فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۳۵٬۶۸۸ مورد.
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
4 - 35
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مطالعه پدیدارشناسانه فرایند به تعویق انداختن ازدواج جوانان در جهت فهم عمیق جنبه های مختلف این پدیده و چگونگی ادراک جوانان از آن بوده است.
روش: برای دستیابی به هدف پژوهش از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. جامعه مورد پژوهش، دختران و پسران مجرد و هرگز ازدواج نکرده ساکن شهر تهران در محدوده سنی 28 تا 34 سال برای دختران و 32 تا 38 سال برای پسران بود. نمونه گیری به روش هدفمند از میان افراد در دسترس محقق انجام شد و 13 نفر شامل 7 دختر و 6 پسر به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و تحلیل داده ها با بهره گیری از روش کلایزی صورت پذیرفت.
یافته ها: در نهایت یافته های پژوهش در قالب 12 مضمون اصلی و 61 مضمون فرعی گزارش شد. مضامین اصلی مستخرج عبارتند از: دغدغه های اقتصادی، آرمان گرایی، ترس از آینده ازدواج، تأثیر روابط پیش از ازدواج، فرایندهای انگیزشی، عدم بلوغ و آمادگی برای ازدواج، نقش موانع خانوادگی، عوامل اجتماعی- فرهنگی، محدودیت انتخاب، انگاره های مانع ازدواج، پیامدهای مثبت و پیامدهای منفی.
نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان داد به تعویق انداختن ازدواج پدیده ای پیچیده است که هم تحت تأثیر محدودیت های عینی و هم تحت تأثیر ادراکات ذهنی محدود کننده و بلوغ ناکافی اتفاق می افتد و دارای پیامدهای منفی زیادی برای جوانان است. به نظر می رسد تلاش جامعه مشاوره و روان شناسی در جهت تولید محتوا در زمینه های فرهنگ سازی ازدواج آسان، احیای ارزش های ازدواج، اصلاح باورهای غلط جوانان، اشاعه فرهنگ ازدواج موفقیت آمیز در رسانه ها و شبکه های اجتماعی، گام مؤثری در راستای رفع موانع ذهنی ازدواج باشد.
تأثیر مداخله بازی های حرکتی واقعیت مجازی بر کاهش علائم نقص توجه و تکانشگری در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: واقعیت مجازی یکی از حوزه های جدید در تحقیقات است. استفاده از این روش در جامعه عادی نتایج سودمندی را نشان داده است.
هدف: هدف تحقیق، بررسی تأثیر مداخله بازی های حرکتی واقعیت مجازی بر کاهش علائم نقص توجه و تکانشگری در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود.
روش : پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کودکان 10-8 سال ناحیه 1 شهر مشهد در سال 1401 بود که تعداد 30 کودک دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس اسنپ-4 (2001)، پرسشنامه تکانشگری کودکان هیرسچفیلد (1965) و دستگاه واقعیت مجازی بود. آزمودنی های گروه واقعیت مجازی به مدت 6 هفته، دو بار در هفته و 30 دقیقه به تمرین با واقعیت مجازی پرداختند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مرکب و نرم افزار SPSS نسخه-20 تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد اثر اصلی مراحل (779/0=η2،85/98=F)، گروه (608/0= η2،48/43=F) و اثر تعاملی گروه-مراحل (827/0=η2، 80/133=F) معنا دار بود؛ لذا بازی های حرکتی واقعیت مجازی بر تکانشگری کودکان بیش فعال تأثیر معناداری داشت (05/0P≤). همچنین نتایج نشان داد اثر اصلی مراحل (691/0=η2، 73/62=F)، گروه (234/0=η2، 54/8=F) و اثر تعاملی گروه-مراحل (693/0= η2،14/63=F) معنادار بود و بازی های حرکتی واقعیت مجازی بر کاهش علائم نقص توجه تأثیر معناداری داشت (05/0P≤).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد بازی های واقعیت مجازی می تواند به عنوان یک ابزار آموزشی مناسب جهت آموزش مهارت های رفتاری افراد مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعال مورد استفاده قرار گیرد؛ لذا به محققان و معلمان پیشنهاد می شود از روش بازی های واقعیت مجازی برای این کودکان استفاده نمایند.
