مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
۳۳۸.
۳۳۹.
۳۴۰.
نشانه شناسی
منبع:
هویت شهر سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
67 - 78
حوزه های تخصصی:
شهر آکنده از دلالت های معنایی است که هم به واسطه طراحان آن و هم شهروندان رمزگذاری و توسط شهروندان، رمزگشایی می شود. بنابراین شهر را می توان به عنوان یک «متن» خواند. ازاین رو نشانه شناسی شهری روشی است برای بررسی زبان شناسانه فضای شهری که به واکاوی معنای فضای شهر می پردازد. این پژوهش در پی یافتن فنون و روش هایی است که می تواند منجر به فضاهای شاعرانه در شهر شود. ازاین رو با روش نشانه شناسی به واکاوی یک نمونه فضای شهری که دارای این ویژگی بوده پرداخته شده است. درنهایت پژوهش به بررسی مفاهیم نشانه شناختی مانند برجسته سازی ادبی، هنجار گریزی، خودکارشدگی و قاعده افزایی در یک نمونه موردی فضای شهری، باغ بلند شیراز، اثر مهرداد ایروانیان پرداخته است. در پایان پژوهش به روش هایی که وی برای ایجاد فضای شاعرانه به کار بسته است مانند آشنایی زدایی به واسطه انحراف از زبان معیار، ایجاد تعلیق و ایهام از طریق تصرف در محور هم نشینی دست یافته است.
شهر تهران در آثار سینمایی دهه 40 از منظر جامعه شناسی سینما با تاکید بر فیلم خشت و آینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۹
79 - 90
حوزه های تخصصی:
تئوری "بازتاب" در جامعه شناسی سینما به فیلم ها به مثابه سندهایی می نگرد که زندگی اجتماعی در آنها بازتاب پیدا می کند و لذا با بررسی آنها می توان به تحولات و گرایش های اجتماعی پی برد. در این مقاله شهر تهران از منظر جامعه شناسی سینما در آثارسینمای دهه ی 40 (فیلم خشت و آینه ساخته ابراهیم گلستان) تحلیل می شود و دگرگونی های شهر و دگردیسی های رفتارها و هنجارهای فرهنگی اجتماعی و شهری، چگونگی گذارانسان از سنت به مدرنیته ،به روش نشانه شناسی سوسو بازخوانی و تحلیل می شود.با مفروض دانستن اینکه سینما به عنوان یکی از مهم ترین ابزارهای جامعه شناختی می تواند به ما در فهم مسائل اجتماعی شهر تهران یاری رساند.درنتیجه برای دست یابی و شناخت دقیق تر جامعه مخاطب معماری و شهر می توان با استفاده دریچه فیلم و سینما که در بازه زمانی کوتاه گزارش مصوری را از شرایط اجتمایی انسانها و نحوه تعامل انها با فضا دست یافت.
از نشانه های شهری تا نشانه های فرهنگی- اجتماعی؛ به سوی رویکرد نشانه شناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بناها به عنوان نشانه های شهری نقش مهمی در محیط شهری از خلق هویت تا جهت یابی ایفا می کنند و اگر معنای ثانویه ای بر آن ها مترتب گردد تبدیل به نشانه های فرهنگی- اجتماعی می گردند. بنابر این بررسی عواملی که در ارتقای یک اثر معماری به نشانه فرهنگی- اجتماعی موثرند، حائز اهمیت است. هدف نوشتار پاسخگویی به این پرسش است که: چه عواملی و چگونه در ارتقای معنای یک اثر معماری از نشانه شهری به نشانه فرهنگی اجتماعی موثرند؟ روش تحقیق در بررسی ادبیات نظری، مطالعات استادی و کتابخانه ای و در بررسی نمونه های موردی تفسیری-تحلیلی است؛ رویکرد نحلیلی این پزوهش نشانه شناسی اجتماعی است. نتیجه تحقیق آن است که مولفه های تاثیرگذار بر ارتقای یک اثر معماری به نشانه فرهنگی-اجتماعی عبارتند از: عوامل کالبدی (شامل فرم، تناسبات، ابعاد، رنگ، بافت، پیش زمینه و پس زمینه، تکنولوژی و سبک)، عوامل ساختاری (شامل نفوذپذیری، موقعیت و وسعت)، عوامل معنایی (شامل ابعاد اجتماعی (سنت، قدرت، رسانه، اقتصاد، خاطرات جمعی)، عوامل فرهنگی (آئیین ها و مراسم)، روانکاوی (ناخودآگاه جمعی و تباری)، زمان (هم زمانی و درزمانی)، عوامل کالبدی (بعد زیبایی شناسی، نشانه ها (کلامی، انتزاع، انواع نشانه)، عوامل اقلیمی، کاربری اجتماعی).
