فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: اگرچه پژوهش ها پیش از این به برخی ابعاد یادگیری زبان خارجی در نارساخوانی پرداخته اند، هیچ پژوهشی در ایران تاکنون دیدگاه دانش آموزان دارای نارساخوانی را در این زمینه بررسی نکرده، و دیدگاه والدین این دانش آموزان نسبت به تجارب زبان آموزی فرزندانشان نیز، با وجود اهمیت بسیار، در سطح بین المللی مغفول مانده است. پژوهش حاضر به منظور ارائه تحلیلی کیفی از تجربه های زبان آموزی دانش آموزان نارساخوان اجرا شد. . روش: پژوهش حاضر بخشی از پژوهشی بزرگتر با هدف آموزش زبان انگلیسی با روش آوایی چندحسی به دانش آموزان دارای نارساخوانی است. در این پژوهش، پس از اتمام دوره آموزشی، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با نه نفر، شامل پنج دانش آموز دارای نارساخوانی و چهار مادر، که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند انجام گرفت. سپس، متن مصاحبه ها پیاده سازی و با نرم افزار مکس کیو دی ای 2018 به روش تحلیل مضمون مورد بررسی قرار گرفت و مضامین فرعی به دست آمده درنهایت تحت عنوان 10 مضمون طبقه بندی شدند. همچنین مروری نظام یافته از مقاله های چاپ شده در مجلات علمی درباره نارساخوانی و مشکلات یادگیری زبان خارجی انجام شد. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج مرور نظام یافته نشان داد که بیشترین مشکلات پیش روی زبان آموزان دارای نارساخوانی، مشکل در املاء، خواندن، دستور، و به یاد سپردن واژگان زبان خارجی است. همچنین، بر اساس نتایج تحلیل مصاحبه ها، دانش آموزان تجربه ناخوشایندی از یادگیری زبان انگلیسی در مدرسه دارند. در مقابل، دانش آموزان و مادران اثربخشی روش آوایی چندحسی در آموزش زبان انگلیسی را گزارش کردند. علاوه بر این، مادران تجربه مادری خود را تجربه سختی می دانستند چراکه رابطه مادر-فرزندی آنها دچار تنش بود. همچنین، در مواردی تناقض هایی میان دیدگاه های مادران و دانش آموزان ملاحظه شد.
بررسی نقش خوش بینی تحصیلی، باورهای فراشناختی و تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی خودناتوان سازی دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
135 - 159
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی خود ناتوان سازی بر اساس خوش بینی تحصیلی، باورهای فراشناختی و تنظیم شناختی هیجان در دانش-آموزان دارای اختلال یادگیری بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری 540 دانش آموز دچار انواع اختلال یادگیری پایه سوم تا پنجم ابتدایی ارجاع داده شده به مرکز اختلال یادگیری آموزش و پرورش بوشهر در سال تحصیلی 1398-1397 بود. از میان آن ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده ۲۲۵ نفر که ویژگی های لازم را داشتند انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل، پرسشنامه تنطیم شناختی-هیجانی گارنفسکی و همکاران (2001)، پرسشنامه باورهای فراشناختی ولز و کاترایت (2004)، پرسشنامه خوش-بینی تحصیلی شیرر و کارور (1985) و مقیاس خودناتوان سازی تحصیلی میدگلی (2000) بود. داده های حاصل از اجرای پرسشنامه ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که خوش بینی تحصیلی، باورهای فراشناختی و تنظیم شناختی هیجان توان پیش بینی خود ناتوان سازی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری دارند(156/0=R2؛001/0˂ P). این نتایج نشان می دهد که وجود خوش بینی تحصیلی، باورهای فراشناختی و همچنین تنظیم شناختی پایین در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری با ایجاد تعلل در تکالیف تحصیلی و عدم ایجاد انگیزه مثبت، نقش مؤثری در خود ناتوان سازی، افت تحصیلی و بالطبع تداوم این اختلال در این دانش آموزان می شود. لذا می توان از طریق آموزش و اعمال روش های مناسب تربیتی، موجبات عملکرد تحصیلی بهتر و سلامت روانی این دانش آموزان را فراهم آورد و همچنین زمینه پیشرفت همه جانبه ای را برای دانش آموزانی که از لحاظ خود ناتوان سازی پایین هستند را مهیا کرد.