ارائه مدل ساختاری اعتیاد به اینترنت زوجین بر اساس صفات شخصیتی تاریک و نقش واسطه-ای احساس تنهایی
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه ارائه مدل ساختاری اعتیاد به اینترنت زوجین بر اساس صفات شخصیتی تاریک و نقش واسطه ای احساس تنهایی بود. این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی؛ از منظر نوع داده ها، کمی و از بعد شیوه اجرا نیز توصیفی هم بستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه را کلیه ی زنان و مردان متأهل شهر مشهد در سال 1402 تشکیل دادند که بر اساس ملاک های ورود تعداد 312 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت یانگ (IAT، یانگ، 1988)، ویژگی های تاریک شخصیت جوناسون و وبستر (SD3، جوناسون و وبستر، 2010) و احساس تنهایی راسل (UCLA-LS، راسل و همکاران، 1980) بود. روش تفسیر داده ها نیز آزمون همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSS-27 و AMOS-26 بود. یافته های پژوهش نشان داد مدل پیشنهادی از برازندگی مطلوبی برخوردار است و صفات تاریک شخصیتی هم به شکل مستقیم و هم به شکل غیرمستقیم و از طریق میانجی گری احساس تنهایی بر اعتیاد به اینترنت زوجین اثرگذار هستند. بنابراین و با توجه به نتایج پژوهش می توان از صفات شخصیتی خصوصاً صفات تاریک و احساس تنهایی به عنوان عوامل تأثیرگذار مهم در اعتیاد به اینترنت زوجین نام برد که با بررسی بیشتر آن ها می توان از بروز پیامدهای آسیب زای خانوادگی پیشگیری نمود.
پیش بینی استرس ادراک شده براساس طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی در دانش آموزان دختر فاقد پدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۶)
141 - 150
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی استرس ادراک شده بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی در دانش آموزان دختر فاقد پدر انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم فاقد پدر شهر قم در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ به تعداد ۱۵۰۰ نفر بود. برای جمع آوری داده ها از نمونه در دسترس استفاده شد و حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران ۳۰۵ نفر برآورد شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و همکاران (PSS، ۱۹۸۳)، هوش معنوی کینگ (SISRI، ۲۰۰۸) و طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (YSQ-SF، ۱۹۹۸) جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره هم زمان تجزیه و تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد استرس ادراک شده براساس طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی در دانش آموزان دختر فاقد پدر قابل پیش بینی است (۰۵/۰>p). نتیجه گیری می شود استرس ادراک شده بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی در دانش آموزان دختر فاقد پدر قابل پیش بینی است و 6/14 درصد از واریانس استرس ادراک شده را تبیین می کنند.
مروری بر پژوهش های نوایِ گفتار عاطفی انجام شده با استفاده از تکنیک پتانسیل وابسته به رویداد و تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی و معرفی پایگاه داده گفتارِ عاطفی زبان فارسی (Persian ESD)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نوای گفتار ابزارِ انتقال اطلاعات زبانی و عاطفی است که بدون آنها ارتباط کلامیِ مؤثر امکان پذیر نیست. پژوهش حاضر می کوشد با مرور پژوهش های انجام شده در زمینه نوای عاطفی با به کارگیری روش های تصویربرداری عصبی و ثبت سیگنال های مغزی وابسته به رویداد و با توجه به یافته های این پژوهش ها گزارش کند که هنگام پردازش نوای عاطفی کدام مناطق مغز فعال هستند و سازوکار درک نوای عاطفی چگونه است. روش کار: برای دست یابی به این هدف، مطالعاتی که از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۱ در پایگاه های اطلاعاتی معتبر PubMed وGoogle Scholar منتشر شده بودند و بر پایه دو روش نام برده و نیز با استفاده از جملات به عنوان محرک، آزمودنی های سالم را بررسی کرده بودند، انتخاب و به صورت نظام مند مرور شدند. در بخش دوم این نوشتار برای نخستین بار به زبان فارسی مراحل طراحی، ساخت و رواسازی «پایگاه داده گفتارِ عاطفی زبان فارسی (Persian ESD)» شرح داده شده است. یافته ها: فعالیت مغز هنگام پردازش نوای گفتار به منطقه ای خاص در نیمکره راست مغز محدود نمی شود. بلکه در نواحی مشخصی فعالیت همزمان دو نیمکره مشاهده می گردد. پردازش نوای گفتار زبان شناختی و عاطفی سازوکارهای متفاوتی دارند. نتیجه گیری: سازوکار عصبی مغز در هنگام پردازش نوای گفتار به عواملی مانند درجه دشواری تکلیف آزمایش، کیفیت محرک ها و چگونگی طراحی و اجرای آزمایش بستگی دارد. دسترسی به ابزارهای پژوهشی رواسازی شده برای ارزیابی نوای گفتار از ملزومات مطالعه عصب شناختی گفتار عاطفی است.