بررسی و تبیین نظام کارکرد نشانه ها در خوانش معماری مذهبی دوره زندیه (نمونه موردی: مسجد وکیل شیراز)
منبع:
شهرسازی ایران دوره پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸
189-211
حوزه های تخصصی:
اهمیت دوره زندیه، روند شکل گیری تاریخ معماری ایران، تا پیش از دوره قاجار، از آنجاست که هنوز هنر و معماری ایران از منابع و پدیده های محیطی چون: عوامل اقلیمی و ریشه های فرهنگی- بومی تاثیر می پذیرفته است. بر این مبنا، این دوره به عنوان آخرین دوره تا پیش از تحولات فرهنگی ایران مورد مطالعه قرار گرفته است. هدف این تحقیق شناخت جنبه های اثرگذار درون مایه های فرهنگی دوره زندیه در شکل گیری هنر و معماری این دوره با در نظر گرفتن این موضوع که نشانه و نماد گرایی یکی از قدیمی ترین ابزرارهای ارتباطی بین مردم محسوب می شود که شاهد این امر در دوره های مختلف از آغاز شروع تمدن ها و یک جانشینی در اولین سکونت گاهای انسان های اولیه( غارها) تا بنهای مختلف و مدرن امروزی می باشیم.بر اساس دیدگاه و نظریه های خاص موجود در اسلام نماد ها و نشانه ها دارای ویژگی ها و خصوصیات خاص مربوط به خود می باشند که برای به نمایش گذاشتن آنها در آثار معماری از خصوصیات ظاهری و معنوی آنها در قالب تمثیل نیز استفاده می شود. با توجه به قابلیت ها و ظرفیت های معناکاوانه معماری مساجد، با استفاده از روش نشانه شناسی به تحلیل مفاهیم نمادین و معانی روحانی این آثار هنری پرداخته شده است. ماهیت پژوهش از نوع کیفی و روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است و از مطالعات اسنادی و میدانی جهت گردآوری اطلاعات استفاده شده است. نشانه شناسی نقوش و نگاره های مسجد وکیل حاکی از آن است که در معماری بنا، نگرش قوی عرفانی دوران صفویه با حرکت به سمت محتوای فرهنگ و هنر قومی ساده تر شده و از ذهنیت های طبیعت گرای هنر زندیه ساختار یکدست و ساده شده ای از الگوی معماری مساجد ایرانی را شکل داده است. با بررسی نشانه ها به عنوان یک هنر در دوران زندیه در مسجد وکیل شیراز می توان دریافت که نقوش موجود به سه دسته، نقوش خطاطی، هندسی و گیاهی (انتزاعی و واقع گرا) تقسیم می شوند.
نقد نشانه شناختی نگاره بهرام گور در گنبد سپید براساس رمزگان تصویری امبرتو اکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از اوایل قرن بیستم نشانهشناسی به مثابه "روشی از نقد متون"، بستری مناسب را در بررسی سازوکار تولید و ادراک معنا پیش مینهد. رمزگان، از مفاهیم بنیادین در نشانهشناسی است. هر نظام نشانهای تنها به واسطه آگاهی مخاطب از رمزگان حاکم بر آن، امکان معنامندی مییابد. دستهبندی دهگانه امبرتو اکو از رمزگان تصویری، یکی از روشهای کارآمد را در بررسی متون تصویری ارائه داده که از طریق آن میتوان جوانب متنوع یک تصویر را حتی در پیوند با متونی وابسته به دیگر نظامات نشانهای ملاحظه کرد. نگارگری ایرانی عمدتاً در پیوند با ادب فارسی، با کارکرد تصویرگری، ظاهر میشود. هفتپیکر نظامی گنجوی، به لحاظ کیفیت روایی و موضوع غنایی خود موضوع تصویرسازیهای بسیاری قرار گرفته است. مقاله پیشرو، با هدف تبیین روشی مناسب در نقد نگارگری ایرانی با قابلیت پرداخت به وجوه بینامتنی نگاره ها در پیوند با متون ادب فارسی، در عین تمرکز بر ویژگیهای متنی اثر، نگاره بهرام گور در گنبد سپید را از نسخه خمسه موزه متروپولیتن با بهرهمندی از دستهبندی رمزگان اکو، تحلیل کرده است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی بوده و منابع به صورت کتابخانهای، جمعآوری شده است. محتوای انسانگرایانه مشهود در نگارگری مکتب بهزاد ممکن است تضادی را در انتقال محتوای نمادین داستان نظامی ایجاد کند. اینکه موفقیت نگارگر در انتقال محتوای نمادین متن ادبی چه میزان بوده و این محتوا از نظام نشانهای زبان به نظام نشانهای تصویر چگونه انتقال یافته است، از سؤالاتی است که در این مقاله بررسی شده است. پرسشهای دیگر مقاله، به میزان پیروی نگارگر از توصیفات متن ادبی و علت سرپیچی احتمالی وی از توصیفات متن، توجه دارد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد باوجود برخی محدودیتهای خاص رسانه تصویری، نگارگر در انتقال فحوای نمادین داستان بسیار دقیق عمل کرده و واقعگرایی نوظهور در نگارگری آن زمان نیز مانعی در انجام این مهم نبوده است. پیام نمادین متن ادبی از یک سو به یاری تدابیر صوری، شامل کاربست نقوش راستخط و ترکیببندی متقارن، پرداخت ظریف به تزئینات هندسی دوّار و انتظام فضای معماری کشیده و از سوی دیگر بهرهمندی از برخی استعارات ادبیِ دالّ بر مفاهیم کمال و آگاهی که درونمایه اصلی داستان هفتپیکر است، در نگاره به نمایش درآمده است. در برخی موارد نیز جزئیاتی خارج از توصیفات متن مرجع خلق شده است.
