فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۵۵٬۶۰۸ مورد.
منبع:
مدیریت سبز دوره ۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
98 - 117
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی مدل مدیریت اثربخش در ورزش معلولین کشور مبتنی بر توسعه سلامت بود. این تحقیق ازنظر هدف کاربردی، و ازنظر روش تحلیل اکتشافی و ازنظر نوع داده ها از نوع آمیخته بود. جامعه آماری این پژوهش شامل اساتید و خبرگان مدیریت ورزش معلولین و اماکن ورزشی و مسئولین فدراسیون و هیئت های استانی جانبازان و معلولین کشور بودند. روش نمونه گیری مورد استفاده برای تکمیل پرسشنامه کیو به صورت هدفمند بود که 31 پرسشنامه به صورت صحیح بازگردانده شد. نمونه گیری در بخش کمی به صورت تصادفی ساده و با استفاده از فرمول جدول مورگان تعداد 150 نفر تعیین گردید. در این پژوهش داده های حاصل از مرتب سازی عبارات کیو در نرم افزار اس.پی.اس.اس نسخه 22 وارد و از طریق چرخش واریمکس، آزمون رتبه بندی فریدمن و مدل سازی معادلات ساختاری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد درمجموع 11 الگوی ذهنی در مورد شاخص های مدیریت اثربخش در ورزش معلولین کشور مبتنی بر توسعه سلامت شناسایی شد که این 11 عامل درمجموع 90 درصد از واریانس ها را تبیین کرده و پوشش می دهند. با استفاده از آزمون رتبه بندی فریدمن، الگوهای ذهنی به ترتیب شامل مدیریت گرایان، طرفداران برنامه ریزی، اقتصادگرایان، رسانه گرایان، عوامل شخصی، تأثیر خانواده و دوستان، سخت افزارگرایان، عوامل شهری و دسترسی، قانون گرایان، عوامل اجتماعی-فرهنگی و نرم افزارگرایان بود، درنهایت نتایج آزمون مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که مدل تحقیق از برازش خوبی برخوردار است و تمامی مسیرها معنادار می باشند و درنتیجه الگوهای شناسایی شده، تبیین کننده مدیریت اثربخش در ورزش معلولین مبتنی بر توسعه سلامت هستند.
شناسایی الگوی جاری حکمرانی در دانشگاه آزاد اسلامی در زمینه توجه به صنعت و بازار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی منابع انسانی سال ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
25 - 46
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی الگوی جاری حکمرانی دانشگاه آزاد اسلامی در زمینه توجه به صنعت و بازار بوده است. این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی و کاربست روش داده بنیاد انجام گرفت. جامعه ی آماری شامل اعضای هیات رئیسه و رؤسای دانشکده های واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی در استان خراسان رضوی بوده اند که از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع ملاک محور انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه ی نیمه ساختار یافته با 15 نفر از مشارکت کنندگان (تا رسیدن به اشباع نظری) جمع آوری شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده گردید. در راستای تأمین روایی و پایایی از معیارهای لینکن و گوبا بهره گرفته شد. نتایج نشان دهنده 38 مفهوم محوری و 13 مقوله منتخب است که در قالب نظریه داده بنیاد شامل ارتباط ناکارآمد دانشگاه، صنعت و بازار به عنوان پدیده محوری، شرایط علی (عوامل ساختاری – سازمانی؛ عوامل ارتباطی – تعاملی؛ عوامل علمی – حرفه ای)، راهبردها (گرایش به رویکردهای سنتی در حکمرانی؛ عدم تنوع در شیوه های تأمین مالی؛ گسست ارتباطی دانشگاه و نهادهای واسط صنعتی- تجاری)، شرایط زمینه ای (عوامل محیطی-زیرساختی)، شرایط مداخله کننده تسهیل گر(ضرورت ها و الزامات رقابتی؛ درس آموخته های منطقه ای و جهانی؛ توده ای شدن آموزش عالی)، شرایط مداخله گر محدودکننده (سیاست زدگی و محرک های اجتماعی – فرهنگی) و پیامد (پیامدهای فردی؛ سازمانی و عمومی - اجتماعی) سازمان یافت.
شناسایی بازدارنده های فردی و سازمانی رشد کسب و کارهای دیجیتال زنان (مورد مطالعه: زنان کارآفرین شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
65 - 82
حوزههای تخصصی:
مقدمه: محیط دیجیتال عرصه نسبتاً جدیدی است. بسیاری از زنان کارآفرین برای کارآفرینی، فضای دیجیتال را به فضای فیزیکی ترجیح می دهند. افزون براین، حضور زنان در محیط های دیجیتال درحال افزایش است. با وجود کاهش موانع در محیط دیجیتال، زنان در این حوزه نیز با بازدارنده های متعددی روبه رو هستند. در این راستا، هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل بازدارنده فردی و سازمانی رشد کسب و کارهای دیجیتال زنان در شهر تهران بود.
روش شناسی: پژوهش حاضر اکتشافی و از نظر هدف، کاربردی و در گردآوری داده ها از نوع تحلیل محتوای کیفی بود. در این پژوهش تکنیک نمونه گیری هدفمند تا رشیدن به اشباع نظری بود. براساس اشباع نظری، 15 مصاحبه با زنان کارآفرین صورت گرفت و با استفاده از روش تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: طبق یافته های پژوهش عوامل بازدارنده رشد کسب و کارهای دیجیتال زنان در شهر تهران در سطح فردی شامل ویژگی های شخصیتی بود که خود در بردارنده عواملی نظیر کمال گرایی بیش از حد، صراحت بیش از حد، اعتماد به نفس پایین و درون گرایی بیش از حد بود. یکی دیگر از عوامل مهم بازدارنده فردی، عامل خانواده بود که خود شامل عدم باور خانواده به فعالیت های کارآفرینانه فرد، مخالفت صریح خانواده و رویکرد سنتی به نقش های زنان در خانه بود. از دیگر عوامل بازدارنده فردی شناسایی شده اهداف رشد محدود و نبود شبکه سازی بود. براساس نتایج پژوهش مشخص شد که عوامل بازدارنده در سطح سازمانی شامل نیروی انسانی، فرهنگ سازمانی جنسیت زده، موانع مالی، موانع مرتبط با بازار و ماهیت دیجیتال کسب و کار بود. عامل بازدارنده اهداف رشد محدود خود شامل مواردی از قبیل اولویت آرامش فردی بر رشد کسب وکار و عدم تمرکز بر کسب و کار بود. همچنین، عامل ماهیت دیجیتال کسب و کار در سطح سازمانی در بردارنده عواملی مانند عدم آگاهی از اینترنت و فضای دیجیتال در برخی اقشار جامعه، عدم تمایل سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری در کسب وکار های دیجیتال و عدم دسترسی به برخی از فناوری های مدرن بود.
