فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۳٬۰۴۱ تا ۳۳٬۰۶۰ مورد از کل ۴۹۹٬۰۲۴ مورد.
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
51 - 70
حوزههای تخصصی:
رابطه دانش و عمل اخلاقی در فلسفه اخلاق، همواره با چالش مهمی به عنوان خطای آگاهانه اخلاقی و شکاف میان علم و عمل اخلاقی مواجه بوده است. چنین چالشی بیشتر به تلاش هایی برای رفع این خلاء با تأکید بر ساحت های دیگری همچون عواطف و اراده انسان ها منجر شده است. در میان متفکران مسلمان، رویکرد وجودی ملاصدرا نسبت به همه کمالات از جمله معرفت و خیر، بیشتر بر رویکرد سقراطی نسبت به معرفت و فضیلت قابل انطباق بوده و در نتیجه در معرض چالش یادشده قرار می گیرد. این پژوهش با اعتقاد به تقدم تبیین حدود طرفین رابطه بر اصل آن و با نگاه تحلیلی استنباطی به دیدگاه معرفت شناختی و ارزش شناختی صدرالمتالهین، به بررسی این مسئله می پردازد. بر اساس حکمت صدرایی به دلیل ارادی بودن فعل اخلاقی و مسبوقیت اراده به ادراک نفس، ادراک امر ملائم و ادراک تلائم میان آنها، منشاء انگیزش فعل اخلاقی هستند. از طرفی اثر انگیزشی ادراکات نسبت به افعال، متناسب با مرتبه وجودی آنهاست و علم حضوری به دلیل عینیت با معلوم از قوت وجودی بالاتری نسبت به علم حصولی برخوردار بوده و در مقایسه با آن، انگیزه بخشی بیشتری نسبت به فعل انسان دارد. ازاین رو در صورت تناقض ادراکات حضوری و حصولی فرد در حیطه ادراکات یادشده، علوم حضوری میان انگیزش علوم حصولی و فعل اخلاقی قرار گرفته و مانع تحقق فعل مقتضی آنها می شوند. حاصل این که تشکیک در رابطه معرفت و فضیلت، حاصل غفلت از علوم حضوری، در فرایند کنش گری اخلاقی است و راهکار آن توجه به این موضوع می باشد.
خوانش توصیفی-تحلیلی جایگاه عقل از دیدگاه ملاصدرا و ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
71 - 86
حوزههای تخصصی:
ابن عربی با رویکردی عرفانی و ملاصدرا به مثابه یک حکیم متأله در آثار خود به بررسی عقل، خواه به عنوان موجودی مستقل از انسان و خواه به مثابه قوه ای ادراکی در انسان پرداخته اند. مقاله حاضر در صدد تحلیل و مقایسه این دو دیدگاه است. از نظر ابن عربی، عقل اول، نخستین مخلوق روحانی و اولین مفعول ابداعی است که همه معلومات علوی و سفلی است که بدون واسطه از خداوند دریافت می کند. وی عقل نظری را در معرفت به حق، ناتوان می شمارد و معتقد است عقل در شناخت حق تعالی، دو مقام دارد: مقام ادراک و مقام قبول و پذیرش. عقل از ادراک و شناخت ذات حق و بعضی از مراتب تعینات و تجلیات حق، ناتوان است، اما در مقام پذیرش و قبول، قادر به شناخت حق بوده و محدودیتی ندارد. ملاصدرا در برخی آثار خود، عقل را صادر نخستین به شمار می آورد، ولی در برخی آثار دیگر به پیروی از دیدگاه عرفا، وجود منبسط را صادر نخست می پندارد. وی هرچند برای عقل، جایگاه رفیع معرفت شناسی درنظر می گیرد، اما با پذیرش محدودیت های آن و ردّ حجیت مطلق برای عقل، مدعی است فرد می تواند با شناخت های عقلانی به سوی استکمال نفسانی خویش پیش رفته و زمینه را برای دریافت هایی فراتر از عقل فراهم آورد.
معنای زندگی در دیدگاه اکهارت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
147 - 168
حوزههای تخصصی:
انسان موجودی مبتنی بر ارتباط است و معناداری زندگی او را می توان بر اساس نوع رابطه وی با خود، خدا، جهان و دیگر انسان ها تبیین کرد. در اندیشه اکهارت عالی ترین سطح معنای زندگی انسان در اتحاد او با حقیقت الهی تحقق می یابد. اکهارت خودخواهی را بزرگترین مانع اتحاد انسان و خدا می داند. به باور وی غلبه بر خودخواهی از طریق نوعی ارتقاء شناختی و درک کامل انسان از فقر وجودی اش حاصل می شود؛ به این معنا که همه هستی، هیچ است و هر چه هست، خداست. او معتقد است رسیدن به این مرحله، تنها با زدودن همه دلبستگی های شخصی ممکن می شود. از نظر اکهارت رفع وابستگی ها یا همان تعلقات این جهانی، عشق به مبدأ را به همراه می آورد و این عشق، اراده را برای نفی دیگر وابستگی ها تقویت می کند و با قوی تر شدن اراده، عشق شدیدتر می شود تا اینکه در نهایت انسان به مرتبه وارستگی کامل و اتحاد با خدا می رسد.