اثربخشی درمان هیجان مدار بر خودآگاهی هیجانی، خود شئ انگاری و کاهش علائم در دانش آموزان دختر با نشانه های پرخوری عصبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مهر ۱۴۰۳ شماره ۷ (پیاپی ۱۰۰)
۱۹۰-۱۸۱
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر خودآگاهی هیجانی، خود شیء انگاری و کاهش علائم در دانش آموزان دختر با نشانه های پرخوری عصبی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان دختر مبتلا به پرخوری شهر اصفهان در زمستان 1401 بود که به روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 30 نفر از آن ها انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. ابزار اندازه گیری پژوهش شامل مقیاس پرخوری (BES) گورمالی و همکاران (1982)، مقیاس خودتاملی و بینش (SRIS) گرنت و همکاران (2002) و پرسشنامه خود شیء انگاری (SOQ) نول و فردریکسون (1998) بود. گروه آزمایش 12 جلسه ی 60 دقیقه ای (2 جلسه در هفته) تحت درمان هیجان مدار گرینبرگ (2017) قرار گرفتند. داده ها از طریق آزمون آماری کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج این مطالعه نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون متغیرهای خودآگاهی هیجانی، خودشیءانگاری و علائم پرخوری عصبی بین گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P). بر اساس نتایج پژوهش می توان گفت که درمان هیجان مدار رویکردی مناسب جهت بهبود مشکلات ناشی از پرخوری عصبی در دانش آموزان دختر مبتلا محسوب می گردد.
واکاوی روش های نفوذ و خنثی سازی فشار همسالان در استفاده از مواد مخدر و دخانیات در دانشجویان خوابگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
۱۰۸-۷۹
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف واکاوی روش های نفوذ و خنثی سازی فشار همسالان در استفاده از مواد مخدر دانشجویان انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر کیفی مبتنی بر رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش دانشجویان ساکن خوابگاه های مجتمع آموزش عالی لارستان در سال تحصیلی 1402-1403 بودند که براساس نمونه گیری هدفمند و با استفاده از تکنیک اشباع داده ها، 30 نفر انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با روش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و تحلیل داده ها با استفاده از روش کلایزی انجام گرفت. یافته ها: پس از تحلیل مصاحبه ها، چهار مقوله اصلی نفوذ غایب همسالان، روش های نفوذ منفعلانه، روش های نفوذ فعالانه همسالان و روش های مقابله موثر استخراج شد. مهمترین راهبرد مقابله ای موثر استفاده از چشم انداز زمان در ابعاد شغلی، تحصیلی، سلامتی و ترس از اعتیاد به مواد مخدر بود. نتیجه گیری: با توجه به موثر بودن راهبردهای مقابله موثر با نفوذ همسالان می توان از این روش ها برای آموزش رفتار اجتنابی از نفوذ همسالان استفاده نمود. این یافته می تواند راه حل چگونگی مقابله با نفوذ همسالان را برای اجرا در دستور کار مسئولان سلامت دانشگاه قرار دهد.
