فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۰۱ تا ۱٬۵۲۰ مورد از کل ۱۸٬۲۳۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی نسخه های 1 و 2 شبکه آموزشی دانش آموزان(شاد) از نظر ویژگیهایی نظیر قابلیت های آموزشی، طراحی و ظاهر برنامه، عملکرد و ویژگی های فنی بود. جامعه آماری این پژوهش زمینه یابی، معلمان و دبیران استان خوزستان بودند که حدود 32 هزار نفر را شامل می شد. حداقل حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعداد 380 نفر محاسبه شد. برای افزایش دقت داده ها تعداد بیشتری از معلمان و دبیران مشارکت داده شده اند. بدین منظور در سال تحصیلی 99-1398 تعداد 1127 و در سال تحصیلی 400-1399 تعداد 1588 دبیر و معلم با روش نمونه گیری ساده انتخاب شده اند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته انجام شده است. روایی پرسشنامه با شاخص لاوشه (CVR) و پایایی آن با آزمون آلفای کرانباخ مورد تایید قرار گرفته است(α=0.78). داده ها با روشهای آماری توصیفی(فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد) و استنباطی(t مستقل) تحلیل شده است. یافته ها نشان داد شبکه شاد2 به طور کلی و در هر یک از ابعاد سه گانه مورد ارزیابی(قابلیت های آموزشی، طراحی و ظاهر برنامه، و عملکرد و ویژگی های فنی)، در مقایسه با شاد1 وضعیت بهتری دارد که نشان می دهد شبکه آموزشی دانش آموزان (شاد) بهبود یافته است.
The comparative effects of intensive versus extensive recasts through grammar-focused tasks on Iranian intermediate EFL learners’ grammatical accuracy in writing(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۴, Issue ۴ , ۲۰۲۳
1 - 13
حوزههای تخصصی:
Grammatical accuracy has been controversial in L2 writing, and the utility of different types of corrective feedback has been enigmatic. Therefore, the present study attempted to explicate the impact of intensive versus extensive recasts through grammar-focused tasks on Iranian EFL learners’ grammatical accuracy in writing. To do so, 60 Iranian male and female EFL learners were assigned into two experimental groups (i.e., intensive and extensive groups) and one control group. After taking the Oxford Placement Test (OPT), the experimental groups received intended corrective feedback, while the control group did not receive any feedback. Then, the data was analyzed deploying both descriptive and inferential statistics. The results revealed the outperformance of experimental groups compared to the control group in the writing post-test. Also, it was concluded that extensive recast can improve EFL learners’ writing performance much better than intensive recast. The findings have some fruitful pedagogical implications for both teachers and materials developers.
اثربخشی قصه درمانی بر اضطراب اجتماعی و تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی قصه درمانی بر اضطراب اجتماعی و تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان نابینا است. روش: این پژوهش از نوع روش نیمه آزمایشی همراه با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری مطالعه حاضر، شامل دانش آموزان مجتمع آموزشی نابینایان نرجس شهر تهران است. سی نفر از افراد واجد شرایط به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل (پانزده نفر) و گروه آزمایش (پانزده نفر) قرار گرفتند. از مقیاس اضطراب اجتماعی لابیوتز و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج استفاده شده است. گروه آزمایش ده جلسه قصه درمانی (هر جلسه به مدت نود دقیقه) را به صورت گروهی دریافت نمودند و گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکردند. پس از اتمام دوره، برای هر دو گروه آزمایش و کنترل، پس آزمون اجرا شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که قصه درمانی اثر معناداری در اضطراب اجتماعی و تنظیم شناختی هیجان (کل) و مؤلفه های آن از قبیل توجه مثبت مجدد، متمرکز بر برنامه ریزی، بازنگری و ارزیابی مجدد به صورت مثبت، خود را مقصر دانستن، نشخوار فکری، تحت نظر قرار دادن، فاجعه آمیز تلقی کردن و مقصر دانستن دیگران در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل داشته است. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که قصه درمانی می تواند به بهبود اضطراب اجتماعی و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان نابینا کمک کند.
