مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
ادراک
نیکوکاری به عنوان یک فعل انسانی متأثر از امیال، ذهنیت ها، تجربیات و حالات روانشناختی افراد است. وضعیت های روانشناختی مختلف می توانند بر نیکوکاری مانند تمام رفتارها و ادراکات انسان تأثیر بگذارند. این پژوهش درصدد درک این نکته است که علائم اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی چگونه ادراک کودکان از نیکوکاری را متأثر می کند. طرح پژوهش حاضر، کیفی و از نوع تحلیل مضمون است. مشارکت کنندگان پژوهش ۱۰ نفر از کودکان ۶ تا 12 سال مبتلا به اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی در شهر اصفهان بودند که با روش تحلیل مضمون استقرایی و با رویکرد مصاحبه نیمه ساختاریافته مطالعه شدند.یافته ها در قالب 5 مضمون اصلی (مفهوم نیکوکاری، ویژگی های افراد نیکوکار، ادراک فرد از نیکوکاری خودش، ادراک فرد از نیکوکاری دیگران و هویت ذی نفعان) و 17 مضمون فرعی چهارچوب بندی و تشریح شدند که معرف ادراکات شرکت کنندگان از نیکوکاری هستند.علائم ADHD، مانند تکانشگری، نارسایی توجه، بدتنظیمی هیجان و ...، بر شکل دهی و تمییز و تعمیم مفهوم نیکوکاری و نیز بر ادراک فرد از نیکوکاری خود و دیگران و هویت افراد ذی نفع از نیکوکاری اثرگذار هستند و بر سطح انتزاع فرد در تفکر درباره این مفهوم نیز مؤثر واقع می شوند.
بازسازی و تحلیل انتقادی برهان عامّ ابن سینا در اثبات وجود نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
199 - 224
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش سنجش قوت برهان ابن سینا در اثبات وجود نفس در جانداران و هدف از آن بازسازی این برهان و نشان دادن ناکارآمدی آن در اثبات نفس گیاهی است. بوعلی در ابتدای نفس شفا برهانی عامّ را برای اثبات نفوس در تمامی جانداران اقامه می کند. این برهان، همان برهان اثبات صورت نوعیّه در همه اجسام است که به اثبات نفس به مثابه صورت نوعی اجسام جاندار تخصیص خورده است. ازنظر ابن سینا، ازآنجاکه مبدأ ویژگی های پنج گانه، یعنی حس، حرکت ارادی، تغذیه، رشد و تولیدِمثل، صورت جسمی اشیاء نیست؛ پس به ناچار در برخی از اجسام مبدئی به نام نفس وجود دارد که صورت نوعیه یا همچون صورت نوعیّه آن هاست و مبدأ ویژگی های پنج گانه به شمار می رود . این برهان که از سنخ استنتاج از طریق بهترین تبیین است، به دلیل بررسی نکردن تمامی شقوق و رد آن ها تامّ نیست. نگارندگان ابتدا این برهان را براساس تقریر خواجه نصیر طوسی و صدرالمتألهین بازسازی می کنند و پس از نشان دادن ناتمامیّت این دو تقریر، برای دفاع از این برهان، بازسازی مختار خود را براساس بررسی تمامی شقوق محتمل بیان می کنند. باوجوداین، این برهان براساس ابتناء به برخی از مبانی فیزیکی باطل شده در ردّ مزاج به عنوان مبدأ حرکت، توانایی اثبات نفس گیاهی را ندارد.
معناپردازی در «یادمان»
منبع:
اندیشنامه معماری داخلی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
47 - 68
حوزه های تخصصی:
یادمان در تعریف، احجام و پیکره هایی با ابعاد گوناگون در عرصه هنر و معماری، نامیده می شود که با حضور انسان تعین می یابد و خاطره ایجاد می کند. یادمان به مثابه یک پدیده در جهان ادراک، اثری واجد معناست. چرا که با توجه به بنیان شکل گیری اش، معنا در ذات آن نهفته است و می تواند با دلایل و از منشأهای گوناگونی پدیدآید. تولید معنا و میزان نقش بستن یادمان در ذهن، به ادراک حسی هر فرد و درهم تنیدن او با اثر بستگی دارد اما با توجه به تعابیر معاصر از خوانش، این امر در همه افراد لزوماً نمی تواند یکسان درنظرگرفته شود. موارد گوناگونی مانند موضوع، فرم، بستر و چگونگی حضور انسان در یادمان، در ضمیر هر فرد می تواند نقش بسزایی در فهم و ابعاد معناپردازی ایفا نماید. بنابراین با توجه به کران ادراک در اذهان، پرسشی پیش رو قرارمی گیرد: مواجهه با یادمان از نظر معنایی چه ابعادی می تواند داشته باشد؟ ورود به این بحث به کاویدن فرآیند تولید معنا و بررسی جایگاه یادمان در عرصه هنر و معماری بازمی گردد. از اینرو ابتدا به خصوصیت یادمان در وادی هنر به مثابه اثر هنری و در نسبت با کارکرد در حوزه معماری پرداخته شده است تا مقدمات فهم دوگانه آن، در بررسی معناپردازی فراهم آید. سپس اهمیت ادراک حسی در ایجاد معنا از منظر نشانه شناسی و دلالت صریح و ضمنی، با بررسی نمونه های گوناگون یادمان، شرح داده شده تا سازوکار معناپردازی مشخص شود. درپی آن، تنوع موضوعی یادمان مجال دسته بندی آن را در چهار گونه، شامل مقبره، رویداد، مفهوم، و گرامیداشت میسر نمود. در مرحله نهایی نسبت برون و درون، با توجه به تفاوت های بارز در نمونه ها، سه ویژگی بسته، تهی و فعال را در ساختار پیکره یادمان آشکار کرد. سرانجام امکان درک ابعاد معناپردازی در مراتب مواجهه، حضور، و اُنس نظاره گر با یادمان از منظر موضوع، ادراک حسی، و کران تداعی، بدست آمد.