خوانش نشانه شناسی قصیده «ریتا أحبینی» محمود درویش بر اساس الگوی «مایکل ریفاتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
122 - 145
حوزه های تخصصی:
الگوی نشانه شناسی ریفاتر از جمله اولین الگوهای نشانه شناسی است که به شکل ویژه به بررسی گونه ادبی شعر پرداخته است. در این روش، توانش ادبی خواننده و عکس العمل او نسبت به شعر بسیار مهم است و خوانش شعر در دو سطح اکتشافی و پس کنشانه انجام می گیرد. در سطح اول، معنا و روساخت متن بررسی می شود و در سطح دوم، با توجه به عناصر غیردستوری، ژرف ساخت متن و دلالت های زبانی، واکاوی می شوند. مقاومت و عشق، دو مضمون اصلی شعر محمود درویش است و او در این مضمون های شعری با استفاده از عناصر غیردستوری، دلالت های زبانی را پدید می آورد و مدلول و پیام اصلی خود را در ورای سطح ظاهری واژگان پنهان می سازد و آگاهانه ادراک مفهوم شعر را برای مخاطب به تأخیر می اندازد. پژوهش حاضر می کوشد با شیوه توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر مبانی نظریه نشانه شناسی شعر مایکل ریفاتر، به کشف انباشت ها و منظومه های توصیفی قصیده «ریتا أحبینی» بپردازد و با دریافت تداعی واژگان، ماتریس(قالب) ساختاری قصیده را برای خواننده بازگو کند. تبیین الگوی نشانه شناسی مایکل ریفاتر و تبیین بن مایه های ادبیات مقاومت در شعر محمود درویش و زوایای پنهان آن با به کارگیری الگوی نشانه شناسی، از اهداف این پژوهش است. ازجمله نتایج برآمده از خوانش پس کنشانه قصیده مذکور، بیانگر وجود دلالت های متعددی از واژه «ریتا» در نزد محمود درویش است که با مفهوم وطن در نزد وی درآمیخته و در نهایت به رمز فلسطین بدل گشته است و این گونه، مضمونی رمانتیک را در خدمت مفهوم مقاومت قرار داده است. تداعی های واژگانی این شعر در ماتریس ساختاری آن با ظرافت هر چه بیشتر، بازتاب یافته اند و تصویری از وضعیت فلسطین و دورنمای مقاومت را به نمایش گذاشته اند.
مؤلفه های آموزش طراحی معنامحور مسکن با رویکرد نشانه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
43 - 58
حوزه های تخصصی:
تضعیف وجوه هویتی و معناشناختی مسکن به عنوان یکی از اساسی ترین آسیب ها در جامعه معماری مطرح است که می تواند ریشه در آموزش داشته باشد. بنابراین بهره گیری از نشانه شناسی به عنوان شاخص ترین عامل معنایی، از بهترین راهکارها در معنادهی به فضا محسوب می شود که از طریق توجه به مفهوم «خوانش» در آموزش طراحی، تحقق می یابد. پیشینه پژوهش عمدتاً در قالب بیان تعاریفی از «معنا» و «نشانه» و نیز مبانی نظری و مشکلات آموزش معماری است. آنچه که خلأ تحقیقاتی در این زمینه محسوب می گردد، نگرش عملی به مفاهیم «معنا» و «نشانه» در فرآیند آموزش طراحی مسکن است. این پژوهش درصدد است تا با پاسخگویی به پرسش های «چیستی مؤلفه های نشانه شناسانه آموزش طراحی معنامحور مسکن» و نیز «چیستی محوری ترین عامل مؤثر بر مؤلفه های نشانه شناسانه»، گامی در جهت تقویت حوزه معنا در آموزش معماری بردارد. این پژوهش به منظور دستیابی به هدف زمینه سازی فرهنگ محوری و نیز تقویت سطوح هویت در جامعه معماری مسکن، از روش های تحقیق دلفی و سندکاوی بهره می برد. براساس نتایج به دست آمده، بهره گیری از مؤلفه های «خوانش محوری طراحی»، «پژوهش محوری تمام فرآیند طراحی»، «مشارکت کاربران در روند طراحی»، «زیبایی شناختی معنایی» و «معانی نشانه ای» در آموزش طراحی مسکن جهت معنامحور نمودن خروجی طراحی های دانشجویان پیشنهاد می گردد. «خوانش ذهنی» نیز به عنوان محوری ترین عامل مؤثر بر مؤلفه های آموزش طراحی معنامحور تبیین می شود.