بررسی نقش میانجی راهبردهای خودنظم دهی (خود مهارگری و خودشناسی انسجامی) در ارتباط بین سبک های دلبستگی و کیفیت روابط بین فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین بررسی نقش میانجی راهبردهای خودنظم دهی (خود مهارگری و خودشناسی انسجامی) در ارتباط بین سبک های دلبستگی و کیفیت روابط بین فردی انجام شد. روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاههای آزاد مراجعه کننده به مراکز مشاوره دانشکاههای آزاد شهر تهران با شکایت موضوع عمده در حوزه روابط بین فردی در سال 1402 بود. افراد نمونه بر اساس فرمول کلاین به تعداد400 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های خود شناسی انسجامی قربانی (2008) ، فرم کوتاه خود مهارگری تانجنی (2004) ، دلبستگی هازن و شیور (1987)، کیفیت روابط بین فردی پیرس(1991)، پاسخ دادند . داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS تجزیه وتحلیل شدند. نتایج همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر نشان داد که خودنظم دهی قادر به میانجیگری ارتباط بین سبک های دلبستگی با کیفیت روابط بین فردی است. بر اساس نتایج پژوهش، دلبستگی ناایمن با افت کیفیت روابط بین فردی همراه است. بنابراین آنچه فرد را در برابر بالا بردن کیفیت روابط بین فردی یاری می کند، داشتن ظرفیت درون روانی مناسب است تا بتواند سریع تر و با عوارض کمتری به تعادل باز گردد و نظم سازمان درون روانی خویش را حفظ کند. تلویحاً می توان مطرح کرد که بر اساس الگوی خود نظم دهی، داشتن یک مدیریت منسجم بر سازمان درون روانی خود، هم از نظر شناخت، هم هیجان و رفتار می تواند فرد را در داشتن ظرفیت تحمل بهینه در مشکلات بین فردی یاری رساند.
پیش بینی پرخاشگری بر اساس مهارت های ارتباطی و خودشفقت ورزی: نقش میانجی تحریف های شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
38 - 47
حوزههای تخصصی:
مقوله ی پرخاشگری در روابط فردی و اجتماعی امری مهم و حائز اهمیت می باشد که نیاز به پژوهش و شناخت روز افزون دارد. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف پیش بینی پرخاشگری براساس مهارت های ارتباطی و خود شفقت ورزی با درنظرگرفتن نقش میانجی تحریف های شناختی صورت گرفت. پژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی با روش تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان در سال تحصیلی ۱۴۰۱- ۱۴۰۲ بودند. نمونه انتخابی شامل ۲۵۳ نفر از بین جامعه آماری موردنظر بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مهارت های ارتباطی (CSTR) (کوئین دام، ۲۰۰۴)، پرسشنامه خود شفقت ورزی(SCS) (نف، ۲۰۰۳)، پرسشنامه پرخاشگری(EAI) (آیزنک و گلین ویلسون، ۱۹۷۵) و پرسشنامه تحریف های شناختی (عبدالله زاده و سالار، ۱۳۸۹) استفاده شد. داده های حاصل در نرم افزارهای SPSS 26 و AMOS 23 و با آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. تحلیل داده ها نشان دهنده برازش مطلوب مدل پس از اصلاح بود. اثر مستقیم مهارت های ارتباطی(0/20) و خود شفقت ورزی(0/61-) و تحریف های شناختی(0/19) بر پرخاشگری معنادار (0/05>p) بود. همچنین، نتایج غیرمستقیم مسیرها نشان داد که فقط رابطه ی مهارت های ارتباطی با نقش میانجی تحریف های شناختی بر پرخاشگری (0/41-) معنادار (0/05>p) بود. براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که مهارت های ارتباطی، خود شفقت ورزی و تحریف های شناختی دارای نقش به سزایی در پرخاشگری بوده و با توجه به اهمیت فردی و اجتماعی بالای پدیده ی پرخاشگری و تبعات مختلفی که می تواند برای جامعه و افراد داشته باشد، توجه به عوامل پیش بینی کننده ی آن حائز اهمیت می باشد.
مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت خشم و آموزش فرزندپروری بر روابط والد-کودک در افراد مبتلا به اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
138 - 151
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت خشم و آموزش فرزند پروری بر رابطه والد-فرزند در نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک انجام شد. این پژوهش به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه انجام شد. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه مبتلا به اختلال سلوک جنوب شهر تهران و مادران آن ها در تابستان سال 1402 بود. 45 نفر از دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه بر اساس ملاک های ورود و به صورت هدفمند از سه مدرسه جنوب شهر تهران انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (15 نفر گروه آزمایشی مدیریت خشم، 15 نفر گروه آزمایشی فرزندپروری و 15 نفر گروه گواه) جای دهی شدند. در گروه مدیریت خشم، دانش آموزان تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای گروهی آموزش مدیریت خشم مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری نواکا و اسپیواک قرار گرفتند. در گروه فرزندپروری مادران این دانش آموزان تحت آموزش فرزندپروری انجمن روان پزشکی کودک و نوجوان ایران در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه های سیاهه رفتاری کودک و نوجوان آخنباخ و رسکورلا (1991) و رابطه والد-فرزند فاین و همکاران (1992) بود. نتایج آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره نشان داد که هر دو روش بر رابطه والد-کودک در نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک اثربخش بودند. اما اثربخشی آموزش فرزندپروری بر روابط والد-کودک نسبت به آموزش مدیریت خشم بیشتر بود. بنابراین از هر دو نوع مداخله آموزش مدیریت خشم و آموزش فرزندپروری می توان برای بهبود روابط والد-کودک در افراد مبتلا به اختلال سلوک استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی آموزش خودشفابخشی و آموزش مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر خودسرزنش گری و ضربه شکست عاطفی در زنان و مردان با تجربه خیانت همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
185 - 196
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش خودشفابخشی و آموزش مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر خودسرزنش گری و ضربه شکست عاطفی در زنان و مردان با تجربه خیانت همسر بود. پژوهش حاضر کاربردی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون به همراه گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان و مردان با تجربه خیانت همسر مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 1 شهر تهران در سال 1402-1403 بودند که با توجه به هدف پژوهش از بین آنها 45 نفر یعنی 15 نفر برای هرگروه(درمان هیجان مدار، درمان خودشفابخشی و گروه گواه) به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه گمارده شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های خود سرزنشگری گیلبرت و همکاران (2004) و ضربه عشق راس (1999) استفاده شد. داده ها بوسیله تحلیل کواریانس تک و چند متغیره و با استفاده از نسخه ی 21 نرم افزار SPSS تحلیل شدند. نتایج نشان داد، هر دو درمان هیجان مدار و خودشفابخشی بر کاهش نمرات خودسرزنشگری و ضربه شکست عاطفی گروه آزمایش تأثیر معناداری داشتند (0/05>P). با این حال، بین درمان هیجان مدار و آموزش خودشفابخشی در میزان اثرگذاری بر متغیرهای خودسرزنشگری و ضربه شکست عاطفی تفاوت معناداری وجود نداشت. بر اساس میزان اثربخشی این دو درمان بر متغیرهای پژوهش می توان نتیجه گرفت که از هر دو درمان می توان در جهت اثرگذاری بر تعدیل خودسرزنشگری و ضربه شکست عاطفی در افراد با تجربه خیانت همسر استفاده کرد.
اثربخشی درمان فراشناختی بر ذهن خوانی، حافظه سرگذشتی و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
219 - 243
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان فراشناختی بر ذهن خوانی، حافظه سرگذشتی و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی مراجعه کننده به مراکز مشاوره آموزش و پرورش سنندج در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که 30 نفر از آن ها به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش قرار داده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان فراشناختی دریافت کرد، اما گروه گواه هیچ درمانی دریافت نکرد. تمامی شرکت کنندگان در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (چهار ماه بعد از پس آزمون) به پرسشنامه های اضطراب اجتماعی، آزمون حافظه سرگذشتی، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و آزمون ذهن خوانی از طریق چشم پاسخ دادند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که درمان فراشناختی تأثیر معناداری در کاهش میزان اضطراب اجتماعی گروه آزمایش داشته است (01/0> p) و موجب افزایش معنادار حافظه سرگذشتی، ذهن خوانی و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان مبتلا به اضطراب اجتماعی شده است (01/0> p)، همچنین این اثر با گذشت زمان نیز حفظ شده است. نتیجه گیری: بر اساس این یافته ها، پیشنهاد می شود که درمان فراشناختی به عنوان یک روش کارآمد در مدارس و مراکز مشاوره برای دانش آموزان مبتلا به اضطراب اجتماعی به کار گرفته شود.
