فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۷٬۳۰۱ تا ۴۷٬۳۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
پژوهش های نوین ادبی (شیرین و شکر) سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
187 - 206
حوزههای تخصصی:
این قالب از شعر پارسی قدمتی طولانی دارد که در طول تاریخ ادبیات فارسی توانسته پابه پای ذوق ایرانی حرکت کند البته بعد از شکل گیری شعر نو و بعدها شعر سپید عقیده بر این بود که غزل دیگر نتواند حرفی برای گفتن داشته باشد اما این قالب از شعر نو و سپید وام گرفته و توانست بار دیگر زندگی تازه ای را از سرگیرد. سرچشمه غزل از تغزل است و تغزل که فرزند مکتب خراسانی است با گذشت زمان، آرام آرام صیقل یافت؛ با سنایی به رسمیت شناخته شد و با سعدی، حافظ و مولانا به معنای واقعی کلمه غزل شد. بدون تردید در سایه استقلال فکری و اندیشه و رها شدن از قید زنجیرهای قطعیت فرآیند تازه ای از چینش کلمات در اشعار نمود پیدا کرد که غزل نیز از این قاعده مستثنی نبوده و در نهایت با غزل مینی مال در مکتب عریانیسم، شاعر بدور از تکلف و پوشیده سخن گفتن، در نهایتِ برهنگی واژه ها و در سایه ایجاز کلام به غزل جانی دوباره بخشید در جریان این مقاله با استفاده از منابع کتاب خانه ای و با روش توصیفی - تحلیلی به چگونگی پیدایش غزل، نحوه دگردیسی آن از ادوار گذشته تا عصرحاضر و همچنین به بررسی نو آوری های آن در مکتب اصالت کلمه پرداخته می شود.
جای خالی سلوچ و فلسفه بوم شناختی
حوزههای تخصصی:
آرنی نیس Arne Naess، فیلسوف نروژی، فلسفه بوم شناختی یا Ecosophy را در سال 1970 به جهان معرفی نمود. این نگاه فلسفی، پایه جنبشی سیاسی قرار گرفت که جنبش بوم شناختیِ ژرف، The Deep Ecology Movement، نامیده شد. تکیه بر کلمه ی «ژرف» نشان دهنده تاکید جنبش بر ایجاد تغییرات اساسی بر دیدگاه و عملکرد انسان ها، و قابل بازبینی و تغییر بودن مداوم این دیدگاه و عملکرد می باشدChalquist on) (line . هدف غاییِ جنبش بوم شناختیِ ژرف، دست یافتن به خودشناسیِ جمعی از طریق مقاومت بدون خشونت است و هر کدام از پیروان این جنبش می توانند فلسفه ی بوم شناختیِ خاص خود را بیافرینند؛ به این شرط که اصول هشت گانه نیس- سِشِنز در آن لحاظ شود. فلسفه بوم شناختی شخصیِ آرنی نیس Tvergastein )فراسوی سنگ ها) نام دارد که نام کلبه ای کوهستانی است که نماد وابستگی نیس به عناصر طبیعی محسوب می شود .(Drengson, Devall Schroll, 2011: 107-109) فلسفه بوم شناختی ژرف، البته یک رویکرد ادبی محسوب نمی شود، اما نویسنده ی این مقاله بر این عقیده است که این نگاه قابلیت تبدیل شدن به رویکرد ادبی را دارد و می تواند جای خالی ناگفته های بسیاری را که خارج از رویکرد نقد ادبی زیست محیطی Ecocriticism Literary به شمار می آید، پر کند. در همین راستا، نگارنده بعضی از مطرح ترین مفاهیم فلسفی معرفی شده توسط آرنی نیس را بر روی رمان جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی به عنوان یک رویکرد نقد ادبی پیاده کرده است. طبق دسته بندی نیس، مفاهیمی مثل تنوع، پیچیدگی و هم زیستی، زیرِ عنوان خودشناسیِ جمعی و حقیقت و بی باکی، زیر عنوانِ مقاومت بدون خشونت قرار می گیرد. در عین حال، این مفاهیم وابستگی عمیق و درهم تنیده ای به یکدیگر دارند.
نقد شروح لیلی و مجنون نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه تحلیل محتوا، روشی پرکاربرد در بررسی آثار ادبی است. تحلیلی نظام مند، عینی و کمّی که از طریق آن ویژگی های کاربرد زبان، کلمات متن، توصیف عنوان ها از طریق سازگاری و رابطه همنشینی کلمات با یکدیگر بررسی می شود و یافته های آن سبب تحلیل مضمونی محتوا و ساخت واژگان مرکزی می گردد. از میان روش های مختلف تحلیل محتوا، روش تحلیل گفتمان برای بررسی سه شرح از شروح موجود از منظومه «لیلی و مجنون نظامی» گزینش و در بوته نقد گذاشته شد تا نمودهای زبانی و معنایی صحیح از سقیم مشخص شود. بدین منظور به ابیات بحث انگیز در این سه شرح (حسن وحیددستگردی، بهروز ثروتیان و برات زنجانی) که از منظر تصحیح نسخه، وزن عروضی، دستور زبان و معنا و مفهوم درست، مغفول مانده یا معنای کلی بیت یا کلم ه ای در بیت اشتباه طرح شده است، پرداخته و در این پژوهش به نمونه هایی از آن اشاره شده است. بارزترین ویژگی تحلیل محتوا از سایر روش های پژوهشی کیفی یا تفسیری، تلاش برای کسب معیارهای روش علمی است. در این پژوهش نیز تلاش شده است تا در ضمن اشاره به نمونه های کاربردی، معیارهای یک روش علمی در شرح متون به دست آید.
