مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
مدارس دخترانه
حوزه های تخصصی:
خوانش دانشآموزان دختر از کدهای پوشش مدرسه در دبیرستانهای دخترانه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوانش دانشآموزان دختر از کدهای اخلاقی مربوط به پوشش در مدارس یا کدهای پوشش مدرسهای، موضوع اصلی این تجقیق است. دو الگوی نظری استوارت هال و پییر بوردیو مبنای نظری این تحقیقاند. مدل هال به ما کمک میکند تا اول، کدها و ارزشهای جاری مدرسهای درباره پوشش را بررسی کنیم. دوم، با تکیه بر این مدل، مقبولیت این کدها در نزد دانشآموزان را از رهگذر مطالعه خوانش آنها از این کدها مورد بررسی و سنجش قرار دهیم. اما، مدل هال قادر نیست درکی از چرایی خوانشهای متنوع ارائه کند. خوانش امری اجتماعی است که متغیرهای اجتماعی آن را تعیین میکند. نظریه بوردیو ابزار نظری مناسبی برای توضیح این خوانشهاست. تکیه بر مفهوم سرمایه فرهنگی بوردیو و نقش آن در تعیین «دسترسی گفتمانی» راهگشاست. فرض اولیه ما این بود که بسته به میزان انواع سرمایههای دانشآموزان خوانش آنها از کدها هم متفاوت است. با تکیه بر مصاحبههای فردی عمیق، در شش مدرسه دخترانه از سه منطقه 1، 6 و 12 تهران در مقطع دبیرستان، دادههای لازم گردآوری و با تکیه بر روش تحلیل تماتیک تجزیه و بررسی شدند. بر اساس نتایج به دست آمده، خوانش مجادلهای (مذاکرهای) در میان دانشآموزان مسلط است. دو سویه از چنین خوانشی وجود دارد: دستهای از دانشآموزان کلیت قوانین پوشش و آرایش موجود در مدارس را نمیپسندند، باوجود این، برای سرکردن اوضاع و اتمام دوره با آن کنار میآیند. هر چند این دسته از دانشآموزان مشارکتی جدی در امور مدرسه ندارند. دسته دوم خوانش مجادلهای از آنِ دانشآموزانی است که کلیت قوانین در مدرسه را میپذیرند اما در شیوه اجرا مخالفاند. آنها فضای مدرسه را به دلیل اصرار بر اجرای سختگیرانه و بدون انعطاف قوانین، ملالآور ارزیابی میکنند.
بررسی رابطه بین نقض قرارداد روان شناختی با رفتار شهروندی سازمانی و نیت جابجایی با نقش تعدیلی فاصله قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افراد نسبت به وعده های داده شده در بدو استخدام حساس هستند و اگر این وعده ها نقض شوند افراد به صورت های متفاوت نسبت به آن واکنش نشان می دهند. این واکنش در جوامع مختلف به دلیل وجود تفاوت های فرهنگی متفاوت است. لذا هدف این تحقیق بررسی رابطه بین نقض قرارداد روان شناختی با رفتار شهروندی سازمانی و نیت جابجایی با نقش تعدیلی فاصله قدرت است. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر شیوه گردآوری داده ها پیمایشی از گروه پژوهش های توصیفی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه معلمان مدارس دخترانه مقطع متوسطه دوم در شهرستان علی آباد کتول تشکیل می دهند که تعداد آن ها برابر با 268 نفر است که حجم نمونه با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 154 نفر به دست آمد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه نقض قرارداد روانی رابینسون و موریسون (2000)، رفتار شهروندی پودساکف و همکاران (1991)، ترک خدمت کامن و همکاران (1979) و فاصله قدرت دورفمن و هاول (1980) است که آلفای کرونباخ همگی آن ها بالای 7/0 می باشد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری مبتنی بر نرم افزار PLS استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد که بین نقض قرارداد روان شناختی و رفتار شهروندی رابطه منفی و بین نقض قرارداد روان شناختی و نیت جابجایی رابطه مثبت وجود دارد. هم چنین فاصله قدرت نقش تعدیل کنندگی در رابطه بین قرارداد روان شناختی با رفتار شهروندی سازمانی و نیت جابجایی ندارد.
فرایند شکل گیری مدارس دخترانه مازندران (1285 1304 شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ اسلام سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۴
۱۲۱-۱۶۴
حوزه های تخصصی:
در پی تحولات سیاسی و اجتماعی سالهای پایانی عصر قاجار، مسائل مربوط به زنان و دختران از جمله وضعیت آموزش، نوع پوشش، سن کم ازدواج و تعدد زوجات مورد توجه نخبگان و فعالان عرصه های اجتماعی قرار گرفت. آموزش دختران که به صورت مکتب خانه ای جریان داشت سهم اندکی در تعلیم و تربیت دختران عهده دار بود، همین امر موجب شد تا برخی زنان فعال اجتماعی در پی تاسیس مدارس نوین دخترانه برآیند. این پژوهش با استفاده از اسناد و منابع اصلی به ویژه بهره مندی از اسناد آرشیوی سعی در بازآفرینی سیر تاریخی تاسیس مدارس دخترانه مازندران از انقلاب مشروطه تا پایان حکومت قاجار را دارد. در مازندران عصر قاجار زنانی چون ملوک کیا در بارفروش (بابل امروزی) و فاطمه وکیلی در ساری در زمینه تاسیس مدارس دخترانه مازندران پیشرو شده و پیدایش اینگونه مدارس مرهون تلاشهای ایشان است. این مدارس در بیشتر شدن نقش زنان و دختران در فعالیت های علمی و اجتماعی سهم بسزایی داشته است.
