فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
25 - 36
حوزههای تخصصی:
طلاق یکی از تجارب تنش زای خانواده است که می تواند منجر به تاب آوری پایین در بین زوجین شود. هدف این پژوهش، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر تاب آوری زنان مطلقه مراجعه کننده به بهزیستی بود. روش این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری را کلیه زنان مراجعه کننده به بهزیستی شهر تبریز در شش ماهه دوم سال 1402-1401 تشکیل می دهد که از این بین تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری تصادفی و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (در هر گروه 20 نفر) گمارش تصادفی شد. پیش آزمون و پس آزمون بعد از مداخلات درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی اجرا گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و برای تحلیل فرضیه ها نیز از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو مداخله بر روی متغیر تاب آوری اثربخشی داشتند (0/05>p). با توجه به نتایج پژوهش حاضر بین میزان اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی در متغیر وابسته تفاوت وجود داشت که میزان اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بیشتر از طرحواره درمانی بود. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش تاب آوری و بهبود وضعیت زنان مطلقه تاثیر دارد.
تأثیر برنامه خواندن مبتنی بر حافظه کاری واجی بر آگاهی واج شناختی کودکان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
103 - 126
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، ارزیابی و تعیین اثربخشی یک برنامه بهبود خواندن مبتنی بر مدل حافظه کاری (حلقه آوایی) برای افزایش آگاهی واج شناختی در کودکان مبتلا به نارساخوانی بود. روش: این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان نارساخوان پایه اول تا سوم ابتدایی مراجعه کننده به مراکز اختلالات یادگیری آموزش و پرورش شهرستان اصفهان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ است که پس از غربالگری و حذف آزمودنی های نامناسب، تعداد نمونه ها به 40 دانش آموز نارساخوان (پایه های اول تا سوم) کاهش یافت که به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش (هر کدام 20 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه برنامه بهبود خواندن را دریافت کردند، در حالی که گروه کنترل بدون مداخله ماندند. ابزارهای پژوهش شامل آزمون تشخیصی اختلال خواندن (کرمی، ۱۳۹۹)، آزمون هوش ریون (1938)، و آزمون آگاهی واج شناختی (سلیمانی و همکاران، ۱۳۸۴) بودند. اندازه گیری ها در هر دو گروه قبل از مداخله، بلافاصله پس از آن و شش ماه بعد (دوره پیگیری) انجام شد. یافته ها:تحلیل آماری با استفاده از روش تحلیل کوواریانس نشان داد که نمرات گروه آزمایش در متغیر آگاهی واج شناختی به طور معناداری افزایش یافته است (p < 0.05). در گروه کنترل چنین بهبودی مشاهده نشد. نتیجه گیری: برنامه بهبود خواندن مبتنی بر مدل حافظه کاری در بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی مؤثر
The Relationship Between Body Image Satisfaction and Feeding and Eating problems Among Female University Students
حوزههای تخصصی:
Objective: Feeding and eating disorders, a relatively common psychiatric disorder primarily observed in late adolescence and young adulthood, are characterized by abnormal eating patterns and cognitive distortions related to food and weight. Feeding and eating disorders are one of the most critical issues that individuals, especially youth and adolescents, grapple with today. The aim of this study was to investigate the relationship between body image satisfaction and feeding and eating problems in female students at Islamic Azad University, Lahijan Branch.
Methods: This study employed a descriptive correlational design. The population of the study consisted of female students at Islamic Azad University, Lahijan Branch, during the academic year 2023-2024, from whom 348 were selected using convenience sampling. Research data were collected using the Eating Attitude Test (EAT-26) and the Satisfaction with Body-Image (SWBI) Questionnaire. Data analysis was performed using Pearson's correlation coefficient and SPSS version 27 software at a significance level of 0.05.
Results: The results showed a negative relationship between body image satisfaction and feeding and eating problems (r = -0.72, P < 0.01).
Conclusion: Based on the findings, it can be concluded that body image satisfaction leads to a reduction in feeding and eating problems.