بررسی کارکرد عواطف فراشخصی در غزل حسین منزوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
117 - 134
حوزههای تخصصی:
عاطفه یکی از عناصر سازنده شعر در کنار زبان، تخیّل، موسیقی و شکل است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، با هدف بررسی بازتاب عواطف فراشخصی در غزل های یکی از شاعران معاصر، یعنی حسین منزوی انجام می گیرد. مسئله پژوهش این است که انواع عواطف فراشخصی چگونه و به چه میزانی در غزل منزوی بازتاب یافته اند و انگیزه ها و زمینه های مؤثّر در ایجاد این عواطف چه بوده است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که عواطف فراشخصی غزل او در دو دسته کلّی عواطف سیاسی- اجتماعی و فلسفی و در گروه بندی جزئی تر این دسته ها بازتاب یافته اند. در عواطف سیاسی- اجتماعی که پررنگ تر از عواطف فلسفی ظاهر شده اند، به ترتیب عواطف حسرت، اندوه و یأس بیشترین نمود را دارند. در عواطف فلسفی، یأس فلسفی، اندوه فلسفی و اعتراض و عصیان به ترتیب بیشترین بسامد را در غزل های منزوی دارند. انگیزه های مؤثّر در ایجاد عواطف سیاسی- اجتماعی، نمایاندن اوضاع نابسامان کشور، از جمله سلطه مستبدان بر کشور، فضای اختناق سیاسی، شکست در مبارزه ها و...، و در دوران پس از انقلاب، جنگ و شهید و شهادت هستند. در ایجاد عواطف فلسفی، ابراز اندیشه های فلسفی تقدیرگرایی، جبرگرایی و مرگ اندیشی، عصیان بندگی و... مؤثّر بوده اند.
آسیب های فرامتنی غزل آیینی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غزل فارسی که روزی، تنها معطوف به مغازله به معنی خاص آن بود، بعد از گستردگی موضوعی و مضمونی که پیدا کرد به بازیابی افق های تازه ای نائل شد؛ اما به همین نسبت، آسیب هایی جدی نیز در پیکره صوری و انسجام معنایی آن ایجاد کرد. هدف این مقاله، مطالعه غزل آیینی امروز ایران از نظرگاه آسیب های مبتنی بر متن و فرامتن آن است. مسئله بنیادی مقاله، بررسی چالش هایی است که غزل آیینی امروز را به ضعف و سستی کشانده، با نگرشی به خاستگاه این آسیب ها در فرامتنی که این قالب شعری را تحت تأثیر قرار داده است. روش پژوهش حاضر به گونه استدلالی و از نوع استقرایی است. بدنه اصلی مقاله را که جامعه آماری آن، غزل های چاپ شده در مجموعه شعرهای معاصران است، بررسی منتقدانه غزل آیینی امروز از منظر آسیب های مترتب بر آن تشکیل می دهد و در پایان این نتیجه حاصل می شود که در شعر امروز به طور عام و غزل آیینی به طور خاص، هرچند رویکردهای مضمونی و به ویژه ایدئولوژیک، گسترده تر شده است، آسیب هایی بسیار جدی بر آن سایه انداخته که مانع از اقناع عمومی مخاطب خاص و عام شده است. نکته مهم تر اینکه تأثیر آسیب های فرامتنی مثل جشنواره های بی رویه عمیق و وسیع است که متن بسیاری از غزل های آیینی امروز را نیز دچار اختلال کرده است و باید ریشه بسیاری از ضعف های متن را در فرامتن آن جست.
