مطالب مرتبط با کلیدواژه

کناتوس


۱.

جایگاه کُناتوس در متافیزیک سیاسی اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: قدرت رئالیسم اخلاق فضیلت شادی زندگی متافیزیکِ مونیستی کناتوس

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۷۲ تعداد دانلود : ۶۴۲
اسپینوزا برجسته ترین فیلسوف عصر روشن گریِ رادیکال است، به طوری که روشنگری رادیکال را هم سنگ «اسپینوزیسم» خوانده اند. فلسفه سیاسی اسپینوزا در امتداد سنت بزرگ جمهوری خواهی فلورانس و ونیز و در چهارچوب رئالیسم سیاسی مدرن تحلیل می شود. اساس این جمهوری خواهی یا رئالیسم سیاسی دریافتی از مدینه یا جمهوری است که بر تحلیل و ارزیابی مناسبات نیروها استوار است. به عبارتی، محور اصلی رئالیسم سیاسی اسپینوزایی مفهوم قدرت یا «پوتنتیا» است و این فلسفه سیاسیِ تمهید شده با محوریت مفهوم قدرت و ساخت کشمکش آمیز نیروهای اجتماعی، بر دستگاه متافیزیکی ویژه ای تکیه دارد که انگاره یا مفهوم محوری آن کُناتوس است. بیهوده نیست که متفکری چون ژیل دلوز اخلاق اسپینوزا را رساله ای در باب قدرت می خواند. پرسش های راهبر این پژوهش بدین شرح طرح می شوند: کُناتوس به مثابة یکی از عناصر اصلی دستگاه متافیزیکی اسپینوزا، چه مختصاتی دارد؟ بر پایه مختصات کُناتوس، اسپینوزا چگونه فلسفه سیاسی ای تدوین و صورت بندی کرده است؟ مدعای اصلی این مقاله آن است که تلقی خاص اسپینوزا از عنصر متافیزیکی (و البته فیزیکیِ) کُناتوس رئالیسم سیاسی وی را از سنت غالب رئال پولیتیکِ گسسته از اخلاق جدا می سازد. بر این اساس، کُناتوس صرفاً رانه ای طبیعی یا عنصری مربوط به سامان روانی جسمانیِ انسان نیست؛ بلکه با ساحتِ الوهی و عاطفیِ زیست بشری نیز قرین است و عناصر اخلاقی ای چون شادی، عشق و دوستی را در حوزه عمومی یا جمهوری مستقر می سازد.
۲.

مبانی مابعدالطبیعی برتری دموکراسی در فلسفه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سرشت انسان کناتوس حق طبیعی رشد عقلانی دموکراسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۱۰ تعداد دانلود : ۵۶۲
اسپینوزا نخستین و مهم ترین فیلسوف سیاسی است که دموکراسی را بهترین نوع حکومت قلمداد کرد. برتری دموکراسی در فلسفه سیاسی اسپینوزا بر مبانیِ مابعدالطبیعیِ اندیشه وی مبتنی است. اسپینوزا درباره سرشت انسان از دو موضع سخن گفته است: از سویی، به تبیین طبیعت گرایانه ای از انسان می پردازد و کُناتوس یا صیانت ذات را نخستین و بنیادی ترین ویژگی همه موجودات طبیعی، از جمله انسان معرفی می کند، از دیگر سو، دستگاه مابعدالطبیعه کمال گرایانه اش ایجاب می کند که نمونه اعلایی برای سرشت بشر برگزیند و با آن نشان دهد که چگونه می توان به آزادی از بند انفعالات نفسانی دست یافت و با دور کردن انسان ها از عقل ستیزی امیال، آن ها را در محدوده عقل قرار داد. اسپینوزا، دموکراسی را به این دلیل برتر می داندکه طبیعی ترین و عقلانی ترین نوع حکومت است؛ طبیعی ترین است، چون بیشترین شباهت را به وضعیت طبیعی آدمیان دارد که در آن انسان برای صیانت از ذات خویش آزاد است و حق دارد هرآن چه را که در توان دارد انجام دهد، وعقلانی است، چون هرچه تعداد تصمیم گیرندگان بیشتر باشد امکان حاکمیت انفعالات ویران گر و غیرعقلانی کم تر می شود. در واقع، عقلانی بودن دموکراسی به دلیل تأمین هدفی است که رشد اخلاقی و عقلانی افراد در آن شکل می گیرد و در نتیجه انسان را به نمونه برتر سرشت انسان که در اخلاق از آن صحبت کرده بود، نزدیک می کند. پرسش راهبر ما در این مقاله این است که چگونه تفوق دموکراسی بر دیگر انواع حکومت، زاییده دستگاه مابعدالطبیعی اسپینوزا است؟ مدعای اصلی مقاله این است که ادعای اسپینوزا در باب تفوق دموکراسی تنها زمانی قابل فهم است که تلقی وی را از سرشت انسان که بر مبانی مابعدالطبیعی اش استوار است، دریابیم.
۳.

کناتوس و نسبت آن با اخلاق اسپینوزایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اسپینوزا کناتوس اخلاق مبتنی بر خودخواهی خودکشی غایت ذات

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۲۸ تعداد دانلود : ۷۲۲
کناتوس (قانون صیانت ذات) نوعی تلاشِ ذاتی است که موجودات به وسیله آن در صیانت از هستی خود می کوشند. اسپینوزا پس از تبیین کناتوس و توجیه مسئله خودویرانگری (خودکشی)، بسیاری از مفاهیم رایج سنت ماقبل خویش را انکار می کند و پس از معنابخشی متفاوت، آنها را با آموزه کناتوس بازخوانی و بازتعریف می کند. اسپینوزا با انکار تفسیر غایت شناسانه (Teleological) از حوادث عالم، تبیین غیرغایت شناختی از آنها را با مفهوم خواهش(desire) و  مفهوم میل (appetite) عرضه می کند که ریشه در اصل کناتوس دارند. او تفسیر خاصی از مبنای اعمال اخلاقی به دست می دهد و خیر اخلاقی را در «خواست انسان و ذات اشیاء» جای می دهد. از آن رو که در نگاه اسپینوزا اخلاقْ ریشه در ضرورت فلسفی دارد، می کوشد اخلاق خاص خود را بر یک مبنای قوی اخلاق خودخواهی فردی (نفع شخصی) بنا کند که ریشه در آموزه کناتوس دارد.