فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۶۱ تا ۱٬۲۸۰ مورد از کل ۶٬۵۱۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
پوشش اسلامی و رعایت حجاب ازسوی زنان و مردان در جامعه، یکی از اصول اساسی و بنیادی دین مبین اسلام تلقی می شود؛ چون پوشش به عنوان ابزار مؤثری در برقراری ارتباطات اجتماعی افراد بوده و در شکل گیری هویت آنان تأثیرگذار است. تنوع و تناسب لباس که نشان دهنده هویت افراد است، امکان دارد در طول زمان همراه با تحولات اقتصادی، جمعیتی و دیگر تغییرات اجتماعی دگرگون شود. در همین راستا، هدف اصلی مقاله تعیین میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری در بین دختران و زنان 15 تا 45 ساله و تبیین تأثیر عواملی مانند هویت ملی، دین داری، قانون گرایی، سن و تحصیلات بر آن است. تحقیق به روش پیمایشی، با تعداد نمونه 542 نفر انجام شده است. روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای توأم با تصادفی ساده بوده و به وسیله پرسش نامه اطلاعات لازم از دختران و زنان 15تا 45 ساله شهر تبریز گردآوری شده است. یافته ها نشان می دهد که میانگین میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری در میان دختران و زنان شهر تبریز، 2/66 درصد برآورد شده است. این میزان بالاتر از متوسط درصدی طیف یعنی 50 بوده است. نتایج به دست آمده از تحلیل همبستگی نشان داد که هویت ملی، دین داری، سن و تحصیلات، به جز متغیر قانون گرایی با میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری همبستگی معنی داری دارند. در مجموع این متغیرها در مدل معادلات ساختاری برازش شده (Lisrel) 20 درصد از تغییرات متغیر وابسته یعنی میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری را مورد تبیین قرار می دهند. مدل نهایی تولیدشده در نرم افزار لیزرل نشانگر این است که متغیرهای دین داری، هویت ملی، تحصیلات و سن ازجمله عوامل مؤثر بر میزان پای بندی به پوشش و حجاب هنجاری دختران و زنان تلقی می شود.
تبیین رابطه دوسویه احساس تنهایی و نگرش به فرزندآوری پژوهشی بر مبنای مدل بازگشتی معادلات ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلوگیری یا رهایی از احساس تنهایی، به عنوان یکی از نیازهای اساسی انسان مطرح می شود. پیدایش بعضی نیازها نیز، انگیزه فرزندآوری را در افراد ایجاد می کند و منجر به تغییر روابط اجتماعی والدین و به دنبال آن، کاهش احساس تنهایی می شود. بر این اساس هدف اصلی این پژوهش، تبیین رابطه دوسویه احساس تنهایی و نگرش به فرزندآوری است. این پژوهش از نوع پیمایشی است و اطلاعات تحقیق با استفاده از تکنیک پرسشنامه، توأم با مصاحبه گرد آوری شده است. علاوه بر این، با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران، حجم نمونه تعیین شده و با مد نظر قرار دادن شاخصه های جمعیت شناختی جامعه هدف و ویژگی های بافتی ساکنان پهنه جغرافیایی شهر تهران، 550 تن به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. نتایج پژوهش حاضر، بیانگر رابطه معکوس و معنادار میان متغیر های احساس تنهایی و نگرش به فرزندآوری است. به عبارت دیگر، افرادی احساس تنهایی کمتری دارند که نگرش مثبت تری به فرزندآوری دارند و متقابلاً، افرادی که نگرش مثبتی به فرزندآوری دارند، احساس تنهایی کمتری می کنند. این رابطه دوسویه، علاوه بر تأیید به وسیله ضریب همبستگی پیرسون، در مدل معادله ساختاری نیز مورد تأیید قرار گرفت و خروجی مدل بازگشتی معادله ساختاری، بیانگر رابطه متقابل یا دوسویه متغیر های بیان شده است.