رابطۀ بین تجارب آسیب دوران کودکی و تنظیم فاصلۀ بینافردی با درنظرگرفتن نقش واسطه ای سبک های دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
93 - 122
حوزههای تخصصی:
فاصله بینافردی یکی از متغیرهای مهم در روابط اجتماعی است که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی تنظیم فاصله بینافردی بر اساس تجارب آسیب دوران کودکی و با در نظر گرفتن نقش میانجی سبک های دلبستگی بوده است. در این پژوهش از روش همبستگی استفاده شد و از طریق روش مدل یابی معادلات ساختاری، آزمون سوبل و آزمون تی مستقل روابط پیشنهادی بین متغیرها مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی تهران بوده است که از میان آن ها تعداد 267 نمونه با استفاده از روش دردسترس انتخاب شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسش نامهآسیب کودکی برنشتاین و همکاران (2003)، پرسش نامه سبک دلبستگی بزرگ سال هازان و شیور (1987) و آزمون محقق ساخته فاصله بینافردی مطلوب، اقتباس شده از عبدولی و ذبیح زاده(1400) بوده است. یافته های پژوهش ضمن تأیید مدل پیشنهادی که عبارت بوده است از پیش بینی فاصله بینافردی بر اساس آسیب های دوران کودکی با در نظر گرفتن نقش میانجی سبک های دلبستگی، حاکی از اثر مستقیم آسیب دوران کودکی بر افزایش فاصله بینافردی و سبک های دلبستگی ایمن و ناایمن اجتنابی، و اثر مستقیم سبک دلبستگی ایمن بر کاهش فاصله بینافردی، و اثر مستقیم سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی بر افزایش فاصله بینافردی بوده است. به نظر می رسد میزان آسیب دوران کودکی می تواند عاملی در تعیین سبک دلبستگی تلقی شود و سبک دلبستگی از طریق الگوی کارکرد درونی تعیین کننده میزان فاصله بینافردی در روابط اجتماعی بزرگ سالی با افراد مختلف باشد.
مدل یابی اشتیاق تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی با میانجی گری ارزش ذاتی تکلیف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
78 - 86
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین اشتیاق تحصیلی براساس نیازهای روان شناختی و ارزش ذاتی تکلیف در قالب یک مدل علی بود. روش پژوهش، همبستگی و از نوع روش تحلیل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر شیراز در سال تحصیلی 1400-1401 بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 245 دانش آموز به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه های نیازهای بنیادی روان شناختی لاگاردیا و همکاران (2000)، ارزش تکلیف پینتریچ و همکاران (1991) و اشتیاق تحصیلی گونیوس و کوزو (2015) بودند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS انجام شد. جهت اعتبار پرسشنامه ها از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که نتایج حاکی از اعتبار مطلوب ابزارها بود. نتایج تحلیل یافته های پژوهش نشان داد که مدل پیشنهادی برازش مناسب داشت و تأثیر نیازهای بنیادین روان شناختی بر ارزش ذاتی تکلیف (01/0P) و اشتیاق تحصیلی (01/0P) و همچنین تأثیر ارزش ذاتی تکلیف بر اشتیاق تحصیلی (01/0P) مثبت و معنادار بود. همچنین نقش واسطه گری ارزش ذاتی تکلیف نیز معنادار (01/0P) بود. با توجه به نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که نیازهای بنیادین روان شناختی و ارزش ذاتی تکلیف از پیشایندهای مهم اشتیاق تحصیلی هستند.
بررسی اثربخشی درمان روان پویشی کوتاه مدت بر کاهش ناگویی هیجانی، ناخودداری، درآمیختگی شناختی و نشانگان وسواس افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش، بررسی اثربخشی درمان روان پویشی کوتاه مدت بر کاهش ناگویی هیجانی، ناخودداری، درآمیختگی شناختی و نشانگان وسواس افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی بود. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری است و جامعه آماری شامل افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی می باشد که جهت درمان طی ماه های فروردین تا آذرماه سال 1402 به کلیه مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی شهرستان بیرجند مراجعه کرده بودند. بدین منظور تعداد 40 نفر بر اساس جدول کوهن، به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایشی به مدت 11 جلسه، درمان روان پویشی کوتاه مدت را دریافت نمودند و گروه کنترل طی این مدت هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش، پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو (TAS-20) بگبی، پارکر و تیلور (1994)، پرسشنامه ناخودداری (Y-BOCS) ییل و براون گودمن و پرایس (1986)، پرسشنامه آمیختگی شناختی گیلاندرز و همکاران (2010) و پرسشنامه مقیاس وسواس فکری عملی هاجسون و راچمن (1977) بود که به منظور جمع آوری اطلاعات در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بر روی آزمودنی ها اجرا شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که درمان روان پویشی کوتاه مدت باعث کاهش ناگویی هیجانی، ناخودداری، درآمیختگی شناختی و نشانگان وسواس، در مرحله پس آزمون شده است(05/0P<) و ماندگاری اثر درمان بعد از سه ماه نیز حفظ شده است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش می توان گفت درمان روان پویشی کوتاه مدت بر ناگویی هیجانی، ناخودداری، آمیختگی شناختی و نشانگان وسواس افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی، اثرمعنی داری دارد و می توان از این آموزش جهت کاهش و تعدیل ناگویی هیجانی، ناخودداری، درآمیختگی شناختی و نشانگان وسواس افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی استفاده کرد.