بررسی توزیع فرصت های برابر آموزشی در دوره ی ابتدایی استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۳
171 - 192
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش، مسئله توزیع فرصت های برابر آموزشی در مقطع ابتدایی دولتی استان گلستان را در سال تحصیلی 1401- 1400 مورد مطالعه قرار داده است. روش شناسی: روش پژوهش، مطالعه کاربردی از نوع توصیفی بود. جامعه آماری جمعیت واجب التعلیم شهرستان های استان گلستان و نمونه برابر با جامعه بود. ابزار تحقیق چک لیستی شامل جمعیت واجب التعلیم، جمعیت ثبت نام شده، ساختمان های آموزشی و تعداد مدارس ابتدایی بود. داده های مورد نیاز این پژوهش از اداره کل آموزش و پرورش، اداره کل ثبت احوال و سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان گلستان بدست آمد. جهت محاسبه برخورداری از فرصت های برابر آموزشی از منحنی لورنز و ضریب جینی، محاسبه فرصت های برابر جنسیتی از ضریب جنسیت (GPI) و جهت محاسبه فرصت های برابر در دسترسی به فضای آموزشی از ضریب بهره برداری استفاده شد.یافته ها: یافته ها نشان داد ضریب جینی در تمامی پایه های دوره ابتدایی دولتی استان گلستان نزدیک به عدد صفر بوده، که نشان دهنده شدت نابرابری پایین در فرصت های آموزشی مقطع ابتدایی شهرستان های استان می باشد. در بخش محاسبه فرصت های برابر جنسیتی، یافته ها نشان داد که در شهرستان های (بندرترکمن و علی آباد) نابرابری جنسیتی به ضرر پسران، در شهرستان (بندرگز) نابرابری جنسیتی به ضرر دختران وجود دارد. همچنین در سایر شهرستان ها برابری جنسیتی در دسترسی به آموزش ابتدایی دولتی وجود داشت. در محاسبه فرصت های برابر در دسترسی به فضای آموزشی یافته ها نشان داد مقدار ضریب بهره برداری برای تمامی شهرستان ها بالاتر از 1، که نشان دهنده نابرابری در دسترسی به فضاهای آموزشی در تمامی مناطق شهری استان بود.
تدوین الگوی مفهومی ارتقا کیفیت عملکرد اعضای هیات علمی دانشگاه فرهنگیان مبتنی بر رویکرد نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی یکی از عوامل کلیدی کیفیت دانشگاه به شمار می رود. ارتقا کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان در بهره گیری بهینه از منابع دانشگاهی و تحقق سند تحول بنیادین و چشم انداز دانشگاه فرهنگیان نقش بسزایی دارد و کیفیت عملکرد را به طور موثر بهبود بخشیده و منجر به ارتقا کیفیت خروجی دانشگاه فرهنگیان (معلمان آینده) خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی مفهومی برای ارتقای کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان انجام شد.
روش شناسی پژوهش: در این پژوهش از رویکرد پژوهش کیفی نظریه داده بنیاد استفاده گردید. مشارکت کنندگان بالقوه اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان فارس در سال تحصیلی1399- 1398 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند درمجموع 15نفر از اعضای هیأت علمی در فرایند مصاحبه نیمه ساختاریافته شرکت نمودند.در انتخاب نمونه از اعضایی استفاده شد که در زمینه موضوع پژوهش از دانش و تخصص لازم برخوردار بودند. جمع آوری داده ها تا رسیدن به مرحله اشباع نظری ادامه یافت. داده های حاصل از مصاحبه طی مراحل سه گانه کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل گردید.جهت اطمینان از کیفیت یا اعتبار پژوهش، از روش های درگیری طولانی مدت و مشاهده مداوم ، بررسی توسط اعضاء و مثلث سازی منابع داده ها استفاده شد. پس از شناسایی عناصر تشکیل دهنده کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی و عوامل مؤثر بر کیفیت عملکرد، الگوی ارتقای کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان تدوین گردید.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان به عنوان متغیر اصلی پژوهش تحت تأثیر عوامل مختلفی است. این عوامل مشتمل بر 5 مولفه اصلی: موجبات علی(2 مقوله)، راهبردها (2 مقوله)، شرایط زمینه ای، (6 مقوله)، شرایط مداخله گر(3 مقوله) و پیامد ها (2 مقوله) در سطح فردی و سازمانی می باشد، که در این پژوهش به تفصیل بیان شده است.
بحث و نتیجه گیری: مدل مفهومی ارتقاء کیفیت عملکرد اعضای هیات علمی دانشگاه فرهنگیان چارچوب مناسبی برای در پیش گرفتن رویکردی جامع نگر در سیاست گذاری ها، طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه توسعه دانشگاه فرهنگیان است. ارتقاء کیفیت عملکرد اعضای هیات علمی این دانشگاه موجب بهبود کیفیت فعالیت ها و خدمات و بویژه ماموریت اصلی دانشگاه در تربیت معلمان آینده به عنوان تربیت کنندگان نسل آینده کشور است.
