فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۴٬۴۶۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
میرچا الیاده وقایع باستانی را با اندیشه های تمدن های دیرین مرتبط دانسته، به آن ها ماهیتی دینی می بخشد. این مقاله در تلاش است با رویکرد پدیدار شناسانه دینی ازنظر الیاده به شخصیت اسطوره ای فریدون در شاهنامه و بازتاب آن در نگاره فریدون برای آزمودن پسرانش به هیئت اژدها درمی آید بپردازد. توجه به سیرت فریدون و سایر شخصیت ها در داستان و تجلی آن در نگاره بر اساس وجه انسان آیینیِ جهان باستان، منظور اصلی این مقاله است. در این زمینه سؤال هایی مطرح می شوند مبنی بر اینکه چگونه دگردیسی فریدون به اژدها برای آزمودن خصایل پسران به فرهنگ دینی و اسطوره ای ارتباط می یابد و ارتباط پدیدارشناسانه دینی با عناصر انسانی و غیر انسانی نگاره چگونه تعریف می شود. روش پژوهش حاضر تحلیلی- توصیفی و منابع آن از نوع کتابخانه ای است. نتایج نوشتار نشان می دهد که به طورکلی سیرت فریدون، ماجرای آزمودن خصایل پسران و قدرت دگردیسی او همه در ارتباط با نیروهای ماورایی شکل می گیرد و نقاش با استفاده از عناصر نمادینی چون اژدها، غُرم، موجود وهمی و اسب، در تجسم بخشیدن فضای اسطوره ای داستان کوشیده است.
پیدایی خط افق در نقاشی با نگاه به سفال نگاره های سلجوقی تا نسخه نگاره های ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
97 - 109
حوزههای تخصصی:
خط افق به ویژه در طبیعت نمایی، همچون شیرازه ای آسمان را به زمین می پیوندد و هرآنچه را در این فضاست، به شیوه ای منطقی، جای گیر می سازد. گرچه امروز، بازنمایی خط افق در نقاشی آسان می نماید؛ بررسی نسخه نگاره های پیشاتیموری، تکاپوهای هنرمندان را در رسیدن به چهارچوبی برای بازنمایی روشمندِ عناصر بصری، بدون سردرگمی در فضای آسمان زمین بازمی نماید. پژوهش کنونی با کنکاش در آثار سده های 5 8ه می کوشد روند پیدایی و چهارچوب های ترسیمی خط افق، نیز جنبه هایی از کارآمدی آن را در نقاشی ایرانی آشکار سازد. بازخوانی نگاره های ایرانی برپایه چهارچوب های منطقی و فهم پذیر هندسی، چگونگی صورت یابی و معناپذیری آن ها را دست یافتنی می سازد و این هنر را از پدیده ای دیگرجهانی به سپهر ادراکی بیننده امروز می آورد. پژوهش نشان می دهد در نخستین آثار، مرزبندی فضای آسمان و زمین صورت نمی گرفته و فضای تصویر، معلق بوده است. سپس، هنرمندان کوشیده اند این فضا را با ترسیم مرز آسمان(خط آسمان) و گاه مشخص نمودن حدود آبگیرها (ترازهای آبگیر) به سامان آورند. بهره گیری از کادرهای پایین نقاشی در جایگاه تراز (کادر ترازها) و سپس پرداخت پهنه زمین (خط زمین) گام های بعدی ایشان بود؛ تا سرانجام در نسخه های ایلخانی، خط افق پدیدار شد و سامان یابی و گسترش ژرفناکی نقاشی ایرانی را ممکن ساخت. پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و با جستجویِ افزون بر 30 نمونه سفالینه و 300 نسخه نگاره از 40 نسخه برجسته سده های یادشده، پیش می رود.