تأثیر ویژگی های محیط محله بر سلامت روان با تکیه بر متغیر واسطه ای ترجیحات ساکنین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال هشتم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۷
133 - 162
شهرنشینی در جهان سریع تر از سابق در حال رشد است. مناظر و طرح های محیط های شهری بر سلامت روان تأثیر می گذارند. این مطالعه به منظور تعیین رابطه بین ادراک از متغیرهای محیطی و سلامت روان در محله های مسکونی و همچنین نقش ترجیحات محیطی به عنوان متغیر میانجی در بین مردم مازندران انجام گردید. پژوهش حاضر با توجه به بررسی نقش ترجیح محیط به عنوان متغیر واسطه ای بینش جدیدی را در مورد ارتباط میان مؤلفه های محیط کالبدی و سلامت روان ارائه می دهد. داده های موردنیاز ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از پرسش نامه در دو بخش و به طور هم زمان جمع آوری شده اند. در بخش اول ﺑﺮای اندازه گیری ﺳﻼﻣﺖ روان از پرسشنامه ی استاندارد استفاده گردید. سپس ﺑﺮای ﺳﻨﺠﺶ ادراک ویژگی های ﻣﺤﻠﻪ و ترجیحات افراد نسبت به محیط ﻣﺤﻠﻪ، تأثیر مؤلفه های یکسان، شامل؛ امنیت، امکانات، زیبایی شناسی و مقصد اندازه گیری شدند. سپس توسط برازش مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاکی از این بود که ادراک ویژگی های محیط بر میزان سلامت روان مؤثر بوده و عامل ترجیح محیط به عنوان متغیر واسطه ای بر میزان سلامت نتیجه ی معکوس داشت. به طوری که کاهش ترجیحات محیط، منجر به افزایش سلامت روان گردید.
تحلیل هستی شناسی «متاورس» و نحوه ادراک در آن بر اساس دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
123-156
حوزه های تخصصی:
متاورس می تواند افق های جدیدی را در تعامل انسان با فناوری روشن نماید. در این دنیا انسان ها از اینترنت دیگر استفاده نمی کنند بلکه در آن، زندگی می کنند و با هویت های جدید خود ساخته؛ انواع تعاملات را فعالانه تر از دنیای واقعی، تجربه می کنند. این فناوری برای کاربران خود تجربه زیست جدیدی را می سازد که می تواند برخی از مفاهیم دنیای واقعی را تغییر دهد و موجب دگرگونی در نظریه های علوم انسانی شود، همین مهم کفایت می کند که در مواجهه با این پدیده خردمندانه عمل شود تا بتوان از این فناوری در جهت شکوفای استعداد های انسانی بهره برد. در این جستار به روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد هستی شناسی به بررسی واقع انگاری متاورس و نحوه و نوع ادراک در آن بر اساس دیدگاه ملاصدرا پرداخته شد و مشخص گردید که دنیای متاورس برخلاف عقیده برخی افراد یک دنیای توهمی نیست بلکه ظرف وجودی دنیای متاورس عالم طبیعت است و یک فضای واقعی می باشد و آنچه این فضا را قابل ادراک برای کاربران می نماید موجودات محسوسی هستند که توسط رایانه ها از ماده های لطیف ساخته می شوند که علل اعدادی برای ادراک در متاورس هستند و کاربران این محسوسات را به واسطه فناوری های موجود در متاورس به صورت ادراکات حسی و خیالی درک می کنند.
