مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
محمود درویش
حوزه های تخصصی:
اگر شعرهای مربوط به فلسطین را تحت سه عنوان آوارگان فلسطینی، فداییان و مضامینی از قبیل بازگشت به فلسطین و فریاد رهایی فلسطین تقسیم کنیم؛ مشخص می شود که پس از 1967 که جنبش مقاومت فلسطین حضور گسترده خود را در نبرد با اسراییل آشکار ساخت؛ شعرهای بسیار با ارزشی در این رابطه سروده شد.محمود درویش شاعر مقاومت فلسطین (2008-1941 م.)، پس از 1967 شهرت بسزایی یافت. اشعار او را می توان به سه دوره طفولیت هنری با گنجشکان بی بال، میانه سالی با برگ های زیتون و دوره عمق و اصالت و پختگی با عاشقی از فلسطین و .... طبقه بندی کرد. او یک گام عقب نشینی را خیزشی برای ده گام پیشرفت می شمارد و با عشقی که در دل دارد، خطاب به هم وطن زجر کشیده، فریاد می زند که هفت آسمان را تسخیر خواهیم کرد.با توجه به اینکه شعر محمود درویش نبض تپنده ادبیات معاصر فلسطین است و در میان فریاد های امتناع و پژواک گلوله ها و آوای خون آلود پناهندگان؛ نشو و نما یافته، در این مقاله سعی بر آن است تا جلوه های ادبیات مقاومت، چون: هویت ملی و وطن پرستی، تحریک غیرت ملی، مبارزه با ظلم دیرپا، تهدید و نصیحت دشمن و ایجاد امید در شعر او بررسی شود.
بررسی کاربرد رنگ ها در تصویرپردازی محمود درویش از مقاومت فلسطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عناصر موثر در زیبایی اشعار محمود درویش خیال گسترده ای است که از رنگ ها برمی خیزد. رنگ در شعر او جایگاه مهم و ممتازی دارد. او برای بیان مقصود خود، رنگ را در اشکال رمزی، کنایی و استعاری به کار می گیرد. در شعر او رنگ سبز نماد امید، آزادی طلبی، حیات و حرکت، بوده و عشق به فلسطین و ملت مبارز و فداکارش را به تصویر می کشد و بیشترین کاربرد را در میان رنگ ها به خود اختصاص داده است. رنگ سفید صلح و آرامش در سایه آزادی و گاهی عدم، نیستی و فنا را تجسم می بخشد. رنگ آبی غالبا رنگ آرامش، جاودانگی، حکمت و بی نهایت است. رنگ سرخ عشق به فلسطین و ملتش را تجلی داده، رمز شهادت، شهامت، فداکاری و ایثار در راه آزادی است. رنگ سیاه، ظلم و ستم و استعمار و بند های اسارت را نشان می دهد. رنگ گندمی بخشی از هویت ملت فلسطین و گندم زارهایش را به تصویر کشیده است. هر کدام از این رنگ ها دلالت ها و الهامات متفاوت و گاه مغایری را می رسانند و با نوآوری و خلاقیت در خدمت شعر مقاومت قرار گرفته اند.
ویژگیهای هنری مضمون های شعری محمود درویش (الخصائص الفنیة لمضامین شعر محمود درویش)
حوزه های تخصصی:
یعتبر محمود درویش من أشهر شعراء المقاومة لفلسطین، الذی عاش فی الغربة والتشرید، وحمل أعباء القضیة الفلسطینیة. شعره أقرب إلى صدق التجربة والإصالة فی تصویر صراع الإنسان الفلسطینی. فصوته یرتفع ویصور حبه ورفضه. ورغم حصار الشعب الفلسطینی، ومحاولات التصفیة الجسدیة، والنفسیة، والحضاریة، هذا الصوت الذی یتجلى فی قصائده تذوب بین سطورها کلمة فلسطین ومأساتها، کأنه یخرج من برکان لایهدأ إلا لیثور. ولکن لم ینصرفه الحدیث عن شعر النکبة عن الاهتمام بالشعر العربی؛ إذ شعره غیر منقطع عن حرکة الشعر فی البلاد العربیة، وغیر متجزّئ منها، لأنه قدتربى علی أیدی الشعراء العرب القدامی والمعاصرین.
نعالج فی هذا المقال بعض مضامین قصائده عن المقاومة، وهو: التحدی، البؤس والحرمان، التشرید والإبعاد، القتل والاغتیال، السجن، الصمود ورفض المساومة، والأرض، والأمل إلى المستقبل.