بررسی و تحلیل نقش مردم در تحقق شرایط ظهور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
169 - 190
حوزههای تخصصی:
ظهور از جمله مباحث مهم مهدویت است که دو نوع مسائل درونی و بیرونی دارد. مسائل درونی به بحث ماهیت ظهور مرتبط است و مسائل بیرونی به مباحث پیرامونی ظهور همچون شرایط ظهور، کارکرد ظهور، گستره ظهور و نقش مردم در ظهور می پردازد. نویسنده در این نوشتار دو مسئله، یعنی شرایط ظهور و نقش مردم در تحقق آن را با نگرش توصیفی و تحلیلی بررسی می کند. شرایط ظهور با تحقق سه اراده یعنی اراده الهی، اراده امام و اراده بشر شکل گرفته و رخداد ظهور، فرع بر تحقق آنها می باشد. اراده الهی، علت فاعلی است و دو اراده امام و بشر نقش علت معده را برعهده دارند. ازآنجا که سه اراده فوق به عنوان شرایط ظهور شناخته می شوند، تحقق آنها به صورت عام مجموعی، نویدبخش تحقق ظهور است. مشکل اصلی که این تحقیق در پی پاسخ به آن می باشد، جداس ساختن اراده بشر از منظومه شرایط ظهور و بی تأثیر تلقی کردن نقش مردم در فرایند ظهور است. بدون شک اگر این مشکل بدون پاسخ بماند و نقش مردم در رخداد ظهور بی تأثیر و بی خاصیت برشمرده شود، احساس یأس و نامیدی، ایستائی و خمودی بر مردم چیره می گردد.
امکان سنجی تنظیم گری کیفری در تعزیرات از منظر فقه امامیه
حوزههای تخصصی:
تعیین واکنش کیفری نسبت به جرم از مهم ترین مراحل دادرسی کیفری است؛ به گونه ای که عملکرد ناصواب نظام کیفری در این مرحله نه تنها سبب اتلاف هزینه می شود، بلکه زمینه را برای بی اعتمادی عمومی نسبت به مشروعیت نظام قضایی فراهم می کند و آن را در به دست آوردن اهدافش ناکام می گذارد. گسترده بودن دامنه کیفرهای تعزیری نسبت به دیگر کیفرهای قانونی، توجه به مقوله تنظیم گری در آن ها را جایگاه ویژه ای می بخشد. تنظیم گری کیفری حرکت از پاسخ های تنبیهی صرف در واکنش به جرائم، به سمت تنظیم و حل مسئله در هر مورد خاص است؛ به طوری که نوع مجازات ها بسته به نوع جرم، شخصیت بزهکار و آمادگی او برای پذیرش تقصیر و مسئولیت خود در برابر آسیب های ناشی از جرم ارتکابی خود، وجود یا نبود بزه دیده و توجه به درخواست های او در صورت وجود، میزان آسیبی که در نتیجه وقوع جرم به نظم عمومی وارد آمده است و دیگر ویژگی های مرتبط با پدیده مجرمانه، شایان تغییرند. پیشینه تعزیر در نظام کیفری ایران حاکی است که به علت عدم بهره برداری از مفهوم تنظیم گری در فرایند کیفری و ایجاد محدودیت برای قاضی در این باره، الگو و ضابطه مشخصی درباره فرایند تعیین کیفر مناسب وجود ندارد. در این پژوهش ضمن واکاوی مفهوم تنظیم گری، امکان سنجی تطبیق آن با مبانی شرعی ازقبیل قاعده «التعزیر بما یراه الحاکم»، قاعده «ملازمه اذن در شیء» و... به واسطه اجراسازی آن در نظام کیفری و درنهایت، پیش بینی کانون مستقل تنظیم گری کیفر مورد مداقه قرار می گیرد. این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی بوده و در جمع آوری منابع، روش کتابخانه ای اتخاذ شده است.
رهیافتی بر مبانی فهم حدیث، مطالعه موردی: راه های کشف مبانی فهم حدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
151 - 166
حوزههای تخصصی:
همواره دانشیان حدیث با کاربست قواعد فهم، اقدام به ارائه فهم و مستندات خویش از حدیث کرده اند؛ ولی مبانی فهم خویش را ابراز نکرده اند. بر اساس بررسی صورت گرفته، تاکنون نوشته ای با عنوان «روش های کشف مبانی فهم حدیث» یافت نشد. نگارنده با به کارگیری روش توصیفی – تحلیلی در آثار محدثان، حدیث پژوهان و استنادکنندگان به حدیث، راه های دستیابی به مبانی فهم حدیث را ارائه کرده است. راه های دستیابی مبانی فهم حدیث، عبارتند از: تصریح پژوهشگر به مبنا، دقت و تأمل در فهم پژوهشگر از حدیث، توجه به لوازم رأی پژوهشگر، دقت در رأی و مستندات پژوهشگر، تأمل و دقت درتوجیه و تأویل حدیث از سوی پژوهشگر، توجه به رفتار و گفتار استناد کننده به حدیث و آشنایی با آرا و اعتقادات فرقه ها از طریق رجوع به کتب ملل و نحل.
