مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
عصرمفرغ
حوزههای تخصصی:
دستیابی مردمان ساکن در فلات ایران به فلزات مختلف در طول هزاره های پیش از تاریخ‘از اهمیت بسیار زیادی درچهارچوب مطالعات فرهنگی ایران برخوردار میباشد.دراین نوشتار ابتدا پیدایش فلزات مختلف در جوامع پیش از تاریخ ایران به اجمال آورده شده است. در قسمت بعدی فرآیندهای فلزگری کهن در منطقه شمال مرکزی ایران مورد بررسی قرار گرفته است .در آخرین قسمت ‘براساس جدیدترین یافته ها از حفاری (8-1376)تپه سگزآباد دشت قزوین و با استفاده از روشهای آزمایشگاهی (منیرالوگرافی و تجزیه عنصری)تکنولوژی فلزگری کهن در مقطع زمانی حدود2100 تا800 پ.م مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
تحلیل وضعیت تپه بتکی الشتر در عصرمفرغ (مبتنی بر یافته های سفالی حاصل از گمانه زنی به منظور تعیین حریم و بررسی سطحی)
حوزههای تخصصی:
تپه بتکی یکی از شناخته شده ترین محوطه های باستانی شهرستان الشتر است و این به سبب بررسی هایی بوده که از حدود 80 سال پیش تاکنون در این محوطه باستانی صورت گرفته است. بررسی های اولیه در این تپه باستانی نشان دهنده وجود ادوار فرهنگی از دوران پیش از تاریخ، تاریخی و اسلامی است. در این ارتباط و درجهت حفاظت از تپه باستانی بتکی، نگارنده ازسوی میراث فرهنگی استان لرستان در مردادماه 1397 ش. مأموریت بررسی و گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و حریم این تپه را یافت. بررسی سطحی و گمانه زنی در این تپه از 7 تا 20 مردادماه ادامه یافت. در این مدت تپه به دقت موردبررسی قرار گرفت و 17 گمانه 5/1 در 5/1 متر در جهات مختلف تپه ایجاد شد. در طی بررسی سطحی محوطه، هدف، ثبت دقیق یافته های فرهنگی نواحی مختلف تپه بود. برای این منظور، تپه به 5 ناحیه شمال، غرب، جنوب، شرق و مرکز تقسیم و هر ناحیه به دقت بررسی شد. هدف از این کار، تفکیک نواحی مختلف تپه جهت ثبت یافته های فرهنگی و تشخیص تراکم مواد فرهنگی ادوار مختلف در هر ناحیه از تپه بتکی بود. بنابراین بررسی وجود دوره مفرغ در تپه بتکی و همچنین بررسی تپه ب منظور تحلیل پراکنش مواد فرهنگی مربوط به این دوره در نواحی مختلف آن، از مهم ترین اهداف این پژوهش است. در این تحقیق، 22 نمونه سفال عصرمفرغ گردآوری شده از بررسی سطحی و کاوش تعیین عرصه و حریم تپه بتکی مورد مطالعه و گونه شناسی قرار گرفته است. این تعداد سفال از میان 330 نمونه سفال به دست آمده از گمانه زنی و بررسی سطحی تپه انتخاب شده اند؛ یعنی تنها 22 نمونه سفال مربوط به دوره مفرغ بوده است. بنابراین باوجود وسعت نسبتاً زیاد تپه بتکی و غنای فرهنگی آن در ادوار بعد، در دوره مفرغ چندان قابل توجه نیست.