التقاطب المکانیّ فی قصائد محمود درویش الحدیثه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لعلّ المکان من المکوّنات الهامّه فی النص الشعری فی الأدب العربی المعاصر، خاصّه فی القصائد الفلسطینیه، ذلک أنّ المکان الفلسطینی لدى الشعراء الفلسطینیین یساوی حیاتهم وهویتهم واحتلال وطنهم یعنی اللاهویه.
ولا نقصد من المکان، مجرد المکان الجغرافی، بل یتحول المکان إلى عبء ٍ یتحمل دلالات نفسیه واجتماعیه وتاریخیه، فالأمر لا یتعلق بوصف المکان وصفاً خارجیاً، بل یقدّم فضاءً للاحتمالات والدلالات والتخیلات.
ومن الشعراء المهتمین بالمکان، محمود درویش الذی قد دخل فی عالم القصیده فی بدایه الستینیات، إذ انعکس المکان فی تجربته الشعریه وصار المکان فی معظم قصائده مؤشراً تدور فیه أحداث النص.
وقد اهتم درویش بالمکان اهتماماً بالغاً، حیث احتل (المکان ) - بأقسامه المختلفه – حیّزاً کبیراً فی نصوص درویش الشعریه الجدیده. ویمکن أن نعالجه فی إطار ثنائیه الوطن / المنفى، ال (هنا) / ال (هناک)، الانقطاع/ الاتصال، ثنائیه العربی / الغربی؛ وفی هذه النصوص یعالج الأماکن أحیانا معالجه واقعیه وأحیانا رمزیه.
یهدف هذا البحث إلی إلقاء إطلاله عامه علی صوره المکان عند درویش وبیان دلالته ضمن مفهوم التقاطب علی أساس أعماله الشعریه الحدیثه ومنها: (سریر الغریبه ( 1999م )،جداریه (1999م)، حاله حصار(2002م)،لاتعتذر عما فعلت (2004) وکزهر اللوز أو أبعد (2005م))، حیث إنّ الباحث لم یجد أیّ دراسه فی موضوع المکان فی آثار درویش الحدیثه، خاصّه أنّه قد أنشد هذه القصائد فی سنواته الأخیره من عمره.
وقد تجلّت ذات الشاعر وخیاله ضمن معالجه هذه الأماکن لکون المکان عنصراً أساسیاً متجذّراً فی شعره منذ البدایه وحتی اللحظات الأخیره من حیاته ومن أهم مکونات شعریته ففیه یتمثل رؤیته وتفسیره للحیاه.
التناصّ القرآنی فی شعر محمود درویش وأمل دنقل (دراسه ونقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إنَّ ظاهرهَ التناصّ الدینی والتفاعل مع النصوص القرآنیه مِن التقنیات الأسلوبیه التی حفل بها الشعر العربی المعاصر. وبما تمتلکه هذه الظاهره من مِصْداقیَّه وحُظْوَه فی توسیعِ فضاءات المعنى فی النصّ الشعری، تعمّق الشعر وتجعله مفتوحاً على التأویل والتفسیر فی الذات الإنسانیه، فإنّ فضلاً عن دورها فی قداسهِ کلام الشاعر فی سیاقه الجدید. وبالإجمال إنتاج دلاله مؤازره للنص بالتضمین أو بالتلمیح، هذا مِنْ جهه، ومِنْ جهه أخری ظهر خلال السنوات الأخیره فی التناصّ القرآنی فی الشعر العربی، ما لا یراعی الشأن القرآنی المقدّس کما ینبغی. تهدف هذه الدراسه إلى معالجه ظاهره التناصّ القرآنی ونقده فی نماذج مختاره من شعر المقاومه فی فلسطین ومصر تمثّلت فی أعمال شعریه للشاعرین: محمود درویش وأمل دنقل. من النتائج التی خرجت بها أنّنا نرى أحیاناً بعض التجانفِ للشاعرینِ عن استغلالهما الأمثل للتفاعل مع النصوص القرآنیه.
بررسی اندیشه ی مرگ و زندگی در شعر محمود درویش
حوزه های تخصصی:
اندیشه ی مرگ و تولّد دوباره ملّت عرب به طور عامّ، و فلسطین به طور خاصّ، یکی از گسترده ترین مضمون هایی است که در شعر درویش نمودیافته است. وی، با کاربرد زنجیره ای وسیع و زیبا از اسطوره هاو نمادها ی تاریخی وابتکاری، هم معنایی جدید و متمایز از اندیشه ی مرگ و زندگی متعارف را ارائه می دهد، و هم آنکه،راه کسب آزادی حقیقی و زندگی شرافتمندانه را به مخاطبانش نشان می دهد. البتّه نمادها واسطوره های شعر وی اوّلاً:ً زودیاب ورسایند. ثانیاً: درخدمت انتقال پیام او هستند. کشف وبررسی این نمادها و مضامین آن ها، هدفی است که نویسندگان این مقاله دنبال نموده اند.
