مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۶۱.
۴۶۲.
۴۶۳.
۴۶۴.
۴۶۵.
۴۶۶.
۴۶۷.
۴۶۸.
۴۶۹.
۴۷۰.
۴۷۱.
۴۷۲.
۴۷۳.
۴۷۴.
۴۷۵.
۴۷۶.
۴۷۷.
۴۷۸.
۴۷۹.
۴۸۰.
نشانه شناسی
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
203 - 236
حوزه های تخصصی:
مبحث دوستی حضرت حق یکی از مهم ترین و زیباترین مباحث عرفان اسلامی است.به اعتقاد عرفا اساس عرفان بر پایه دوستی خداوند است و شرح التعرف یکی از امهات متون عرفانی، مشحون از مفاهیم مربوط به دوستی حضرت حق است. مستملی بخاری، صاحب این کتاب، هر عملی را با ترازوی محبت می سنجد و آگاهی از لوازم محبت را برای سالک طریق لازم می داند.دراین پژوهش، نظر مستملی درمورد پیش نیاز ها، لوازم و نشانه های دوستی خداوند مورد بررسی و استنتاج قرار خواهد گرفت. یافته های پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای نشان داد از نظر مستملی دم زدن از محبت الهی چندان ساده نیست و رسیدن به این مقام به مقدمات و تمهید لوازمی نیاز دارد برخی از این ابزار و تمهیدات عبارتند از: خودشناسی و دانستن علت آفرینش انسان، چگونه اشرف مخلوقات بودن و مسجود فرشتگان شدن او، تلاش برای شناخت خداوند، رفع موانع خصوصاً مخالفت با نفس، صفای قلب یافتن و خالی شدن از غیر حضرت دوست، حیا داشتن در حضور حق و تلاش برای شناخت او. مستملی در ادامه معتقد است با چنین نشانه هایی می توان به شناخت دوستان حقیقی خداوند نایل گردید.دوستانی که دارای شاخص هایی همچون ذکر و طاعت و عبادت مستمر خداوند، توکل و اعتماد به حکمت او، بی مرادی، نرنجیدن از بلا و امتحان الهی، رضا دادن به قضای الهی، ایثار جان و مال و فرزند و آبرو درراه او، خوف از هیبت و حضور خداوند، رجا به کرم حضرت دوست، تضرع و زاری و اظهار عجز و نیاز شبانه در پیشگاه او هستند.
خوانش نشانه شناسی در رمان«أدرکها النسیان» اثر سناء الشعلان بر اساس نظریه گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی یا نشانیک (Semiotics) مطالعه نشانه ها و نمادها است و تعبیر آنها از مهمترین اهداف ساختار گرایی در دوره معاصر ، تفسیر محورهای بنیادین یک اثر ادبی می باشد. درک نشانه های یک متن منجر به افزایش فهم ودرک آن می شود. گریماس با استفاده از ساختار نظریه نشانه شناسی پراپ، توانست الگوی کنشی را به وجود آورد تا به وسیله آن علت و معلول یک نشانه وکنش را بیان کند و به کنش پذیر بودن یک اثر پی ببرد. رمان«أدرکها النسیان» اثر «سناء الشعلان» یکی از رمان های دوره معاصر جهان عرب است که نویسنده به وسیله آن توانسته است معضلات و آسیب های اجتماعی مختلفی مانند فقر،فحشا، تن-فروشی و آوارگی موجود در کشورهای عربی به ویژه فلسطین را به نمایش گذاشته و نظر خود را به واسطه امور محسوس و نامحسوس به نمایش بگذارد؛به همین دلیل،استفاده از اشارات غیر مستقیم در این داستان از بسامد بالایی برخوردار می باشد.. جستار حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد نشانه شناسی گریماس به دنبال آن است تا ضمن معرفی کنش شخصیت های مختلف، به تحلیل مربع نشانه شناسی بپردازد و به میزان تطبیق الگوی کنشی گریماس با موضوعات و مفاهیم این رمان بپردازد. نتایج به دست آمده نشان می دهد استفاده از الگوی کنشی گریماس و مربع معناشناسی می تواند به تحلیل نشانه های موجود در رمان مرکز گریز «أدرکها النسیان»که با استفاده از تکنیک های پست مدرنیسم و موضوع اجتماعی نگاشته شده است کمک کند.به بیانی دیگر، تحلیل الگوی ساختار گرای گریماس به تحلیلگر اجازه ورود به ژرفای معانی نهفته در متن داستانی را می دهد وبا الگوی کنشی می تواند به کارکرد معکوس مفاهیم دست یابد.