بازشناسی مفهوم ضعف راوی در منابع پنج گانه رجالی شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حدیث پژوهی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
163 - 188
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم در دایره جرح و تعدیل رجال حدیث، مفهوم ضعف است. دانشمندان رجال شیعه برخی از راویان را ضعیف توصیف کرده اند؛ اما با وجود ضعف راوی، در کتب حدیثی ما روایات بسیاری از آن ها نقل شده است. این مسئله نشان می دهد مفهوم ضعف نمی تواند به معنای رد مطلق روایات راوی توصیف شده به ضعف باشد. اگر ضعف به معنای رد مطلق روایات راوی ضعیف بود، هرگز شاهد ورود حجم فراوانی از روایات راویان ضعیف به کتب روایی نبودیم. برای نمونه با وجودی که دانشمندان علم رجال ابوسمینه و محمد بن سنان را ضعیف می دانند، در کتب روایی ما صدها روایت از این دو داریم و همین مسئله نیاز به یک دوباره اندیشی در حوزه مفهوم ضعف را ضروری می سازد. بنابراین پژوهش حاضر به هدف دستیابی به مفهوم ضعف در نزد رجال پژوهان شیعه که ارتباط مستقیم با چرایی ورود روایات راویان ضعیف در منابع حدیثی دارد، به روش توصیفی تحلیلی به تبیین مفهوم ضعف در نزد رجالیان به ویژه رجال پژوهان متقدم می پردازد. نتیجه حاصل از این پژوهش اثبات می کند با توجه به گونه های نقش راوی و پدیده استثنا، توصیف راوی به ضعف به معنای عدم اعتبار کل روایات وی نیست.
بازشناسی مفهوم «أنا قَتیلُ العَبرَه» از رهگذر خوانش انتقادی رویکردهای تبیینی اندیشمندان و واکاوی پیوند «اشک ریزی- خردورزی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حدیث پژوهی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
251 - 278
حوزههای تخصصی:
مفهوم شناسی پاره گزاره روایی «أنا قَتیلُ العَبر ه » گرچه از دیرباز محل التفات اندیشوران حدیث پژوه بوده و به گاهِ مواجهه با آن به تحلیل نوع اضافه «عَبر ه » اشاره داشته اند، اما این رهیافت ها اغلب تک بُعدی بوده، عاری از غرض یابی و تحلیل چرایی کاربست «عَبر ه » در عوض «بُکاء» یا « دَمعه » در نظر می آیند. ازاین روست که واکاوی مفهوم «عَبر ه » در جهت بازشناسی مفهوم دلالی «أنا قَتیلُ العَبر ه » در وهله نخست از اهمیت عطف توجه قرار می گیرد. بدین منظور نوشتار حاضر به شیوه کتابخانه ای در گردآوری مطالب، و با روش توصیفی تحلیلی در پی نمایان سازی این مهم، ابتدا با زبان شناسی تاریخی و ریشه شناسی ماده «ع ب ر» که در گونه های نگارشی «عَبر ه / عِبر ه » با تطور معنایی از مفهوم بنیادین همراه بوده، خوانش نخستین در بازشناسی مفهوم پاره گزاره را پی جسته است. ثمره این خوانش، در ارزیابی رهیافت های اندیشوران در تبیین مفهوم «قَتیلُ العَبر ه » مورد استفاده بوده؛ اما آنچه در وهله پسینی رسالت این بازشناسیِ مفهومی را بر عهده داشته، خوانش روایی مؤلفه «تبیین اهداف قیام امام حسین» و واکاوی پیوند «اشک ریزی، پندپذیری» است. هدف قیام در ساحت اجتماعی، اصلاح جامعه و هدف فردی، عبرت آموزی مخاطب از این قیام با عبور از مرحله ای در درون، به اظهار برونی اشک بر آن است. و حاصل تتبع در مؤلفه اشک ریزی نیز نمایانگر آن است که «عَبر ه » به نوع ویژه ای از اشک اشاره دارد که بر محور «اشکِ نافع گریه قلبی» استقرار یافته، به طوری که صاحبانِ لُبّ بر پایه پیوند «اندیشه ورزی عبرت گیری/ پندپذیری» بدان تمسک می جویند. بر این اساس مفهوم دلالی گزاره های مشتمل بر «قَتیلُ العَبر ه » چنین بازخوانی می گردد: من کشته شدم تا صاحبانِ خرد با تأثر، عبرت و پندگیری از داستان قیام من، اشکِ نافع ریزند و از رهگذر این گریه قلبی، اصلاح رفتارهای فردی اجتماعی حاصل آید.