High-Performance Computing Framework Based on Distributed Systems for Large-Scale Neurophysiological Data
حوزههای تخصصی:
Recent advancements in neurophysiological recording technologies have led to significant complexities in managing large-scale neural data, creating potential bottlenecks in the storage, sharing, and processing within the neuroscience community. To address these challenges, we developed the Big Neuronal Data Framework (BNDF), a distributed high-performance computing (HPC) solution. BNDF leverages open-source big data frameworks, Hadoop and Spark, to offer a flexible and scalable architecture. We tested BNDF on three large-scale electrophysiological datasets from nonhuman primate brains, demonstrating improved runtimes and scalability due to its distributed design. In comparative analyses against MATLAB, a widely used platform, BNDF showcased over five times faster performance in spike sorting, a common task in neuroscience. This significant speed advantage highlights BNDF’s potential to enhance the efficiency of neural data processing and analysis, making it a valuable tool for researchers navigating the complexities of modern neural datasets. Overall, BNDF represents a promising approach to streamline the handling of extensive neural data in the field of neuroscience.
ااثربخشی آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس ناشی از انتظارات تحصیلی و خودناتوان سازی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
86 - 59
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس ناشی از انتظارات تحصیلی و خودناتوان سازی دانش آموزان انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بوده و در آن از طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر چاراویماق در استان آذربایجان شرقی در سالتحصیلی1402-1401 به تعداد تقریبی 2000 نفر تشکیل داده اند. پس از اجرای مقیاس استرس ناشی از انتظارات تحصیلی (AESI) آنگ و هوان (2006) و خودناتوان سازی(SHS) جونز (1979) از بین دانش آموزانی که استرس و خودناتوان سازی شدیدی داشتند،30 نفر انتخاب و با استفاده از گمارش تصادفی به دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. اعضای گروه آزمایش، طی 8 جلسه 5/1 ساعته آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی که توسط کابات زین در سال 2002 طراحی شده را به صورت گروهی دریافت کردند. داده های گردآوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس و SPSS نسخه 24 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی موحب کاهش استرس ناشی از انتظارات تحصیلی و خودناتوان سازی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر چاراویماق شده است (سطح معنی داری 001/0). بر اساس یافته های پژوهش می توان کارگاههای آموزشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی را برای کاهش استرس ناشی از انتظارات تحصیلی و خودناتوان سازی دانش آموزان برگزار کرد. همچنین جلساتی با هدف آگاهی بخشی برای والدین و معلمان در جهت کاهش انتظارات تحصیلی از دانش آموزان، می توان ترتیب داد.
