فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۹۰ مورد.
مقایسه خلاقیت حرکتی در کودکان تیزهوش، با کودکان با اختلال یادگیری و کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف شناسایی تفاوت خلاقیت حرکتی در کودکان تیزهوش، با اختلال یادگیری و عادی انجام شده است. روش:روش پژوهش از نوع توصیفی علّی- مقایسه ای است. جامعه آماری تحقیق، کلیه دانش آموزان دختر پایه اول تا سوم دبستان شهر تهران است. با روش نمونه گیری هدفمند 24 دانش آموز عادی و 23 دانش آموز تیزهوش با اجرای آزمون وکسلر از مدارس و 27 دانش آموز با اختلال یادگیری با مراجعه به مراکز اختلال یادگیری انتخاب شدند. سپس آزمون خلاقیت در حرکت و عمل تورنس اجرا شد. یافته ها:نتایج آماری نشان داد که بین سه گروه کودکان تیزهوش، با اختلال یادگیری و عادی در شاخص خلاقیت حرکتی تفاوت وجود دارد و میانگین خلاقیت حرکتی کودکان با اختلال یادگیری به طور معناداری از کودکان عادی و تیزهوش پایین تر است و نتایج با سطح اطمینان 95 % نشان داد که مقیاس های سیالی و تخیل در کودکان با اختلال یادگیری به طور معناداری از کودکان تیزهوش و عادی پایین تر است، ولی در مقیاس ابتکار در بین سه گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری:با توجه به نتایج تحقیق و عملکرد بهتر گروه تیزهوش و عادی در آزمون خلاقیت حرکتی، به منظور تسریع در شناخت به موقع کودکان با اختلال یادگیری می توان از این آزمون استفاده کرد.
مقایسه کنش زبانی دانش آموزان پسر استعدادهای درخشان با دانش آموزان عادی در دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه کنش زبانی دانش آموزان پسر استعدادهای درخشان با دانش آموزان عادی است. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پسر تیزهوش و عادی در مقطع دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 96-1395 بودند. این دانش آموزان از طریق روش نمونه گیری ساده از میان دانش آموزان دبیرستان آیت الله سعیدی و دبیرستان شهید مطهری منطقه شش تهران و دانش آموزان مدارس استعداد درخشان علامه حلی مناطق 5 و 7 انتخاب شدند. با استفاده از آزمون هوشی کتل فرم الف، دانش آموزان در دو گروه تیزهوش و عادی جای داده شدند. حجم نمونه در هر گروه 60 نفر و مجموع کل نمونه ها 120 دانش آموز بود. برای بررسی کنش زبانی نمونه ها، مشخصه های زبانی از جمله نحو، صرف و واژگان به کمک آزمون محقق ساخته مرتبط با زبان فارسی ارزیابی شد. داده های به دست آمده در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. در سطح توصیفی از آزمون همبستگی به کمک استفاده از شاخص های آمار نظیر میانگین، انحراف معیار و واریانس به منظور بررسی رابطه هریک از مهارت های نحو، صرف و واژگان به طور جداگانه در نمونه های هر گروه استفاده شد همچنین جهت مقایسه میانگین دو گروه از آزمون تی استفاده شد. نتایج حاکی از آن است که میان کنش زبانی دانش آموزان پسر استعدادهای درخشان با دانش آموزان عادی تفاوت معناداری وجود دارد که در خرده آزمون نحو (001/0p=)، صرف (001/0p=) و واژگان (001/0p=) این تفاوت ها دیده شده است (فرض 05/0p
تأثیرآموزش ترکیبی بربازده های یادگیری در قرآن باتوجه به اثرات تعدیلی رویکردهای یادگیری در دانش آموزان دبیرستانی مدارس استعدادهای درخشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر آموزش ترکیبی بر بازده های یادگیری(دانش، مهارت و نگرش) در درس قرآن با توجه به اثرات تعدیلی رویکردهای یادگیری(سطحی و عمقی) در دانش آموزان دبیرستانی مدارس استعدادهای درخشان شهر تهران انجام شده است. این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه تجربی و از طرحهای عاملی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بوده است.