سبک رهبری تضایف گرای زنان و اثر آن بر توسعه پایداری سرمایه های انسانی؛ با تحلیل نقش میانجی سطح بلوغ قابلیت کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۹ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
305 - 328
حوزههای تخصصی:
امروزه، در کشورهای در حال توسعه، مشارکت زنان در سطوح عالی سازمان ها نسبت به مردان کمتر است. ازاین رو، تئوری رهبری تضایفی، رویکردی فرانوگرا به رهبری دارد که حضور زنان در جایگاه رهبری سازمان را به منزله عامل هم افزایی مفهوم سازی می کند. از سوی دیگر، با توجه به اهمیت سطح بلوغ قابلیت های کارکنان و پایداری سرمایه های انسانی در سازمان ها، هدف اصلی این پژوهش مطالعه تأثیرگذاری سبک رهبری تضایف گرای زنان بر توسعه پایداری سرمایه های انسانی است و در این زمینه سطح بلوغ قابلیت های کارکنان به منزله متغیر میانجی مطالعه شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی است. برای گردآوری اطلاعات از پرسش نامه الگوی بلوغ قابلیت کارکنان کورتیس (2009)، پرسش نامه رهبری تضایفی الهی و آیباغی اصفهانی (1395) و پرسش نامه پایداری سرمایه های انسانی آیباغی اصفهانی و همکاران (2017) استفاده شده است. روایی پرسش نامه ها براساس روایی محتوا و پایایی آن ها نیز با آزمون آلفای کرونباخ، به ترتیب، با مقدار 84 / 0، 89 / 0، 91 / 0 محاسبه شد. تحلیل داده ها با استفاده روش معادلات ساختاری از طریق نرم افزار Amos انجام شد. جامعه آماری پژوهش کلیه مسئولان، کارشناسان و کادر درمان مرکز درمانی، آموزشی و پژوهشی بعثت نهاجا به تعداد 443 نفرند. حجم نمونه آماری مورد نیاز از طریق جدول کرجسی و مورگان 210 نفر تعیین شد و افراد نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که سبک رهبری تضایف گرای زنان بر سطح بلوغ قابلیت کارکنان و توسعه پایداری سرمایه های انسانی تأثیرگذار است و همچنین سطح بلوغ قابلیت کارکنان نیز بر توسعه پایداری سرمایه های انسانی تأثیر مثبت و معناداری دارد.
الگوی تاب آوری خانواده مبتنی بر تجربیات زیسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاب آوری یکی از مهم ترین و اساسی ترین ویژگی هایی است که خانواده ها را از بحران ها و سختی ها عبور می دهد و باعث رشد و شکوفایی آنها می شود. هدف این پژوهش آن است که با توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی خانواده های ایرانی و با توجه به تجربیات زیسته آنان، شاخص های الگوی تاب آوری خانواده را تهیه و تدوین نماید. داده های این پژوهش با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختار یافته از تعداد 15 نمونه که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، استخراج گردید و برای نمونه گیری از مقیاس تاب آوری خانواده (FRAS) استفاده شد. داده ها با روش نظریه زمینه ای و کدگذاری اشتراوس و کوربین تحلیل شد. پس از مشخص شدن مقوله ها برای تعیین روایی محتوایی الگوی مستخرج، از نظر 8 متخصص نیز استفاده گردید. طبق یافته های پژوهش، مؤلفه انطباق با واقعیات هستی به عنوان هسته مرکزی الگو معرفی شد. مؤلفه نظام باورها به عنوان عامل علّی الگو و راهبردهای ارتباطی و انطباقی به عنوان راهبردهای اصلی الگو شناسایی شدند. همچنین سه مؤلفه تاریخچه خانوادگی، بافت فرهنگی و دسترسی به منابع حمایتی اجتماعی، به عنوان عوامل زمینه ای الگو معرفی گردیدند.
