فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
عناصر طبیعت یکی از گسترده ترین ابزارها برای آفرینش خلاقیت های هنری است زیرا تخیل را حاصل کشف رابطه ای تازه و شگرف میان عناصر طبیعت با سرشت یا با تفکر انسان دانسته اند. در پژوهش حاضر اشعار کسرایی از لحاظ نگرش تازه ای که به طبیعت دارد، مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخآن های انجام گردید. کسرایی از چهره های سرشناس شعر سیاسی و اجتماعی است لیکن زبان شعر او، زبانی «تغزل گرا» است. مرور اشعار سیاوش کسرایی نشان می دهد که طبیعت نقشی اساسی در سبک شناسی شعر او دارد به گونه ای که می توان با بررسی دقیق اشعارش به شیوه ها و نگرش تازه ای از کاربرد این عناصر دست یافت. کسرایی با استفاده از روش هم پیوندی عینی یا «این همانی» پیوندی میان عناصر طبیعی و ذهنیت خود ایجاد می کند که از بهترین روش های ممکن برای «نشان دادن» عواطف، احساسات درونی و تفکرات سیاسی و اجتماعی است. کسرایی به طبیعت به عنوان نماد و یک معشوق می نگرد و در شرایط دشوار اجتماعی و روحی، همچون شاعران رومانتیک، بدان پناه می برد. بسیاری از عناصر خیال شعر کسرایی، از جمله تشبیهات شگرف او، حاصل کشف رابطه ای تازه میان طبیعت با تفکرات اوست. تلطیف زبان، به دلیل بسامد زیاد عناصر طبیعت و هماهنگی تصویر و محتوای شعر از دیگر مواردی است که نگرش تازه او را در به کارگیری عناصر طبیعت نشان می دهد.
تحلیل فرآیند عاطفی گفتمان در دماوندیه بهار و فی البدء.. و ثلاثیات اوراس عزالدین میهوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
1 - 23
حوزههای تخصصی:
نشانه-معناشناسی که نشانه شناسی برآمده از مکتب پاریس و آرای گریمس و فونتنی است، تحول نشانه شناسی سوسوری به شیوه ای از تحلیل متن است که در آن معنا عنصری سیال است که در فرآیندی گفتمانی شکل می گیرد. در شکل گیری این فرآیند گفتمانی ابعاد مختلفی از نظام گفتمان نقش دارند که در هر متن یکی از این ابعاد برجسته می شود. به منظور خوانشِ نشانه-معناشناختیِ متن، لازم است ابتدا مشخص شود، کدام بعد گفتمانی در متن برجستگی دارد. در مقاله حاضر دو شعر از عزّالدین میهوبی و دماوندیه بهار را از نظر چگونگی شکل گیری فرآیند عاطفی گفتمان، به روش توصیفی-تحلیلی بررسی کرده ایم. دلیل این انتخاب شباهت های موجود در صحنه عاطفی و بافت برون زبانی مشترک این دو شعر بوده است که خود به خود لحن و عاطفه مشترکی را به وجود آورده است. نتایج نشان می دهند در دماوندیه بهار و شعر فی البدء.. میهوبی مرحله شوش عاطفی به صورت کاملاً یکسانی بیان شده است. و در هر دو شعر خشم عاطفه مرکزی فرآیند عاطفی گفتمان است. همچنین افعال مؤثر، صحنه عاطفی، گفته پرداز، گفته یاب، شوش گر در شعر هر دو شاعر دلالت های مشابهی دارند. ارزیابی عاطفی یکسان از دیگر نتایج این پژوهش است.
The Motivational Self-System of Learners of Kurdish as a Heritage Language: A Mixed-Methods Study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The ongoing increase in the population of Kurdish as Heritage Language (HL) learners encouraged the present study to explore the learners’ motivations as well as the influential factors on its development. Second Language Motivational Self-System (L2MSS) was adopted as the theoretical framework wherein, the subscales of the Ideal-self, Ought-to self and Motivational Intensity were explored. The study drew on a mixed-methods design in which semi-structured interviews were conducted with four undergraduate participants and a total number of 213 undergraduate Iranian learners of Kurdish participated in a survey. The qualitative results indicated that the interviewees had a positive experience of learning Kurdish in the classroom and were more enthusiastic to get engaged in the process of learning in the future . Furthermore, the quantitative results indicated that the participants more often pursued Kurdish in terms of the Ideal self and that learning Kurdish revealed to be an opportunity to fulfill the learners’ wishes. It was also found that the male participants were propelled by stronger motivational force which was more probably due to stronger sense of identity among male participants.