کاربرد آرم در بازنمایی تبلیغات فدراسیون های ورزشی جمهوری اسلامی ایران از منظر نشانه شناسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرمها از رمزگانهای نشانهای نوشتاری و تصویری ساخته میشوند تا بتوانند برای هر سازمانی هویت ساز باشند، یعنی به این منظور که آرم نشانه چیزی، کسی یا سازمانی شود، رمزگان نوشتاری یا تصویری، نشان، نماد یا چیزی باید به وسیله طراح یا طراحان آرم انتخاب یا طراحی شود. هر رشته ورزشی دارای یک جایگاه و موقعیت مشخص و نیز دارای مخاطبان و هواداران خاص خود است که تثبیت و ارتقای این موقعیت، حفظ جمعیت فعال و هوادار فعلی و گسترش نفوذ و جذب مخاطبان آن رشته ورزشی مستلزم داشتن یک آرم یا لوگویی است تا بتواند در کوتاهترین زمان بیشترین اثر را در بیننده بگذارد. و البته باید خاطرنشان کرد که در این مطالعه ی تطبیقی مشخص گشت که برخی از آرمهای فدراسیون های ملی ما از این خصیصه برخوردار نبوده و لازم است که جهت تقویت این کانال ارتباطی یا به عبارتی آرم به مثابه پل ارتباطی میان نهاد رسمی فدراسیون و بستر اجتماعی ارائه آن تغییراتی در این زمینه داده شود.
خوانشی تازه بر بازنمایی و تفسیر هنری چهار هنرمند معاصر بر اثر مونالیزا (با تکیه بر مطالعه ی تطبیقی هرمنوتیک و دیکانستراکشن)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر پیدایش یک رویکرد جدید در مورد چگونگی نگرش و دوباره خوانی متون ادبی و هنری، مورد توجه قرار گرفته است. این منظر جدید که دیکانستراکشن1 (واسازی) نام دارد با نگاهی بن فکنانه، در تقابل با ساختارگرایی2 هرمنوتیک3 (تأویل) قرار می گیرد. هرچند که وجود تشابهاتی میان این دو منظر، ارتباط و اشتراکات پایه ایی را میان این دو گرایش تفسیری اثبات می کند تا آنجا که می توان مدعی زایش دیکانستراکشن (واسازی) از نهان هرمنوتیک (تأویل) شد لکن بسترهای متباینی که هرکدام از این دو نگرش در آن تجلّی یافته اند؛ و منظر آزادانه ی که دیکانستراکشن دارد به نظر می آید این نوع تفسیر اخیر مرحله ای فراتر از هرمنوتیک مدرن است. با اینحال این مقاله با رویکرد مطالعه تطبیقی دیکانستراکشن (واسازی) با هرمنوتیک (تأویل) از منظر ویتگنشتاین و گادامر سعی دارد بر عدم جدایی هرمنوتیک و دیکانستراکشن تأکید ورزد و در این راستا با تحلیل 4 نمونه از آثار اقتباسی هم منظر دیکانستراکشن و هم هرمنوتیک را برای این آثار قائل می شود. بر این اساس این نتیجه حاصل می شود که نمی توان قطعاً مدعی شد یک تفسیر، تفسیری دیکانستراکشنی است یا هرمنوتیکی بطوریکه هرچند در نظر می توان تمایزاتی میان این دو نوع یافت ولیکن در عمل به خاطر محدودیّت و قید و بندهای غیر قابل انکار تمایزی دیده نمی شود بطوریکه یک تفسیر دیکانستراکشنی در آزادانه ترین حالت تنها می تواند یک نوع هرمنوتیک مدرن باشد. این مقاله بر اساس روش تحقیق توصیفی - تحلیلی به انجام رسیده و در تحلیل اطلاعات از روش تطبیقی استفاده شده است.