Comparison of the Effectiveness of Cognitive-Behavioral Couple Therapy and Schema Therapy on Improving Communication Patterns in Couples Affected by Domestic Violence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of Schema Therapy and Cognitive-Behavioral Couple Therapy (CBCT) in improving communication patterns among couples affected by domestic violence. Methods and Materials: The study employed a quasi-experimental pretest-posttest design with a control group. The statistical population consisted of couples affected by domestic violence who referred to counseling centers in Tehran. A total of 45 participants were selected using simple random sampling and assigned to two experimental groups (Schema Therapy and CBCT) and one control group, each containing 15 participants. Data were collected using the Communication Patterns Questionnaire (Christensen & Salavy, 1984) and analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and Tukey’s post hoc test with SPSS version 26. Each intervention included 10 weekly sessions tailored to the specific therapeutic model. Findings: The MANCOVA results indicated statistically significant differences between groups in all three communication pattern dimensions: mutual constructive communication (F = 8.043, p < .01), mutual avoidant communication (F = 2.222, p < .05), and demand/withdraw communication (F = 1.068, p < .05). Tukey’s post hoc test revealed that Schema Therapy was significantly more effective than CBCT in improving mutual constructive communication (mean difference = 2.40, p = .006), reducing mutual avoidance (mean difference = 0.13, p = .000), and decreasing demand/withdraw patterns (mean difference = -1.00, p = .000). Conclusion: These findings suggest that Schema Therapy may offer deeper and more sustainable improvements in relational functioning by targeting underlying maladaptive schemas contributing to dysfunctional communication.
اثربخشی توانبخشی روانی دوساهو و فلورتایم بر نظریه ذهن و تصویرسازی حرکتی دانش آموزان 10-6 سال مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی دو روش توانبخشی روانی- حرکتی (دوسا -هو) و فلور تایم بر نظریه ذهن دانش آموزان اتیسم با عملکرد بالا انجام شد. روش شناسی: پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع پژوهش های کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات از نوع مطالعات مداخله ای و تحقیقات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون تک گروهی با گروه کنترل و پیگیری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اتیسم پسر 6 تا 10 ساله با عملکرد بالا در شهر تهران بودند که در سال 1402-1403 در مدارس استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه گیری پژوهش حاضر، نمونه گیری تصادفی به صورت خوشه ای چند مرحله ای بود که از بین کودکان اوتیستیک که بر اساس تشخیص سازمان آموزش و پرورش استثنایی و بعد از اجرای پرسشنامه غربالگری اختلالات طیف اتیسم (ASSQ) مبتلا به اختلال اتیسم با عملکرد بالا شناخته شده و در مدارس استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند، انتخاب شدند. این 45 نفر در سه گروه 15 نفری به صورت تصادفی قرار گرفتند. جهت گروه اول روش دوسا - هو، جهت گروه دوم مداخله فلورتایم انجام و برای گروه سوم که گروه کنترل بودند، هیچ مداخله ای انجام نشد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و ترسیم دیداری یا تحلیل نموداری گرافیکی استفاده شد. یافته ها: روش درمانی دوسا- هو بر خرده مقیاس های نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم تاثیر دارد. همچنین اندازه اثر نشان می دهد که روش درمانی دوسا- هو بیشتر بر نظریه ذهن مقدماتی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم موثر بوده و بیشتر می تواند نظریه ذهن مقدماتی را افزایش دهد (0.01>p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که توان بخشی روانی دوسا-هو و فلورتایم بر بهبود نظریه ذهن و تصویرسازی حرکتی کودکان مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا تأثیر مثبت دارد و موجب بهبود مهارت های شناختی و حرکتی آن ها می شود.
Constructing Parenthood After Infertility: A Narrative Study of Adoptive Parents(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to explore how adoptive parents construct their identities and meaning of parenthood following experiences of infertility. Methods: This qualitative research employed a narrative methodology to investigate the lived experiences of 31 adoptive parents residing in Austria, all of whom had previously experienced infertility. Participants were recruited through purposive sampling, ensuring diversity in gender, relationship status, and duration since adoption. Data were collected through semi-structured interviews, each lasting between 60 and 90 minutes. Interviews were transcribed verbatim and analyzed using thematic narrative analysis with the assistance of NVivo software. Theoretical saturation guided the cessation of data collection. Data analysis focused on identifying shared themes and patterns in the way participants narrated their transition from infertility to adoptive parenthood. Findings: Three major themes emerged from the data: Redefining Parenthood, Emotional Journey, and Social and Relational Adjustments. Within these categories, participants described subthemes such as letting go of biological ties, reconstructing identity, symbolic rituals, emotional ambivalence, hope and renewal, navigating social stigma, and coping with institutional processes. Participants emphasized the importance of narrative reconstruction, spiritual or moral reframing, and peer support in legitimizing their parental identity. Despite the fulfillment found in adoption, many expressed that emotional residues from infertility persisted, shaping their experience of parenthood in both subtle and explicit ways. Conclusion: The findings highlight that adoptive parenthood after infertility is a complex, emotionally layered, and socially negotiated process. Narrative identity construction plays a vital role in helping individuals reconcile reproductive loss with the joys and challenges of adoption.