جامعه آماری مورد بررسی 1200نفراز دانش آموزان پسرپایه اول دبیرستان بودند که 120 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. آموزش ترکیبی به مدت 12 هفته روی گروه آزمایش اجراشد. در این پژوهش از آزمون ریون، پرسشنامه فرآیند مطالعه بیگز و همکاران (2001) و پرسشنامه های معلم ساخته پیشرفت تحصیلی درس قرآن و سنجش نگرش نسبت به آن استفاده شده است. برای تحلیل داده های پژوهش روشهای آمار توصیفی(میانگین، انحراف استاندارد) و استنباطی (روش تحلیل کواریانس چند متغیره) به کار رفته است. نتایج نشان می دهد که میان میانگین پس آزمون بازده های یادگیری در تعامل با رویکرد یادگیری بعد از حذف اثر پیش آزمون تفاوتی معنادار وجود دارد، به این معنا که آموزش ترکیبی در تعامل با رویکردهای یادگیری، بازده های یادگیری دانش آموزان درگروه آزمایش را با رویکرد عمیق بهبود می بخشد. باتوجه به یافته های این پژوهش و مرور مبانی نظری و تجربی حوزه آموزش ترکیبی می توان نتیجه گرفت که کاربست این شیوه می تواند بر رشد بازده های یادگیری دانش، مهارت و نگرش دانش آموزان باتوجه به رویکردهای آن نسبت به شیوه های آموزش سنتی تأثیرگذار باشد.
پیش بینی قضاوت اخلاقی در دانش آموزان دختر مدارس ابتدایی عادی و تیزهوش بر اساس ارزش های شخصی - خانوادگی و خودپنداره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر برای پیش بینی قضاوت اخلاقی دانش آموزان دختر مدارس ابتدایی عادی و تیزهوش بر اساس ارزش های شخصی - خانوادگی و خودپنداره انجام شد. روش پژوهش همبستگی است. 50 دانش آموز از مدارس ابتدایی عادی به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای و 50 دانش آموز از مدارس ابتدایی تیزهوش به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های ارزش های شخصی - خانوادگی، خودپنداره و قضاوت اخلاقی، جمع آوری و با ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و zفیشر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که ارزش های شخصی - خانوادگی و خودپنداره، قضاوت اخلاقی دانش آموزان مدارس تیزهوش و ارزش های مذهبی، مردمی، اقتصادی و دانش می توانند قضاوت اخلاقی دانش آموزان تیزهوش را به طور معناداری پیش بینی کنند (01/0>P). ارزش های شخصی - خانوادگی و خودپنداره نمی توانند قضاوت اخلاقی دانش آموزان مدارس عادی را به طور معناداری پیش بینی کنند. همچنین نتایج نشان داد که همبستگی ارزش های شخصی - خانوادگی و خودپنداره با قضاوت اخلاقی بین دانش آموزان مدارس تیزهوش و عادی متفاوت است. نتایج، شواهدی را پیشنهاد می کند که ارزش های شخصی - خانوادگی در قضاوت اخلاقی دانش آموزان تیزهوش تأثیر دارند. بنابراین برای تغییر و اصلاح قضاوت اخلاقی و بهبود فرایند تحوّل استدلال اخلاقی در دانش آموزان 12 تا 13 سال، لازم است به کارآمدسازی عملکرد خانواده به ویژه ارزش ها توجّه شود.
اثربخشی برنامه سه تایی غنی سازی رنزولی برخلاقیت کودکان تیزهوش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی برنامه ی سه تایی غنی سازی رنزولی بر خلاقیت کودکان تیزهوش دبستانی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون– پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری شامل تمامی دانش آموزان تیزهوش شهر اصفهان در سال تحصیلی 95-1394 بودند. به این منظور 76 نفر از دانش آموزان تیزهوش با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند (38 نفر گروه آزمایش و 38 نفر گروه گواه) و مادران آن ها به سؤالات پرسشنامه ی خلاقیت عابدی پاسخ دادند. شرکت کنندگان گروه آزمایش طی 12 جلسه دو ساعته به صورت گروهی آموزش برنامه ی سه تایی غنی سازی رنزولی را دریافت کردند؛ اما گروه گواه هیچ گونه آموزشی در این زمینه دریافت نکردند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد میانگین نمرات خلاقیت و خرده مقیاس های آن (ابتکار، سیالی، انعطاف پذیری و بسط) در گروه آزمایش به طور معناداری افزایش داشته است. بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان گفت که برنامه ی سه تایی غنی سازی رنزولی موجب افزایش خلاقیت در کودکان تیزهوش دبستانی شده است.