بررسی تطبیقی رنگ های سرخ و سبز در تصویرپردازی اشعار گرمارودی و محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رنگ به عنوان برجسته ترین عنصر حوزة محسوسات از دیرباز تا کنون مورد توجّه انسان بوده و همواره روح و روان او را مسحور قدرت نافذ خویش نموده است. از آنجا که شاعران از ژرف بین ترین اقشار جامعه هستند و نوع نگاه آنان به رنگ، اصیل تر و معنادارتر از دیگر افراد است، لذا این پژوهش، تلاش نموده براساس چارچوب های ادبیّات تطبیقی، از میان رنگ های گوناگونی که دو شاعر برجستة ادبیّات پایداری معاصر؛ یعنی گرمارودی و درویش، به کار برده اند، دو رنگ سرخ و سبز را از لحاظ تعامل و تقابلی که با هم در تصویرپردازی آنان از مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و... داشته اند، مورد بررسی قرار دهد. نتیجه حکایت از آن دارد که رنگ قرمز در شعر گرمارودی نشانة تمایل انسان به داشتن زندگی پر جنب و جوش است و زندگانی سرشار از مبارزة گرمارودی خود مبیّن همین نکته است. رنگ سبز نیز نمادی از آرامش، حیات و جاودانگی و گاه نماد تقدّس و پاکی است. در شعر درویش، رنگ سرخ، عشق به فلسطین و ملّتش را تجلّی داده، رمز شهادت، فداکاری و ایثار در راه آزادی است و رنگ سبز، نماد امید، آزادی طلبی، حیات و حرکت بوده و عشق به فلسطین و ملّت مبارزش را به تصویر می کشد. افزون بر این، گرایش این دو شاعر به ادبیات پایداری، باعث ایجاد شباهت های زیادی در آن دو از لحاظ کاربرد نمادین رنگ شده است.
درد و رنج کودکان فسطینی در شعر محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمود درویش از پیشگامان شعر مقاومت فلسطین است که شعرش را وقف آرمان فلسطین نموده و به شرح دردها و رنج ها و آرزوهای هموطنان خویش به ویژه کودکان مظلوم این سرزمین پرداخته و آنان را امیدهای آیندة فلسطین می داند و در پیشانی آنان روح مقاومت و ایثار را می بیند و ازآنان انتظار دارد که خون های به ناحق ریخته شدة پدران و مادران خویش را فراموش نکنند و نگهبانان امین و مدافعان راستینی برای سرزمین خویش باشند.
محمود درویش خود از دوران کودکی در صحنه های جنگ و بمباران حضور داشته و طعم تلخ آوارگی، غربت، فقر و محرومیت را چشیده و با چشمان خود شاهد رنج و اندوه کودکان سرزمین خود بوده و به همین خاطر توانسته است به صورت ملموس و تأثیرگذار از رنج و اندوه کودکان فلسطینی سخن بگوید.
در این پژوهش تلاش شده است با استفاده از روش توصیفی و شیوة تحلیل محتوا درد و رنج کودکان مظلوم فلسطینی در شعر محمود درویش مورد بررسی قرارگیرد. بررسی اشعار درویش در این زمینه نشان می دهد که اوضاع تأسف بارکودکان آوارة فلسطینی درغربت، بازداشت کودکان بیگناه، فقر و محرومیت، ناامنی و قتل عام کودکان و خانواده های آنان وآشفتگی های روحی ناشی از مشاهدة این فجائع ازمضامین اصلی شعر وی به شمار می رود. اشعار اوآیینه ای تمام نما از احساسات کودکان مظلومی است که تمام حقوق انسانی شان پایمال شده و اینک او در مقام یک شاعر در پیشگاه افکار و وجدان عمومی بشر از این درد سخن می گوید.