پیش بینی وفاداری به برند و سبکهای تصمیم گیری برای خرید بر اساس استفاده از شبکه های مجازی در مصرف کنندگان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این مطالعه با هدف پیش بینی وفاداری به برند و سبک های تصمیم گیری برای خرید بر اساس استفاده از شبکه های مجازی در مصرف کنندگان شهر تهران انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل خریداران مراجعه کننده به فروشگاه های زنجیره ای افق کوروش شهر تهران در نیمه اول سال 1402 بود که به روش نمونه گیری در دسترس و هدفمند انتخاب شدند. پرسشنامه های وفاداری به برند و شبکه های مجازی هر دو محقق ساخته صفاری نیا و همکاران (1403) و پرسشنامه سبک های تصمیم گیری خرید مصرف کنندگان اسپرولز و کندان (1986) به عنوان ابزار گردآوری اطلاعات استفاده شد. در تحقیق حاضر برای توصیف داده ها از آمار توصیفی و به منظور تحلیل داده ها و آزمون فرضیه های تحقیق از آمار استنباطی و روش رگرسیون استفاده شد. نرم افزار مورد استفاده Smartpls بود. یافته ها: نتایج نشان داد، وفاداری به برند از طریق شبکه های اجتماعی مجازی و همچنین سبک های تصمیم گیری برای خرید از طریق شبکه های مجازی قابل پیش بینی هستند (P<0/05). نتیجه گیری: یافته ها به میزان قدرت شبکه های مجازی در پیش بینی وفاداری به برند و سبک های خرید اذعان دارد. این یافته اهمیت ارتباطات را در صنعت بازاریابی و تجارت نشان می دهد. این نتایج نه تنها با بدنه رو به رشد ادبیات تحقیقاتی در مورد تأثیر شبکه های مجازی بر رفتار مصرف کنندگان هم راستا است، بلکه نقش منحصر به فرد این پلتفرم ها را در بازاریابی مدرن نشان می دهند.
تبیین قلدری نوجوانان بر اساس بدرفتاری والدین و پیوند با والدین: نقش میانجی گر حمایت اجتماعی ادراک شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
77 - 94
حوزههای تخصصی:
زمینه: شواهد پژوهشی حاکی از آن است که قلدری در بین نوجوانان به امری شایع و فراگیر تبدیل شده است و عوامل متعددی را به عنوان پیش بینی کننده های این امر عنوان می کنند. به نظر می رسد پیوند با والدین، بدرفتاری والدین و حمایت هایی که نوجوانان می توانند اخذ کنند، نقش مهمی در این پدیده دارد. ازاین رو پرداختن به این متغیرها در قالب یک مدل بر روی نوجوانان نیاز به بررسی بیشتر دارد. هدف از پژوهش حاضر تبیین قُلدری در نوجوانان بر اساس پیوند با والدین و بدرفتاری والدین با نقش میانجی گر حمایت اجتماعی ادراک شده بود. روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی به روش تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه نوجوانان 14 تا 17 ساله شهر گناباد در سال 1403-1404 بود که از بین آن ها تعداد 287 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های قلدری ایلی نویز اسپلاگه و هولت (2001)، حمایت اجتماعی زیمت و همکاران (1988)، پیوند با والدین پارکر و همکاران (1979) و بدرفتاری والدین فیدل (1989) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر به کمک نرم افزارهای SPSS V24 و AMOS V24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد متغیرهای بدرفتاری والدین (0/240 =b)، پیوند با والدین (0/240- =b) و حمایت اجتماعی ادراک شده (0/428- =b) اثر مستقیم و معنی داری بر قلدری در نوجوانان دارند (0/01 >P). همچنین نتایج نشان داد بدرفتاری والدین (0/216=b) و پیوند با والدین (0/159- =b) با میانجی گری حمایت اجتماعی اثر غیرمستقیم، منفی و معنی داری (0/01>P) بر قلدری در نوجوانان دارند. نتیجه گیری: در نهایت می توان گفت مدل ساختاری تبیین قُلدری در نوجوانان بر اساس پیوند با والدین و بدرفتاری والدین با نقش میانجی گر حمایت اجتماعی ادراک شده از شاخص های برازش مطلوبی برخوردار بود و ازاین رو استفاده از این مدل می تواند به معلمان، مدیران، روانشناسان، مشاوران خانواده و متخصصان تعلیم و تربیت در ارتقای پیوند با والدین و حمایت اجتماعی و کاهش بدرفتاری والدین و قلدری در نوجوانان کمک نماید.