نتیجه گیری/ دستاوردها: این پژوهش به شناسایی بازدارنده های فردی و سازمانی رشد کسب و کارهای دیجیتال زنان پرداخته است. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که اگرچه محیط دیجیتال برخی موانع کارآفرینی زنان را کاهش می دهد، اما همچنان بازدارنده های قابل توجهی برای زنان وجود دارد و بازدارنده های کارآفرینی زنان از محیط فیزیکی به محیط برخط نیز منکعس می شود. لازم است در راستای بهبود شرایط کسب وکار های دیجیتال زنان اقداماتی صورت گیرد. از جمله این اقدامات می توان به وضع قوانین حمایتی بیشتر توسط دولت برای کسب وکار های دیجیتال و همچنین، ایجاد بستر مناسب در خصوص فرهنگ سازی این حوزه از کسب و کار زنان اشاره کرد.
فراترکیب الگوی بسط مفهومی فرهنگ سازمانی با رویکرد تحول دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه، ارائه الگویی برای بسط مفهومی فرهنگ سازمانی با رویکرد تحول دیجیتال با استفاده از روش فراترکیب بود. این پژوهش از نوع مرور نظام مند بوده و برای ترکیب و یکپارچه سازی نتایج پژوهش های گذشته از دستورالعمل فراترکیب نوبلیت و هر (1998) بهره گرفته شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی پژوهش های کیفی (مقالات و پایان نامه ها) منتشرشده در حوزه فرهنگ سازمانی و تحول دیجیتال در ده سال اخیر بود. در نتیجه فرایند جستجو، 18 مطالعه نهایی انتخاب و برای تحلیل دقیق تر مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پژوهش های اولیه، از چک لیستی دقیق و ساختاریافته استفاده شد. در تحلیل داده ها از تحلیل مضمون انعکاسی استفاده شد. از تحلیل 18 مطالعه، 284 کد اولیه شناسایی شد که پس از اصلاح و ترکیب به 110 کد نهایی و درنهایت 29 مضمون منجر شد. یافته ها نشان داد ویژگی ها و عناصر کلیدی فرهنگ سازمانی در فرایند تحول دیجیتال شامل فرهنگ نوآوری، فرهنگ چابک گرا، فرهنگ مراجع مدار، فرهنگ ریسک پذیری، فرهنگ هم راستایی و هماهنگی و فرهنگ تغییرپذیری است. همچنین، رهبری تحول، نیازهای حرفه ای سازمان، مدیریت تحول، پیشرفت فناوری و نیازهای دیجیتال به عنوان زمینه های تغییر فرهنگ سازمانی در تحول دیجیتال شناسایی هستند. همچنین، بازسازی باورها و ادراکات مشترک، انتقال به فرهنگ مشارکتی، کاهش درجه مردسالاری در سازمان، کار و ارتباطات بدون مرز، کاهش فاصله قدرت و تمایل سازمان به سمت جهت گیری کوتاه مدت به عنوان پیامدهای بسط فرهنگ سازمانی در تحول دیجیتال شناخته شدند. این یافته ها نشان می دهد که تحول دیجیتال نه تنها ساختارهای سازمانی را تغییر می دهد، بلکه به تغییرات عمیقی در فرهنگ سازمانی منجر می شود که می تواند به بهبود عملکرد و تطبیق با چالش های آینده کمک کند.
ارائه چارچوب مفهومی هم تکاملی در زیست بوم کسب و کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
75 - 95
حوزههای تخصصی:
هم تکاملی یکی از مفاهیم علمی در حوزه سازمانی به اقتباس از زیست بوم های زیستی است و از جمله روابطی بوده که در سال های اخیر بسیار در زیست بوم ها مورد توجه قرار گرفته است. روش پژوهش اسنادی- مرور نظام مند و در مرحله بعدی تحلیل محتوای متون مقالات انتخابی است. این پژوهش در نظر دارد بر اساس گزاره های تعاریف هم تکاملی در پیشینه، مفهومی یکپارچه از آن در زیست بوم ها ارائه نماید. بدین منظور با مراجعه به پایگاه داده اسکوپوس، مقالات با کلیدواژه های منتخب استخراج و تحلیل شد. در گام نخست 881 مقاله شناسایی شد که پس از پردازش مقالات با شاخص های متفاوت، تعداد مقالات قابل تحلیل به 25 مقاله تقلیل یافت. متن 25 مقاله منتخب کلیدی، وارد مرحله تحلیل محتوا شد. بر اساس نتایج پژوهش، 5 تم اصلی هم تکاملی شامل مکانیزم ها، ماهیت، ویژگی های کنش گران زیست بوم و ۲۷ مقوله فرعی استخراج شد. از میان مقوله های فرعی، 12 مقوله با تکرار بالا شناسایی و بر این اساس، تعریف جامعی از ماهیت و مفهوم هم تکاملی در زیست بوم های کسب و کار ارائه شد. مبتنی بر این تعریف، مفهوم هم تکاملی در زیست بوم کسب و کار بر اساس 4 بعد اصلی«تغییر، تعامل، یادگیری و چندسطحی» به صورت « تغییر و توسعه همزمان، پایدار و دائمی بین کنشگران متنوع یک زیست بوم کسب وکار که در چند سطح و مبتنی بر یادگیری و تعامل بین آنهاست» تعریف می شود.