بررسی پوشش شاخص های بنیادین فمینیسم در روزنامه های منتسب به اصلاحات (بررسی موردی سال های 76 تا 1380)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
15 - 32
حوزههای تخصصی:
هدف: دولت اصلاحات که در سال 1376 با شعار توسعه سیاسی و گسترش آزادی های مدنی و با مشارکت قابل توجه زنان در عرصه انتخابات، قدرت سیاسی را در اختیار گرفت، به نظر می رسد از یک سو طرح و پی گیری مسائل و مطالبات سیاسی-اجتماعی مربوط به زنان را در سطح گسترده تری در قیاس با گذشته دنبال نمود و از سوی دیگر زمینه را برای مشارکت و نقش آفرینی هر چه بیشتر زنان در امور جامعه و اداره کشور فراهم ساخت. روش: مساله اصلی در پژوهش حاضر، بررسی فراگیری و پوشش شاخص های بنیادین فمینیسم در روزنامه های منتسب به جریان اصلاحات است که با روش علمی کاربردی تحلیل محتوای 8 عنوان روزنامه شاخص در بازه زمانی 76 تا 1380 و با استفاده از آزمون T، و تحلیل واریانس دو راهه انجام شده است. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که به رغم تحولات رخ داده در حوزه زنان در این دوره، روزنامه های منسوب به اصلاحات با اتّخاذ رویکرد محافظه کارانه، همچنان ظاهری مردسالارانه دارند و کمتر به مسائل اساسی و بنیادین زنان در حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، هنر و رسانه، خانواده، آموزش، امور حقوقی، ورزش و سرگرمی پرداخته اند.
تغییر در نظام معنایی امر طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفاهیم و معانی، بنیادی ترین ساحت هر پدیده را شکل میدهند. معنایی که نظریه پردازان و کنشگران اجتماعی برای طلاق قائل هستند، بعدی پراهمیت از ساختار این پدیده بشمار می آید. این مقاله با اتکاء به الگوی روش شناختی در قالب روش شناسی بنیادین، پارادایمی و کاربردی مبتنی بر مفروضات پارادایم پدیدارشناسی، به شیوه استقرایی و کیفی و با استفاده از روش پدیده نگاری به مطالعه معنای طلاق در بستر اندیشه و نگرش زنان مطلقه پرداخته است. براساس روش های نمونه گیری گلوله برفی و هدفمند با 64 نفر از زنانی ساکن کلانشهر تهران که بین سالهای98-1384شمسی طلاق گرفته اند، مصاحبه عمیق انجام یافت. نتایج تحقیق حاکی از آن است که پدیده طلاق بمثابه یک امر چندمعنایی، مشتمل برساحت های اخلاقی–عاطفی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. نوشتار حاضر با تکیه بر سیالیت معنای طلاق بیان میکند که زنان مطلقه از یک ذهن خالی نسبت به مساله و پدیده طلاق برخوردار نبودند بلکه جهان فکری آنها مملو از آگاهی و معانی پیرامون پدیده طلاق بوده است.
بررسی رابطه میان هوش هیجانی با مصرف کالاهای فرهنگی در میان زنان شاغل در صدا و سیما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال دوزادهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
153-190
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میان هوش هیجانی با مصرف کالاهای فرهنگی در میان زنان شاغل در صدا و سیما به انجام رسید. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش، توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان شاغل در صدا و سیمای شهر تهران در سال 1398 است که تعداد7600 نفر می باشند. حجم نمونه با توجه به جدول کرجسی مورگان367 نفر بود . جهت سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه استاندارد 28 سوالی هوش هیجانی برادبری و گریوز و پرسشنامه 29 سوالی مصرف کالای فرهنگی استفاده شد. با نظر اساتید صاحب نظر، روائی پرسشنامه ها در حد مطلوبی ارزیابی شد و ضریب آلفای کرونباخ کل .908 پایایی ترکیبی، که پایایی مناسبی برای پرسشنامه است، محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کلموگروف اسمیرنوف و ضریب همبستگی پیرسون به کمک نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها نشان داد بین هوش هیجانی با مصرف کالاهای مکتوب ،کالاهای سمعی و بصری، کالاهای ورزشی و سرگرم کننده، کالاهای مذهبی و کالاهای میراث فرهنگی در میان زنان شاغل در صدا و سیما رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
راه کارهای تربیت جنسی فرزندان در خانواده
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی، راهکارهای تربیت جنسی فرزندان در خانواده را بررسی می کند. پس از بیان و توضیح مفهوم تربیت، تربیت جنسی و جنسیت، تفاوت تربیت جنسی و آموزش جنسی و راهکارهای خانواده در تربیت جنسی، راه های کنترل میل جنسی بیان می شود. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که تنها جایگاهی که نقش تعیین کننده ای در تربیت جنسی جوانان و نوجوانان دارد نهاد خانواده است. پدر و مادر می توانند فرزندان را در اصول و روش های تربیت جنسی و دوری از آلودگی های جنسی کمک کنند.
