فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۸۱ تا ۲٬۶۰۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
1 - 19
حوزههای تخصصی:
بلاغت دانشی است که موضوع آن بررسی و نشان دادن شگردها و شیوه های هنریِ موثر ساختن کلام از طریق به کارگیری زیبایی های ادبی است. از آنجایی که بررسی وجوه مختلف زیبایی و نمایاندن جنبه های اعجاز آمیز قرآن کریم همواره در میان مفسران اهمیّت بسزایی داشته است شناخت بلاغت و شیوه های بلاغی قرآن، نه تنها پرده از وجوه اعجاز بلاغی این کتاب کریم بر می دارد، بلکه معانی نهفته و گنجینه های پنهان آن را نیز آشکار می سازد. نوشتار حاضر پژوهشی است که در آن نگارندگان کوشیده اند با روش تحلیلی- توصیفی و رجوع مستقیم به دو تفسیر قرآنی و ادبی روض الجنان و روح الجنان ابوالفتوح رازی و کشف الاسرار و عده الابرار ابوالفضل میبدی، زیبایی های ادبی که از چشم بلاغیون به دور مانده و یا کمتر به آنها پرداخته شده را یافته و مورد بررسی تطبیقی قرار دهند. نگارندگان پس از تحلیل نمونه ها نتیجه می گیرند که در این دو تفسیر از صنایع خاصی همچون: بساط یا مقدمه چینی، قول یا اشارات مبادی به معنا، معقد یا شکستن کلمه در میان دو مصراع و غیره استفاده شده که دو مورد از آنان در روض الجنان، دو مورد در کشف الاسرار و دو مورد در هر دو تفسیر مورد استفاده قرار گرفته است.
نشانه های «کنش عاطفیِ ترس» در داستان های بیژن نجدی با تأکید بر سه مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند، داستان های ناتمام و دوباره از همان خیابان ها
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
9 - 38
حوزههای تخصصی:
کنش عاطفی کنشی غیربیانی ست که احساسات و فعل های عاطفی گوینده را بیان می کند. این پژوهش به شیوه توصیفی – تحلیلی «نشانه های ترس» را در مجموعه داستان های بیژن نجدی بررسی می کند و هدف آن خوانش متن با استفاده از عناصر موجود در آن برای دستیابی به معناهای آشکار و پنهان «احساس ترس» نزد شخصیت های روایتی در سه مجموعه داستان برگزیده است. از این رو از کوچک ترین عناصر موجود در متن تا بزرگ ترین آن ها شامل «آوا، واژه، گروه، جمله، بند و در نهایت متن» بهره گرفته شده است. بررسی نشانه های احساس ترس نزد شخصیت های روایتی مجموعه داستان های نجدی در سه مقوله «روایت»، «زبان» و «تصویر» قابل مطالعه است. در بخش نشانه های روایی، «شخصیت ها»، «فضاسازی» و «زاویه دید» خواستگاه های اصلی برگزیده شده به وسیله نجدی در ساختار روایات داستانی هستند. در بخش زبانی نیز ساختار نحوی جملات، ساختار افعال کنشی و اصوات ابزارهای بیانی احساس ترس هستند. در زمینه تصویر نیز «تشبیه» یکی از ابزار های بیانی است که در جهت بیان این هدف به کار رفته است. در میان انواع ترس، ترس های «منطقی و نابهنجار» بیشترین بسامد را دارند که در ارتباط با هر شخصیتی به شیوه ای متفاوت مطرح شده اند. «جنسیت، سن و طبقه اجتماعی شخصیت ها» مؤلفه های تعیین کننده در بسامد انواع ترس هستند. یافته های پژوهش نشان می دهد که فضای عمومی داستان با زبان متن همراه است و سازوکارهای زبانی در جهت القای معنای مورد نظر عمل می کنند.