تحلیل نقش های نشانه ای در دو شعر حافظ موسوی و ودیع سعاده: رویکرد امبرتو اکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
643 - 668
حوزه های تخصصی:
نقش های نشانه ای از دیدگاه اُمبرتو اکو (1932-2016م) نشانه شناس ایتالیایی رابطه همبسته دوسویه میان دو نقشگر بیان ومحتوا است که در بستری فرهنگی و براساس رمزگان برآمده از دانش دانشنامه ای پدید آمده است. شعر "مکالمه غیابی" از حافظ موسوی شاعر معاصر ایرانی و «إنّها الکلمات الأخیره... وها أنا أهجرها» (این آخرین کلمات است... و بدان که من آنها را رها می کنم) از ودیع سعاده شاعر لبنانی دارای لایه های فرهنگی و گفتمانی پربسامدی است که با زبانی تصویری به ترسیم اغراض این دو شاعر می پردازد. نظر به تعدد رابطه قراردادی میان بیان و محتوای این دو شعر، بر آن شدیم تا با روش توصیفی_ تحلیلی و از منظر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به بررسی شیوه های تولید نقش های نشانه ای در این دو شعر براساس نظریه نشانه شناسی اُمبرتو اکو بپردازیم. نتایج پژوهش بیانگر آن است کهپیوستار مادی بیان و محتوای این دو شعر، شامل دگرماده های انگیخته و اختیاری با بسامدی مشترک است. فعالیت های فیزیکیِ دو شاعر برای تولید بیان، منحصر در بازشناسی، واگویه و ابداع است که محرک های برنامه ریزی شده بیشترین بسامد را دارند.
خاستگاه فلسفی روش شناسی در دانش نشانه شناسی معماری و طراحی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۴ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴۳
۲۲۴-۱۹۹
حوزه های تخصصی:
معماری به عنوان یک فرآیند دلالتی در بستر فرهنگی اش قابل ادراک و واجد معنا است. در این میان نشانه شناسی می تواند در پدیداری معنایی معماری و شهر تاثیر گذار باشد که این مهم نیازمند واکاوی و خوانشی فلسفی از روش شناسی در دانش نشانه شناسی معماری و طراحی شهرهاست. تحقیق حاضر به دنبال تبیین و ایجاد روشی برای خوانش معماری و براساس یافته های نظریات نشانه شناسی است. این دانش کل یک متن یا پدیده را مورد خوانش قرار می دهد، و تمامی خوانش های بر آمده از رمزگشایی پدیده ها را در بر می گیرد. روش تحقیق حاضر توصیفی- تحلیلی و اسنادی است که از روش فراتحلیل و جمعبندی تحقیقات موجود برای دستیابی به خاستگاه فلسفی روش شناسی دانش نشانه شناسی معماری و طراحی شهری پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که در نشانه شناسی و نحو فضا، گونه کالبدی خاص مورد خوانش قرار می گیرد. کارورزان این روش از طریق ترسیم نمودارهای توجیهی به دنبال الگوی زیستی پنهان، در طراحی فُرم و فضای زیستی مورد نظر بوده و معتقد اند که از طریق آنها می توان به: «سلسله مراتب اجتماعی» و «عملکردهای اجتماعی» دست یافت.
بررسی مفهوم شناختی نشانه و رمزگان در معماری و شهرسازی با تاکید بر معماری و شهر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۴ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴۳
۴۴۴-۴۲۳
حوزه های تخصصی:
امروزه در حوزه دانش معماری و شهرسازی، پرداختن به مفهوم نشانه شناسی و رمزگان شهرها از کالبد گرفته تا محتوا و نحو، اهمیتی روزافزون یافته است. در زبان شناسی، معماری زبانی است که شهر متن آن است. در معنی شناسی، شکل شهری، متنی است که تفسیر می شود. هدف نشانه شناسان مطالعه نظام یافته معنی از طریق نشانه های متبلور در صورت و محتوای شهر است. مسلماً تحقق این مطلب با بررسی دقیق و درک کاملی از مفاهیمی همچون نشانه، رمزگان، نشانه شناسی، شهر و ارتباط تنگاتنگ و چند سویه آنها میسر است. این امر در معماری و شهرسازی اسلامی نمودهایی ویژه دارد که در این مقاله به آنها به اختصار اشاره می شود. روش تحقیق حاضر، توصیفی- تحلیلی است که از روش استدلال منطقی نیز بهره برده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که رمزگان های منطقی در شهر اسلامی به واسطه همگرایی با عوامل طبیعی، از جمله موقعیت استقرار در طبیعت و سیر تحول کالبدی شهر در گذر زمان (انتظام ساختار فضایی شهر، استخوانبندی شهر، فضاهای شهری، گونه شناسی ابنیه، تصویر ذهنی از شهر) مشخص می شود. و مفاهیمی از نوع دلالت گری دیداری، تاویل پذیری و هرمنوتیک، متدولوژی بیان و طراحی که از پیامدهای نشانه شناسی در عرصه های مختلف هنری هستند، در شناخت صورت مسئله های معماری و ارائه تبیینی روشنگرانه از آنها تاثیری بسزا دارد که در عناصر معماری مانند در، قوس، ایوان، نقوش اسلیمی و مناره و گنبد و محراب خود را نشان می دهد.