نقش تعدیل کنندگی خودشفقت ورزی در رابطه بین نشانگان افسردگی با بهزیستی روان شناختی زنان بیوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه بین نشانگان افسردگی با بهزیستی روان شناختی تا حدودی دارای حمایت نظری و تجربی است، اما درباره مکانیسم های تعدیل کننده این رابطه مطالعات اندکی وجود دارد. این پژوهش با هدف تعیین نقش تعدیل کنندگی خودشفقت ورزی در رابطه بین نشانگان افسردگی با بهزیستی روان شناختی انجام شد و توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش زنان بیوه مراجعه کننده به سازمان بهزیستی شهر تهران در سال 1398 بود که از بین آن ها تعداد 130 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس بهزیستی روان شناختی(PWS)، مقیاس خودشفقت ورزی نف (SCS) و ویراست دوم سیاهه افسردگی بک ((BDI-II) بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل شدند. نتایج نشان داد که رابطه بین نشانگان افسردگی با بهزیستی روان شناختی منفی و معنی دار بود (001/0 p<، 54/0- =r). همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی، نقش تعدیل گر خودشفقت ورزی در رابطه بین نشانگان افسردگی و بهزیستی روان شناختی را تایید کرد(01/0 p<، 23/0- = β). مطالعه حاضر بر نقش تعدیل کننده خودشفقت ورزی به عنوان یک مکانیسم مهم در رابطه بین نشانگان افسردگی با بهزیستی روان شناختی تأکید دارد؛ بنابراین، افزایش خودشفقت ورزی در زنان بیوه می تواند روش مطلوبی برای حمایت از آن ها در مواجهه با ناملایمات و آشفتگی های زندگی باشد.
بازکاوی فقهی- حقوقی مبنای حق حبس در نکاح و اسباب سقوط، اسقاط و تعدیل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
براساس فقه و قانون، زوجه می تواند برای دریافت مهریه از تمکین در برابر زوج امتناع ورزد. این حق در اصطلاح، حق حبس نامیده می شود و مبانی مشروعیت آن آیات، روایات، مبانی عقلی مثل قرابت نکاح با عقود معاوضی است. به دلیل تردید در معاوضی بودن نکاح، حق حبس به صورت محدود و فقط برای زوجه، باهدف ایجاد ضمانت اجرا برای دریافت مهریه مورد پذیرش است. امروزه این ابزار تضمین، به اهرم فشاری بر زوج تبدیل شده و سبب سوء استفاده زوجه گردیده است. آراء وحدت رویه 708 که با وجود عسر زوج تقسیط را مسقط حق حبس نمی داند و آراء 718 که قلمرو اعمال حق حبس را به مطلق وظایف زوجه گسترش داده است، شرایط زوج را دشوارتر نموده است. براین اساس، پژوهش حاضر باروش توصیفی- اسنادی و باهدف بازکاوی فقهی- حقوقی مبنای حق حبس در نکاح و اسباب سقوط، اسقاط و تعدیل آن انجام شد. بدین منظور کلیه منابع مکتوب مربوطه بررسی و مورد تحلیل قرار گرفت و این نتیجه حاصل گردید که با فرض پذیرش عوضیت مهریه در برابر تمکین، می توان برای رعایت حال زوج، از قابلیت هایی که حق حبس به عنوان یک حق شخصی دارد، برای اسقاط یا تعدیل حق حبس استفاده کرد. همچنین برای جلوگیری از اِعمال نامحدود حق حبس، باید قلمرو اِعمال حق حبس و تأثیر عسر زوج بر حق حبس زوجه را در نظر گرفت که این موضوع به ویژه در مورد مهریه های سنگین پر اهمیت است.