تبیین تمدنی کارکردهای آموزه قرآنی «مکنت» در پرتو عقلانیت وحیانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۲
31 - 74
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله: نشان دادن ظرفیت تمدنی آموزه های قرآن کریم، از جمله اهداف علمی انتخاب این موضوع است. اساساً تمدن پدیده ای بشری است که بر پایه عقلانیت و خرد جمعیِ منبعث از حوزه اندیشه و علوم انسانی آن مرز و بوم شکل می گیرد که در سوگیری روابط انسانی در آن جامعه نقش به سزایی دارد. اگر تمدنی به دور از عقلانیّت صحیح شکل بگیرد، آسیب های جدی به انسان و روابط انسانی وارد می کند، تمدنی که بر اساس عقلانیّت صحیح شکل بگیرد، زمینه رشد و بالندگی انسان و روابط انسانی را در سطح کلان مهیا می-کند. هر تمدنی باتوجه به مبانی نظری آن، از سطحی از عقلانیّت برخوردار است که البته مدلِ عقلانیّت در هر تمدنی، مختصِّ به آن تمدن و متفاوت با دیگر تمدن هاست، خوانش تمدنی کارکردهای آموزه «مکنت» در قرآن در پرتو عقلانیت وحیانی یک موضوع مغفول به شمار می آید، بنابراین برای کشف و تبیین علمی آن، انجام پژوهش هایی از این قبیل ضروری است. روش این مقاله با روش: توصیفی -تحلیلی بر پایه عقلانیت وحیانی در پی پاسخ به این سؤال است که تبیین تمدنی از کارکردهای آموزه «مکنت» در قرآن، در پرتو عقلانیت وحیانی چیست؟ نتایج مقاله ایجاد بستر مناسب جهت ایجاد وحدت با هویت سازی واحد در پرتو عقلانیتِ وحیانی، تنظیم مناسبات انسانی در پرتوِ عقلانیتِ وحیانی، تثبیت و گسترش معروف در پرتوِ عقلانیتِ وحیانی.
نظریه دو جنبه ای نفس و بدن (تحلیل و بررسی دیدگاه اسپینوزا در باب نفس و بدن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه اسپینوزا درباره ی نفس و بدن در حقیقت راه حلی است برای معضلی که دکارت در باب نفس و بدن با آن مواجه بود.در نظر اسپینوزا جسم جوهر نیست بلکه حالتی از صفت بعد است مجموعه ای از اشیاء جزئی است که از کنار هم قرار گرفتن اجسام بسیط بوجود آمده است . نفس انسان نیز جوهر نیست بلکه حالتی از صفت فکر است، اما از آنجا که فکر چیزی جز «تصور داشتن» نیست بنابراین نفس چیزی جز مجموعه تصورات نیست. تصور نقش اساسی در نظریه نفس و بدن اسپینوزا دارد. اسپینوزا از تصور جنبه فعال ذهن را قصد کرده است و آن را مقوم نفس انسانی می داند. دو سلسله ی طولی نامتناهی از تصورات (نفوس) و اشیاء ممتد (بدن ها) وجود دارد. هم تصورات و هم اشیاء ممتد معلول خداوندند و از آنجا که قدرت فعل خداوند با قدرت فکر او برابر است، نظم و اتصالی که در اشیاء ممتد (حالات) وجود دارد عیناً در تصورات نیز وجود دارد و بالطبع مطابق با هر حالتی از بدن، تصوری از آن حالت در نفس وجود دارد، بنابراین نفس چیزی جز تصور بدن نیست. این نکته به نظر اسپنوزا این امکان را به ما می دهد تا نفس و بدن را دو جنبه از یک جوهر واحد تلقی کنیم. تبیین اسپینوزا از مسئله نفس و بدن که از آن در این مقاله به نظریه ی دو جنبه ای نفس و بدن تعبیر می شود مبتنی بر نظریه خاص اسپینوزا در باب رابطه ی جوهر و صفات است. حقایق جسمانی حالتی از صفت بعدند و حقایق نفسانی حالاتی از صفت فکرند و هر دو حقیقت جنبه های متفاوت یک جوهر واحدند.
مبانی علم حضوری نفس در آثار سهروردی(تناقض یا سیر استکمالی یا تعمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
63 - 85
حوزههای تخصصی:
علم حضوری نفس در آثار سهروردی، در نظر اول، دچار تناقضی بین مبانی مشایی و اشراقی است که برخی با توجه به سیر استکمال فکری شیخ اشراق تناقض را به آن ارجاع داده اند، ولی تعمد در بیان این مبانی دوگانه هم دور از ذهن نیست. پس باید بررسی شود که؛ چرا و به چه هدفی سهروردی به عنوان حکیم اشراقی از مبانی مشائیان در آثار خود بهره برده است؟ این مقاله به روش تحلیلی مبانی شیخ اشراق در علم حضوری نفس در آثار فلسفی، منطقی و آثار داستانی ایشان را بررسی می کند و با بیان برخی کاستی های مبانی در برخی ادراکات، به این فرضیه می پردازد که در آثار سهروردی گرچه تناقض مشاهده می شود و سیر استکمال فکری ایشان هم در این امر دخیل بوده است ولی به دلیل هدفی خاص، تعمدی بودن این مسأله هم قابل اثبات است.