بازتاب مفهوم بینامتنیتِ منتج از برهمکنش مفاهیم سنتی و مُدرن در نشانه شناسی طراحی شهری معاصر؛ موردپژوهی: طراحی شهری و معماری سبک واسازی و فولدینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۲ بهار ۱۳۹۳ شماره ۳۴
۹۲-۷۷
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا مفهوم بینامتنی بودن مفاهیم سنتی و نوین در جهان بینی منبعث از سنت و جریانات نحله های فکری دوران جدید- تجدد، فراتجدد، واسازی و فولدینگ- با رویکرد نشانه شناختی در آثار شهرسازی و معماریِ معمار اندیشمند پیتر آیزنمن، با رجوع به آثارش و تحلیل دقیق نشانه شناختی هر کدام، مورد اشاره قرار گیرد. روش تحقیق مقاله حاضر، توصیفی- تحلیلی است که از روش استدلال منطقی با ابزار گرداوری اطلاعات: کتابخانه ای و اسنادی بهره برده است. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که گونه ای از مفهوم بینامتنیت از تعامل یا تقابل با سنت در آثار شهری و معماری آیزنمن دیده می شود؛ چنانچه از دیدگاه وی، معماری امروز باید معماری آرمانی را در شرایط امروز پیدا کند. وی در این مورد از واژه «اکنونیت» استفاده کرده و معتقد است که معماری در هر زمان و مکان باید اکنونیت داشته باشد و متعلق به زمان و مکان حاضر باشد. برای رسیدن به شرایط فوق، باید قوانین گذشته سنت معماری را برهم زد و از آنجایی که این قوانین قراردادی هستند و نه طبیعی؛ لذا برهم زدن آنها امکان پذیر است؛ ولی تقابل این مفاهیم سنتی و نوین، دچار نوعی بینامتنیت مفهومی و انتزاعی است. در واقع بنای شهرسازی و معماری آیزنمن به نوعی از وجود خود آگاه است و این آگاهی را به مخاطب (مخاطب خاص و شاید مخاطب عام) القاء می کند و نوعی مرکززدایی از ساختار حجمی یا در نقشه های پلان بنا، دیده می شود که در واقع ساختار بنا، مرکز یا محوری مشخص را برای بنا ارائه نمی کند. در عین حال، اصطلاح مفهوم نابنا (غیاب متن در نشانه شناسی پساساختگرایی) در معماری آیزنمن حضوری زنده دارد، چنانچه عناصر و لایه های زیرین بنا در معماری این بنا بر سطح قرار می گیرند و عدم انسجام با یکدیگر را جلوه می دهند و در واقع بنا (به مثابه متن) ناتمام و در حال اجرا (نوشتن) استنباط می شود.
تحلیل نشانه شناختی از فرهنگ «معماری خانه» در عصر جهانی شدن با تأکید بر معماری پساساختارگرایی؛ از «خانه تا ناخانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۲ پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳۶
۳۲۲-۲۹۹
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی و معنایابی مفاهیم عرفان شناختی در معماری و شهرسازی با تلفیق «عرفان اسلامی و رمزگان اِمبرتُو اکُو»؛ موردپژوهی: معماری صفوی مکتب اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۳ بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۸
۱۷۲-۱۵۱
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی و معنایابی مفاهیم عرفانی در معماری و شهرسازی نشان از کاربرد مفاهیم روحانی در کالبد معماری و شهر است که می تواند از بستر دیدگاه عرفان اسلامی و یا غرب مورد بررسی قرار گیرد؛ همانطور که در دورانِ صفوی، ارتباط و برهمکنش معنادارِ مضامین عرفان شناختی و معنوی با کالبد و ساختار معماری شهری از منظر رویکردی نشانه شناختی با سایر عناصر کالبدی معماری شهری در کل مجموعه شهر، نشان از همپیوندی و پیوستاری قرین؛ و ارتباطی هماهنگ و معنادار با ساختار کالبدی و فضایی معماری ایرانی- اسلامی نشان دارد؛ چنانچه از دیرباز با تکیه بر غنای تحسین برانگیز در فرم و معنای معماری این سرزمین بوده است که ابعاد نشانه شناختی حامل ارزش های والای معنوی به منصه ظهور رسیده و معماری سنتی ایران خاصه در دوران اسلامی را، علاوه بر رعایت اصول کاربردی و تزیینی، محمل بروز مفاهیمی دینی و اعتقادی قرار داده و در نتیجه، در آثار معماری اسلامی همواره رابطه ای تنگاتنگ میان صورت و معنا را ایجاد کرده است. در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی در مرحله ادبیات و مبانی نظری و تحلیل ساختاری در مرحله تحلیلی، با رویکرد «نشانه شناسی امبرتو اکو» و «تبارشناسی عرفان اسلامی» و با استفاده از منابع کتابخانه ای، تلاش می گردد تا فرایند خلق معانی و شیوه های بیان مضامین عرفانی، در معماری شهری عصر صفوی مورد بررسی قرار گیرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در معماری عصر صفوی خاصه در شهر اصفهان، هر یک از اجزاء نخست به گونه ای مستقل و با توجه به ظرفیت حملِ معنا، تداعی بخش یکی از مضامین عرفانی شده-اند. در ضمن، بناهای مختلف در ساختارِ شهر، در یک زنجیره معنایی پیوسته ای قرار گرفته اند که نهایتاً به خلق معنایی ژرف تر در ساختارِ کلانِ شهر منجر می گردد که ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم و مضامین عرفان شناختی داشته و دارد.