تاثیر روش شاو(Shaw )بر بهبود سرعت پردازش دانش آموزان با عملکرد ذهنی مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه وهدف : پژوهشی با روش شاو بر بهبود سرعت پردازش در کودکان با عملکرد ذهنی مرزی انجام نشده است. هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر روش شاو ( Shaw ) بر بهبود سرعت پردازش دانش آموزان با عملکرد ذهنی مرزی ( BIF ) پایه اول دبستان بود. روش : جامعه آماری این پژوهش را تمام کودکان با عملکرد ذهنی مرزی شهر اصفهان که در سال تحصیلی 96-95 تشکیل می داد.در چارپوب طرح تجربی تک آزمودنی خطوط پایه چندگانه با ورود پلکانی، 4 دانش آموز از یکی از مدارس اصفهان با استفاده از 2 ابزار تشخیصی مصاحبه بالینی ساختار یافته و مقیاس هوش کودکان وکسلر ویرایش چهارم ( WISC-IV ) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. افراد انتخاب شده به صورت یک نفره، طی 16 جلسه تحت آموزش روش شاو قرار گرفتند وهمه افراد در سه مرحله (قبل از آموزش،مرحله آموزش وپیگیری) به وسیله مقیاس هوش کودکان وکسلر ارزیابی شدند.داده ها مبتنی بر روش مورد منفرد تحلیل شد. یافته ها :نتایج تجزیه وتحلیل نشان داد که روش شاو به طور معناداری در بهبود سرعت پردازش کودکان با عملکرد ذهنی مرزی موثر است. نتیجه گیری : با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که روش شاو، گزینه مناسبی برای بهبود سرعت پردازش کودکان با عملکرد ذهنی مرزی است.
اثربخشی برنامه اوقات فراغت عرش بر حافظه کاری، ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کم توانی ذهنی تمام جنبه های زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد در حالی که استفاده از برنامه اوقات فراغت با نتایج مؤثری همراه است. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی برنامه اوقات فراغت عرش بر حافظه کاری، ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی بود. این پژوهش، یک مطالعه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. در این پژوهش 30 دختر کم توان ذهنی که به روش نمونه گیری تصادفی از مدارس استثنایی شهر اصفهان انتخاب شده بودند، شرکت داشتند. آزمودنی ها به دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش، برنامه اوقات فراغت عرش را در 16 جلسه دریافت کردند، در حالی که به گروه کنترل این آموزش ارائه نشد. ابزارهای پژوهش، مجموعه آزمون حافظه کاری برای کودکان (1396)، آزمون هوشی وکسلر کودکان (2003) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی (1990) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که برنامه اوقات فراغت عرش بر حافظه کاری، ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی آزمودنی ها تاثیر معناداری معناداری داشت (0/001>p). بر اساس یافته ها، برنامه اوقات فراغت عرش حافظه کاری، ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی را بهبود بخشید. بنابراین، می توان از این برنامه به منظور ارتقای حافظه کاری، ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی چنین دانش آموزانی بهره برد و برنامه ریزی برای استفاده از برنامه اوقات فراغت عرش برای آنها اهمیت ویژه ای دارد.
نقش پیش بینی کنندگی اقدام برای رشد فردی در سازگاری دانش آموزان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش پیش بینی کنندگی اقدام برای رشد فردی در سازگاری دانش آموزان نابینا بود. روش: شرکت کنندگان در پژوهش 120 نفر از دانش آموزان نابینای 14 سال به بالای شهر تهران بودند که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه اقدام برای رشد فردی روبیتچک (1998) و پرسشنامه سازگاری دانش آموزان دبیرستانی( AISS) سینها و سینگ (1993) را با کمک پرسشگر تکمیل کردند. داده ها با استفاده از SPSSو آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. نتایج: یافته ها نشان داد بین اقدام برای رشد فردی با سازگاری دانش آموزان رابطه وجود دارد نتایج تحلیل رگرسیون بین اقدام برای رشد فردی با سازگاری دانش آموزان، مقدار آماره Fبدست را برابر با 49/46 نشان داد که در سطح آلفای کوچکتر از 0/01 معنی دار است. و مقدار ضریب رگرسیونی استاندارد شده ( Beta) برای مولفه آمادگی برای تغییر برابر با 2/218-، برنامه ریزی برابر با 3/420- ، استفاده از منابع برابر با 3/727- و برای مولفه رفتار هدفمند برابر با 0/010 می باشد. بنابراین با توجه به مقدار آماره های tبدست آمده، به جز برای مولفه رفتار هدفمند برای سایر مولفه ها معنی دار می باشد . نتیجه گیری : نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که اقدام برای رشد فردی به طور معنی داری قادر است سازگاری دانش آموزان را پیش بینی کند همچنین مولفه های اقدام برای رشد فردی به طور مجزا، به جز مولفه رفتار هدفمند، قادر به پیش بینی سازگاری دانش آموزان نابینا بودند.