Translators' Agency in Persian Fansubbed Movies: A Paratextual Analysis(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۶, No ۲, Spring ۲۰۲۴
195 - 215
حوزههای تخصصی:
Drawing upon the notion of ‘paratextual agency’ (Paloposki, “Limits of Freedom” 191), the current study investigated the agency of the Iranian fansubbers. To do so, a corpus of 20 Persian fansubs of Hollywood movies released during the last decade was selected randomly. The study was carried out in two steps. Firstly, translators’ notes were categorized based on their content, frequency, and percentage of each category. Secondly, these notes were analyzed to scrutinize the agency of the Iranian fansubbers. The findings of the study reveal that notes added on the part of the Iranian fansubbers can be categorized into narrative-related notes, locations, famous figures, organizations, medical information, allusions, and transliteration. The study illustrates that by providing such notes to the audience, Iranian fansubbers move beyond the conventional role of subtitler and a mere linguistic conveyor of the movies and take the responsibility of teachers, researchers, cultural representatives, and intermediary agents. The study concludes that fansubbing in Iran is concerned with elucidating culture-bound items of the movies to make them more understandable for the audience. The conclusions of this study can open up prospective avenues for the sociologically-oriented approaches to audiovisual translation, with an eye on the agency and status of fansubbers
خاستگاه ترکیب کنایی (درفشی شدن / کردن) با تکیه بر شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
51 - 66
حوزههای تخصصی:
ترکیب کنایی «درفشی شدن/ کردن» در معنای «انگشت نماشدن/ کردن برای نخستین بار در شاهنامه فردوسی به کار رفته است و در آثار منظوم و منثور پیش از آن سابقه ای ندارد. پرسش هایی که هنگام رویارویی با این ترکیب پدید می آید، این است که چه ارتباطی میان واژگان ترکیب (معنای حقیقی) و مفهوم کنایی آن وجود دارد؟ در آفرینش این ترکیب کنایی، فردوسی چه استنباطی از درفش داشته است و حضور آن را در میادین نبرد چگونه می دیده که سبب شده است مفهوم کنایی «انگشت نمایی» را بیافریند؟ یافته های مقاله حاضر نشان می دهد به کارگیری «نیزه» به صورتی ویژه در میدان نبرد، به منظور اجرای فنی از فنون پهلوانی، خاستگاه آفرینش ترکیب کنایی «درفشی شدن/ کردن» بوده است که هم معنای حقیقی یعنی «به شکل و هیأت درفش درآمدن» و هم مفهوم کنایی، یعنی «انگشت نماشدن و رسوایی» را به درستی منتقل می کند. فردوسی برای آفرینش این ترکیب کنایی، جهان عینی حماسه را در ذهن و زبان خویش بازآفریده و تصویری که خود دریافته را با مناسب ترین واژگان برای مخاطب درک کردنی ساخته است.
نقدی بر کاربست نقد بوم گرا در داستان کوتاه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۷
185 - 224
حوزههای تخصصی:
نقد بوم گرا که از اواخر قرن بیستم و در مغرب زمین ظهور یافته، غالباً به دغدغه های زیست محیطی نویسندگان می پردازد و میزان و کیفیت توجه آنان به چنین مسائلی را در آثارشان واکاوی می کند. منتقدان و محققان ایرانی نیز با درک بحران های زیست محیطی و با هدف ارائه خوانشی نوین و کارآمد از آثار داستانی معاصر به مطالعه در داستان های کوتاه فارسی پرداخته اند که حاصل کارشان در مواردی با توفیق نسبی و در برخی موارد با کاستی هایی همراه بوده است. در این مقاله به شیوه نقدِ نقد و با هدف آسیب شناسی کاربست این رویکرد در ادبیات داستانی معاصر، هفت عنوان مقاله ای را که در دهه پایانی قرن چهاردهم شمسی، به مطالعه بوم گرایانه در داستان کوتاه فارسی پرداخته اند، از حیث ساختار، روش و محتوا مورد ارزیابی قرار داده ایم تا دریابیم که این نقدها تا چه میزان با هدف و ماهیّت نقد بوم گرا سازگاری دارند؛ منتقدان داستان ها تا چه حد توفیق داشته و توانسته اند خوانش یا یافته تازه ای از این آثار ارائه دهند و درنهایت اینکه اساسی ترین اشکالات نقدهایی از این دست کدام اند؟ اهمّ یافته های پژوهش حاضر که با اتکا به روش توصیفی تحلیلی و به شیوه انتقادی انجام شده عبارت اند از: بی توجهی به ماهیت اصلی نظریه، فقدان برداشت صحیح از نقد بوم گرا، عدم مراجعه به منابع اصیل، محدود بودن مقالات بر مطالعات موردی و خردنگر، فقدان نگرش عمیق به مسئله محیط زیست در میان نویسندگان و منتقدان، بی توجهی به بینارشته ای بودن این شیوه از نقد و بالاخره، نادیده گرفتن ابعاد کاربردی آن.