محوطه دوزداغی خوی، استقرارگاهی از عصرمفرغ در شمال دریاچه ارومیه
حوزههای تخصصی:
دشت میان کوهی خوی به لحاظ دارا بودن شرایط جغرافیایی و ظرفیت های زیست محیطی مناسب، درطول هزاران سال اقوام مختلف را به سوی خود جذب کرده و زمینه ساز ایجاد استقرارهای انسانی در ادوار مختلف بوده است. الگوی پراکندگی محوطه های شناسایی شده در این دشت میان کوهی در عصرمفرغ، ظهور و وجود یک مرکز بزرگ به نام «محوطه دوزداغی» را نشان می دهد که در این دوره به مرکزی بسیار مهم و بزرگ تبدیل می شود. محوطه دوزداغی با ارتفاع 1200 متر از سطح دریا، محوطه ای است با وسعت بیش از 16 هکتار و با 24 متر ارتفاع از سطح اراضی اطراف و بلندترین محوطه پیش از تاریخی دشت است که درکنار رودخانه دائمی قودوخ بوغان و چشمه سار ها و تالاب های زیبای اطراف آن شکل گرفته است. یکی از مهم ترین پرسش های موجود در رابطه با دشت خوی به دلیل همجواری آن از یک سو با منطقه قفقاز جنوبی و شرق آناتولی و از سوی دیگر حوضه دریاچه ارومیه و چگونگی ارتباطات و تعاملات منطقه ای و فرامنطقه ای دشت خوی با مناطق همجوار است که نیازمند مطالعه و پژوهش است. فرض نیز بر این است که با توجه به آنالیز برخی از مواد فرهنگی مانند ابسیدین و نشان دادن ارتباطات فراوان با منطقه قفقاز و شرق آناتولی گمانه زنی در این محوطه نیز با هدف آشکار ساختن این ارتباطات بوده است. این محوطه دارای آثار فرهنگی از دوره های نوسنگی، مس وسنگ، مفرغ و عصرآهن است که به دلیل قرارگرفتن در مسیر مواصلاتی فلات ایران به آناتولی و نیز واقع شدن در مسیر بزرگراه مهم بازرگانی منشعب از جاده خراسان بزرگ (جاده ابریشم)، از موقعیت ممتازی جهت مبادلات تجاری و فرهنگی برخوردار بوده است. وجود معدن نمک به عنوان کالای صادراتی در این محوطه و هم چنین ابزارهایی از سنگ ابسیدین (کالای وارداتی) در 7 نوع و رنگ متفاوت، شاهد این مدعاست. درصد حجم پراکندگی سفالینه ها در سطح محوطه نشان می دهد که دوره پویایی و شکوفایی این محوطه در عصرمفرغ بوده و به نظر می رسد که در این دوران و برای اولین بار در دشت خوی، می توان از وجود یک مرکز با مساحت بیش از 16 هکتار سخن گفت که وجود چنین مرکزی به احتمال زیاد درراستای تجارت فرامنطقه ای بوده است. در این پژوهش، 20 نمونه سفال عصرمفرغِ گردآوری شده از بررسی سطحی و گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و حریم محوطه مورد مطالعه و گونه شناسی قرار گرفته است.
مطالعه و شناخت نقوش حیوانی مُهرهای مشبک جنوب شرق ایران
حوزههای تخصصی:
نقش مایه ها در هنر ایران حامل مفاهیم و مضامینی است که تجلی گر جهان بینی جوامع بشری به شمار می آیند. نقوشی که بر مُهرها نقش می بندد بیانگر میراثی است که در آن بستر به وجود آمده اند. تحقیق پیشِ رو به مطالعه و تحلیل نقوش حیوانی برروی مهرهای مشبک فلزی در جنوب شرق ایران می پردازد. یکی از پدیده های جالب توجه فرهنگ های عصرمفرغ در ایران، رواج مهرهای مشبک فلزی در جنوب شرق ایران است که مختص و ویژگی خاص این منطقه جغرافیایی و اقلیمی است. این گونه از مهرها، به طور کلی از جنس مفرغ و هم چنین از جنس نقره و در مواردی نادر از آلیاژهای گوناگونی بوده که به روش موم گمشده ساخته شده اند. هدف از پژوهش حاضر، شناخت مفاهیم و مضامین آن ها و مشخص کردن عواملی است که در نقش کردن نقوش مهرهای دوران مزبور دخیل بوده اند. لازم به ذکر است که این مُهرها به شکل مربع، دایره و مثلث ساخته شده و دربرگیرنده نقوش هندسی، گیاهی، انسانی و حیوانی است. تاکنون در رابطه با این نقش مایه ها برروی مهرهای مشبک فلزی، نظریه مستدل و مستندی مطرح نشده است. بدیهی ست که اطلاعات مستخرج از نمونه های به کار رفته در مهرهای مشبک جنوب شرق در عصر مفرغ ایران، می تواند تاحدود زیادی راهگشای بسیاری از ابهامات موجود در این زمینه و شناخت هرچه بیشتر نقوش حیوانی برروی مهرها باشد؛ از همین رو، این پژوهش می کوشد تا ابعاد مختلف مفهومی و محتوایی نقش مایه مزبور به صورت مستند، که با روش پژوهشی توصیفی-تحلیلی است، با تکیه بر روش مطالعه کتابخانه ای و با این فرض که روش نمایش این نقش ها برگرفته از طبیعت و نشان دهنده اهمیت حیوانات در چرخه زندگی مردمان این ناحیه است، مورد بحث و تحلیل قرار گیرد. یافته های تحقیق نشان دهنده تأثیر درخور ملاحظه شیوه زیست و جایگاه این حیوانات در باورها و اندیشه های مذهبی و فکری حاکم بر مردمان این ناحیه است.