التهجین فی الروایه الجزائریه المعاصره على ضوء نظریه هومی بابا (روایه "کیف ترضع من الذئبه دون أن تعضک" لعماره لخوص أنموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
31-50
حوزههای تخصصی:
یتعرّض المهاجرون لتغیّرات جذریه فی کیفیه التعامل مع البیئه الجدیده أثناء الهجره وإن هاجس الحفاظ علی الثقافه الوطنیه من جهه والتواصل البناء مع البیئه الجدیده من جهه أخری یعتبران من تعقیدات تعامل مجتمع المهاجرین مع السکان الأصلیین. بما أنّ الروایه والقصه من أکثر الأدوات خلودا لتصویر التحدیات التی یواجهها المهاجرون عند اعتناقهم الهویه المزدوجه، تناول العدید من الکتّاب العرب فی أعمالهم الأدبیه موضوع المهاجرین فی أوروبا، منهم الروائی الجزائری المعاصر عماره لخوص فی روایه "کیف ترضع من الذئبه دون أن تعضک" التی تدور أحداثها حول المهاجرین من دول العالم الثالث الذین هاجروا إلی إیطالیا.یرسم الروائی أزمات هویه المهاجرین والتناقضات الثقافیه والاجتماعیه والدینیه التی تعرّضوا لها فی البلد المستضیف. یحاول المقال الحاضر إلى تحلیل موضوع الهجنه فی شخصیه المهاجرین علی ضوء آراء هومی بابا الناقد الأمیرکی ذو أصل هندی مستعینا بالمنهج الوصفی التحلیلی، ومن أبرز النتائج التی توصلنا إلیها هی أن لخوص یجسّد الهویه المهجنه للمهاجرین فی شؤون کالدین والطعام واللغه والاسم والعادات والتقالید وأنّ معظم المهاجرین الجدد ماعدا بطل الروایه؛ أمدیو غیر قادرین علی خلق الخطاب والتبادل الثقافی مع السکان الأصلیین، وقد یؤدی عجزهم علی التعامل مع فضاء الهجره إلی عدم تمکنهم من قبول الهویه الجدیده.
جریان شناسی و تبارشناسی ترجمه و اقتباس از داستان «محاکمه انسان و حیوانِ» رسائل إخوان الصفا در زبان فارسی (و ترکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴۲
85 - 114
حوزههای تخصصی:
داستان محاکمه انسان و حیوان که قدیم ترین روایت موجود از آن در رساله های عربی إخوان الصفاست، در دو دوره زمانی سده هشتم و سده سیزدهم قمری بیشتر مورد توجه نویسندگان زبان فارسی (و ترکی) قرار گرفته است. در این دو دوره، دوازده ترجمه و اقتباس از این داستان شناسایی شده، که این تحقیق در پی معرفی و کشف تبارشناسی و جریان شناسی و در کل ارتباط بین آنهاست. بر اساس یافته های این تحقیق، سه جریان اصلی و یک جریان فرعی (التقاطی) در این ترجمه و اقتباسها وجود دارد: جریان اصلی شاکله روایت عربی (پیرنگ، زمان و مکان، شخصیتها و خط سیر داستان) را حفظ کرده و تغییرات بنیادین در آن نداده است. دخل و تصرفات این جریان، عمدتا تغییر سبک نگارش آن از نثر مرسل به نثر مصنوع بوده است. جریان دوم، داستان را تلخیص کرده است و جریان سوم که با ابتکار میرحسینی هروی آغاز می شود، تغییرات بنیادین در روایت داده و داستانی با ساختار، خط سیر و پیرنگ متفاوت ارایه می دهد. در این جریان، گرچه مضامین اصلی گفتگوها و برخی شخصیت ها حفظ می شود، طرح و خط سیر داستان، در پرتو گفتمان عرفانی باز تولید می شود. نمود تاثیر گفتمان عرفانی، در افزودن تم «سفر» و «پیر» و برپایی دادگاه های هفتگانه در هفت روز و همچنین موضوعات گفتگوهاست. سرانجام در روایت مجمع النورین ملا اسماعیل سبزواری، سه شاخه مذکور ترکیب می شود و در آن مضمون و محتوا از شاخه اول و ساختار از شاخه دوم اقتباس می گردد.
درنگی در معنای چند واژه و تعبیر در تذکره الأولیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انجام گرفتن تصحیحی جدید از هر کتاب به شرطِ رعایت اسلوب ها و معیارهای علمی مسیر را برای پژوهش های بعدی هموارتر می کند. خوشبختانه در سال های اخیر، تصحیح استاد شفیعی کدکنی از تذکره الأولیای عطار این امکان را برای پژوهشگران فراهم کرد تا به افق های جدیدی از این کتاب دست یابند. آشنایی مصحّح با اسلوب ها و معیارهای علمیِ فنّ تصحیح، توانمندی او در تأویل و تفسیرِ زبان بزرگان عرفان، انجام گرفتنِ تصحیح در بازه زمانی طولانی و نگارش تعلیقاتی ارزشمند ازجمله ویژگی هایی است که این تصحیح را معتبرترین کار انجام گرفته درباره تذکرهالأولیاء معرفی می کند. نویسنده این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی تحلیلی می کوشد درباره معنای چند واژه و تعبیر که شفیعی کدکنی در تعلیقات بدان ها پرداخته است، توضیحات بیشتری ارائه کنند. ضرورت پژوهشْ اهمیتِ پرداختن به واژگان و تعبیرات به کاررفته در آثار عطار نیشابوری است که نتیجه آن، آسان کردنِ فهم متن برای مخاطبان خواهد بود. در این مقاله، واژگانی مانندِ «سکیل» و «پاشِش» و تعبیراتی مثل «صفراکردن»، «به سخن راست نهادن»، «راهِ کسی انجام گرفتن»، «بر یک خشت گشتن» و «سر ازسوی کسی افتادن» بررسی شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد مفاهیم سیّالِ واژگان زبان فارسی، کم کاربرد بودن برخی کلمات و تعبیرات، عدول از شکل کتابتیِ واژگان در نسخه اساس و همچنین خوگرشدن مصحّح با یک شکل یا یک مفهوم خاص از واژه یا تعبیر، از مهم ترین عواملی است که کاستی هایی در درک مفهوم واژگان و تعبیرات تذکره الأولیاء ایجاد کرده و موجب توضیحاتی نارسا درباره برخی عبارات شده است.