ارتقاء تاب آوری سازمانی از طریق تفکر راهبردی کارآفرینانه با نوسازی راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
329 - 345
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های سازمان های موفق، تاب آوری سازمانی است. هدف این تحقیق بررسی تاثیر تفکر راهبردی کارآفرینانه بر تاب آوری سازمانی با توجه به نقش میانجی نوسازی راهبردی است. برای دستیابی به هدف تحقیق، با توجه به مبانی نظری و مدل ارائه شده در مجموع سه فرضیه (تاثیرگذاری تفکر راهبردی کارآفرینانه بر ارتقاء تاب آوری سازمانی، تاثیرگذاری تفکر راهبردی کارآفرینانه بر نوسازی راهبردی، تاثیرگذاری نوسازی راهبردی بر ارتقاء تاب آوری سازمانی) طراحی و تدوین شدند. این تحقیق از نوع کمّی می باشد که بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس نوع روش نیز توصیفی – همبستگی است. جامعه تحقیق شامل کارکنان شرکت های کوچک و متوسط استان ایلام می باشد که با توجه به جدول مورگان تعداد 148 نفر و بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه استاندارد می باشد. از پرسشنامه سانداز و همکاران (2020) برای سنجش متغیر نوسازی راهبردی، از پرسشنامه آلتان (2018) برای سنجش متغیر تفکر راهبردی کارآفرینانه و از پرسشنامه موسی و همکاران (2020) نیز برای سنجش متغیر تاب آوری سازمانی استفاده شده است. برای روایی پرسشنامه تحقیق از نظر خبرگان استفاده شد و برای پایایی پرسشنامه نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها نیز از نرم افزار لیزرل استفاده شده است. نتایج نشان دادند تفکر راهبردی کارآفرینانه و مولفه های آن بر تاب آوری سازمانی تاثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین متغیر نوسازی راهبردی نیز در تاثیرگذاری تفکر استراتژی کارآفرینانه بر تاب آوری سازمانی نقش میانجی دارد.
چارچوب انگیزشی نگهداشت نیروی انسانی متخصص: رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
148 - 179
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در دهه های اخیر، سازمان ها به علت مشکلات اقتصادی و اداری متعدد با چالش های عظیمی در اداره امور خود مواجه شدند که آن ها را واداشت تا برای مسائلی همچون انگیزش شغلی و حفظ و نگهداشت نیروهای انسانی خود اهمیت زیادی قائل شوند. این پژوهش با هدف بررسی چارچوب انگیزشی نیروی انسانی متخصص در سازمان ها اجرا شده است.روش: این پژوهش از نوع کیفی، توسعه ای، تفسیری و استقرایی است که با رویکرد فراترکیب و روش تحلیل محتوای کیفی اجرا شده است. منابع اطلاعاتی را مقاله های منتشر شده در دو پایگاه داده ای داخلی (مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و نورمگز) و پایگاه خارجی (الزویر و تامسون روترز) تشکیل می دهد. بعد از گردآوری مقاله های منتشر شده از پایگاه های اطلاعاتی یادشده، بر اساس شاخص مدنظر پژوهشگران، مقاله های منتخب برای بررسی انتخاب شدند.یافته ها: پس از بررسی و ترکیب نتایج مطالعات منتخب، 110 کد توصیفی به دست آمد که این کدها در 40 مضمون اولیه، 16 مضمون سازمان دهنده و 4 مضمون فراگیر طبقه بندی شدند که عبارت اند از: 1. بسترسازهای اولیه، مشتمل بر جهت گیری سازمان (شامل اسناد بالادستی، جهت گیری اجتماعی و ارزش های سازمانی)، راهبردهای سازمانی (امنیت شغلی، عدالت سازمانی و توازن کار و زندگی)، جو سازمانی (روابط اجتماعی)؛ 2. بسترسازهای ثانویه، مشتمل بر رهبری (رهبری کارمندمدار، ویژگی های فردی رهبر و رهبری خودکفا)، عوامل شغلی (طراحی شغلی و الزامات شغل)، محیط کار (شرایط فیزیکی کار و موقعیت جغرافیایی محل کار) و همکاران (توانمندی همکاران و تعامل با همکاران)؛ 3. کارکردهای مدیریت منابع انسانی، مشتمل است بر جذب و استخدام (بهره گیری از رویه های علمی و جذب مبتنی بر شایستگی و مهارت)، آموزش و توسعه (آموزش های بدو و ضمن خدمت، آموزش مبتنی بر به کارگیری مهارت و ایجاد بانک شایستگی)، مدیریت عملکرد (ارزیابی نتیجه محور، بهره گیری از نتایج ارزیابی ها در برنامه ریزی شغلی)، روابط کار (توجه به نظرات کارکنان، نظرسنجی و اطلاع رسانی)، معماری سازمانی و ارتباطات (طراحی ساختار شبکه ای، طراحی نظام پیشنهادها و منتورینگ سازمانی) و جبران خدمات (پرداخت های نقدی، کمک هزینه، پرداخت های مالی و امکانات مالی)؛ 4. پیامدها که پیامدهای فردی (انگیزشی و مشارکتی)؛ پیامدهای سازمانی (ماندگاری و چابکی) و پیامدهای فراسازمانی (رضایتمندی و اجتماعی) را در برمی گیرد.نتیجه گیری: این چارچوب می تواند مبنایی برای برنامه ریزی سازمان ها باشد تا بتوانند نیروی تخصصی خود را که از تجربه ها، دانش، تخصص و مهارت های منحصربه فرد برخوردارند، در سازمان ها نگه دارند. شایان ذکر است که پیش نیاز صحیح اجرای چارچوب مطرح شده در سازمان های دولتی و غیردولتی کشور، تدوین و اجرای سیاست ها و استراتژی متناسب با نیروی انسانی متخصص است.