مادّه تاریخ در قطعات و رباعیات میرزا سیّد یحیی مدرّس متخلّص به فدایی یزدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
توجه به حروف الفبا برای ترتیب و تنظیم مادّه تاریخ و محاسبات نحوی به حساب جمّل و حروف ابجد از دیرباز مورد توجه و استفاده بوده است. استفاده از حروف الفبا برای انعکاس و بیان موّاد تاریخ نیازمند به هنرمندی و تسلّط خاصی است. یکی از شاعران صاحب ذوق که در دیوان ارزشمند خود به آن نظر داشته است میرزا سیّد یحیی مدرّس متخلّص به فدایی یزدی (ف 1282ه.ق)از شاعران دوره بازگشت است. هدف از نگارش این مقاله آشنایی با تاریخچه مادّه تاریخ، سپس محاسبه آن در دو قالب قطعه و رباعی با ذکر مثال هایی از آن در دیوان فدایی یزدی است. این پژوهش به شیوه تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای انجام شده و محدوده مورد مطالعه آن در قالب قطعه از نسخه خطّی معتبری به خط خود شاعر محفوظ در کتابخانه شخصی سیّد یحیی مدرّسی وامق و در قالب رباعی از نسخه خطّی معتبر در کتابخانه آیت الله مرعشی استفاده شده است. فدایی یزدی در تاریخواژه های منظوم خود از اشکال کاربرد مادّه تاریخ به ذکر تاریخ درجمله ها و واژه های معنی دار پرداخته و آن را برای بیان موضوعاتی چون ولادت، ساخت بنا، تألیف کتاب، ذاکری و ارتحال اشخاص به کار برده است که در این میان نخست مادّه تاریخ درباره ارتحال اشخاص به خصوص فوت علما و بعد ولادت بسامد بالایی دارد. وی از مجموع 88 قطعه، در 32 قطعه به آوردن مادّه تاریخ نظر داشته و کاربرد آن در قالب رباعی اندک است.
بررسی جایگاه کتاب واقعیت اجتماعی و جهان داستان از جمشید مصباحی پور ایرانیان، در آثار انتقادی ادبیات داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶
47 - 62
حوزههای تخصصی:
پس از آفرینش نخستین رمان ها و داستان های کوتاه، آثار مختلفی به صورت نقد، نظریه، تاریخ ادبیات و ... با رویکردها و شیوه های گوناگو در ارتباط با این آثار داستانی به وجود آمد؛ نگارنده این مقاله با رویکردی توصیفی- تحلیلی و بر اساس مؤلفه های مشخص کتاب شناختی چون جایگاه مؤلف، ارزیابی ساختار و محتوای اثر، چگونگی بهره گیری از منابع، نحوه گزینش، نقش ایدئولوژی ها در آفرینش اثر و... به بررسی کتاب واقعیت اجتماعی و جهان داستان پرداخته است. بررسی ها نشان می دهد این کتاب اولین اثر انتقادی ادبیات فارسی با رویکرد جامعه شناختی و بر اساس نظریه ای مشخص (نظریه جامعه شناسی لوکاچ و گلدمن) است که بهره مندی از ساختار مشخص، انسجام متن، مطابقت کامل با هدف، بهره مندی از جنبه های تحلیلی، محدودیت نداشتن نویسنده در اظهار نظر، پرداختن به جنبه های زیبایی شناسی از جمله امتیازهای آن است. با وجود این تحلیل های ارزشمند، این اثر دچار ضعف هایی چون ارائه نقد و تحلیل های جامعه شناختی در بخش های نقد روان شناختی و فلسفی و نامشخص بودن مرز بین ساخت تاریخی و تاریخیت داستان است. با تمام این اوصاف هیچ کدام از این ضعف هایی که برشمرده شد از ارزشمندی و تأثیرگذاری این اثر انتقادی نمی کاهد و انسجام این اثر را خدشه دار نمی سازد. بنابراین شاید با دیدگاهی تبارشناسانه این اثر را نقطه عطفی در پژوهش های انتقادی به ویژه در حوزه داستان دانست که انتشار آن بین آثار پیش و پس از آن گسستی ایجاد کرده است و این اثر توانسته خود الگویی در ایجاد آثار پژوهشی دقیق تر و علمی تر باشد.