شناسایی نیازها، مسائل و مشکلات روان شناختی و اجتماعی سالمندان و اولویت بندی آن ها: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
401 - 408
حوزههای تخصصی:
ایـن پژوهـش بـا هـدف شناسـایی نیازهـا، مسـایٔل و مشـکلات روانشـناختی و اجتماعـی سـالمندان و اولویتبنـدی آنهـا بهمنظـور ارایٔـه پیشـنهادها بـرای پژوهشهـای مداخلـهای در آینـده انجـام شـد. روش پژوهـش از نـوع کیفـی و جامعه آمـاری سـالمندان عضـو کانـون جهاندیـدگان شـهرداری شـهر تهـران بـود. 48 نفـر بـه روش نمونهبـرداری مرحلـهای انتخـاب شـدند (چهـار گـروه 12 نفـری). بـرای گـردآوری اطلاعـات از روش بحـث گروهـی متمرکـز جهـت جمـعآوری مسـایل و مشـکلات سـالمندان و از روش گـروه اسـمی بـرای اولویتبنـدی مسـایٔل و مشـکلات اسـتفاده شـد. نتایـج پژوهـش نشـان داد در نمونه سـالمندان موردنظـر مقوله نگرانیهـای مربـوط بـه فرزنـدان بالاتریـن اولویـت را بهدسـت آورده اسـت. سـپس مقوله افـکار و خاطـرات مزاحـم دومیـن اولویـت سـالمندان و مقوله اضطـراب دربـاره بیماریهـا و مقوله مسـایٔل مالـی، اجتماعـی و جغرافیایـی اولویـت سـوم و چهـارم سـالمندان بـود. مقوله تنهایـی نیـز کمتریـن اولویـت را در بیـن سـالمندان داشـت. نتایـج حاصـل در ایـن پژوهـش میتوانـد جهـت تدویـن برنامههـای مداخلـهای در راسـتای رفـع مشـکلات روانشـناختی و اجتماعـی سـالمندان توسـط درمانگـران مـورد اسـتفاده قـرار گیـرد.
طراحی الگوی برنامۀ درسی توسعۀ رهبری مدیران متوسطه براساس رویکرد حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۶
155 - 190
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف طراحی الگوی برنامه درسی توسعه رهبری مدیران متوسطه براساس رویکرد حل مسئله انجام شده است. ازنظر روش، این پژوهش کیفی و از نوع سنتزپژوهی است که براساس مدل روبرتس انجام شده است. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه عمیق و بررسی اسناد و مقاله هاست. مقاله هایی که پس از ﭼﻬﺎر ﻣﺮﺣﻠﻪ ﭘﺎﻻﯾﺶ از ﻣﯿﺎن 595 ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ، 493 تحقیق ﺣﺬف و 102 مقاله ﺑﺮای تجزیه وتحلیل اﻃﻼﻋﺎت اﻧﺘﺨﺎب و با استفاده از نرم افزار اِن ویوو دسته بندی و سازمان دهی شده اند. نتایج نشان داد در الگوی پیشنهادی، مؤلفه های اصلی در مرکز قرار گرفته اند و فعالیت های یاددهی یادگیری با مضامین سازمان دهی محیط کار، ساختار محیط کار، تفکر آموزشی محیط کار و فراگیری آموزش محیط کار مشخص شده اند. تمامی عوامل اجرایی براساس اصول حاکم و مفروضات مشخص شده اند. اصول حاکم بر برنامهٔ درسی را نیازسنجی، فهم مشترک فردی و سازمانی، بازبینی و بازاندیشی مشخص می کند که از پایه های اصلی الگوی برنامه درسی اند. همچنین مؤلفه های انسان محوری، ارزیابی، توانمندسازی و مشارکت مشخص کننده مفروضات اند که بدون لحاظ کردن مفروضات، نمی توان به الگوی برنامه درسی رسید. این الگو غیرخطی طراحی شده است. همچنین تمامی ابعاد فردی و سازمانی را بررسی و مؤلفه های مؤثر و ارزیابی کننده را مشخص کرده است. علاوه بر ویژگی های مشترک، به تفاوت های ناشی از محیط کار، فرهنگ، شهر و تفاوت های فردی مدیران (استعدادها، توانایی، نیازها و علایق) توجه کرده و از انعطاف لازم برخوردار بوده است.
