مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
کودکان با نیازهای ویژه
حوزه های تخصصی:
هم تدریسی یا آن گونه که گاه نامیده می شود تدریس همیارانه (1) به عنوان بخشی از فلسفه ی آموزش فراگیر نوعی الگوی ارائه ی خدمات و رویکرد بیش از پیش پرطرفداری است (2) که برای مدت زیادی معمول ترین الگوی آموزش ویژه در کلاس فراگیر بود و محبوبیت آن همچنان افزایش یافته است (3). در هم تدریسی دو مربی (یکی نوعاً آموزگار آموزش همگانی و دیگری آموزگار آموزش ویژه یا متخصص دیگری) به طور همیارانه برای آموزش گروه ناهمگنی از دانش آموزان که برخی از آنها توانخواه یا با نیاز ویژه هستند، برای تمام روز مدرسه یا بخشی از آن، در یک کلاس درس، تخصص خود را به اشتراک می گذارند.
رابطه دینداری و حمایت اجتماعی با شیوه های مقابله با تنیدگی در مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی عوامل مرتبط با منابع مقابله ای مادران کودکان استثنایی به علت در معرض تنیدگی بودن این افراد واجد اهمیت است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش دینداری و حمایت اجتماعی با شیوه های مقابله با تنیدگی در مادران کودکان استثنایی بود. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی و جامعه آماری آن همه مادران کودکان استثنایی شهرستان آستارا بود. داده های پژوهش از 67 نفر که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، جمع آوری گردید. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های عمل به باورهای دینی، شیوه های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی استفاده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین دینداری و راهبردهای مقابله با تنیدگی رابطه وجود دارد و رابطه بین حمایت اجتماعی با شیوه های مقابله ای نیز معنادار بود. همچنین هر دو متغیر قادر به پیش بینی شیوه های مقابله ای در مادران کودکان استثنایی بودند. شیوه های مقابله با تنیدگی مادران کودکان استثنایی توسط متغیرهای دینداری و حمایت اجتماعی به خوبی قابل پیش بینی است. بنابراین، پیشنهاد می شود جهت کاهش تنیدگی و نیز ارتقاء شیوه های مقابله ای در این افراد، نقش دینداری و حمایت اجتماعی مورد توجه قرار گیرد.
نقش عاطفه مثبت و منفی و تنظیم هیجانی در پیش بینی استرس و رضایت شغلی معلمان کودکان با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تنظیم هیجانی و عواطف مثبت و منفی در استرس و رضایت شغلی معلمان کودکان با نیازهای ویژه بود.
روش: 250نفر از بین معلمان آموزش وپرورش استثنایی شهر تبریز به صورت تصادفی ساده انتخاب شده و ابزارهای پژوهش در اختیار این تعداد افراد قرار گرفت که سرانجام 228نفر پرسش نامه ها را تکمیل کرده و برگردانده بودند که از این تعداد 60نفر مرد (میانگین سنی 1/5±6/40) و 168نفر زن (میانگین سنی 6/5±1/40) بودند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه تنظیم هیجانی، مقیاس عاطفه مثبت و منفی، پرسش نامه رضایت شغلی بری فیلد و روث و پرسش نامه استرس شغلی بود. برای تحلیل داده های به دست آمده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد مولفه ارزیابی مجدد تنظیم هیجانی با استرس شغلی (22/0-r=) و رضایت شغلی (24/0r=) همبستگی معناداری دارد (01/0>P)؛ همچنین عاطفه منفی و مثبت با استرس شغلی به ترتیب همبستگی 17/0- و 22/0 و با رضایت شغلی به ترتیب 54/0 و 30/0- دارد (01/0>P).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که ارزیابی مجدد به صورت معناداری، استرس و رضایت شغلی را پیش بینی می کند اما سهم آن در پیش بینی پایین است؛ افزون بر این عاطفه منفی به صورت معناداری استرس شغلی را پیش بینی می کند اما در رضایت شغلی هم عاطفه مثبت و هم عاطفه منفی نقش معناداری دارند که به ویژه در رضایت شغلی سهم نسبتا خوبی دارند.