تحلیل تطبیقی مفهوم «خود» و «دیگری» در سگ ولگرد اثر صادق هدایت و تیمبوکتو از پل استر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
283 - 316
حوزههای تخصصی:
تحلیل تطبیقی مفهوم «خود» و «دیگری» در سگ ولگرد اثر صادق هدایت و تیمبوکتو از پل استر جامعه انسانی همواره با تقابل ها و تعامل های دوگانه و فلسفه حضور مواجه بوده است. مفهوم «خود» و «دیگری» وجهی از این امر است که در نظریات فلسفی-اجتماعی هگل، هوسرل، کی یرکگور، باختین و لویناس نمود داشته است. این جُستار با بهره گیری از منابع کتاب خانه ای و با استفاده از روش تحلیل محتوا و بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی و با تکیه بر وجوه نظری یاد شده، مفهوم خود و دیگری را در دو داستان سگ ولگردِ هدایت و تیمبوکتویِ پل استر واکاوی و تحلیل نموده و در آن ضمن بیان معنای خود و دیگری، اصول مهم فکری هدایت و استر در مواجهه با دیگری، ابعاد فرجام شناسی در سطح دو روایت و عدمِ دیگپرپذیری به مثابه یک کنش اجتماعی را نشان داده است.
بررسی تمایلات عارفانه ی احمد عزیزی
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰
227 - 248
حوزههای تخصصی:
احمد عزیزی از شاعران صاحب سبک دهه های اخیر است و شعر او از جنبه های مختلف قابل توجّه است. آنچه در این پژوهش موضوع بحث قرار گرفته است، اندیشه های عرفانی اوست. جمع آوری اصطلاحات عرفانی و آیات قرآنی و به طور کلی نگاه عرفانی احمد عزیزی به جهان، اساس پژوهش ماست. ردپای شاعران عارف مسلکی چون سنایی، عطار، مولانا و حافظ به وضوح در شعر او دیده می شود و گویی که تمام تجربیّات عارفانه ی شاعران کلاسیک از قرن پنج تا کنون، یکباره در شعر عزیزی سر بر می آورد. او گاهی مفاهیم عمیق عرفانی را با استفاده از عناصر طبیعت بیان می کند تا آن ها را برای مخاطب ملموس و قابل فهم کند. مطالعه ی اشعار عزیزی نشان می دهد که او با شناخت عمیق خود نسبت به دین به بیشتر مؤلفه های عرفانی اشاره کرده و گویی مانند یک پیر و مراد والامقام به آموزش سالکان مبتدی می پردازد. تمایل سبک عزیزی به معنویّت و عرفان اسلامی با فرم جدیدی از مثنوی، می توان گفت که در شعر معاصر بی نظیر است. در این پژوهش که بر اساس روش کتابخانه ای و شیوه تحلیلی- توصیفی به تبیین مؤلفه های عرفانی در آثار عزیزی پرداخته ایم؛ هدف ما شناخت و تحلیل نگرش ها و دیدگاه های عرفانی ایشان است. در حقیقت بر آنیم تا جنبه ای از سبک منحصر به فرد این شاعرای توانای ادب معاصر را نشان دهیم.
بررسی نقش تصویرهای مجازی در زبان تصویری و هنری «طومار شیخ شرزین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات متعالی، جلوه ای از بیان هنری است. تصویرهای بلاغی و توصیفات هنری در آفرینش جلوه های زیبا شناسی متون ادبی و نمایشی، نقش سازنده و تأثیرگذاری دارند. «طومار شیخ شرزین»، از نمونه آثار فاخر هنری معاصر است که کارگردان و نویسنده صاحب سبک و خوش فکر، بهرام بیضایی با خلّاقیّت های ذهنی و بلاغت های تصویری، آن را به زبان شاعرانه و در قالب فیلم نامه به نگارش درآورده است. در این پژوهش، نقش مهم و مؤثّر تصویرهای مجازی و عناصر برجسته ساز زبان ادبی در شکل گیری زبان تصویری، هنری و صحنه های نمایشی اثر با روش توصیفی تحلیلی به شیوه متن پژوهشی و بر مبنای سبک شناسی ادبی انجام شده است. کاربرد تصویرهای مجازی در انواع تصویر های تشبیهی، استعاری، کنایی، تمثیلی، پارادوکسی، حس آمیزی، وارونگی (عکس) و طعن گونگی (آیرونی) در التذاذ روحی، اقناع حظّ زیباشناسی و القای مفاهیم ارزشی فیلم نامه سهم عمده ای داشته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که فیلم نامه «طومار شیخ شرزین» از بن مایه های ارزشمند فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی، گونه های مختلف تصویرهای مجازی و صحنه های زیبای نمایشی برخوردار است و با شاخص چندلایگی زبان هنری در حفظ و تداوم فرهنگ اصیل ایرانی، زبان و ادب فارسی و جلوه های زیباشناسی ادبیّات نمایشی، جایگاه ارزشمندی یافته است.