الگوی برندسازی اجتماعی در راستای توسعه پایدار (مورد مطالعه: شرکت لبنی دامداران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت توسعه سبز سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
153 - 170
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف ارائه الگوی برندسازی در صنایع لبنی ایران انجام شده است. تحقیق حاضر از لحاظ هدف، کاربردی است که با رویکرد آمیخته انجام شده است. با استفاده از رویکرد کیفی مدل اولیه تحقیق طراحی شده است. در گام بعدی، نسبت به اعتبارسنجی مدل اقدام شد (رویکرد کمی). نمونه آماری در بخش کیفی شامل 19 نفر از خبرگان که حجم نمونه بر اساس رسیدن به اشباع نظری تعیین شد. نمونه آماری در بخش کمی شامل 252 نفر از مدیران، سرپرستان و کارکنان شرکت دامداران بوده است. ابزار اصلی گردآوری داده ها در بخش میدانی شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی شامل پرسشنامه بوده است. جهت تحلیل داده های کیفی از تئوری داده بنیاد با استفاده از نرم افزار MAXQDA استفاده شده است. تحلیل داده ها در بخش کمی با روش حداقل مربعات جزئی انجام شده است. بر اساس نتایج حاصل از تحلیل کیفی شش دسته از عوامل شامل عوامل علی (بازاریابی اجتماعی، پارادایم های ذهنی مدیران، بهینه کاوی، فرهنگ سازمانی و مسئولیت اجتماعی)، زمینه ای (محیط کلان، فضای رقابتی)، مداخله گر (مزیت رقابتی پایدار و مشارکت کارکنان)، پدیده محوری (مدیریت برندسازی اجتماعی)، راهبردها (بازاریابی خیرخواهانه، برندسازی مشارکتی، انتخاب بازار هدف)، و پیامدها (عملکرد مالی، و عملکرد بازاریابی) شناسایی شد.
سنجش میزان عوامل تأثیرگذار بر صرف بلوک درهریک از صنایع فعال در بازار سرمایه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد مدیریت مالی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۶)
135 - 160
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش ارائه مدلی جهت تعیین قیمت بلوک سهام در صنایع مختلفِ بازار سرمایه ایران است. با استفاده از پیشینه پژوهش های گذشته، عوامل تأثیرگذار بر صرف بلوک انتخاب و در مدل پیشنهادی بررسی گردیدند. جامعه مطالعاتی، شرکت های پذیرفته شده در بورس و فرابورس ایران و دوره زمانی پژوهش، معاملات عمده سال های 1390 تا 1399 بوده است. روابط متغیرهای پژوهش از طریق ایویوز و با استفاده از تحلیل رگرسیون چندمتغیره سنجیده و با استناد به نتایج خروجی مدل ها، فرضیه های پژوهش آزمون و ضرابب تأثیرگذار بر صرف بلوک برآورد گردیده اند. در نهایت به منظور بررسی تفاوت میزان تأثیر متغیرها بر صرف بلوک در صنایع مختلف و جهت افزایش دقت یافته ها، به بررسی متغیرها در پایتون پرداخته شده است. نتایج نشان داد که ضریب تأثیر هر متغیر بر صرف بلوک متفاوت بوده، و صرف بلوک با اندازه بلوک، وجه نقد، دارایی و درآمد شرکت رابطه مستقیم و با نسبت بدهی، سود و اندازه شرکت رابطه معکوس دارد. در ادامه یافته ها حاکی از آن بود که در صنایع فراورده های نفتی،کک و سوخت هسته ای و محصولات فلزی، سود؛ در صنعت شیمیایی، اندازه شرکت؛ در صنایع خودرو و ساخت قطعات و بانک و مؤسسات اعتباری، اندازه بلوک و درصنعت سرمایه گذاری، میزان دارایی بیشترین تأثیر را بر صرف بلوک دارد.
شناسایی چالش های دورکاری حاصل از تجربه زیسته کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش شیوه های جدید انجامِ کار از جمله دورکاری، از پدیده های نوظهور همزمان با عصر اطلاعات است که تاثیر چشم گیری بر زندگی کاری و خانوادگی افراد داشته است. در این پژوهش به شناسایی و دسته بندی چالش های دورکاری پرداخته شده است. روش پژوهش حاضر کیفی بوده و از روش پدیدارشناسی تفسیری استفاده شده است. برای شناسایی چالش ها، ابتدا با مرور ادبیات، پرسش های مصاحبه تهیه شده و سپس 12 مصاحبه با کارکنان یک شرکت خصوصی در شهر تهران انجام شد. روش نمونه گیری مورداستفاده در این پژوهش، قضاوتی هدفمند است. نتایج پژوهش نشان داد چالش های دورکاری از دید کارکنان و با توجه به تجربیات آن ها شامل عوامل شغلی، سازمانی، فردی، اجتماعی، اقتصادی و محیطی می باشد. باتوجه به یافته های پژوهش، بر مدیران واجب است تا پیش از اجرای طرح دورکاری نسبت به برقراری شرایط موردنیاز آن اهتمام ورزیده و با پیمایش مستمر کارکنان و بررسی میزان رضایت و موفقیت آن ها در حین دورکاری، در جهت توسعه طرح دورکاری اقدام نمایند.