استعاره مفهومی ادراک به مثابه حرکت در معرفت شناسی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
199 - 216
حوزه های تخصصی:
در دیدگاه معاصر، استعاره انتقال الگوی استنباطی حوزه مبدأ به حوزه مقصد است و براساسِ آن می توان بسیاری از مفاهیم فلسفی را بازخوانی نمود. چگونگی ادراک و مراحل مختلف آن در فلسفه سینوی به شیوه استعاری و برمبنای استعاره ساختار رویداد لیکاف و جانسون قابلِ فهم و تبیین است. طرح واره حرکت اساس استعاره ساختار رویداد است که به صورتِ کلان استعاره «ادراک حرکت است» از ترکیب استعاره های اولیه «معرفت حرکت است» و «علم حرکت است» تشکیل یافته و قادر است تمام اقسام ادراک اعم از ادراک جزئی و کلی را بازسازی نماید و، در آن، حرکت کلی شامل ریزحرکت هایی می شود که خرده استعاره های کلان استعاره حرکت را تشکیل می دهند و هر کدام از این خرده استعاره ها بر جنبه ای از فرآیند ادراک تمرکز و آن را برجسته می کند. این مقاله با رویکرد استعاره مفهومی، ازطریقِ بیان حوزه ادراک (حوزه مقصد) توسط حرکت (حوزه مبدأ)، در پی ارائه خوانشی جدید از معرفت شناسی سینوی است.
مقایسه تطبیقی ادراک معنا در پوزیتیویسم و فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
111 - 130
حوزه های تخصصی:
علوم شناختی دربردارنده نظریات گوناگونی پیرامون ادراک معناست. برخی از آن ها براساس مکتب پوزیتیویسم شکل گرفته اند. براساس دکترین اصلی پوزیتیویسم، تنها ابزار شناخت معتبر احساس (حواس) است. علوم معتبر از منظر این مکتب علومی اند که روابط و مناسبات ظاهری اشیاء را مشاهده و آزمایش می کنند. روان شناسی حس گرایانه یکی از این علوم است. در این علم، ادراک انسان در سطح اعصاب، تحریکات عصبی و فعالیت های مغزی مطالعه می شود. برخی از شاخه های این نوع روان شناسی، ادراک را مادّی می دانند. در این نوع روان شناسی ادراک معنا تنها با ابزار حواس و با رویکردی کاملاً مادّی تبیین می شود. این دیدگاه از نظر بسیاری از اندیشمندان اسلامی مردود است؛ زیرا علوم وابسته به مکتب پوزیتیویسم، تنها تبیینی مادّی از پدیده ها ارائه می دهند، در حالی که بسیاری از پدیده ها علاوه بر جنبه های مادّی دارای جنبه های غیرمادّی و مجردند. از منظر فلسفه اسلامی علاوه بر حواس، عقل انسان در ادراک معنی جایگاه ویژه ای دارد. این ادراک در مراتب مختلف و توسط ابزارهای گوناگون صورت می پذیرد، امّا در نهایت مدرک اصلی معنا همان نفس انسان است. در این مقاله ابتدا چگونگی ادراک معنی در مکتب پوزیتیویسم بررسی می شود و سپس چگونگی ادراک معنی از منظر فلسفه اسلامی تبیین می گردد. روش تحقیق ما در این مقاله توصیفی، تحلیلی و تطبیقی است.
پدیدارشناختِ یوهانی پالاسما در تفاوت جایگاه ادراکات حسی معماریِ بافتهای شهری و روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۴ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۴۴
۴۵۸-۴۳۹
حوزه های تخصصی:
فضاهای ساخته شده امروزی محصول سازوکارهایی هستند که کمتر واجد آرامش، احساس تعلق به مکان، گرمی و صمیمیت و احساس امنیت اند. اگر فضای ساخته شده را به مثابه پدیده ای چندوجهی و واجد معانی ضمنی، مبتنی بر ذهنیت ها و تجربه زیسته مردمان بدانیم که حقیقتی پنهان در لایه های مختلف انسانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دارد، آنگاه پدیده شناسی آن رویکردی قلمداد خواهد شد که شاید بیش از هر روش علمی دیگری متضمن موفقیت در شناخت آن باشد. لذا داشتن تجربه ای چندحسی که همه راه های ارتباطی انسان با فضا را تحت تأثیر قرار دهد بر کیفیت و غنای فضای خلق شده می افزاید. اما آنچه امروزه در شهرهای معاصر در حال فراموشی است تبدیل معماری از فضای انسانی به فضای بینایی، زیبا و چشم نواز است. معماری که برای انسان و آرامش و تأمین نیازهای ادراکی و شناختی او ساخته می شد در حال تبدیل به معماری تبلیغاتی، لذت و مصرف گرایی برای مردم شده است تنها آنچه به چشم زیبا بیاید مورد توجه قرار می گیرد. در این مقاله به بررسی ابعاد پدیدارشناختی فضاهای معماری و شهری از دیدگاه یوهانی پالاسما پرداخته شده و به تفاوت جایگاه تحلیل شناختی این دو در حوزه نظری پرداخته می شود.
