مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
زندگی
حوزه های تخصصی:
عنصر رنگ با مقوله هنر، نقاشی، و ادبیات پیوند تنگاتنگی دارد. ازطریق رنگ ها، می توان بسیاری از راز و رمزها و اوضاع اجتماعی عصر نویسنده را کشف کرد. رنگ ها در شیوه زندگی، نگرش ها، و حالات روحی ما تأثیر فراوانی دارند و در آیین ملت ها از جایگاه نمادینی برخوردارند. در ادبیات نیز رنگ ها احساسات و نشانه های گوناگونی را القا می کنند.
رمان سووشون در ادبیات داستانی ایران از جایگاه خاصی برخوردار است. سووشون نمایان گر اوضاع سیاسی، اجتماعی، و اخلاقی ایرانیان، به ویژه مردم شیراز، در جنگ جهانی دوم است. درحقیقت، این رمان از نمونه های بسیار ارزشمند ادبیات پسااستعماری در ایران است و دنباله واقعی ادبیات عصر بیداری است. ادبیات بیداری در مرحله اول (عصر مشروطه) به مبارزه با استبداد داخلی پرداخت و در مرحله دوم به مبارزه با استعمار خارجی توجه نشان داد. عنصر رنگ در لایه های مختلف اثر باصراحت و تلویح نقش های گوناگونی ایفا می کند. دقت در نوع کاربرد رنگ ها و هم چنین معنای قراردادی آن ها می تواند مخاطب را در شناخت بیش تر اثر، سنت ها، و اندیشه های حاکم بر ذهن و زبان نویسنده و اجتماع وی یاری کند.
دانشور همواره سعی کرده است خود را در برابر تحولات اجتماعی امیدوار نشان دهد و حتی در آخرین سطور رمان سووشون، به کمک نمادها، آشکارا این آرزوی خود را بیان می کند. برخلاف این تصور نویسنده، کاربرد گسترده رنگ سیاه، که بیش تر القاکننده مرگ و عزاداری است، نشان می دهد که در لایه های پنهان ذهن نویسنده خوش بینی چندانی به تحولات اجتماعی وجود ندارد. به عبارت دیگر، نیروهایی فراتر از خواست و اندیشه نویسنده بر ساختارهای ذهن و زبان وی تسلط دارند که کنترل محتوایی رمان را به دست گرفته اند. در مقاله حاضر، تلاش شده است این فرضیه براساس بررسی رنگ سیاه اثبات شود.
در رمان سووشون، 2679 بار به عنصر رنگ (دلالت ضمنی و لغوی) توجه شده است که 14 درصد از آن مربوط به رنگ سیاه و 86 درصد شامل دیگر رنگ های اصلی و فرعی است. میزان کاربرد رنگ سیاه در سووشون با 452 بار تکرار در جایگاه اول قرار دارد و اغلب بازگوکنندة مفهوم نمادین مرگ و زندگی است.
درآمدی بر سبک زندگی اسلامی در آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاهی به تاریخ اندیشه اجتماعی حکایت از وجود سه سبک اصلی زندگی دارد.نخست، سبک رهبانیت یا تارک دنیائی که معتقد است دنیا محمل تخریب هویت و شخصیت انسان است و جائی است که انسان را به بند می کشد و مانع رشد و سعادت و تعالی انسان می شود؛ بنابراین برای مبارزه با دنیا باید از ازدواج، قبول مسئولیت و هرگونه تعهد اجتماعی بگریزیم و در چله نشینی تلاش کنیم تا جان و روح ما به تعالی دست یابد. دوم، سبک فلسفی کامجویانه از دنیا، که هیچگونه اعتقادی به آخرت ندارد و صرفاً کامجوئی از دنیا مدنظر او است. در این دیدگاه تمامی حیات و زندگی در بهره وری از این دنیا خلاصه شده و پس از مرگ، انسان به فنا می رسد. سوم، دیدگاه اسلامی که دو وجه دنیا و آخرت را توأماً مدنظر دارد. بر این اساس به همان نسبت که نیاز های دنیوی بشر مورد توجه است، آخرت انسان نیز اهمیت دارد. انسان در این دیدگاه مسئولیت پذیر و در چهار جهت به خدا، به خود، به مردم و به ساختار طبیعت پاسخگو است. این مقاله بر آن است تا نگاهی مقدماتی به حقوق و تکالیف انسان مطابق آموزه های دینی افکنده و ضمن نقد ظریف دو سبک قبلی زندگی، بر مفیدیت سبک زندگی اسلامی تأکید گذارد.