بدر شاکر السیاب و گذار از شعر رمانتیک به شعر مدرنیستی تاماس استرن الیوت بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۳
243 - 260
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی نفوذ و تأثیر توماس استرنز الیوت (1888-1965) شاعر، نمایشنامه نویس، منتقد ادبی و ویراستار آمریکایی- بریتانیایی بر شعر بدر شاکر السیاب (۱۹۲۶-۱۹۶۴)، شاعر مشهور عراقی و از پیشاهنگان شعر نو عرب می پردازد. سؤال اصلی تحقیق این است که کدام خاستگاه اندیشگانی از اندیشه های الیوت بر آثار السیاب تأثیر گذاشته است و تأثیرات بیانی یا صور خیال تی .اس الیوت بر بدر شاکر السیاب چه هستند؟ روش پژوهش پیشِ رو، توصیفی-تحلیلی است و اساس آن مبتنی بر نظریه تطبیقی تأثیر مکتب فرانسوی کلادیوگیین در «زیبایی شناسی تأثیر ادبی» است. مطابق با نظریه کلادیوگیین، تأثیر ادبی محل زایش آثار ادبی دیگر می شود و ادبیات، ادبیات تولید می کند. نتایج تحقیق نشان می دهد السیاب، تحت تأثیر اندیشگانی و بیانی الیوت قرار گرفت و دیگر روی از شعر رومانتیک برتافت و به شعر مدرنیستی الیوت روی آورد. وی به مضامین مشابه الیوت توجه کرد و از این رو شعرش بازتاب ناامیدی و یأسی است که در عراق حاکم شده بود و عراق را همانند سرزمین بایر الیوت توصیف کرد؛ دیکتاتورها و مستبدانِ عراق را غیرمستقیم به باد انتقاد گرفت و به تأثی از الیوت، بغداد را شهر غیرواقعی توصیف کرد که بایر و بی آب و علف است که از آن چیزی رویش نخواهد کرد؛ همان گونه که الیوت معتقد است از سرزمین بایر هیچ رویش و رشدی اتفاق نمی افتد. در حوزه تأثیرات بیان یا صورخیال، السیاب تحت تأثیر الیوت، به واسطه بهره گیری هنرمندانه از اسطوره تموز و ایشتر، به مسببین سرزمین بایر عرب حمله کرد. تحت تأثیر الیوت، السیاب از استعاره های الیوتی استفاده کرده است و برای نشان دادن غلبه تاریکی بر روشنایی، شب را با صنعت تشخیص به کار برده است؛ همان شیوه ای که الیوت نیز در بازنمود اوضاع تیره و تار سرزمین بایر از آن بهره گرفته است. هرچند الیوت بر السیاب اثر گذاشت، اما شعر السیاب به هیچ روی تقلیدی نیست و وی اشعاری را سروده که تأثیر الیوت را کم و ناچیز جلوه می دهد.
اعتبارسنجی حکایات مرتبط با مناسبات ابوالقاسم قشیری با ابوسعید ابوالخیر در اسرار التوحید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴۹
36 - 56
حوزههای تخصصی:
قرن پنجم، در سیرِ تاریخیِ تصوّف، دوران طلایی این مَسلک، از نظر بالندگی است. ظهورِ مشایخ متعدد، و هم چنین کمالِ تعدادی از عالمانِ عارف را در این دوران می توان دید. بررسیِ احوال و مقاماتِ بر جای مانده از معاریفِ این روزگار، مشخص می کند میانِ برخی از ایشان، صرف نظر از تقارن در ایامِ حیات، یا اشتراک در زیست بومِ جغرافیایی، روابطی از نوع استادی و شاگردی، یا پیوندهای مرادی و مریدی، و هم چنین ملاقات و مُراوده، برقرار بوده است. دو تن از نام آورانِ زمانه مذکور، که مناسباتی ویژه میانِ ایشان وجود داشت، ابوالقاسم قشیری و ابوسعیدابوالخیر هستند. این در حالی است که برخی بر مبنای چند استدلالِ کلی، ضمن انکارِ مُراودات این دو، هر سندِ تاریخی را که در این باب وجود دارد، ساختگی می دانند. این جُستار در پیِ آن است تا ضمن بحث درباره این استدلال ها ، با بهره گیری از اسنادِ کهن، و استناد به آن چه مؤیدِ اعتبارِ آن هاست، صحت یا سُقمِ مناسبات این دو شیخ را در بوته نقد قرار دهد. نتایجِ حاصل از این پژوهش مؤید آن است که میانِ قشیری و ابوسعید، مراوداتی ویژه، نه فقط میانِ دو شخص، بلکه تا حدِّ شکل گیریِ روابطِ مستحکمِ خانوادگی، برقرار بوده است.