تعیین سن و جنسیت بقایای انسانی عصرمفرغ جدید محوطه شهرک فیروزه نیشابور
حوزههای تخصصی:
مطالعه بقایای انسانی به دست آمده از بافت های تدفینی و غیرتدفینی را می توان ازجمله مطالعات انسان شناسی جسمانی برشمرد. مبحث مطالعات میان رشته ای در حوزه خراسان به دلیل نبود مدارک مادی تا دهه جاری، فاقد هرگونه پژوهشی بوده؛ هرچند که همواره به اهمیت خراسان در این چرخه اشاره شده است. در دهه اخیر با توجه به رویکرد پژوهشگران این حوزه، مبحث مطالعات میان رشته ای کمی رونق گرفته است. ازجمله اهداف پژوهش حاضر، تعیین سن و جنسیت بقایای انسانی محوطه شهرک فیروزه نیشابور است. پرسش های پژوهش عبارتنداز: سه نمونه اسکلت یافت شده از محوطه شهرک فیروزه نیشابور متعلق به چه گروه جنسی هستند؟ بقایای انسانی مربوط به چه رده سنی هستند؟ و آیا می توان بقایای یافت شده را متعلق به نژاد و قوم خاصی دانست؟ بدین منظور، ابتدا اسکلت های انسانی محوطه شهرک فیروزه که بین لایه های رسوبی قطور مدفون گشته بود، مورد پاکسازی قرار گرفت و درنهایت با مشارکت سازمان پزشکی قانونی اصفهان، تعیین سن و جنسیت نمونه ها براساس ریخت شناسی و مطالعات آنتروپولوژیستی صورت گرفت؛ سپس نمونه های دندانی این بقایا جهت استخراج DNA ایزوله شده (هسته ای و میتوکندریایی) به روش PCR برداشت شد. لازم به ذکر است که پژوهش حاضر بیانگر نتایج بخش اول مطالعات و مربوط به تعیین سن و جنسیت نمونه ها به روش ریخت شناسی است. نتایج پژوهش مشخص ساخت نمونه های موردمطالعه متعلق به افرادی از جامعه شهرک فیروزه است که ازلحاظ سنی در دو گروه نوجوان و بالغ (2 نوجوان و 1 فرد بالغ) طبقه بندی می شوند و ازنظر جنسی نیز متعلق به دو گروه مؤنث و مذکر (مردان و زنان) هستند. در رابطه با نرخ مرگ ومیر و میانگین جمعیت شناسی جامعه شهرک فیروزه نیز به دلیل حجم کم نمونه ها نمی توان به طور واضح اظهار نظر نمود، اما باتوجه به نمونه های فعلی و تعداد تدفین های به دست آمده، نرخ بالای مرگ ومیر در سنین پایین در محوطه شهرک فیروزه را نشان می دهد.