تبیین و نقد تعلیم و تربیت پساانسان گرایانه؛ جهان درهم تنیده و عاملیت چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۲شماره ۱
219-237
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی و نقد تعلیم و تربیت پساانسان گرایانه است. پساانسان گرایی، رویکردی در نقد و ارزیابی انسان گرایی یا اومانیسم می باشد. در این دیدگاه بر نقش عاملی اشیا و فناوری ها و حیوانات تأکید زیادی شده است. پساانساگرایان بر این باورندکه انسان، لزوماً اشرف مخلوقات نیست و مرکززدایی از انسان در جهان، منتج به ایجاد جهانی بهتر خواهد شد. در این پژوهش، ابتدا با استفاده از روش تحلیلی و تبیینی، دیدگاه پساانسان گرایی تحلیل و تبیین شده، سپس تعلیم و تربیت به روش پساانسان گرایانه مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت به نقد دیدگاه های پساانسان گرایی به ویژه در تعلیم و تربیت پرداحته شده است. این پژوهش پیشنهاد می کند که بهتر است نقش ناخودآگاه انسان نیز به عنوان یک عامل در پساانسان گرایی مورد توجه باشد. پساانسان گرایی نگاه غیر ابزاری به طبیعت دارد و انسان و طبیعت را با هم می نگرد، ولی این دیدگاه، انسان را مانند و هم سطح دیگر حیوانات تلقی می کند و در تعلیم و تربیت نیز نقش معلم را هم سطح عوامل دیگر در یادگیری لحاظ می کند و متفکران این رویکرد بر این باورند که می توان از حیوانات هم چیزهای زیادی آموخت.
تاثیر رهبری توزیع شده بر رضایت شغلی معلمان با نقش میانجی خودکارآمدی معلمان مدارس دخترانه اسلامشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
79-96
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت در رضایت شغلی در سیستم آموزش و پرورش به ویژه معلمان در تربیت و آموزش نسل آینده ساز جامعه این پژوهش با هدف تعیین میزان تاثیر رهبری توزیع شده بر رضایت شغلی معلمان با نقش میانجی خودکارآمدی معلمان در مدارس دخترانه اسلامشهر صورت پذیرفت. پژوهش از نظر هدف کاربردی است و از نظر ماهیت توصیفی- تحلیلی و نهایتاً از نظر نحوه جمع-آوری داده ها جزء تحقیقات پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان و مدیران مدارس دخترانه شهر اسلامشهر به تعداد870 بود که با استفاده از فرمول کوکران، 266 نفر به عنوان نمونه انتخاب که به270 نفر افزایش یافت. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بود و روایی آن بر اساس روایی محتوایی و پایایی آن با آلفای کرونباخ به ترتیب رهبری توزیع شده(825/0)، رضایت شغلی(889/0)و خودکارآمدی (837/0) بدست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از شاخص های آمار توصیفی و در بخش استنباطی از روش معادلات ساختاری و تحلیل دو سطحی با نرم افزار PLSوHLM استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که رهبری توزیع شده با آماره t مسیر برابر با 929/3 بر رضایت شغلی معلمان تاثیرگذار است همچنین آماره t مسیر متغیر رهبری توزیع شده به خودکارآمدی برابر با 182/5بود نشان از رابطه مثبت و معنادار میان این دو متغیر دارد. اما رابطه میان خودکارآمدی معلمان به رضایت شغلی با آماره t مسیر برابر با 279/1 و مورد تایید قرار نگرفت. براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که با استفاده از سبک رهبری توزیع شده می توان رضایت شغلی در سطح معلم و مدرسه را بهبود بخشید.
رویکردی پدیدارشناسانه به تجربه زیسته نو معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۱
70 - 86
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، واکاوی تجارب زیسته ی نو معلمان از چالش های پیشروی خود در مدارس استان کردستان و ارائه راهکارهایی برای کاهش این چالش ها بود. رویکرد پژوهش توصیفی با پارادایم انتقادی بود و از رویکرد پدیدارشناسی و اسنادی - کتابخانه ای بهره برده شد. جامعه آماری، شامل تمام نو معلمان ابتدایی دارای سابقه یک تا پنج سال (1401-1396) در استان کردستان بود. نمونه گیری به صورت هدفمند بود که 21 نفر از نو معلمان ابتدایی تا رسیدن به درجه اشباع یافتگی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته ی محقق ساخته بود و از روش قیاسی - استقرایی و به کمک مراحل چهارگانه ون مانن تحلیل داده ها صورت گرفت. یافته ها نشان داد که چالش های پیش روی نو معلمان بیشتر حول محور آموزش، تعامل با دانش آموزان، کلاس های چندپایه، آموزش آنلاین، دوره های ضمن خدمت و محتوای درسی بود و طبیعتاً راهکارها نیز در این راستا و موارد برجسته ی دیگری از قبیل استفاده مؤثر از روش های تدریس فعّال، راهکارهای خلّاقانه در حیطه آموزشی – تربیتی، افزایش مطالعه مرتبط با حیطه شغلی، آموزش مهارت های زندگی و راهکارهای کلی که در رابطه با تعامل نو معلمان با والدین و ارتقای مهارت های خود در حوزه تحلیل محتوا و آموزش الکترونیکی است که با بهره گیری از آن ها می توان در حرفه خود مؤثر واقع شد؛ لذا می توان نتیجه گرفت که نو معلمان با سرمایه گذاری روی خود و آموزش های توسعه حرفه ای می توانند دانش و آگاهی و مهارت لازم را برای تبدیل شدن به معلّم حرفه ای را در خود تقویت کنند. همچنین به برنامه ریزان آموزشی توصیه می شود تا برنامه های مناسب تری جهت رفع چالش های نو معلمان طرّاحی و اجرا کنند.