زبان آموزی وشناخت در کودکان کم توان ذهنی خفیف: مطالعه ای مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان شناسی شناختی، زبان بخشی از قوای شناختی انسان تلقی می شود و هرگونه تحلیل زبانی با تحلیلی از توانایی های شناختی انسان همراه است. اثر حاضر کوششی است در جهت مقایسه توانایی های زبانی کودکانِ کم توان ذهنی خفیف با کودکان عادی در چارچوب نظریه شناختی و یافتن پاسخی به این سؤال که آیا اختلالات گفتاری کودکان کم توان ذهنی با ضعف آن ها در فعالیت های شناختی مرتبط است یا خیر؟ فرضیه مطرح شده ما این بود که فراگیری زبان درمورد کودکان با نیازهای ویژه مانند کودکان عادی، مستقل از دیگر قوای شناختی نیست و اختلالات گفتاری این کودکان ناشی از اختلالات شناختی آن هاست. به منظور بررسی صحت این فرضیه، 20 کودک عادی و 20 کودک کم توان ذهنی خفیف از دانش آموزان پایه اول و دوم دبستان های شهرستان بیرجند انتخاب شدند و چهار فعالیت شناختی تشخیصِ مقوله ها، بیان اسم و رویداد، شناخت تصویرگونگی و تشخیص نقطه ارجاع در قالب رفتار زبانی آن ها، مورد توجه قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از دو روش آماری توصیفی (فراوانی و درصد) و استنباطی (آزمون های کوکران، کای اسکویر و آزمون تحلیل واریانس) استفاده شد. نتایج هر دو دسته تحلیل، تفاوت های چشمگیری را میان دو گروه آزمودنی ها (کودکان عادی و کودکان با نیازهای ویژه) نشان دادند. ضمن اینکه، تفاوت معنادار درون گروهی تنها میان پسران و دختران عادی مورد مطالعه و آن نیز، در تشخیص مقوله ها بود؛ به طوری که طبق آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، دختران عادی با بیشترین درصد تشخیص مقوله ها، در طبقه ای مجزا از پسران عادی قرار گرفتند. بدین ترتیب، نتیجه آزمون ها صحت فرضیه مطرح شده را تأیید می کند.
درک تجارب معلمان مدارس با نیازهای ویژه از آموزش فراگیر: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: آموزش فراگیر یکی از برنامه های مهم و اساسی در حوزه آموزش کودکان با نیازهای ویژه است. هدف این پژوهش مطالعه درک و تبیین تجربیات معلمان مدارس با نیازهای ویژه درباره چگونگی و شرایط آموزش کودکان با نیازهای ویژه و طرح آموزش فراگیر است. روش : این پژوهش به روش کیفی با روی آورد پدیدارشناسی توصیفی انجام شده است. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد و داه های به دست آمده از این مصاحبه ها با روش پدیدارشناسی اسمیت (1995) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: با تجزیه و تحلیل داده ها در نهایت پنج مضمون اصلی استخراج شد که بیان کننده تجارب معلمان کودکان مدارس با نیازهای ویژه در موردکار با کودکان با نیازهای ویژه و دیدگاه آنها در رابطه با طرح آموزش فراگیر است که این مضامین عبارت از مزایا، معایب،آموزش، بسترسازی فرهنگی و اجتماعی، امکانات، و معایب جداسازی هستند. نتیجه گیری: در بررسی تجارب و دیدگاه معلمان مدارس با نیازهای ویژه مشخص شد که طرح آموزش فراگیر دارای محاسن و مزایای متعددی است و چگونگی آموزش در این طرح، شیوه ها، اهداف و محتوای آموزش مهم بوده و همچنین آماده شدن بسترهای فرهنگی اجتماعی و فراهم شدن امکانات از مقدمات ضروری اجرای این طرح است. نظام آموزش و پرورش کنونی که بیشتر مبتنی بر جداسازی دانش آموزان است دارای معایب اساسی بوده و نمی تواند پاسخگوی نیازهای همه دانش آموزان باشد.
تأثیر روان درمانی مثبت گرا بر بهزیستی روانی و سخت رویی روان شناختی مادران کودکان با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: حضور یک کودک دارای ناتوانی یا بیماری، برای والدین و به خصوص مادران بسیار تنش آور است، زیرا که آنها تنیدگی، احساس گناه، و خستگی بیشتری را تجربه می کنند. تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر روان درمانی مثبت گرا در افزایش بهزیستی روانی و سخت رویی روان شناختی مادران دارای کودک با نیازهای ویژه انجام گرفت. روش: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه ناهمسان بود. جامعه مورد مطالعه را مادران با کودکان با نیازهای ویژه شهرستان رودسر در سال 1396 تشکیل داده بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه گواه جایدهی شدند. هر دو گروه قبل از اجرای آموزش، مقیاس های بهزیستی (ریف، 1989) و سخت رویی روان شناختی (کوباسا، 1986) را تکمیل کردند. گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت روان درمانی ثبت گرا قرار گرفتند اما گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد نمرات گروه آزمایش در مقایسه با نمرات گروه گواه، در متغیر بهزیستی روانی و سخت رویی روان شناختی به طور معناداری افزایش یافته است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، روان درمانی مثبت گرا با ایجاد تفکرات و روان بنه های ذهنی مثبت توانسته است شاخص های سلامت روان و کیفیت زندگی را در مادران کودکان با نیازهای ویژه افزایش دهد.