بررسی مقایسه رضامندی زوجیت مادران دارای یک فرزند با آسیب بینایی با مادران دارای بیش از یک فرزند با آسیب بینایی و مادران کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه رضامندی زوجیت مادران دارای یک فرزند با آسیب بینایی با مادران دارای بیش از یک فرزند با آسیب بینایی و مادران کودکان عادی بود. پژوهش حاضر توصیفی، از نوع علّی- مقایسه ای بود و جامعه مورد مطالعه در این پژوهش شامل مادران کودکان عادی و مادران دارای دانش آموزان با آسیب بینایی شهر تهران و کرج در سال تحصیلی 96-1395 به تعداد 537 نفر بودند. در پژوهش حاضر از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 224 نفر به دست آمد. از این تعداد در مجموع 120 نفر دارای یک فرزند با آسیب بینایی و 104 نفر نیز دارای بیش از یک فرزند با آسیب بینایی و 120 نفر نیز مادران کودکان عادی بودند. ابزار این تحقیق پرسشنامه رضامندی زوجیت افروز (1395) بود. روش آماری مورد استفاده در پژوهش، تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) بود. نتایج نشان داد که بین سه گروه مادران در رضامندی زوجیت (نمره کل) در سطح معناداری (01/0>p) اختلاف معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین سه گروه مادران در خرده مقیاس های رضامندی زوجیت در سطح معناداری (01/0> p) اختلاف معنی داری وجود دارد. بر این اساس می توان نتیجه گیری کرد که بین رضامندی زوجیت مادران دارای یک فرزند با آسیب بینایی با مادران دارای بیش از یک فرزند با آسیب بینایی و مادران کودکان عادی تفاوت معنادار وجود دارد و محققان می توانند با بررسی ویژگی های فوق، زمینه مداخلات روانشناختی را فراهم آورند.
مطالعه آنتروپومتری نسبت انگشت اشاره به حلقه (D4:D2) دست چپ پسران سالم و عقب مانده ذهنی 7 تا 10 سال در اقوام سیستانی ساکن شهرستان زابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده : هدف:نسبت طول انگشتان می تواند در تشخیص عقب ماندگی ذهنی بکار رود. طول انگشتان یکی از پارامترهای مورد استفاده در علم آنتروپومتری است، علمی که به سنجش ابعاد خطی و زاویه ای بدن انسان می پردازد. مطالعه حاضر به منظور بررسی نسبت های آنتروپومتریک طول انگشتان اشاره و حلقه در افراد سالم و عقب مانده ذهنی انجام شد تا بتواند کمکی به جلوگیری و تشخیص زود هنگام این بیماری باشد و نیز آرشیوی از داده های عددی برای کمک به جراحی های دست و صنعت ساخت انگشتان یا دست مصنوعی مرتبط با این قوم در اختیار قرار دهد. روش:در این پژوهش تعداد 180 پسر 7 تا 10 ساله سالم و عقب مانده ذهنی در سه گروه سنی 8-7 ، 9-8 و 10-9 سال مورد بررسی قرار گرفتند. فاصله بین نوک انگشتان تا بند انتهایی با کولیس دیجیتال اندازه گیری شد. داده ها با نرم افزارهای EXCEL 2007، SPSS 16و Minitab 16پردازش شد. میانگین داده ها ونسبت طول انگشت دوم به چهارم ( 2D:4D )در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت و نمودارهای مربوطه محاسبه و رسم شد. یافته ها:نتایج نشان داد میانگین طول انگشتان دست چپ پسران سالم از پسران عقب مانده ذهنی بیشتر می باشد. بنابراین در سنین مورد مطالعه یکسان، می توان گفت که پسران سالم از نظر مورفولوژی انگشتان طویل تری نسبت به پسران عقب مانده ذهنی دارند. نتیجه گیری:این مطلب می تواند برای پیشگویی و تشخیص زود هنگام عقب ماندگی ذهنی مورد استفاده قرار گیرد .
اثربخشی آموزش مثبت نگری بر باورهای غیرمنطقی و شادکامی مادران کودکان ناشنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تولد فرزند ناشنوا، خانواده به ویژه مادران را با شرایطی مواجه می کند که لازم است به وضعیت روانشناختی آنان توجه بیشتری شود. روان درمانی مثبت گرا رویکردی در روان درمانی است که با ایجاد توانمندی ها و هیجانات مثبت همراه است و در آن سعی می شود با افزایش معنا در زندگی به تسکین آسیب های روانی و افزایش شادکامی پرداخته شود. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مثبت نگری بر باورهای غیرمنطقی و شادکامی مادران کودکان ناشنوا در شهر قزوین در سال 1396 انجام گرفت. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و فاقد مرحله پیگیری بود. جامعه شامل کلیه مادران دارای کودکان ناشنوا بود که از این میان 34 نفر به شیوه در دسترس انتخاب و با توجه به ملاک های ورود( سن مادر، جنس، تحصیلات ، معیار شنوایی مادران، سن کودک و دووالدی بودن خانواده ها) دردو گروه آزمایش(17 نفر) و کنترل(17نفر) تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه مثبت نگری خدایاری فرد و غباری بناب(1391)، پرسشنامه باورهای غیر منطقی جونز(1969) و پرسشنامه شادکامی آکسفورد(1989) بود. آموزش مثبت نگری در قالب ده جلسه نود دقیقه ای به صورت هفته ای یک جلسه، در گروه آزمایش اجرا شد. در پایان برای دو گروه پس آزمون اجرا گردید. روش تجزیه و تحلیل داده ها کوواریانس چند متغیری بود. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش مثبت نگری نتوانسته است باورهای غیرمنطقی را کاهش دهد و تاثیری بر شادکامی نیز نداشته است. نتیجه گیری: بدین ترتیب می توان گفت احتمالا مثبت نگری در کاهش باورهای غیرمنطقی و افزایش شادکامی مادران کودکان ناشنوا موثر نمی باشد.