تحلیل رمزگانی عناصر روایت در اشعار کودک سلمان هراتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
51 - 73
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی دانشی است که به مطالعه نظام های نشانه ای، فرایند تأویل و معنا و حقیقت پنهان در پس رمزها، نشانه ها، نمادها و علائم می پردازد. این دانش در حوزه های گوناگون روابط بشری کاربردها و کارکردهای قابل توجهی دارد. ادبیات و ازجمله ادبیات کودک از مهم ترین این حوزه هاست. پژوهش حاضر کوشیده است به روش تحلیلی-توصیفی، شعرهای کودک سلمان هراتی را با بهره گیری از دیدگاه های رولان بارت (1974) تحلیل رمزگانی نماید. نتایج حاصله نشان می دهد که شعر هراتی به دلیل اشتمال بر زمینه های گوناگون از عناصر طبیعی و ایدئولوژیک، سرشتی بکر، ساده و صمیمی، مختصات برجسته زمانی و مکانی، گستره مضمون اجتماعی و گفتمان آرمانی، قادر است رمزگان ها و به تبع آن معنا و تأویل های گوناگون را تولید کند. این ویژگی ها اگرچه با توانش خواننده ارتباط مستقیم دارند، نشان می دهند که شعر هراتی در مواجهه با مکانیسم های تأویلی رمزگان ها و تحلیل سایر عناصر نشانه شناختی، ژرف ساخت معنایی ساختار مند و اندیشیده شده دارد. بینامتنیت عامل دیگری است که در فرایند نشانه معناشناسی و تفسیر درون و برون متن، فضا و امکان بازتولید محتوا را برای خواننده فراهم می آورد. روایت در شعر سلمان به عنوان عامل یکپارچگی محور عمودی، رمزگان های متنوعی را تولید کرده است. نمود قابل توجه رمزگان های کنش روایی، نمادین و هرمنوتیک، نشانگر روایتمندی و ماهیت دلالتگر شعر او است. دلالت ها در شعر هراتی تداعی های عینی و شفافی را سبب می شود و فرامتن را به طور مؤثری در تأویل و تحلیل نشانه ها دخیل می سازد.
تحلیل چگونگی بازنمایی هویت در گفتمان بنیادها و مراکز ایرا ن شناسی غرب
حوزه های تخصصی:
در یک نگاه کلان می توان هشت گفتمان و جریان را در سطح بنیادها و مراکز ایرا ن شناسی اروپا و آمریکا شناسایی کرد: باستان گرا- تاریخی؛ دانشنامه نویسی؛ زبان شناسی و ادبیات فارسی؛ فرهنگی- هنری؛ مطالعات ایرانی علمی و دانشگاهی؛ اجتماعی؛ سیاسی و اسلام گرا - فلسفی. هرکدام از این گفتمان ها و جریان ها به مکاتب، خرده گفتمان ها و زیرجریان های متنوعی تقسیم و ازسوی بنیادها و مراکزی نمایندگی می شوند. مقاله میان رشته ای پیش رو به دنبال بازنمایی و تحلیل نظام نشانه شناسی، سامانه مفصل بندی و منطق هویتی حاکم بر فضای گفتمانی بنیادها و مراکز ایرا ن شناسی شاخص در غرب است. پرسش کانونی این است که منطق هویت در گفتمان بنیادها و مراکز ایرا ن شناسی اصلی غرب در چارچوب چه مفاهیم و نشانه هایی مفصل بندی و بازنمایی می شود. صورت بندی هویتی در سامانه و منطق گفتمانی کانون توجه است. روش شناسی پژوهش مبتنی بر نشانه شناسی مکتب اسکس (ارنستو لاکلا و شنتال موف) و روش شناسی پیکره بنیاد می باشد. در این راستا، نخست خروجی و برون داد این بنیادها و مراکز که سرشت و ماهیت هویت پایه دارند، در چارچوب پیکره معنادار استخراج، سپس زنجیره دال، مدلول و مصداق آن تحلیل و سرانجام منطق هویتی در چارچوب بازنمایی درون گروه مثبت و برون گروه منفی تبیین می شود. برپایه نتایج، عموم بنیادها و مراکز در وضعیت تقابلی با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی قرار دارند. این دگرسازی با برجسته سازی ایران باستان و دموکراسی غربی در منطق هویتی، فضای استعاری و سامانه مفصل بندی همراه بوده و در طیفی از اگونیسم تا آنتاگونیسم متغیر است. جمهوری اسلامی عموماً نه در منطق و زنجیره هم ارزی بنیادها و نهادها که در منطق و زنجیره تفاوت آن ها قرار دارد.
