مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
دولت - ملت سازی
حوزه های تخصصی:
عراق کشوری است که به دلیل تنوع قومی و فرقه ای محیط اجتماعی اش در زمره جوامع پرشکاف دسته بندی می شود، تعدد و تراکم این شکاف ها و ناتوانی نخبگان سیاسی این کشور در حلّ مشکلات دولت–ملت سازی همواره تهدیدی جدی برای حیات سیاسی-اجتماعی این کشور بوده است. با این حال پس از حذف دولت اقتدارگرای بعثی توسط نیروهای خارجی، خشونت و منازعات فرقه ای و قومی در این کشور شدّت و گسترش بی سابقه ای به خود گرفته است. با این توضیح سؤال اصلی نوشتار حاضر این است که علت تشدید خشونت های قومی و فرقه ای در عراق پس از فروپاشی رژیم صدام چیست؟ در پاسخ به این مسأله ، فرضیه پژوهش عبارت است از این که پروژه دولت-ملت سازی بین المللی یا دولت-ملت سازی از بیرون که با رویکردی امنیت محور از سوی غرب به ویژه آمریکا درعراق به مرحله اجرا درآمد به علت ناسازواری با مبانی فرهنگی، هویتی و اجتماعی این کشور خود عاملی در قطبی شدن شکاف های اجتماعی و تشدید خشونت های فرقه ای و قومی شده است. پژوهش حاضر با اتکا به روش کیفی از نوع تبیین علّی و با بهره گیری از نظریه «راجر بروبیکر» به تشریح این موضوع می پردازد.روش انجام پژوهش نیز کتابخانه ای– اسنادی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که ساختارهای نهادی یک سان و مشابه نمی تواند برای همه جوامع کاربردی باشد. در عرصه نهادسازی باید به تمام قابلیت ها و ظرافت های هر جامعه دقت کرده و ویژگی های منحصر به فرد آن جامعه را به حساب آورد.
سیاست اجتماعی در ایران، شکاف دولت – ملت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) زمستان ۱۳۹۵ شماره ۷۵
93 - 118
حوزه های تخصصی:
سیاست های اجتماعی با تأمین رفاه و تحقق عدالت اجتماعی، نقش «ملات اجتماعی» را داشته و یکی از ابزارهای پیوند میان دولت و ملت هستند. سیاست اجتماعی در طیف گسترده ای از رژیم های سیاسی از اقتدارگرا تا دموکراتیک تجربه شده است و تنها محدود به دولت های رفاه نیست. با توجه به این پیش فرض که توسعه سیاست اجتماعی به عنوان بخشی از وظایف نظام سیاسی برای ایجاد عدالت توزیعی و عدالت رویه ای در کنار خصلت پاسخگویی و کارایی، می تواند به عنوان یکی از ابزارهای پیشران دولت - ملت سازی در ایران تلقی شود، پرسش مقاله این است که آیا سیاست اجتماعی در ایران ظرفیت پیشران دولت - ملت سازی را داشته است؟ برای پاسخ به این پرسش با استفاده از روش کیفی و تحلیل تطبیقی داده های ثانویه بر مسئله مندی سیاست اجتماعی در ایران هم در گفتمان نظری و هم کاربردی اشاره می شود. این تحلیل نشان می دهد. در شرایطی که دولت وظیفه تأمین خدمات اجتماعی و رفاهی برای تحقق شهروندی اجتماعی را دارد، با وجود یک سیاست اجتماعی که «رهاشده»، «روزمره» و دچار «عدم توازن» است، کارایی نظام سیاسی در وظایف حکمرانی اش مخدوش شده و به طور بالقوه چالشی برای مشروعیت نظام سیاسی خواهد بود. وضعیتی که با کاهش تأمین خدمات اجتماعی، به تعمیق شکاف میان دولت و ملت انجامیده و فرایند دولت - ملت سازی در ایران را با تأخیر و دشواری روبرو کرده است.