بررسی رابطه مکان مندی فضاهای عمومی شهری با ادراک پیوستگی ساختمان و شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۵
۱۹۹-۱۸۱
حوزه های تخصصی:
مرور نظام مند ابعاد روانشناختی آسایش حرارتی مرتبط با مکان های شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
30 - 68
حوزه های تخصصی:
بیان مساله: دانش بیشتر در زمینه ابعاد موثر بر آسایش حرارتی در فضای باز، می تواند به طراحان شهری در اثرگذاری جهت تقویت تجربه مکان های شهری کمک کند. درک چرایی پاسخ های انسانی به محرّک حرارتی نیازمند شناخت دقیق تر عوامل و فرآیند های مؤثر بر آسایش حرارتی است. در این زمینه، علاوه بر تاثیر عوامل عینی، لازم است نسبت به فرایند های ذهنی شناخت صورت گیرد. در دو دهه اخیر پژوهش های متعددی مبتنی بر چارچوب سازگاری حرارتی به ابعاد روانشناختی آسایش حرارتی در فضای باز پرداخته اند. تنوع عوامل روانشناختی مؤثر و گستردگی اطلاعات پژوهش های نمونه موردی نیازمند مرور جامع در جهت استنباط نظری و تبدیل آنها به مفهوم سازی هایی ساختار یافته تر است. از طرفی، مرور پژوهش ها در زمینه ابعاد روانشناختی تجربه حرارتی در فضای باز نشان دهنده ارتباط ضعیف با نظریه های پایه روانشناسی محیطی در زمینه مربوطه است.
هدف: هدف این مطالعه مرور جامع یافته های پژوهشی در زمینه ابعاد روانشناختی مؤثر بر آسایش حرارتی متأثر از تجربه مکان های شهری و ایجاد پیوند میان شواهد در حوزه تأثیرات روانشناختی آسایش حرارتی در فضای باز و مفاهیم نظری روانشناسی محیطی بوده است.
روش: چارچوب مفهومی پیشنهادی ساختاری متشکل از پارامتر های تجربه حرارتی لحظه ای و عوامل موثر بر آن ارائه می دهد و هدایت کننده و سازمان دهنده این مطالعه مروری است. جستجوی مقالات بر اساس کلمات کلیدی مستخرج از مبانی نظری انجام شد. و نهایتاً 28 مقاله به صورت تفصیلی مرور گردید و یافته های پژوهشی استخراج شده در قالب بخش بندی موضوعی مدل مفهومی شامل تجربه بلند مدت، تجربه کوتاه مدت، محیط های ترمیم کننده و تعامل فرد- محیط حرارتی تقسیم بندی شد.
یافته ها و نتیجه گیری: یافته های پژوهشی در قالب جداول، به تفکیک زیر بخش های مفهومی، در تطبیق با مفاهیم نظری قرار گرفته و بر اساس مقایسه با مفاهیم نظری مرتبط مورد بحث قرار گرفتند.
مرور پژوهش ها نشان دهنده تأثیر عوامل شناختی حاصل از تجربه بلند مدت (پیوند میان شرایط حرارتی و مشخصات فضایی-مکانی در حافظه، ترجیحات و نگرش ها در ارتباط با تجربه حرارتی در فضا های شهری، و حسّ مکان، به عنوان نگرش فرد معطوف به مکان)، تجربه کوتاه مدت (تأثیر محیط حرارتی تجربه شده در کوتاه مدت و مدت زمان حضور در معرض محیط باز، تأثیرپذیری های احساسی کوتاه مدت و خستگی ذهنی)، محیط های ترمیم کننده (ویژگی های ترمیم کننده فیزیکی و عملکردی و محبوبیت مکان نزد فرد) و تعامل موقعیتی فرد-محیط حرارتی (تناسب با نیاز ها/اهداف و انتظارات و امکان کنترل) بر آسایش حرارتی در فضای باز است. همچنین، حاصل پژوهش نشان می دهد مفاهیم نظری روانشناسی محیطی در حوزه شناختی می توانند به انسجام بخشی مفاهیم، توضیح مشاهدات و هدایت مطالعات پژوهشی پیش رو در زمینه تأثیرات روانشناختی بر آسایش حرارتی کمک کنند.
تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفت گانه ابن سینا در ردّ این همانیِ نفس و مِزاج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
111 - 137
حوزه های تخصصی:
مسئله ی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفت گانه ی ابن سینا در ردّ این همانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابن سینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کرده است. بر اساسِ این براهین مزاج به ترتیب با 1) جامع و حافظِ آن؛ 2) علّتِ فاعلی و غاییِ آن؛ 3) مبدأ حرکاتِ جانداران در جهاتِ متفاوت؛ 4) مقوّمِ جوهریِ انواعِ جاندارن؛ 5) مُدرِک ادراکاتِ حسّی؛ 6) مُدرِک ادراکاتِ عقلی و 7) مُدرِک خودآگاهیِ انسانی، نااینهمان است و از آنجا که نامزدی برای این امورِ هفت گانه جز نفس وجود ندارد؛ مزاج نااینهمانِ با نفس به مثابه تنها مصداقِ این امور است. بر اساسِ یافته های این پژوهش سه برهان اوّل بر اساسِ ابتنا بر مبانیِ فیزیکیِ باطل شده، در اثباتِ مدّعا تامّ نیست و برهانِ چهارم نیز دچار مغالطه ی مصادره به مطلوب است. برهان پنجم، ششم، هفتم تامّ و قابلِ دفاع هستند؛ امّا این براهین به دلیلِ تکیه بر تغایر «مزاج» با «مبدأ ادراکات»، صرفاً تواناییِ نشان دادنِ تغایر «مزاج» و نفسِ حیوانی و انسانی را دارند؛ در نتیجه مجموعه ی براهینِ هفت گانه ی بوعلی ، تواناییِ اثباتِ تغایرِ «مزاج» و «نفسِ گیاهی» را ندارد.