از زیست گلخانه ای تا بازگشت به عادتواره؛ (تجربه ی زیسته ی تحصیل دانش آموختگان دختر مدارس اسلامی غیرانتفاعی شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی زنان سال بیست و دوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۸۷
33 - 62
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش مطالعه تجربه زیسته تحصیل دختران در مدارس اسلامی غیرانتفاعی دخترانه است. چارچوب مفهومی پژوهش بر اساس مفصل بندی مفاهیمی مانند عادتواره بوردیو، مصرف نمایشی وبلن و همچنین، به هم ریختگی معنایی شوتس و بازاندیشی گیدنز است. این پژوهش به روش تحقیق کیفی و با رویکردی پدیدارشناسانه انجام شده و ابزار تحلیل یافته ها تحلیل مضمونی است. بر پایه روایتهای افراد مورد گفتگو، چهار مضمون اصلی در تجربه آنها عبارت است از: تداوم زیست مرفهانه ذیل برند مدرسه اسلامی در اشاره به مدرسه اسلامی به مثابه بستری برای شکل گیری الگوهای مصرفیِ زیست طبقه مرفه، بازتولید احساس اقلیت بودگی و شکل گیری خرده گفتمان مقاومت در واکنش به نگرش منفی به قشر مذهبی، دینداری آسایش طلبانه و فضایی از آنِ خود در ارتباط با فراهم ساختن ساختارِ انحصاری و فضایی امن برای دینداری و در نهایت، از زیست گلخانه ای تا مواجهه با دیگری و تجربه بازاندیشانه. این مطالعه نشان می دهد هرچند دانش آموختگان این مدارس در رویارویی با تکثر و تنوع بیرون از این مدارس پس از فارغ التحصیلی، ذیل بهم ریختگیِ معنایی تجربه شده در شرایط بازاندیشی قرار می گیرند، اما در نهایت، عادتواره های مرفهانه چارچوب کنشی و تفسیری ایشان را تعریف می کند.
رابطه مهارت مدیریت زمان با استرس شغلی معلمان مدارس دخترانه شهر اردبیل
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
87 - 102
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر باهدف بررسی رابطه مهارت مدیریت زمان با استرس شغلی معلمان مقطع متوسطه مدارس دخترانه انجام گردید. روش تحقیق حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری معلمان زن شهر اردبیل به تعداد 530 نفر بود که از این جامعه آماری براساس جدول نمونه گیری مورگان با روش تصادفی طبقه ای، نمونه ای به تعداد 216 نفر انتخاب گردید. ابزار جمع آوری داده های تحقیق، پرسشنامه استرس شغلی بردبار و پرسشنامه مدیریت زمان کوئین بود. روایی صوری و محتوایی هر دو پرسشنامه با استفاده ازنظر متخصصان و پایایی با روش آلفای کرونباخ که برای استرس شغلی مقدار 87/0 و مدیریت زمان مقدار 76/0 به دست آمد. داده ها با استفاده از آزمونt تک گروهی، ضریب همبستگی و تحلیل واریانس تحلیل گردید. یافته های تحقیق نشان داد بین مهارت مدیریت زمان و استرس شغلی دبیران رابطه معکوس معنی داری وجود دارد؛ وضعیت موجود مهارت مدیریت زمان معلمان در وضع مطلوبی قرار دارد، ولی استرس شغلی معلمان بالاتر از میانگین است؛ معلمان باسابقه کاری بیشتر دارای بیشترین میزان مهارت مدیریت زمان بودند و معلمان با سنین کمتر دارای استرس شغلی بیشتری نسبت به معلمان با سن بالاتر بودند.