پیش بینی فرسودگی شغلی بر اساس انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی با میانجی گری تاب آوری کارکنان صنایع پتروشیمی خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۸)
۱۸۲-۱۷۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تاب آوری در رابطه انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی با فرسودگی کارکنان صنایع پتروشیمی خلیج فارس انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، کارکنان صنایع پتروشیمی خلیج فارس به تعداد 1600 نفر در سال 1403 بود که 250 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها توسط پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی دنیس و واندروال (2010، CFI)، ارگونومی شناختی شفیعی (1401)، فرسودگی شغلی مسلش و جکسون (1981،MBI ) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003، CD-RISC) جمع آوری گردید. داده های به دست آمده از طریق آزمون همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود. بر این اساس انعطاف پذیری شناختی، ارگونومی شناختی و تاب آوری بر فرسودگی شغلی در کارکنان اثر مستقیم و معناداری دارد (۰۱/0>P). همچنین انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی بر فرسودگی شغلی با میانجی گری تاب آوری در کارکنان تأثیر غیرمستقیم و معناداری دارد (۰۱/0>P). ازاین رو، با اعمال برنامه ها و مداخلاتی برای افزایش انعطاف پذیری شناختی و ارگونومی شناختی و همچنین تاب آوری می توان از فرسودگی شغلی در کارکنان کاست.
بررسی عوامل فرهنگی بسترساز روابط زناشویی مثبت با همسر از دیدگاه زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۴
99 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی عوامل فرهنگی بسترساز روابط زناشویی مثبت با همسر از دیدگاه زنان بود. جامعه پژوهش تمامی متون فرهنگی و روان شناختی زنان بود. نمونه پژوهش متون مرتبط با عوامل فرهنگی و روابط مثبت زناشویی از دید گاه زنان بود. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بود. جهت گردآوری متون مرتبط با موضوع، از روش کتابخانه ای استفاده شد و سپس به تحلیل اطلاعات و داده ها پرداخته شد. نتایج یافته ها 9 عامل فرهنگی را شناسایی کرد. این عوامل شامل ارزش های سنتی، الگوهای ارتباطی، نگرش به جنسیت، فشارهای اجتماعی، رسانه، انتظارات از نقش مادری، تحصیلات، نگرش دینی و تربیت خانوادگی بود. هم چنین یافته ها نشان داد که عوامل فرهنگی تأثیر زیادی بر کیفیت روابط زناشویی مثبت دارند که این تأثیر اغلب از طریق ارزش های سنتی، الگوهای ارتباطی، نگرش به جنسیت، فشارهای اجتماعی، رسانه، انتظارات از نقش مادری، تحصیلات، نگرش دینی و تربیت خانوادگی شکل می گیرد. این عوامل از جمله عوامل فرهنگی کلیدی هستند که می توانند روابط زناشویی را تسهیل یا محدود کنند. به عبارتی شناخت عمیق و جامع از عوامل فرهنگی بسترساز روابط زناشویی مثبت از دیدگاه زنان می تواند به طراحی برنامه های آموزشی، مشاوره ای و رسانه ای مؤثر در جهت تقویت روابط زناشویی کمک کند.