نشانه شناسی مهرهای عصر مفرغ جنوب شرق ایران و مطالعه تطبیقی با حوزه فرهنگی آسیای مرکزی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
51 - 71
حوزه های تخصصی:
هزاره سوم پیش ازمیلاد زمانی است که روابط گسترده فرهنگی و اقتصادی و تجاری میان تمدن ایران و دره سند، بین النهرین، خلیج فارس، دریای عمان و آسیای مرکزی برقرار بوده است. هدف مقاله حاضر، بررسی نشانه شناسی فرهنگی و ارتباطات میان محوطه های عصر مفرغ جنوب شرق ایران، با تأکید بر شهرسوخته، شهداد و تپه یحیی است. در این روند، نشانه های مهرها و اثرمهرهای محوطه های ذکر شده در جنوب شرق ایران شامل: شهداد و شهرسوخته براساس مطالعات تطبیقی با محوطه های اصلی در آسیای مرکزی شامل: بلخ، مرو، موندیگاک، آلتین تپه، گنورتپه، داشلی تپه، تغلق، و منطقه اوردوس مورد مطالعه و بررسی قرار خواهند گرفت؛ از این رو، در چارچوب نشانه های موردمطالعه برروی مهرها و اثرمهرها، پیشنهادی مبنی بر وجود ارتباطات فرهنگی موجود میان این مناطق در دوره زمانی موردپژوهش (عصر مفرغ) ارائه می گردد.برهمین اساس، پرسش های پژوهش چنین مطرح شده است؛ بین علائم سفال ها و مهرها چه مشابهت هایی دیده می شود؟ تشابهات فرهنگی بین آثار مناطق جنوب شرقی ایران با نواحی آسیای مرکزی به چه میزان و چگونه بوده است؟ آیا مشابهت های مشهود و مکشوف به هم مرتبط و هدف مشترکی را دنبال می کرده است؟ برهم کنش های فرهنگی می تواند در نتیجه عواملی ایجاد شود که نیازمند بررسی شواهد مادی برجای مانده از جوامع آن دوره است. با توجه به فاصله های موجود میان محوطه های باستانی هزاره سوم پیش ازمیلاد می توان این نشانه ها را نتیجه یک تفکر خاص و هدایت شده دانست که در محوطه های نیمه شرقی فلات ایران ظاهر شده اند؛ به عبارت دیگر، فاصله های جغرافیایی و جا به جایی اندیشه ها از جایی به جای دیگر با توجه به وجود ارتباطات وسیع بازرگانی و تجاری میان این محوطه ها قابل قبول است. این امر نشان می دهد که هم بستگی آسیای مرکزی با مناطق شرقی و هم چنین جنوب شرق ایران و بخشی از فرهنگ هند و اروپایی در عصرمفرغ، می توانسته نشأت گرفته از اعتقادات و باورها و اندیشه های مشترک و یکسان باشد.
تحلیل نشانه شناسی «مار» در شعر«من آن روز می گفتم...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریه مایکل ریفاتر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هر شعر فاخری یک ایده مسلّط دارد که بر سراسر اثر سایه افکنده است. شاعر این ایده را در لابه لای فرم و ساختار، یک جمله و یا یک واژه پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایده مسلّط را شناسایی نماید. آیا سیمین بهبهانی در شعرمن آن روز... از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ به نظر می رسد؛ برای رسیدن به پاسخ مناسب، بهره مندی از نظریه نشانه شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریه ای مناسب است. با توجّه به این سنخیّت، مقاله حاضر بر مبنای نظریه نشانه شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی شعر سیمین را بررسی نموده است. پس از بررسیِ عناصر غیر دستوری نتایج بیانگر آن است که انباشت هایی با معنا بنِ مار، ضحّاک و ترس با بسامد بالادر شعر حضور دارند. پس از بررسی منظومه های توصیفی با رویکرد خوشه های استعاری و با هسته های جامعه سنتی، خوی اهریمنی و جامعه شبه مدرن هیپوگرام های شعر مشخص شد که مهم ترین آنها عبارت بودند از: مار نماد خوی اهریمنی انسان هاست و در نظام های مرد سالار، بیشتر در وجود جنس مذکّر تجلّی می یابد. هم چنین مقایسه انباشت ها، منظومه های توصیفی و هیپوگرام ها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان ایجاد کرد: خوی اهریمنی نظامِ مرد سالار در جوامع سنتی از طریق بازی های فولکلوریک، ستم پذیری را به دختران القا می کند. در جامعه شبه مدرن آموزشِ ستم پذیری با روش های مدرن ادامه می یابد. تا وقتی که این خوی اهریمنی در ذهنیت جامعه وجود داشته باشد، ترس زنان ادامه دارد.
بازنمایی جنبش های اجتماعی زنان در فیلم های سینمایی (حق رأی، سرزمین شمالی، فرشته های آرواره آهنین، داستان رزا پارکس) از دهه (2016-1920) باروش نشانه شناسی چارلز سندرس پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به موضوع بازنمایی جنبش های اجتماعی زنان در فیلم های سینمایی حق رأی، سرزمین شمالی، فرشته های آرواره آهنین، داستان رزا پارکس از دهه (2016-1920) ، پرداخته می شود. جنبش زنان، جنبشی سازمان یافته برای دستیابی به حقوق زنان وایدئولوژی برای دگرگونی جامعه است که هدف آن رویای دفع انواع تبعیض وستم نژادی می باشد.در این مقاله نویسنده با بررسی چهار فیلم سینمایی با روش کیفی و با بهره گیری از رویکرد نشانه شناسی چارلز سندرس پیرس و با نظریه کنش جمعی چارلز تیلی و نظریه های بنیادی فمینیسم می خواهد به این تحلیل برسد که فیلم های سینمایی تا چه حد در بازنمایی جنبش های اجتماعی زنان موثر خواهد بود. به نظر می رسد که فیلم های سینمایی نقش پررنگی در بیان و بازنمایی جنبش های اجتماعی زنان در جامعه دارند. یافته های تحقیق حاکی از آن بودند که معناهایی که در فیلم ها بازنمایی شده اند شامل: نفی وضع موجود وهویت ما محور، داشتن برنامه و رفتار جمعی سازمان یافته، مشخص بودن اهداف، داشتن ایدئولوژی، تعهدو الزام، مخالفت با رفتارهای خشونت آمیز، جنبش رادیکال، ارزشمندی، تعهّد، وحدت بوده است.