مروری بر راهنمای طبقه بندی و تشخیصی سلامت روان و اختلالات تحولی دوران نوزادی و ابتدای کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف از این مطالعه، معرفی راهنمای طبقه بندی و تشخیصی سلامت روان و اختلالات تحولی دوران نوزادی و ابتدای کودکی و مرور اجمالی تغییرات آن در آخرین ویراست است. برای این منظور این راهنما و مطالعات مربوط به آن با استفاده از روش مرور سیستماتیک در پایگاه های اطلاعاتی Direct, PubMed, Google scholar Science و با استفاده از کلید واژه های DC:0-5, infancy disorders, childhood disorders و classification مورد بررسی قرار گرفت. پس از جمع آوری منابع، این راهنما از جنبه های تاریخچه ای و شیوه طبقه بندی با سایر نظام های رایج طبقه بندی اختلالات روانی یعنی ویراست پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( DSM ) و طبقه بندی بین المللی بیماری ها ( ICD ) مقایسه شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آخرین ویراست راهنمای طبقه بندی و تشخیصی سلامت روان و اختلالات تحولی دوران نوزادی و ابتدای کودکی نسبت به دو نظام تشخیصی دیگر مقایسه شده، دقت و جامعیت بیشتری در طبقه بندی اختلالات مربوط به 6 سال ابتدای کودکی دارد. همچنین امکان تطبیق این نظام های طبقه بندی وجود دارد که به دقت عمل متخصصان برای تشخیص اختلالات کمک می کنند.
بررسی و مقایسه دانش واژگانی کودکان ناشنوا و شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، دانش واژگانی خوانداری کودکان ناشنوای عمیق در دو گروه 9-10 و 10-11 ساله را با دو گروه از کودکان شنوای 9-10 و 10-11 ساله همتای زبانی آن ها در مدرسه باغچه بان شهر ایلام مورد مقایسه و بررسی قرار می دهد. روش: پژوهش حاضر از نوع علی-مقایسه ای می باشد. عملکرد 16 دانش آموز پسر ناشنوای 9-1 1 ساله و 16 دانش آموز پسر شنوای 9-11 ساله در آزمون دانش واژگانی که مشتمل بر دو زیر آزمون تشخیص واژگانی و کاربرد واژگانی است [B1] ، مورد بررسی و [B2] مقایسه قرارگرفت. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون تی مستقل نشان داد که عملکرد آزمودنی های شنوا در هر دو گروه سنی در مقایسه با عملکرد کودکان ناشنوای همتای آن ها در هر دو آزمون تشخیص واژگانی [B3] ( p ≤ 0/05 ) و کاربرد واژگانی ( p ≤ 0/05 ) [B4] به طور معنی داری بهتر بود. نتیجه گیری : نتایج پژوهش نشان می دهد که کودکان ناشنوا در مقایسه با کودکان شنوا نه تنها واژه های کمتری می دانند بلکه عمق دانش آن ها نسبت به این واژه ها نیز کمتر است. علاوه براین، مقایسه دو آزمون نشان دهنده کارامدی تکلیف تشخیص واژگانی به عنوان ابزاری جهت سنجش دانش معنایی واژگانی است .