مؤلفه های شرق شناسانه با رویکرد نشانه شناسی در کاشی هایی با نقوش باستان گرایانه؛ مطالعه کاشی های پنج عمارت قاجاری در شیراز
حوزه های تخصصی:
بسیاری از ﺁﺛﺎﺭ ﻫﻨﺮی ﻋﺼﺮ ﻗﺎﺟﺎﺭ، ازجمله کاشی کاری، نقش مایﻪ ﻫﺎی ﻫﻨﺮ ﺍیﺮﺍﻥ باستان را بازتاب می دهند. این درحالی است که دوران پهلوی اول را دوره تاریخی باستان گرایی در هنر معاصر ایران معرفی می کنند؛ اما شرایط تاریخی و اجتماعی خاص دوران قاجار را می توان زمینه ساز این جریان در سال های بعد دانست. تأثیر شرق شناسی و فعالیت های باستان شناسان اروپایی در این گرایش موضوعی در هنر قاجار مؤثر بوده است. رویکرد نشانه شناسانه نقش مایه های باستان گرایانه قاجار به تشخیص مؤلفه های شرق شناسی در نمونه موردی پژوهش یاری خواهد رساند. کاشی کاری های قاجار بهترین بستر برای ردیابی گرایش های باستان گرایانه در معماری قاجارند. نمونه هایی از کاشی کاری های باستان گرایانه از پنج عمارت قاجاری شیراز در این پژوهش بررسی شده است. هدف از پژوهش دسته بندی نشانه های باستان گرایانه کاشی های قاجار به منظور استخراج مؤلفه های شرق شناسانه آن است. سؤال پژوهش این است که چه مؤلفه ها و نشانه هایی را می توان در تشخیص جریان شرق شناسی در نمود باستان گرایانه نقوش کاشی کاری های دوران قاجار تشخیص داد؟ بر اساس مطالعات، این فرضیه مطرح شد که احتمالاً آثار باستان گرایانه قجری نشانه ای نمایه ای از تأثیر گرایش های شرق شناسانه در هنر این دوران است. یافته های پژوهش، ضمن تأیید فرضیه، مشخص کرد که مؤلفه ها و نشانه های شرق شناسانه در نمونه های بررسی شده شامل نقوش تزئینی باستانی، نقش برجسته و بناهای باستانی، مؤلفه های فیگوراتیو باستانی، مؤلفه های مشروعیت بخش و مؤلفه های شخصیت های اساطیری است. همچنین مشاهده مستقیم نتایج فعالیت های باستان شناسان در مناطق باستانی شیراز و کپی برداری از این آثار را می توان از عوامل رواج نقوش باستان گرایانه در عمارت های قاجاریه شیراز دانست. در این پژوهش، با روش تحلیلی و توصیفی و با تأکید بر روش نشانه شناسی لایه ای، نمونه آثار مدنظر از عمارت های شیراز بررسی شده است. روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای همراه با مشاهدات نویسنده از نمونه کاشی های مدنظر بوده است
نگاهی به فصل «ساختارنگری و نشانه شناسیِ» کتاب راهنمای راتلج به نظریه نقد ادبیات و فرهنگ
حوزه های تخصصی:
ساختارنگری یکی از مهم ترین جنبش های فکری سده بیستم است که خاستگاه آن به نظریه زبان شناسی و نشانه شناسی فردینان دو سوسور برمی گردد. توجه به ساختار موجود در پس پدیده های فرهنگی و کشف و دسته بندی قواعد کلی حاکم بر آن ساختارها هدف اصلی ساختارنگران است. با گذشته چند دهه از ظهور ساختارنگری در علوم انسانی و وارد آمدن نقدهای اساسی بر مفروضات و روش آن، این روی کرد همچنان اهمیت خود را، به خصوص در نقد ادبیات و فرهنگ، حفظ کرده است و در تمام کتاب های راهنما و درس نامه هایی که در حوزه نظریه ادبیات منتشر می شوند همواره فصلی به این جنبش دوران ساز اختصاص می یابد. یکی از مشهورترین این کتاب ها راهنمای راتلج به نظریه نقد ادبیات و فرهنگ است، که ویراست دوم آن در سال 2013 منتشر شد. جستار حاضر به نقد و بررسی فصل «ساختارنگری و نشانه شناسی» این کتاب می پردازد و پس از اشاره ای کوتاه به قوت آن (خوش خوان بودن و جنبه آموزشی قوی) ضعف ها و کاستی های نظری و ساختاری آن بحث می شوند، که جا داشت در ویراست دوم (که تفاوتی با متن این فصل در چاپ نخست کتاب ندارد) برطرف شوند.
بررسی جایگاه بازی های رایانه ای در جنگ نرم علیه امت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷
179 - 202
بازی های رایانه ای به عنوان رسانه ای نوظهور و پر قدرت، از جمله کالاهای فرهنگی پر تقاضا در جهان به شمار می آیند. خلق، انتقال و توزیع ارزشهای فرهنگی از کارکردهای اصلی این بازی ها می باشد. مقاله حاضر بازی های رایانه ای را به عنوان ابزاری در دست امپراطوری غرب به منظور تولید ایدئولوژی ضد اسلامی در حوزه قدرت نرم مورد بررسی قرار داده است. پژوهش های انجام شده قبلی بیشتر در حوزه روانشناختی بوده است تا حوزه فرهنگی و سیاسی. در این پژوهش با استفاده از روش نشانه شناختی به تحلیل سه بازی رایانه ای؛ ندای وظیفه، میدان نبرد و فرار از سلول پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که یکی از اهداف مهم تولید بازی ها در غرب؛ نمایش برتری فرهنگ غرب بر فرهنگ اسلامی، نمایش مسلمانان به عنوان تروریست و معرفی اسلام به عنوان یک ایدئولوژی خطرناک برای غرب است.
