبران و ملت های خواهان آزادی ، مردم سالاری و عدالت اقتصادی- اجتماعی در حال تحول است، سیاست های ناکارامد نظامی گری، گسترش طلبی و جنگ افروزی به موفقیت حامیان آنها نمی انجامد.
راهبرد و الگوی رفتاری روسیه در تقابل ایران و رژیم صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد سال بیست و نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹۴
5-33
حوزه های تخصصی:
جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل به دلیل اختلافات راهبردی و خصومت های ایدئولوژیکی در سطوح مختلف با هدف به حداکثر رساندن قدرت منطقه ای خود، به کنترل، مهار و ایجاد بازدارندگی علیه یکدیگر پرداخته اند. پیوندهای عمیق تاریخی میان روسیه و اسرائیل، سطح مناسبات دیپلماتیک آنها را از سطح عادی به سمت استراتژیک سوق داده است. تحریم های آمریکا علیه مسکو و نقش میانجی گری اسرائیل در حل و فصل اختلافات با آمریکا، فرصتی را به تل آویو داد که از آن به عنوان برگ برنده در نزدیکی راهبردی با روسیه در جهت تضمین امنیت خود استفاده کند. این درحالی است که ایران و روسیه با تأکید بر منافع مشترک، به توسعه الگوهای مشارکتی در تنظیم روابط دوجانبه خود پرداخته اند. به طوری که سطح همکاری های نظامی و سیاسی ایران و روسیه، بیانگر تحول عظیمی در روابط دوجانبه دو کشور است. ازاین رو، تقویت جایگاه سیاسی و نظامی ایران و اسرائیل توسط روسیه، به یک عامل محرک تهدید امنیت ملی تبدیل شده است. سؤالی که در این پژوهش مطرح می شود این است که با وجود تقابل ایران و اسرائیل تاکنون، روسیه چه الگوی رفتاری را درقبال این دو متحد تاکتیکی خود اتخاذ کرده است؟ برای پاسخ به این سؤال، فرضیه ما این است که، مناسبات گسترده مسکو با ایران و اسرائیل و نقش آن ها در سیاست های منطقه ای و بین المللی روسیه باعث شده است که مسکو الگوی رفتاری توازن قوا را بهترین رویکرد درقبال این دو متحد تاکتیکی خود برگزیند. این مقاله به روش تحلیلی و برمبنای رویکرد موازنه قوا داده های پژوهش را موردتبیین قرار داده است.
سیاست توازن قوای روسیه در بحران سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۰ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
1167 - 1187
حوزه های تخصصی:
مداخله نظامی مسکو در بحران سوریه تابعی از منافع ژئواستراتژیک روسیه در خاورمیانه است. بحران سوریه، شکل جدیدی به نوع تعامل روسیه با بازیگران بین المللی و منطقه ای داد، به گونه ای که راهبرد روسیه از سال 2015 به بعد، تلاشی برای شکل دادن توازن قوا بین بازیگران در سوریه بوده است. از سوی دیگر، رقابت بازیگران منطقه ای در سوریه جهت برتری هژمونی در خاورمیانه، زمینه سیاست موازنه سازی از سوی روسیه را فراهم کرده است تا از ظهور یک هژمون منطقه ای جلوگیری کند. به طوری که صف بندی و رویکردهای متعارض بازیگران دخیل، نوعی نزدیکی و همراهی با روسیه را به منظور موازنه سازی علیه یکدیگر به وجود آورده است؛ نزدیکی که روسیه ضمن رد هر گونه اتحاد راهبردی، به برقراری موازنه قدرت با همه بازیگران اقدام کرده است. با درنظر گرفتن ملاحظات، این سؤال مطرح می شود که سیاست توازن قوای روسیه در بحران سوریه چه ویژگی هایی دارد؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش در پژوهش حاضر آزمون شده، این است که روسیه در بحران سوریه، سیاست توازن قوا را کارامدترین رویکرد در مواجهه با بازیگران بین المللی و منطقه ای به منظور دستیابی به اهداف و تقویت جایگاه خود برگزید.