مقایسه تصویرسازی عاشقانه نزار قبانی و سیمین بهبهانی با استفاده از صفات و حالات کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
25 - 50
حوزههای تخصصی:
نزار قبانی و سیمین بهبهانی، از شاعران پر آوازه و صاحب سبک در ادب عربی و فارسی هستند. این دو شاعر برجسته به سبب گرایش به سبک رمانتیک از حالات و صفات کودکان به عنوان ابزاری برای بیان احساسات و عواطف خود بهره برده اند. نزار کودکی را کلید شخصیت و زندگی ادبی خود می داند و در اشعارش شادی ها و تجربه های شیرین کودکی را بیان می کند، و هرگز خود را جدای از حالات کودکی نمی بیند. اما سیمین دوران کودکی تلخی را سپری نموده و این تلخی ها در اشعارش انعکاس یافته است، با آنکه خاطرات کودکی دو شاعر، یکی شیرین و دیگری تلخ است هر دو با هنرمندی تمام از صفات و حالات کودکان چون عشق به بازی، عشق به مادر، معصومیت، زیبایی و لطافت، صداقت و بی ریایی و... برای تصویر سازی های عاشقانه خود استفاده کرده اند. در این مقاله نشان داده ایم که با وجود تفاوت های بسیار این دو شاعر از جهت جنسیت و ملیت، به سبب احساسات مشترک انسانی، حالات و صفات کودکان را محملی جهت بیان احساسات و عواطف عاشقانه خود قرار داده اند.
بررسی و تحلیل تصویر سیستان در المسالک و الممالک اصطخری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
69 - 95
حوزههای تخصصی:
تصویرشناسی» که رویکردی در ادبیات تطبیقی است، با به کارگیری روشی میان رشته ای در پی شناخت فرهنگ، هویت و تصویر واقعی یک ملّت از نگاه دیگری است. یکی از متون مهمّ تاریخی قرن های سوم و چهارم مسالک و ممالک اصطخری، جغرافی دان و سفرنامه نویس آن دوران است. وی در اثرش به معرفی مناطق و اقوام مختلفی از ایران و کشورهای اسلامی پرداخته که یکی از آن ها سیستان است. ترجمه این کتاب در قرن ششم و هفتم به فارسی انجام شده که می توان آن را در قلمروی متون کهن نثر فارسی به شمار آورد. در این جستار در پی پاسخ به این پرسش ها هستیم که انواع تصاویر سیستان در المسالک و الممالک چگونه است و دیگر آن که اصطخری این تصاویر را چگونه قضاوت و روایت کرده و دلایل آن چیست؟ بر این اساس انواع تصاویر مرتبط به سیستان در اثر اصطخری بر پایه دانش تصویرشناسی و در هفت شاخصه فرهنگی، مذهبی، سیاسی، تاریخی، اقتصادی، معماری و جغرافیایی استخراج و طبقه بندی و تحلیل شد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که در مجموع 159 تصویر مرتبط در سیستان در اثر اصطخری قابل شمارش است که از این میان تصاویر جغرافیایی با 46 درصد و تاریخی با 16 درصد بیش ترین نوع تصاویر را به خود اختصاص داده است. غلبه 60 درصدی تصاویر مثبت نیز نشانگر نگاه مثبت اصطخری به این قوم بوده و عواملی هم چون هدف تألیف اثر، تأثیرپذیری از آثار پیشین، زیست بوم، گرایش های ملّی _ مذهبی و ساختار جامعه عصر او در ارائه این تصاویر تأثیرگذار بوده است.
L’espace et l'(en)jeu de la représentation chez Proust(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Les études concentrées sur l’espace se trouvent intégrées dans les sciences de la société ainsi que dans la critique littéraire à partir des années 1960. Bien que nous puissions trouver diverses approches dans les deux domaines, la spatialité et les études spatiales se juxtaposent normalement au nom d’Henri Lefebvre. Philosophe français, il tente de proposer une nouvelle théorie spatiale, basée sur la logique dialectique hégélienne et le matérialisme dialectique marxiste, qui comprend l’espace par les éléments triples de la pratique spatiale, la représentation de l’espace et l’espace de représentation, qu’il résume par l’espace perçu, l’espace conçu et l’espace vécu. Dans cette recherche, une adaptation littéraire de la théorie lefebvrienne nous a aidé à comprendre la dynamique spatiale d’A la recherche du temps perdu. Cela se forme effectivement dans l’espace quotidien, marqué surtout par la ségrégation sociale des salons aristocratiques et bourgeois, mais, qui laisse malgré ceci, naître dans son sein, un nouvel espace symbolique, voire un espace « vécu ». L’espace de la représentation procure aux margines de la société codifiée, clandestines mais aussi réelles que cette société, un milieu de négation de ces codes, et finalement un milieu de la négation de sa morale, de ses éthiques. Bien que cet espace sous-terrain crée à nouveau ses valeurs et sa morale, celles-ci s’épuisent au cours du temps et s’installent encore une fois au sein de la codification sociale, et par là, un besoin d’avancer même au-delà de ces nouvelles valeurs devient crucial, d’où s’établit une dialectique perpétuelle de l’espace.