مدلیابی سبک زندگی تحصیلی سلامت محور بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی با نقش میانجی عزت نفس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سبک زندگی تحصیلی سلامت محور چارچوبی ارزشمند در شناسایی مولفه های انگیزشی و پیش بینی سلامت تحصیلی فراگیران می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای عزت نفس در رابطه بین نیازهای بنیادین روانشناختی و سبک زندگی تحصیلی سلامت محور انجام شد. روش ها: مطالعه حاضر، توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال 1400-1399در بر می گیرد که به صورت نمونه گیری در دسترس تعداد ۷۴۴ نفر از بین آنها انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه رفتارهای سبک زندگی تحصیلی سلامت محور، پرسشنامه عزت نفس و پرسشنامه نیازهای بنیادین روانشناختی بود. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که سبک ارتقا دهنده تحصیلی سلامت محور با نیازهای بنیادین روانشناختی (35/0) دارای همبستگی مثبت معنادار و سبک بازدارنده تحصیلی سلامت محور با نیازهای بنیادین روانشناختی (32/0) و عزت نفس (21/0) دارای همبستگی منفی معنادار در سطح 01/0 بود. همچنین عزت نفس در رابطه بین نیازهای بنیادین روانشناختی و سبک زندگی تحصیلی سلامت محور دارای نقش میانجی بود (05/0 >P). نتیجه گیری: بر این اساس در زمینه طراحی اقدامات لازم به منظور ارتقای رفتارهای سبک زندگی سلامت محور در دانش آموزان می توان به تدوین برنامه هایی در جهت اصلاح عزت نفس و نیازهای بنیادین روانشناختی اقدام نمود.
تحلیل ساختار دانشی آموزش مهندسی ایران با رویکرد هم رخدادی واژگان طی سال های 1378 تا 1401(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۹
65 - 89
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تحلیل ساختار دانشی آموزش مهندسی ایران و با استفاده از روش تحلیل هم رخدادی واژگان انجام شده است. جامعه پژوهش شامل 673 مقاله منتشرشده در فصلنامه آموزش مهندسی ایران در بازه زمانی 1378 تا 1401 است. فرایند آماده سازی و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار راور پریمپ، یوسی آی نت، اکسل و اس پی اس اس انجام شد. یافته ها نشان داد که کلیدواژه های برنامه درسی، ارزیابی و آموزش عالی به ترتیب با 72، 53 و 45 تکرار بیشترین فراوانی را داشته اند. تحلیل خوشه ای نشان داد که ساختار دانشی فصلنامه آموزش مهندسی ایران، از هشت خوشه موضوعی تشکیل شده است که عبارتند از: آینده آموزش و آموزش آینده، ارتباط و تأثیر متقابل صنعت و دانشگاه، اخلاق مهندسی، آموزش الکترونیکی، فرایند یاددهی _ یادگیری، مسائل دانشجویی، بازنگری و تحول آموزشی و چالش های اثربخشی آموزشی شامل برنامه درسی، ارزیابی و تضمین کیفیت. نتایج نمودار راهبردی نشان داد که خوشه ششم شامل مسائل دانشجویی و خوشه هشتم، چالش های اثربخشی آموزشی شامل برنامه درسی، ارزیابی و تضمین کیفیت، در منطقه اول قرار گرفته اند و به بیانی دیگر، موضوعات مرکزی و توسعه یافته این حوزه هستند. خوشه های پنجم شامل فرایند یاددهی-یادگیری و هفتم، بازنگری و تحول آموزشی در منطقه دوم قرار گرفتند. این خوشه ها، خوشه های محوری نیستند امّا توسعه یافته هستند. خوشه های دوم شامل ارتباط و تأثیرات متقابل صنعت و دانشگاه و چهارم، آموزش الکترونیکی در قسمت سوم قرار می گیرند. خوشه های قسمت سوم به دلیل دارا بودن مرکزیت و تراکم پایین، از موضوعات حاشیه ای بودند و توجه اندکی را به خود جلب می کنند. همچنین خوشه اول شامل آینده آموزش و آموزش آینده و خوشه سوم، اخلاق مهندسی در منطقه چهارم قرار گرفتند که خوشه های محوری بودند اما توسعه یافته نیستند.