آوردگاه ایندوپاسیفیک و رویارویی پکن واشنگتن در عصر پساجنگ سرد (2019- 2010)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پهنه سیاست بین الملل در فضای پساجنگِ سرد مناظرات نظری قابل توجهی را درخصوص دگردیسی هایِ ژرف پدیدار شده در ساختار نظام بین الملل تجربه کرده است؛ ازجمله تحولات مزبور تلاش مُجدانه قدرت نوظهور جمهوری خلق چین علیه هژمونی ایالات متحده در آوردگاهِ راهبردی ایندو پاسیفیک است که از آن تحت عنوان «بازی بزرگ جدید»یاد می شود. براساس بازی مزبور، پکن با کاربست رویکرد موازنه جویانه در برابر اصول سه گانه «اشاعه»، «گسترش» و «مداخله گراییِ» واشنگتن، در تلاش است تا با تأثیرگذاری بر دینامیک سیکل قدرت بین المللی و ایجاد سیستم تک چندقطبیِ متعادل، سهم خود را از قدرت جهانی افزایش داده و متعاقباً رقابت سنتی قدرت های بزرگ را وارد فصل نوینی نماید. پرسشی که نگارندگان پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی تحلیلی و بهره گیری از مؤلفه های تئوری رئالیسم تهاجمی درصدد پاسخ به چرایی آن برآمده اند این گونه ترتیب بندی شده است که رویکرد راهبردی جمهوری خلق چین به تحرکات ایالات متحده در حوزه راهبردی ایندو پاسیفیک بر چه مبنایی استوار است؟ فرضیه ای که از مَعبر پرسش فوق مطرح شده ناظر بر آن است که متأثر از شرایط ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیکِ حوزه راهبردی ایندو پاسیفیک، پکن کوشیده است تا در پرتو روابط و تعاملات نوینِ مسالمت آمیز، رویکرد توازن گرایانه ای را در سطوح داخلی و خارجی ردگیری نموده و متعاقباً به زمینه سازی و ایجاد سیستم چندجانبه متعادل مبادرت ورزد.
تحول مفهوم قدرت در قرن بیست و یک و آینده توازن قوا در منطقه جنوب غرب آسیا
حوزه های تخصصی:
مفهوم قدرت و منابع و ابزارهای اعمال آن همواره در درازای تاریخ دگرگون شده و تکامل یافته است. هر پیشرفت علمی یا فناوری خواه در ابزارهای جنگی نخستین یا ابزارهای نابودگر گروهی و یا در منابع اقتصادی یا سیاسی قدرت به شکلی در رفتار بازیگران نیز تغییراتی را ایجاد کرده و در بسیاری مواقع جابجایی در کانون های قدرت و صاحبان آن ایجاد کرده است. منطقه جنوب غرب آسیا به دلیل پراکندگی نامتوازن منابع قدرت و رفتارهای رقابتی بازیگران از پایان جنگ جهانی اول تاکنون همواره در تنش و بی ثباتی بوده است. در این نوشتار با بررسی دگرگونی های نوین در مفهوم و منابع قدرت، نتایج آن بر توزیع قدرت و توازن قوا در جنوب غرب آسیا مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. بررسی نشان می دهد که به ویژه در قرن بیست و یک و با از فروپاشی نظام سنتی توزان قوا در منطقه و از بین رفتن قدرت کشورهای عراق و سوریه و حتی لیبی و ورود بازیگران جدید و کم تجربه ای مانند قطر و امارات متحده به بازی های منطقه ای هرج و مرج این منطقه را تشدید و بی ثباتی دامنه داری را پی ریزی کرده است.