Enfermement : Une Écriture de Pouvoir Dans Le Passé simple de Driss Chraïbi(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۸, No ۳۳, Printemps & été ۲۰۲۴
213 - 225
حوزههای تخصصی:
Résumé—En tant que l’un des premiers romans modernes marocains, le chef-d’œuvre de Driss Chraïbi, *Le Passé simple*, a suscité la controverse en raison de sa révélation intempestive du côté obscur de la société marocaine. Un caractère de clôture se manifeste dans ce roman pour souligner la situation du Maroc à cette époque, enfermé dans le passé, où les traditions et les normes sociales pèsent lourdement sur les individus. L’œuvre reflète la forte volonté de l’auteur de détruire l’ancien et de créer le nouveau à travers le portrait impitoyable de cet enfermement, qui entrave la quête d'identité et d'émancipation. Cette situation d’enfermement découle d’une structure de pouvoir immuable qui garantit la stabilité de l’ordre établi, étouffant les aspirations de changement. Ainsi, cet article analysera la structure de pouvoir ainsi que la tentative de l’auteur de le briser en examinant l’enfermement dans le roman du point de vue de l’image spatiale et des techniques d’écriture employées.
بررسی تطبیقی سبک شناسی لایه ی واژگانی در اسرارالتوحید و تذکره الاولیا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی یکی از مطرح ترین زیر شاخه های ادبیات و علم زبان شناسی به شمار می رود که متن ادبی را به طور همه جانبه میزبان نقد و بررسی قرار می دهد. بررسی سبک شناسانه در پنج لایه آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و ایدئولوژیک سازماندهی می شود. در سبک شناسی واژگانی، مهم ترین عامل، دقت بر انواع واژه ها و طرز به کاربردن آن هاست که صاحب اثر را بدین طریق، صاحب سبک نشان می دهد. دو اثر اسرار التوحید ابوسعید ابوالخیر و تذکره الاولیای عطار، از جمله پرنفوذترین و پراهمیت ترین آثار منثور صوفیانه ای هستند که علاوه بر محتوای عرفانی و تاریخی مهم و برجسته، از حیث سبک شناسی نیز شایان توجه هستند. تذکره الاولیا کتابی عرفانی در شرح احوال مشایخ صوفیه و همچنین بزرگان اولیاء است. اسرارالتوحید نیز به لحاظ ارزش هنری و مهارت نویسنده در شیوه های گوناگونِ بیان و شیوه داستان پردازی و انتخاب کلمات، در صدرِ میراث ادبیِ زبانِ فارسی قرار دارد. این دو اثر در عین حال که نثری ساده دارند، دارای زوایا و هنجار های ادبی پنهانی هستند که مخاطب را به لذت ادبی می رسانند. در این پژوهش سعی می شود لایه واژگانی که یکی از زیرشاخه های سبک شناسی لایه ای است، در این دو اثر بررسی و تحلیل گردد. بررسی های انجام شده نشان می دهد که نویسندگان در این دو اثر، دارای مختصات سبکی منحصر به فردی در لایه ی واژگانی متون هستند و شباهت ها بین دو اثر مزبور، در این لایه بیشتر از تفاوت ها
بررسی نقش تحولات اجتماعی و سیاسی در رمان «نقره، دختر دریای کابل» اثر حمیرا قادری
حوزههای تخصصی:
نویسندگان معاصر افغانستان در آثار داستانی خویش، جلوه هایی از تحولات اجتماعی و سیاسی سرزمین خویش را منعکس کرده اند. ادبیات معاصر افغانستان نمایانگر حقایق تاریخی، اجتماعی و فرهنگی ادوار مختلفی است که با بسیاری از رویدادهای سیاسی و اجتماعی غم انگیز همراه بوده است. اشغال افغانستان توسط بیگانگان، جنگ های داخلی، کودتا، بحران وضعیت اجتماعی و سیاسی و رنج هایی که مردم افغانستان برای دهه های مختلف متحمل شده اند، بسیاری از نویسندگان را بر آن داشته است تا این حوادث را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در آثار داستانی خود مطرح کنند. به عنوان مثال حمیرا قادری، در رمان «نقره، دختر دریای کابل» به سیر تحولات اجتماعی و سیاسی سرزمین افغانستان در بازه زمانی بیش از نیم قرن (فاصله سال های 1880 تا 1940 م) و وقایع و رویدادهای ناشی از آن می پردازد. این