بررسی مبانی نظری دیدگاه حکیم مهدی الهی قمشه ای مبنی بر فاعلیت بالعشق واجب تعالی در آثار حکیمان پیشین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
139 - 163
حوزه های تخصصی:
متکلمان مسلمان معتقدند که خدا فاعل بالقصد است، مشائیون او را فاعل بالعنایه و اشراقیون او را فاعل بالرضا و پیروان ملاصدرا او را فاعل بالتجلی یا فاعل بالعنایه می دانند. وجه اشتراک همه این نظرات این است که در تمام اقسام فاعل، عشق و ابتهاج واجب تعالی به ذات خود منشاء پیدایش این عالم است به همین دلیل حکیم الهی قمشه ای خدای متعال را «فاعل بالعشق» می داند. از نظر او منشأ عشق، ادراک است و هر اندازه که مدرَک ابهَی و اجمَل باشد، عشق به آن بیشتر است و چون ذات باری تعالی در بالاترین مرتبه جمال و بهاء است و او ذاتاً هم مدرِک است و هم مدرَک؛ پس بالاترین مرتبه عشق را به ذات خود دارد. و این عشق منشاء خلقت عالم شده است. مسئله اصلی تحقیق حاضر این است که آیا بحث فاعلیت بالعشق در بین حکمای پیش از الهی قمشه ای مطرح بوده یا نه؟ در این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی پیشینه این بحث در آثار حکیمان پیش از ایشان بررسی و اثبات شده است که گرچه حکیمان و فیلسوفان پیش از او از اصطلاح «فاعل بالعشق» جهت تبیین فاعلیت واجب تعالی استفاده نکرده اند، اما به آن معتقد بوده و از آن بحث نموده اند.
ادراک دانشجویان از کیفیت محیط و جو یاددهی- یادگیری در پردیس شهید رجایی دانشگاه فرهنگیان استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
103 - 116
هدف: این پژوهش با هدف بررسی ادراک دانشجو یان پردیس شهید رجایی دانشگاه فرهنگیان استان فارس از کیفیت محیط و جو یاددهی -یادگیری انجام گردید.
روش پژوهش: در این پژوهش از روش توصیفی-پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش همه دانشجویان پردیس شهید رجایی دانشگاه فرهنگیان فارس (گروه آموزش ابتدایی) به تعداد 477 نفر بود که یک نمونه 245 نفری به روش نمونه گیری طبقه ای از بین آن ها انتخاب گردید. ابزار مورد استفاده برای گردآوری داده هاپرسشنامه راف و همکاران بود که روایی محتوایی پرسشنامه توسط متخصصان تأیید شد. ضریب آلفای کرونباخ، 90/0 بدست آمد که بیانگر پایایی پرسشنامه است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی( میانگین، انحراف استاندارد) ، آزمونt تک نمونه ای و آزمون خی دو استفاده گردید.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که، میانگین ادراک دانشجویان در خصوص جوّ آموزشی و شرایط اجتماعی آموزش، کمتر از حد متوسط و در مورد ادراک از کیفیت یادگیری، ارزشیابی از مدرسان و توانایی علمی خود بیشتر از حد متوسط بود.
نتیجه گیری: دانشگاه فرهنگیان بایستی برای ایجاد تصویر مطلوب تری از خود تلاش نماید.
بررسی مقدماتی درمان اختلالات روانی از منظر قرآن مجید با تأملی بر سوره مبارکه «ق»
منبع:
قرآن و روانشناسی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
127 - 139
حوزه های تخصصی:
ماهیت زندگی انسان به دلیل وجود مشکلات و ناگواری های اجتناب ناپذیر، از دردهای جسمانی و روانی جدا نیست. هدف روان درمانی کمک به انسان ها برای مواجهه با مسائل زندگی بدون رنج و عذاب است. بر این اساس هدف از این پژوهش آن است که با استفاده از آموزه های قرآن مجید به عنوان منبعی وحیانی برای شناخت انسان و مسائل پیرامون او، گامی در جهت کشف مؤلفه های مؤثر در درمان آسیب ها و اختلالات روانی برداشته شود. ازجمله مفاهیم نزدیک به این هدف در آیات قرآن، ذکر است که به وجهی از «خود» اشاره دارد که به پروردگارش متصل است. بنابراین برای مطالعه و استخراج الگوی تغییر، برای مواجهه با آسیب های روانی به مطالعه این مفهوم و نقش آن در ایجاد احساسات مطلوب در انسان نیاز است. برای دستیابی به این هدف پژوهش حاضر با روش کیفی و به شیوه تدبر سوره ای با محوریت سوره مبارکه «ق» انجام شد. یافته ها نشان داد عمده ترین اشکالی که در حوزه انسان وجود دارد، عدم توجه او به سیر تحول و رشد خودش است؛ یعنی فراموش می کند قرار است مسیری را طی کند تا در دنیا در مقامی استقرار پیدا کند و در آخرت نیز در آن مقام به فعلیت برسد و بر اساس آن زندگی دائمی اش را ادامه دهد؛ بنابراین مقصد اصلی درمان، قراردادن انسان در وضعیت هوشیارانه نسبت به آنچه در درون خود و روابط و پیرامونش اتفاق می افتد و خروج از غفلت و بی خبری نسبت به حقایق جاری در این ها است که با عنوان ذکر از آن یاد می شود. بر اساس نتایج به دست آمده از سوره ق، عوامل تقویت کننده این ذکر در انسان عبارت بودند از: انابه و توجه دائم به مقاصد الهی، خوف از وعید و قانون گرا بودن، داشتن خشیت و درک عظمت و موانع تحقق این ذکر نیز عبارتند از: سرگردانی و آشفتگی (در امر مریج بودن)، گیرندگی در جهت سوء و آسیب و ظهور صفات منفی (اثر فعال نشدن ذکر). همچنین این سوره اصلی ترین و مهم ترین فرآیند تحقق ذکر را توان شهادت معرفی می کند و از آن جایی که این توان، هم لازمه و هم نتیجه تحقق ذکر است، به نظر می رسد تقویت آن یکی از مهم ترین مسیرهای درمان اختلالات روانی و خروج انسان از رنج و عذاب به حساب بیاید.