شرق آسیا و نظام توازن قوای دو قطبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره پنجم بهار ۱۳۹۲ شماره ۱۴
195 - 137
حوزه های تخصصی:
منطقه شرق آسیا یکی از کلیدی ترین مناطق اقتصادی دنیا است. طبق پیش بینی ها این منطقه در آینده نزدیک مهمترین رکن اقتصادی نظام بین الملل خواهد بود. این موضوع و وجود قدرتهای بزرگی همچون چین، ژاپن و قدرت فرامنطقه ای آمریکا و وجود سلاح های هسته ای در این منطقه، بر اهمیت صلح و ثبات در این منطقه افزوده است. برخی از تحلیلگران معتقدند که که یکی از دلایل توسعه اقتصادی اعجاب آور شرق آسیا وجود ثبات در آن منطقه است. بعضی ها نیز معتقدند که به دلیل فقدان دموکراسی، وابستگی متقابل اقتصادی و نهادهای چند ملیتی در شرق آسیا، تنش در حال افزایش است. امکان دارد که به هم خوردن صلح و ثبات در منطقه شرق آسیا، کل نظام بین الملل را نیز تحت تاثیر قرار دهد. با آگاهی از این مطلب اندیشمندان بین المللی راهکار های صلحی ارائه داده اند که مهمترین آن «کنسرت قدرت ها» است. به اعتقاد این دسته، کنسرت قدرت ها یا همان امنیت دسته جمعی متشکل از آمریکا، چین و ژاپن می تواند از امنیت و صلح و ثبات در منطقه حفاظت کند. سوال اساسی نوشتار پیش رو این است که آیا اساساً امکان به وجود آمدن چنین کنسرت قدرتی در شرق آسیا وجود دارد یا خیر؟ فرضیه مورد آزمون قرار گرفته در پاسخ به این سوال این است که، این توازن قوا است که تا آینده ای قابل پیش بینی مبنای محاسبه معادلات شرق آسیا است و می تواند از بروز یک جنگ همه گیر در منطقه جلوگیری کند. مقاله در چارچوب رئالیسم ساختاری کنت والتس به رشته تحریر درآمده است. در رئالیسم ساختاری والتس موازنه قوا بهترین سازوکاری است که بویژه در نظام دوقطبی، صلح(شکننده) را حفظ می نماید. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و منابع گردآوری داده ها، کتابخانه ای می باشد. یافته نوشتار این است که به دلایلی همچون نبود ایدئولوژی سیاسی واحد و نبود استراتژی یکسان درمورد چگونگی توزیع قدرت در ساختار منطقه ای، عملاً امکان به وجود آمدن کنسرت قدرت در شرق آسیا تاآینده قابل پیش بینی امکان پذیر نیست.
تبیین روابط ایران و عربستان در چارچوب مفهومی جنگ سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره نهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۱
117 - 140
حوزه های تخصصی:
سؤالی که این مقاله در پی پاسخ به آن است، این است که آیا رقابت ایران و عربستان، آنها را به سوی جنگ سرد در منطقه خاورمیانه کشانده است؟ فرضیه مقاله آن است که رقابت های منطقه ای عربستان و ایران و کوشش آن دو برای برقراری تعادل و توازن استراتژیک در منطقه، عملا آنها را در قالب رقابتی از نوع جنگ سرد قرار داده است. برای اثبات فرضیه از روش توصیفی – تحلیلی استفاده شده است. یافته نظری مقاله نشان داد که ایران و عربستان عملا در جنگ سرد به سر می برند و لذا جنگ سرد می تواند از یک سو بین دو دولت و نه الزاماً در سطح وسیع بین دو بلوک و دو ابرقدرت، و در سطح منطقه ای و نه الزاماً در سطح سیستمی نیز اتفاق افتد. یافته عملی مقاله نیز به این پیشنهاد منجر شد که ایران و عربستان نباید باب مذاکره را ببندند؛ زیرا در غیاب دیپلماسی ممکن است مدیریت روابط از کنترل سیاستمداران خارج شود و به دست نظامیان بیفتد که در این صورت، دو کشور با اوضاع دشوار و پیش بینی نشده ای روبه رو خواهند شد.