مقاله به بررسی و تحلیل تحولات اجتماعی و سیاسی و تأثیرات گوناگون آن بر سرنوشت مردم به خصوص وضعیت زنان در رمان نقره می پردازد، در این رمان زنان نقش محوری دارند و شخصیت های اصلی این رمان را زنان تشکیل می دهند. نتایج حاصله از این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام گرفته، حاکی از آن است که در این رمان وضعیت تأسف بار زنان، جنگ، آشوب، کشت وکشتار، فشار و خفقان، بی عدالتی، فقر اقتصادی، ظلم دستگاه حکومتی وقت، انحصار رسانه های تبلیغاتی و حکومت داری بدون قانون در افغانستان از بارزترین و شاخص ترین نتایج و تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم دگرگونی ها و تغییرات اجتماعی و سیاسی محسوب می شود که حیات مردم افغانستان به خصوص زنان را با چالش های جدی مواجه کرده است.
بررسی واژۀ «ادب» در دیوان ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
73 - 95
حوزههای تخصصی:
میرزا عبدالقادر بیدل یکی از پرسراینده ترین شاعران گستره ادب پارسی دری به حساب می آید. چون به پیمانه او که بیشتر از نود و نه هزار بیت سروده است، کمترین سخن سرایان ما بدین درجه و مقام رسیده اند. آنچه که کلام این سرایشگر بزرگ را رنگ وبوی دیگر بخشیده و از سایر سرایشگران متمایز ساخته است، نحوه ترکیب سازی ها و بسامد بالایی ویژه واژگانی هم چون: حیرت، موج، آیینه، وحدت، عدم، رنگ، خط، ادب وغیره است. دست ادب آفرین او از این واژگان، به ویژه واژه (ادب) ترکیب های هنری زیبا و گوناگونی ساخته است. در این مقاله سعی شده است، گونه های کاربردی ادب و مفاهیم آن در دیوان بیدل مورد بررسی و تحلیل قرار داده شود. هدف کلی این کاوش ادبی، بازنمایی جلوه های رنگین ادب، در سرایش های هنری بیدل و باز شناخت شعر او از این منظر است. اهمیت این پژوهش که بر مبنای روش تحلیلی- توصیفی انجام شده، در این است که تاکنون این موضوع در دیوان بیدل بازنمایی نشده است. از این جهت ضرورت بود من حیث یک مسأله تحقیقی مورد بررسی قرار گیرد. یافته های آن نشان می دهد که اشعار بیدل، افزون بر درون مایه بلند عرفانی- ادبی، نیز یکی از منابع فربه و غنامند عرصه فرهنگ نگاری به ویژه قاموس های ترکیبی می باشد و نتایج آن نیز می رساند که ادب با گونه ها و مفاهیم مختلف آن بیش از ۱۷۱ بار در دیوان او به کار رفته است.
نقدی بر بخش تاریخ ادبیات کتب علوم و فنون ادبی و ارائه طرحی نو برای تدوین مجدد آن (بر اساس دو رویکرد ژانر و جریان شناسی)
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
101 - 114
حوزههای تخصصی:
کتاب علوم و فنون ادبی یک منبع اختصاصی برای تدریس ادبیات فارسی در دوره متوسطه دوم برای رشتههای ادبیات و علوم انسانی و علوم و معارف اسلامی است. بخش تاریخ ادبیات به عنوان بخش آغازین این کتاب یکی از مهمترین درسهایی است که دانشآموزان بعضاً به دلیل حجم بالا و شباهت بین برخی مطالب و حفظی بودن درس زیاد میل به یادگیری آن ندارند و عموماً از خواندن آن سر باز میزنند. مؤلفان کتاب حاضر علیرغم سادهسازی و کاهش حجم آن نسبت به کتاب تاریخ ادبیات نظام قدیم برخی از مسائل مهم را رعایت نکردهاند و همین امر موجب شده تا کتاب از نظر ساختاری، محتوایی، علمی و معنایی مورد نقد قرار بگیرد. بررسی و نگارش مجدد کتاب بر اساس دو رویکرد ژانر یا همان نوع ادبی و جریانشناسی روشی است که میتوانند علاوه بر سهولت یادگیری مطالب تاریخ ادبی برای دانشآموزان و مدرسان مطالب مفیدی را نیز ارائه دهد. روشی که تا کنون بر بخش تاریخ ادبیات فارسی کتب درسی حاکم بودهاست بیشتر به زندگینامه و نام بردن آثار شاعران و نویسندگان میپردازد و بعضاً مطالبی را که اهمیت و فایده چندانی ندارند مطرح کردهاست. ما در این پژوهش علاوه بر نقد بخش تاریخ ادبیات هریک از کتاب سهگانه علوم و فنون ادبی به طور مجزا به طراحی پیشنهادی تاریخ ادبیات فارسی بر اساس دو رویکرد ژانر (پیش از اسلام تا قرن دوازدهم) و جریان شناسی (دوران معاصر) میپردازیم که یکی از بهترین روش های تدوین مجدد کتاب برای رفع مشکلات فعلی آن است.