بررسی تطبیقی نشانگان دوستی حق در آثار منثور و منظوم عرفانی (مستملی بخاری و مولوی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
170 - 206
حوزه های تخصصی:
مبحث دوستی حضرت حق یکی از مهمترین و زیباترین مباحث عرفان اسلامی است. به اعتقاد عرفا اساس عرفان بر پایه دوستی خداوند است و کتاب شرح التعرف، یکی از امهات متون منثور و مثنوی معنوی از مهمترین آثار منظوم عرفانی، مشحون از مفاهیم مربوط به دوستی حضرت حق هستند. مستملی بخاری، صاحب کتاب شرح التعرف، هر عملی را با ترازوی محبت می سنجد و آگاهی از لوازم محبت را برای سالک طریق لازم می داند. مولوی نیز محبت خداوند را از اصلی ترین مبانی سیر و سلوک به حق قلمداد می کند. لذا هدف این پژوهش، بررسی تطبیقی نشانگان دوستی حق در آثار منثور و منظوم عرفانی (مستملی بخاری و مولوی) است. یافته های پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای نشان داد از نظر مستملی و مولوی دم زدن از محبت الهی چندان ساده نیست و رسیدن به این مقام به مقدمات و تمهید لوازمی نیاز دارد. برخی از این ابزار و تمهیدات عبارتند از: خودشناسی و شناخت مقام والای انسان، مبارزه با نفس، صفای قلب، شرم و حیا. مستملی و مولوی در ادامه معتقدند با چنین نشانه هایی می توان به شناخت دوستان حقیقی خداوند نایل گردید. دوستانی که دارای شاخص هایی همچون: ذکر، توکّل، نرنجیدن از بلا، خوف و رجا و لقای محبوب هستند.
تحلیل گفتمانی سوره واقعه بر اساس الگوی تنشی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بهره گیری از دانش های روزآمد، روشی مهم برای تحلیل متون دینی مذهبی به شمار می آید. ساختار زبانی قرآن، به نحوی است که از بهترین مسیرها برای انتقال پیام بهره برده است. مطالعات «نشانه شناسی» با رویکردهای متفاوت ازجمله دانش های روزآمد در دنیای معاصر است. ساختار الگوی تنشی، یکی از الگوهای نشانه شناسی مربوط به دوران پساگریماسی است. در این رویکرد، نشانه ها همراه با مفاهیم و معانی پیوند برقرار کرده و به مقولاتی سیال و پویا تبدیل می شوند. پژوهش حاضر برآنست تا با رویکرد توصیفی تحلیلی، چگونگی تشکیل فرآیند گفتمان در سوره واقعه را با بهره گیری از الگوی تنشی بررسی کند. سوره واقعه به لحاظ سیاق بندی خاصی که دارد مورد توجه است. در این سوره گفته پرداز در سیاق های تکراری به لحاظ ساختاری گفته یاب را به دنبال فضای گفتمانی خود می کشاند. بدین معنی که سیاق های سوره الگویی تکرار شونده دارند. به نظر می رسد در همه آنها سخن با فشاره عاطفی بالا شروع شده و به سمت گسترش فضای جهان گفته ای و افق های شناختی پیش رفته و از الگویی نزولی تبعیت می کند.
مطالعه نحوه بازنمایی عناصر فرهنگی و ایدئولوژیکی در خلق انیمیشن (مورد مطالعه: انیمیشن پسر دلفینی 2022)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال ۲۵ پاییز ۱۴۰۳شماره ۶۷
255 - 282
حوزه های تخصصی:
عناصر ایدئولوژیک و فرهنگی در انیمیشن ها قادر هستند تا بر نحوه ی جامعه پذیری کودکان اثر بگذارند؛ به طوری که این مخاطبان می توانند شخصیت ایدئولوژیکی در راستای آن داشته باشند. پژوهش حاضر، به دنبال شناسایی شاخصه های ایدئولوژیکی و فرهنگی در خلق یک شخصیت داستانی به نام پسر دلفینی در انیمیشنی برای کودکان است. پژوهش حاضر برای دستیابی به این هدف از نظریات استوارت هال و لویی آلتوسر بهره برده است. روش این پژوهش از نوع کیفی است و به لحاظ ماهیت، توصیفی-تحلیلی به حساب می آید که با استفاده از رویکرد نشانه شناسی انتقادی جان فیسک[1] در هر سه سطح واقعیت، بازنمایی و ایدئولوژیک به انجام رسیده است. یافته های پژوهشحاکی از آن است که انیمیشن مورد مطالعه با استفاده از سطوح واقعیت و بازنمایی، به نمایش ایدئولوژی شرق شناسی (با ابعاد احیای خاص گرایی بومی - محلی و ناسیونالیسم) و همچنین ایدئولوژی مبارزه با امپریالیسم اقتصادی - فرهنگی ( با ابعاد ستیز با نفوذ و سلطه غرب) پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد، انیمیشن مورد مطالعه با به کارگیری دو ایدئولوژی مذکور، به دنبال بازنمایی ارزش ها، هویت ها و فرهنگ خاص ایران و کنش های مردم در برابر تک فرهنگ گرایی جهانی و مبارزه با تسلط، تحمیل و نفوذ فرهنگی-اقتصادی کشورهای نماینده امپریالیسم جهانی است که با استفاده از نشانه ها در لایه های زیرین و پنهان فیلم به انتقال این مفاهیم به کودکان می پردازد.