اثر استراتژی های رهبری هزینه و تمایز بر رابطه بین اقلام تعهدی با خطر ورشکستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیران معماران استراتژی های نوآورانه و رهبرانِ ایجاد ارزش شرکت می باشند. پژوهش حاضر اثر استراتژی های رهبری هزینه و تمایز را بر رابطه بین اقلام تعهدی اختیاری و غیراختیاری با ریسک ورشکستگی بررسی می کند. متغیرهای اقلام تعهدی اختیاری و غیراختیاری از مدل جونز تعدیل شده، اﺳﺘﺮاﺗﮋی رﻫﺒﺮی ﻫﺰﯾﻨﻪ با گردش دارایی، استراتژی ﺗﻤﺎﯾﺰ با حاشیه سود و رﯾﺴﮏ ورﺷﮑﺴﺘﮕﯽ به روش Z آﻟﺘﻤﻦ توسعه یافته اندازه گیری شده است. برای انتخاب نمونه از شرکت های پذیرفته در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1393 تا 1400، از روش غربالگری منظم استفاده شده است. آزمون فرضیه های پژوهش با استفاده از الگوی داده های تابلویی با اثرات ثابت با رویکرد حداقل مربعات تعمیم یافته انجام شده است. نتایج نشان داد اقلام تعهدی اختیاری، غیراختیاری، استراتژی رهبری هزینه و استراتژی تمایز با ریسک ورشکستگی رابطه مثبت و معناداری دارد. استراتژی تمایز (رهبری هزینه) بر رابطه اقلام تعهدی غیراختیاری با ریسک ورشکستگی، اثر مثبت (منفی) و معنادار دارد. اثر استراتژی تمایز بر رابطه اقلام تعهدی اختیاری با ریسک ورشکستگی مثبت و معنادار است اما اثر استراتژی رهبری هزینه بر این رابطه منفی و غیرمعنادار است. لذا با افزایش اقلام تعهدی اختیاری، میزان ریسک ورشکستگی افزایش می یابد. اما استراتژی رهبری هزینه و تمایز، اختیارات مدیریت را محدود و ریسک ورشکستگی را کاهش می دهد.
بررسی نقش توانمندسازهای هوش مصنوعی و آمادگی هوش مصنوعی شرکت ها در پذیرش سیستم مدیریت روابط با مشتری ادغام شده با هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
34 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف: هوش مصنوعی به عنوان یکی از روندهای فناورانه برتر انقلاب صنعتی چهارم و بازاریابی نسل پنجم، با ادغام در سیستم های مدیریت روابط با مشتری، ظرفیت و مزایای گسترده ای برای کسب وکارها ایجاد می کند. یکی از مباحث زیربنایی در این حوزه، به پذیرش فناوری مربوط می شود. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر برخی عوامل سازمانی بر پذیرش سیستم های هوشمند مدیریت روابط با مشتری و ارائه راه کارهای متناسب با این عوامل، برای بسترسازی و نهادینه کردن استفاده از فناوری های هوشمند در سازمان های تجاری است.روش: این پژوهش از حیث هدف، در گروه تحقیقات کاربردی توسعه ای است و بر اساس نتیجه، در زمره تحقیقات تبیینی قرار می گیرد و بر مبنای روش انجام پژوهش، از نوع پیمایشی و هم بستگی است. در پژوهش حاضر از دو روش کتابخانه ای و میدانی برای گردآوری داده ها و اطلاعات استفاده شد. به منظور گردآوری داده های باکیفیت و دستیابی به نتایج دقیق تر، از ابزار پرسش نامه معتبر و دقیق استفاده شد. برای بررسی و آزمون فرضیه های پژوهش، به روش نمونه گیری تصادفی، نمونه ۳۸۴ تایی از کسب وکارهایی انتخاب شد که در حوزه «فروش کالا» نماد اعتماد الکترونیکی ساده داشتند. به منظور آزمون فرضیه ها از روش معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پی ال اس نسخه سوم، استفاده شد.یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد که توانمندسازهای هوش مصنوعی شامل نقشه راه تکنولوژی، تخصص حرفه ای و نگرش و همچنین آمادگی هوش مصنوعی شامل زیرساخت، فنی بودن و سطح آگاهی، بر پذیرش سیستم مدیریت روابط با مشتری ادغام شده با هوش مصنوعی تأثیر دارند.نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از پژوهش، سازمان های تجاری می توانند به ترتیب اهمیت با تقویت سطح آمادگی هوش مصنوعی سازمانی، یعنی درک سازمانی در خصوص سطح فنی و پیچیدگی سیستم ها، ایجاد زیرساخت های مورد نیاز، افزایش سطح آگاهی و همچنین با توانمندسازی هوش مصنوعی، یعنی ایجاد نگرش مثبت به فناوری، ترسیم نقشه راه تکنولوژی و کسب تخصص های حرفه ای مورد نیاز، به پذیرش و استقرار آگاهانه و موفق سیستم مدیریت روابط با مشتری ادغام شده با هوش مصنوعی، اقدام کنند و از منافع گسترده آن منتفع شوند.
مدیریت سبز و عملکرد پایدار کسب وکارهای کوچک و متوسط صنعتی: نقش میانجی گری نوآوری سبز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، با توجه به نظریه های نهادی، ذینفعان و دیدگاه مبتنی بر منابع طبیعی، بررسی رابطه میان مدیریت سبز و عملکرد پایدار و نقش میانجی گری نوآوری سبز می باشد که یافته ها از لحاظ نظری و عملی به ادبیات مدیریت سبز، عملکرد پایدار و نوآوری سبز در کسب وکارها کمک خواهند کرد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی با ماهیتی توصیفی- تحلیلی و به روش همبستگی می باشد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) و حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده شده است. برای ارزیابی مدل اندازه گیری از معیارهای مختلفی مانند بار عاملی استاندارد، پایایی ترکیبی، میانگین واریانس استخراج شده و روایی واگرا، برای ارزیابی مدل ساختاری از ضرایب معنی داری (T-values) و معیار R Squares، برای برازش کلی مدل از شاخص نیکویی برازش (GOF) در حداقل مربعات جزئی، برای مشخص نمودن نوع میانجی گری از آزمون های بوت استرَپینگ و شمول واریانس، و همچنین برای برآورد قدرت پیش بینی مدل از آزمون توان پیش بینی روایی متقاطع (CVPAT) استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که میان مدیریت سبز و عملکرد پایدار و نوآوری سبز رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد، همچنین نوآوری سبز نقش واسطه ای (جزئی) را میان مدیریت سبز و عملکرد پایدار بازی می کند. با توجه به یافته های مطرح شده، می توان نتیجه گرفت که مدیریت سبز و نوآوری سبز می توانند بهبود عملکرد پایدار سازمانی را تسهیل کنند. همچنین، نوآوری سبز به عنوان عامل واسطه ای نقش مهمی در ارتباط بین مدیریت سبز و عملکرد پایدار دارد. این نتایج نشان می دهند که اجرای استراتژی های سبز و نوآوری در سازمان ها می تواند به بهبود عملکرد پایدار و مدیریت محیط زیست کمک کند.