نهاد قدرت و زیبایی شناسی پوشاک زنان ایران در دوره های صفویه، افشار و زند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پوشاک زنان ایرانی، نمودی از فرهنگ ایران است که متناسب با تغییرات گفتمانی در میدان قدرت حکومت های مختلف، تطور یافته است. از دوره های مهم تاریخی برای مطالعه در چگونگی تاثیر نهاد قدرت بر پوشاک زنان، دوره صفویه با تغییر مذهب و تثبیت تشیع، و در پی آن دوره های افشاریه و زندیه است. این مقاله با روش تحلیل گفتمان به این سوال پاسخ می دهد که زیبایی شناسی پوشاک زنان ایرانی، چگونه از نهاد قدرت تاثیر پذیرفته است؟ نتایج نشان داد که میزان پوشش زنان در اجتماع، به شدت تحت تاثیر رویکرد دینی سیاسی بوده اما نهاد قدرت در زیبایی شناسی ساختار پوشاک، تاثیر قابل اعتنایی نداشته است. از سوی دیگر، تقیدات مذهبی گفتمان حاکم، سیاست هایی را برای تمایزبخشی روا می داشته که به تغییراتی در نوع و حدود پوشش زنان اقلیت های دینی منجر گردید. نهاد قدرت همچنین در اثر تعاملات تجاری- فرهنگی خارجی با ممالک اروپایی نیز تاثیرات مهمی بر زیبایی شناسی پوشاک زنان باقی گذاشت.
گفتمان ها و روایت های خط مشی گذاری عدالت جنسیتی در ایران: واکاوی علل و جهات تکثر برنامه ها و خط مشی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۹ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
269 - 304
حوزههای تخصصی:
در هم تنیدگی فرایند برنامه ریزی حوزه زنان و خانواده در موضوع عدالت جنسیتی با گفتمان ها و جریان های سیاسی و اجتماعی به پیچیدگی مسائل زنان در فرایند خط مشی گذاری منجر شده است. این پژوهش کوشیده است با تأکید بر این امر که خط مشی های عدالت جنسیتی در ایران در دو دهه اخیر متکثر و متعارض بوده اند، به واکاوی دلایل و نحوه ایجاد تشتت در فرایند خط مشی گذاری با محوریت نقش آفرینی بازیگران پیدا و پنهان بپردازد. در این مسیر، این پژوهش در ابتدا گفتمان های غالب در خط مشی های نهایی را به روش تحلیل گفتمان انتقادی لاکلا و موفه و به منظور بازنمایی تشتت موجود تحلیل کرده و در ادامه براساس نظریه اتخاذی در پژوهش، مبنی بر اثری که خرده سیستم ها بر جهت نهایی خط مشی ها دارند، به تحلیل روایت و احصای روایت های بازیگران فرعی فرایند خط مشی گذاری پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که متأثر از تعدد گفتمانی خرده سیستم ها، خط مشی های رسمی حوزه زنان و خانواده با محوریت عدالت جنسیتی در بسیاری از موارد دچار تعدد جهات نهایی هستند. به طور مشخص، زمانی که دال های اصلی خط مشی ها با روایت های بازیگران مقایسه می شود، نفوذ قدرت غیرمستقیم ائتلاف های گفتمانی در فرایند مسئله شناسی و راه حل دهی خط مشی گذاری کاملاً مشهود است.
تحلیل جنسیتی نگرش دانشجویان نسبت به مشارکت سیاسی فعال زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرایند اجتماعی شدن، برخی نگرش ها و باورها در افراد درونی می شود و در مناسبت های اجتماعی و سیاسی، همسو با فرهنگ حاکم، رفتار مورد انتظار بروز می یابد. در این پژوهش، نوع نگرشی که نسبت به مشارکت سیاسی فعال زنان وجود دارد در دانشجویان مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور، تعداد 370 نفر دانشجوی زن و مرد ساکن شهر تهران با استفاده از فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه تعیین شدند و داده های جمع آوری شده از آنان با ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون همزمان و آزمون z فیشر مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد بین متغیر پایگاه اجتماعی-اقتصادی و نگرش نسبت به مشارکت فعال زنان ارتباط معناداری وجود ندارد. از میان متغیرهای تأثیرگذار بر نگرش دانشجویان نسبت به مشارکت سیاسی فعال زنان، متغیرهایی چون احساس اثربخشی سیاسی (43/0=r زن و 29/0=r مرد)، وجود کلیشه های جنسیتی (50/0-=r زن و 35/0-=r مرد)، باور به مردسالاری (58/0-=r زن و 37/0-=r مرد) و سقف شیشه ای (52/0-=r زن و 34/0-=r مرد) بیشترین تأثیر را نشان دادند و تحلیل جنسیتی، بر اثرگذاری موارد ذکر شده در بین دانشجویان زن بیشتر از دانشجویان مرد تأکید داشت. حضور اندک زنان در عرصه سیاست می تواند ناشی از جامعه پذیری سیاسی باشد که سیاست را امری مردانه تلقی کرده و زنان را به حاشیه رانده است.