گاه نگاری نسبی عصر مفرغ جبهه شمالی البرز مرکزی برپایه گونه شناسی سفال های محوطه قلعه بن بابل، مازندران
حوزههای تخصصی:
در جبهه شمالی البرز مرکزی که شامل جبهه های طبیعی-فرهنگی مازندران و گرگان می شود، تاکنون پژوهش کامل و جامعی در زمینه گاه نگاری برپایه داده های سفالی و مطالعه تسلسل فناوری و گونه شناختی سفال دوران پیش از تاریخ، به ویژه در عصر مفرغ صورت نپذیرفته است. عدم موجودیت گاه نگاری مطلق برروی داده های حاصل از کاوش محوطه های عصر مفرغ و آهن در منطقه موجب گردید تا اکثر مجموعه های سفالی به خصوص سفال های خاکستری در این مناطق که ازطریق بررسی های باستان شناسی و یا بعضاً ازطریق کاوش به دست آمده اند، در توصیف، طبقه بندی و تحلیل گاه نگاری آن ها، عمدتاً تحت تأثیر رویکردهای تاریخ فرهنگی قرار گرفته و این سفال های خاکستری را به عصر آهن انتساب داده اند. البته گاهی شاهد نسبت دادن آن ها به عصر مفرغ به شکلی کلی و بدون تعیین مراحل سه گانه این دوره هستیم؛ بنابراین نبود طبقه بندی و گونه شناسی سفال در چارچوب علمی و تطبیقی و منطبق بر لایه نگاری و گاه نگاری، یکی از مسائل مهم باستان شناختی این منطقه در عصر مفرغ است. نگارندگان مقاله حاضر ازطریق مطالعات فنی، تطبیقی، گونه شناسی، گاه نگاری و طبقه بندی سفال های عصرمفرغ حاصل از کاوش محوطه قلعه بن بابل و با تکیه بر گاه نگاری مطلق کوشیده اند که یک هم سنجی و گاه نگاری مقایسه ای برای این دوره ارائه نموده و تعاملات فرهنگی در مقیاس منطقه ای و فرامنطقه ای را تحلیل کنند. سفال های عصرمفرغ این محوطه با نمونه های مکشوف از: گوهر تپه، یاقوت تپه، تپه قلعه کش، تپه قلعه پی، تپه ترکام و تپه عباسی در شرق مازندران، شاه تپه، ترنگ تپه و نرگس تپه در گرگان، و هم چنین تپه حصار در دشت دامغان قابل مقایسه هستند؛ درحالی که نتیجه مطالعه تطبیقی سفال های قلعه بن بیانگر پیوندهای فرهنگی بخش مرکزی مازندران با نواحی شرقی آن و دشت های گرگان و دامغان در عصر مفرغ است، کشف چند قطعه سفال از گونه یانیق (کورا-ارس) در این محوطه، جستار تازه ای در زمینه احتمال ارتباط این منطقه با خاستگاه های این سفال (شاید شمال غرب ایران) در نیمه دوم هزاره سوم پیش ازمیلاد می گشاید.
نشانه شناسی مهرهای عصر مفرغ جنوب شرق ایران و مطالعه تطبیقی با حوزه فرهنگی آسیای مرکزی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
51 - 71
حوزههای تخصصی:
هزاره سوم پیش ازمیلاد زمانی است که روابط گسترده فرهنگی و اقتصادی و تجاری میان تمدن ایران و دره سند، بین النهرین، خلیج فارس، دریای عمان و آسیای مرکزی برقرار بوده است. هدف مقاله حاضر، بررسی نشانه شناسی فرهنگی و ارتباطات میان محوطه های عصر مفرغ جنوب شرق ایران، با تأکید بر شهرسوخته، شهداد و تپه یحیی است. در این روند، نشانه های مهرها و اثرمهرهای محوطه های ذکر شده در جنوب شرق ایران شامل: شهداد و شهرسوخته براساس مطالعات تطبیقی با محوطه های اصلی در آسیای مرکزی شامل: بلخ، مرو، موندیگاک، آلتین تپه، گنورتپه، داشلی تپه، تغلق، و منطقه اوردوس مورد مطالعه و بررسی قرار خواهند گرفت؛ از این رو، در چارچوب نشانه های موردمطالعه برروی مهرها و اثرمهرها، پیشنهادی مبنی بر وجود ارتباطات فرهنگی موجود میان این مناطق در دوره زمانی موردپژوهش (عصر مفرغ) ارائه می گردد.برهمین اساس، پرسش های پژوهش چنین مطرح شده است؛ بین علائم سفال ها و مهرها چه مشابهت هایی دیده می شود؟ تشابهات فرهنگی بین آثار مناطق جنوب شرقی ایران با نواحی آسیای مرکزی به چه میزان و چگونه بوده است؟ آیا مشابهت های مشهود و مکشوف به هم مرتبط و هدف مشترکی را دنبال می کرده است؟ برهم کنش های فرهنگی می تواند در نتیجه عواملی ایجاد شود که نیازمند بررسی شواهد مادی برجای مانده از جوامع آن دوره است. با توجه به فاصله های موجود میان محوطه های باستانی هزاره سوم پیش ازمیلاد می توان این نشانه ها را نتیجه یک تفکر خاص و هدایت شده دانست که در محوطه های نیمه شرقی فلات ایران ظاهر شده اند؛ به عبارت دیگر، فاصله های جغرافیایی و جا به جایی اندیشه ها از جایی به جای دیگر با توجه به وجود ارتباطات وسیع بازرگانی و تجاری میان این محوطه ها قابل قبول است. این امر نشان می دهد که هم بستگی آسیای مرکزی با مناطق شرقی و هم چنین جنوب شرق ایران و بخشی از فرهنگ هند و اروپایی در عصرمفرغ، می توانسته نشأت گرفته از اعتقادات و باورها و اندیشه های مشترک و یکسان باشد.