بررسی کارکرد متناقض نما در شعر مشفق کاشانی و محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صورت و صورتگری، عرصة اصلی آفرینش گری هنری و لذّاتِ ادبی است. از گذشته تا امروز همواره رابطه ای مفهومی میان شعر فارسی و عربی وجود داشته است. مشفق کاشانی و محمود درویش از شاعران معاصر هستند که به کارکردهای زبان؛ از جمله متناقض نما اهمّیّتی ویژه داده اند. هدف آن ها از آفرینش تصاویر متناقض، تأکید بر اهمّیّت محتوای تصاویر خلق شده است. با توجّه به ذهن خلاّق این شاعران بزرگ، یکی از اهداف اصلی ایجاد این نوع از تصویر، اهمّیّت دادن به بافت معنایی و محتوایی شعر است. این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی، در نظر دارد به بررسی و تحلیل برخی اندیشه های مشترک دو شاعر از طریق متناقض نماها بپردازد، آنگاه با آوردن شواهد شعری، نزدیکی این اندیشه ها را به طور عینی به نمایش بگذارد. از رهاورد پژوهش حاضر می توان به این مهم دست یافت که متناقض نمایی یکی از ویژگی های سبکی اشعار این دو شاعر است. ساختمان متناقض نمایی در شعر این دو شاعر، به دو صورت است: الف: پارادوکس هایی که دو پایه تضاد در آن ها به روشنی آشکار است. ب : پارادوکس هایی که در آن ها به جای یکی از پایه های تضاد، از متعلّقات آن آمده است .
بررسی مفهوم زمان در شعر محمود درویش و قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان، مفهومی انتزاعی است که در کنار مفاهیم دیگر مانند مکان و انسان قرار می گیرد. زمان در تجربه ی انسانی، دو بعد دارد: زمان بیرونی و زمان درونی. زمان بیرونی همان زمان واقعی است که انسان از تغییر حوادث آن ناتوان است؛ اما زمان درونی، زمانی است که ساخته و پرداخته ذهن آدمی است. این پژوهش، مفهوم زمان در سروده های محمود درویش و قیصر امین پور را بررسی می کند تا بهره مندی این دو شاعر را از عنصر زمان، مشخص کند.\nاین مقاله در آغاز، به تعریف لغوی زمان و دیدگاه های مهمی که درباره ی زمان، بیان شده است پرداخته است؛ سپس با ارائه تعریفی از زمان بیرونی و زمان درونی، اندیشه های این دو شاعر را در باب عنصر زمان بررسی می کند. این پژوهش نشان می دهد که محمود درویش و قیصر امین پور برای رسیدن به جاودانگی و گریز از مرگ، به شیوه هایی مانند بازگشت به گذشته، اسطوره و عشق، پناه برده اند، که این امر بیانگر نگاه مشترک این دو شاعر به عنصر زمان است.
بررسی کارکرد موتیف نمادگرایی یوسف (ع) و بازآفرینی آن در اشعار محمود درویش و قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصّه یوسف (ع) و حوادث مربوط با زندگی ایشان در ادب عربی و فارسی مطرح شده است و می توان از آن به عنوان نماد، اسطوره و موتیف نام برد. محمود درویش و قیصر امین پور با توجّه به شرایط موجود و حاکم بر جامعه خویش از عناصر این قصّه برای بیان افکار و مقاصد خویش استفاده کرده اند و به غربت و بی پناهی و حسن و جمال یوسف (ع) اشاره کرده اند و امید به رهایی را بشارت داده اند و قیصر در ورای این نماد، انتظار ظهور امام دوازدهم را بیان می کند و مهارت هردو شاعر در بازآفرینی عناصر این داستان مثال زدنی است. این نوشتار به روش تحلیلی – توصیفی به بیان دیدگاه این دو شاعر درمورد یوسف (ع) و چگونگی بازآفرینی آن می پردازد و از بین عناصر داستان یوسف (ع)، غربت و بی پناهی یوسف، برادرکشی، مفهوم سیاسی و اجتماعی یوسف (ع)، چاه، مفهوم انتظار، پیراهن و حُسن یوسف (ع) را مطرح کرده است.
قراءة فی قصیدة ""بطاقة هویة"" لمحمود درویش فی ضوء نحو النص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحو النص مصطلح من المصطلحات اللسانیة الحدیثة إذ یهدف إلى التحلیل اللغوی للنص، فهو نمطٌ من التحلیل ذو وسائل بحثیة مرکّبة، تمتدّ قدرتها التشخیصیة إلى مستوى ما وراء الجملة، بالإضافة إلى فحصها لعلاقة المکوّنات الترکیبیة داخل الجملة.