مقایسه هنر بلوچی دوزی ایران و پاکستان از نظر شیوه نقش پردازی، رنگ بندی و تکنیک های دوخت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
101 - 113
حوزههای تخصصی:
بلوچی دوزی از مشهورترین هنرهای سنتی در میان اقوام بلوچ ساکن در ایران و پاکستان است. مردم این دو خطه در بحث بلوچی دوزی دارای فرهنگ یکسانی هستند اما تمایز بین طرح و تکنیک در مناطق مختلف بلوچستان موجب گستردگی جغرافیای این هنر و تنوع بالا به لحاظ نقوش و نحوه اجرا گشته است. بر این مبنا پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مطالعات میدانی و کتابخانه ای، در پی پاسخگویی بدین پرسش ها است که: میان شیوه دوخت و طراحی نقوش در بلوچی دوزی ایران و پاکستان چه شباهت هایی وجود دارد؟ و مهم ترین تفاوت های موجود در این عرصه کدام اند؟ برای بررسی بهتر، نمونه ها به شیوه انتخابی از میان چهل تکنیک دوخت رایج در مراکز عمده بلوچی دوزی ایران و پاکستان برگزیده شدند. سپس با در نظر گرفتن سه شاخصه اساسی؛ نقش پردازی، رنگ بندی و تکنیک اجرا با رویکرد تطبیقی مقایسه ای میان آن ها صورت گرفت. یافته ها نشان گر آن است که با وجود شباهت های چشمگیر میان بلوچی دوزی ایران و پاکستان، تکنیک دوخت و شیوه اجرای نقش بر روی پارچه، ایجاد تمایز میان بلوچی دوزی های این دو کشور را امکان پذیر می سازد. همچنین شمارش تاروپود در بلوچی دوزی ایران که نوعی مهارت دوخت تلقی می شود، سلیقه هنری خاصی را در این آثار رقم زده که وجه ممتاز این هنر در ایران است.
خوانشی نو از تابلوی شمس اثر استاد نصرالله افجه ای با رویکرد ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش بینامتنی یکی از شیوه های نقد نو محسوب می شود که تلاش دارد به ارتباط متن با دیگر متون پرداخته و با مدنظر قرار دادن روابط میان متون مختلف و تأثیر و تأثرهای آن ها بر یکدیگر، رهیافتی نو از معنا را روشن سازد. بر این بنیان این مقاله در نظر دارد تا به بازخوانی تابلوی شمس اثر استاد نصر الله افجه ای بپردازد و دلالت های نوشتاری و نشانه های تصویری موجود در آن را مورد خوانش قرار داده و به این پرسش پاسخ دهد که هرکدام از این نشانه ها بر چه چیز دلالت می کنند و روابط میان آنها چه معانی مستتری را می تواند شکل دهد؟ از آنجا که این اثر نقاشی خط، دارای بُعد نوشتاری و تصویری به صورت هم زمان است، ابتدا دلالت های نوشتاری و تصویری تبیین شده و سپس در خوانش ارتباط میان آنها با یکدیگر از رویکرد ترامتنی ژرار ژنت بهره گرفته می شود و روابط بینامتنیت و بیش متنیت موجود در اثر مورد تحلیل قرار می گیرد. داده های متنی این تحقیق به روش مطالعه کتابخانه ای و شیوه استنادی تهیه شده و داده های تصویری نیز به روش میدانی و مشاهده مستقیم اثر جمع آوری شده است. نتایج تحقیق نشانگر وجود بینامتن های قوی در زمینه های فرهنگ ایرانی- اسلامی و همچنین خلق هدفمند اثر بر بنیان روابط بیش متنی میان خط ثلث، خط نستعلیق و تصویر حضرت امام خمینی(ره) است که در نهایت اثری را شکل می بخشد که علاوه بر دارابودن بُعد زیبایی شناسانه و پایبندی به اصول هنر نقاشی خط، نمایانگر اعتقادات قلبی هنرمند از مهم ترین تحول تاریخی زمانه خود نیز هست.