نگرشی نو در تعیین سهم الارث دو دختر
حوزههای تخصصی:
این مقاله در خصوص تعیین سهم الارث دو دختر در صورت عدم وجود فرزندان پسر است که یکی از مباحث چالشی شدید فقهی و تفسیری بوده و مسئله جدی را در برابر فقها و مفسران قرار داده است. در این مسئله سه دیدگاه مطرح است که مقاله حاضر، به بررسی دیدگاه اول و دوم از اهل سنت که عبارت است از نصف و کمی بیش از نصف و نیز بررسی شواهد این دو دیدگاه با روش اجتهاد اصولی همراه با ابزار و قواعد اثباتی آن، به صورت تطبیقی میان مذاهب اسلامی پرداخته است. مهم ترین یافته های پژوهش، شامل پاسخ به این دو دیدگاه و اثبات دیدگاه جدیدی در این مسئله، یعنی ارث بردن دو دختر بدون سهم معینی است.
حقوق بشر و سنخ شناسی حمایت از بزه دیدگان قتل سریالی
حوزههای تخصصی:
بزه دیده شناسی حمایتی بر این اندیشه استوار است که جامعه به طور کلی و نظام عدالت کیفری به طور خاص باید در همه لایه های خود، توجه به حقوق شایسته و نیازهای بایسته بزه دیده را وارد سازد و به ترمیم آسیب دیدگی ها و جبران آثار بزه دیدگی آنان، جامه عمل بپوشانند. به همین منظور، بزه دیده شناسی حمایتی فراتر از یک جبران مادی با تأکید بر حمایت های مالی یا اقتصادی است که به ترمیم درد و رنج های عاطفی برخاسته از جرم و نیز به رسمیت شناختن حقوق مشخصی برای بزه دیدگان با هدف احقاق حقوق و جبران واقعی آثار بزه دیدگی آنان در چارچوب یک الگوی چندگانه حمایتی که متضمن حمایت اجتماعی، عاطفی حیثیتی، روانی و کیفری است، می پردازد.لذا در این نوشتار تلاش می شود با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و از رهگذر مؤلفه هایی که اندیشه محوری بزه دیده شناسی حمایتی را تشکیل می دهند، حمایت از بزه دیدگان قتل سریالی و چالش های فرا روی این حمایت ها، مورد بررسی قرار گیرد. البته شایان ذکر است که مطالب مندرج در این مقاله ناظر به بزه دیدگان غیرمستقیم است، زیرا به طور طبیعی، بزه دیده مستقیم نسبت به بحث قتل سریالی، سالبه به انتفاع موضوع بوده و خروج موضوعی دارد، از این رو بزه دیدگان غیرمستقیم یا هم جواران، ملاک بحث می باشند.
واکاوی عوامل زمینه ساز روابط فرا زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۹ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
595 - 614
حوزههای تخصصی:
روابط فرازناشویی به عنوان یکی از عوامل اصلی آسیب زا در ساختار و ثبات خانواده است که پیامدهای زیان بار فردی، خانوادگی و اجتماعی در پی دارد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر شکل گیری روابط فرازناشویی می باشد. روش تحقیق بکار گرفته شده، کیو (Q) ، و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته می باشد. نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند شامل 40 نفر از صاحبنظران و فعالان حوزه آسیب های اجتماعی ( روابط فرازناشویی) می باشد. نتایج حاصل از پژوهش منجر به استخراج 4 عامل اصلی خیانت زناشویی: فرهنگی- اجتماعی(تأثیر شبکه های اجتماعی مجازی، کاهش پایبندی نگرشی به ارزش های اخلاقی، همسرگزینی نامناسب و....)، روان شناختی(تجربه روابط جنسی قبل از ازدواج، ابتلا به اختلالات روانی، خلقی و شخصیتی، ضعف آموزش های مهارت های ارتباطی و زندگی و...)، اقتصادی(مشکلات مالی و معیشتی خانواده، کسب درآمد و مادی گرایی، بیکاری مرد) و خانوادگی (انتقام جویی از همسر، عدم پایبندی به تعهدات زناشویی، یکنواختی در روابط زناشویی و... ) گردید. عدم درک، فهم و تفسیر لایه های عمقی این معضل پیچیده و چندبعدی و چاره اندیشی برای کاهش آن، منجر به از هم گسیختگی بیشتر نهاد خانواده خواهد شد.