نحوه ادراک و پاسخ کاربران به تغییرات کالبدی شهری با توجه به دل بستگی مکانی آن ها به محیط (موردپژوهی: محلات مرزداران شرقی و دریان نو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۳
1 - 20
حوزه های تخصصی:
زمینه و بستر شهری و تغییرات مربوط به آن، از جمله عوامل مؤثر بر دل بستگی مکانی است که خود می تواند بر ویژگی های مختلف فردی و اجتماعی از جمله روابط و احساس افراد تأثیرگذار باشد. با توجه به نحوه تأثیرگذاری تغییرات محیطی و دل بستگی مکانی بر یکدیگر، نحوه درک تغییرات محیطی توسط کاربران با توجه به میزان دل بستگی مکانی آن ها به محیط متفاوت است؛ نحوه ادراک، پیامدها و پاسخ های متفاوتی را از سوی کاربران به همراه دارد. در ارتباط با نحوه ادراک تغییرات محیطیِ متناسب با دل بستگی مکانی، پژوهش های کمی صورت گرفته است. در بیشتر پژوهش ها به رابطه دل بستگی مکانی و نحوه ادراک تغییرات توجه نشده و پژوهش های مذکور، بیشتر از این که در پی تدوین روابط علت و معلول باشند، جنبه توصیفی داشته و تنها به شخص و ویژگی های او توجه کرده اند. پژوهش حاضر به دنبال شناسایی نحوه ادراک، تفسیر، ارزیابی و پاسخ شهروندان به تغییرات مختلف محیط به خصوص کالبدی، متناسب با دل بستگی مکانی افراد است. این مطالعه با استفاده از روش های تحلیل محتوا و نظریه زمینه ای و با استراتژی استقرایی و استفهامی انجام شده و هدف، آن است تا با کشف مفاهیم و مقوله ها و ارتباط میان آن ها، مدلی مرتبط با نحوه ادراک تغییرات محیطی و پاسخ به آن ها براساس دل بستگی مکانی، با بررسی در ساکنان محلات دریان نو و مرزداران شرقی واقع در منطقه 2 شهرداری تهران به دست آید. در نهایت، براساس نحوه ادراک کاربران مشخص شد که دل بستگی مکانی ناشی از تغییرات کالبدی شهری دارای ابعادی شامل: محرک های غیرکالبدی، نوع تغییرات کالبدی و میزان سرعت و وسعت آن، پاسخ های روانی (احساسات و انگیزه های روانی) و پاسخ های عملی است که در قالب زمان و مکانِ مشخص شکل می گیرند. براساس نتایج، پاسخ به تغییرات را می توان در قالب دو دسته ماندن (با ارتباط مؤثر و یا غیرمؤثر با محیط زندگی) و یا نقل مکان (جابه جایی) با اقدام های متفاوت کالبدی تا رفتاری، تعریف نمود.