فراگیرسازی کودکان با نیازهای ویژه در دوران پیش از دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش فراگیر به عنوان یک آموزش امید بخش برای تعلیم و تربیت کودکان خردسال است. مطالعاتی که در زمینه ی فراگیرسازی دانش آموزان با نیازهای ویژه انجام شده بیشتر بر فراگیرسازی دانش آموزان سنین مدرسه متمرکز است و کمتر به بررسی فراگیرسازی در سنین پیش از دبستان پرداخته می شود و این در حالی است که آموزش کودکان با نیازهای ویژه در مهدکودک های فراگیر در کنار همسالان خود در طول چند دهه ی گذشته افزایش یافته و بسیاری از کودکانی که قبلا در مراکز جداگانه و ویژه تحصیل می کردند امروزه می توانند در مهدکودک های فراگیر حضور داشته باشند. همچنین مطالعات بیانگر مزیت های بسیار فراگیرسازی برای کودکان اعم از کودکان با و بدون نیازهای ویژه در محیط پیش از دبستان بوده و کودکان با ثبت نام در مهدکودک های فراگیر به موفقیت و پیشرفت های بسیاری نسبت به کودکان در مهدکودک های ویژه دست میابند.کلید ساخت فراگیرسازی موفق در دسترس بودن استراتژی فراگیر موفق و آموزش معلمین است با وجود پشتیبانی و حمایت قوی از فراگیرسازی در مهدکودک ها، متاسفانه مطالعات انجام شده در این زمینه اندک هستند.
تجربه های سرپرستان کودکان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ادراک تجربیات والدین کودکان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزشی در مدارس ویژه بود تا با تکیه بر شناسایی مشکلات آموزشی، بتوان نسبت به کاهش عوامل زمینه ساز در مدارس مبادرت کرد. روش تحقیق حاضر در قالب تحقیق کیفی و از نوع پدیدارشناسانه است و از این رو از بین والدین کودکان با نیازهای ویژه تا نائل شدن به حد اشباع اطلاعات، 15 نفر از آن ها به شیوه نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد. گفتگوها با استفاده از روش کلایزی تجزیه و تحلیل شد، یافته های به دست آمده از این پژوهش نشان داد که عوامل ایجاد کننده مشکلات آموزشی این گروه از دانش آموزان در مدارس ویژه را می توان در 4 مضمون کلی مشکلات ناظر به کیفیت معلم، برنامه درسی، فضای آموزشی و امکانات و کادر اجرایی تقسیم بندی کرد. پژوهش حاضر نشان داد که با بررسی تجارب والدین دانش آموزان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزشی می توان تا حد امکان بستر مناسبی برای شکوفایی توانایی ها استعدادهای این گروه از دانش آموزان فراهم کرد و محیطی غنی برای کسب مهارتهای آنان فراهم نمود. در فرجام مقاله بر پایه نتایج پژوهش، پیشنهادهای لازم ارائه شد.
ارزیابی و مداخله در فرایند سازگاری خ انواده های کودکان با نیازهای ویژه: م عرف ی الگوی دوگانه «ای بی سی ایکس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یافته های پژوهشی نشان می دهند والدین دارای فرزند با نیازهای ویژه فشارهای بیشتری را در زمینه های مختلف تجربه می کنند که می تواند بر کارکردهای خانواده تأثیر گذاشته و منجر به ناسازگاری و آسیب پذیری شود. هدف از پژوهش حاضر معرفی الگویی چند وجهی و پرکاربرد جهت ارزیابی و تبیین سازگاری خانواده های کودکان با نیازهای ویژه است. مقاله حاضر مروری است که با روش مرور نظام مند موضوع در وب گاه های معتبر علمی، به بررسی الگوی دوگانه «ای بی سی ایکس» پرداخته و ضمن بررسی اجزای الگو، روش کاربرد آن نیز ارائه شده است. الگوی دوگانه «ای بی سی ایکس» الگویی چندبُعدی در تبیین میزان فشار روانی و سازگاری خانواده های کودکان با نیازهای ویژه است. با بهره گیری از این الگو، متخصصان، مربیان و کارشناسان می توانند ضمن ارزیابی مطلوب میزان سازگاری خانواده های کودکان با نیازهای ویژه، مداخله های مناسبی برای بهبود عملکرد این خانواده ها انجام دهند.
تاثیرآموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه بر سلامت روان و کفایت فرزندپروری مادران کودکان با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۹ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۷۶
70-91
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر فرزندپروری ذهن آگاهانه بر سلامت روان و کفایت فرزندپروری مادران کودکان با نیازهای ویژه انجام گردید. روش : پژوهش مورد مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران کودکان با نیازهای ویژه شهرستان دزفول که در سال تحصیلی 1395-1396 در مدارس استثنایی این شهر در حال تحصیل بودند، تشکیل دادند که با روش نمونه گیری در دسترس 49 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه (۲۵ نفر گروه آزمایشی و ۲۴ نفر گروه گواه) جایگزین شدند. برای هر دو گروه پیش آزمون اجرا شد. گروه آزمایش به مدت مداخله آموزشی در 8 جلسه ۹۰ دقیقه ای تحت آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه قرارگرفتند. اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه علائم روان پزشکی ( SCL-90-R ) و پرسشنامه احساس کفایت فرزندپروری ( PSOC ) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کووارانس استفاده شد. یافته ها : نتایج بیانگر آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه بر سلامت روان و کفایت فرزندپروری مادران کودکان با نیازهای ویژه بود (05/0> P ). نتیجه گیری : آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه می تواند در بهبود سلامت روانی خانواده های کودکان دارای نیازهای ویژه نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد.
ساخت و بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه خستگی از دلسوزی در مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۹
81 - 97
حوزه های تخصصی:
پژوهش های گذشته نشان می دهند که خستگی از دلسوزی در والدین کودکان با نیازهای ویژه مشاهده می شود، بااین حال، ابزاری مناسبی برای سنجش این موضوع در این گروه خاص در دسترس نیست. هدف پژوهش حاضر ساخت و بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس خستگی از دلسوزی در مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه بود. روش پژوهش، توصیفی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی مادران دانش آموزان دارای نیازهای ویژه شهرستان اراک در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل داده بود. به روش در دسترس 171 مادر که معیارهای ورود به مطالعه را دارا بودند، انتخاب شد. برای گردآوری داده ها، علاوه بر پرسشنامه خستگی از دلسوزی، از مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند و لاویبوند، 1995) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل عامل اکتشافی، تحلیل عامل تأییدی و آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج تحلیل عامل اکتشافی و همبستگی عامل ها با نمره کل نشان داد که پرسشنامه خستگی از دلسوزی از روایی سازه برخوردار است. همچنین، روایی پیش بین پرسشنامه نیز تأیید شد (001/0p<، 61/0r=). روایی سازه پرسشنامه با تحلیل عامل تأییدی نیز تأیید شد. نتایج بازآزمایی پایایی پرسشنامه را تأیید کرد (001/0p=، 70/0r=). همچنین، همسانی درونی پرسشنامه نیز که با آلفای کرونباخ بررسی شد، مطلوب بود (78/0)؛ بنابراین، پرسشنامه خستگی از دلسوزی از روایی و پایایی کافی برای بررسی خستگی از دلسوزی مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه برخوردار است.
پدیدارشناسی تجارب معلمان در آموزش مجازی ریاضی به کودکان با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال هفتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۲۵)
95 - 118
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، مطالعه و بازنمایی تجارب معلمان از آموزش مجازی کودکان با نیازهای ویژه، در درس ریاضی می باشد. روش پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی است. معلمان با نیازهای ویژه شهرستان سقز که در سال تحصیلی 1401-1400 تجربه آموزش ریاضی به دانش آموزان ابتدایی در مدارس کودکان با نیازهای ویژه را داشته اند، میدان تحقیق این پژوهش کیفی بودند. ابتدا معلمان به صورت هدفمند انتخاب شدند؛ سپس برای جمع آوری داده ها، از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد و گردآوری داده ها و فرایند مصاحبه، تا اشباع نظری ادامه یافت. پس از ضبط مصاحبه، متن آن ها پیاده شد. جهت تأیید روایی و اطمینان پذیری، یافته ها به شرکت کنندگان ارائه و نظراتشان دریافت شد؛ سپس برای تحلیل داده ها، با استفاده از راهبرد هفت مرحله ای کلایزی، مضامین اصلی و مضامین فرعی استخراج گردید. یافته ها شامل 7 مضمون اصلی است که عبارتند از: تأثیر خانواده، ارزشیابی غیرواقعی، زیرساخت برای آموزش مجازی، توانمندسازی معلمان، فرصت های نوین، معایب و راهبردهای اثربخشی تدریس. نتایج پژوهش نشان داد که خانواده ها باید به عنوان مخاطب آموزش مجازی توجیه شوند؛ همچنین دوره های استفاده مؤثر از ظرفیت مجازی در آموزش برای معلمان برگزار شود تا آموزش مجازی در آینده بتواند به عنوان مکمل آموزش حضوری در آموزش درس ریاضی ایفای نقش کند. لازم است در آموزش مجازی برای کودکان با نیازهای ویژه با طیف های مختلف، تمهیدات و ملاحظات خاصی در نظر گرفته شود.