مقایسه سلامت عمومی، مهارت های اجتماعی و حرمت خود دانش آموزان تیزهوش دارای برنامه آموزشی تلفیقی و جداسازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه سلامت عمومی، مهارت های اجتماعی و حرمت خود دانش آموزان تیزهوش دارای برنامه آموزشی تلفیقی و جداسازی شده بود. پژوهش حاضر به روش علی- مقایسه ای انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر تیزهوش مراکز استعدادهای درخشان و دانش آموزان دختر تیزهوش مدارس تلفیقی بود که در سال تحصیلی 93-92 در شهر رشت مشغول به تحصیل بودند، که از بین آنها نمونه ای به حجم 180نفر(90 نفر دانش آموز تیزهوش از مرکز جداسازی شده و 90 دانش آموز تیزهوش از مدارس تلفیقی) بودند. روش نمونه گیری در مدارس جداسازی شده به شیوه هدفمند و در مدارس تلفیقی از طریق نمونه گیری خوشه ای انجام شد. برای گردآوری داده ها از مقیاس حرمت خود کوپر اسمیت، پرسش نامه سلامت عمومی گلدبرگ ویرایش 28 سؤالی، و پرسش نامه مهارت های اجتماعی استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمونt مستقل و تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که بین دانش آموزان تیزهوش دارای برنامه آموزشی تلفیقی و جداسازی شده از نظر سلامت عمومی، مهارت های اجتماعی و حرمت خود تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). بدین صورت که سلامت عمومی و حرمت خود دانش آموزان تیزهوش دارای برنامه آموزشی تلفیقی به طور معنی داری بالاتر از دانش آموزان تیزهوش دارای برنامه آموزشی جداسازی شده است(01/0>P) و مهارت های اجتماعی دانش آموزان تیزهوش دارای برنامه آموزشی جداسازی شده به طور معنی داری بالاتر از دانش آموزان تیزهوش دارای برنامه آموزشی تلفیقی است(01/0>P).
آزمون و مقایسه مدل رابطه علی هدف های پیشرفت و دوستی با عملکرد ریاضی با میانجیگری انواع کمک طلبی در دانش آموزان دختر مدارس استعدادهای درخشان و عادی دوره متوسطه اول شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین هدف های پیشرفت و هدف های دوستی با عملکرد ریاضی با توجه به نقش واسطه ای انواع کمک طلبی در میان دانش آموزان عادی و تیزهوش به روش مدل یابی معادله های ساختاری بود. جامعه مورد مطالعه دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی پایه نهم ناحیه 4 شهر اهواز بودند. بدین منظور، 120 دانش آموز تیزهوش به روش سرشماری و 120 دانش آموز عادی با روش تصادفی چند مرحله ای نسبتی انتخاب شدند و به پرسش نامه های پرسش نامه کمک طلبی، هدف های دوستی و پرسش نامه هدف های پیشرفت تجدید نظر شده پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان دادند که در هر دو گروه تیزهوش و عادی، هدف تبحرگرا و دوستی گرا، کمک طلبی سازگار را پیش بینی می کنند که آن نیز به نوبه خود عملکرد ریاضی بالاتر را پیش بینی می کند در حالی که هدف های تبحر گریز، عملکردگریز، عملکردگرا و دوستی گریز، اجتناب از کمک طلبی را پیش بینی می کنند و آن نیز عملکرد ریاضی پایین تر را پیش بینی می کند. هم چنین، تفاوت های بین دو گروه، در مقایسه های چند گروهی فقط در مسیر کمک طلبی سازگار با عملکرد ریاضی و هدف عملکردگرا با اجتناب از کمک طلبی، بالاتر از 96/1 و معنی دار بود و در سایر مسیرها تفاوتی معنی دار بین گروهها مشاهده نشد.