بررسی تطبیقی پیامدهای تربیتی وطن دوستی در شاهنامه و آموزه های اسلامی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی تطبیقی پیامدهای تربیتی وطن دوستی و مولفه های آن در شاهنامه فردوسی و آموزههای اسلامی است. این پژوهش با روش کیفی و از نوع تحلیل اسنادی انجام شد. در بخش یافته ها ابتدا با موضوع وطن دوستی به بررسی مولفه هایی در شاهنامه فردوسی از جمله؛ عشق به وطن، توجه به سرنوشت وطن و حساسیت به آن، دفاع از وطن، ایجاد حس وطن دوستی و افتخار به وطن، ایثارگری در راه وطن، ایجاد حس مثبت نسبت به وطن و آزادی و آزادگی مردمان وطن پرداخته است. همچنین در ادامه در بخش آموزه های اسلامی مولفه هایی همچون امنیت وطن شهر و زندگی، دفاع از وطن، حساسیت بر سرزمین، ارزش ذاتی وطن، حب وطن، اهمیت وجود امنیت و رفاه در وطن مورد بررسی قرار گرفت و در پایان به بررسی و تطبیق تفاوت ها و شباهت های نگاه شاهنامه و آموزه های اسلامی در ارتباط با بحث وطن دوستی پرداخته شد. در نتیجه با الهام از یافته های به دست آمده می توان با آشنایی نسل جدید به ارزش های ملی و دینی خود، بهترین راهکار را جهت حفظ غیرت و عزت وطن، و پاسداری از خاک و میهن در نسل جدید ارائه داد؛ لذا از اهداف این پژوهش، تامین محتوای نظری در جهت استفاده در کتب درسی دوره ابتدایی و متوسطه است.
ذهن آگاهی بدنمند: نگاهی نو به بازآفرینی تجربه های یادگیری، تربیت توجه و تعاملات بینافردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مبانی تعلیم و تربیت سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
135 - 154
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی ذهن آگاهی بدنمند با ابتناء به رویکردهای عصب پدیدارشناسی است. منظور از ذهن آگاهی در معنای امروزی و مدرن، بررسی نتایج پژوهش های علوم مدرن مانند علوم اعصاب، علوم شناختی و علم روانشناسی بالینی در این باره است که حاکی از موفقیت این علوم در بکارگیری ذهن آگاهی در ثبت بهبود فرایندهای مغزی، درمان آسیب های شناختی، بهبود اختلالات روانی - رفتاری بوده است. با وجود این نتایج درخشان و برجسته، تحویل پدیده کل نگر و جامع ذهن آگاهی به جنبه فردی- روانشناختی محض بوسیله این علوم، خوانشی ناکافی از آن ارائه کرده است. بدان معنا که جنبه های اجتماعی-انسانی، اخلاقی و معنوی آن تقلیل می یابند و بسا به مثابه ابزاری برای کنترل و جهت دهی به توجه دانش آموزان، در خدمت استفاده گروه های خاص قرار گیرند که با هدف اصیل ذهن آگاهی در تضاد باشد. ذهن آگاهی عصب پدیدارشناختی، ضمن برسمیت شناختن نتایج علوم اعصاب شناختی و پزشکی بالینی در این زمینه، به سرچشمه های اصیل بودیستی آن وفادار می ماند و ذهن آگاهی مبتنی بر رویکردهای تکاپوآفرینی و بدنمند را که بر رعایت تعادل در تمامی جنبه ها تأکید دارند، پیشنهاد می کند. بنابراین، برای کاربست ذهن آگاهی در آموزش و پرورش، رعایت چند نکته لازم است. نخست؛ ذهن آگاهی، روش بررسی توجه، کشف و معناسازی تجربه است بنابراین، ذهن آگاهی چیزی بیش از بهبود اختلالات خلقی و حالت های ذهنی فردی است. دوم، خاصیت شفابخشی ذهن آگاهی در سلوک اخلاقی و آزادی درونی و در نهایت، توجه به تعامل های بین الاذهانی و رشد پدیده های اجتماعی-اخلاقی همچون شفقت ورزی، مهرورزی به همنوعان و همدلی است. این مقاله ضمن اشاره به خوانش غربی و بودیستی ذهن آگاهی، به تبیین استلزام های تربیتی ذهن آگاهی بدنمند از منظر عصب پدیدارشناسی می پردازد.