بازنمایی کرونا در بستر تلگرام شبکه های فارسی زبان داخلی و ماهواره ای (مطالعه تطبیقی کانال های خبرگزاری صداوسیما، صدای امریکا و من و تو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر کنونی با ظهور پاندمی کرونا، رسانه ها این پدیده همه گیر را بر اساس چشم انداز های خود و مبتنی بر خواسته های حکمرانان، به صورت مثبت یا منفی بازنمایی می کنند؛ به طوری که در غالب موارد به کرونا به مثابه یک بیماری محض توجه نداشته اند و قبای ایدئولوژیک بر تن آن کرده اند. پژوهش حاضر که هدف از آن، مطالعه چگونگی چارچوب بندی کرونا بوده است، روش نشانه شناسی، متون تصویری کانال های خبرگزاری صداوسیما و شبکه های ماهواره ای صدای امریکا و من و تو را در پلتفرم تلگرام مورد خوانش قرار داده است. در این پژوهش، تصاویر انتشار یافته به صورت هدفمند انتخاب شده اند. رویکرد انتشار تصاویر کرونا در تلگرام خبرگزاری صداوسیما، چارچوب «اقتدار پزشکان و همراه سازی مردم» بوده است. کانال تلگرام صدای امریکا از کرونا به مثابه ابزار «عمومیت بخشیدن بیماری» بهره برد و به چارچوب «نمایش فرایندهای درمانی کرونا» متوسل شده است. در این میان، شبکه من و تو با بهره گیری از چارچوب «دگردیسی مناسبات مرگ» در کانال تلگرامی اش، متون تصویری مرتبط با کرونا را تهیه و منتشر می سازد. می توان نتیجه گرفت که در سپهر نشانه شناختی، خبرگزاری صداوسیما به دنبال تثبیت نظام ارزش ها و حفظ وضع موجود است و در مقابل، شبکه های صدای امریکا و من و تو در پی برساخت ایدئولوژیک و بزرگ نمایی بحران اند و با اسطوره های کهنه از حاشیه به متن رانده شده و متضمن معنایِ دگردیس شده، کرونا را بازنمایی می کنند.
تلویزیون و ارتباطات سلامت: بازنمایی ایدز در سریال های پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایدز یا اچ.ای.وی یکی از مسائل مهم حوزه سلامت است که تاکنون تلاش های انسانی برای یافتن درمان قطعی و مؤثر برای آن به نتیجه نرسیده است. افزایش سالانه میزان مبتلایان به اچ.ای.وی در سراسر جهان، لزوم توجه به این بیماری و نوع بازنمایی آن در رسانه های جمعی را توجیه می کند. از آنجا که نحوه بازنمایی بیماری، بر نگرش موجود درباره بیماری، احساسات مربوط به شخص مبتلا و کارهایی که باید درباره بیماری انجام شود، تأثیرگذار است، در این تحقیق با هدف بررسی بازنمایی ایدز/اچ.ای.وی در رسانه های جمعی به مطالعه سه مجموعه پزشکی «سایه تنهایی»، «حادثه» و «پرستاران» پرداخته ایم. برای پاسخ به سؤال تحقیق از دو روش نشانه شناسی و تحلیل گفتمان بهره برده ایم و در مجموع، 12 صحنه را تحلیل کرده ایم. واحد تحلیل را نیز «صحنه» در نظر گرفته ایم. یافته های تحقیق نشان می دهد که در هر کدام از این سریال ها بر راه های انتقال خاصی تأکید شده و سایر ابعاد بیماری از جمله روند پیشرفت بیماری، راه های پیشگیری، راه های درمان و در واقع، بُعد زیست پزشکی این بیماری مغفول مانده است. این در حالی است که بر جنبه اخلاقی و دینی پیشگیری، با تأکید بر رعایت موازین اخلاقی، حمایت اجتماعی- به ویژه از سوی خانواده- و ایجاد انگیزه برای مبارزه با بیماری تأکید شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که استفاده از برنامه های آموزشی و سرگرمی مانند سریال های پزشکی می تواند ضمن سرگرم کردن مخاطبان، اطلاعات مناسبی را در این خصوص به دست دهد، اما توجه کافی به ابعاد مختلف یک بیماری مزمن واگیردار از قبیل پیشگیری، درمان و راه های انتقال، از الزامات آن به حساب می آید.
بازنمایی چیستی ویروس کووید 19 در برنامه های تلویزیونی کودک (مطالعه موردی برنامه مّل مَل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
283 - 307
حوزه های تخصصی:
شیوع ویروس کووید 19 به عنوان مهمترین رویداد قرن بر ساختارهای فردی و اجتماعی تأثیر گذاشته است. این پدیده چند وجهی پیش از همه، جایگاه رسانه ها در پاسخ دهی به نیازهای شناختی مخاطبان از بحران کرونا را برجسته کرده است. از این منظر، مطالعه محتوای رسانه ها از جمله تلویزیون اهمیت دارد تا روشن شود در توصیف مسئله جدید جهان چه نشانه ها و مدلول های به کار رفته است. پژوهش حاضر با استفاده از دیدگاه های چارچوب بندی، بازنمایی و اینکه تلویزیون به عنوان رسانه ای پرنفوذ در شکل گیری افکارعمومی نقش دارد به واکاوی معانی ضمنی برنامه تلویریونی «مَل مَل» با محوریت چگونگی بازنمایی ویروس کووید19 می پردازد. در نهایت به پرسش اصلی پژوهش مبنی بر اینکه «برنامه تلویزیونی «مل مل» چه تصویری از این بیماری جدید برای مخاطب روایت می کند؟» با استفاده از روش نشانه شناسی الگوی سلبی و کادوری پاسخ می دهد. نتایج نشان دهنده ی بازنمایی بیماری کرونا فراتر از یک امر طبیعی به عنوان یک پدیده اجتماعی است. در تحلیل بخش هایی از این برنامه مشخص شد که روایتگری از بیماری کرونا در قسمت های گوناگون تغییر می کند و تصویرهای متفاوتی از تأثیرگذاری ویروس بر زندگی فردی و اجتماعی ارائه می شود.