کارکرد قدرت بخش زبان در زندگی روزمره زنان (مطالعه استراتژی های زبانی قدرت در زنان طبقه متوسط ساکن تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
511 - 539
حوزههای تخصصی:
انسان ها برای پیشبرد زندگی خود استراتژی های زبانی متعددی را به کارمی گیرند. این مسئله در جوامعی چون ایران که با توزیع نامتوازن قدرت روبه روست و ابزار قدرت در دسترس مردمانش به همین ابزار زبانی محدود می شود، بیشتر به چشم می خورد. علاوه بر آن نیز گروه های خاص اجتماعی، مانند زنان، به واسطه خاص تر بودن شرایط اجتماعی و فرهنگی و سرمایه های اندکی که در دست دارند، به طریق اولی به مکانیزم های زبانی مختلف متوسل می شوند تا بتوانند در میدان هایی که سهم آن ها از قدرت ناچیز است، مناسبات قدرت را به نفع خود تغییر دهند. از همین روی هم دنیای زنانه با زبان تعریف می شود و این مقاله قرار است با بررسی کنش های زبانی زنان در بستر زندگی روزمره به کنه زبان زنانه و البته استراتژی های زبانی زنان پی ببرد و با روش کیفی و ترکیبی از مصاحبه گروهی در قالب گروه متمرکز[1]، تجربه زیسته و متونی مثل وبلاگ ها و رمان ها (در حد منابع کمکی) به این پرسش پاسخ دهد که زنان ایرانی در زندگی روزمره شان از چه استراتژی هایی برای اعمال قدرت در مقابل نابرابری ها و رسیدن به حداکثر منافع استفاده می کنند.
زن، خانواده، تربیت نسل منتظر
حوزههای تخصصی:
خانواده از نگاه اسلام و آموزه های دینی، نهادی مقدس، سازمانی حرکت آفرین، بستر تربیت و رشد و جایگاه پیشرفت مادی و معنوی است. در این بین بی تردید باید به تربیت زمینه ساز، اهمیت بیشتری داده شود؛ بی شک نقش والدین به ویژه مادر، در تربیت نسل منتظر و افرادی که زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عج)باشند، اهمیت خاصی دارد؛ چراکه نسل امروز، آیینه تمام نمای اعتقادات، باورها، ارزش ها و ایمان خانواده است. برای اینکه مادران بهتر بتوانند نسل امروز را با اهداف و آرمان های مهدوی آشنا کنند، باید خود، عامل معارف دین باشند تا بتوانند آن را به فرزندان انتقال دهند. همچنین سازوکارهای تربیت نسل منتظر را با تکیه بر قرآن و عترت، بشناسند و آنها را با فهمی عمیق، زیبا و شیرین درک کرده و برای فرزندان بیان کنند. این تحقیق به بررسی نقش زن و خانواده در تربیت نسل منتظر پرداخته است.