مؤلفه های ادبیات تعلیمی مقاومت در اشعار کودکانه نزار قبانی و عباس یمینی شریف با تکیه بر نظریه ژان پیاژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
1 - 38
حوزههای تخصصی:
شاعران کودک و نوجوان در ایران و جهان عرب به ادبیّات تعلیمی توجهات ویژه ای داشتند. امروزه شعر کودک چهره جدیدی از خود را به جهانیان به نمایش گذاشته و از لحاظ ساختاری، بیان، وسعت خیال و تصویرآفرینی شیوه ای نوین را در سیاق خود در پیش گرفته است. پژوهش در مورد ادبیّات و شعر کودک و نوجوان را می توان به دو قرن اخیر حوالت داد.و قرن بیستم را قرن کودک نامید. بدان جهت که مسئله تعلیم در ادبیات کودک و نوجوان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. شعر کودک و نوجوان زبانی خیال انگیز و ساده گون دارد که البته در شعر کودک به تدریج معنا جای می گیرد. و از آنجا که شعر کودک، شعری باید باشد تا بدون آموز ش بتوان ذوق و استعداد وی را برانگیزد، باید دارای سحطی در خور تصور و اندیشه کودک باشد. نزار قبانی و عباس یمینی شریف از شاعران شعر کودک هستند، که مضامین تعلیمی و تربیتی در قالب مقاومت را دراشعار خود گنجانده اند. هر دو بیانی ساده دارند که با مضامینی تعلیم گونه به آنان پرداخته اند. این پژوهش با استفاده از روش مکتب فرانسوی، مکتبی که به تأثیرگذاری ملّت ها و پیوندهای ادبی آنان در محدوده زمانی یکسانی می پردازد و بر خلاف دیگر مکاتب به آثار از دید زیباشناسی اهمّیّت چندانی نمی دهد به نگارش در آمده است، و سعی شده است تا با استفاده از این مکتب جلوه ایی از تعلیمی بودن اشعار و برخی از شباهت ها و تفاوت های هر دو شاعر را بیان نماییم.
تحلیل داستانهای معاصر فارسی بر اساس الگوی کنشگران و مربع معنایی گرمس با تکیه بر داستانهایی از ساعدی، درویشیان و م.ا.بهآذین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
129 - 162
حوزههای تخصصی:
روایتشناسی گرمس از جمله نظریههاییست که سعی دارد به الگوهایی که متن بر اساس آنها نظام یافته دست یابد. گرمس در مرحلۀ اول با تعیین دستور زبان روایت ساختارهای حاکم بر اثر را مشخص میکند و سپس مناسبات درون متنی این نشانهها را که برسازندۀ نظام و ساختار اثر است، تبیین میکند تا از خالل آنها معنای اثر را به دست دهد. در این پژوهش به بررسی الگوهای روایی داستانهای رئالیستی در داستان ترس و لرز از غالمحسین ساعدی، بیالون از مجموعۀ آبشوران علی اشرف درویشیان و دختر رعیت از محمود اعتمادزاده با تکیه بر نظریۀ گرمس پرداخته شده است. هدف از انجام این پژوهش، تطبیق ساختاری برخی از داستانهای معاصر با نظریه گرمس و مربع معنایی وی و تحلیل برخی وجوه معناهای اجتماعی این آثار است. نتایج پژوهش نشانگر انسجام روایی این آثار و تطبیق آنها با مربع معنایی گرمس و حضور تکرارها و تقابلهای واژگانی است که گفتمان اصلی و پنهان متن را به پیش میبرد و موجب بازنمایی برخی از ابعاد جامعهشناسانه و انسانشناسانۀ آنها میشود.