سیری در افکار و عقاید لئونید نیکلایویچ آندریف؛ با نگاهی بر داستان «یکی بود، یکی نبود»و تقابل زندگی و مرگ در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لئونید نیکلایویچ آندریف نویسنده مشهور روسی در قرن 19 و 20 می باشد که تنها تعداد اندکی از آثار او در ایران ترجمه شده و به چاپ رسیده است. از این رو در مقاله حاضر سعی شده تا دورنمایی هر چند مختصر از افکار و عقاید اجتماعی و سیاسی و روانشناختی وی بیان شود. آندریف، که از یک سو در بحبوحه بحران های اجتماعی و انقلاب ها حضور داشت و از سوی دیگر در مسیر ایده ها و جریانات اجتماعی و ادبی مختلف قرار گرفته بود، در دوره های مختلف زندگی اش با عقاید و افکار و تمایلات زیادی دست و پنجه نرم کرد. او تلنگری به همه مکتب های ادبی نوین زد و در راهی طولانی از رئالیسم به سمبولیسم، با در هم آمیختن این دو مکتب، طراوت و ظرافت خاصی به آثارش بخشید. او همواره به دنبال یافتن پاسخی برای پرسش های بی شمارش در زندگی از جمله سرنوشت، عشق، امید، زندگی، مرگ و غیره بود. داستان یکی بود، یکی نبود که در اولین مجموعه آثارش در سال 1901 به چاپ رسید، دغدغه نویسنده دربارة موضوع مرگ و زندگی را به روشنی بیان می دارد. او عقیده دارد که مرگ، پایان حضور جسمانی هر انسان در این دنیا است، ولی زندگی همچنان پس از مرگ او و بدون او ادامه دارد. قهرمان اصلی داستان, لاورنتی پترویچ، سیمای انسان معاصر است که غرق در جسم خود بوده و از روح و روان خویش غافل مانده و در نهایت پشیمان می گردد.
مقاله به زبان فرانسه: بررسی علل قتل اینس دو کاسترو، ملکه مرده (La Reine morte L'analyse des motifs du meurtre d'Inès de Castro)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمایشنامه «ملکه مرده» در سال 1942 توسط هانری دو مونترلان به نگارش درآمد. در این نمایشنامه نویسنده از عناصر درام تاریخی لوییز ولز دو گوارا (1644-1579) با عنوان «سلطنت پس از مرگ» بهره گرفته است. با این حال، اثر مونترلان در آنچه که مربوط به جزییات شناخت روان انسانها می شود، در قیاس با نمایشنامهی گوارا از ظرافت های بیشتری برخوردار است. چارچوب این نمایشنامه بر پایه روابط سه شخصیت اصلی- فرانت پادشاه پرتغال، پرنس پدرو پسر پادشاه و همسرش اینس دوکاسترو- شکل گرفته است.
در پایان «ملکه مرده» همانند نمایشنامهی ولز دو گوارا به قتل اینس دو کاسترو می انجامد، چرا که ازدواج پدرو و اینس - زنی خارج از طبقه ی اشراف- در بی خبری مطلق پادشاه رخ داده است واین پیوند پدر را بسی ناگوار می آید. با وجود این، فرانت در گرامیداشت اینس کوتاهی نکرده و حتی به حمایت از او در مقابل درباریان می پردازد. ولی همانطور که اشاره شد در نهایت اینس به مرگ محکوم می شود درحالیکه پدرو که از نظر پدر شخصی بی کفایت، ضعیف و بی اراده محسوب می شود، بدون شک مقصر اصلی ماجراست.
مونترلان در دیگر نمایشنامه های خود نیز مانند «پسر هیچکس»، «فردا روز خواهد شد» و «ارباب سانتیاگو» روابط تنش آلود بین پدر و فرزند را مدنظر قرار می دهد. در این مقاله سعی بر آن است تا با کند و کاو اندیشه های مونترلان و نیز تحلیل روش فکری فیلسوفانی که در شکل گیری شخصیت های «ملکه مرده» موثر بوده اند، به بررسی دلایل قتل اینس دو کاسترو توسط فرانت بپردازیم.
چیستی و اقسام مرگ از منظر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیستی و اقسام مرگ از منظر عطار
علی محمد ساجدی* محبوبه جباره ناصرو**
دانشگاه شیراز دانشگاه قم
چکیده
مرگ از جمله رویدادهای رازآلود بشر از آغاز آفرینش بوده است. از آن جا که بشر همیشه خود را با این پدیده مواجه دیده و از آن گریزان و ترسان بوده، دغدغه ای همیشگی برای شناختن و شناساندن آن داشته است. بررسی اندیشه ی مرگ از دیدگاه عطار، عارف توانمند قرن ششم هجری، توجه به این دغدغه ی مشترک بشری است. مرور و تأمل بر کاربردهای واژه ی مرگ و مترادف های آن در آثار عطار، نشان می دهد که عطار به مرگ، بینشی چند جانبه دارد و هرگز در پی محدود کردن آن به معنایی خاص برنیامده؛ بلکه به فراخور موقعیت، هربار به یکی از معانی و جوانب آن پرداخته است؛ از این رو با توسعه در معنای مرگ، دو نوع مرگ را مطرح می کند: مرگ طبیعی و مرگ ارادی (عارفانه ی عاشقانه). برجسته ترین معنایی که عطار در آثار خویش برای مرگ آورده است، معنای اخیر است که در مقابل آن علاوه بر جسم و جان، بهشت نیز رنگ می بازد و حجاب راه به حساب می آید. از سوی دیگر، وی مرگ را امری همگانی و یک سان برای تمام موجودات عالم هستی می داند و همین به رخ کشیدن حادثه ای است که همواره بر آدمی فاتح و غالب است و مانند سدّی عظیم و حادثه ای گریزناپذیر در برابر خواسته های بی پایان آدمی رخ می نماید. از این رو بشر نه تنها نمی تواند هیچ تدبیری در مواجهه با آن بیندیشد؛ بلکه حتی هیچ علم و آگاهی نیز در این باره ندارد و تنها راه درمان این درد، تسلیم و خموشی است. از طرف دیگر؛ دنیا کاروان سرایی است که بشر مدتی محدود در آن زندگی می کند و سپس آن را در اختیار دیگران قرار می دهد. پس بشر باید بیدار بماند و آماده ی شنیدن آوای درای کاروان باشد.