شناسایی و طبقه بندی عوامل موثر بر اثربخشی آموزش تربیت بدنی در دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی دردوران شیوع کرونا
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
91 - 101
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه شناسایی و طبقه بندی عوامل موثر بر اثربخشی آموزش تربیت بدنی در دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی دردوران شیوع کرونا می باشد. روش شناسی پژوهش: رویکرد تحقیق کیفی و استراتژی آن پدیدارشناسی است. جامعه آماری شامل کلیه معلمان ورزش مدارس دخترانه مقطع ابتدایی شهرستان اردبیل می باشند که از بین آنها مشارکت کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. حجم نمونه بستگی به اشباع نظری داشت و محقق در تعداد پانزده مشارکت کننده به اشباع نظری رسید و از ادامه مصاحبه دست کشید. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختارمند بود. ضمن رعایت اخلاق پژوهش و با حفظ محرمانه بودن، مصاحبه ها ضبط شدند و پس از آن با حفظ امانت داری در نرم افزار آفیس پیاده سازی و تایپ گردیدند و در پایان فایل های مصاحبه به نرم افزارMAXQDA20 منتقل و سپس کدگذاری باز و محوری بعمل آمد. در این مطالعه برای بررسی روایی تحقیق از روش داور بیرونی و برای بررسی پایایی تحقیق پس از آنکه سه نفر از متخصصین کدگذاری داده ها را انجام دادند، از پایایی بین کدگذاران استفاده شد و ضریب پایایی کاپای کوهن بین ارزیاب ها و پژوهشگر در تمامی مصاحبه ها بالای 0.90 بود که نشان دهنده پایایی تحلیل می باشد. یافته ها: در مرحله کدگذاری باز، تعداد 79 مفهوم اولیه استخراج شد. در گام بعدی، کدهای ش ناسایی ش ده براساس میزان تشابه م فهومی، دس ته بندی و ترکیب شده و در قالب چهار بخش سیستم آموزش تربیت بدنی در مدارس در دوران کرونا استخراج گردید. نتیجه گیری: برای ارتقاء اثر بخشی آموزش تربیت بدنی مدارس توجه به کدهای اشاره شده این مطالعه در چهار بخش فرآیند، خروجی ، ورودی و بازخورد سیستم آموزش مجازی اهمیت دارد.
نقش واسطه ای باورهای وسواسی ناکارآمد در رابطه بین سبک های دلبستگی و نوموفوبیا در دانشجویان پرستاری
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نوموفوبیا به عنوان ترس و اضطراب از نداشتن دسترسی به تلفن همراه شناخته می شود و در دنیای امروز، به ویژه در میان دانشجویان، یک مشکل رو به رشد است. هدف: پژوهش حاضر باهدف تعیین نقش واسطه ای باورهای وسواسی ناکارآمد در رابطه بین سبک های دلبستگی و نوموفوبیا در دانشجویان پرستاری انجام شد. روش: در قالب یک طرح توصیفی – همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری، تعداد 358 نفر (322 زن، 36 مرد) از دانشجویان پرستاری دانشگاه های شهر تهران در سال تحصیلی 1402 - 1403 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های نوموفوبیا، سبک های دلبستگی کولینز و رید و پرسشنامه باورهای وسواسی به شکل آنلاین پاسخ دادند و همچنین ابزار های مورد نیاز برای تجزیه و تحلیل داده ها نرم افزار های 27SPSS و 24AMOS بود. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد سبک های دلبستگی ناایمن با باورهای وسواسی ناکارآمد (P<0.001، β=0.581) و با میزان نوموفوبیا (P<0.001، β=0.39) رابطه مستقیم و معناداری داشت. و باورهای وسواسی ناکارآمد با میزان نوموفوبیا نیز رابطه مستقیم و معناداری داشت (P<0.001، β=0.27). علاوه براین، متغیر باورهای وسواسی ناکارآمد در رابطه بین سبک های دلبستگی و نوموفوبیا در دانشجویان پرستاری نقش واسطه ای داشت (P<0.01، β=0.157). نتیجه گیری: باتوجه به نتایج حاصل از این پژوهش، در محیط های درمانی با مداخله برروی سبک های دلبستگی ناایمن و باورهای وسواسی ناکارآمد می توان میزان نوموفوبیا را در دانشجویان پرستاری بهبود بخشید که این بهبود یافتگی میتواند موجب ارتقای پیشرفت تحصیلی و بهبود کیفیت خدمات درمانی ارائه شده توسط این گروه بشود
اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر فریب کاری تحصیلی و رفتارهای مدنی-تحصیلی دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۱۸۵-۱۷۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه انجام مداخله باهدف افزایش رفتارهای اخلاقی و مدنی-تحصیلی و کاهش رفتارهای فریبکارانه تحصیلی مهم و ضروری است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر فریب کاری تحصیلی و رفتارهای مدنی-تحصیلی دختران نوجوان انجام شد. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه مدارس غیردولتی رجایی شهر کرج در سال 1403 بود که به روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل، هر گروه 15 نفر جایدهی شدند. گروه آزمایش به مدت 11 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه) تحت آموزش هوش اخلاقی بوربا قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. پرسشنامه های فریب کاری تحصیلی فارنسه و همکاران (2011) و رفتارهای مدنی-تحصیلی گل پرور (1389) ابزار پژوهش حاضر بودند. داده ها به وسیله تحلیل واریانس اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد آموزش هوش اخلاقی بوربا بر فریب کاری تحصیلی (01/31 =F) و رفتارهای مدنی-تحصیلی (86/11 =F) دختران نوجوان اثربخش بود (05/0 >P). اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر فریب کاری تحصیلی و رفتارهای مدنی-تحصیلی دختران نوجوان در دوره پیگیری نیز تداوم داشت. نتیجه گیری: طبق یافته های پژوهش، پیشنهاد می شود در راستای کاهش رفتارهای فریبکارانه و بهبود و گسترش رفتارهای اخلاقی در مدارس، از آموزش های مبتنی بر هوش اخلاقی توسط مشاوران مدارس استفاده گردد.