نقش برجسته های هخامنشی به مثابه «هتروتوپیا» با رویکردِ مفهومِ گفتمان قدرت فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ردپای مفهوم قدرت چه به لحاظ ظاهری در تناسبات مرتبط با شکل ها در آثار هنری و چه در روابط میان طبقات اجتماعی، در جای جای اندیشه و آثار میشل فوکو نمود دارد. وی ذیل این مفهوم، به اصطلاح خودساخته «هتروتوپیا» به معنای دگرمکان یا دگرفضا می پردازد و آن را در جهت تحلیل روابط قدرت در زمینه هدایت مکان ها و رسیدن به فضاهایی به هم پیوسته در راستای گسترش هر چه بیشتر قدرت به کار می گیرد. نقش برجسته های هخامنشی که به سفارش و با حمایت شاهان ساخته شده اند، همچون تابلوی تولید حقیقت و نمایش قدرت امپراتوری، فضائی متفاوت و دیگرگون خلق می کنند که حتی انسان مدرن اشباع از انواع رسانه های قدرتمند را مسحور خود می سازند. پژوهش حاضر با این سؤال آغاز شد که نقش برجسته های هخامنشی چگونه همچون هتروتوپیای فوکویی به مثابه عوامل انتشار قدرت و پدیده های تأثیرگذار در مناسبات اجتماعی - سیاسی عصر خود مورد خوانش قرار می گیرند و در ادامه با بهره گیری از شیوه اسنادی– مطالعات کتابخانه ای جهت جمع آوری اطلاعات و با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی و تاریخی به این نتیجه نائل گردید که این آثار با نظر به نقش مؤثری که در شکل گیری حقیقت مورد تائید و تبلیغ سیستم حاکمه در زمان خود داشته اند و نیز به اعتبار دارا بودن ویژگی هایی همچون بهره بردن از ترکیب بندی مقامی، بیان سمبلیک، کاربرد حیوانات ترکیبی، به تصویرکشیدن خدا و فرا انسان نشان دادن پادشاه، قابلیت هتروتوپیاسازی و هتروتوپیابودگی را دارا می باشند.
تحلیل نقش دست در بیرق و عَلَم در نگاره های شاهنامه داوری با رویکرد آیکونولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه از جمله کتب ادبی- حماسی است که در زمان های مختلف مورد توجه بوده است و نگارگران به تصویرسازی آن همت گماشتند. در این نگاره ها نبرد، جایگاه ویژه ای دارد و عَلَم و بیرق از عناصر جدایی ناپذیر در نبردهای مصور است. این عنصر در شاهنامه داوری که از شاهنامه های دوره قاجار است- به شکل دست، سرو، اژدها ختم می شود. آنچه در بین عَلَم های ذکرشده با توجه به دلالت های اسلامی آن توجه مخاطب را به خود جلب می کند عَلَم هایی است که به شکل دست منتهی می شود. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که: دلیل استفاده از شکل دست در نوک عَلَم ها چیست؟ نقش دست بر روی عَلَم ها بیانگر چه معنایی است؟ هدف از این پژوهش تحلیل و تبیین نگاره های شاهنامه داوری بر اساس نقش عَلَم و بیرق با نماد دست است. بنابراین برای رسیدن به پاسخ مناسب با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد آیکونولوژی (شمایل شناسانه) نگاره هایی که دارای عَلَم با نقش دست هستند توصیف، تحلیل و تبیین می گردند. یافته های پژوهش نشان می دهد که در اکثر تصاویر، پهلوانی که عَلَمی به شکل «دست» را برافراشته، پیروز میدان و حریفی که عَلَمی به شکل بته، گرز یا اشکال دیگر در دست دارد، مغلوب است. افزون بر این می توان معنای ضمنیِ یاری رسانیِ دست حضرت عباس یا پنج تن را در تصاویر موجود مشاهده کرد. به نوعی می توان گفت که نگارگر به شکل آگاهانه یا غیرآگاهانه پیروز میدان را کسی معرفی می کند که برخوردار از حمایت نیروهای مذهبی است.