واژه های کلیدی: مرگ، عطار، عارف، ناپایداری، دنیا، زندگی، آخرت.
جایگاه کُناتوس در متافیزیک سیاسی اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسپینوزا برجسته ترین فیلسوف عصر روشن گریِ رادیکال است، به طوری که روشنگری رادیکال را هم سنگ «اسپینوزیسم» خوانده اند. فلسفه سیاسی اسپینوزا در امتداد سنت بزرگ جمهوری خواهی فلورانس و ونیز و در چهارچوب رئالیسم سیاسی مدرن تحلیل می شود. اساس این جمهوری خواهی یا رئالیسم سیاسی دریافتی از مدینه یا جمهوری است که بر تحلیل و ارزیابی مناسبات نیروها استوار است. به عبارتی، محور اصلی رئالیسم سیاسی اسپینوزایی مفهوم قدرت یا «پوتنتیا» است و این فلسفه سیاسیِ تمهید شده با محوریت مفهوم قدرت و ساخت کشمکش آمیز نیروهای اجتماعی، بر دستگاه متافیزیکی ویژه ای تکیه دارد که انگاره یا مفهوم محوری آن کُناتوس است. بیهوده نیست که متفکری چون ژیل دلوز اخلاق اسپینوزا را رساله ای در باب قدرت می خواند. پرسش های راهبر این پژوهش بدین شرح طرح می شوند: کُناتوس به مثابة یکی از عناصر اصلی دستگاه متافیزیکی اسپینوزا، چه مختصاتی دارد؟ بر پایه مختصات کُناتوس، اسپینوزا چگونه فلسفه سیاسی ای تدوین و صورت بندی کرده است؟ مدعای اصلی این مقاله آن است که تلقی خاص اسپینوزا از عنصر متافیزیکی (و البته فیزیکیِ) کُناتوس رئالیسم سیاسی وی را از سنت غالب رئال پولیتیکِ گسسته از اخلاق جدا می سازد. بر این اساس، کُناتوس صرفاً رانه ای طبیعی یا عنصری مربوط به سامان روانی جسمانیِ انسان نیست؛ بلکه با ساحتِ الوهی و عاطفیِ زیست بشری نیز قرین است و عناصر اخلاقی ای چون شادی، عشق و دوستی را در حوزه عمومی یا جمهوری مستقر می سازد.
زایش و مرگ تراژدی در اندیشه نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فریدریش نیچه از فیلسوفان ژرف اندیش و تأثیرگذار قرن نوزدهم که در پی ارزیابی دوباره ارزش ها، خود را در رویارویی با ایده های پذیرفته شده دنیای مدرن یافت. ازاین رو، در بازنگری شدیداً انتقادی خود در فرهنگ و تمدن مدرن و به منظور اصلاح و احیا این فرهنگ، اقدام به نوشتن اولین اثر خود، یعنی زایش تراژدی کرد. انگیزه های گوناگون او از تألیف این اثر عبارت بودند از: دغدغه های فرهنگی و نجات فرهنگ عصر خود از خطر سقوط و نیهیلیسم (Nihilism)؛ ارزیابی دوباره ارزش ها؛ نشان دادن تقابل مسیحیت و فلسفه مفهومی سقراطی، با اصل زندگی و عنصر دیونیزوسی و آری گویی؛ تفسیر زیبایی شناسانه از زندگی و هستی؛ از چشم انداز هنر به زندگی نگریستن. نیچه دو دغدغه آخر را از ویژگی های خاص هنر تراژیک یونانی می دانست و به علت این نوع نگاه، هنر عصر تراژیک یونان را ستایش می کرد. او از یونانیان باستان و فرهنگ و تفکر آن ها تمجید می کرد؛ چون آنان آفرینندگان هنر تراژیک بودند و با آفرینش این هنر و توجه به عنصر دیونیزوسی، به زندگی در تمام جنبه های خیر و شر آن آری می گفتند. همچنین نیچه از دو مفهوم اساسی زایش و مرگ تراژدی سخن می گفت؛ اما اینکه منظور او از زایش و مرگ تراژدی چه بود؟ در معنای اول منظور او این بود که در عصری از دل تراژدی یونانی فرهنگ زاده و عامل بالندگی فرهنگ ملت یونان شد؛ اما سپس افول کرد. در معنای دوم، منظور از زایش تراژدی، امید نیچه به تجلی دوباره هنر تراژیک یونانی در بطن جهان مدرن و در موسیقی واگنر (Wagner) است. این بار نیز امید به چنین زایشی، دچار افول شد. عوامل افول و مرگ تراژدی از دیدگاه نیچه عبارت بودند از: فلسفه مفهومی سقراط و نمایشنامه های اوریپیدس؛ مسیحیت و اخلاق گرایی؛ دیالکتیک مدرن و شخص واگنر. هدف اصلی این نوشتار در درجه اول، بررسی انگیزه های مهم نیچه از تألیف کتاب زایش تراژدی است؛ سپس تبیین زایش تراژدی، در معنای اول با تأکید بر تحلیل خاستگاه و عناصر مقوم آن. اما هدف درجه دوم، تبیین چرایی و چگونگی افول یا مرگ تراژدی از منظر نیچه است.