نشانه شناسی کهن الگوها در مناره ها و میل های راهنما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
59 - 70
حوزه های تخصصی:
از دیرباز نمادها و نشانه هایی در بناهای کشور ایران نقش بسته و در آثار معمارانش در نسل های بعد نمودار گشته است. این موضوع ذهن بشر امروز را به روزگاران کهن معطوف می دارد. امروزه ردپای بسیاری از علوم در معماری مشهود است. یکی از این علوم، نشانه شناسی است که نوعى دانش در جهت درک پدیده هاى جهان است. در این تحقیق، نشانه شناسی کهن الگوها که الگوهای پایدار و حاصل تجربه جمعی بشرند، مطالعه ویژگی های معماری کهن الگویی و نحوه ی بهره گرفتن از مفاهیم آن در معماری مناره های ایران موردبررسی قرار خواهد گرفت. هدف از این تحقیق دستیابی به مشترکات معنایی و چگونگی حضور نشانه های کهن الگویی در معماری مناره ها و میل های گذشته و بهره مندی از این نشانه های منطبق بر فرهنگ و تاریخ کشورمان، ایران، در بناهای امروز است. بر اساس هدف پژوهش، ضمن بهره گیری از روش محتوای کیفی و تحلیلی و اسنادی است از رویکردهای مطرح در ادراک نشانه ها استفاده شده است.
برهم کنش و روابط معنایی رمزگان های مشروعیت بخش در عناصر بصری سکه های ایلخانی با اتکا بر رویکردهای نشانه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۰
115 - 140
حوزه های تخصصی:
کاربست رویکردهای نشانه شناسی در مطالعه مضامین سکه ها با توجه به ویژگی نوشتاری تصویریِ عناصر بصری سکه، معانی مستترتر و ضمنی آن ها را نسبت به سایر متون هنری بهتر می تواند آشکار نماید. این پژوهش با اتکا بر رویکردهای نشانه شناسی (به ویژه مفاهیم پساساختارگرایی آن)، مضامین موجود در عناصر بصری سکه های ایلخانی را مطمح نظر قرار داده و در این راه از نظریه مشروعیت قدرت «دیوید بیتهام» نیز بهره جسته است. سؤال اصلی پژوهش این است که برهم کنش و روابط معنایی رمزگان های سکه های ایلخانی به چه صورت بوده و نظام های نشانه ای در آن ها چگونه متجلی شده است؟ بر همین اساس داده ها به صورت کتابخانه ای آرشیوی جمع آوری و سپس مفاهیم موجود در آن ها به روش تحلیلی تاریخی موردمطالعه قرار گرفتند. طبق یافته ها کاربرد این روش پارادایم های گسترده تری را در مطالعه سکه درگیر می نماید و منجر به درک معناهای ضمنی در مضامین سکه ها می شود. بر این اساس معانی عناصر سکه های دوره هلاکوخان تا اواسط حکومت آباقاخان نشانگر تلاش خوانین برای کسب سطح اول مشروعیت و مفاهیم سکه های اواخر آباقاخان تا گیخاتو نشان از عدم موفقیت خوانین ایلخانی در پیشبرد اهداف توجیهی خود و چالش فقدان اعتقادات مشترک (سطح دوم مشروعیت)، با ضرب سکه هایی با مضامین مسیحی، یهودی (ستاره داوود) و حتی شیعی دارد. در دوران پس از غازان خان تا انقراض حکومت، هم نشینی رمزگان های اسلامی، اویغوری و ایرانی در مضامین سکه ها هم زمان با سطح سوم مشروعیت در بطن جامعه ایلخانی اتفاق می افتد. در این دوره مظاهر ارکان اصلی قدرت (اعم از سیاسی، مذهبی و اقتصادی) به گونه ای متناسب در مضامین سکه ها همنشین شده و بازتابی از شبکه قدرت هستند. در این دوره معانی سکه ها از طریق بسطِ روابط بینامتنی با سایر حوزه ها به نوعی نشانگی تبدیل شده اند.
