مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
مشارکت تحصیلی
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
157 - 174
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی در افزایش مشارکت تحصیلی با تأکید بر نقش واسطه ای استرس تحصیلی و فرسودگی تحصیلی بود. بدین منظور طی یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل، 40 دانشجو به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه 120 دقیقه ای آموزش دیدند. گروه ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به پرسشنامه های مشارکت تحصیلی، استرس تحصیلی و فرسودگی تحصیلی پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از رویکرد حداقل مربعات جزئی در قالب الگوی علل چندگانه نشانگرهای چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی توانست در قدم اول موجب کاهش فرسودگی تحصیلی و استرس تحصیلی شده و درگام دوم و به شکل غیر مستقیم بر مشارکت تحصیلی تأثیر گذاشته و آن را ارتقا بخشید؛ مدل پیگیری مؤید این اثرات بود. در مجموع مدل مفهومی پژوهش در مرحله پس آزمون، 68 درصد از واریانس مشارکت تحصیلی و در مرحله پیگیری 50 درصد از واریانس مشارکت تحصیلی را تبیین کرد. در رابطه با این نتایج می توان گفت برنامه آموزشی از این جهت مؤثر واقع شده است که در این برنامه شرکت کننده ها هشیاری بدون قضاوتشان ارتقا می یافت و آنها در مواجهه با چالش ها اطلاعات بیشتری را در نظر می-گرفتند. مشاوران با در نظرداشتن این الگو می توانند بر مشارکت تحصیلی دانشجویان تأثیر بگذارند.
نقش واسطه ای نیازهای اساسی روان شناختی در رابطه بین فرهنگ مدرسه و مشارکت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مشارکت تحصیلی دانش آموزان می تواند تحت تأثیر عوامل متعددی مانند نیازهای اساسی روان شناختی و فرهنگ مدرسه قرار گیرد؛ بنابراین هدف از انجام این پژوهش، بررسی نقش واسطه ای نیازهای اساسی روان شناختی در رابطه بین فرهنگ مدرسه و مشارکت تحصیلی دانش آموزان بود. روش: پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره متوسطه شهر قائن در سال تحصیلی 1398- 1397 بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، تعداد 380 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در این مطالعه از پرسشنامه فرهنگ مدرسه الساندرو و ساد (1997)، سیاهه مشارکت تحصیلی سالملا-آرو و اوپادایایا (۲۰۱۲) و مقیاس نیازهای اساسی روان شناختی لاگواردیا همکاران (۲۰۰۰) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری با نرم افزار Spss نسخه 24 و Amos نسخه 24 در سطح معنی داری 05/0=α استفاده شد. یافته ها: طبق نتایج، فرهنگ مدرسه اثر مستقیم و معنی داری بر نیازهای اساسی روان شناختی (0/803=β، 0/01>P) و مشارکت تحصیلی (40/477=β، 0/01>P) دارد. همچنین نیازهای اساسی روان شناختی نیز اثر مستقیم و معنی داری بر مشارکت تحصیلی (0/292=β، 0/01>P) دارد. بر این اساس نتیجه گرفته می شود که فرهنگ مدرسه از طریق متغیر میانجی نیازهای اساسی روان شناختی، اثر غیرمستقیم بر مشارکت تحصیلی دانش آموزان دارد (0/234=β، 0/01>P) . نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه می توان گفت نیازهای اساسی روان شناختی و فرهنگ مدرسه موجب افزایش مشارکت تحصیلی می شوند. همچنین نیازهای اساسی روان شناختی بر رابطه بین فرهنگ مدرسه و مشارکت تحصیلی، می افزاید.