چالش ساختارهای نظارتی و بازتعریف مفاهیم «خود» و «دیگری» در رمان زیبا صدایم کن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲۱
1 - 21
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مقوله «فرهنگ نظارتی» و ارتباط آن با مقوله خانواده در ادبیات نوجوان می پردازد. نویسنده با بهره-گیری از نظریات منتقدانی نظیر فوکو و فلنگن و تمرکز بر موضوعاتی نظیر «نگاه خیره»، «نظارت خودخواسته» و «نظارت عرضی» در پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که چگونه «فرهنگ نظارتی» نوین بر هویت نوجوان و تعریف پدیده شهروندی وی تأثیرگذار است؟ بدین منظور کتاب زیبا صدایم کن، نوشته فرهاد حسن زاده، بررسی می شود تا با استفاده از شیوه ی توصیفی تحلیلی و تمرکز برساختارهای نظارتی نه تنها به چگونگی کارکرد آنها در حفظ ساختارهای فرهنگی حاکم بپردازد، بلکه تأثیر آنها را در شکل گیری هویت نوجوان و تعریف وی از «خود»، «دیگری» و ارزش های اخلاقی مورد بررسی قرار دهد. چنین استدلال می شود که همگام با گفتمان پسا-اومانیستی رسالت ادبیات نوجوان نیز، علی رغم نقش ویژه آن در درونی کردن ساختارهای نظارتی و هنجارها، تغییر کرده است؛ به دیگرسخن، این آثار با ارائه تصویر قهرمانی شورشی و ساختارگریز «ضدروایتی» را رقم می زنند تا از یک سو گستره ساختارهای سلسله مراتبی نظارتی را به تصویر کشند و از سوی دیگر محدوده طغیان در برابر نظم اجتماعی را تعیین کنند؛ بدین ترتیب، نوجوان به ادراکی نوینی از مقوله های «نظارت»، «خود»، «دیگری» و اخلاق فردی می رسد که لازمه حیات مدنی امروزه به شمار می رود.
پیشگامان داستان نویسی زنانه در ادبیات فارسی و عربی (با تأکید بر داستان نویسان زن در قرن نوزدهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
127 - 152
حوزههای تخصصی:
نویسندگان زن در ایران و کشورهای عربی توانسته اند موقعیت خود را در نوشتن آثار داستانی ابراز کنند و مورد استقبال مخاطبان قرار گیرند. داستان نویسان زن تأکید داشته اند که زنان معنی ای خاص از تجربه زنانه را به خواننده نشان می دهند، که ادبیات مردانه قادر به توصیف و بیان آن نیست؛ از این رو کوشیدند آثاری بنویسند که مستقیماً مربوط به تجربه های زنان باشد. در پژوهش حاضر، بر پایه مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، زمینه های شکل گیری و تحول جریان زنانه نویسی در ادبیات داستانی این دو سرزمین بررسی شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که دوره اول داستان نویسی زنانه در ادبیات فارسی و عربی، بیانگر بی عدالتی ها و رنج و محرومیت زنان است. دوره دوم، دوره بازیابی هویت زنان است و مسأله حق انتخاب، آزادی زن و تمایز بخشیدن به هویت زنانه مطرح است. آزادی زن، خروج از انفعال، ارتقای نقش پذیری زن از محیط خانه به سطوح مختلف جامعه اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و انتخاب قهرمان داستان از بین زنان، از مهم ترین ویژگی های آثار داستانی زنان در دوره سوم زنانه نویسی در ادبیات فارسی و عربی است. تلاش نویسندگان زن برای نمایش روایتی زنانه و بازنمودِ هویت زنان به شیوه های گوناگون در سطوح مختلف متن؛ ازجمله کاربرد واژگان، شخصیت پردازی، انتخاب قهرمان و روایت گرِ زن ارائه شده است.
نگاهی به لغزش ها و خطاهای موجود در دیوان سیف اسفرنگی تصحیح فرزاد جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
457 - 483
حوزههای تخصصی:
سیف الدین اسفرنگی از شاعران اواخر سده ششم و اواسط سده هفتم ه.ق است. تنها اثری که از این شاعر برجای مانده دیوان اوست. دیوان اسفرنگی نخست بار در سال 1357ش در پاکستان تصحیح و چاپ سنگی شده است. این دیوان در سال 1396 توسط فرزاد جعفری تصحیح شد؛ نسخه های چندی از این اثر در دست است که می توان به نسخه های کتابخانه عمومی دولتی روسیه،نسخه کتابخانه گنج بخش پاکستان، دستنویس کتابخانه طوپقاپوسرای ترکیه، دستنویس کتابخانه سپهسالار و ... اشاره کرد. جعفری از میان نسخ، نسخه کتابخانه دولتی روسیه(A )را نسخه اساس برگزیده و از دیگر نسخه ها نیز در تصحیح بهره برده است. با این که تصحیحی که ارائه شده علمی و منتقدانه است ولی خطاها و لغزش هایی در آن دیده می شود و در پاره ای موارد بی دقتی در تصحیح آشکار است. مقاله حاضر تلاش دارد به روش علمی و انتقادی برخی از این خطاها و لغزش ها را آشکار کرده و تصحیح نماید.