تأثیرات تغییرات دیرین اقلیم بر شکوفایی و افول سلسله های حاکم بر ایران و فرهنگ های باستانی جنوب شرق ایران از هزاره دوم پیش ازمیلاد، تا دوره ساسانی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
59 - 80
حوزههای تخصصی:
آسیب پذیری بالقوه جوامع اولیه در برابر بلایای طبیعی مانند خشک سالی، سیل و قحطی ناشی از تغییرات آب و هوایی موضوع مهمی است که نیاز به مطالعات دقیقی دارد. هدف اصلی این پژوهش بررسی اثرات احتمالی تغییرات دیرینه محیطی و اقلیمی بر سکونتگاه های عصرمفرغ در جنوب شرق ایران و سلسله های اصلی حاکم بر ایران براساس شواهد باستان شناسی و تاریخی مرزهای سرزمینی، رونق اقتصادی و سیاسی است. تطبیق تغییرات اقلیمی و فرهنگی در جنوب شرق ایران می تواند اطلاعات بسیار گران قیمتی را در اختیار محققین قرار دهد. در این راستا، پژوهش پیشِ رو سعی دارد پاسخ های مناسبی به این پرسش ارائه نماید که آیا تغییرات اقلیم بر جوامع باستانی جیرفت تأثیر گذاشته است یا خیر؟ و در نگاهی کلان تر تغییر اقلیم تا چه اندازه بر رونق اقتصادی و نفوذ سیاسی سلسلههای حاکم بر ایران تأثیر گذاشته است؟ در مطالعه حاضر با استفاده از ترکیبی از شاخص های ژئوشیمیایی و گرده شناسی، تغییرات دیرینه اقلیمی جنوب شرق فلات ایران درطول 4000سال گذشته بررسی خواهد شد. فعالیت های کشاورزی قابل توجه، بین 3900 تا 3700 سال پیش از حاضر هم زمان با شرایط اقلیمی معتدل در جنوب شرق ایران وجود داشته اشت. شرایط خشک همراه با افزایش گرد و غبار از 3300 تا 2900 سال پیش از حاضر بر منطقه حکم فرما بوده است. شرایط مرطوب در جنوب شرق ایران از حدود 2900 تا 2300 سال پیش از حاضر، هم زمان با شکوفایی حکومت های منطقه ای مانند مادها، اورارتوها، مانناها در نیمه غربی ایران و پس از آن شاهنشاهی هخامنشی در سراسر ایران بزرگ، کشاورزی گسترده را تسهیل نموده است. افول شاهنشاهی هخامنشی هم زمان با آغاز یک دوره خشک بوده است که برای نزدیک به 200سال، کشاورزی در جیرفت را کم رونق نموده است. جنوب شرق ایران بار دیگر بین 1550 و 1300سال پیش از حاضر شرایط مرطوبی را تجربه کرده است، که با رونق اقتصادی اواسط تا اواخر شاهنشاهی ساسانی هم پوشانی زمانی دارد.