اثربخشی قصه درمانی بر تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: برای مقابله با مشکلات ناشی از آسیب های بینایی از جمله استرس، سرخوردگی و سایر مشکلات روان شناختی و سازگاری اجتماعی و فردی، نیاز به تا ب آوری و تنظیم شناختی هیجانی است. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر، تأثیر آموزش قصه درمانی بر تا ب آوری و تنظیم شناختی هیجانی دانش آموزان نابینا بود. روش: این پژوهش از نوع روش نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایشی و گروه گواه انجام گرفت. جامعه آماری مطالعه حاضر، شامل دانش آموزان مجتمع آموزشی نابینایان نرجس شهر تهران در سال 139۹ - 1398 بود. 30 نفر از افراد واجد شرایط به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه کنترل ) 15 نفر ( و گروه آزمایشی ) 15 نفر ( جایگزین شدند. گروه آزمایشی ۱۰ جلسه قصه درمانی را به صورت گروهی دریافت نمودند و گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکردند. در این پژوهش، برای جمع آوری داده ها، از مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون ) ۲۰۰۳ ( و تنظیم شناختی هیجانی گارنفسکی و کرایج ) ۲۰۰ ۶ ( استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار spss 20 استفاده گردید. برای تحلیل داده های پژوهش از تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد. مقادیر احتمال کمتر از ۰۵/ ۰ از نظر آماری معنادار در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج داده های پژوهش نشان داد که قصه درمانی در افزایش تاب آوری ) کل(، شایستگی فردی، اعتماد به غرایز فردی و تحمل عاطفه منفی، پذیرش و تغییر در روابط، کنترل، تأثیرات معنوی مؤثر است ) ۰۵/ p> 0 (. همچنین، نتایج پژوهش بیانگر آن بود که قصه درمانی در افزایش تنظیم شناختی هیجانی ) کل(، توجه مثبت مجدد، متمرکز بر برنامه ریزی،بازنگری و ارزیابی مجدد به صورت مثبت و در کاهش ابعادی چون خود را مقصر دانستن، نشخوار فکری، تحت نظر قرار دادن، فاجعه آمیز تلقی کردن و مقصر دانستن دیگران اثربخش بود ) ۰۵/ .)p> 0 نتیجه گیری: براساس یافته های به دست آمده می توان گفت، قصه درمانی روش کارآمدی در بهبود تاب آوری و بهبود تنظیم شناختی هیجانی در دانش آموزان نابینا بود.
بررسی تأثیر برنامه ی آموزشی چندرسانه ای مبتنی بر داستان اجتماعی و الگوبرداری ویدئویی بر مهارت استفاده از قاشق و چنگال در دانش آموزان کم توان هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
101 - 139
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر برنامه ی آموزشی چندرسانه ای مبتنی بر داستان اجتماعی و الگوبرداری ویدئویی بر مهارت استفاده از قاشق و چنگال در دانش آموزان کم توان هوشی بود. این پژوهش یک طرح تجربی تک آزمودنی از نوع طرح چند خط پایه با استفاده از آزمودنی های مختلف بوده و جامعه آماری آن کلیه ی دانش آموزان کم توان هوشی پایه اول دبستان در سال 1398-1397 در آموزشگاه استثنایی باغچه بان شهرستان مینودشت در استان گلستان بودند که با استفاده از مقیاس رفتار سازشی انجمن آمریکایی کم توانی هوشی و روش نمونه گیری در دسترس 4 دانش آموز (2 دختر و 2 پسر) دارای کم توانی هوشی با هوش بهر بین 70-50 به عنوان آزمودنی های پژوهش انتخاب شدند. سپس از پرسشنامه محقق ساخته ی تاریخچه فردی برای بررسی ویژگی های جمعیت شناختی و از نسخه چهارم مقیاس هوش وکسلر کودکان برای سنجش هوش بهر آن ها استفاده شد. ابزار مورداستفاده برای تعیین میزان تسلط آزمودنی ها بر مهارت های استفاده از قاشق و چنگال، چک لیست محقق ساخته ی استفاده از وسایل غذا خوردن بود که با رجوع به مقیاس رفتار سازشی انجمن آمریکایی کم توانی هوشی و دفترچه ی مهارت آموزی دانش آموزان کم توان هوشی سازمان آموزش وپرورش استثنایی کشور، ساخته شد. همچنین برای تجزیه وتحلیل داده ها، از روش تحلیل نموداری و ترسیمی استفاده شده و پس از رسم نمودارها با استفاده از نرم افزار R، اثرات متغیر مستقل بر متغیر وابسته از طریق تحلیل روند نمودار بررسی گردید. با توجه به نتایج حاصل به نظر می رسد برنامه آموزشی مورد استفاده در پژوهش حاضر بر یادگیری مهارت استفاده از قاشق و چنگال در دانش آموزان کم توان هوشی مؤثر بوده و منجر به بهبود این مهارت ها در آزمودنی ها شده است.