جاودانگی مدرن در رمان نوجوان (مطالعه موردی: رمان های «سنجاب ماهی عزیز» و «شکارچی کوسه کر»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۰
145 - 172
حوزههای تخصصی:
سیطره علم در عصر مدرن و تلاش برای داشتن نگرشی واقع بینانه به همه جنبه های زندگی، موجب شده که انسان امروز دیگر نتواند راهکارهای پیشینیان (مانند جاودانگی یزدان شناسانه) را برای رویارویی با مرگ اتخاذ کند. نوشتار حاضر با بررسی انواع مختلف جاودانگی پیشامدرن شامل جاودانگی نیاکانی، فرهنگی، عرفانی، اسطوره ای و یزدان شناسانه نشان داده است که مؤلفه های مشترک آنها یعنی جمعی بودن، قطعیت و تخیل تقریباً در نقطه مقابل مؤلفه های جاودانگی مدرن قرار دارد. حضور مؤلفه های جاودانگی مدرن که عبارتند از فردیت، عدم قطعیت، خاطره (در تقابل با تخیل) و مفهوم طبیعت جاودان، در رمان های نوجوان دهه نود شمسی بارز است. این پژوهش، ابتدا به مرور مراحل و تکالیف سوگواری پرداخته است و ضمن تدقیق و تعیین مؤلفه های جاودانگی پیشامدرن و مدرن، تناظر هر مرحله از سوگواری را با انواع مختلف جاودانگی نشان داده است. سپس با تکیه بر رمان های «سنجاب ماهی عزیز» و «شکارچی کوسه کر»، به بررسی مسئله مرگ و نقش جاودانگی پیشامدرن و مدرن در پیشبرد داستان پرداخته و نشان داده که شخصیت ها چگونه به مرحله پذیرش مرگ دیگری می رسند و مراحل سوگواری را کامل می کنند. گفتنی است که تجزیه و تحلیل نمونه ها مبتنی بر تحلیل محتوای کیفی با رویکردی توصیفی- تفسیری است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در هر دو رمان، توسل به مؤلفه های جاودانگی پیشامدرن، شخصیت ها را در مراحل آغازین سوگواری یعنی انکار و جست وجو و چانه زنی گرفتار می کند، در حالی که بلوغ شخصیت ها با کامل شدن تکالیف سوگواری و رسیدن به مرحله بهبود و سازمان یابی از رهگذر مؤلفه های جاودانگی مدرن (با محوریت خاطره در رمان «سنجاب ماهی عزیز» و طبیعت جاودان در رمان «شکارچی کوسه کر») تحقق می یابد.
بررسی الگوهای ساختاری بر حسب نوع فت و گو در مناظرات مثنوی محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش چگونگی فرایند تولید معانی اخلاقی در نوع ادبی مناظره با تکیه بر واکنش های مخاطب درونی است و در تلاشیم به این سوال پاسخ دهیم که، آیا نوع واکنش خطاب شونده تاثیری در خلق معنا و نوع ساختار مناظره دارد یا خیر؟ بر این باوریم که مناظره یکی از انواع ادبی و بستری است که شاعران با تمسک به عنصر گفت و گو در صدد خلق معنا هستند و نکته حائز اهمیت، نوع واکنش کنشگران گفت و گو کننده در مناظره است. ژپ لینت ولت (1986) قائل به چهار نوع واکنش: تایید کننده، باطل کننده، استفهامی و غایب از طرف مخاطب درونی روایت است. نگارنده با تمسک به این نظریه به تحلیل نوع واکنش ها و ساختار مناظره در ادبیات فارسی پرداخته و حین پژوهش به این مهم رسید که، نوع واکنش خطاب شونده نقش مهمی در فرایند تولید معنا و نوع ساختار مناظره دارد به طوری که مطالعه شبکه های ارتباطی و واکنشی منجر به ترسیم چهار الگوی ساختاری در مناظره شد.
بررسی تطبیقی داستان جزیره از غزاله علیزاده و من می روم نوشته ژان اشنوز از منظر آرای باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
617 - 640
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استفاده از مولفه چندصدایی باختین، مصداق ها و کاربست آن را با شیوه توصیفی تحلیلی در داستان جزیره غزاله علیزاده و رمان من می روم از ژان اشنوز بررسی کرده ایم و کوشیده ایم در آغاز به این سوال پاسخ دهیم که چندآوایی چه مولفه هایی دارد و چگونه در این دو داستان نمود پیدا می کند. بر این اساس، تاکید این جستار بر بینامتنیت، چندزبانی و گفتگومندی است، چرا که منطق گفتگومندی و چندصدایی زمینه ساز خلق مفهومی تازه از سوی ژولیا کریستوا به نام بینامتنیت شده است. در ادامه این مولفه ها در هر دو داستان بررسی و تحلیل میشوند. از منظرباختین چندآوایی به معنای وجود چندین صداست. هر شخصیّت بازنمای صدایی ست که یک خود فردی را جدای از دیگران نمایندگی می کند. داستان جزیره ی علیزاده متنی است که توانسته از نفوذ اندیشه تک گویه در گفتمان دوری جوید و زمینه ای مناسب را برای تضارب صداها واندیشه های متنفاوت و نگرش های ناهمگون و در نتیجه پذیرش دیگری به مثابه آگاهی مستقل و جداگانه فراهم آورد. در همین راستا در داستان من می روم اشنوز بازی با کلمات، ابهام، نمادپردازی، درهم آمیختن ژانرها، اتصال کوتاه، نقل قول هایی از نویسندگان دیگر یا بینامتنیت و طنز بیشتر به چشم می خورد. برآیند این مقاله آن است بینامتنیت که از مولفه های بدیع گفتگومندی می باشد در هر دو داستان به وضوح وجود دارد، لذا در نظر داریم با ذکر مثال نشان دهیم این مولفه چگونه در دو داستان نمود پیدا کرده است.
