آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

نمایشنامه «ملکه مرده» در سال 1942 توسط هانری دو مونترلان به نگارش درآمد. در این نمایشنامه نویسنده از عناصر درام تاریخی لوییز ولز دو گوارا (1644-1579) با عنوان «سلطنت پس از مرگ» بهره گرفته است. با این حال، اثر مونترلان در آنچه که مربوط به جزییات شناخت روان انسانها می شود، در قیاس با نمایشنامه­ی گوارا از ظرافت های بیشتری برخوردار است. چارچوب این نمایشنامه بر پایه روابط سه شخصیت اصلی- فرانت پادشاه پرتغال، پرنس پدرو پسر پادشاه و همسرش اینس دوکاسترو- شکل گرفته است. در پایان «ملکه مرده» همانند نمایشنامه­ی ولز دو گوارا به قتل اینس دو کاسترو می انجامد، چرا که ازدواج پدرو و اینس - زنی خارج از طبقه ی اشراف- در بی خبری مطلق پادشاه رخ داده است واین پیوند پدر را بسی ناگوار می آید. با وجود این، فرانت در گرامیداشت اینس کوتاهی نکرده و حتی به حمایت از او در مقابل درباریان می پردازد. ولی همانطور که اشاره شد در نهایت اینس به مرگ محکوم می شود درحالیکه پدرو که از نظر پدر شخصی بی کفایت، ضعیف و بی اراده محسوب می شود، بدون شک مقصر اصلی ماجراست. مونترلان در دیگر نمایشنامه های خود نیز مانند «پسر هیچکس»، «فردا روز خواهد شد» و «ارباب سانتیاگو» روابط تنش آلود بین پدر و فرزند را مدنظر قرار می دهد. در این مقاله سعی بر آن است تا با کند و کاو اندیشه های مونترلان و نیز تحلیل روش فکری فیلسوفانی که در شکل گیری شخصیت های «ملکه مرده» موثر بوده اند، به بررسی دلایل قتل اینس دو کاسترو توسط فرانت بپردازیم.

تبلیغات