خوانش جنسیتی توانایی ادراکی-شناختی مسیریابی با تاکید بر هوش هیجانی مورد پژوهی محله سجاد شهر مشهد
حوزه های تخصصی:
تفکر رکن اساسی در فرآیند ادراک در محیط شهری است با توجه به اینکه رفتار مسیریابی در فضای شهری تحت تأثیر اطلاعات دریافت شده از محیط است لذا درک صحیح از اطلاعات دریافتی از محیط سبب سهولت مسیریابی می گردد. افراد مختلف متناسب با شرایط فیزیولوژیکی از استراتژی های مختلفی برای مسیریابی در فضای شهری استفاده می کنند. هوش هیجانی ازجمله عامل تأثیرگذار در حیطه روانشناسی است و با عواملی مانند خودآگاهی، خود مدیریت، آگاهی اجتماعی، مدیریت روابط با مسیریابی می تواند ارتباط داشته باشد. با توجه به اینکه در فرآیند ادراک تفکر امر اساسی است در ادامه یکی از مؤلفه های هوش هیجانی نیز تسهیل تفکر هست لذا هدف از ارائه این پژوهش خوانش جنسیتی توانایی ادراکی -شناختی مسیریابی با تأکید بر هوش هیجانی و بررسی رفتار مسیریابی زنان و مردان با تأکید بر هوش هیجانی در محله سجاد بود. روش تحقیق در پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است و در این راستا به منظور گردآوری داده ها از مشاهدات میدانی، پرسشنامه، بازدید سایت استفاده شده است. بر اساس حجم جامعه در محله سجاد با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه 296 نفر محاسبه شده است و پرسشنامه به صورت نمونه گیری هدفمند در میان از مردان وزنان تکمیل گردیده است. تحلیل داده ها برای تأثیر هوش هیجانی بر مسیریابی با آزمون های آمار استنباطی در نرم افزار spss صورت گرفته است و آزمون لون و آزمون واریانس یک طرفهAnova ، آزمون t تحلیل گردیده است. نتایج حاکی از آن است که رفتار مسیریابی زنان و مردان متفاوت است و مابین هوش هیجانی و مسیریابی زنان و مردان ارتباط مستقیمی وجود دارد. زنان در امر مسیریابی خودآگاهی بالاتری نسبت به مردان دارند همچنین در حین انجام این رفتار در محیط توانایی عاطفی و حساسیت بین فردی بیشتری نسبت به مردان دارند. مردان در فرآیند مسیریابی و در حین تعیین مسیر مدیریت احساسات قوی تری نسبت به زنان در محیط شهری دارند و اعتمادبه نفس بیشتری در حین انجام این فرایند دارند.مردان در فضای شهری خوش بین تر از زنان می باشند. زنان در مسیریابی از دانش مسیر و نشانه استفاده می کنند.مردان از دانش مسیر استفاده می کنند.
تحلیل ادراک شهروندان از پدیده سکونتگاه های غیررسمی و ساکنان آن مورد مطالعه: شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
این روزها اسکان غیررسمی به نمادی از فقر و آسیب های اجتماعی بدل شده است. مقاله ی حاضر با اتکا به رویکرد کیفی و با تحلیل مصاحبه هایی با 25 شهروند مشهدی - که به روش نمونه گیری نظری برگزیده شده بودند-، انجام شده، در صدد واکاوی ادراک و تفسیر شهروندان مشهدی نسبت به سکونتگاه های غیررسمی و ساکنان این اجتماعات است. این تحلیل نشان داد مشارکت کنندگان ذهنیت و تلقی اجتماعی متنوعی از ساکنانِ های غیررسمی دارند. گروهی آنها را به عنوان افرادی مهربان و دلسوز، ساده زیست، کم توقع، سخت کوش و مورد اعتماد می شناسند و گروهی دیگر آنها را دروغگو، تنبل، خلافکار، خشن، بی هدف و غیرقابل اعتماد می پندارند. مشارکت کنندگان از وجود مشکلات مختلف خانوادگی، کالبدی و مسکن، اعتیاد به مواد مخدر، جمعیتی، اجتماعی و فرهنگی، آموزشی، اخلاقی، امنیتی، بهداشتی، اقتصادی، فرهنگی و تفریحی، سیستم دولتی و زیرساختی و مسائل کودکان اطلاع داشته، برای این مشکلات تبیین های درونی یا بیرونی نیز دارند. برآیند پیشنهادهای مشارکت کنندگان برای رفع یا تقلیل مشکلات، آن است که اتکای صِرف بر ظرفیت و حمایت سازمان های دولتی کافی نیست و رفع این مشکلات نیازمند مشارکت و ارتباط میان سه سطح میانه (تشکل های مردم نهاد)، خرد (ساکنان منطقه) و کلان (حاکمیت و سیاستگذاری دولتی) است.