تطبیق ساختار روایی ترانه های مادرانه فارسی و فرانسوی
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
88 - 73
حوزههای تخصصی:
ترانه های مادرانه، به عنوان ساختار ادبی و روایی، از کهن ترین بخش های ادبیات شفاهی در فرهنگ بشری به شمار می آیند که در زیر ساخت آنها، معانی ژرف و حقایق ارزنده ای پنهان است که می تواند نشان دهنده پیوند بین ملت ها و زبان ها باشد. یکی از این زمینه های فرهنگ مشترک، در بین ترانه های مادرانه فارسی و فرانسوی، به ویژه از نظر ساختار روایی آن ها قابل تأمل است. در این مقاله با روش تطبیقی به لالایی های این دو زبان، به عنوان نمونه های یک روایت و داستان نظر می شود که دارای ساختار روایی مشترک هستند. در این روایت ها، عناصر روایی و روایت، زمان، مکان، اوج و حضیض، نگاه به گذشته، پیچش و گره افکنی و گره گشایی و نتیجه گیری اخلاقی، تا راهگشایی و بازگشت به نگرانی های کودک و آرامش بخشی دیده می شود که از روحیه فرا زبانی و دلسوزانه مادری در فرهنگ بشر حکایت دارد. با روش تحلیل مقایسه ای به این نتیجه نظر دارد که عناصر مشترک فرهنگ ملت ها در لالایی ها نیز نمود پیدا می کند. در لالایی های فارسی و فرانسوی علاوه بر مضامین و درون مایه مشترکی که قابل مطالعه است در ساختار و چهارچوب های ثابت آن ها نیز پیوندهایی مشترک دیده می شود که حکایت از عمق پیوند فرهنگی دارد. در حقیقت لالایی های هر دو زبان گونه ای روایت و داستان محسوب می شوند.
نقش و اهمیت راحت القلوب، وفات نامه و وصیّت نامه در شناخت شرف الدّین مَنیَری و طریقه کبرویه فردوسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۱۱
1 - 23
حوزههای تخصصی:
یکی از میراث کمتر شناخته شده از طریقه کبرویه فردوسیه، اثری است که در سال 1321 ق. به شیوه چاپ سنگی در آگره منتشر شده و شامل سه رساله کوتاه به نام های راحت القلوب و وفات نامه و وصیّت نامه است. دو رساله نخست به طور مستقیم به شرف الدّین منیری (661؟‑782 ق.) پیوند می یابد؛ چراکه راحت القلوب یکی از ملفوظات به جا مانده از شرف الدّین است که اندیشه های او و نیز طریقه کبرویه فردوسیه و تعلیمات مشایخ آن را در آینه این اثر می توان بازیافت. وفات نامه نیز گزارش آخرین روز حیات شیخ منیری است که یکی از مریدان خاصّ شیخ با نام زین بدر عربی (م: پس از 782 ق.) نوشته و از چند جنبه، در شمار ارزنده ترین متون صوفیانه فارسی در شبه قارّه است. رساله سوم نیز به طور غیر مستقیم با شرف الدّین مرتبط است؛ زیرا وصیّت نامه نجیب الدّین فردوسی (م: 732 ق.) است که پیر و مراد شیخ منیری بوده و به سبب بررسی علمی آرا و افکار شرف الدّین و مشخّص کردن آبشخورهای فکری و تأثّرات وی، از اهمّیت بسیاری برخوردار است. این مقاله بر آن است تا با روش کتابخانه ای، ضمن معرّفی کامل این چاپ سنگی و سه رساله منتشر شده در آن، اهمیّت هریک از آن ها را در شناخت بیشتر و بهتر شرف الدّین و طریقه کبرویه فردوسیه نشان دهد.