ساختارهای روایی مثنوی های عطار
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
9 - 28
حوزههای تخصصی:
محققان حوزه شعر عرفانی ساختار روایی بیشتر مثنوی های عرفانی فارسی به ویژه مثنوی های شگرف سه گانه آن یعنی حدیق ه الحقیقه سنایی، منطق الطیر عطار، و مثنوی معنوی مولوی را دارای ساختاری مشترک، و مبتنی بر پیرنگ کلان و طرح سراسری می دانند. مثنوی های الهی نامه و منطق الطیر و مصیبت نامه عطار که سفرنامه روحانی به شمار می آیند، افزون بر داشتن پیرنگ کلان از ساختار روایی خُرد متفاوتی نیز بهره مند هستند. در جستار حاضر با روش توصیفی -تحلیلی و رویکرد روایت شناسی که هدف نه ایی آن کش ف الگوی جامع روایت است، کوشیدیم از رهگذر تبیین ساختارهای روایی مثنوی های سه گانه به راز حکایت-تمثیل ها و کارکرد اصلی آن ها پی ببریم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که عطار ضمن ساختار وحدتی - کثرتی مبتنی بر طرح سراسری این مثنوی ها، از ساختارهای روایی سفرنامه ه ای هزارویک شبی و کتاب مقدسی نیز بهره جسته است و راز اصلی حکایت - تمثیل های وی این است که تاریخ روزگار خویش را بر اساس الگوی روایت تاریخ انبیا می سنجد و به حوادث تاریخی روزگار خود ارجاع نمی دهد.
موجودات و جانوران فراطبیعی در شاهنامه و مقایسه آن با حماسه گیلگمش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیروهای فراطبیعی، نیروهای ویژه ای را گویند که در انسان ها، جانوران و حتی در اشیاء به صورت بالقوه وجود دارد و در شرایطی خاص، اعمالی غیر قابل باور را به ظهور می رساند که ریشه باور به وجود این نیروها را در زمان های باستان باید جست. در اسطوره های کهن این موجودات ماوراءطبیعی ناتوانی ها و کاستی های شاهان و پهلوانان را در نیل به هدف جبران می کنند. اعتقاد به این نیروها را در آثار کهن و ارزشمند ادبی همچون گیلگمش، شاهنامه، رامایانا، ایلیاد و اودیسه می توان مشاهده نمود، از این رو جستار حاضر به بررسی موجودات فراطبیعی در دو حماسه کهن ارزشمند؛ یعنی شاهنامه و گیلگمش اختصاص یافته است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است و نگارندگان در پی آنند که تأثیر نیروهای فراطبیعی در کدام حماسه، مشهودتر است؟ نتایج بررسی نشان می دهد که موجودات و جانداران فراطبیعی در شاهنامه از نظر تنوع، نقش و کارکرد بر حماسه گیلگمش برتری دارد، به گونه ای که برخی بعضی از این موجودات و جانوران در روند حماسی و ملی اثر، نقشی اساسی و پراهمیتی ایفا نموده اند.