مدل یابی روابط ساختاری کمک طلبی تحصیلی دانش آموزان بر اساس خودتعیین گری و شکفتگی: نقش میانجی مشارکت تحصیلی و باورهای انگیزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در عصر حاضر کیفیت و کمیت تحصیل، نقش مهمی در آینده فرد ایفا می کند و از جمله راهبردهای یادگیری مؤثر و مناسب، کمک طلبی یا جست و جوی کمک تحصیلی از دیگران است. هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل ساختاری کمک طلبی تحصیلی بر اساس خودتعیین گری و شکفتگی با نقش میانجی مشارکت تحصیلی و باورهای انگیزشی دانش آموزان بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بود که 454 نفر از آنان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه مورد مطالعه در این پژوهش شرکت کردند. افراد نمونه به پرسش نامه های کمک طلبی رایان و پنتریچ (1997)، نیازهای اساسی خودتعیین گری ایلاردی، لئون، کیسر و رایان (1993)، مقیاس شکفتگی داینر و همکاران (2008)، مقیاس مشارکت تحصیلی شوفلی و بکر (2006)، و پرسشنامه باورهای انگیزشی پنتریچ و همکاران (1991)، پاسخ دادند. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، داده های استخراج شده با استفاده از الگوسازی معادلات ساختاری بررسی و تحلیل شدند. یافته ها: برآیندها نشان دادند که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. نتایج بین خودتعیین گری، شکفتگی، مشارکت تحصیلی و باورهای انگیزشی با کمک طلبی رابطه معنادار نشان دادند (0/01> P) و همچنین نتایج آزمون بوت استراپ نشان داد اثر غیرمستقیم خودتعیین گری بر کمک طلبی از طریق باورهای انگیزشی 0/147 و اثر غیرمستقیم شکفتگی بر کمک طلبی از طریق باورهای انگیزشی 0/139 است که در سطح 0/01 معنا دار است. نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که خودتعیین گری و شکفتگی به طور مستقیم بر کمک طلبی دانش آموزان مؤثر هستند و اثر غیرمستقیم خودتعیین گری و شکفتگی از طریق باورهای انگیزشی به ارتقا رفتار کمک طلبی در دانش آموزان کمک می کند.
مدل علّی مشارکت تحصیلی بر اساس حمایت تحصیلی و سرمایه روان شناختی دانشجویان دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
144 - 127
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه علّی حمایت تحصیلی با مشارکت تحصیلی با نقش میانجی سرمایه روان شناختی انجام شد. به این منظور، 230 نفر (108 زن، 122 مرد) از دانشجویان دانشگاه فرهنگیان کردستان با روش نمونه گیری تصادفی منظم انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس حمایت تحصیلی ساندز و پلانکت، پرسشنامه سرمایه روان شناختی لوتانز و آولیو و پرسشنامه مشارکت تحصیلی ریو جمع آوری شدند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری از طریق نرم افزارAmos استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مدل با داده های پژوهش برازش مناسبی دارد. با توجه به یافته ها، مسیر مستقیم حمایت تحصیلی به مشارکت تحصیلی؛ سرمایه روان شناختی به مشارکت تحصیلی و حمایت تحصیلی به سرمایه روان شناختی، معنی دار (01/0>P) بود. مسیر غیرمستقیم از حمایت تحصیلی به مشارکت تحصیلی به واسطه سرمایه روان شناختی نیز معنی دار. درمجموع، نتایج این تحقیق نشان داد که حمایت تحصیلی با اثرگذاری بر سرمایه روان شناختی، می تواند منجر به مشارکت فعال دانشجویان در فعالیت های درسی و آموزشی شود.
تدوین مدل مشارکت تحصیلی بر اساس خودارزشیابی مرکزی و سرمایه های تحولی با نقش میانجی کمک طلبی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
7 - 30
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین رابطه بین خودارزشیابی مرکزی و سرمایه های تحولی با مشارکت تحصیلی و نقش میانجی کمک طلبی تحصیلی انجام شد. جامعه آماری آن شامل کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 1400-1401 در دانشگاه بوعلی سینا همدان بود. گروه نمونه که شامل 387 نفر بود با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. و به پرسشنامه سرمایه های تحولی (موسسه پژوهشی مینه-سوتا، 2005) ، پرسشنامه خودارزشیابی مرکزی(جاج و همکاران، 2003)، پرسشنامه کمک خواهی تحصیلی(قدم پوروسرمد، 1385) و پرسشنامه مشارکت تحصیلی (شافلی و همکاران، 2002) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد، خودارزشیابی مرکزی و سرمایه های تحولی با بعد پذیرش کمک طلبی و مشارکت تحصیلی رابطه مثبت و معنادار و با بعد اجتنابی کمک طلبی رابطه منفی و معناداری دارند. بین بعد پذیرش کمک طلبی و مشارکت تحصیلی رابطه مثبت و معنادار و بین بعد اجتنابی کمک طلبی و مشارکت تحصیلی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. بعد پذیرش کمک-طلبی تحصیلی و بعد اجتنابی کمک طلبی تحصیلی در ارتباط بین خودارزشیابی و مشارکت تحصیلی و سرمایه های تحولی و مشارکت تحصیلی نقش واسطه ای معناداری دارند. بر اساس این یافته می توان اینگونه استنتاج کرد که با تقویت سرمایه های تحولی درونی و بیرونی و خود ارزشیابی مرکزی فرد، بعد پذیرش کمک طلبی افزایش و بعد اجتنابی آن کاهش می یابد. این عوامل می توانند در تعامل با یکدیگر مشارکت و درگیری تحصیلی افراد را نیز افزایش دهند.