عوامل تبیین مفهوم اسطوره عکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، عکس هایی ثبت و منتشر شده اند که به جایگاهی فراتر از یک عکس معمولی رسیده اند. این عکس ها به بخشی از خاطره ی گروهی مردمانِ یک سرزمینِ مُشخص و یا کُلِّ جهان تبدیل شده اند. به همین دلیل، هنرمندان و مؤلفان با الهام از آن ها آثار دیگری از جمله فیلم، مجسمه، شعر، پرفورمنس و غیره را خلق نموده و باعث شده اند که آن عکس بار دیگر مورد توجه مخاطبان قرار گیرد. این میزان از استقبال و اقتباس نشان می دهد قدرت و دامنه ی اهمیت عکس مورد نظر تا آن اندازه بوده که دیگران نیز مایل بوده اند اثری مشابه آن را داشته باشند. پرسش ابتدایی این پژوهش آن است چگونه ممکن است عکسی از جایگاه فعلی خود به عنوان یک رسانه ی تبلیغاتی فراتر رفته و در جایگاه الگو قرار گیرد؟ «اسطوره عکس» عبارتی است که در این پژوهش تک وین یافته و تلاش شده که برای مفهوم و نیز عوامل مؤثر در تولید آن، و همچنین مراحل تکوین آن حدود و تعریفِ مُشخص بیابد. چنین عکس هایی می توانند آغازگر یا ادامه دهنده ی یک جریان و جُنبش فرهنگی یا سیاسی شوند؛ باعث برتری یک اندیشه ی درست یا نادرست در میان مُخاطبان گردند؛ در مقام تولیدکننده ی ایدئولوژی قرار گیرند؛ و نیز با تکثیر در سایر نظام های نشانه ای، باعث رُشد و گُسترش معنای خود و البته گُسترش آن رسانه گردند. نوع پژوهش کاربردی و روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات اسنادی و مطالعات کتابخانه ای است. این پژوهش به صورت بنیادی انجام شده است. نتیجه آن که پیرامتن ها، قابلیت تکثیر، و میزان اقتباس در سایر رسانه ها از عوامل مؤثر در شکل دهی به اسطوره عکس هستند. همچنین امور فنی عکاسی تأثیر چندانی بر این روند ندارند.
تحلیل اسب نگاره های آبی فام در نگارگری های ایران در سده های دهم تا دوازدهم هجری از منظر عرفان، اسطوره و تمثیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
69 - 85
حوزههای تخصصی:
نگارگری ایرانی به مثابهٔ فرهنگنامه ای مصور، دامنهٔ وسیعی از تحقیق و تفحص در زمینه های مختلف برای پژوهشگران فراهم می آورد. اسب نگاره ها از جمله زمینه های موضوعی مهم نگارگری ایرانی هستند که در رنگ های معمول و متنوع و گاه با هویت های اسطوره ای مشخصی همچون شبدیز و رخش در نسخه های منظومی چون شاهنامه مصور گشته اند؛ اما تقریبا از نیمه قرن نهم ه ق/پانزدهم م اسب هایی به رنگ آبی پا به میدان نگارگری نهادند و در حد فاصل قرن های دهم تا دوازدهم هجری نقش پررنگ تری در نگارگری یافتند. این دوران مقارن با رشد و اعتلای اندیشه های عرفانی در ادبیات فارسی است و به نظر می رسد عرفان بر نگرش نگارگران نیز بسیار موثر بوده باشد. این پژوهش به هدف شناخت پیوندهای اسب نگاره های آبی فام در نقاشی و عرفان ایرانی – اسلامی و نیز بررسی و تحلیل مفاهیم رنگ آبی در اسب نگاره های آبی فام بر اساس اسطوره و تمثیل و در پاسخ به این سوالات که 1- چه پیوندی میان اسب های آبی فام در نقاشی و عرفان ایرانی –اسلامی وجود دارد؟و 2- زبان تمثیلی و اسطوره ای نهفته در اسب نگاره های آبی فام در نگارگری ایرانی حامل چه پیامی است؟ به شیوه توصیفی – تحلیلی و تطبیقی به روش کتابخانه ای با استناد بر آراء عرفای اسلامی، تمثیلها و اسطوره های ایرانی انجام شده است. نتایج نشان می دهد رشد و اعتلای اندیشه های عرفانی در قرن های نهم تا دوازدهم و نفوذ آن در عرصه های ادبی و هنری بویژه نگارگری موجب به کارگیری برخی عناصر با معنای مشخص عرفانی شده است. کاربرد نمادین اسب اسطوره ها به عنوان الگوی قهرمانی، شجاعت، وفاداری و بکارگیری فام های آبی به عنوان تمثیلی از مفاهیم پاکی، ایمان و معصومیت، بازتابی است از بیان راهواری و هدایت سواری لایق و پاک به سر منزل مقصود و جاودانگی.