بررسی رابطه بین هوش فرهنگی و کار عاطفی با رضایت شغلی با توجه به نقش میانجی گر سرمایه عاطفی و همدلی در کارکنان هتل ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رضایت شغلی کارکنان هتل ها نقشی مهم در خدمات رسانی کارآمد به گردشگران ایفا می کند؛ به همین دلیل، این پژوهش با هدف بررسی رابطه هوش فرهنگی و کار هیجانی با رضایت شغلی با توجه به نقش میانجی سرمایه عاطفی و همدلی در کارکنان هتل های شهر اصفهان انجام شد. این پژوهش از نوع همبستگی است. نمونه 240 نفر از کارکنان هتل های شهر اصفهان بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه رضایت شغلی (مقیمی، 1390)، پرسشنامه سرمایه عاطفی (ACQ) (گل پرور، 1395)، پرسشنامه کار عاطفی (Hsieh et al., 2016)، مقیاس هوش فرهنگی (CQS) (Ang et al., 2007)، مقیاس همدلی قومی فرهنگی (Wang et al., 2003) بودند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل مسیر در نرم افزار PLS استفاده شد. بر اساس شاخص ضریب تعیین، معنا داری ضریب مسیر و شاخص اندازه اثر، مشخص شد مدل رابطه بین هوش فرهنگی و کار عاطفی با رضایت شغلی، با توجه به نقش میانجی گری سرمایه عاطفی و همدلی در کارکنان هتل های شهر اصفهان، از برازش مناسب برخوردار بوده است. نتایج حاکی از آن بود که هوش فرهنگی بر سرمایه عاطفی و همدلی، سرمایه عاطفی بر رضایت شغلی و کار عاطفی بر سرمایه عاطفی و همدلی تأثیری مثبت و معنادار دارد. همچنین، نتایج نشان داد سرمایه عاطفی نقش میانجی گر در رابطه هوش فرهنگی و کار عاطفی با رضایت شغلی دارد؛ در صورتی که نقش میانجی گر همدلی تأیید نشد. بر اساس نتایج، مدیران هتل ها باید تلاش کنند تا با به کارگیری هوش فرهنگی، بیشترین استفاده را از سرمایه عاطفی بکنند. آن ها باید آموزش هایی را به منظور افزایش هوش فرهنگی، کار عاطفی و سرمایه عاطفی طرح ریزی و اجرا کنند.
Problem-Solving Styles Based on Cognitive, Emotional, and Spiritual Intelligence among Iranian Adults(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Abstract
This study aimed to investigate the contribution of Cognitive, Emotional, and Spiritual intelligence (IQ, EQ, and SQ respectively) in explaining Problem-solving styles. To do this, 544 Iranian adults (14-80 years; 261 females and 283 males) participated in this study and were asked to answer the Problem-solving Questionnaire, Raven’s Progressive Matrices IQ Test, Bradbury-Greaves’ Emotional Intelligence Questionnaire, and the Spiritual Intelligence Questionnaire. Considering that the growth and formation of spiritual intelligence start in adolescence and will accompany a person until the end of his life, the sample of this research was selected from adolescence to adulthood. For data analysis, simultaneous multivariate regression was used, and the results showed that EQ (Emotional intelligence) and SQ (Spiritual intelligence ) were able to significantly predict the adaptive Problem-solving style (including creative Problem solving, confidence, and approach), IQ, EQ, and SQ were able to predict substantially the non-adaptive Problem-solving style (including helplessness, control, and avoidance) each person seems to be more successful in solving some problems due to the extent to which he/she uses different intelligence.
فراتحلیلی بر مطالعات آموزش شغلی با تاکید بر مهارت های کارآفرینانه برای دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
119 - 144
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف فراتحلیل مطالعات آموزش شغلی مهارت های کارآفرینانه برای دانش آموزان دوره دوم متوسطه انجام شد. روش: روش پژوهش فراتحلیل بود. بر اساس کلیدواژه های کارآفرینی، برنامه شغلی، آموزش شغلی، کارآفرین و کارآفرینانه، بوسیله گوگل اسکالر مقالات بین سال های 1388-1401 در ایران جستجو شدند. 35 مقاله دارای ملاک های ورود، انتخاب و با روش فراتحلیل کریپندروف (2023) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که پژوهش های حوزه آموزش کارآفرینی روی برنامه های کاربردی تمرکز نکرده اند و بیشتر به جنبه های نظری و محتوایی پرداخته اند. آموزش کارآفرینی میان رشته ای است و بیشتر فعالیت های کارآفرینی توسط گروه های اقلیت زنان، مهاجران، جوانان، اقلیت های مذهبی و افراد معلول انجام می شود. همچنین بیشتر پژوهش ها بوسیله پژوهشگران دارای تخصص های گوناگون، گروهی، تک مقطعی و با موضوعات متنوع انجام شده اند و داده ها در یک مقطع زمانی گردآوری شده اند. نتیجه گیری: آموزش کارآفرینی فرآیندی پویا است بنابراین پژوهش کارآفرینی باید طولی و چندمقطعی انجام شود. تنوع رشته های پژوهش گران حاکی از میان رشته ای بودن کارآفرینی است و پژوهش های گروهی در موضوعات متنوع، بر مشارکت هدفمند و متمرکز پژوهش گران تاکید دارد. لذا به این موضوع بسیار مهم باید توجه کرد. داشتن دیدگاه علمی نظام مند و همه جانبه در آموزش کارآفرینی بسیار مهم است و در برنامه های آموزش کارآفرینی، بخش های گوناگون باید توسعه یابند. بومی سازی برنامه های آموزش کارآفرینی در سطوح نگرشی، راهبردی و عملیاتی می تواند یک راهکار عملی در آموزش شغلی کارآفرینی باشد.
