تأملی در دو سفر خودشناسی؛ «دوردست های مبهم» از محسن نکومنش فرد و «الحب فی المنفی» از بهاء طاهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوژه مهاجر در تجربه مهاجرت با پشت سر گذاشتن سردرگمی و گسست از فرهنگ خود و عدم تعلق به کشور میزبان، در صدد رسیدن به هویت حقیقی خود، فراز و فرودهای گوناگونی را پشت سر می گذارد. با توجه به لغزندگی هویت و الگوهای نظری موجود در خصوص مقوله مهاجرت در آرای هومی بهابها، پژوهش حاضر با رویکرد تطبیقی و با تکیه بر روش توصیفی_تحلیلی، درونمایه های مربوط به هویت مهاجر را در آثار «دوردست های مبهم» و «الحب فی المنفی»، در مراحلی چون مواجهه با دیگری، پذیرش و امتناع، آگاهی گسترده، بازگشت به خود و در نهایت گسست و فرجام بررسی می کند. در این آثار، شخصیت های شرقی در تعارض و تقابل با فرهنگ غرب و متناسب با تحولات درونی، درهم آمیزی با جریان دردناک جهانی و حفظ موضع ایدئولوژیک، به شناخت و درک شبکه ای از روابط جهانی دست یافته و بستری مبتنی بر واقعیت تاریخی، سیاسی و انسانی برای بیداری قلمروی از یاد رفته روان قهرمان در مرزهای ادغام شده «خود» و معنا بخشیدن به آن فراهم می کنند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد مهاجرت با گسست از فرهنگ خودی، رویارویی با فضای سرزمین میزبان و درک مکان و زمان در روند تعامل و تقابل با فضای گفتمانی «دیگری» به مثابه یک فضای روایتی مولّد_«فضای سوم»_ در آثار، به بیان تفاوت ها و تباین ها در جهان می-پردازد؛ فرآیندی که با توجه به عوامل روان شناختی و جامعه شناختیِ دیگربودگی و تحلیل عمیق مفاهیم بیگانه و بیگانگی اهمیت تازه ای به مفهوم هویت می بخشد.