واکاوی سبک زندگی متعلّم در تمدن نوین اسلامی و مقایسة آن با آراء اند یشمندان غربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
جایگاه متعلم در تعلیم و تربیت تمدن های بشری همواره به شکل خاصی مطمح نظر بوده است. این مسئله در چارچوب آراء مربیان بزرگ یا استلزامات تربیتی مکتب های رسمی فلسفی بیان می شود و گاه علاوه بر توجه به مکتب های جدید فکری و فلسفی، به مبانی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نظام های موجود هم توجه خاص می کند. از طریق روش «توصیفی تحلیلی» ابتدا سبک زندگی متعلّم در تمدن نوین اسلامی و در ساحت های گوناگون تربیتی آن بررسی شده، سپس دیدگاه های اند یشمندان معاصر غربی بیان گردیده است. یافته های مطالعة حاضر حاکی از آن است که پیشرفت و پویایی متعلّم به عنوان محور تعلیم و تربیت متناسب با تحوّلات عصر نوین از دغدغه های این تمدن هاست. در مقابل، تفاوت دیدگاه خدا باورانه و انسان مدارانه در دو تمدن، موجب تفاوت دو دیدگاه نسبت به متعلّم شده است. بنابراین، اگر چه در دو تمدن مذکور متعلّمان آموزش های علمی یکسان می بینند، اما از نظر عقیده، رفتار و اخلاق، مسیری متفاوت می پیمایند.
مرگ و مرگ اندیشی در اشعار اخوان ثالث، شاملو و فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ و زندگی پیوسته دو عنصر مهم و برجسته در دیدگاه اندیشمندان بوده است؛ شاعران معاصر ایران به مرگ از چشم اندازهای گوناگون نگریسته اند. در این میان، سه شاعر شاخص پس از نیما، (خوان، شاملو و فروغ) اهمیت ویژه ای دارند.در این جستار به شیوه ی تحلیل محتوای کیفی، اندیشه و احساس سه شاعر معاصر ایرانی، (اخوان، شاملو و فروغ) درباره ی مرگ و زندگی ارزیابی شد؛ به این منظور با جستجو در دیوان این شاعران، همه ی شعرهایی که مضمون مرگ و زندگی در آن ها یافت می شد، واکاوی شد و سپس از این رهگذر، مباحثی مانند تصویر زندگی، مرگ، سیر تحول فکری سه شاعر، دنیای پس از مرگ و سرانجام شهادت و هراس از مرگ بررسی شد. یافته های پژوهش نشان داد که تصویر نازیبای زندگی و بیزاری از مرگ و گاه هراس از آن، در آثار اخوان کم و بیش بدون تغییر نمایان است که گاه ملایم و گاه بی تفاوت و توأم با ریشخند است، اما در نگاه شاملو، زندگی با عشق زیباست و با وجود جان کاهی، چیزی کم ندارد. او زیستن در میان نامردمان و ظلم پذیران جامعه را بدترین نوع مرگ می داند و مرگ در راه عقیده برای او زیبا و تحسین برانگیز است؛ مرگ طبیعی را نیز به اجبار و به عنوان قانون طبیعت می پذیرد. در نگاه فروغ، سیر تحول بیش تر مشهود است. زندگی را با همه ی پوچی اش دوست دارد. در ابتدا اگر خواهان مرگ است به دلیل بیزاری از زندگی است؛ اما کم کم مرگ در نگاه او زیبا می شود و با واژه هایی روشن، شاعرانه، ترسیم می شود.