شناسایی عوامل مؤثر بر تغییر گرایش به مصرف کالای تجملی با تعدیل گری ویژگی های جمعیت شناختی (مورد مطالعه: شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
در دهه های قبل، خریدهای مصرف کننده به منظور دست یابی به کالاها و خدمات، مورد نیاز بود. امروزه، مصرف کنندگان با خرید کالاها، نیازهای روان شناختی خود را برآورده می کنند. مصرف کنندگان با به نمایش گذاشتن شخصیت یا تقویت عزت نفس خود، محصولات را خریداری می کنند؛ به عبارتی کالای خریداری شده، به کالایی برای نشان دادن وجهه اجتماعی، تبدیل شده است. این مطالعه جهت بررسی عوامل مؤثر بر تغییر گرایش رفتار مصرفی مصرف کننده درمورد محصولات تجملی انجام شده است. در این مطالعه تلاش شده است ارتباط متغیرهایی همچون: کیفیت ادراک شده، وضعیت اجتماعی ادراک شده، نگرش، ادارک از برند و تصویر ذهنی، با رفتار مصرفی مصرف کننده برای کالاهای تجملی، با اثر تعدیل گر (خودبینی) مورد مطالعه قرار گیرد. به این منظور، پرسشنامه استاندارد بومی شده ای بین 384 نفر در شهر مشهد توزیع شد. این تحقیق به روش توصیفی- پیمایشی با روش نمونه گیری احتمالی از نوع تصادفی ساده انجام شده است. برای روابط بین متغیرها، از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتیجه تجزیه و تحلیل، نشان می دهد که اثر اجتماعی ادراک شده، ادراک از برند، نگرش مصرف کننده و کیفیت خدمات، با عوامل مؤثر با قصد خرید مصرف کننده، ارتباط دارند. درحالی که تصویر ذهنی و خودبینی، تأثیر معناداری بر انگیزه خرید ندارند. از طرفی بین متغیرهای مستقل، تأثیر ادراک از برند نسبت به سایر متغیرها بر قصد خرید بیشتر بوده است. علاوه بر خودبینی، تعاملات بین متغیرهای مستقل، ادراک از برند و اثر اجتماعی و متغیر وابسته، رفتار خرید مصرف کننده را تعدیل نمی کند.
نقش مؤلفه های ادراک حسی بر ارتقاء حس مکان در اجتماع بازار تاریخی تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حس مکان از مهمترین مفاهیم اجتماعی-شهری است که موجب شکل گیری رابطه بی همتا بین انسان و محیط که رابطه ای دوسویه است می گردد. ادراک فرایندی ذهنی است که طی آن، تجارب حسی معنی دار شده و انسان روابط امور و معانی اشیاء را درمی یابد که احساس گام اول این ارتباط است. بدین ترتیب، پژوهش حاضر باتوجه به اهمیت نظام ادراکات حسی در ارتقاء حس مکان، به مطالعه فرایند ادراک حسی در اجتماع بازار تاریخی تبریز می پردازد. این پژوهش در راستای پاسخ گویی به سؤال ذیل می باشد که؛ نقش مؤلفه های منظر حسی بر ارتقاء حس مکان در اجتماع بازار تاریخی تبریز چگونه است؟ مهم ترین مؤلفه های حس منظر دراین راستا کدام است؟ این تحقیق، برمبنای هدف، ازنوع کاربردی و برمبنای روش، پیمایشی می باشد. روش مورداستفاده دراین پژوهش تلفیقی از روش های کمی و کیفی است. برای انجام مطالعات نظری و ارائه معیارها و شاخص های کیفی، روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و استفاده از اسناد و مدارک موجود و برای انجام مطالعات میدانی از روش های پرسش نامه، مشاهده، تمرکزبر اطلاعات محیط استفاده شده است. نمونه موردی این پژوهش بازار تبریز می باشد. جامعه آماری دراین پژوهش استفاده کنندگان از بازار تبریز شامل بازاریان و عابران می باشد که در دی ماه سال 1400شمسی جهت سنجش ابعاد حسی فضا و بااستفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده اند. نتایج بررسی نشان می دهد مؤلفه های منظر حسی تأثیر معناداری بر حس مکان در بازار تاریخی تبریز دارند و ازبین این مؤلفه ها، حس شیمیایی، حس شنوایی و حس تنانه بیشترین هم بستگی را با حس مکان دارند.
مقایسه حس مشترک در فلسفه اسلامی با نواحی همگرایی در علوم اعصاب
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
52 - 72
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین و پیچیده ترین حواس باطنی انسان، حس مشترک است. حس مشترک اطلاعاتی مانند تصویر، طعم، صدا و امثال آن را در اشیا به وسیله ی حواس پنجگانه درمی یابد و این اطلاعات را با یکدیگر ترکیب می کند. تعریف این حس در فلسفه اسلامی و علوم اعصاب تعریف مشترکی است. لکن علوم اعصاب از این حس با عنوان نواحی همگرایی یاد می کند. تخصص نواحی همگرایی در این است که میان اطلاعاتی که از طریق حواس پنجگانه در مورد یک شی ء به دست می آید پیوند برقرار می کند. بنابراین گرچه نامی متفاوت برای ترکیب اطلاعات حواس در علوم اعصاب و فلسفه اسلامی وجود دارد اما تعریف و کارکرد آن مشترک است. البته جهت اشتراک صرفاً به تعریف محدود نمی شود، و ادله ی اثبات وجود حس مشترک در فلسفه نیز مورد تأیید علوم اعصاب می باشد. اما در فلسفه اسلامی یافته های علوم اعصاب صرفا بعد مادی ادراکات حس مشترک را تبیین می کند. بر این اساس سوالی که در این پژوهش مطرح است این است که با توجه به یافته های علوم اعصاب آیا می توان از نظریات فلسفه اسلامی در مورد ادراکات حس مشترک استفاده کرد. بنابراین در این نوشتار سعی بر این است با روش توصیفی تحلیلی استحکام نظریات فلسفه اسلامی در مورد حس مشترک با یافته های علوم اعصاب مقایسه و بررسی شود.