ارائه الگوی توسعه پایداری بانک صادرات ایران بر مبنای اخلاق حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت توسعه سبز سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
199 - 222
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف ارائه الگوی توسعه پایداری بانک صادرات ایران بر مبنای اخلاق حرفه ای انجام شده است. تحقیق حاضر از نوع طرح های تحقیق آمیخته اکتشافی می باشد، بر این اساس ابتدا با استفاده از رویکرد کیفی ابعاد، مولفه ها و شاخص های عوامل دخیل در الگوی توسعه پایداری بر مبنای اخلاق حرفه ای در حوزه مدیریت منابع انسانی شناسایی و مدل اولیه تحقیق طراحی شده است، در گام بعدی، براساس اطلاعات به دست آمده از مرحله قبل، نسبت به اعتبارسنجی مدل اقدام شد (رویکرد کمی). مشارکت کنندگان در بخش کیفی شامل خبرگان و مدیران و کارشناسان ارشد توسعه پایداری و اخلاق حرفه ای در شبکه بانک صادرات ایران بودند. تجزیه وتحلیل داده های حاصل از هر مصاحبه عمیق با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و طبقه ای ادامه یافت و تا سطح اشباع نظری و کفایت داده ها ادامه یافت. بدین ترتیب نمونه ای متشکل از 17 نفر خبره برای مصاحبه دعوت شدند. جامعه مورد مطالعه در پژوهش کمی، یعنی برای سنجش و تایید برازش مدل، مدیران و معاونان و کارشناسان ارشد آن ها که سال ها در امور مختلف عرصه خدمات بانکداری صاحب تجربه و دانش و مهارت هستند که از این میان نمونه ای متشکل از 400 نفر انتخاب شد. گردآوری داده ها در دو بخش کیفی و کمی به ترتیب با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه انجام شده است. تحلیل داده ها در بخش کیفی با روش تحلیل مضمون و نرم افزار مکس کیودا و در بخش کمی با روش های مدل سازی ساختاری تفسیری و حداقل مربعات جزئی و نرم افزار اسمارت پی. آل. اس انجام شده است. عواملی شامل عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی، عوامل زیست محیطی، عوامل استراتژیک، عوامل اخلاق حرفه ای، افشای پایداری، مدیریت منابع انسانی سبز، مدیریت زنجیره تأمین، خلق ارزش پایدار، و عوامل روانی به عنوان مضامین اصلی الگوی توسعه پایداری با رویکرد اخلاق حرفه ای در بانک صادرات شناسایی شدند. یافته های بخش کمی ضمن تایید فرضیه های تحقیق نشان داد که مدل پیشنهادی از اعتبار مطلوبی برخوردار است.
بررسی تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد سازمانی و عملیات مدیریت دانش (مورد مطالعه: فرمانداری شهرستان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: ظهور اقتصاد جدید مبتنی بر دانش و اطلاعات منجر به افزایش علاقه محققان به مطالعه در حوزه سرمایه فکری شده است. این حوزه که توجه بسیاری از محققین را به خود جلب نموده است، سرمایه فکری را به عنوان ابزاری برای تعیین ارزش سازمان مورد استفاده قرار می دهند. در اقتصاد دانشی برخلاف اقتصاد صنعتی، دانش یا سرمایه فکری به عنوان عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر دارایی ها، برکسب مزیت رقابتی و پیشبرد اهداف سازمانی نقش به سزایی ایفا می کند. مدیریت دانش با ارزش ترین و استراتژیک ترین منبع برای سازمان هاست و عملکرد سازمانی نیز از اجرای کلیدی دست یابی به موفقیت و برتری آن ها می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد سازمانی و عملیات مدیریت دانش در فرمانداری شهرستان همدان انجام شد.روش شناسی پژوهش: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی می باشد. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان فرمانداری شهرستان همدان در سال 1402-1401 بود که مشتمل بر 65 نفر می باشند. در این تحقیق با استفاده از جدول مورگان و با توجه به تعداد محدود جامعه آماری، تعداد نمونه تحقیق برابر56 نفر انتخاب گردید و شیوه نمونه گیری به روش تصادفی ساده می باشد. همچنین پایایی پرسشنامه ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی مورد تایید می باشند. جهت تحلیل داده های پژوهش از روش تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارهای SPSS 26 و SmartPLS 4 بهره گرفته شده است.یافته ها: نتایج نهایی آزمون فرضیات نشان داد که سرمایه فکری بر عملکرد سازمانی کارکنان فرمانداری شهرستان همدان تاثیر معناداری ندارد؛ سرمایه فکری بر عملیات مدیریت دانش کارکنان فرمانداری شهرستان همدان تاثیر معناداری دارد. عملیات مدیریت دانش بر عملکرد سازمانی کارکنان فرمانداری شهرستان همدان تاثیر معناداری دارد.اصالت/ارزش افزوده علمی: در سازمان موردمطالعه، سرمایه فکری به طور مستقیم بر عملکرد سازمانی کارکنان فرمانداری شهرستان همدان تاثیر معناداری نداشت؛ اما از طریق عملیات مدیریت دانش بر عملکرد سازمانی کارکنان تاثیر داشت. لذا برنامه ریزی جهت بهبود وضعیت عملیات مدیریت دانش (مشارکت دانش، خلق و کسب دانش) در فرمانداری همدان ضروری است.