تأثیر تغییرپذیری تمرین در اکتساب و یادگیری دقت پرتاب از بالای شانه در کودکان دارای اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی اکتساب و یادگیری دقت پرتاب از بالای شانه در کودکان دارای اختلالات طیف اتیسم در شرایط تمرین ثابت، متغیر قالبی و متغیر تصادفی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی است. جامعه آماری این پژوهش را کودکان دختر و پسر 5 تا 7 سال دارای اختلالات طیف اتیسم شهرستان دره شهر تشکیل می دادند که از این بین 18 کودک به روش در دسترس انتخاب شدند و سپس بر اساس نمرات پیش آزمون در سه گروه تمرین ثابت، تمرین متغیر قالبی و تمرین متغیر تصادفی قرار گرفتند. شرکت کنندگان در سه جلسه مداخله شرکت کردند . تکلیف شرکت کننده ها مهارت دقت پرتاب از بالای شانه به سمت هدف هایی بود که در فاصله 3 متری از افراد روی دیوار ترسیم شده بود. گروه تمرین ثابت پرتاب از بالای شانه را با هدفی به ابعاد 60×60 و گروه تمرین متغیر قالبی و متغیر تصادفی با اهدافی به ابعاد 30×30، 60×60 و 90×90 سانتی متر تمرین کردند. مرحله اکتساب شامل 6 دسته کوشش شش تایی در طی 3 روز بود. پس از 24 ساعت آزمون یادداری و آزمون انتقال به مدت 10 دقیقه پس از آزمون یادداری با تغییر در اندازه هدف به عمل آمد. یافته ها: نتایج در مرحله اکتساب نشان داد سه گروه تمرینی از لحاظ تغییرپذیری در اجرای خود پیشرفت داشتند، اما تفاوت معنی داری نشان ندادند (5 0/0 P > ) . در مرحله یادداری گروه تمرینی ثابت بهتر عمل کرد (5 0/0 ≥ P ) ولی در مرحله انتقال سه گروه تمرینی قادر به انتقال مهارت خود به شرایط جدید نبودند (5 0/0 P > )) . نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، استفاده از تمرین ثابت در کودکان دارای اختلالات طیف اتیسم می تواند به طور مؤثری در یادگیری تکلیف پرتاب از بالای شانه تأثیر داشته باشد. همچنین اصل ویژگی تمرین در افراد دارای اختلالات طیف اتیسم مورد تأیید قرار می گیرد. با توجه به یافته های پژوهش حاضر به مربیان و افرادی که با کودکان دارای اختلالات طیف اتیسم سروکار دارند پیشنهاد می شود در آموزش مهارت های حرکتی به این کودکان از تمرین به روش ثابت استفاده کنند.
اثربخشی تمرین تکنیک های کاراته بر تعادل و رفتارهای کلیشه ای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال طیف اوتیسم،یک اختلال عصبی تحولی است که در سال های اولیه کودکی نمایان می شود. مطالعات پیشین نشان داده اندکه اجرای فعالیت بدنی می تواند جهت بهبود مشکلات رفتاری و جسمانی کودکان با اختلال طیف اوتیسم به کار رود، اما در زمینه تأثیر روش آموزش هنرهای رزمی بر بهبود تعادل دراختلال اوتیسم مطالعات اندکی انجام شده است. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر تمرین تکنیک های کاراته بر تعادل و رفتارهای کلیشه ای درکودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با انتخاب گروه گواه بود. به این منظور،20 کودک با میانگین سنی91/2±90/10 سال دارای اوتیسم به صورت دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در دوگروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایشی به مدت 10 هفته، هفته ای 2 جلسه 60 دقیقه ای به تمرینات کاتا در کاراته پرداختند. قبل از شروع و پس از پایان 10 هفته مداخله، پرسشنامه رفتارهای کلیشه ای و آزمون تعادل ایستا و پویا تکمیل و اجرا شد. از آزمون شاپیروویلکز جهت تعیین نرمال بودن داده ها، و از آزمون تحلیل کوواریانس جهت مقایسه میانگین دو گروه قبل و بعد از مداخله استفاده شد. نتایج نشان داد که ده هفته تمرین تکنیک های کاراته تأثیر معنی داری بر رفتارهای کلیشه ای دارد (001/0> p)، اما نتوانست موجب بهبود معنی دار شاخص های تعادل ایستا و پویا در این کودکان شود. تمرین تکنبک های کاتا در کاراته به دلیل شباهت به کلیشه ها در اوتیسم و عدم نیاز شناختی می تواند مداخله ای ارزشمند اضافه شده به برنامه های کودکان طیف اوتیسم جهت کاهش رفتارهای کلیشه ای باشد.
اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد بر استرس فرزندپروری و انعطاف پذیری روان شناختی مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
والدین دارای کودک دارای اختلال طیف اتیسم در بزرگ کردن فرزند خود با چالش های زیادی مواجه هستند. طبق پژوهش ها این والدین در مقایسه با والدین کودکانی که معلولیت های دیگر دارند استرس فرزندپروری بیشتری را تجربه می کنند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد بر استرس فرزندپروری و انعطاف پذیری روان شناختی مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم انجام شد. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون –پس آزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران دارای کودک مبتلا به اتیسم شهر اهواز بودند. تعداد 44 نفر مادر به صورت نمونه گیری در دسترس از بین کسانی که به فراخوان پژوهشگر پاسخ مثبت داده بودند انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرارگرفتند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در قالب هشت جلسه ی 90 دقیقه ای برای گروه آزمایشی اجرا شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه استرس فرزندپروری و پرسشنامه پذیرش و عمل- ویرایش دوم بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه های تکراری استفاده شد. نتایج بیانگر تأثیر آموزش گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد بر کاهش استرس فرزندپروری و افزایش انعطاف پذیری روان شناختی مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم بود. لذا درمان پذیرش و تعهد می تواند در بهبود سلامت روانی این دسته از مادران نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد.