جنبش های اجتماعی شهروندان در شاهنامه (بررسی موردی قیام کاوه آهنگر و گردن فرازی بندوی و گستهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهروند و شهروندی، اصطلاحاتی نسبتاً نوظهور در پهنه مطالعات جامعه شناسی و علوم سیاسی است. شهروند همواره در یک رابطه دوسویه تعریف شده است؛ او فردی است که از سویی برخوردار از حقوق سیاسی و مدنی است و از سوی دیگر، در برابر قانون موضوعه، وظایفی دارد. جنبش های اجتماعی، بر کوششی جمعی ناظر است که طی آن افراد به آرمان های از پیش تعیین شده می رسند. جنبش های اجتماعی با اهدافی مشخص و توسط نهادهایی غیر رسمی صورت می گیرند. البته در شاهنامه، واژه شهروند نیامده است. فردوسی گاه از واژه شهری در مقابل سپاهی برای متمایز کردن غیر نظامیان از نظامیان سود جسته است اما واژه ایرانیان طبق شواهدی که در تحقیق به دست آمده است و نیز براساس تعریف شهروند در فرهنگ های جامعه شناسی و علوم سیاسی بر شهروندان ایرانی در شاهنامه اطلاق شده است. دو جنبش منتخب (یکی از بخش حماسی شاهنامه و دیگری از بخش تاریخی آن) بر حضور پررنگ و مشارکت همه جانبه شهروندان ایرانی در جنبش های اجتماعی جهت تحقق عدالت و دادگری گواه است. این تحقیق به روش تحلیلی و توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و الکترونیکی انجام شده است.
بازتاب تمثیلی بر شخصیت های انسانی وحروف تهجی در منظومه ی غنایی چنیسرنامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
چنیسرنامه منظومه ای نو یافته و نا شناخته از ادراکی بیگلاری در قرن یازدهم به تقلید و وزن خسرو وشیرین نظامی گنجوی با ضرورت شناشایی هنرمندانه و دقیق تر این منظومه از بعد تمثیلی دو جانبه با اهداف تشخیص هدف و همچنین پی بردن به ارتباطات استنباطی و واقعی در بین شخصیت های تمثیلی داستان و واقعی پنداشتن شخصیت های خیالی و پیاده کردن این شخصیت ها در دنیای امروزی و شناخت هنرمندانه حروف تهجی (الفبا) در چنیسرنامه و زیباشناسی آن از بُعد تمثیلی. به همراه نتایج آن ها. و همچنین شناختی بهتر از آن چه در زندگی واقعی برای افراد امکان پذیر است از طبیعت و رفتار انسانی ارائه می دهد. این پژوهش به صورت تحلیلی و توصیفی و کتابخانه ای با توجه به سوال ها و فرضیه ی پژوهش مبنی بر تحلیل تمثیلی شخصیت های انسانی مشابه موجودات انسانی واقعی هستند چون شاعر آن ها را می سازد، اما خوانندگان انتظار دارند شخصیت های تمثیلی منظومه مانند شخصیت های واقعی کامل و زنده، باور کردنی و در خور توجه به نظر برسند، و از بُعد تمثیلی حروف تهجی در این منظومه به صورت تمثیل تشبیهی و نمادین می باشد. شخصیت های تمثیلی مهم و اصلی در چنیسرنامه، تقریباً همان افراد شناخته شده ای هستند که بیشتر در داستان های عاشقانه و نمایش نامه ظاهر می شوند، این شخصیت های تمثیلی انسانی کونرو (زن)، لیلا و چنیسر (مرد) شکل مثلثی داستان را تشکیل می دهند در این مقاله سعی پژوهشگران در این است این هدف را پی جویی و این شخصیت های انسانی تمثیلی را در دنیای واقعی بررسی کنند.
کاربرد تمثیل در ساختن وجه تسمیه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
برخی از شاعران و نویسندگان در مطاوی اشعار و نوشته هایشان، برخی از کلمات را ریشه شناسی کرده و وجه تسمیه آن ها را نشان داده اند. بررسی، تحلیل و طبقه بندی این وجه تسمیه ها، بیانگر نوع نگاه آنان به چگونگی ساختِ کلمات است. شیوه های ساخت وجه تسمیه نیز متنوع است؛ از توجه به ریشه لغات گرفته تا رجوع به عقاید عامیانه و از رویدادهای تاریخی تا تخیلات شاعرانه و... . از آنجا که بررسی کاربرد تمثیلها در ساختن وجوه تسمیه ضرورت دارد، هدف از این پژوهش بررسی کاربرد انواع تمثیل در ارائه وجه تسمیه است. ما در این مقاله برآنیم که ابتدا شیوه های گوناگون ساخت وجه تسمیه را بیان کنیم و برای هرکدام شواهد مثالی از کتب و دواوین شعرا- تا قرن ششم- بیابیم و در ادامه انواع تمثیل را معرفی کنیم و پس از آن نمونه هایی از وجه تسمیه هایی را که بر پایه تمثیل ساخته شده است ذکر کنیم. در این پژوهش می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که: کارکرد انواع تمثیل در ساخت و ارائه وجه تسمیه به چه اندازه است؟ هر چند کتابها و مقالات متعددی درباره تمثیل و نیز وجوه تسمیه نوشته شده است اما تاکنون پژوهشی درباره کارکرد تمثیل در ساخت وجه تسمیه منتشر نشده است. این تحقیق به شیوه کتابخانه ای انجام شده و رویکردی توصیفی – تحلیلی دارد. بر اساس یافته های پژوهش، وجه تسمیه های ارائه شده عموماً بر پایه تمثیل عام (تشبیه) است و نویسندگان و شعرا کمتر از تمثیلهای خاص همچون تشبیه تمثیل و تمثیل روایی استفاده کرده اند.