شناسایی ناکارآمدی عوامل دولت - ملت سازی در منطقه خلیج فارس با تکیه بر عوامل ژئوپلیتیکی
پژوهش حاضر به موضوع ناتمام دولت- ملت سازی در کشورهای منطقه خلیج فارس و عواملی که در این منطقه اعم از داخلی و خارجی را در برمی گیرد مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. موضوعاتی که به آن پرداخته شده؛ بررسی شبه دولت های منطقه و تمام تلاش آنها برای عدم تکامل و تمایل به سمت تشکیل یک دولت ملی فراگیر، همچنین نقش دولت های فرامنطقه ای در این کشورها و عدم علاقه براساس شناختی که از این جوامع و حکومت های برآمده از آن دارند، به تغییر حکومت های قبیله ای به دولت های ملی فراگیر است تا بتوانند سازوکار و کار ویژه های اصلی دولت ملی در کشور خود از جمله ساخت ملت و قدرتی فراگیر اقدام کنند، بوده است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال اساسی است که چه عواملی در منطقه خلیج فارس باعث ناتوانی و عدم توفیق در شکل گیری فرآیند دولت – ملت شده است. یافته ها نشان می دهد عدم تمایل حکومت های قبیله ای به تشکیل دولت ملتی فراگیر، بی توجهی و بی علاقگی قدرت های فرامنطقه ای به روی کار آمدن دولتی کارآمد، حضور و فعال بودن اندیشه اسلامی و مولفه های موجود و مستقر در افکار و اذهان مسلمانان در برابر عوامل سازنده ناسیونالیسم که تماماً عرفی و دولت های ملی در ساخت و تداوم آن نقش آفرین هستند، تضادها و چالش هایی را در عرصه ملی و بین المللی ایجاد کرده و شبه دولت های موجود در این منطقه تاکنون نتوانسته اند در تشکیل دولت ملی مدرن موفق شوند. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و روش قیاسی در مقیاس کلان منطقه ای است.
دولت - ملت سازی ابتر، ریشه بحران های خاورمیانه
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در پی تجزیه وتحلیل تأثیرات پروژه دولت-ملت سازی استعماری در ظهور دولت های نوین در خاورمیانه و تاثیر آن در رابطه با بحران های اخیر خاورمیانه است. آغاز دولت ملی که بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی و با طراحی قدرت های بین المللی استعماری وقت صورت گرفت خود عامل وگرانیگاه بحران در خاورمیانه بوده است. اساس استدلال آن در این نهفته است، که دولت های متعددی که در خاورمیانه که توانستند از بوغ استعمار خارج شوند و در هیبت دولت مستقل سربرآوردند، دولت های بودند که اغلب در درون مرزهای تعیین شده از سوی رژیم های استعماری قدیم تشکیل شده بودند و قبل از آن که شکل های وارداتی سازمان دولتی بتوانند در هویت ملی آنان ریشه بدوانند و بتواند به حاکمیت دست یابد، با روند سریع و عمدتاً مصنوعی در دوره استعمارزدایی بدون فراهم بودن بسیاری از زیر ساخت های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و با مدیریت و هدایت استعماری دولت های متعدد (به ظاهر) به استقلال رسیدند. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش استکه چرا کشورهای خاورمیانه با وجود تلاش های چندین ساله در دولت-ملت سازی در عصر جدید با بحران های بزرگ مواجه شده اند؟ در پاسخ به این پرسش، این فرضیه مطرح شده که ریشه بحران های خاورمیانه را باید در روند دولت-ملت سازی ابتر جست. داده های این پژوهش از طریق منابع کتابخانه ای و به روش تحلیلی -توصیفی تبیین گردیده اند و برای پراختن به کلیت پژوهش، با بهره گیری از نظریات مطرح در دولت -ملت سازی، طرحی کلی از دولت ملت سازی ابتر ارائه شده است.
درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران از منظر مدل جامع دولت_ملت سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دولت_ملت سازی فرایندی است که از طریق انباشت متوازن قدرت مبتنی بر اشباع سرزمینی، ثبات سیاسی-اقتصادی و همبستگی اجتماعی معنی پیدا می کند. روند دولت-ملت سازی در ایران در دوره پهلوی نه تنها به پدیدار شدن دولتی کارآمد و متعهد نیانجامید، بلکه نقایص متعدد این روند، به شکاف روزافزون بین دولت و ملت و در نهایت به انقلابی بزرگ و سقوط این حکومت منجر شد. این مقاله با اتکا به روش توصیفی-تحلیلی در صدد پاسخ به این سوال است که؛ زمینه های وقوع انقلاب اسلامی در ایران تا چه میزان متاثر از روند ناقص دولت_ملت سازی در دوره پهلوی بوده و دلایل ارائه شده توسط نظریه پردازان مختلف درباره این انقلاب، با کدام یک از شاخص های مدل جامع دولت-ملت سازی قابل تطبیق است؟ نتایج مطالعات نشان می دهد نظریه پردازان مختلف هر کدام به بخش از نواقص دولت -ملت سازی پهلوی پرداخته اند. اما الگوی جامع دولت-ملت سازی قادر است همزمان مجموعه ای از این علل درهم تنیده را تبیین کند.