تأملی در چند اصطلاحِ «قمار» با تأکید بر دیوان خاقانی شروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاقانی شروانی از جمله شاعرانی است که در مقایسه با سایر سخنوران، بیشترین استفاده را از ظرفیت های زبان برده است. یکی از شگردهای شعری وی در تصویرسازی و مضمون پردازی های شاعرانه، بهره گیری از عناصر قمار و اصطلاحات مرتبط با دو بازی «نرد» و «شطرنج» است؛ به گونه ای که می توان وی را چه از نظر کمّی و چه از نظر کیفی، برجسته ترین سخنگوی پارسی در این زمینه قلمدادکرد. با وجود کوشش های بسیار از سوی شارحان و خاقانی پژوهان، بیشترِ این مصطلحات به درستی و با دقت درک و تبیین نشده است. در این پژوهش، با بهره گیری از شواهد درون متنی و برون متنی، برخی از این عبارات و واژگان، نظیرِ «کعبتین وامالیدن»، «دو شش را دو یک شمردن» و «عری»، بررسی و تحلیل شده ؛ و در ضمنِ دستیابی به نکاتی نویافته در خصوص لوازم، قواعد و کیفیت نرد و شطرنج باختن قدما؛ شرح دقیق و صحیحی از ابیات مورد نظر به دست داده شده است. در توضیح یک مورد نیز (مقامری صفت) شیوه ای از رسم الخط کهن در استنساخ دستنویس های دیوان خاقانی، همراه با ارائه شواهد متعدد، شناسایی و معرفی شده است.
کنایه کلاه در شاهنامه با تأکید بر زمینه های فرهنگی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویرهای شعری، حاصل ذوق و قریحه شاعرانه، آگاهی ها و خلاّقیت های فردی است که هم ریشه در تأملات شاعر در آثار ادبی پیشینیان و تجربه های شعری آنان دارد و هم نتیجه تجربه های زیسته شاعر و ژرف اندیشی اش در محیط است که توأمان شرایط اقلیمی و اوضاع سیاسی- اجتماعی را دربرمی گیرد. شاید بتوان گفت از میان انواع تصاویر شعری، کنایه بیش از دیگر تصویرها خاستگاهی اجتماعی دارد. از این رو بررسی و تحلیل تصاویر شعری، به ویژه کنایه که غالباً از دل فرهنگ جامعه و تعاملات اجتماعی نشأت گرفته و وارد زبان ادبی شده است، افزون بر اهمیت در تحلیل زیبایی شناختی آثار ادبی، اهمیت زیادی در تبیین برخی مبانی فکری و فرهنگی نیز دارد. در مقاله حاضر با تمرکز بر کنایه های مرتبط با «کلاه» در شاهنامه، کوشش شده ضمن تبیین ابعاد زیبایی شناختی این کنایات، با روش بررسی متن و تحلیل محتوای کیفی و مقایسه داده های حاصل با نتایج تحقیقات مرتبط، تحلیلی از زمینه های اجتماعی کنایات مورد نظر داده شود. داده های ناشی از جستار حاضر که با استفاده از شیوه بررسی اسناد و مدارک علمی انجام شده است، نشان می دهد کنایه های مرتبط با کلاه در شاهنامه با بسامد نسبتاً زیاد دارای ساختارها و معنی های متنوعی است که همچنان در فرهنگ و ادب ایرانی تداوم دارد. تردیدی نیست که بخشی از تداوم و تنوع معنی این کنایه ها به خاستگاه های فکری و زمینه های اجتماعی و فرهنگی آنها بازمی گردد.
Pour une géocritique de l’espace des « Souvenirs dispersés »(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Les productions littéraires persanophones récentes profitent du goût grandissant de l’époque pour la notion de l’espace en littérature et l’on est de plus en plus témoin de romans iraniens où l’espace représenté n’est non seulement le cadre du déroulement de l’intrigue, mais aussi et surtout un vrai agent de fiction. Les Souvenirs Dispersés, recueil de nouvelles de Goli Taraghi, semble en être un bon exemple : l’œuvre abonde en référents urbains téhéranais. En outre, la maison familiale de la protagoniste y a une présence récurrente et imposante. La représentation est pleine d’espaces purement référentiels et fictionnels. En effet les quatre premières nouvelles du recueil se rapportent toutes à un même chronotope : le cadre urbain de la ville de Téhéran, où vit la narratrice. Ces nouvelles s’appellent tour à tour : «Le Bus de Shemiran», «L’Amie petite», «La Maison de grand-mère» et «Le Père». Dans ce travail de recherche, nous avons étudié le rôle des espaces urbains et domestiques et les possibilités sémantiques qui s’en dégagent afin de savoir si ces espaces contribuent à donner une certaine forme au monde romanesque de cet ouvrage. L’approche qui nous a servi de point d’appui est la géocritique de Westphal. La présente recherche nous a bien révélé que les espaces de cette œuvre participent activement dans l’intrigue et toute la complexité du monde fictionnel en dépend. La forme qu’ils contribuent à donner à ce monde, décide une fois pour toutes du destin de l’héroïne mais aussi de celui de tout le recueil.