کارکرد روایی (مربع معنایی) در تابلوهای «نماز»، «مجنون»، «میثاق خون» و «حضرت علی اکبر» اثر خشایار قاضی زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحلیل گفتمانی تابلوهای خشایار قاضی زاده تلاش بر این است تا از نشانه های منفرد، کلان نشانه ها، خرد نشانه ها و یا مجموعه ای از نشانه ها عبور کنیم تا بتوانیم به ورای نشانه ها یعنی آنجائی که نشانه ها با یکدیگر تعامل برقرار می کنند برسیم. تا بتوانیم به خوانشی گفتمانی دست یابیم. بدین منظور، علاقه مند به ظاهر شدن معنا در گفتمان های هنری، هدف این مقاله چگونگی ظاهر شدن معنا به کمک مقوله های بنیادین کلام یعنی «مربع معنائی» در این تابلوهاست؛ و در ادامه بومی سازی نظریه های تحلیل گفتمان در این حوزه است. می خواهیم بدانیم که گفته پرداز این تابلوها از چه ترفندهایی برای تولید معنا سود برده است و چگونه این نشانه های منفرد را به یک نظام منسجم معنائی تبدیل کرده که یک معنای واحد از آن تولید می گردد. نشانه-معناشناس بر این باور است که نشانه به تنهایی فاقد معناست و معنا از رابطة بین نشانه ها حاصل می شود. با این توصیف می توان به درستی گفت که نشانه–معناشناس به ظاهر شدن معنایی که از میان شکل های زبانی دریافت شده است علاقه نشان می دهد؛ و در واقع، می توان گفت که او به ظاهر شدن معنا از میان گفتمان های که معنی را ظاهر می کنند، از میان گفتمان های که معنی را انتقال می دهند و همکاری مبهمی را فراهم می کنند علاقه مند است. در حقیقت نشانه-معناشناسی تلاش دارد به صورت روشمند ابعاد کلام را موردمطالعه قرار دهد. یکی از ابعاد کلام همان «مربع معنایی» در کلام است.
بررسی اندیشه ی مرگ و زندگی در شعر محمود درویش
حوزه های تخصصی:
اندیشه ی مرگ و تولّد دوباره ملّت عرب به طور عامّ، و فلسطین به طور خاصّ، یکی از گسترده ترین مضمون هایی است که در شعر درویش نمودیافته است. وی، با کاربرد زنجیره ای وسیع و زیبا از اسطوره هاو نمادها ی تاریخی وابتکاری، هم معنایی جدید و متمایز از اندیشه ی مرگ و زندگی متعارف را ارائه می دهد، و هم آنکه،راه کسب آزادی حقیقی و زندگی شرافتمندانه را به مخاطبانش نشان می دهد. البتّه نمادها واسطوره های شعر وی اوّلاً:ً زودیاب ورسایند. ثانیاً: درخدمت انتقال پیام او هستند. کشف وبررسی این نمادها و مضامین آن ها، هدفی است که نویسندگان این مقاله دنبال نموده اند.
آفرینش کمال محور: «حرکت مندی یا پویندگی فرایندمدار» و «تجربه مداری در هنر، معماری و شهرسازی اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر هر تبدیل و تحول نظام مندی یا ایجاد هر نوع گوناگونی کمال محور در صورت یک شیء را یک «جزء حرکت» از مجموعه جزء حرکت های مطرح در نظام مرکب الجزاء و البته فرایندمدار حرکت تکاملی شیء در موجودیت زمینی آن بدانیم و بنامیم، با توجه به اصل بنیادین ثبات و جاودانگی جوهره عقلانی یک شیء و ثبات و پایدار اصول یا سنت های عقلی جاودانه و تبدیل ناپذیر و تحویل ناپذیر الهی در فرایند کمال محور آفرینش جهان، این تبدیل ها و دگرگون شدن های پیدرپی و ا لبته صوری (یا همان تجلیات گوناگون و صورت مند برآمده و وجودپذیرفته از حقیقتِ واحده آسمانی یا علمی یک شیء) هستند که (درمجموع) تحقق بایسته و شایسته حرکتِ متحدالاجزاء و در وحدت شیء را در نیل به هدف مقصود (یعنی نیل به همان کامل ترین صورتِ از پیش تعریف و تبیین شده برای شیء در همگونی با صفات دانش بنیان الهی) محقق می سازد. این تبدیل ها و دگرگون شدن های پی درپی (و البته نظام مند و فرایندمدارِ) در صورت، (اگرچه در پاسخ به گوناگونی های واقع شونده و متوالی در صورتِ نیازهای شیء یا اشیاء موجود در عالم به یکدیگر است، ولی) خود این فرصت طلایی را به دست هنرمندان و معماران هر عصر و زمان می دهد که در پرتو نور شکوفنده و روزافزون اندیشه انسانی، به همراه دست مایه هایی از جنس علم و تکنیک و تکنولوژی که از میدان تجربه های گذشته و حال خود به همراه برمی دارند، قدمی دیگر و فراتر در بستر پیمایش «راه زنده، فرایندمدار یا تکامل محور هر چیز با مقصد همگونی با مطلق کمال» (یعنی همان «صیرورت الی الله») بردارند. در این مقاله می خواهیم این حقیقت فراموش شده قرآن بیان را دوباره رونمایی کنیم که یکی از بزرگ ترین و خدایی ترین راه کارهایی که می توانیم مشکل اسلامی نبودن معماری کشورمان را بدان واسطه کارسازی نموده و درد بی هویتی معماری مان را در بستر پیمایش راهی البته تدریج مند، آرام آرام (ولی مطمئن و نتیجه بخش) درمان کنیم، پی گرفتن دوباره «راه طبیعی یا الهی شکوفندگی» یعنی «تجربه مداری تفکرمحور و دانش بنیان» است. هدف اصلی این مقاله ارائه بیان نسبتاً مشروحی از این معنای بسیار عظیم است که تجربه مداری تفکرمحور و دانش بنیان همان کارستانی است که پرورش دهنده رحمان در دل زنده و هوشمند رحم رشددهنده متصل و بهره گیرنده از رحمانیت و غفاریت دانش مدار خود (یعنی در دل زمین و عالم طبیعت) برای تحقق کامل شکوفندگی روح و عقل انسانی بر پا داشته است. در واقعِ امر، هندسه گوناگون شونده صورت ظاهری یا جسمانی آثار ما (در عین ثبات جوهره معنایی و سازمان تغییرناپذیر عقلانی شان)، «فرصت» و «مسیر» یا «مصیر»ی است که پرورش دهنده رحمان یعنی حضرت الله، آن یگانه جاریِ متجلی در آینه دانش های نوبه نو، برای پیمایش طریق شکوفایی و رشد مرحله به مرحله روح و اندیشه انسان تدارک دیده است، لذا عدم استفاده از فرصت زندگی و کار و تلاشی دانش بنیان و تجربه مدار در این جهان، مساوی با بیرون رفت طفل روح و اندیشه از رحم پرورش دهنده رحمان یا بریده شدن راه تغذیه تازه به تازه (یا بند ناف) آن، و به تبع، محروم شدنش از جریان مستمر فکر و علم بالنده شکوفنده رحمانی و درنتیجه، بازماندن از پیمایش فرایند طبیعی رشد و بلوغ است.