بازنمایی مادر شوهر در سریال های دو دهه اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛ تحلیل نشانه شناسی سریال های پُر بیننده «پائیز صحرا» و «پدر سالار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
271 - 300
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های شناخت و درک هنجارهای هر جامعه، رجوع به بازتاب آنها در رسانه هاست. البته تصاویر قالبی و کلیشه ای که رسانه ها از افراد، گروه ها، نقش های اجتماعی، جوامع و فرهنگ ها ارائه می دهند؛ نحوه برخورد و رفتار مخاطبان با این افراد و گروه ها را در موقعیت های واقعی و رخ به رخ تحت تأثیر قرار می دهند. در این پژوهش بر اساس مدل سلبی و کاودری و با استفاده از روش نشانه شناسی به نحوه بازنمایی یکی از نقش های مادری یعنی «مادرشوهر» در دو سریال خانوادگی و پُربیننده پخش شده در دو دهه اوّل بعد از انقلاب یعنی «پائیز صحرا» و «پدر سالار» که به صورت هدفمند انتخاب شده اند؛ پرداخته شد. نتایج بررسی ها نشان داد که تلویزیون در این دو سریال، رویکرد متفاوتی در به تصویر کشیدن مادر شوهر اتخاذ کرده است. در سریال اول، مادرشوهر فردی متمدن و شهری با جایگاه بالای اجتماعی و کاملاً کلیشه ای و با صفات منفی چون مستبد، خودخواه، فتنه انگیز، خشن، عصبی، بدعنق و عبوس، بدگو و بد زبان، پر توقع، بهانه جو، ظالم، تفرقه انداز، سلطه گر و آزاردهنده و منفور بازنمایی شده است. در حالی که در سریال دوم، تلاش شده با اتخاذ رویکرد ضد کلیشه ای، تصویری متفاوت ارائه شود. به طوری که مادرشوهر فردی متواضع و فروتن، خوشبین، آرام و مهربان، متبسّم و گشاده رو، قانع و کم توقع، مؤدب و خوش زبان، با احساس و با عطوفت و واقع گرا و در نهایت محبوب به تصویر کشیده شده است.
آرایش جدید بدن مجرمان در آستانه ی مشروطیت نشانه شناسی تصاویر زندانیان و اعدامیان دوره ی ناصری تا انقلاب مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
79 - 109
حوزه های تخصصی:
دوربین عکاسی در زمان محمدشاه قاجار و به همت او وارد ایران شد و دو دهه بعد با حمایت های ناصرالدین شاه مجموعه تصاویر عظیمی توسط او و زیر سایه ی خودش -توسط عکاسانی دیگر- تولید شدند. تاریخ عکاسی ایران با سوژه ها ی منتخب ناصرالدین شاه و عکاسان زمان او پیوند محکمی دارد. انتخاب موضوعات عکاسی مهم تر از آنکه علاقه ی شاه و سرگرمی او باشد، از شرایط اجتماعی دوران و تحولاتی که در حال وقوع بود، بسیار تأثیر می پذیرفت. ورود به دنیای جدیدی از ثبت تصویر که تا پیش از این تنها از طریق نقاشی ممکن بود، با تحولاتی اجتماعی در ایران همراه شد؛ از جمله ی این دگرگونی ها، تغییر در آیین کیفری و مواجهه با مجرم است. عکس های به جامانده از این دوران، نشانگر این است که مفهومی تحت عنوان زندانی یا مجرم و متهم اساساً واجد نوع دیگری از انضباط شده و در حال عبور از نظم پیشین است. سوژه ی زندانی در کنار موضوعاتی مثل زنان، درباریان و... اهمیت یافته است و آرایش تن او نشانی از خشونت عریان حاکم را بر خود ندارد. زمان ثبت این تصاویر فاصله ی چندانی با وقوع انقلاب مشروطیت و تغییرات گسترده تری که رقم زد، ندارد. دگرگونی های کیفری را عموماً به بعد از انقلاب منسوب می دانند؛ اما عکس ها نشان می دهند خاستگاه این تغییر به شکل جدی در دوران ناصرالدین شاه بوده و پس از او ادامه داشته است. این مقاله در پی آن است تا با روش نشانه شناسی تاریخیِ تصاویر زندانیان به این سؤال پاسخ دهد که بدن مجرم در سال های منتهی به انقلاب مشروطیت چه آرایش جدیدی پیدا کرده و این امر چگونه ممکن شده است. بررسی و دسته بندی این تصاویر، ظهور متخصص های جدیدی در ردیف پزشکان و کشیشان را نشان می دهد که آن عکاسان هستند. در این سازوکار جدید انضباطی، مستقیماً با آمران شکنجه مواجه نیستیم؛ بلکه عکاسی هم راستا با صحنه آرایی و چیدمان اعمال شکنجه، مجریان اصلی را از دیده ها پنهان می کند و با حذف صحنه های خشن تعذیب و نشانه های آن، از شدت موضوع می کاهد.