تحول سبک صائب تبریزی براساس اشعار دو دستنویس 1059ق و 1083ق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
191 - 243
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با استناد به اشعار دو دستنویس 1059 ق و 1083 ق دیوان صائب تبریزی، بیان می دارد که سبک شعری صائب پس از بازگشت از هند، تحولاتی را از سر گذرانده است، به گونه ای که دو طرز متفاوت در اشعار او قابل شناسایی است. این پژوهش با سبک شناسی بلاغی اشعار دو دستنویس، سیر تحول سبک صائب را ترسیم می کند و نشان می دهد که شاخصه های بلاغی شعر صائب در این دو طرز، تغییر یافته و از بیان استعاری به سوی نازک خیالی و بیان تمثیلی گراییده است. سپس به شاخصه هایی می پردازد که فردیت سبک صائب را نمایان می کند و درنهایت، عوامل مؤثر در تغییر طرز شعر صائب را بررسی می کند و بر این نکته تأکید دارد که تحول سبکی شعر صائب همسو با تغییر نگرش هستی شناختی او پدید آمده است.
بررسی و مقایسه معراج نامه مخزن الاسرار و مظهرالاسرار از منظر بلاغی، زبانی و محتوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
101 - 122
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش معراج نامه پیامبر(ص) در مخزن الاسرار نظامی و مظهرالاسرار عبدی بیگ بررسی و مقایسه شده است. با توجه به تقلید و اقتباس عبدی بیگ از نظامی از طریق این مقایسه به دقایق کلام دو شاعر و هنر توصیف گری و مضمون آفرینی آن دو و نیز ظرایف و زیبایی های سخن آنها بهتر می توان پی برد. بنابراین هر دو اثر از منظر ساختار مضمونی و درون مایه، عناصر بلاغی و آفرینش های زبانی مقایسه و تحلیل شده اند. این پژوهش نشان می دهد که از نظر مضمون و درون مایه، مظهرالاسرار تحت تأثیر شیوه کلام نظامی در مخزن الاسرار است؛ از نظر بلاغی بسامد استعاره های نظامی بیشتر است و در مقابل بسامد تشبیهات عبدی بیگ نیز از نظامی بیشتر است، این مطلب نشانگر استعاره گرابودن نظامی در مقایسه با عبدی بیگ است. از نظر آفرینش های زبانی و ترکیب سازی نظامی بسیار نوآورانه تر از عبدی بیگ عمل کرده و حدود 35 ترکیب و عبارت نو آورده و این امر در مظهرالاسرار فقط 13 مورد است. دلیل این تفاوت به سبک دو شاعر برمی گردد، نظامی اغلب از نظر آفرینش های زبانی و تصویرگری از مقلدانش نوآورتر و مبدع تر است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده و هدف، بررسی و مقایسه معراج نامه مظهرالاسرار با مخزن الاسرار در سطوح بلاغی، زبانی و محتوایی و مشخص کردن میزان تقلید و نوآوری عبدی بیگ است، همچنین تأثیرگذاری نظامی بر عبدی بیگ و جایگاه کلام و هنر این شاعر مقلد بهتر مشخص می شود.
«خودزنی» های رندانه حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح شرمسار رخ س اق ی و م ی ر ن گ ین م «خودزنی» در دستور زبان فارسی از دیدگاه صرف، ترکیبی است که ساختار حاصل مصدر دارد و کاربرد آن در زبان فارسی مربوط به دوره معاصر و روزگار ما است. از زاویه آرایه ادبی ترکیبی کنایی به شمار می رود و چون تازگی دارد در هیچ یک از فرهنگ های زبان فارسی به آن نپرداخته اند. در میان سرایندگان بزرگ شعر فارسی نیز بجز حافظ از این آرایه بدیعی در سطح ویژگی سبکی سود نمی برد. زیرا به استناد یک ضرب المثل شایع در زبان فارسی: «هیچ بقّالی نخواهد گفت که ماست من ترش است» ولی حافظ از این آرایه به گونه ای رندانه و چندلایه در محکومیّت مدعیّان خود می کوشد. حافظ نیز مانند بزرگان ادبیات فارسی مصلح اجتماعی است. اصلاح جامعه همان چیزی است که امروزه به آن «تعهد یا رسالت» شاهر گفته می شود. زبان حافظ از دیدگاه ساختار و معنا بسیار هنری و پخته و دل نشین است، او زخم های کهنه و چرکین فرهنگی را به نیشتر قلم و اندیشه می شکافد تا شاید مرهمی برآنها بگذارد. یکی از آلودگی های بزرگ دوره حافظ ریاکاری و دورویی و تزویر است. دورویی اهل شریعت، طریقت و تصوّف، عالمان و دولتمردان چیزی نیست که هر مصلحی بتواند از کنار آن نادیده بگذرد لذا حافظ در ریاستیزی و تزویرسوزی سرآمد همگان است. او که حافظ قرآن است می داند که قرآن کریم توجّه زیادی به این ضایعه اجتماعی دارد. بارها قرآن از منافقان و دشمنی آنها یاد می کند، حتی سوره ای را به این موضوع با عنوان «منافقین» اختصاص می دهد. در این مقاله کوشش می گردد با استفاده از روش (توصیفی تحلیلی) به بررسی خودزنی های حافظ پرداخته گردد.