تأملی در دو سفر خودشناسی؛ «دوردست های مبهم» از محسن نکومنش فرد و «الحب فی المنفی» از بهاء طاهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوژه مهاجر در تجربه مهاجرت با پشت سر گذاشتن سردرگمی و گسست از فرهنگ خود و عدم تعلق به کشور میزبان، در صدد رسیدن به هویت حقیقی خود، فراز و فرودهای گوناگونی را پشت سر می گذارد. با توجه به لغزندگی هویت و الگوهای نظری موجود در خصوص مقوله مهاجرت در آرای هومی بهابها، پژوهش حاضر با رویکرد تطبیقی و با تکیه بر روش توصیفی_تحلیلی، درونمایه های مربوط به هویت مهاجر را در آثار «دوردست های مبهم» و «الحب فی المنفی»، در مراحلی چون مواجهه با دیگری، پذیرش و امتناع، آگاهی گسترده، بازگشت به خود و در نهایت گسست و فرجام بررسی می کند. در این آثار، شخصیت های شرقی در تعارض و تقابل با فرهنگ غرب و متناسب با تحولات درونی، درهم آمیزی با جریان دردناک جهانی و حفظ موضع ایدئولوژیک، به شناخت و درک شبکه ای از روابط جهانی دست یافته و بستری مبتنی بر واقعیت تاریخی، سیاسی و انسانی برای بیداری قلمروی از یاد رفته روان قهرمان در مرزهای ادغام شده «خود» و معنا بخشیدن به آن فراهم می کنند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد مهاجرت با گسست از فرهنگ خودی، رویارویی با فضای سرزمین میزبان و درک مکان و زمان در روند تعامل و تقابل با فضای گفتمانی «دیگری» به مثابه یک فضای روایتی مولّد_«فضای سوم»_ در آثار، به بیان تفاوت ها و تباین ها در جهان می-پردازد؛ فرآیندی که با توجه به عوامل روان شناختی و جامعه شناختیِ دیگربودگی و تحلیل عمیق مفاهیم بیگانه و بیگانگی اهمیت تازه ای به مفهوم هویت می بخشد.
نگاهی به شاخصه های ساقی نامه سرایی در کأس الکرام معین الدین احمد فیض کاشانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۹
28 - 41
حوزههای تخصصی:
ساقی نامه یکی از دل انگیزترین انواع شعر فارسی است که در آن مضامین متنوع به کار می رود. شاعر در ساقی نامه ابیاتی را خطاب به ساقی، مغنّی و مطرب می سراید و از او طلب باده و نواختن ساز و سرود می کند. این پژوهش، به روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای نوشته شده است. در این مقاله به تعریف و تبیین ویژگی های ساقی نامه معین الدین احمد بن محسن فیض کاشانی پرداخته شده است. از این جهت که این پژوهش دربردارنده تعبیرات و توصیفاتی درباره ساقی، باده، میخانه، مطرب، آلات و نغمات موسیقی و همچنین مضامین عرفانی است اهمیت دارد. بررسی مضامین طرح شده در شعر معین الدین احمد نشان می دهد که وی در مهم ترین بخش ساقی نامه که نکوهش روزگار و مذمت اهل آن است، در جایگاه عارف و واعظ، با نگاهی اعتقادی بیشتر از ناپایداری و زودگذر بودن هستی سخن می گوید، تا مخاطب خود را متوجه عالم آخرت کند که دست از بدکاری و مال اندوزی صرف بردارد. شراب هم در ساقی نامه معین الدین احمد، مِی عرفانی و محبت الهی است و شاعر آن را همان حس سرخوشی وصل با محبوب ازلی می داند. نکته دیگر حضور تفکر خیامی در ساقی نامه این شاعر است. .