نقش اجتناب تجربه ای و پریشانی روانشناختی در پیش بینی همجوشی شناختی دانشجویان روانشناسی شهر اصفهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان پژوهی و مطالعات علوم رفتاری سال ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
42 - 57
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش اجتناب تجربه ای و پریشانی روانشناختی در پیش بینی همجوشی شناختی دانشجویان روانشناسی شهر اصفهان بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان رشته روانشناسی دانشگاه های آزاد شهر اصفهان بود. نمونه گیری به صورت در دسترس انجام گرفت و با توجه به حداقل حجم نمونه برای پژوهش های همبستگی که تعداد 50 نفر می باشد، 100 نفر انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه پذیرش و عمل(اجتناب تجربه ای)- نسخه دوم (AAQ-II) (بوند و همکاران،2007) و پرسشنامه پریشانی روانشناختی (کسلر و همکاران،2003) و پرسشنامه همجوشی شناختی (گیلاندرز و همکاران،2010) بودند. یافته ها نشان داد که نقش اجتناب تجربه ای و پریشانی روانشناختی در پیش بینی همجوشی شناختی دانشجویان روانشناسی شهر اصفهان، تایید می گردد و با توجه به یافته های پژوهشی اجتناب تجربه ای و پریشانی روانشناختی پیش بینی کننده همجوشی شناختی در دانشجویان روانشناسی دانشگاه های آزاد شهر اصفهان می باشند.
کاوشی جامعه شناختی در تأثیر ویژگی های فردی و اجتماعی بر جرائم مواد مخدر در لرستان: تلفیقی از نظریه های معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
۲۳۴-۲۱۱
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی اثر متغیرهای جنسیت، تحصیلات، شغل، سن و بومی/غیر بومی بودن بر نوع جرم (اعتیاد، قاچاق، و خرده فروشی) در استان لرستان انجام شد. روش: داده ها از 91749 فرد دستگیرشده (1396-1400) استخراج شدند و با استفاده از رگرسیون لجستیک چندحالته در نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که مردان، افراد با تحصیلات پایین، شاغلان و گروه سنی 25-39 سال احتمال بیشتری برای قاچاقچی یا خرده فروش بودن نسبت به وابسته به مواد بودن داشتند، درحالی که بومی/غیر بومی بودن اثر معنی داری نداشت. در تحلیل منطقه ای،خرم آباد و بروجرد را به عنوان مراکز اصلی جرائم و چگنی و رومشکان را به عنوان مناطق کم خطر شناسایی شدند. نتیجه گیری: نتایج با نظریه های جنسیت و قدرت، سرمایه اجتماعی و چرخه زندگی همخوانی دارند. پیشنهادات شامل گسترش برنامه های آموزشی، بهبود شرایط شغلی، حمایت از گروه های پرخطر و نظارت بر مسیرهای ترانزیت است. این پژوهش بر پیچیدگی عوامل فردی، اجتماعی و جغرافیایی در جرائم تأکید دارد و چارچوبی برای سیاست گذاری های منطقه محور ارائه می دهد.