مقایسة باورهای انگیزشی، مهارتهای فراشناختی و یادگیری خودتنظیمی دانش آموزان تیزهوش و عادی شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسة باورهای انگیزشی، مهارت های فراشناختی و یادگیری خودتنظیمی بین دانش آموزان تیزهوش و عادی دختر پایة سوم راهنمایی شهر اصفهان انجام شده است. روش پژوهش از نوع علّی- مقایسه ای و جامعة آماری تمام دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی همتای تیزهوشان در پایة سوم راهنمایی شهر اصفهان است. نمونة بررسی شده شامل60 دانش آموز تیزهوش است که با روش تصادفی ساده از مدرسة تیزهوشان و 60 دانش آموز عادی که به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای از مدارس عادی و همتای تیزهوشان انتخاب شده اند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامة اطلاعات فردی و پرسشنامة راهبردهای انگیزش برای یادگیری (MSLQ) بوده است. داده های پژوهش با آزمون تحلیل واریانس تحلیل شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که بین دو گروه دانش آموزان تیزهوش و عادی، از لحاظ باورهای انگیزشی در سطح (01/0p<)، مهارت های فراشناختی در سطح (01/0p<) و یادگیری خودتنظیمی در سطح (05/0p<) تفاوت معناداری وجود دارد؛ بدین معنا که دانش آموزان عادی از لحاظ باورهای انگیزشی، مهارت های فراشناختی و یادگیری خودتنظیمی، میانگین بیشتری نسبت به دانش آموزان تیزهوش به ددست آورده اند .
پیش بینی خودکارآمدی در ریاضی بر اساس جهت گیری های هدف در میان دانش آموزان سرآمد تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی خودکارآمدی در ریاضی بر
اساس جهت گیری های هدف در میان دانش آموزان سرآمد تحصیلی بود. بدین منظور، 311
دانش آموز سال اول دبیرستان (141 دختر و
170 پسر) به روش خوشه ای از دبیرستان های پرورش استعدادهای درخشان و نمونه
دولتی واقع در شهرستان شیراز انتخاب شدند. مقیاس جهت گیری هدف در ریاضی و پرسشنامه
خودکارآمدی در ریاضی به عنوان ابزار سنجش به کار برده شد. پژوهش حاضر، شواهدی مبنی
بر روائی و پایائی قابل قبول این ابزارها فراهم ساخت. یافته ها نشان داد که رابطه
معنی دار بین جهت گیری های هدف و
خودکارآمدی در ریاضی بر قرار است. چنان که فزونی تبحرگرائی و عملکردگرائی با
افزایش خودکارآمدی همراه بود، در حالی که عملکردگریزی رابطه منفی با مؤلفه ها و کل
خودکارآمدی در ریاضی داشت. نتایج تحلیل های رگرسیون چندگانه بیانگر آن بود که
تبحرگرائی در فرآیند یادگیری درس ریاضی، مهم ترین عامل پیش بینی کننده خودکارآمدی
است. عملکردگرائی اگرچه به طور مثبت دو مؤلفه و کل خودکارآمدی را پیش بینی می نمود،
امّا نسبت به تسلط گرائی، نقش پیش بینی کنندگی به مراتب ضعیف تری داشت. بر خلاف آن،
فزونی عملکردگریزی با کاهش مؤلفه های خودکارآمدی در ریاضی همراه بود. تلویح یافته های
پژوهش حاضر برای دست اندرکاران آموزش و پرورش فراگیرندگان سرآمد تحصیلی، تأکید
بیشتر بر راه کارهائی است که آنان را به اهداف درونی یادگیری در درس ریاضی هدایت
نماید.
اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی بود
روش: بدین منظور 60 نفر از والدین کودکان کم توان ذهنی شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به 2 گروه آزمایش و کنترل (هر یک 30نفر) تقسیم شدند. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه آزمایش به مدت 7 جلسه تحت آموزش مهارت های حل مسئله قرار گرفتند و از پرسش نامه راهبردهای مقابله ای لازاروس به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. در پایان داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبرد مقابله مستقیم، فاصله گرفتن، خودکنترلی، طلب حمایت اجتماعی، اجتنابی و ارزیابی مجدد مثبت والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار است اما آموزش مهارت حل مسئله بر راهبرد پذیرش مسئولیت و حل مسئله برنامه ریزی شده والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار نیست.
نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های حل مسئله بر تغییر برخی از راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار است.
رابطة ابعاد کمال گرایی با اضطراب حالتی/خصلتی در دانش آموزان دبیرستانی تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطة ابعاد کمال گرایی با اضطراب حالتی/خصلتی در دانش آموزان دبیرستانی (متوسطه دوم) تیزهوش شهر شیراز است. در پژوهش حاضر، 203 نفر دانش آموز دبیرستانی (103 دانش آموز دختر و 100 دانش آموز پسر) شرکت داشتند. داده های پژوهش از طریق پرسش نامة کمال گرایی مثبت و منفی تری شورت و همکاران و پرسش نامه اضطراب حالتی/خصلتی اسپیلبرگر و همکاران جمع آوری گردید و سپس از طریق روش آماری تحلیل رگرسیون چندگانه و آزمون t مستقل مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که رابطة معنادار منفی بین کمال گرایی مثبت دانش آموزان با اضطراب حالتی و خصلتی وجود دارد و رابطة معنادار مثبتی بین کمال گرایی منفی دانش آموزان با اضطراب حالتی و خصلتی وجود دارد. همچنین دیگر یافته پژوهش حاکی از این است که دختران و پسران در متغیرهای مورد مطالعه تفاوت معناداری داشتند.
مقایسه تصورات یادگیری و عادت های مطالعه در بین دانشجویان با استعدادهای درخشان و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه تصورات یادگیری وعادت های مطالعه دانشجویان با استعداهای درخشان و دانشجویان عادیانجام شد. طرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعة آماری شامل همه دانشجویان با استعدادهای درخشان و عادی دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 91-1390 بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 242 نفر (141 نفر دانشجوی با استعدادهای درخشان و 141 نفر دانشجوی عادی) به روش هدفمند انتخاب شدند و به پرسش نامه های تصورات یادگیری (پردی و هاتی، 2002) و عادت های مطالعه (پالسانی و شارما، 1989) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین دو گروه از نظر تصورات یادگیری کلی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0P>). با وجود این، میانگین نمره دانشجویان عادی در خرده مقیاس های یادگیری به عنوان به دست آوردن اطلاعات، یادگیری به عنوان یادآوری و استفاده از اطلاعات، به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان با استعدادهای درخشان بود (05/0P<)، میانگین نمره دانشجویان با استعدادهای درخشان در خرده مقیاس های یادگیری به عنوان تغییر شخصی، یادگیری به عنوان فرآیندی که به زمان و مکان محدود نیست و یادگیری به عنوان رشد قابلیت اجتماعی به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی بود (01/0P<) و در خرده مقیاس یادگیری به عنوان وظیفه بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0P>). افزون بر این یافته های پژوهش نشان داد که میانگین نمره عادت های مطالعه کلی دانشجویان با استعدادهای درخشان به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی است (01/0P<). همچنین در خرده مقیاس های تقسیم بندی زمان، وضعیت فیزیکی، توانایی خواندن، یادداشت کردن و انگیزش یادگیری میانگین نمره دانشجویان با استعدادهای درخشان به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی بود (01/0P<) اما در خرده مقیاس های حافظه، برگزاری امتحانات و تندرستی بین دو گروه تفاوت معنی داری دیده نشد (05/0P>). با توجه به یافته های به دست آمده می توان گفت که عادت های مطالعه مناسب مستلزم تصورات یادگیری عمیق تر است. بنابراین پیشنهاد می شود آموزش و یادگیری کاربردی تر شود تا تصورات یادگیری دانشجویان عمیق تر شود و از این طریق عادت های مطالعه آن ها بهبود یابد.
بررسی تحلیلی انتقادی تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف تحلیل و نقد تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد و ارائه راهکارهای لازم انجام شد.
منابع داده ها: با استفاده از منابع گوناگون مانند کتب، نشریات، اسناد و مدارک و سایت های معتبر داده ها در مورد موضوع پژوهش گردآوری شد.