اثربخشی رویکرد یادگیری وارونۀ فردی- مشارکتی و شکل ارزشیابی آن بر بازده های سطح بالای شناختی در درس علوم تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف میزان اثربخشی رویکرد یادگیری وارونه مشارکتی، یادگیری وارونه فردی، یادگیری وارونه ارزشیابی از یادگیری و یادگیری وارونه یادگیری از ارزشیابی بر بازده های سطح بالای شناختی دانش آموزان در درس علوم تجربی پایه هفتم انجام شد. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه هفتم شهر همدان بود که از بین آن ها پنج کلاس (شامل 135 نفر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی به چهار گروه آزمایش و یک گروه کنترل تخصیص یافتند. ابزار گردآوری داده ها آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته بود که روایی محتوایی آن ازنظر سه معلم باتجربه احراز و پایایی آن نیز به روش کودر ریچاردسون 20 تایید گردید. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس با کمک نرم افزار SPSS تحلیل گردید. یافته ها نشان دادند میزان یادگیری گروه یادگیری از ارزشیابی در مقایسه با گروه های دیگر بالاتر است، اما در بین سایر گروه های دیگر (گروه یادگیری وارونه فردی، یادگیری وارونه مشارکتی، یادگیری وارونه ارزشیابی از یادگیری و گروه کنترل) در دستیابی به سطوح بالای شناختی در درس علوم پایه هفتم تفاوت معنی داری مشاهده نشد. در نتیجه می توان گفت ادغام راهبرد یادگیری از ارزشیابی در روش یادگیری وارونه، اثربخشی این رویکرد را برای دستیابی به سطوح بالای یادگیری افزایش می دهد.
شناسایی عناصر برنامهٔ درسی استم (علوم، فناوری، مهندسی، ریاضیات) در دورهٔ ابتدایی کشور ایران: رویکردی سنتزپژوهانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۶
191 - 220
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی عناصر برنامهٔ درسی استم در دورهٔ ابتدایی است. داده ها براساس پژوهشی کیفی از نوع سنتزپژوهی و با استفاده از گام های هفت گانهٔ نیومن و گاف (2020) جمع آوری شده اند. قلمروِ پژوهش شامل همهٔ مقالات علمی معتبر مرتبط با موضوع در بازهٔ زمانی ۲۰01-2023 است که در پایگاه های تخصصی و علمی داخل و خارج کشور ثبت شده اند و از میان آن ها، پس از چند مرحله غربالگری و معیار مهارت های ارزیابی حیاتی، ۴۰ منبع به صورت هدفمند انتخاب و کدگذاری و تحلیل شدند. همچنین، عناصر برنامهٔ درسی استم براساس الگوی تارعنکبوتی اکر بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد که منطق رویکرد استم یادگیرنده محور و همسو با نظریهٔ سازنده گرایی است که به دنبال ساختن دیدی کل نگر در دانش آموز به منظور درک و فهم ارتباط بین چهار حوزهٔ علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات است. هدف این رویکرد، کسب مهارت های قرن ۲۱ و پرورش دانش آموزانی است که با مهارت تفکر و حل مسئله بتوانند بر مسائل واقعی دنیای کنونی فائق آیند و راهکارهای مؤثر ارائه دهند. اجرای این روش، نیازمند تغییر نگرش معلمان از رویکردهای سنتی به نوین و آموزش و آماده سازی معلمان است. افزون براین، اجرای گام به گام و تدریجی این رویکرد، حتی در ساختار کنونی، امکان پذیر است. درنهایت، پس از معرفی عناصر برنامهٔ درسی، پیشنهادهایی برای اجرای آن در دورهٔ ابتدایی ارائه شد.
شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه فرهنگ مثبت اندیشی آموزشی معلمان از دیدگاه خبرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبردهای نوین تربیت معلمان سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۶
280 - 241
حوزههای تخصصی:
فرهنگ مثبت اندیشی آموزشی معلمان جوّ همکارانه، سلامت مدرسه، موفقیت تحصیلی دانش آموزان و اثربخشی مدرسه را تسهیل می کند. هدف از این مطالعه شناسایی عوامل توسعه دهنده فرهنگ مثبت اندیشی آموزشی معلمان شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402 بود. این مطالعه با رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناختی انجام شد. حجم نمونه شامل سه نظریه پرداز بین المللی و بیست ویک کارشناس داخلی در حوزه تعلیم وتربیت بود که به طور هدف مند انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. داده های لازم بر اساس اشباع نظری جمع آوری گردید. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، نرم افزار NVivo10 با بهره گیری از کدگذاری (باز، محوری و گزینشی) مورداستفاده قرار گرفت. یافته های این تحقیق حاکی از آن است که هفده عامل بیشترین نقش را در رشد و توسعه فرهنگ مثبت اندیشی آموزشی معلمان در مدارس ایفا می نمایند. این عوامل به ترتیب اولویت عبارت اند از: «کیفیت زندگی معلمان»، «توانمندسازی معلمان»، «ویژگی های انگیزشی»، «ساختار توانمندساز»، «ویژگی های شخصیتی»، «نظارت و راهنمایی»، «تعاملات سازنده»، «آگاهی بخشی»، «ویژگی های اخلاق حرفه ای»، «کیفیت فعالیت های آموزشی و پرورشی»، «بازخورد سازنده»، «کیفیت محیط آموزشی»، «امنیت روانی و شغلی»، «کیفیت برنامه درسی»، «سیاست گذاری های آموزشی»، «شایسته سالاری» و «عدالت سازمانی». در نهایت عوامل شناسایی شده هفده گانه می تواند منشور راهنمای برنامه ریزان و سیاست گذاران آموزشی کشور قرار گیرد. از طرفی، فرهنگ مثبت اندیشی آموزشی معلمان در مدارس زمانی رشد و توسعه پیدا می کند که عوامل مطروحه به طور هماهنگ موردتوجه قرار گیرند.