واکاوی نقش طالبان در دولت – ملت سازی بعد از تحولات 2021 در افغانستان
منبع:
پژوهش ملل اسفند ۱۴۰۰ شماره ۷۳
71-89
فرایند دولت- ملت سازی موضوع جدیدی نیست اما این پدیده در سال های جنگ جهانی دوم به بعد در بین کشورهای در حال توسعه، توسعه نیافته و جهان سوم رواج یافت. کشورهایی که فاقد یک دولت مرکزی واحد و قدرتمند هستند همواره برای امنیت جهان خطر محسوب شده و می توانند مأمن خوبی برای رشد و پرورش تروریست و تروریسم بین الملل باشند. افغانستان نیز بعنوان یک کشور فروپاشیده پس از دوران حکومت طالبان بین سال های 1996 تا 2001 و پس از خروج نیروهای آمریکا در سال 2021 و فروپاشی دولت افغانستان و بر تخت نشستن دوباره طالبان از این قاعده مستثنی نبوده است. لذا در این مقاله که روش گردآوری داده ها کتابخانه ای بوده و سعی بر آن شده است تا نقش حکومت طالبان در دولت – ملت سازی بعد از تحولات 2021 در افغانستان بررسی گردد. از مطالعات و شواهد موجود می توان نتیجه گرفت به سبب حضور دو دهه ای ایالات متحده و کشورهای ناتو در منطقه و نزاع و درگیری های متعدد با گروه های طالبان و القاعده و همچنین افکار سنتی، ترس از سختگیری ها و عذاب های طالبان، قومیت گرایی و اعتماد نداشتن مردم جامعه به آمریکایی ها، همواره فرایند دولت- ملت سازی با چالش های متعددی روبرو بوده و کشور را به سمت یک حکومت دیکتاتوری طالبانی دیگر سوق خواهد داد.
روند دولت - ملت سازی در جمهوری آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۳ زمستان ۱۳۸۸ شماره ۴ (پیاپی ۹۲)
983 - 1014
حوزه های تخصصی:
دولت- ملت سازی ازجمله مباحث جدید و بسیار مهم مطالعات روابط بین الملل قلمداد می گردد. این بحث به ویژه با ورود اعضای جدید به نظام دولت ها در دوره پس از جنگ سرد از اهمیت فوق العاده ای برخوردار گشته و محققان مختلفی را برای انجام مطالعات پایه ای تئوریک و نیز موردی در اقصی نقاط جهان به خود جذب کرده است. از جمله حوزه های مطالعاتی جدید در این باره، کشورهای پس از شوروی می باشند. روند دولت - ملت سازی در اکثر این جمهوری ها به واسطه بروز برخی چالش ها و مسائل مختلف داخلی و خارجی با بحرآن ها و رکود هایی مواجه شده و اکثر آن ها در نظام دولت ها تصویر نه چندان مطلوبی را از خود جلوه داده اند. البته موقعیت این جمهوری ها از نظر پیشرفت روند دولت- ملت سازی بسیار متفاوت می نماید و در جایی که برخی از آن ها تا مرز دولت ناکام پیش رفته اند، برخی دیگر نیز به موقعیت به مراتب مطلوب تری دست یافته اند (همچون جمهوری های بالتیک). جمهوری آذربایجان نیز ازجمله کشورهایی است که روند دولت- ملت سازی آن با موانع و مشکلات عدیده ای رو به رو بوده است و علی رغم همه تلاش ها، نتوانسته است بر مهم ترین و حیاتی ترین چالش های پیش رو (به ویژه مسئله قره باغ) غالب آید. در این مقاله تلاش خواهد شد با نظر داشت چند مؤلفه محوری روند دولت- ملت سازی، به تجزیه و تحلیل وضعیت دولت- ملت سازی در این کشور همسایه و حاضر در حوزه تمدن ایرانی پرداخته شود.