روش : روش پژوهش حاضر توصیفی – تحلیلی است. بدین منظور پایگاه های علمی با کلیدواژه های مرتبط با موضوع پژوهش مورد جستجو قرار گرفت و از اسناد و مقاله های به دست آمده مواردی که دارای اطلاعاتی در مورد تشخیص افتراقی و تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد بودند و از اعتبار علمی برخوردار بودند، تعداد 24 مورد بدون توجه به زمان نگارش آنها انتخاب شد و مورد تحلیل، بررسی، مقایسه، تفسیر و استنتاج قرار گرفت.
یافته ها: بسیاری از دانش آموزان تیزهوش و با استعداد نه تنها تشخیص داده نمی شوند، که اغلب تشیخص هایی را دریافت می کنند که نشان دهنده نابهنجاری است. تشخیص های نادرست رایج شامل ناتوانی های یادگیری، اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی، نشانگان آسپرگر، اختلال نافرمانی مقابله ای، افسردگی و سایر اختلال های خلقی و اختلال وسواس فکری- عملی است. به همین دلیل دست کم ضروری است که متخصصان، معلمان، مربیان و والدین درک کافی از تیزهوشان داشته باشند تا تیزهوشی را نشانه نابهنجاری ندانند. در این مقاله پس از بیان مقدمه ای کوتاه، عوامل مؤثر در تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد بحث شده است. سپس رایج ترین تشخیص های نادرست بیان شده و در پایان نتیجه گیری لازم انجام شده است.
نتیجه گیری: زندگی رهبران آینده در مخاطره قرار دارد و برای پیشگیری از این فاجعه، تشخیص دانش آموزان تیزهوش و با استعداد باید به دقت و با روش های تخصصی قابل دفاع انجام شود.
بررسی مقایسه ای پیشرفت تحصیلی و انگیزه پیشرفت در دانش آموزان ابتدایی مدارس عادی و هوشمند شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای پیشرفت تحصیلی و انگیزه پیشرفت در دانش آموزان ابتدایی مدارس عادی و هوشمند شهر تبریز در سال تحصیلی 93-92 بود. روش پژوهش توصیفی از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه دانش آموزان مدارس ابتدایی عادی و هوشمند در سال 1393 در شهر تبریز می باشند که از میان دانش آموزان مدارس عادی بالغ بر 366 نفر و از میان دانش آموزان مدارس هوشمند 208 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های انگیزش پیشرفت علی و مک اینرنی و نمره پیشرفت تحصیلی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین دانش آموزان مدارس عادی و هوشمند در پیشرفت تحصیلی و انگیزش پیشرفت و مؤلفه های آن تفاوت وجود دارد. به عبارتی دانش آموزان مدارس هوشمند از پیشرفت تحصیلی و انگیزش پیشرفت بالاتری برخوردارند
بررسی مقایسه ای تحول اخلاقی، نوع دوستی و خودکارآمدی اجتماعی در دانش آموزان تیزهوش و عادی دبیرستان های شهر ارومیه در سال تحصیلی 91-90(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی مقایسه ای تحول اخلاقی، نوعدوستی و خودکارآمدی اجتماعی در دانش آموزان دختر دبیرستانی تیزهوش و عادی شهر ارومیه در سال تحصیلی 91-90 می باشد. نمونه آماری شامل 385 دانش آموز عادی و225 دانش آموز تیزهوش بود. در نمونه گیری از روش تصادفی چند مرحله ای استفاده شد. ابزار جمع آوری داده ها، شامل دو پرسشنامه قضاوت اخلاقی""ما""(1981) و مقیاس خودکارآمدی نوجوان ""کنلی"" (1989) بود. داده های پژوهش با استفاده از آزمونt مستقل تحلیل شد. نتایج تحلیل ها نشان داد که بین دو گروه عادی و تیزهوش، از نظر تحول اخلاقی و نوعدوستی و خودکارآمدی اجتماعی (در هر 5 مؤلفه مربوط به خودکارآمدی اجتماعی) تفاوت معنی دار وجود دارد و گروه تیزهوش در همة موارد میانگین بالاتری نسبت به گروه عادی داشت.