سیاست گذاری خدمت سربازی متناسب با تغییرات جمعیتی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی ارتش سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
1 - 29
حوزههای تخصصی:
اصولا در میان مولفه های موثر بر سیاست گذاری خدمت سربازی در ایران، مولفه تغییرات جمعیتی از اهمیت بنیانی برخوردار است و محور اصلی نیروی انسانی ارتش ج.ا. ایران بویژه نیروی زمینی بر اساس نیروی انسانی سرباز است. بنابراین هدف،روش،یافته و نتیجه گیری این پژوهش به شرح زیر چکیده می گردد:هدف: ارتقاء کیفیت خدمت سربازی و بهینه سازی روش سربازگیری متناسب با تغییرات جمعیتی ایرانروش: روش تحقیق در این پژوهش توصیفی است. محقق با رویکردی نهادی و با انجام تحلیل خبرگی و با بهره گیری از تکنیک دلفی و روش کتابخانه ای به اعتبارسنجی و پاسخ به سوالات تحقیق می پردازد. یافته: پیر شدن احتمالی جمعیت ایران، توقف رشد جمعیت و افزایش کمّی خانواده های تک فرزندی و همچنین افزایش مشارکت اجتماعی جمعیت زنان(زنانه شدن سربازی) از جمله یافته های این تحقیق است که بر خدمت سربازی در دهه های آینده موثر است.نتیجه گیری: نتیجه این پژوهش مسئله محور ارائه پیشنهادهای اجرایی برای خدمت سربازی متناسب با تغییرات جمعیتی ایران در افق 1420 است. محقق با تحلیل روند تغییرات جمعیتی ایران به نتایج نوآورانه ای از جمله: زنانه شدن خدمت سربازی و حرکت به سمت حرفه ای شدن ارتش در ایران. رسیده است.
فهم مبانی روش شناسی تصمیم گیری استراتژیک بر مبنای دلالت های روش شناسانه قرآن کریم (با نمونه سوره انفال)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فرهنگ سازمانی سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۲)
105 - 119
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مقاله دستیابی به فهم مبانی روش شناسی تصمیم گیری استراتژیک است که بر مبنای دلالت های روش شناسانه قرآن کریم و با نمونه سوره انفال انجام پذیرفته است. روش: این مقاله مبتنی بر سازکار ترکیبی دو روشِ دلالت پژوهی و همچنین منطق دلالت در ادبیات علم اصول است. در این زمینه، برای تحلیل داده ها از تحلیل مضمون و تحلیل محتوا در نرم افزار Atlas.ti بهره برده شده و برخی از دلالت های مبتنی بر مبانی روش شناسی تصمیم گیری استراتژیک فهم و تبیین شده اند. یافته ها: حاصل این فرایند روشمند استخراج 120 کد اولیه، 16 مضمون پایه، و 4 مضمون سازمان دهنده بوده است که در ذیل روش شناسی تصمیم گیری استراتژیک قرآن بنیان شکل گرفته اند. نتیجه : درنهایت، دلالت های روش شناسانه تصمیم گیری استراتژیک در ذیل چهار عنوان کلی نظام روش شناسی تصمیم گیری استراتژیک، مؤلفه های اثربخش در فراوری روش های تصمیم گیری های استراتژیک، مکان یابی شواهد برای فراوری تصمیم گیری های استراتژیک، و کیفیت و نیکویی تبیین سامان یافته اند.
مکان یابی فروشگاه های زنجیره ای خرده فروشی با استفاده از روش ترکیبی AHP-TOPSIS بر پایه مجموعه های فازی شهودی بازه ای (مورد مطالعه: فروشگاه های زنجیره ای افق کوروش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
135 - 159
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: خرده فروشان با توجه به نزدیکی به مصرف کنندگان نهایی و ظرفیت ایجاد بازار از قدرتمندترین عوامل توزیع محصولات هستند. انتخاب مکان فروشگاه خرده فروشی هم از نظر رضایت مشتری و هم سودآوری شرکت در شرایط تغییر بازار و رقابت شدید یک تصمیم استراتژیک و سرمایه گذاری بلندمدت است. هدف از این مطالعه، توسعه روشی برای انتخاب بهترین مکان فروشگاه های خرده فروشی «افق کوروش» از طریق رتبه بندی استراتژیک مکان های بالقوه فروشگاه ها با استفاده از معیارهایی مانند جمعیت، ویژگی های محل فروشگاه، ملاحظات اقتصادی و رقابت است.روش ها: با توجه به افزایش پیچیدگی مسئله انتخاب محل فروشگاه خرده فروشی، تعدد معیارهای تصمیم گیری و همچنین وجود عدم قطعیت در ارزیابی معیارها در انتخاب محل فروشگاه خرده فروشی، از ساختار تصمیم گیری چندمعیاره با رویکرد فازی شهودی بازه ای بهره گرفته شده است. اعداد فازی شهودی درواقع توسعه یافته اعداد فازی هستند؛ به نحوی که در ساختار آن ها به جز درجه عضویت و عدم عضویت، درجه شک و تردید نیز برای هر مقدار در نظر گرفته می شود؛ به طوری که مدل سازی عدم قطعیت موجود در ذهن تصمیم گیرنده را به نحوی بهتری انجام می دهد. در مدل پیشنهادی این مطالعه، پنج معیار شامل هزینه، رقابت، تراکم ترافیک، حجم تردد خودرو، ویژگی های فیزیکی و مکان فروشگاه از طریق مصاحبه با خبرگان به عنوان معیارهای اصلی برای انتخاب بهترین مکان فروشگاه خرده فروشی انتخاب شده است. دوازده معیار فرعی شامل هزینه اجاره، هزینه تجهیزات، قدرت رقبا، تعداد رقبا، فاصله تا رقبا، حجم تردد خودرو، حجم تردد عابر پیاده، اندازه فروشگاه، فضای پارکینگ، قرار گرفتن در خیابان اصلی، نزدیکی به مراکز تجاری و نزدیکی به مجتمع مسکونی، برای انتخاب بهترین مکان برای احداث فروشگاه جدید از میان پنج گزینه بالقوه تعیین شده است. با توجه به غیرقطعی بودن معیارها، از اصطلاحات زیانی بهره گرفته شده است.