تجربه ی زیسته ی مادران از تحصیل فرزندان با آموزش برخط در پاندمی کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۲شماره ۱
167-185
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی تجارب مادرانی است که فرزندانشان از آموزش مجازی در دوران کرونا بهره برده اند. روش انجام پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی است. جامعه پژوهش تمامی مادران دارای فرزند مقطع تحصیلی ابتدایی در شهر تهران می باشند که به روش نمونه گیری هدفمند 18 نفر از این مادران در پژوهش شرکت کرده اند. به منظور بررسی تجربه زیسته مادران، از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد و تجزیه و تحلیل داده ها با تحلیل محتوای موضوعی انجام گرفت. یافته های پژوهش در چهار دسته، چالش های آموزش آنلاین (اقتصادی، زیرساختی، خانوادگی، آموزشی و تعهد حرفه ای)، معایب آموزش برخط (تکنولوژی، تحصیلی و روان شناختی)، مزایای آموزش مجازی (خانوادگی، فردی) و راهکارهای ارائه شده (تعاملی و آموزشی) حاصل شد. نتایج نشان داد، آموزش مجازی زیرساخت های لازم جهت آموزش کامل و مناسب را نداشته و بهتر است راهکارها و بسترهای مناسب را برای این نوع آموزش فراهم سازند و از خانواده ها نیز در ارتقای آموزش بهره لازم را ببرند.
رویکردی بر عملکرد شغلی و سایش اجتماعی معلمان ابتدایی
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف رویکردی بر عملکرد شغلی و سایش اجتماعی معلمان ابتدایی اجرا شده است. روش کار: این پژوهش در زمره پژوهش های کتابخانه ای است که با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی از نتایج پایان نامه استخراج شده است. نتایج: نتایج این تحقیق نشان می دهد که با توجه به تحقیقات انجام شده در حوزه عملکرد شغلی و سایش اجتماعی معلمان ابتدایی، نتایج نشان می دهند که بین عملکرد شغلی و سایش اجتماعی معلمان ارتباط معکوس وجود دارد. به عبارت دیگر، هرچه سطح سایش اجتماعی معلمان بیشتر باشد، عملکرد شغلی آن ها کاهش می یابد. این نتیجه نشان می دهد که وجود سایش اجتماعی در محیط کار معلمان ابتدایی می تواند تأثیر منفی بر عملکرد شغلی آن ها داشته باشد. نتیجه گیری: نتیجه گیری می شود که بین عملکرد شغلی و سایش اجتماعی معلمان ابتدایی ارتباط معکوس وجود دارد. این یعنی با افزایش سطح سایش اجتماعی، عملکرد شغلی معلمان کاهش می یابد. بنابراین، برای ارتقای عملکرد شغلی معلمان ابتدایی، لازم است محیط کاری با ایجاد فرهنگ سازمانی مثبت و کاهش سایش اجتماعی تقویت شود.
طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر تربیت عاطفی با رویکرد تربیت مغز
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر تربیت عاطفی با رویکرد تربیت مغز است. روش ها: روش تحقیق پژوهش حاضر کیفی است به گونه ای که از روش سنتزپژوهی استفاده شد و برای رتبه بندی هر کدام از عناصر از آزمون فریدمن استفاده شد. جامعه پژوهش بر اساس اهداف، سؤالات و مراحل پژوهش شامل دو بخش اسناد مکتوب کتابخانه ای و در تعیین رتبه بندی عناصر نه گانه برنامه درسی از 15 معلم جهت امتیاز دهی استفاده شد. در این روش به بررسی و تحلیل تحقیقات انجام شده در زمینه تربیت عاطفی و تربیت مغز پرداخته شد و با شناسایی نقاط اشتراک و افتراق پژوهش های مختلف، تحلیل شد. با استفاده از نرم افزار SPSS (ضریب آلفای کرونباخ)، 748/0 محاسبه شد. یافته ها: در ابتدا جهت یافتن مؤلفه ها، مطالعه و بررسی منابع مرتبط با تربیت عاطفی و رویکرد تربیت مغز با بیش از 60 منبع داخلی و خارجی، در نهایت با 32 منبع به اشباع رسید و 10 مؤلفه اصلی از قبیل، تحریک ذهنی، فعالیت های ذهنی، انعطاف پذیری مغز و اعصاب، علوم مغز و اعصاب، پرادزش های عددی، علوم اعصاب آموزشی، آموزهای اخلاقی، اصل ارتقای عاطفی و تنظیم و کنترل عواطف شناسایی شدند. طبق نتایج آزمون فریدمن جهت رتبه بندی عناصر الگوی برنامه درسی پیشنهادی، معلمان عنصر محتوا را دارای بالاترین اهمیت و رتبه و عنصر هدف را در رتبه دوم معرفی کردند. نتیجه گیری: در نتیجه می توان تربیت عاطفی با رویکر مغز محور را با استفاده از برنامه درسی پیشنهادی برای مدارس ابتدایی بکار گرفت.
Designing and Validating a Model of Professional Learning Community for Secondary Technical and Vocational Schools(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۱, Issue ۲, Summer ۲۰۲۳
120 - 158
حوزههای تخصصی:
The present review aims at designing and validating a model of Professional Learning Community for the technical and vocational schools of the upper secondary level.This research is conducted through a qualitative approach and applies the method of Grounded Theory. A Targeted Selection approach was applied for selecting the documents, including all academic sources related to the subject, which constituted the research statistical population of the study. Sixty titles were selected. In addition, Chain Sampling, one of the methods of Targeted Sampling was applied to select the individuals for the interviews and validation sections. Using the Theoretical Saturation method, seventeen individuals for designing the model and for the first phase of validation and forty-two individuals for the second phase of the validation (which assesses the extent to which the model can be executed) participated. Also, the data collection methods employed in each phase included a Semi-Structured Interview for the first phase and a Researcher-Made Questionnaire for the second phase. For analyzing the documents, Qualitative Content Analysis and for analyzing the interview transcripts Inductive Analysis and the coding of Grounded Theory was applied. Results: The results demonstrated that the structure of the professional learning community includes 21 elements that were identified. The model is delineated in 5 steps Plan, Establish, Implement, Modify and Assess, and is validated in two phases. Validation results illustrated a remarkable degree of consistency between the interviewees in the first (structure and elements of the model) and the second (the degree to which the model is executable) phases
الگوی شایستگی برای گزینش و انتصاب مدیران ستادی آموزش و پرورش در تراز زیرنظام راهبری و مدیریت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۵۵
۱۱۰-۸۷
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتبارسنجی الگوی شایستگی برای گزینش و انتصاب مدیران ستادی آموزش و پرورش در تراز زیرنظام راهبری و مدیریت در سند تحول بنیادین بود. این پژوهش از نوع طرحهای ترکیبی و با رویکرد اکتشافی است. ابزار مورد استفاده در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. داده های حاصل از مصاحبه ها مورد تحلیل مضمون و با روش نظریه داده بنیاد از نوع ساختارگرای چارمز مورد تحلیل قرار گرفته اند. داده های بخش کمی نیز با روش همبستگی پیش بین و با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی مورد تحلیل قرار گرفته اند. به منظور بررسی پرسشنامه از روش روایی محتوایی و روایی صوری استفاده شده و نتایج طی چندین مرحله تعدیل شده اند. نمونه گیری در بخش کیفی به صورت هدفمند و با تکنیک شبکه متخصصان انجام شده است و تعداد 22 نفر از صاحب نظران در مصاحبه شرکت کرده اند. همچنین در بخش کمی جامعه آماری شامل 115 نفر از مدیران ستادی شهر تهران بودند که از میان آنها 86 نفر به روش تمام شماری (سرشماری) انتخاب شدند. یافته ها نشان دادند که در بخش کیفی بر مبنای مصاحبه ها در مجموع 63 شایستگی به منزله شایستگیهای موردنیاز مدیران ستادی شناسایی شدند. در بخش کمی نیز کیفیت کلی مدل اندازه گیری در مجموع با 58 شاخص مورد تأئید قرار گرفت. در نهایت، شاخصهای تأئید شده در قالب 17 زیرمقوله، شش مقوله اصلی و در دو بعد تخصصی و عمومی تعیین و تعریف شدند.