مهارت های اختصاصی پردازش عدد در دانش آموزان پسر با ناتوانی یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدفپژوهش حاضر، بررسی چگونگی پردازش عددی (شمارش و مقایسه ی اعداد با یکدیگر) بر اساس فرضیه های نقص عددی (نقص بازنمایی و دستیابی) و ارتباط آن با پیشرفت ریاضی در دانش آموزان ناتوان ریاضی بود. روشبه کار گرفته شده جهت تحلیل داده ها در این پژوهش توصیفی- مقایسه ای، آزمون tو تحلیل واریانس یک متغیره بود که با استفاده از تکالیف مقایسه ای درهم (عدد و آرایه های نقطه ای)، غیرنمادین (آرایه های نقطه ای) و سرعت پردازش (تشخیص سریع یک تصویر) بر روی 42 دانش آموزان پسر پایه ی پنجم ابتدایی با میانگین سنی 5/10سال، که به صورت تصادفی انتخاب شده و به دو گروه هدف (با ناتوانی ریاضی) و مقایسه (بدون ناتوانی ریاضی) تقسیم شدند، انجام گرفت. یافته هاتفاوت معناداری در خطای هر سه تکالیف مقایسه ای بین دو گروه نشان دادند ولی هیچ تفاوت معناداری در زمان واکنش بین آن ها دیده نشد. نتیجه گیری:نشان می دهد دانش آموزان ناتوان ریاضی در انجام این تکالیف ضعیف تر عمل می کنند و دچار خطاهای بیشتری می شوند. این یافته نه تنها فرضیه های نقص بازنمایی و نقص دستیابی را حمایت می کند، بلکه با فرضیه ی نقص کلی شناختی که بیان می کند کودکان ناتوان ریاضی در کارکردهای شناختی (حافظه کاری، حافظه معنایی و سرعت پردازش) نقص دارند، همسو است.
بررسی مقایسه ای برخی توانایی های کاربردشناختی کودکان کاشت حلزون با همسالان شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربردشناسی زبان مطالعه معانی و منظورهای مد نظر گوینده و تعابیر و تفاسیر آن ها از سوی مخاطب است که با توجه به بافت موقعیتی صورت می گیرد و توانایی بکارگیری درست زبان در موقعیت های اجتماعی مختلف توانش کاربردشناختی نام دارد که در این پژوهش مورد بررسی و مداقه قرار گرفت . هدف از این پژوهش، مقایسه مهارت های کاربردشناختی آغازگری و استفاده از بافت موقعیتی در کودکان کاشت حلزون 5 تا 8 ساله با همسالان شنوا بود. روش: این پژوهش که بصورت مقطعی و توصیفی- تحلیلی انجام شد، 15 کودک شنوا و 15 کودک کاشت حلزون دوزبانه آذری-فارسی در شهرتبریز به روش نمونه گیری در دسترس و با توجه به معیارهای مطالعه، انتخاب شدند. جهت بررسی مهارت های آغازگری و استفاده از بافت موقعیتی، از مجموعه های کاربردشناسی در چک لیست برقراری ارتباط که توسط بیشاپ در سال 1998 تهیه شده و نسخه فارسی آن توسط کاظمی و همکاران درکودکان ایرانی 5 تا 11 ساله در سال 2005 هنجاریابی شده است، استفاده شد. سپس بهوسیلهنرم افزار SPSS با استفاده از آزمون تی برای دو گروه مستقل به تجزیه و تحلیل سؤال های پژوهش پرداخته شد. یافته ها: مقایسه میانگین های دو گروه آزمودنی نشان داد که بین کودکان کاشت حلزون و کودکان شنوا در آغازگری تفاوت معناداری وجودندارد. بنابراین می توان گفت که کودکان کاشت حلزون آغازگری نامناسب ندارند ولی در استفاده از بافت موقعیتی، اختلاف بین دو گروه معنادار بود. نواوری (ارزش) : ارزیابی توانایی های کاربردشناختی در کودکان ناشنوا و کاشت حلزون تا کنون در هیچ پژوهشی انجام نپذیرفته است و پژوهش حاضر ، با تاکید بر دو مهارت مهم آغازگری و بکارگیری بافت موقعیتی درمکالمه توسط کودکان کاشت حلزون، گام مهمی در راستای زمینه سازی برای انجام درمان های مداخله ای برداشت تا با آسیب شناسی موارد، آنها را در برنامه های آتی در دستور کار قرار دهد. نتایج حاصل از بررسی نشان داد که کودکان کاشت حلزون در برخی سطوح کاربردشناختی ضعیف تر از همسالان شنوا عمل می کنند ولی طبق یافته های محققان، توانایی بکارگیری مهارت های کاربرشناختی در کودکان کاشت حلزون نسبت به کودکان با آسیب شنوایی عمیق، خیلی بهتر است.