بررسی معنی شناختی حسن تعبیرات مرتبط با مرگ در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ واژه ای ناخوشایند و نامطلوب است و در اغلب زبان ها از گفتن صریح این واژه پرهیز، و برای اشاره به آن، از فرآیند حسن تعبیر استفاده می کنند. حسن تعبیر عبارت است از کاربرد عبارت و کلمه ای نیکو به جای واژه ا ی ناخوشایند. در این نوشتار، چگونگی سخن گفتن از مرگ در غزلیات حافظ براساس مقولة حسن تعبیر مورد بررسی قرار می گیرد. شگردهای بسیاری در ایجاد حسن تعبیر دخیل اند. مؤلفه هایی که حافظ برای ایجاد حسن تعبیر به کار می گیرد، عبارت اند از: وام واژه، واژگان کلی، عبارات اشاره ای، رد خُلف، استلزام معنایی، ترادف، متناقض نما، تلویح، لحن و قید حالت. این مؤلفه ها بیانگر غلبة شور زندگی بر مرگ در اندیشة حافظ است. قبح تعبیر هم که نقطة مقابل حسن تعبیر است، در سخن حافظ بسیار اندک است و عواملی چون شرایط نامساعد روحی، مقابله با دشمن، تذکر و هشدار و مبالغه در عشق در ایجاد آن نقش دارند.
زیباشناسی نام ها در سبک زندگی اهل بیت علیها السلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نام ها در هر فرهنگی معنای نمادین و ریشه شناختی دارد و حکایتگر ارزش های متفاوت و متنوع جامعه و نیز احساسات، نیازها، بینش ها و منش های نام گذار است. نام ها به اعتبار منبع انتخاب، در تربیت فرد و جامعه، محترم یا نامحترم جلوه دادن آنها مؤثرند و به طورکلی در زندگی فردی و اجتماعی بشر سهم بسزایی ایفا می کنند. دیدگاه های فرهنگی پشتوانة توصیفی نام ها و مبنای انتخاب و کاربرد آنهاست، چه نام گذار به هنگام نامیدن فرزندش، توجه به معنا و مفهوم نامی که فرزندش را به آن می خواند داشته باشد، یا نداشته باشد. برخی دیدگاه های فرهنگی از نازیبایی ها استقبال کرده، آن را سرشت طبیعت گرای بشر می خوانند و خود را ملزم به تقلید مو به مو از آن می دانند. ازاین رو، زیبایی در بینش ها و منش های متفاوت مفهومی متنوع می یابد و باید در بستر فرهنگی خاص خود تعریف شود.
این نوشتار بر اساس منابع و اسناد مکتوبِ موجود، با شیوه ای تاریخی، زیبایی را در سبک زندگی اهل بیت علیها السلام و در قلمرو نامگذاری فرزندان آنان، در سه محور ارتباط با خداوند، ارتباط با اجتماع و ارتباط با طبیعت با رویکرد معنویت و نشاط اجتماعی و فردی بررسی می کند. پس با مقایسة آماری محورها، شاخصه های نام گذاری را بیان کرده و با نقد نظریة «طبیعت باوری»، فراوانی زیبایی طبیعی را نیز در نام ها نشان داده است.