مادری جدید و آموزش زنان در عصر رضا شاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عصر رضاشاه آغاز دوران مدرن و ایجاد تحولات بنیادین در پهنۀ اجتماعی ایران است. طرح بیداری زنان در این دوره، حیات اجتماعی آنها به ویژه زنان طبقۀ متوسط و بالای شهرنشین را به اشکال مختلف تحت تأثیر قرار داد. شکل گیری نظام آموزشی نوین و تعمیم یافتن حق تحصیل در مدارس جدید دولتی به دختران، از جمله سیاست های جنسیتی دولت بود که حیات اجتماعی و فردی زنان و دختران شهرنشین را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار داد. نگارندۀ نوشتار پیش رو درصدد بررسی سیاست های آموزشی دولت رضاشاه در حوزۀ زنان نبوده است، بلکه ضمن توضیح سیر برساخته شدن مفهوم مادری جدید، به دنبال پاسخ به این پرسش بوده است که این مفهوم چگونه آموزش زنان را به ضرورت تبدیل کرد و این آموزش از حیث کمّی و کیفی، چگونه از ایدۀ مادری جدید تأثیر پذیرفت. داده های پژوهش که به روش کتابخانه ای- آماری و مبتنی بر احصائیه ها و نشریات جمع آوری شده است، نشان می دهد ایدۀ مادری جدید و نیاز به تغییر در نقش های سنتی زنان، در وهلۀ نخست با تغییر در تعریف رَحِم زنانه از عضوی بیولوژیک به محل جاگذاری نسل آیندۀ کشور و در گام بعدی با ظهور ایدۀ مادر-مربی، یا تربیت زن تحصیل کردۀ خانه دار، آموزش دولتی زنان را از حیث کمّی گسترش داد. البته از حیث کیفی، برنامۀ آموزشی زنان در مدارس دولتی نشان می دهد که آموزش آنها با مردان بسیار متفاوت بوده و با رویکردی ایدئولوژیک، با هدف تربیت همسر و مادر جدید ایرانی تدوین شده بود؛ به همین دلیل کمک چندانی به زندگی حرفه ای و شکل گیری هویت مستقل زنانه نکرده است.
وضعیت شغلی معلمان زن در عصر رضاشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحول در نظام آموزشی عصر رضاشاه ذیل گفتمان دولت مدرن ملی و به تبع آن رشد و گسترش آموزش زنان با هدف تربیت زن و مادر جدید ایرانی، به اشتغال چشمگیر زنان در نظام آموزشی به ویژه به عنوان معلم منجر شد. درباره ضرورت آموزش زنان، رشد سوادآموزی، توسعه مدارس دخترانه و تربیت معلم در دوره رضاشاه تحقیقات ارزنده ای صورت گرفته است، اما آنچه کمتر به آن توجه شده، وضعیت اشتغال زنان معلم و چالش های پیش روی آنها در دوره مذکور است. مسئله اصلی این نوشتار چگونگی وضعیت شغلی معلمان زن در دوره رضاشاه است. پاسخ به این سؤال از مسیر بررسی کمّی و کیفی آموزش معلمان زن، افزایش و کاهش تعداد آنها در مدارس، شرایط استخدام، محدودیت ها و دشواری های آن، وضعیت حقوق آنها و همچنین تفاوت ها و تبعیض های جنسیتی در این حرفه، با تکیه بر اسناد و برخی نشریات این دوره صورت گرفته است. یافته های پژوهش مبتنی بر تجزیه و تحلیل آمار و جداول به دست آمده است و نشان می دهد که آموزش زنان در مقایسه با مردان از اهمیت کمتری برخوردار بود. این مسئله مدارس دخترانه و معلمان زن را با مشکل دائمی کمبود بودجه، دستمزدهای کم و تبعیض جنسیتی در قانون استخدام مواجه کرده بود. فقر مردم و عدم تمکّن مالی برای پرداخت شهریه اندک مدارس ملی دخترانه، به ویژه در ایالات و در نتیجه حقوق پایین و کار زیاد در کنار توأمانیِ اشتغال بیرون از منزل با مسئولیت های زنان در خانه، از دیگر مشکلات معلمان زن بود که گاهی به استعفای آنها منجر می شد.
تأثیر نهادهای آموزشی بر ارتقای جایگاه زنان دوره قاجار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
وضعیت زنان در دوره قاجار به گونه ای بود که از کوچکترین حقوق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی محروم بوده و تحت محدودیت های شدید ناشی از جامعه مردسالار قرار داشتند. یکی از مهمترین دلایلی که زنان را در آن وضعیت قرار داده بود بی سوادی، عدم آگاهی و عدم ارتباط با جامعه بود. به همین دلیل از جمله اولین اقداماتی که توسط زنان نوگرا صورت گرفت ساخت مدارس دخترانه و تلاش برای سوادآموزی دختران و زنان بود. اگرچه تأسیس مدارس دخترانه در آن محیط با اعتراض و واکنش جامعه سنتی مواجه شد، ولی به تدریج و بویژه بعد از انقلاب مشروطه گسترش یافت و تأثیرات مفیدی بر وضعیت زنان گذاشت. هدف پژوهش حاضر بررسی نتایج و پیامدهای تأسیس و گسترش تدریجی نهادهای آموزشی بر وضعیت زنان این مقطع است. از این رو پرسش این است که نهادهای آموزشی چه تأثیری بر وضعیت زنان دوره قاجار داشته است؟ فرضیه این است که نهادهای آموزشی از جمله مدارس دخترانه، باعث سوادآموزی و به تبع آن رشد آگاهی، تغییر نگرش و تلاش برای ایفای نقش بیشتر زنان در جامعه شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که زنانِ تسلیم پذیر و بی ادعای دوره قاجار، با ورود به دوره پهلوی به زنانی مطالبه گر تبدیل شده که مطالباتی مانند حق ورود به جامعه و اشتغال را مطرح کرده اند. روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی است و داده ها به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده اند.