از کلاسیک به فراکلاسیک:جستاری در جایگاهِ مخاطب در رویکردِ دومینیک مَک آیوِر لوپِس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
19 - 26
حوزههای تخصصی:
در جستارِ حاضرْ دو بعد از ابعادِ چندگانه ی مخاطب در رویکردِ دومینیک مَک آیوِر لوپِسْ استخراج و معرفی شده اند. این دو بعد که به منزله ی دو نوع مخاطبِ تصویریِ متمایز و هم زمان درهم تنیده معرفی می شوندْ نشان می دهند که سیرِ مواجهه ی کلاسیک به مواجهه ی فراکلاسیک، و درنتیجه مخاطبِ کلاسیک به مخاطبِ فراکلاسیک، یک طیفِ تبدیلیِ ملایم است که از مؤلفه های ادراکی آغاز می شود، به تدریج حاملِ مؤلفه های درکیِ بیشتر می شود، و تا آستانه ی سیستم های تصویری پیش می رود. نگارشِ جستارِ حاضر ازاین رو ضرورت داشت که فلسفه ی آنگلوآمریکایی به شکلِ کلی، و جایگاهِ هنرهای تصویری و تصاویرِ غیرهنری در آن به شکلِ جزئی، در کشورمان تقریباً ناشناخته است. روشِ پژوهشمان یک روشِ مرتبه اولِ مؤلف محور است که پیروِ آنْ تمامیِ آثارِ لوپِس مطالعه شده و بخشی از الگویی که آرای تصویری اش را منسجم می کند در قالبِ بخش بندی های جستارِ حاضر صورت بندی شده است؛ یعنی جستارمان با نگاهی به جایگاهِ تام وتمامِ تصویر در نگاهِ لوپِس نگاشته شده است. نتایجِ حاصل شده نشان می دهد مخاطبِ کلاسیکْ از توانمندی های ادراکی اش استفاده و توانمندی های درکیِ ابتدایی اش را بر آن ها بار می کند، اما مخاطبِ فراکلاسیکْ از توانمندی های ادراکی اش استفاده و توانمندی های درکیِ ابتدایی و نیز پیشرفته اش را بر آن ها بار می کند. لذا بااینکه هردو مخاطبینی منفردند، مخاطبِ فراکلاسیک، مخاطبی است دارای حالاتِ ذهنیِ پیچیده تر.
تولید و تفسیر نشانه ها در هنر تعاملی بر اساس نظریه ی بودریار، مورد مطالعاتی آثار گروه تیم لب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
61 - 71
حوزههای تخصصی:
امروزه به کارگیری فن آوری های نوین در خلق آثار هنری به گسترش رویکرد های تعاملی در هنر دامن زده است. نگاه خاص ژان بودریار فیلسوف معاصر و از نظریه پردازان پست مدرن به جایگاه فن آوری در زندگی بشر امروز ، زمینه را برای بررسی نظرات او در هنر تعاملی فراهم ساخته است. به اعتقاد بودریار نشانه ها و رمزگان در جامعه ی پسامدرن بر همه ی شئون زندگی ازجمله هنرتسلط یافته و او به کرات نگرانی خود را از فراموش شدن واقعیت جهان در بین وانموده ها و نشانه ها بیان نموده است. هدف از پژوهش حاضر این است که با تکیه بر مفاهیم کلیدی نظریات بودریار همچون وانمایی و ارزش نشانه و با بررسی دو نمونه ازآثار تعاملی گروه طراحان تیم لب، به این پرسش پاسخ داده شود، چگونه بازتولید نشانه ها و وانمایی مد نظر بودریار در هنر تعاملی رخ می دهد؟ برای نایل آمدن به این هدف، از شیوه توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع مکتوب و دیجیتال استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد حضور و کنش مخاطب در هنر تعاملی و تفاوت دیدگاه و نحوه ارتباط او با اثر، نشانه های جدیدی را خلق کرده که بازتولید و تکثیر پذیری نشانه ها در کنار عواملی همچون تعامل، تخیل و حس مخاطب، منجر به محو تمایز بین وانموده و واقعیت و خلق نشانه های بی ارجاع به جهان واقع می گردد.