مقایسه دو اثر عاشقانه جلیس المشتاق و بساتین الانس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۸
24 - 43
حوزههای تخصصی:
جلیس المشتاق منظومه ای عاشقانه است که در سال 870 توسط شاعری ناشناخته با نام یا تخلص «علی» در دوره حکمرانی امیر شیران شاه فرخ یسار (869- 907) سرود شده است. این اثر، برگردان منظوم بساتین الانس اخستان دهلوی (726 ق)، دبیر و ادیب دوره سلطان غیاث الدین تغلق و محمدشاه تغلق است. با توجه به دست نویس ریاحین القلوب، ترجمه منظوم گلستان از شاعری به نام امیر سید علی حسینی (زنده در تاریخ 860) و تقدیم آن به سلطان خلیل شروان شاه (820- 868) و از قرائن موجود در این اثر، چنین بر می آید که سراینده جلیس المشتاق همین سید علی حسینی باشد. این منظومه حکایت عشق کشورگشا (پسر پادشاه بتیهان هند) با ملک آرا (دختر پادشاه چین) است که در خلال آن چندین حکایت دیگر نیز نقل شده است. با توجه به پیشینه مشترک این دو اثر، افتراقات و اشتراکاتی در داستان پردازی، ترکیبات، شخصیت ها و صحنه پردازی های آن ها دیده می شود. سراینده جلیس المشتاق در توصیفات خود از اصطلاحات موسیقی، نجومی و عناصر طبیعی بهره جسته و با زبانی ساده برخلاف زبان پیچیده و مغلق بساتین الانس با پیروی از وزن و بحر شاهنامه به روایت این داستان پرداخته است. برگردان این دو متن ارزشمند ادبی با آبشخور هندی به نظم و نثر، بیان گر نفوذ و تأثیر عمیق زبان، فرهنگ و ادب فارسی در شبه قاره سده هشتم است. در این پژوهش با تحلیل و مقایسه این دو متن به بررسی افتراقات و اشتراکات آن پرداخته شده است.
اجتماعیات در رمان طریق بسمل شدن از محمود دولت آبادی
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
29 - 38
حوزههای تخصصی:
محمود دولت آبادی نویسنده ای است با سبک نوشتاری واقع گرا و در رمان های متعدد به زندگی و رویکردهای اجتماعی و سیاسی نگاهی عینی گرا دارد. رمان طریق بسمل شدن دولت آبادی، داستانی درباره جنگ هشت ساله ایران و عراق است که دارای 52 شخصیت است. در این رمان، ماجرای تپه ای موسوم به صفر از زاویه ی دید دو راوی از هر دو کشور متخاصم روایت می شود. با وجود جایگاه خاص اجتماعیات در آثار این نویسنده و با توجه به فقدان تحقیقی بنیادین درباره رمان طریق بسمل شدن که پس از ده سال اجازه چاپ یافت، پرداختن به این رمان در حوزه ی نقد جامعه شناسی ضروری است. در پژوهش حاضر به بررسی رمان «طریق بسمل شدن» از منظر نقد جامعه شناسی پرداخته شده است. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. هدف در این پژوهش کشف اجتماعیات در رمان طریق بسمل شدن است. پژوهش بر پایه این پرسش اصلی شکل گرفت که مؤلفه های بارز اجتماعیات در رمان طریق بسمل کدام است؟ نتیجه تحقیق حاکی از آن است که مولفه های بارز اجتماعیات در رمان طریق بسمل شدن عبارت است از: تقابل شخصیت های طبقات مختلف اجتماع، زمینه های تاریخی اجتماعی و تقابل مسائل اجتماعی و فرهنگی در رمان طریق بسمل شدن.
بررسی تقابل گفتمان های اجتماعی در غزلی از حافظ
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
53 - 64
حوزههای تخصصی:
حافظ در بسیاری از غزل های خود به صورت شاعرانه به موضوعات اجتماعی پرداخته است و تلاش می کند گفتمان های غالب روزگار را به چالش بکشد و در برابر آن ها از گفتمان های مغلوب حمایت نماید. مهم ترین رویارویی در شعر حافظ جدال گفتمان زهد و ریا با گفتمان رندی و خوش باشی است. در این مقاله، بر اساس الگوی تفسیری چندسطحی، غزل حافظ با مطلعِ منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن / منم که دیده نیالوده ام به بددیدن از منظر بررسی تقابل های اجتماعی بررسی شده است. بر اساس نتایج به دست آمده درمی یابیم که در جامعه ی عصر حافظ، زهد ریاکارانه و جزم اندیشی ابزاری است در دست قدرتمندان که برای تأمین منافع خود از آن بهره می گرفته اند. در مقابله با این رویکرد، حافظ در پی آن است که در کنار تک صدایی موجود در جامعه که مورد تأیید حاکمان است، صدایی دیگر را نیز حداقل در سطح شعر خویش مطرح کند و از این طریق به وضعیت و دیدگاه های موجود در محیط و زمانه خود اعتراض کند. هدف حافظ از طرح گفتمان شبه ملامتی، نقد گفتمان قدرت و تهذیب اجتماعی است تا دین و تقوا دامِ تزویر برای فریب خلق نشود و عیب جویی از دیگران شخص را به خودپرستی نکشاند. البته بهره گیری استادانه از عناصر زبانی و زیبایی آفرینی و والایی اندیشه های مطرح شده در متن، موجب شده است تا شعر حافظ نمودی فرازمانی و فرامکانی به خود گیرد و صدای اعتراضی همیشگی به زهد دروغین و فریبکاری اربابان قدرت در تمامی جوامع و دوره ها به شمار آید.