طراحی الگوی مدیریت آموزش و یادگیری توانمندساز کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
19 - 36
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش طراحی الگوی مدیریت آموزش و یادگیری کارکنان بود. برای دستیابی به هدف پژوهش، از روش تحلیل محتوای کیفی از نوع قیاسی استفاده شد. لذا اسناد و منابع مکتوب در بازه زمانی 2012 تا 2021 به عنوان جامعه تحقیق انتخاب شدند که از این بین درنهایت، تعداد 39 مقاله (شامل 24 مقاله پژوهشی و 15 مقاله مروری) که به شیوه هدفمند انتخاب شده و بر مبنای مدل توانمندسازی اسپریتز (1995) مورد تحلیل محتوای قیاسی قرار گرفتند و راهبردهای آموزشی مؤثر برای برآورده سازی انواع توانمندسازی استخراج و درنهایت الگوی مدیریت آموزش و یادگیری کارکنان تدوین گردید. روش کار به این صورت بود که بر اساس ارتباط بیشتر مقالات با موضوع پژوهش به صورت هدفمند؛ ابتدا مقاله ای انتخاب می شد، تحلیل محتوا می گردید و سپس مقاله ای دیگر انتخاب و مورد تحلیل قرار می گرفت. تا رسیدن به اشباع نظری (مقاله شماره 39)، انتخاب نمونه ها ادامه یافت. بمنظور بررسی اعتبار درونی الگوی روندی و تجویزی تدوین شده، در رابطه با ابعاد مختلف الگوپرسشنامه ای در مقیاس لیکرت طراحی گردید و به همراه تصاویر و توضیحات مربوط به الگوها برای 15 نفر از متخصصان حوزه آموزش و منابع انسانی ارسال شد برای اینکه مشخص شود به لحاظ آماری میانگین به دست آمده معنادار است از آزمون T تک نمونه ای استفاده شد. که نتایج نشان داد میانگین محاسبه شده به طوری معناداری از میانگین (عدد 3) بالاتر است. (T=7.33, P<0.001)) اساس یافته های بدست آمده،الگوی مدیریت آموزش و یادگیری توانمندساز کارکنان از دید متخصصان به عنوان الگوی خاص می تواند برای توانمندسازی کارکنان مورد استفاده مدیران منابع انسانی سازمان ها قرار گیرد.
بررسی علل عدم انگیزه به فعالیت های پژوهشی در بین فرهنگیان (مطالعه موردی استان کهگیلویه و بویر احمد)
منبع:
پژوهش در تربیت معلم دوره ۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
142 - 123
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی علل عدم انگیزه به فعالیت های پژوهشی در بین فرهنگیان استان کهگیلویه و بویر احمد است. به لحاظ روش شناسی، پژوهش حاضر مبتنی بر رویکرد کیفی ، با توجه به هدف از نوع پژوهش های کاربردی و به روش پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه هدف این پژوهش شامل کلیه فرهنگیان شاغل (زن و مرد) استان کهگیلویه و بویراحمد هستند که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول تدریس و فعالیت بودند. برای حجم نمونه تعداد 50 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات و داده های پژوهش از چک لیست،برگه یاداشت و مصاحبه نیمه ساختاریافته به عنوان ابزار پژوهش استفاده شده است. بدین صورت که ابتدا توصیف شرکت کنندگان در مطالعه خوانده می شود تا درکی از کل به دست آید، سپس بیانیه ها/عبارات مهم استخراج می شوند،معانی از بیانیه ها،عبارات مهم ،استخراج شدند.معانی تدوین شده به صورت مضامین سازماندهی می شوند، برای هر یک از آن ها توصیف مفصلی نوشته شد. یافته های پژوهش نشان داد که بعد از کدگذاری و مقوله بندی 6 مانع و علت اصلی عدم انجام پژوهش و 43 مانع فرعی به دست آمد که مهم ترین موانع شامل موانع فرهنگی-اجتماعی، موانع مالی- اقتصادی ،موانع فردی-انسانی،موانع اداری –ساختاری،موانع علمی-فنی و موانع زیرساختی بودند. .
برازش مدل آموزش کارآفرینی مبتنی بر مهارت آموزی در آموزش فنی و حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
643 - 627
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف برازش مدل آموزش کارآفرینی مبتنی بر مهارت آموزی در آموزش فنی و حرفه ای است. این پژوهش بر اساس هدف کاربردی است و از روش کمی با رویکرد مدلسازی معادلات ساختاری استفاده کرده است. جامعه آماری شامل کلیه خبرگان و اعضای هیئت علمی در حوزه آموزش کارآفرینی، مربیان و مدیران فنی و حرفه ای در سطح شهر تهران بود. نمونه آماری از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته شامل 62 گویه بود که 16 سازه موجود در مدل پژوهش را اندازه گیری می کند. با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی خصوصیات روان سنجی ابزار پژوهش تأیید شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از رویکرد معادلات ساختاری برای سنجش برازش مدل و روابط بین سازه های موجود در آن، صورت گرفت. نتایج نشان داد ویژگی های شخصیتی، محتوای برنامه های آموزشی، شیوه های آموزشی، الگوهای تربیتی، توانایی ها و شایستگی های مربیان و رویکردهای مشارکتی مدیریتی با مهارت آموزی کارآفرینانه رابطه دارد. همچنین، بین زیرساخت ها، حمایت های دولتی، ارتباط نظام آموزش فنی و حرفه ای با صنایع، حمایت اکوسیستم کارآفرینی از مهارت آموزان، عوامل اقتصادی، اعتبار گواهینامه های فنی و حرفه ای و نگاه رسانه های جمعی با توانایی کارآفرینانه رابطه وجود دارد. همچنین، مدل ساختاری به دست آمده با استفاده از نرم افزار AMOS حاکی از برازش مناسب مدل است، که عوامل مورد بررسی در مدل در قالب متغیرهای مستقل توانسته اند حدود 20 درصد مهارت آموزی کارآفرینانه و 19 درصد توانایی کارآفرینانه را تبیین کنند.