تهدف ﻫﺫﻩ ﺍلدﺭﺍﺴﺔ ﺇﻟﻰ معالجة نحو ﺍﻟﻨﺹ وتطبیقه على قصیدة ""بطاقة هویة"" لمحمود درویش. ﻭقد ساﺭ ﺍلبحث ﻟﺘﺤقیق مسعاه بما یقتضیه ﺍﻟﻤﻨﻬﺞ، ﻓﺘﻨﺎﻭل بدﺍیةً مفهوم نحو ﺍﻟﻨﺹ ﻭنشأته، ثم ﻋﺭﺽ ﻟﻐﺭضه ومهمته ﻭعناصره ﺍﻟﻨﺼیﺔ ﻭﻟﻤﺴﺎریه التطبیقیین ﻓی قصیدة ""بطاقة هویة"" ﻭﻫﻤﺎ تفسیر الترابط ﺍﻟﻨﺼی ضمن ﺍﻟﺴیﺎﻕ ﺍﻟﻠﻐﻭی، وتفسیر الترابط ﺍﻟﻨﺼی ﺍﻋﺘﻤﺎﺩاً ﻋﻠﻰ ﺍﻟﺴیﺎﻗﺎﺕ ﻏیﺭ اللغویة.
وخلصت الدراسة إلى أن هذا النص یتمتّع بإطار منسجم ومتماسک، وترتبط أجزائها بشکل متواصل ومتسلسل سواء فی الأبنیة الکلیة أو الجزئیة؛ فالتقنیات اللسانیة المستخدمة فی النص جاءت لتحقیق غرضه وهدفه. فمقاطعه الستة أو ما نسمیها بالأبنیة الکلیة، کلّها مترابطة ومتماسکة وعند تفکیک کل بنیة کبرى إلى أبنیة صغرى نجد الشاعر قد استخدم أسالیب لغویة - لسانیة شتّى لتحسین صیرورة تکوّن النص. بالإضافة إلى ذلک، تبرز المعطیات اللغویة کالإحالات والحذف والتکرار والعطف بشکل جلی ّفی القصیدة بما یؤکد – مرة أخرى- قوة محمود درویش فی إنتاج العمل الإبداعی. کما تبیّن أن نص قصیدة ""بطاقة هویة"" قد ارتبطت قوالبه بعضها ببعض وشکّلت کلاً متکاملاً، فکانت تدلّ على فکرة متصلة من عنوانه وبدایته وجسده ونهایته ... بلغة تجبرنا على الاستمرار دون توقف.
التقنیات الزمنیة السردیة فی بیروتیات محمود درویش، قصیدة ""مدیح الظلّ العالی"" نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لقد عُدَّ الأدب ظاهرةً نشیطةً فی منظومة التکوین المعرفیّ وسیروته، وهو تکوینٌ متکاملٌ یُعرَف فیه الشعر بوصفه نموذجاً أکثر نشاطاً ودینامیکیّةً علی التجاوز للحدود التعبیریّة المعرقلة ونیل نظامٍ إبداعیٍّ فی النصوص الأدبیّة متّجهاً إلی مسار الخطّ التأریخیّ والتعبیر عن مآزق النماذج الإبداعیّة وأزمات المجتمع البشریّ الراهنة. لقد کان الزمن حالةً ذاتیةً اجتماعیةً لا ترتبط فی أصلها بمحاور الزمن الحاضر فحسب، بل تقتضی ضرورته السردیّة فی الشعر العربیّ المعاصر إنشاء العلاقة مع السیروة الجماعیّة بین مکوّناته الثلاث ""الماضی، والحاضر، والمستقبل""، وهی الّتی تتداخل وتتواشج لتشکیل زمنٍ عضویٍ خاصٍّ من الواقع الاجتماعیّ فی القصیدة العربیة. ونظراً إلی قضیّة الزمن، تناول الشعر الفلسطینیّ المعاصر موضوع المکان کمحور الرجاء والأمل فی المستقبل إلی حدٍّ فتح فیه البعد عن الوطن والحضور فی المنفی أبواباً جدیدةً أمام الشعراء الفلسطینیین عبر الزمن، منهم محمود درویش هو الشاعر الفلسطینیّ العملاق الّذی حینما ارتحل إلی بیروت منفیّاً أدرک فیها الکثیر من أبعادٍ زمنیّةٍ متباینةٍ شغلته تحوّلاتها عن نفسه وذهبت به إلی مرحلةٍ زمکانیةٍ بین تحدیات العربیّ والصهیونیّ وبما فیها من تداعیاتٍ تستنفرها ذات الشاعر وتُفیضها من الحوافز البالغة للمواجهة والتحدّی. ترعرعت هذه الدراسة المستفیضة من خلال المنهج الوصفیّ – التحلیلیّ وتدلّ حصیلتها علی أنّ الزمن کان فی قصیدة ""مدیح الظلّ العالی"" لمحمود درویش بؤرة الاستقطابات الدلالیّة عن بیروت بحیث یتّسع مدلوله تحت ظلال هذه المدینة ویتزوّد بأسالیب لغویّةٍ مختلفةٍ وتقنیاتٍ کاسترجاع الزمن، واستباقه، والتسلسل الزمنیّ المحدّد لتعمیق صورةٍ متأزّمةٍ وجریحةٍ من المدینة؛ فتتناغم جمیع هذه التقنیات مع خلجات نفس الشاعر وتجاربه الخاصّة الّتی انصرفت فی الکثیر من هذه القصیدة عن موقفها الاعتیادیّ إلی کنوزٍ نفسیّةٍ ووجدانیّةٍ تنیر مدی شعوره بالتحوّلات الزمنیّة وسطوتها علی أحداث مدینة بیروت.