تجربه های سرپرستان کودکان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ادراک تجربیات والدین کودکان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزشی در مدارس ویژه بود تا با تکیه بر شناسایی مشکلات آموزشی، بتوان نسبت به کاهش عوامل زمینه ساز در مدارس مبادرت کرد. روش تحقیق حاضر در قالب تحقیق کیفی و از نوع پدیدارشناسانه است و از این رو از بین والدین کودکان با نیازهای ویژه تا نائل شدن به حد اشباع اطلاعات، 15 نفر از آن ها به شیوه نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد. گفتگوها با استفاده از روش کلایزی تجزیه و تحلیل شد، یافته های به دست آمده از این پژوهش نشان داد که عوامل ایجاد کننده مشکلات آموزشی این گروه از دانش آموزان در مدارس ویژه را می توان در 4 مضمون کلی مشکلات ناظر به کیفیت معلم، برنامه درسی، فضای آموزشی و امکانات و کادر اجرایی تقسیم بندی کرد. پژوهش حاضر نشان داد که با بررسی تجارب والدین دانش آموزان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزشی می توان تا حد امکان بستر مناسبی برای شکوفایی توانایی ها استعدادهای این گروه از دانش آموزان فراهم کرد و محیطی غنی برای کسب مهارتهای آنان فراهم نمود. در فرجام مقاله بر پایه نتایج پژوهش، پیشنهادهای لازم ارائه شد.
اثربخشی آموزش برنامه شناختی- رفتاری برکاهش پرخاشگری پدران دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش برنامه شناختی رفتاری برکاهش پرخاشگری پدران دانش آموزان کم توان ذهنی انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه پدران دانش آموزان کم توان ذهنی مقطع ابتدایی ناحیه یک اهواز در سال تحصیلی 97-1396تشکیل دادند که جمعا 90نفر بودند و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده ، 20نفر از پدرانی که نمرات آنها در پرسش نامه پرخاشگری 38 به بالا بود، انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش، در 12جلسه برنامه شناختی-رفتاری شرکت وآموزش دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه 25سئوالی پرخاشگری و مصاحبه بالینی همراه با مشاهده استفاده شد. داده ها از طریق آزمون آماری کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش برنامه شناختی رفتاری برکاهش پرخاشگری پدران دانش آموزان کم توان ذهنی اثر گذار و پدران گروه آزمایشی نسبت به پدران گروه کنترل در پس آزمون، به طور معنی داری پرخاشگری کمتری نشان دادند. براین مبنا می توان نتیجه گرفت که آموزش برنامه شناختی رفتاری در کاهش پرخاشگری پدران دانش آموزان کم توان ذهنی مؤثر است.
نقش میزان پرخاشگری و خود دلسوزی در بخشایش مادریاران مراکز توانبخشی افراد کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: همواره با توجه به آنکه وجهی از انسان ها هیجان و درک اجتماعی می باشد، بنابراین می توان در بسیاری از تصمیم ها، رویدادها نقش این ویژگی بسیار بارز باشد، مخصوصا در شرایط ارتباطی با افراد کم توان ذهنی که در وضعیت مراتب نامناسب تری به تناسب یک فرد عادی هستند، با عنایت به مطلب فوق هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میزان پرخاش گری و خود دلسوزی در بخشایش مادریاران مراکز توانبخشی افراد کم توان ذهنی است. روش:روش انجام این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی 415 مادریار مراکز توانبخشی افراد کم توان ذهنی سطح استان گلستان تشکیل دادند و با توجه به طرح پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 230 نمونه انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات به صورت فردی و در مراکز انجام گردید. در این پژوهش از پرسشنامه مقیاس بخشودگی احتشام زاده و همکاران (1389)، پرسشنامه پرخاش گری ( AGQ ) و پرسشنامه خود دلسوزی فرم بلند ( SCS-LF ) استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن است که در مجموع بین تمامی خرده مقیاس های میزان خشم با بخشایش گری همبستگی معکوس و بین خرده مقیاس های خودشفقتی با بخشایش گری همبستگی مستقیم معناداری وجود دارند، همچنین مولفه ی انزوا (19/0)، احساس مشترک انسانی (30/0)، مهربانی با خود (32/0) وکینه توزی (34/0) توان پیش بینی بخشایشگری را دارا می باشند. نتیجه گیری: به طور کلی بخشایش گری تحت تاثیر مولفه های هیجانی می باشد و تلویحات کاربردی بسیاری در حیطه های درمانی و آموزشی در مراکز نگهداری کودکان کم توان ذهنی می تواند داشته باشد.