توازن قوا عاملی محرک در کنشگریِ مسکو نسبت به واشنگتن؛ مطالعه ی موردی: حوزه ی راهبردی اوراسیای مرکزی
حوزه های تخصصی:
گرایش به سوی منطقه گرایی سبب شده است تا آوردگاه راهبردی اوراسیای مرکزی به عنوان یکی از مهم ترین مناطق ژئوپلیتیکِ جهان، بنا به موقعیت امنیتی، راهبردی و اقتصادیِ ویژه ای که احراز نموده است بیش از پیش در کانون توجه روسیه، ایالات متحده و دیگر قدرت های منطقه ای و جهانی قرار گیرد. در این میان مسکو که در سودای احیای جایگاه ابرقدرتی خود است طی سالیان اخیر با تکیه بر ذهنیت تاریخی، دکترین خارجِ نزدیک، رویکرد نواوراسیاگرایی و همچنین گفتمان ژئوپلیتیکِ منفعت بنیان در عرصه سیاست خارجی کوشیده است تا راهبرد امنیتی خود را از راهبردی جهانی با رویکردی مضیق به راهبردی منطقه ای با رویکردی موسع تبدیل نموده و از این رهگذر راهبرد توازن قوا را به عنوان الگویِ رفتاری خود برای مواجهه با یک جانبه گرایی واشنگتن در پیش گیرد. نوشتار حاضر با استفاده از مؤلفه های تئوریکِ مُستتر در تئوری توازن قوا و همچنین بهره گیری از روش پژوهش کیفی و ابزار مطالعات اَسنادی، کوشیده است تا به این پرسش پاسخ دهد که در چارچوب راهبرد موازنه قوا، روسیه چه تمهیداتی را برای مقابله با اقدامات یک جانبه ایالات متحده در حوزه راهبردی اوراسیای مرکزی در پیش گرفته است؟ فرضیه ای که در مقابل پرسش مزبور قابل طرح می باشد ناظر بر آن است که مقامات کرملین از طریق تولید نظام های معنایی، شیوه تفسیر مادی و بازچینش مستمر فهرست دوستان/دشمنان کوشیده اند تا با تلقی واشنگتن به عنوان کنشگری چالش گر، مهار این بازیگر فرامجموعه ای را با هدف تحدیدِ نفوذ، قبض ژئوپلیتیک و کاهش وزن راهبردی در قالب راهبردهای نظامی، اقتصادی و همچنین سیاسی و امنیتی (بحران اوکراین) در پیش گیرند.
نقش افزایش قدرت منطقه ای ایران در سیاست گذاری شورای همکاری خلیج فارس: 2015– 2005(مقاله علمی وزارت علوم)
شورای همکاری خلیج فارس از مهم ترین سازمان های منطقه ای در محیط منطقه ای ایران است و سیاست های ایران همواره نقش مهمی در جهت گیری ها و اهداف شورا داشته است. مقاله حاضر سعی کرده است با واکاوی سیاست های این سازمان بر اساس تحولات خاورمیانه و تئوری واقع گرایی روابط بین الملل، به این سوال پاسخ دهد که افزایش قدرت منطقه ای ایران چه نقشی در شکل دهی و تعیین سیاست ها و الگوهای رفتاری شورا طی 2015-2005 داشته است؟ یافته ها نشان می دهد که با تحولات بوجود آمده در خاورمیانه طی این سال ها که اعضای این سازمان، آن را به منزله افزایش ضریب نفوذ و قدرت منطقه ای ایران تلقی کرده اند و راهبرد دفاعی مبتنی بر بازدارندگی در قالب راهبرد امنیت به هم پیوسته، افزایش توان نظامی و پیشرفت های هسته ای ایران، الگوهای رفتاری شورا را به دگرگونی در ساختار داخلی، تغییر توازن قوا و پیگیری سیاست اتحاد و ائتلاف در سطح منطقه ای و افزایش مناسبات با غرب به ویژه ایالات متحده سوق داده است. این مقاله با روش تحقیق تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای سعی در بررسی این موضوع دارد.