نشانه شناسی فیلم «اژدها وارد می شود»
منبع:
پژوهش های میان رشته ای هنر دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
121 - 138
حوزه های تخصصی:
وجود نشانه ها و کاربرد علم نشانه شناسی در پیرامون ما واضح و مبرهن بوده و از نشانه ها در سرتاسر زندگی ازجمله در هنر استفاده های زیادی صورت گرفته است. یکی از بسترهای استفاده از آنها در هنر، سینما و صنعت فیلم سازی است. استفاده از نشانه ها در این حوزه علاوه بر کمک به بیان مفاهیم به صورت ضمنی و غیرمستقیم، برای بیان ایدئولوژی های مختلف نیز کاربرد دارد. در نتیجه خوانش آثار با این دید می تواند به در درک و دریافت مفهوم اصلی کمک زیادی انجام دهد. مانی حقیقی کارگردان فیلم اژدها وارد می شود با پیشینه هنری و فلسفی خود و دانشش در زمینه نشانه شناسی توانسته است در این اثر فرصت خوبی را جهت مطالعه نشانه ها فراهم آورد و مفاهیمی را در لایه های پنهانی فیلم برای مخاطبان بگنجاند. در این مقاله سعی شده است تا علاوه بر آشنایی با مفاهیم اصلی نشانه شناسی، با تحلیل این فیلم و خوانش آن از منظر نشانه شناسی به درک بهتری از نشانه ها و همچنین فیلم اژدها وارد می شود دست یافته شود. روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی بوده و با هدف کشف و تبیین روابط میان پدیده ها و نشانه های موجود در فیلم صورت گرفته است. گردآوری اطلاعات بر حسب روش کتابخانه ای و با کمک مقالات، کتاب های موجود و از طریق مطالعه اطلاعات تصویری صورت گرفته است. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که کارگردان اثر، از شخصیت سازی تا لایه های زیرین اثرش برای انتقال مفهوم از انواع نشانه ها بهره بری داشته و حتی محیطی که جهان فیلم در آن در حال شکل گیری است، با توجه به همین ابزار، یعنی نشانه ها و انتقال ضمنی مفهوم انتخاب شده است.
بررسی رابطه ساختار و معنا در نقاشی های علی اکبر صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
49 - 62
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، به اهمیت تزلزل تولید معنای قطعی، رسیدن به معانی جدید و ساختارگریزی متن از دیدگاه متفکران پساساختارگرا چون دریدا و بارت پرداخته و همچنین به به مف اهیم مهم ی چون وارونگی تقابل های دوگانه، واسازی و بینامتنیت، تکثر دلالت ها، مرکزیت زدایی، مؤلف زدایی، آرایه، چندمعنایی، غیاب مدلول، توجه داشته است است. روش انجام تحقیق بر مبناى ماهیت توصیفى- تحلیلى بوده است و شیوه گردآورى اطلاعات به صورت ترکیبى (کتابخانه اى و میدانى) و تعداد نمونه 6 تصویر بود. روش تجزیه وتحلیل اطلاعات نیز کیفی است. همچنین این پژوهش به این پرسش پاسخ می دهد که رابطه ساختار و معنا در مجموعه آثار نقاشی هنرمندان معاصر پس از بر چیست؟ در این مقاله نگارنده پس از اشاره به مفاهیم نشانه شناسی ساختارگرا و پساساختارگرایانه از این مباحث در راستای خوانش آثار موردنظر پرداخته است و سعی شده تا به تحلیل در راستای سؤالات پژوهش بپردازد. نتایج به دست آمده از بررسی نمونه ها نشان می دهد که تمامی نظام منسجم و ساختارمند اثر دچار تعلیق و ویرانی است. بازی بی پایان دال ها به نحوی انسجام گریز، خوانشی نهایی از متن را ناممکن می کند. هدف پژوهش:بررسی رابطه ساختار و معنا در هنرهای معاصر.بررسی مفاهیم نشانه شناسی ساختار گرا و پساساختارگرایانه.سؤالات پژوهش:بررسی رابطه ساختار و معنا در هنرهای معاصر چگونه می باشد؟تحلیل مفاهیم نشانه شناسی ساختارگرا و پساساختارگرایانه چگونه می باشد؟