معین التجار بوشهری (نماینده تهران و بوشهر در دوره های اول و سوم مجلس شورای ملی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حاج محمد معین التجار از شخصیت های مشهور تاریخ تجارت و سیاست ایران در خطه جنوب به شمار می رفت و فعالیت های او موجب نبض شریان اقتصاد ایران در مقطع زمانی خاص مشروطه تا جنگ جهانی اول گردید. آغاز قدرت یابی اقتصادی وی به دوره ناصری بازمی گردد و شروع فعالیت سیاسی او به دوره مظفرالدین شاه می رسد. معین التجار پس از طی یک دوره ورشکستگی خانوادگی با استفاده از میراث عمه پدرش، در ابتدا به عنوان یک تاجر، معروف شد و سپس پا به عرصه سیاست نهاد. از جمله شخصیت های شناخته شده و سرشناس بوشهر که نقش بسیار مهمی در تاریخ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران دوره قاجار و پهلوی، ایفا کرد، حاج آقا محمد معین التجار بوشهری بود. وی با لیاقت و کاردانی اقتصادی، خود را به مهم ترین نهاد سیاسی کشور یعنی مجلس شورای ملی و مدارج بالا رسانید و با افتتاح مجلس شورای ملی، یکی از دو نماینده بانفوذ و با درایت تجار در مجلس اول بود. در دوره سوم نیز به نمایندگی از مردم بوشهر وارد مجلس شورای ملی شد.
اینکه چگونه خانواده حاج معین التجار از ورشکستگی به احیاء تجارت در خاندان خود دست یافتند؟ نقش اقتصاد در اندیشه سیاسی معین التجار به چه شکل اعمال گردید؟ و اتهامات وارده بر اقدامات او تا چه حد صحت داشتند؟، از پرسش های اصلی این پژوهش است.
در این پژوهش، سعی بر آن بوده است تا به شرح بیوگرافی حاج محمد معین التجار بوشهری، فعالیت های اقتصادی ایشان در تجارت بین الملل و خلیج فارس و نیز به بررسی تأثیر اندیشه ایشان در تحولات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در طول دوران حضور در این عرصه ها پرداخته شود.
К вопросу о сопоставительном изучении темы жизни и смерти в «Маснави» Мевланы и «Смерти Ивана Ильича» Л.Н. Толстого (بررسی تطبیقی موضوع مرگ و زندگی در «مثنوی» مولوی و «مرگ ایوان ایلیچ» لف تالستوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ بسیاری از ادیبان در مورد پرسش های اساسی بشر، به ویژه مسئله مرگ و زندگی مطالبی نگاشته اند. در میان آنان می توان از شاعر صوفی و عارف پارسی، مولانا جلال الدّین محمد بلخی و نیز نویسنده و متفکر نامدار روسی، لف نیکالایویچ تالستوی نام برد. مولانا معتقد بود که این جهان گذرگاهی است به سوی جهان ابدیت. به عقیده وی انسانی که به دنبال خلق نیکی هاست و به درستی زندگی می کند، از مرگ نمی هراسد. تمام آنچه را که او در این اثر خود بیان می کند، می توان در این جمله خلاصه کرد: «تا نمیری، نرهی». تالستوی نیز مرگ را سرآغازی برای حیاتی تازه می پنداشت و معتقد بود که باید ساده و زیبا زیست و به انسان ها عشق ورزید، در آن صورت ترس ما از مرگ کاهش می یابد.
نقد نیچه بر سقراط
حوزه های تخصصی:
جهان راز آلود و رمز آمیز اسطوره های یونان باستان که همزاد خیال آدمیان بود و آدمی با دل بدان متصل بود با پیدایش نگرش نوین سقراطی به تدریج فرو ریخت. سقراط نگرشی آپولونی را عرضه کرد که براساس آن همه چیز باید به داوری خرد یا عقل سنجیده می شد و حقیقت هر چیز با عقل شناخته می شد زیرا داور نهایی عقل بود. از این رو تراژدی که مهم ترین هنر یونانیان بود به کناری رانده شد زیرا روح علمی که سقراط مبشر آن بود مقتضی در حاشیه راندن هنر بود اما نیچه در مقابل نگاه متافیزیکی سقراط، نگرش زیباشناسانه از هستی و جهان پیشنهاد می کند. او عالم را اثری هنری می داند که شایسته است بر کلک او پایکوبی کرده و از سر وجدو سرور و ذوق دیونوسوسی به ستایش اش بپردازیم. نقد نیچه به سقراط از این روست که در نگرش عقلی سقراط نگاه آدمی به جهان، نگاهی آپولونی و خشک و از سر منطق و نظم است که نشانه ی رخت بر بستن وجد و سرور و شور و شیدایی از زندگی و در واقع نفی زندگی و بی ارزش شمرده شدن آن است.