اثربخشی مشاوره گروهی رشد مدار بر شاخص های افسردگی، از منظر قرآن و افسردگی (بک) در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به رشد روزافزون اختلالات رفتاری در حوزه روان شناسی، نیاز به کشف و بررسی علمی نظریات جامع و متقن که یاری دهنده هر چه بیشتر متخصصین در تشخیص و درمان اختلالات باشد، بیش از پیش ضروری به نظر می رسد. در همین راستا هدف از این مطالعه، تعیین اثربخشی مشاوره گروهی رشد مدار بر افسردگی از منظر قرآن و افسردگی (بک) در زنان بود. بدین منظور، طی یک پژوهش شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه، 30 تن زن متأهل در سنین 30 تا 40 سال که صاحب فرزندان دختر دبستانی در منطقه 14 آموزش و پرورش شهر تهران بودند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای گذاری شدند (15 تن گروه آزمایش و 15 تن گروه گواه). گروه ها در ابتدا و انتهای پژوهش، پرسشنامه افسردگی از منظر قرآن و افسردگی را تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش به مدت سه ماه (12 جلسه 90 دقیقه ای) تحت مشاوره گروهی رشد مدار، مبتنی بر شاخص های افسردگی از منظر قرآن کریم قرار گرفتند. نتایج حاصل تحلیل کوواریانس نشان داد میانگین نمرات افسردگی (در هر دو مقیاس) و همین طور زیرمقیاس های افسردگی مبتنی بر قرآن در گروه آزمایش، در مرحله پس آزمون به میزان معناداری نسبت به گروه گواه کاهش پیدا کرده است (0001/0 p <). معناداری این اثربخشی بر گروه آزمایش، در مرحله پیگیری سه ماهه نیز حفظ شد. بدین ترتیب بر اساس یافته های فوق می توان گفت، تدوین و توسعه مشاوره های گروهی مبتنی بر قرآن کریم که همگی در نهایت، موجب ارتقای سطح رشدی و معنویت فردی می گردد، می تواند بر شاخص های سلامت روان - نظیر: افسردگی و اختلالات خلقی - تأثیرات مثبت و معناداری را بر جای گذارد.
زنان کرد در حوزه عمومی: زمینه ها، مؤلفه ها و فعالیت های تشکل های اجتماعیِ زنانه (مطالعه موردی: استان کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۹ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
379 - 403
حوزههای تخصصی:
هم زمان با گشایش نسبی فضای سیاسی و برآمدن گفتمان جامعه مدنی و گسترش تقریبی حوزه عمومی در اواسط دهه 1370، زنان شهرنشین جامعه کردستان این امکان را یافتند که با ورود به حوزه عمومی تشکل هایی اجتماعی با محوریت امر زنانه و به قصد پیگیری مطالبات، حقوق و خواست های زنان پی ریزی کنند. این تشکل ها از آن زمان تاکنون، به رغم محدویت ها و موانع ساختاری بسیار، به حیات و فعالیت خود ادامه داده اند. موضوع این پژوهش چگونگی برساخته شدن سوبژکتیویته زنانه در این تشکل ها، به مثابه نمادی از حوزه عمومی، است؛ یعنی این مسئله که سوبژکتیویته زنانه در این تشکل ها در متن چه زمینه ها، مؤلفه ها و فعالیت هایی و در مواجهه با کدام نوع قواعد و عرف ها شکل می گیرد؟ و زنان چگونه در تقلای تثبیت موقعیت سوژگی خود از نو خود را در برابر دیگریِ مذکر تعریف می کنند؟ برای پاسخ به این پرسش ها، با هجده نفر از فعال ترین اعضا و بعضاً پایه گذاران تشکل های زنانه، در چهار شهر مهم استان کردستان، مصاحبه های عمیق به عمل آمده است. طبق نتایج به دست آمده، از میان مؤثرترین زمینه های شکل گیری این تشکل ها در کردستان می توان به پیشنیه های تاریخی کنشگری عمومی زنان، رشد فزاینده ورود دختران به دانشگاه ها، رواج نگرش های فمینیستی و پیوستن روزافزون زنان به نیروی کار اشاره کرد. همچنین، تعامل ها، مناسبات و فضاهایی که سوبژکتیویته زنان در این تشکل ها در متن آن ها شکل می گیرد واجد مؤلفه هایی مثل روابط افقی اعضا، زنانگی معطوف به مقاومت، محوریت فعالیت های مدنی و خشونت پرهیزی است. دست آخر اینکه فرایند تثبیت موقعیت سوژگی زنان در این تشکل ها عمدتاً از خلال تلاش آن ها برای از آنِ خود کردنِ فضاهای عمومیِ مردانه، بازپس گیری گستره های فعالیت مدنی از دیگریِ مذکر و تمرین فردیت و خودآیینی در پیشگاه عموم می گذرد. به باور زنان، بسط این تشکل ها یگانه کورسوی امید رهایی آنان از کهن الگوی مردسالاریِ بازتولیدشده در وضعیت کنونی جامعه کردستان است.