اثربخشی آموزش خود تعلیمی کلامی بر کارکردهای اجرایی و مهارگری شناختی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر اثربخشی آموزش خودتعلیمی کلامی بر کارکردهای اجرایی و مهارگری شناختی دانش آموزان پسر دارای اختلالات یادگیری خاص بود. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری تحقیق کلیه دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری خاص شهر تبریز در سال تحصیلی 1400-1399 بود که نمونه ای به حجم 30 نفر از دانش آموزان پسر پایه دوم به روش نمونه گیری در دسترس و پس از کسب معیارهای ورود به مطالعه، در دو گروه 15 نفره جایگزین شدند. ابزار به کار رفته در این پژوهش، پرسشنامه مشکلات یادگیری کلورادو ویلکات و همکاران (2011)، پرسشنامه عصب شناختی کولیج (2002) و آزمون استروپ کلاسیک رایدلی (1953) بود. گروه آزمایش طی 12 جلسه 90 دقیقه ای آموزش خودتعلیمی کلامی دریافت و در این مدت گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره نشان داد آموزش خودتعلیمی کلامی بر بهبود کارکردهای اجرایی و مهارگری شناختی در همه مراحل آزمون استروپ کلاسیک اثر مثبت دارد (01/0>P). با توجه به نتایج به دست آمده، به روشنی معلوم می شود که بکارگیری روش آموزش خودتعلیمی کلامی برای حل مشکلات مزبوط به کارکردهای اجرایی و مهارگری شناختی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری مفید و موثر است و می توان از این روش در در بین دانش آموزان بهره برد.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و فناوری واقعیت توسعه یافته بر فاکتورهای جسمانی و اضطراب سخنرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
149 - 170
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به اهمیت سخنرانی در جمع و تاثیر منفی اضطراب سخنرانی در موقعیت های حرفه ای و روزمره، محققان برای کاهش این اضطراب به فناوری های جدید مثل واقعیت مجازی و توسعه یافته در کنار درمان های سنتی روانشناختی روی آورده اند. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و فناوری واقعیت توسعه یافته بر فاکتورهای جسمانی و اضطراب سخنرانی دانشجویان می باشد . روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل است. جامعه آماری، کلیه دانشجویان مبتلا به اختلال اضطراب سخنرانی مراجعه کننده به کلینیک های مازندران در سال 1400-1401 می باشند. نمونه پژوهش 45 بیمار بودند که با استفاده از نمونه گیری در دسترس و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (15 نفر گروه درمان شناختی رفتاری، گروه دوم 15 نفر فناوری واقعیت توسعه یافته و گروه سوم 15 نفر به عنوان گروه کنترل) جایگزین شدند. گروه اول، درمان شناختی رفتاری را با استفاده از پروتکل خدایاری فرد و عابدینی، (1381) دریافت کردند. در گروه دوم آزمایش، بیماران با استفاده از فیدبک های فیزیولوژیکی حاصل از سنسورهای (ضربان قلب، دمای بدن و تعریق) متصل شده به بدن بیمار و استفاده همزمان از سناریوی پیشنهادی واقعیت توسعه یافته مورد ارزیابی قرار گرفتند. از پرسشنامه اضطراب سخنرانی بارسولومی و هولیهان (2016) برای هر سه گروه، قبل و بعد از درمان استفاده شده است. داده ها با آزمون های آماری تحلیل کواریانس تک متغیره و چند متغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری بر اضطراب سخنرانی و مولفه های آن ازجمله خرده مقیاس شناختی (ضریب اتا 77/0)، رفتاری (ضریب اتا 74/0) و فیزیولوژیک (ضریب اتا 62/0) دانشجویان اثربخش است. همچنین نتایج بیانگر این است که فناوری واقعیت توسعه یافته بر فاکتورهای جسمانی از جمله تعریق (ضریب اتا 62/0)، دمای بدن (ضریب اتا 58/0) و ضربان قلب (ضریب اتا 61/0) دانشجویان اثربخش است. میانگین اضطراب سخنرانی گروه آزمایش روش فناوری واقعیت توسعه یافته (40/33) در مرحله پس آزمون پایین تر از روش شناختی - رفتاری (40/37) می باشد. همچنین درمان در گروه (روانشناس + سنسورها + سناریوی پیشنهادی واقعیت توسعه یافته) در مقایسه با درمان شناختی- رفتاری، مدت زمان بهبودی را کاهش داده است . نتیجه گیری: هر دو شیوه درمان (درمان شناختی رفتاری و فناوری واقعیت توسعه یافته) بر کاهش اضطراب سخنرانی و فاکتورهای جسمانی مرتبط اثربخش هستند؛ اما تأثیر فناوری واقعیت توسعه یافته به ویژه در کاهش مدت درمان، بیشتر از روش درمان شناختی رفتاری است. این نتایج ضرورت استفاده از فناوری واقعیت توسعه در درمان اضطراب سخنرانی را پیشنهاد می کند.