بررسی مقاومت فلسطین در شعر محمود درویش و حسین اسرافیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیّات تطبیقی، حوزه ای از مطالعات ادبیّات است که به بررسی روابط و شباهت های بین متنی می پردازد. از طریق ادبیّات تطبیقی، روابط فرهنگی بین ملّت ها کشف می شود و اثرگذاری و اثرپذیری آثار ادبی مورد مطالعه قرار می گیرد. مسئلة اشغال فلسطین و مقاومت مردمی در برابر آن، یکی از اساسی ترین موضوعات در شعر فلسطین و اعراب است. با توجّه به مشترکات سیاسی و اعتقادی که میان دو ملّت ایران و فلسطین وجود دارد، موضوع مقاومت در برابر اشغالگران به عنوان یکی از موضوعات محوری شعر انقلاب اسلامی، در آثار بسیاری از شاعران متعهّد و انقلابی مطرح است. در این مقاله با رویکردی تطبیقی به شعر محمود درویش، شاعر برجستة فلسطینی و حسین اسرافیلی، از شاعران مطرح انقلاب اسلامی پرداخته شده و مضامین مشترک این دو شاعر در مواجهه با موضوع اشغال فلسطین مورد بررسی قرارگرفته است. علی رغم زبان متفاوت و بهره گیری از نمادها و استعاره های خاص، در شعر هر دو شاعر موضوعاتی مشترک چون پیوند مفهوم مقاومت با مفاهیم دینی، اعتراض به اشغالگران، انتقاد از سکوت مجامع بین المللی و رهبرانِ عرب، امید به آزادسازی فلسطین و پیروزی، یادکرد شهدا دیده می شود. در اشعار محمود درویش، عواطف انسانی به فراوانی دیده می شود و همچنین رگه هایی از نومیدی و یأس نیز مشاهده می گردد؛ در حالی که جنبه ها و تصاویر حماسی و انقلابی در شعر اسرافیلی بیشتر وجود دارد و شاید این اختلاف، برخاسته از تجربه های متفاوت این دو شاعر در برخورد با موضوع اشغال فلسطین است.
بازتاب تصویرانسان آواره وکودک جنگ زده در اشعار محمود درویش وقیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
267-286
حوزه های تخصصی:
پیامدهای جنگ و آسیب کودکان درآن ازجمله مسائلی است که در آثار نویسندگان و شاعران ملل مختلف به چشم می خورد. محمود درویش و قیصر امین پور، جنگ را از نزدیک، حس وتجربه کرده اند. محمود درویش، وطن را چون معشوق دوست می دارد و به ماندن در آن و مقاومت در برابر ظالمان توصیه می کند و مرگ خارج از وطن را دوست نمی دارد و امید بازگشت به سرزمین در دلش همواره زنده است و در بیان افکار و عواطف خویش از نماد و میراث و دین و از نجوای فرزند با پدر ومادر خویش بهره برده است و از بی پناهی وعدم مساعدت دیگر کشورها گله می کند و به کودکان بشارت بازگشت به وطن را می دهد. قیصرامین پور هم به وطن خویش عشق میورزد و عشق به روستا را در دل می پروراند و به تبیین پایداری ها و توصیف صدمات و فجایای جنگی می پردازد و به نماد توسل می جوید و کشتار بی رحمانه کودکان و بی سرپرستیشان در جنگ وتبعات آن را بیان می کند و به آینده کودکان امیدوار است. این نوشتار به شیوه ی مقایسه ای دیدگاه وافکار این دو شاعر را بیان می کند.