روش ارائه شده، یک روش ترکیبی تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی و روش اولویت بندی با توجه به میزان شباهت به راه حل ایده آل (AHP-TOPSIS) بر پایه مجموعه های فازی شهودی بازه ای است که به منظور بررسی معیارها و رتبه بندی گزینه های پیشنهادی مورد استفاده قرار گرفته شده است. به منظور در نظر گرفتن تردید در انتخاب تصمیم گیرندگان و محاسبه وزن معیارها، از روش AHP بر پایه مجموعه های فازی شهودی بازه ای استفاده شده است؛ همچنین اولویت بندی گزینه های پیشنهادی برای احداث فروشگاه جدید خرده فروشی با استفاده از روش TOPSIS محاسبه شده است. در مطالعه موردی مورد نظر، منطقه 4 شهرداری تهران به عنوان یکی از پرجمعیت ترین مناطق شهر تهران در نظر گرفته شده است و شرکت فروشگاه های زنجیره ای «افق کوروش» با هدف توسعه فروشگاه ها، قصد احداث فروشگاه های جدید در این منطقه را دارد. این منطقه شامل حدود 40 فروشگاه حضوری فعال است که به 2 انبار در تهران تخصیص داده شده اند.یافته ها و نتیجه گیری: بر اساس نتایج معیار فرعی هزینه اجاره از شاخص کلی هزینه و معیار فرعی نزدیکی به مراکز تجاری از شاخص کلی مکان فروشگاه به عنوان بااهمیت ترین و کم اهمیت ترین معیار انتخاب شدند؛ همچنین از میان 5 مکان نامزد، مکان های شماره 4 و 1 به ترتیب دارای بالاترین و پایین ترین الویت برای استقرار فروشگاه جدید انتخاب شدند. برای اعتبارسنجی روش پیشنهادی، نتایج ارزیابی گزینه ها با روش ترکیبی تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی و ارزیابی حاصل ضرب تجمیعی وزنی (AHP-WASPAS) مبتنی بر مجموعه های فازی شهودی بازه ای مقایسه شد. در هر دو روش مکان شماره 4 به دلیل موقعیت مکانی و شرایط رقبا به عنوان بهترین مکان برای احداث فروشگاه خرده فروشی جدید و مکان شماره 1 به عنوان نامناسب ترین مکان برای احداث فروشگاه جدید خرده فروشی انتخاب شدند.
تأثیر خودشیفتگی مدیرعامل بر پاداش مدیران
منبع:
چشم انداز حسابداری و مدیریت دوره ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۲ (جلد ۲)
215 - 227
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر خودشیفتگی مدیرعامل بر پاداش مدیران است. به همین منظور، داده های مربوط به شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای دوره زمانی ده ساله بین سال های 1392 الی 1401 برای 90 شرکت استخراج و از نرم افزار آماری ایویوز 8 استفاده گردید. پژوهش حاضر از بُعد هدف، از نوع توصیفی و تحلیلی است؛ از بُعد فرآیند نوع پژوهش، کمی؛ از بُعد منطق، یک پژوهش استقرایی، و از بُعد نتیجه پژوهش، یک پژوهش کاربردی است. در این پژوهش جهت سنجش خودشیفتگی مدیرعامل از دو معیار اندازه امضای مدیرعامل و میزان تستوسترون مدیرعامل و برای اندازه گیری پاداش مدیران از لگاریتم طبیعی پاداش مدیران که از یاداشت های همراه صورت های مالی قابل استخراج می باشد استفاده شده است. پس از تجزیه و تحلیل های آماری، نتایج حاصل از فرضیه های پژوهش حاکی از آن است که خودشیفتگی مدیرعامل بر پاداش مدیران تاثیر مثبت و معناداری دارد. این امر نشان می دهد رفتار مدیر خودشیفته به منظور ارائه صورت های مطلوب به مالکان و سهامداران جهت افزایش پاداش و همچنین کسب رضایت مندی بیشتر صورت می گیرد.
مدلسازی تاثیر روانشناسی سرمایه گذاران بر رفتار قیمتی سهام با استفاده از روش های یادگیری ماشین (مطالعه موردی در بورس اوراق بهادار تهران)
حوزههای تخصصی:
در دنیای امروز که داده های مالی و روانشناختی به وفور در دسترس هستند (مانند داده های شبکه های اجتماعی، اخبار اقتصادی و تحلیلی، و روندهای جستجو)، بهره گیری از روش های یادگیری ماشین به عنوان ابزاری قدرتمند برای تحلیل داده های پیچیده و بزرگ، ضروری به نظر می رسد. یادگیری ماشین نه تنها توانایی شناسایی الگوهای پنهان در داده ها را دارد، بلکه می تواند روابط غیرخطی و چندبعدی را با دقت بالا مدل سازی کند. در بازارهای مالی، رفتار سرمایه گذاران نقش قابل توجهی در نوسانات قیمتی و بازده سهام ایفا می کند. پژوهش حاضر به بررسی تأثیر عوامل روانشناسی سرمایه گذاران بر رفتار قیمتی سهام در بورس اوراق بهادار تهران با استفاده از روش های یادگیری ماشین می پردازد. به منظور مدل سازی، شاخص احساسات بازار بر اساس داده های تاریخی از شبکه های اجتماعی، حجم معاملات و تغییرات شاخص کل استخراج شده است. سپس با استفاده از الگوریتم های یادگیری ماشین از جمله جنگل تصادفی، ماشین بردار پشتیبان و شبکه های عصبی مصنوعی، تأثیر احساسات بر نوسانات و بازده سهام تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که احساسات سرمایه گذاران تأثیر معناداری بر رفتار قیمتی سهام دارند و الگوریتم شبکه های عصبی مصنوعی با دقت بالاتری نسبت به سایر روش ها قادر به پیش بینی تغییرات بازده است. یافته های این پژوهش می تواند به تصمیم گیری بهتر سرمایه گذاران و بهبود سیاست گذاری مالی کمک کند.