ویژگی های روان سنجی فرم کوتاه نگرش به آموزش فراگیر کودکان با نیازهای ویژه TAIS-IR(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۸)
۱۴۲-۱۳۱
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف هنجاریابی و اعتباریابی فرم کوتاه نگرش به آموزش فراگیر کودکان با نیازهای ویژه انجام شد. روش: در یک طرح توصیفی-پیمایشی، 354 دانشجوی کارشناسی تربیت معلم دانشگاه فرهنگیان یزد و خراسان رضوی از 4 پردیس در این مطالعه شرکت کردند. یافته ها: شاخص های برازندگی بیانگر این بود که الگوی تأییدی از برازش خوبی برخوردار است x2/df = 2.87; GFI =0.98; RFI =0.96; SRMR =0.04; CFI =0.98; RMSEA =0.05).). نتایج بارهای عاملی تحلیل عاملی تأییدی نیز نشان داد که توزیع سؤالات در یک عامل با آزمون اصلی مطابقت دارد. جهت احراز روایی همگرا و واگرای مقیاس TAIS-IR از پرسشنامه سبک تدریس ترجیحی استفاده و ضرایب همبستگی بین نمره مقیاس نگرش به فراگیر سازی کودکان با نیازهای ویژه با سبک تدریس دانش آموز محور مثبت و معنادار بود (001/0,p<49/0r=) که بیانگر روایی همگرای این مقیاس است. همچنین نمره مقیاس نگرش به فراگیر سازی کودکان با نیازهای ویژه با سبک تدریس معلم محور رابطه منفی و معنادار داشت (001/0,p<55/0-r=) که بیانگر روایی واگرای این مقیاس است. ضرایب آلفای کرونباخ نیز نشان داد که مقیاس TAIS-IR از همسانی درونی رضایت بخشی برخوردار است. در انتها به منظور مقایسه نتایج پژوهش های آتی با گروه هنجار در فرهنگ ایرانی، میانگین و انحراف معیار نمرات مقیاس برای کل نمونه و به تفکیک جنسیت ارائه شد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از این بود که نسخه اقتباسی نهایی مقیاس (TAIS- IR) خصوصیات روان سنجی مناسبی داشته و قابل کاربرد در جامعه ایرانی است.
شیوع نشانه های اختلال نقص توجه/بیش فعالی در دانش آموزان کم توان ذهنی و ارتباط آن با خستگی از دلسوزی مادر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
145 - 166
حوزه های تخصصی:
به خاطر وجود برخی از ویژگی های دانش آموزان کم توان ذهنی و صدق نکردن برخی از معیارهای تشخیصی در مورد نشانه های اختلال نقص توجه/بیش فعالی در این افراد، ممکن است تشخیص اختلال نقص توجه/بیش فعالی در افراد کم توان ذهنی مدنظر قرار نگیرد یا شیوع آن خیلی کمتر از میزان واقعی برآورد شود. هدف پژوهش حاضر بررسی شیوع نشانه های اختلال نقص توجه/بیش فعالی در دانش آموزان کم توان ذهنی و ارتباط آن با خستگی از دلسوزی مادر بود. روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی بود. نمونه پژوهش را 105 دانش آموز کم توان ذهنی تشکیل داده بود. برای گردآوری داده ها از سیاهه رفتاری کودک (آخنباخ و رسکورلا، 2001) و پرسشنامه خستگی از دلسوزی (عبداله زاده رافی و همکاران، 1401) استفاده شد. نتایج نشان داد که 1/58 درصد دانش آموزان کم توان ذهنی نشانه های اختلال نقص توجه/بیش فعالی را در حد بالینی نشان می دهند. همچنین، خستگی از مراقبت، رابطه مثبتی با افزایش شدت نشانه های اختلال نقص توجه/بیش فعالی در دانش آموزان کم توان ذهنی داشت (05/0>p ). شیوع بالای نشانه های اختلال نقص توجه/بیش فعالی در دانش آموزان کم توان ذهنی ضرورت رسیدگی به این مشکل را به ما یادآوری می کند. همچنین، لازم است برای کاهش نشانه های اختلال نقص توجه/بیش فعالی در دانش آموزان کم توان ذهنی، خستگی از دلسوزی مادران آن ها مدنظر قرار بگیرد.