اثر تعدیل کننده خودکارآمدی در رابطه بین والدین – فرزند و مشارکت تحصیلی با در نظر گرفتن متغیر میانجی سازگاری یادگیری در بین دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان نوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی اثر تعدیل کننده خودکارآمدی در رابطه بین والدین – فرزند و مشارکت تحصیلی با در نظر گرفتن متغیر میانجی سازگاری یادگیری در بین دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان نوشهر می باشد. تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، از نوع توصیفی - همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل والدین و دانش آموزان مدارس دخترانه در دوره متوسطه اول در شهرستان نوشهر به تعداد 2000 نفر دانش آموز و 2000 نفر والدین بودند که از این تعداد 384 نفر به عنوان نمونه آماری با استفاده از روش تصادفی خوشه ای برای دانش آموزان و 384 نفر به روش تصادفی ساده برای والدین بر اساس فرمول کوکران انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های ارتباط والدین– فرزند (بارنزوا و اوسون، 1982)، سازگاری یادگیری (لینبین، 2008)، خودکارآمدی (ژانگ، 2010) و مشارکت تحصیلی (اسکافلی، 2002) می باشد. برای تجزیه و تحلیل از نرم افزارهای spss 26 و lisrel استفاده شد. نتایج نشان داد بین روابط والدین – فرزند و مشارکت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان نوشهر ارتباط معنی داری وجود دارد. همچنین بین والدین – فرزند و مشارکت تحصیلی با در نظر گرفتن نقش میانجی سازگاری یادگیری دانش آموزان دره متوسطه شهرستان نوشهر ارتباط معنی داری وجود دارد. در نهایت بین والدین –فرزند و مشارکت تحصیلی با در نظر گرفتن نقش میانجی خودکارآمدی یادگیری دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان نوشهر ارتباط معنی داری وجود ندارد.
اثربخشی روش تدریس معکوس بر پیشرفت تحصیلی درس ریاضی و مشارکت تحصیلی دانش آموزان پایه ششم
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر تبیین اثربخشی روش تدریس معکوس بر پیشرفت تحصیلی درس ریاضی و مشارکت تحصیلی دانش آموزان پایه ششم بود. روش : پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش نیمه تجربی، با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان پایه ششم شهرستان سرچهان بود. که با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی دو مدرسه انتخاب؛ و سپس دانش آموزان پایه ششم این دو مدرسه به صورت تصادفی و جایگزینی به دو گروه آزمایش(25 نفر) و کنترل(25 نفر) تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده ها آزمون ریاضی استاندارد شده پایه ششم ابتدایی و پرسشنامه مشارکت تحصیلی بود. بعد از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش طی 10 جلسه به روش تدریس معکوس و گروه کنترل به روش سنتی آموزش دیدند. جهت تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس) استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد در پس آزمون میانگین نمرات پیشرفت تحصیلی ریاضی و مشارکت تحصیلی دانش آموزانی که با روش تدریس معکوس آموزش دیده بودند به طور معنی دار ی بیشتر از میانگین نمرات دانش آموزانی بود که با روش سنتی آموزش دیدند. نتیجه گیری: روش تدریس معکوس بر مشارکت تحصیلی و ابعاد آن و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان تاثیر مثبت دارد.