ویژگی های روان سنجی فرم تجدیدنظرشده پرسشنامه مهارت های اجرایی (ESQ-R)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
69 - 92
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روانسنجی فرم تجدیدنظرشده پرسشنامه مهارت های اجرایی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه های ایران بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 1337 دانشجوی دختر و پسر انتخاب شدند. پس از ترجمه و اخذ نظرات کارشناسان خبره و آزمودنی ها، روایی صوری مقیاس تأیید شد. برای انجام تحلیل های آماری از نرم افزار AMOS و SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که در نمونه دانشجویان ایرانی ساختار پنج عاملی مقیاس با داده ها برازش مطلوبی داشت. مقادیر ضرایب همسانی درونی نسخه تجدیدنظر شده تجدیدنظرشده پرسشنامه مهارت های اجرایی برای برای عامل اول (برنامه ریزی) 84/0، عامل دوم (مدیریت زمان) 78/0، عامل سوم (تنظیم هیجان) 76/0، عامل چهارم (سازماندهی) 72/0 و عامل پنجم (تنظیم رفتار) 70/0 به دست آمد. نتیجه گیری: در مجموع، نتایج مطالعه حاضر نشان داد که نسخه تجدیدنظر شده پرسشنامه مهارت های اجرایی برای سنجش کارکردهای اجرایی در دانشجویان ایرانی ابزاری روا و پایا است. این ابزار می تواند جهت اندازه گیری کارکردهای اجرایی در بخش های پژوهشی و درمانی مورد استفاده قرار گیرد.
تأثیر آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه بر ابراز وجود مثبت و خلق و خوی دانش آموزان دختر با اختلالات درونی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
311 - 336
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه بر ابراز وجود مثبت و خلق وخوی دانش آموزان دختر با اختلالات درونی سازی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان دختر دوره ی دوم ابتدایی با اختلالات درونی سازی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1399-1398 به همراه مادرانشان تشکیل دادند. از جامعه مذکور30 دانش آموز-مادر به شیوه ی دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. برنامه آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه، طی 8 جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد. ابزار پژوهش، مقیاس خلق وخو (Malhotra)، مقیاس ابراز وجود (Gambrill and Ritchie) و سیاهه رفتار کودک (Achenbach) بود. در این پژوهش از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شده است. نتایج نشان داد که در ابراز وجود مثبت و خلق وخو بین پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0p<). مجذور سهمی اتا نشان می دهد که 2/17 درصد از تفاوت بین دو گروه در ابراز وجود مثبت و 1/79 درصد از تفاوت در خلق وخو مربوط به آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه بوده است. همچنین میزان تأثیر آموزش فرزندپروری در مرحله پیگیری در بهبود ابراز وجود مثبت 21 درصد و در بهبود خلق وخوی دانش آموزان دختر 36 درصد به دست آمد. بنابراین متخصصان می توانند از آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه می توانند به منظور بهبود ابراز وجود مثبت و خلق وخوی دانش آموزان دختر دارای اختلال درونی سازی بهره ببرند.