پدیده مرگ در آثار سنایی
حوزه های تخصصی:
مسئله مرگ همواره از مهم ترین دغدغه های بشر بوده و هرکسی قصد داشته در این زمینه به حقایقی دست پیدا کند و یا به دنبال توجیهاتی برای پذیرش این درد درمان ناپذیر باشد. بسیاری از حکما، عرفا و متشرّعان مسلمان، در این باب به بیان نظرات و تحقیقات خود پرداخته اند؛ یکی از آنان که در این موضوع، هم چون سایر موضوعات، داد سخن داده است، سنایی غزنوی است. در این پژوهش، برای تبیین عقاید عرفانی، دینی و حکیمانه سنایی، با استفاده از حدیقه الحقیقه، دیوان و نیز مثنوی های وی، ابتدا مطالبی از قبیل: تعریف، شمول و فواید مرگ مطرح و ضمن ارائه تصویری نامحبوب از دنیا، از آن به عنوان مزرعه و آزمایشگاه منزل آخرت یاد شده است؛ سپس برای تکمیل اثبات جاودانگی آدمی، مباحثی نظیر: نسبی بودن پدیده مرگ و نیز ضرورت آن در نظام احسن با تکیه بر قرآن و حدیث ذکر شده است. نتیجه آن که مرگ پایان حیات آدمی نیست؛ بلکه تحولی رو به رشد و در جهت کمال است که او را در مسیر دستیابی به سعادت ها و کمالات اُخروی قرار می دهد؛ مجموعه این عوامل سبب می گردد که یقینی به مرگ حاصل شود که ممکن است زندگی محدود دنیوی را در نزد انسان، کم ارزش تر از زندگی جاوید آخرت جلوه دهد.
فلسفه، معنای وجود و زندگی با رویکرد صدرایی
حوزه های تخصصی:
اصولاً انسان در جستجوی حقیقت و معناست و نمی توان او را از جستجوی معنا در زندگی منع کرد. انسان در زندگی خود در می یابد که باید بر اساس هدف مشخصی زندگی کند و نفی غایتمندی و هدف در زندگی باعث می شود با حقیقت هستی و وجود که منشأ معناست، بیگانه شده و میان معنا و زندگی شکاف عمیقی به وجود آید. بی معنایی زندگی البته با احساس تهی بودن و پوچی در زندگی همراه است که چنین احساسی به عنوان چالش معنای زندگی بشر امروزی مطرح است که خود ناشی از فقدان شناخت درست انسان از خویش و نداشتن فلسفه ای صحیح در زندگی است. برای همین، بحث از نقش فلسفه در زندگی یکی مباحثی است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. در حقیقت معنای زندگی امری اصیل، موجود و محقق است که انسان می تواند با درک و فهم جایگاه وجودی خود، آن را کشف کند. بنابراین داشتن سیری عقلانی، و به تعبیر دیگر، داشتن فلسفه برای زندگی ضروری است و انسان باید بتواند نسبت انسانی خود را با هستی به نحو عقلی و فلسفی بیابد و عقلانیت را در زندگی ملاک کار خود قرار دهد، که این خود نوعی فلسفی زندگی کردن است.
در این مقاله سعی بر این است با توجه به نقش فلسفه در زندگی، به فلسفه وجودی انسان به عنوان موجودی که به زندگی معنا می بخشد، پرداخته شود؛ چون هرچه به فلسفه وجودی انسان پی برده شود، معنای زندگی او تجلی بیشتری پیدا خواهدکرد و چون در حکمت متعالیه، وجود همواره اصل و مبنا برای تبیین نظام آفرینش و از جمله انسان است، به تبیین رابطه فلسفه با زندگی انسان با توجه به وجود بر مبنای فلسفه صدرایی پرداخته می شود.
بررسی اثربخشی برنامه آموزش مهارتهای زندگی بر بهبود خودکارآمدی و جرأت ورزی در دانش آموزان پایه اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر برنامه آموزش مهارتهای زندگی بر بهبود خودکارآمدی و جرأت ورزی در دانش آموزان پایه اول دوره متوسطه است. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان سال اول متوسطه شهر تهران می باشد. نمونه مورد نظر پژوهش متشکل از دو گروه شامل: 1) دانش آموزان مشغول به تحصیل در مدارس مجری درس آموزش مهارتهای زندگی (گروه آزمایش) و 2) دانش آموزان مشغول به تحصیل در مدارس فاقد درس آموزش مهارتهای زندگی (گروه گواه) است. نمونه پژوهش شامل 27 کلاس اول متوسطه، با 615 دانش آموز (321 نفر برای گروه آزمایش و 294 نفر برای گروه گواه) بوده که به عنوان حجم کل نمونه پژوهش از میان مدارس پسرانه و دخترانه انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدی (شوارزر و جروسلم، 1995)، پرسشنامه جرأت ورزی (گمبریل و ریچی، 1975) و پرسشنامه بررسی وضعیت برنامه اجراشده گردآوری شده اند. بر اساس یافته های پژوهش برنامه یا درس آموزش مهارتهای زندگی اجرا شده فاقد اثربخشی معنادار در بهبود احساس خودکارآمدی و جرأت ورزی است. همچنین، نتایج حاکی از آن است که همه مدارس مورد مطالعه (گروه آزمایش) دستکم در یکی از زمینه های مربوط به صلاحیتهای حرفه ای و ویژگیهای معلمان یا در کیفیت برنامه اجرا شده دارای کاستی و مشکل اساسی هستند؛ به طوری که حتی یک مدرسه هم بر حسب عوامل مذکور دارای شرایط قابل قبول و مناسب نیست. برنامه اجرا شده درس آموزش مهارتهای زندگی به دلیل ضعف و کاستیهای اساسی در زمینه برنامه اجرا شده و صلاحیت و ویژگیهای معلمان، فاقد تأثیر معنادار در ارتقای خودکارآمدی و جرأت ورزی دانش آموزان است.