بررسی تطبیقی هویت در اشعار محمود درویش و سهراب سپهری با تکیه بر دو سروده ی "سجل انا عربی" و "اهل کاشانم"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
69-84
حوزه های تخصصی:
هویت انسان محصول عوامل متفاوتی است که به شناخت از خود و جایگاهش در محیط اجتماعی باز می گردد. کیستی، مقوله ای است که از ابتدای خلقت با انسان همراه بوده است. ادبیات، بویژه شعر به عنوان یکی از اثر گذارترین عناصر در شناسایی عنصر هویت شعرا و نویسندگان، نقش اساسی را ایفا کرده است. این مقاله در حوزه ادبیات تطبیقی به مقایسه دو قصیده"سجل انا عربی" از محمود درویش و"اهل کاشانم" از سهراب سپهری می پردازد و با هدف دست یابی به مفهوم هویت و نکات اشتراک و تمایز عنصر هویت در بین این دو قصیده، به رشته تحریر درآمده است. این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه مکتب آمریکایی، بر آن است، پس از نگاهی به زندگی سهراب سپهری و محمود درویش، به تبیین مفهوم هویت در دو قصیده معروف از این دو شاعر بپردازد، سپس به نکات تشابه و تمایز این دو قصیده، از منظر هویت پرداخته می شود؛ نیز ضمن تحلیل فضای اجتماعی و سیاسی دو کشور ایران و فلسطین، به تاثیر محیط جغرافیایی و سیاسی در تبیین رویکرد هویت، در کلیت این قصاید پرداخته می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که فضای اجتماعی و سیاسی در بروز عنصر هویت در بین این دو شاعر، نقش اساسی دارد و سپهری ابعاد هویتی را با مفاهیم مختلفی نظیر عرفان، اخلاق و... در هم آمیخته، لیکن محمود درویش بر عنصر قومیتی و زبانی تاکید داشته است.
الضمیر المتکلّم بین إثبات هویّه الذات ومواجهه الآخر فی دیوان محمود درویش: «لماذا ترکتَ الحصان وحیداً»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
للضمائر هویّه دلالیّه، تجسّد مشاعراً قبل توظیفها فی النصّ،کما وأنّ سیاق النصّ یضفی علیها فاعلیّه. والشاعر المعاصر سعى لتفجیر طاقتها الکامنه. والضمائر، کوحده جزئیّه فی النصّ، تغذّی حرکه المعنى وتحرّک مشاعر المتلقّی. ووظّفها محمود درویش بشکل مکثّف لإضفاء مسحه جمالیّه وانتقال تجربه شعوریّه. اعتمد الشاعر على مخزونها الدلالیّ فی هیئتها الأولى الدالّه على الذاتیّه، والانتماء، والقوّه، والاتّحاد والمصیر المشترک، کما وأنّ استخدامها المتعدّد فی لجّه الخلق وفی سیاق النصّ أعطاها حرکیّه تجلّت بدلالات ملائمه لفکره الشاعر. ولتحدید البحث اخترنا ضمائر المتکلّم فی دیوان"لماذا ترکت الحصان وحیداً". لذلک عمدنا فی هذا البحث إلى دراستها فی مستویاتها المختلفه قاصدین الکشف عن أسرارها وجمالیاتها وفق المنهج الوصفی والتحلیلی. ومن نتائج البحث أنّ الشاعر لدى استخدامه أنا الجمع یصف الواقع الفلسطینی وصفاً صریحاً فهی دوامّه من الصراع، فتارهً تظهر لنا "نا" علی هیئه فاعل لها القدره والفاعلیّه علی النشوء وتارهً علی شکل "نا" مفعوله، مهزومه، منفعله ینتابها الضعف وهی مستسلمه لما یجری لها من الأحداث، ولکن لا تقف موقف الراصد المتفرّج بل تحارب لکی تُعلی من موضع "الأنا" وتُلغی فاعلیّه الآخر وترغمه علی بقائه علی المفعولیّه. ومن النتائج الأخرى التی توصل إلیها البحث هو أنّ القضایا التی یُصرّ علیها درویش هی فکره "الأنا" الجمعی فهو یسعی إلی توحید الصفوف.