روابط امنیتی دو قدرت بزرگ روسیه و آمریکا در مجموعه امنیتی پسا شوروی: الگوها و روندها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
231 - 264
الگوهای روابط امنیتی در مجموعه امنیتی پسا شوروی هرچند از یک ثبات و استمرار حکایت دارد، اما با بروز برخی حوادث و رویدادها دستخوش تغییراتی شده است. این نوشتار، سعی دارد تا با استفاده از منابع کتابخانهای و روش توصیفی– تحلیلی، عملکرد روسیه و ایالات متحده آمریکا در تشکیل و مدیریت نظمهای امنیتی در مناطق پسا شوروی و به طور ویژه تأثیر بحران اوکراین بر این نظمها را مورد بررسی قرار دهد. بر این اساس، بر مبنای تئورینظمهای امنیتی دیوید لیک، پاتریک مورگان و پل پاپایانو، این سؤال مطرح میشود، الگوهای امنیتی که روسیه و آمریکا طی آن به مدیریت مناقشات در منطقه پسا شوروی پرداخته، کدامند و بحران اوکراین چه تأثیراتی بر این الگوها گذاشته است؟. بررسیهای این پژوهش نشان میدهد که هر دو قدرت بزرگ از هر شش نوع نظمهای امنیتی مورد نظر مورگان، لیک و پاپایانو؛ یعنی هژمونی، توازن قوا، کنسرت قوا، امنیت دسته جمعی و جامعه امنیتی تکثرگرا و همگرایی، به تناوب بهره بردهاند. البته الگوهای امنیتی ایالات متحده، از یک ثبات نسبی حکایت دارد و همواره کسب هژمونی جهانی، کنسرت قارهای، ایجاد یک معماری امنیتی، همگرایی و گسترش دموکراسی، اولویت همه دولتهای آمریکا پس از جنگ سرد در قبال روسیه بوده است. روسیه نیز هر چند همین الگوهای امنیتی را دنبال کرده است؛ اما بحران اوکراین موجب شد تا این کشور به سیاست کنسرت و هژمونی منطقهای، توازن به شکل سخت و نرم آن روی آورد و به شکلدهی محیط امنیتی منطقهای با استفاده از الگوهای همگرایی و مدیریت امنیت دستهجمعی اهتمام بیشتری ورزد.
کاربست الگو های مدیریت بحران در روابط منازعه آلود ایران و عربستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۴۰)
5 - 38
حوزه های تخصصی:
این مقاله بدنبال کاربرد الگو های مدیریت بحران در سازمان دهی نظم پایدار منطقه ای میان ایران و عربستان بعد از تحولات 2011 بهارعربی، به منظور شناخت ریشه ها و علل ظهور این بحران ها از یک سو، و همچنین شناسایی راه های مدیریتی و تصمیم سازی در مواجهه با آن ها از سوی دیگر است؛ چرا که در جریان این تحولات تهران و ریاض گرفتار چرخه ای مستمر از رقابت ها و منازعات در محیط امنیتی خاورمیانه شده اند. بگونه ای که این راهبردهای متضاد باعث شده تا مدیریت بحران های منطقه عموماً تحت تأثیر الگوهای رفتاری آن ها از روند نامطلوبی برخوردار باشد. بنابراین تجزیه و تحلیل سیاست های مدیریتی این دو کشور، ضمن آنکه فهم جامع تری را از محیط بحران فراهم می سازد، می تواند در جلوگیری از بروز بحران ها و به حداقل رساندن آثار منفی ، آن ها را در مدیریت این منازعات یاری رساند. در این زمینه سعی بر آن است تا با شناخت موانع موجود در پیگیری سیاست های منطقه ای ایران و عربستان، خواننده به درک مناسبی از دستور کار امنیتی دو کشور واصل شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که بدلیل نوع ویژگی های ساختاری حاکم بر روابط تهران- ریاض در منطقه، و شکل گیری الگوی توازن قوای نامتقارن در جریان تحولات بیداری اسلامی، الگوهای مدیریت بحران در روابط آن ها منجر به شکل گیری یک نظم امنیتی نشده است.