واکاوی تطبیقی مردم شناسی فرهنگی در منظومه بهرام و گلندام در ادب کلاسیک فارسی و ادبیات عامیانه کردی
حوزههای تخصصی:
بدیهی است که منظومه های غنایی شعر فارسی در نوع خود بیش ترین الگوهای فرهنگی و نشانه های تمدن را بازنمایی می کنند. بررسی این داستان ها از دیدگاه مردم شناسی فرهنگی (که پایه های اصلی آن فرهنگ عامه است)، نگرشی نو به آن هاست و پژوهشگران را با دو گزینه آشنا می سازد: یکی بررسی فرهنگ مردم در محتوای داستان ها و دیگر تأثیرگذاری فرهنگی راوی است با توجه به فرهنگی که در آن پرورده شده است و این در تمامی داستان هایی که راویان مختلف دارند، صدق می کند. در این پژوهش که دانستنی های مختلف ادبی و فرهنگی نهفته در ادب عامه کُردی «بیت» در مقابل با منظومه های ادب کلاسیک فارسی مقایسه و بررسی شود، به ویژه آن جا که ساختار و محتوای این آثار با اصول داستان-سرایی مطابقت داشته باشد، می تواند در بخش مطالعات مردم شناسی فرهنگی کار ارزنده ای باشد. این پژوهش به توصیف و تحلیل مولفه های فرهنگی از دیدگاه مردم شناسی در منظومه «بهرام وگلندام» در ادب کلاسیک فارسی و ادب عامیانه کُردی به روایت مام احمد لطفی پرداخته است. برای دستیابی به این هدف از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. یافته ها حاکی از آن است بیشتر مولفه های مردم شناسی در این منظومه نمود پیدا کرده است و میزان شباهت ها نسبت به تفاوت ها بیشتر است و این نشان دهنده بینامتنیّت بین منظومه فارسی و کُردی است. دیگر آن که روایت های کُردی داستان، هرچند در کلیّات، مضمون و مفهوم، مطابق با روایت های فارسی هم نام مذکور است، اما هم در قالب و فرم و هم در محتوا به ویژه تغییرات و تحولات فرهنگ عرفانی، حماسی و غنایی در دوره های گوناگون است.
واکاوی تحول معنایی نمادین سیمرغ در ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمادها تصویرهایی قدرتمند هستند که انبوهی از مفاهیم و اساطیر فرهنگی را در قالب یک خوشه معنایی صورت بندی می کنند. این خوشه های معنایی طی فرایندهای خلاق ادبی تولید می شوند و بخشی از حافظه فرهنگی ما را تشکیل می دهند. یکی از این نمادها که در متون ایرانی قبل از اسلام تولید شده و در حافظه فرهنگی جامعه پس از اسلام باقی مانده و در صورت بندی های جدیدی در سنت شعری و عرفانی فارسی استمرار یافته، سیمرغ است. این صورت بندی های متعدد نشان می دهد که سیمرغ در فرهنگ ایرانی به یک دال مرکزی تبدیل شده و بازخوانی بینامتنی کدهای رمزگذاری شده در آن می تواند تفکر اسطوره ای و سنت فکری رمزآلود انسان ایرانی در سده های گذشته را برای نسل جدید فهم پذیر کند. با عنایت به این موضوع، مقاله حاضر با تکنیک قرائت تنگاتنگ و با تکیه بر شواهد متنی موجود در پیکره ادبیات پیشااسلام و پسااسلام می کوشد ضمن تاکید بر سمبلیسم غنی این پرنده، سیر تطور معنایی آن را در دوره های مختلف تاریخی تا قرن هفتم واکاوی کند و چرایی و چگونگی این چرخش های معنایی را به یک مسئله تبدیل کند. بر این اساس، مقاله حاضر تلاش می کند به این سؤال پاسخ دهد که سیمرغ در پیکره متون ادبی پسااسلام چه تفاوتی با متون پیش از اسلام دارد و در صورت بندی های متعدد آن چه نوع دست کاری های خلاقانه ای در صورت و محتوای آن رخ داده است؟