البولیفونیه الأدبیّه فی شعر فریدون مشیری وأدیب کمال الدّین علی ضوء نظریّه باختین (دراسه مقارنه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
45 - 64
حوزههای تخصصی:
لقد قطع النقد الأدبیّ المعاصر شوطاً کبیراً فی تحویل النظره أحادیّه الجانب إلی أحداث النصّ وإیراد منحی الحواریّه الخارجیّه فی نسیجه علی استیعاب مختلف الرؤی وأشکال وعی الآخرین. تتمخّض البولیفونیّه عن منحی الحوار الخارجیّ فی نظریّه باختین قائمه علی تعدّد الأصوات واللغات الّتی قد تختلط وتختلف عن بعضها اختلافاً متزامناً فی بناء الحوار وترکیبه. یمتاز الشعر العربیّ المعاصر بالتفاعل المستمرّ بین الأصوات والتباس مواقفها وأفکارها علی تحقیق البولیفونیه الأدبیّه ولاسیّما تعدّ فی قصائد فریدون مشیری وأدیب کمال الدین تقنیه دیمقراطیّه متطوّره تسمح للشخصیّات بالتعبیر عن هواجسها وآمالها وآلامها عبر الطرق المختلفه. تحاول هذه الدراسه باتّباعها النهج الوصفیّ - التحلیلیّ أن تعالج أهمّ تقنیات البولیفونیّه الأدبیّه لدی الشاعرین معتمده فی تطبیقها علی المدرسه الأمریکیّه للأدب المقارن. یدلّ مجمل نتائجها علی أنّ الشاعرین إلی جانب انتهاجهما طریقه السرد التقلیدیّ للأصوات یلتجئان إلی أنواع البولیفونیه مثل التهجین لتوسیع المنظور الاجتماعیّ للغات فی حنایا الوضوح أو الغموض فی توظیفها، وکذلک یحتفیان بالأسلبه لتحقیق التوحّد الصیاغیّ بین الصوتین علی الرغم من اختلاف نهجهما فی التصدّی لصوت الآخر. یستخدم الشاعران الحوار الخالص فی مواقف قد تنشب فیها الجدلیّه والنقاش بین الصوتین أو یُکتفی فیها بتبادل السؤال والإجابه حیال موضوع خاصّ فحسب، وفی نهایه المطاف یمیلان إلی التعدّدیه الأیدیولوجیه لإضاءه نوع مواجهه الأصوات للقیم والأفکار الحیویّه الّتی تعرف بینهما علی قالب أیدیولوجیه التسلیم أو الرفض. المفردات الرّئیسیه: البولیفونیّه، میخائیل باختین، فریدون مشیری، أدیب کمال الدین، المقارنه.لقد قطع النقد الأدبیّ المعاصر شوطاً کبیراً فی تحویل النظره أحادیّه الجانب إلی أحداث النصّ وإیراد منحی الحواریّه الخارجیّه فی نسیجه علی استیعاب مختلف الرؤی وأشکال وعی الآخرین. تتمخّض البولیفونیّه عن منحی الحوار الخارجیّ فی نظریّه باختین قائمه علی تعدّد الأصوات واللغات الّتی قد تختلط وتختلف عن بعضها اختلافاً متزامناً فی بناء الحوار وترکیبه. یمتاز الشعر العربیّ المعاصر بالتفاعل المستمرّ بین الأصوات والتباس مواقفها وأفکارها علی تحقیق البولیفونیه الأدبیّه ولاسیّما تعدّ فی قصائد فریدون مشیری وأدیب کمال الدین تقنیه دیمقراطیّه متطوّره تسمح للشخصیّات بالتعبیر عن هواجسها وآمالها وآلامها عبر الطرق المختلفه. تحاول هذه الدراسه باتّباعها النهج الوصفیّ - التحلیلیّ أن تعالج أهمّ تقنیات البولیفونیّه الأدبیّه لدی الشاعرین معتمده فی تطبیقها علی المدرسه الأمریکیّه للأدب المقارن. یدلّ مجمل نتائجها علی أنّ الشاعرین إلی جانب انتهاجهما طریقه السرد التقلیدیّ للأصوات یلتجئان إلی أنواع البولیفونیه مثل التهجین لتوسیع المنظور الاجتماعیّ للغات فی حنایا الوضوح أو الغموض فی توظیفها، وکذلک یحتفیان بالأسلبه لتحقیق التوحّد الصیاغیّ بین الصوتین علی الرغم من اختلاف نهجهما فی التصدّی لصوت الآخر. یستخدم الشاعران الحوار الخالص فی مواقف قد تنشب فیها الجدلیّه والنقاش بین الصوتین أو یُکتفی فیها بتبادل السؤال والإجابه حیال موضوع خاصّ فحسب، وفی نهایه المطاف یمیلان إلی التعدّدیه الأیدیولوجیه لإضاءه نوع مواجهه الأصوات للقیم والأفکار الحیویّه الّتی تعرف بینهما علی قالب أیدیولوجیه التسلیم أو الرفض.