تطوّر الهویّه الیهودیّه فی شعر «حاییم نحمان بیالیک» و«محمود درویش» دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
137 - 160
حوزه های تخصصی:
تستند الهویّه الیهودیّه إلی التراث الدینی، والتاریخی، والثقافی الیهودی وما به من التعابیر والصور التی تدلّ علی اهتمام الشاعر لتسجیل الأحداث والموازین التوراتیّه. تعتمد هذه الدّراسه علی المنهج التطبیقی- التحلیلی ومهمتها الرّئیسه الکشف عن مفهوم الهویّه الیهودیّه ومقوّماتها فی شعر "حاییم نحمان بیالیک" و "محمود درویش" حیث خطا بیالیک (1934-1873) خطواتٍ کثیرهً فی تحوّل الشعر الیهودی حیث وظّف الأساطیر والمواریث القومیّه والدینیّه الیهودیّه فی خدمه الفلسفه الصهیونیّه وترکیز المفاهیم الانطوائیّه، والوطن، والدوله واللادینیّه. أمّا محمود درویش (2008-1941) فیعطی الهویّه الیهودیّه بعداً عربیّاً فی سبیل المقارنه بما فیها من قضیّه التشرّد، والاستعطاف، والاستدعاء، والصبر والاستعانه فالأنبیاء الیهود لم یکونوا عند الشاعر إلّا منجین وأبطالاً یخلّصونهم من العدوان الصهیونی. کشفت هذه الدراسه عن میزات الهویّه الیهودیّه فی شعر بیالیک ودرویش، حیث إنّ بیالیک لم یستعمل الهویّه الیهودیّه فی سبیل الأهداف التبشیریّه، والتعلیمیّه، والإبداع الشعری، بل صارت وسیله لتوطید مضامین "الشتات" و"التراث" والاضطهاد" علی سبیل المقارنه بین الماضی الیهودی وحوادثهم المؤلمه الرّاهنه کالجیتو(الحیّ المقصور) والتشرّد الیهودیّ، ولکن تختلف میزات الهویه الیهودیّه فی شعر درویش؛ لأنّه یوظّف "قصه هاجر"، و"إسماعیل"، و"أیوب" و"حبقوق" توظیفاً فنیّاً، للإشاره إلی الاحتلال الصهیونی فی أرض فلسطین ومفاهیم القتل والحرب وأیضاً الابتعاد بین الیهودیّه الدینیّه والصهیونیّه المتطرّفه القومیّه.
تجلی اسطوره ققنوس وتطور معنوی آن در شعر محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره ققنوس در شعر محمود درویش با آرمان ملّت مظلوم فلسطین و مبارزه برای رهایی از یوغ اشغالگران صهیونیست، شوق بازپس گیری اراضی اشغال شده علیرغم جنگ و کشتار و جنایات فراوان، و نیز تحوّلات شعری اش گره خورده است. او ققنوس را به عنوان نماد مقاومت و ایستادگی، و سر برآوردن از خاکستر مرگ بازخوانی کرده است. ققنوس در شعر محمود درویش از اولین دیوانی که بدان اشاره کرده است یعنی «أحبّک أو لا أحبّک» تا «کزهر اللوز أو أبعد» که آخرین دیوان اوست دستخوش تغییراتی گشته است، که در مقاله حاضر به تحلیل و بررسی ابعاد آن پرداخته ایم. مهم ترین نتیجه پژوهش در سه مسأله تجلّی یافته است: اول اینکه، اسطوره ققنوس در شعر محمود درویش به دنبال این است که بگوید که مردم فلسطین و نیز آرمان او هیچوقت نخواهد مرد، بلکه هر زمان از خون شهدایش جوانان غیوری پرورش یافته و راه آنان را ادامه خواهند داد. دوم اینکه، ققنوس در شعر درویش برخی موارد با سخن از زن و مرد همراه است که نماد زایش هستند. سوّم اینکه ققنوس در مراحل پایانی حیات درویش نماد جدال او با مرگ و رستاخیز دوباره است. روش تحقیق در مقاله حاضر تحلیل و توصیف است، و سعی کرده ایم به نقد و تحلیل اسطوره ققنوس و تحوّلات معنایی آن در شعر این شاعر بزرگ بپردازیم.
بررسی تطبیقی جلوه های پایداری در اشعار شاملو و درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی پاسخ دادن به این سؤال است که عوامل و مضمونهای مشترک پایداری در شعر شاملو و درویش کدام است. برای رسیدن به این هدف اشعار شاملو و محمود درویش با روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. بررسی تطبیقی شعر احمد شاملو و محمود درویش در حوزه شعر پایداری و تبیین عناصر مشترک و تحلیل شیوه های ارائه مضمونهای پایداری از نظر محتوایی و زبانی هر یک از این دو شاعر برجسته علاوه بر کمک به شناخت دقیق جهان بینی و اندیشه های هر دو شاعر، در تحلیل شعر پایداری در حوزه ادبیات جهان بسیار مؤثر خواهد بود به شکلی که با تحقیقات گسترده در حوزه ادبیات پایداری ملتها می توان به عناصر مشترک شعر پایداری در ادبیات جهان دست یافت. اشعار محمود درویش و احمد شاملو شامل مضمونهای مشترک زیادی در زمینه ادبیات پایداری از قبیل وطن دوستی، مقابله با ظلم و ستم، آزادی و غیره است. زندگی دو شاعر بر شعر آنها تأثیر فراوانی گذاشته است و هر دو شاعر به سبب اوض اع استبدادی و خفقان به بیان نمادین گرایش نشان داده اند.