نشانه شناسی اجتماعی غزلی از خواجوی کرمانی بر اساس نظریه چندلر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
چکیده نشانه شناسی اجتماعی در مقام روشی برای خوانش متون ادبی، وارد عملکرد فرایندهای پردازشی نشانه ها و چگونگی خلق معنی می شود. در این روش هم صاحب اثر هم خوانشگر آن مبتنی بر اندوخته های ذهنی و تجربیات زندگی خود، در فرایندهای خلق معانی حضور می یابند. در این پژوهش غزلی از خواجوی کرمانی با رویکرد نشانه شناسی اجتماعی و به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده است. رویکرد نظری به کار گرفته شده مبتنی بر نظریات دنیل چندلر است که بر اساس آن به تجزیه و تحلیل چگونگی کنش های رمزگان اجتماعی و متنی و تفسیری حاضر در غزل، پرداخته شده است. بستر عملکرد رمزگان اجتماعی در این غزل، رمزگان زیبایی شناختی از شمار رمزگان متنی است که در آنها خواجو با بهره گیری از احضار گفتمان های متفاوت، رمزگان تفسیری را نیز در فرایندهای معناپردازی سهیم کرده است. آنچه به عنوان دست آورد و نتیجه ی چنین پژوهشی دارای اهمیت است، دستیابی به شیوه ی راهبردی جهت خوانش متون است که در آن با تمرکز بر فرایند های پردازشی نشانه ها و چگونگی خلق معنا، می توان به لایه های غایب و خاموش متن دست یافت.
تحلیل نشانه شناسی «مار» در شعر «من آن روز می گفتم ...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریه مایکل ریفاتر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هر شعر فاخری یک ایده مسلّط دارد .شاعر این ایده مسلّط را در لابه لای ساختار شعر یا یک جمله و گاهی حتّی یک واژه در درون شعر پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایده مسلّط شعر را شناسایی کند. آیا سیمین بهبهانی در سرایشِ شعرِ «من آن روز ...» از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ برای رسیدن به پاسخ به نظر می رسد؛ بهره مندی از نظریه نشانه شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریه دیگری مناسب تر باشد. مقاله حاضر بر مبنای نظریه نشانه شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی، شعر سیمین را بررسی کرده است. پس از بررسیِ عناصر غیر دستوریِ شعر مذکور، نتایجِ تحقیق بیانگر آن است که انباشتهایی با معنا بنِ «مار»، «ضحّاک» و «ترس» در شعرِ «من آن روز...» بسامد بالایی دارد. با بررسی منظومه های توصیفیِ شعر، خوشه های استعاری با هسته های «جامعه سنتی»، «خوی اهریمنی» و جامعه شبه مدرن» به دست آمد و به کمک همین خوشه های استعاری، هیپوگرامهای شعر نیز مشخص گردید که مهم ترین آنها عبارتند از: مار نماد خوی اهریمنی انسانهاست که در نظامهای مرد سالار بیشتر در وجودِ جنس مذکّر تجلّی می یابد. هم چنین مقایسه انباشتها، منظومه های توصیفی و هیپوگرامها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان این مقاله ایجاد کرد: خوی اهریمنیِ نظامِ مرد سالار در جوامع سنتی از طریق بازیهای فولکلوریک، ستم پذیری را به دخترانِ جامعه القا می کند. در جامعه شبه مدرن آموزشِ ستم پذیری با روشهای مدرن تری مانند نمایش، طناب بازی و ... ادامه می یابد.
نشانه شناسی نمادهای مذهبی در فلزکاری دوره صفوی (نقوش گیاهی، حیوانی و مرکب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال سوم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
49 - 72
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی به عنوان ابزاری پژوهشی برای فهم حقیقت، نقش مهمی در آشکار نمودن علائم پنهان، رموز و نمادهای مذهبی دارد. از آن جایی که در دوره صفویه فلزکاری از اهمیت زیادی برخوردار و دارای ارزش فرهنگی، هنری و مذهبی در ابعاد مادی و معنوی بوده است، چنان چه هنرمندان ایرانی در این دوره با استفاده از فلز ارتباط بین هنر و مذهب را فراهم نمودند، به همین جهت پژوهش حاضر با هدف بررسی نشانه شناسی نمادهای مذهبی در فلزکاری دوره صفویه به دنبال پاسخ به این سؤال است که چه نمادهای مذهبی در نقوش (گیاهی، حیوانی و مرکب) فلزکاری صفوی کاربرد داشته اند؟ شیوه پژوهش توصیفی-تحیلی بوده و جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع اسنادی، مشاهده و مصاحبه صورت گرفته است. نتایج پژوهش بیان گر آن بوده است که مهم ترین نمادها در نقوش (گیاهی، حیوانی و مرکب) عصر صفویه، بته جقه، شیر، طاووس و شیر و خورشید بوده اند. هر چند این نمادها در طول تاریخ کهن ایران معانی مختلفی در بر داشته اند؛ ولی در این دوره تحولاتی در مفاهیم نمادها و نشانه ها در نقوش رخ داده است، یعنی علاوه بر همراه داشتن مفهوم ذاتی نماد، مفاهیم جدیدی به خود گرفته اند، که همان ارتباط با فرهنگ اسلامی و مذهب تشیع بوده است و گرایش به برداشت مذهبی از نمادهای مذکور افزایش یافته است.