اثربخشی آموزش برنامه بهبود سرطان مبتنی بر ذهن آگاهی بر فاجعه سازی درد و استرس ادراک شده بیماران مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
67 - 82
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سرطان یکی از انواع بیماری های مزمن محسوب می شود که توجه پژوهشگران زیادی را به خود جلب کرده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش برنامه بهبود سرطان مبتنی بر ذهن آگاهی بر فاجعه سازی درد و استرس ادراک شده بیماران مبتلا به سرطان بود.
روش: پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سرطان بود که در سال 1400 در مرکز شهید رجایی شهرستان بابلسر تشخیص بیماری سرطان دریافت نمودند. نمونه مورد مطالعه به حجم30 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه 15 نفر (گروه کنترل 15 نفر و گروه آزمایش 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت آموزش برنامه بهبود سرطان مبتنی بر ذهن آگاهی کارلسون و اسپکا که در قالب 8 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای یک بار برگزار می شد قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه فاجعه سازی درد سالیوان و همکاران (1995) و مقیاس استرس ادراک شده کوهن، کمرک و مرملستین (1983) استفاده شد. داده های بدست آمده نیز با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره در نرم افزار 27SPSS- مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که بعد از کنترل اثرات پیش آزمون تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای فاجعه سازی درد و استرس ادراک شده وجود داشت (05/0p<).
نتیجه گیری: بنابراین نتیجه گرفته می شود که بهبود سرطان مبتنی بر ذهن آگاهی مداخله ای مطلوب و مناسب جهت تاثیرگذاری بر فاجعه سازی درد و استرس ادراک شده بیماران مبتلا به سرطان است
تدوین بسته آموزش سرمایه های روان شناختی و ارزیابی اثربخشی آن بر ناگویی هیجانی دانش آموزان طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین بسته آموزشی سرمایه های روان شناختی و ارزیابی اثربخشی آن بر ناگویی هیجانی دانش آموزان طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده انجام گرفت. روش پژوهش حاضر در بخش کیفی، تحلیل مضمون به روش قیاسی و در قسمت کمی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده بود که در دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 1400-1399 در شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند. در این پژوهش تعداد 34 دانش آموز طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش آموزش سرمایه های روان شناختی را طی دو و نیم ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ناگویی هیجانی (AQ) و سیاهه رفتاری کودکان و نوجوانان (CABI) بود. داده ها به شیوه تحلیل واریانس آمیخته تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش سرمایه های روان شناختی از نظر متخصصان دارای روایی محتوایی کافی است. همچنین این بسته بر ناگویی هیجانی (0001>P؛ 35/0=Eta؛ 02/17=F) دانش آموزان طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده تأثیر معنادار دارد (001/0p<). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش سرمایه های روان شناختی با بهره گیری از مبانی تاب آوری، خوش بینی، امید و خودکارآمدی می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت کاهش ناگویی هیجانی دانش آموزان طلاق دارای اختلال رفتار برونی سازی شده مورد استفاده گیرد.
بررسی اثربخشی آموزش مهارت های فرزندپروری مثبت بر واکنش پذیری هیجانی و خودکارآمدی مقابله ای دانش آموزان نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
253 - 272
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های فرزندپروری مثبت بر واکنش پذیری هیجانی و خودکارآمدی مقابله ای دانش آموزان پسر نوجوان بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی (طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه مادران و دانش آموزان پسر پایه ششم مدارس شهر دهدشت (سال تحصیلی 1402-1401) بوده است. نمونه های مورد بررسی در این پژوهش به روش نمونه گیری تصادفی ساده انجام گرفت. برای گردآوری داده ها در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون از پرسش نامه های خودکارآمدی مقابله ای (CSE) Chesney et al.، مقیاس واکنش پذیری هیجانی Nock et al. استفاده شده است. گروه آزمایش طی 8 جلسه (90 دقیقه) تحت آموزش مهارت های فرزندپروری مثبت قرار گرفتند. اما گروه کنترل چنین مداخله ای دریافت نکردند. داده های گردآوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های فرزندپروری مثبت به نحو معنی داری به کاهش واکنش پذیری هیجانی و افزایش خودکارآمدی مقابله ای در گروه آزمایش منجر شده است. بنابراین، می توان گفت آموزش مهارت های فرزندپروری بر واکنش پذیری هیجانی و خودکارآمدی مقابله ای دانش آموزان پسر نوجوان اثربخش است.