بررسی میزان و نوع استفاده دانش آموزان متوسطه از فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۹
64 - 82
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان و نوع استفاده دانشآموزان متوسطه از فضای مجازی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر، توصیفی- پیمایشی و از نظر هدف نیز پژوهشی کاربردی بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان متوسطه استان همدان در سال تحصیلی 99-1398 بودند که تعداد 500 نفر به عنوان حجم نمونه و با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود که اعتبار آن با دیدگاه اساتید و پایایی با آزمون آلفای کرونباخ(92/0) حاصل شد. برای تحلیل داده ها از آماره های توصیفی(فراوانی، درصد و میانگین) و استنباطی(T مستقل و کای دو) با کمک نرم افزار Spss24 استفاده شد. یافته ها نشان داد 5/84 دانش آموزان بین 2 تا 5 ساعت، 13/0 کمتر از 1 ساعت و 5/2 بیشتر از 5 ساعت در روز با اینترنت سر و کار دارند. نتایج نشان داد میزان استفاده دانش آموزان از فضای مجازی کمتر از حد متوسط(3) است و بیش ترین نوع استفاده به ترتیب مربوط به «انجام تکالیف درسی»، «کسب اطلاعات عمومی»، «ارتباط با همکلاسی» و «گوش دادن به موسقی و آهنگ» بود. در مورد شبکه های اجتماعی تلگرام، واتساپ و شاد میزان استفاده دخترها از پسرها بیشتر و در مورد فیس بوک و اینستاگرام استفاده پسران از دختران بیشتر بود(05/0>P). همچنین در رابطه با نوع استفاده از فضای مجازی، نتایج آزمون کای دو نشان داد دختران بیشتر از پسران برای انجام تکالیف درسی از فضای مجازی استفاده می کنند. می توان نتیجه گرفت میزان استفاده دانش آموزان از فضای مجازی زیاد نیست و موارد استفاده بیش تر مربوط به امورات درسی و تعاملات اجتماعی با همکلاسی ها و دوستان است.
چالش ها و موانع کارکردهای فرهنگی- تربیتی مدارس براساس تجارب زیستۀ مدیران مدارس در چهار دهۀ بعداز انقلاب اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی از دیدگاه اسلام سال ۱۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۰
65 - 97
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، شناسایی چالش ها و کژکارکردهای فرهنگی- تربیتی مدرسه براساس تجارب زیسته مدیران مدارس در چهار دهه بعداز انقلاب اسلامی ایران (1358-1398) بوده است. پژوهش پیشِ روی، کیفی و ازنوع پدیدارشناسی تفسیری است و برای انجام دادن آن از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. جامعه مطالعاتی تحقیق، شامل مدیران مدارس دخترانه و پسرانه از طبقات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مختلف از مناطق22گانه تهران بود و نمونه ها به صورت هدفمند تا رسیدن به اشباع مقوله ای انتخاب شد. اطلاعات براساس رویکرد تحلیلی و تفسیری دیکلمن درسطح کدهای باز، مؤلفه ها و تم های مضمونی تحلیل شد. یافته ها در بخش چالش ها و موانع کارکردها شامل دَه مؤلفه مالی، مذهبی و اخلاقی، فرهنگ پذیری و پرورشی، انگیزشی، رسانه ای، اجرایی- محتوایی، مدیریتی، شناختی، سخت افزاری و نرم ساختاری بوده است؛ همچنین هشت مؤلفه مضمونی با تقسیم بندی کژکارکردهای مشترک، شامل انواع اجتماعی، مذهبی و اخلاقی، هویت فرهنگی، اقتصادی و ساختاری، و کژکارکردهای اختصاصی تحت عناوین شناختی، شخصی و شخصیتی، و هدایت تحصیلی شناسایی شد. یافته های مقاله، بیانگر آن است که روند چالش ها، موانع و کژکارکردهای فرهنگی- تربیتی مدارس طی چهاردهه موردنظر، عرصه ای وسیع از فعالیت ها و برنامه های فرهنگی- تربیتی مدرسه را تحت الشعاع قرار می دهد و برای مواجهه وحل آن ها هوشیاری رهبران تربیتی و برنامه ریزی راهبردی در هریک از موارد ضرورت دارد.