چیدمان فضایی پارک های شهری؛ تعیین نقاط القا کننده حس ترس از جرم؛ مطالعه موردی: پارک تپه باشی شهر نقده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
157 - 170
حوزههای تخصصی:
نحوه چیدمانِ فضا از مهمترین عوامل تأثیرگذار در احساس امنیت بازدید کنندگان از پارک های شهری است. هدف این پژوهش یافتن نقاط القا کننده احساس ترس از جرم در پارک تپه باشی نقده از طریق بررسی نقش مؤلفه های مربوط به نحو فضایی پارک می باشد. بدین منظور کیفیت های تاثیر گذار بر احساس امنیت در پارک توسط تکنیک چیدمان فضا و نرم افزار Depthmap، از منظر دسترسی فیزیکی و بصری مورد ارزیابی قرار گرفتند. در این پژوهش چهار کیفیت دسترسی پذیری، انتخاب، قابلیت کنترل و همپیوندی در مؤلفه فیزیکی و کیفیت های نورپردازی، رؤیت پذیری و رمزآلودگی در مؤلفه بصری، به عنوان چارچوب نظری پژوهش تدوین شدند. نقشه های محوریِ شاخص های مربوط به دسترسی پذیری، انتخاب، قابلیت کنترل و همپیوندی تهیه و ارزش گذاری شدند. سپس، نقاط بدست آمده به همراه نقشه نواحی رمز آلود بصری در نرم افزار جی آی اس همپوشانی داده شدند که سه محدوده دارای پتانسیل القا کننده احساس ترس از جرم بدست آمد. در نهایت محدوده ها از نظر شاخص های رؤیت پذیری، تحلیل عاملی و میزان روشنایی در شب نیز مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مسیر های گردشی ناقص و تعریف نشده، فضاهای با روشنایی پایین در شب، فضاهای بدون نظارت طبیعی و رمزآلود و فضاهای رها شده در پارک بیشترین پتانسیل القای احساس عدم امنیت و ترس از جرم را دارند.
پژوهشی در طرح و نقش سنگ قبرهای گورستان بُزلَر هفشجان و قبرستان ارامنه ی سیرَک با رویکرد تطبیقی-تحلیلی (با تأکید بر طرح و نقوش گیاهی و حیوانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
127 - 139
حوزههای تخصصی:
سنگ قبرها در مناطقی که مردمش به کمال صناعت و ذوق و غنای تمدن آراسته باشند، منظومه ای بکر جهت مطالعه خواهد بود. کثرت طرح و نقش در متن و زمینه ای که موضوعش با اساسی ترین مقوله ی زندگی انسان یعنی مرگ و زندگی عجین است، داستانی جذاب از تنوع نمادها و کیفیت یگانه ی تجربه ی زیبایی شناختی دارد. قبرستان «بُزلَر[i] هفشجان» و «ارامنه سیرَک[ii]» در چهارمحال و بختیاری از این دست منظومه ها هستند.این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و رویکرد تطبیقی می کوشد ارزش های هنری و نمادین (خصوصا نقوش گیاهی و حیوانی) سنگ قبور این دو حوزه را بررسی کرده و نحوه تعامل آن دو را با وجود تفاوت در دین و مذهب شان نشان دهد. از همین منظر نیم نگاهی به مطالعات جامعه شناختی در داد و گرفت فرهنگی ایرانیان با مهاجرین میهمان خواهیم انداخت. روش گردآوری داده ها عمدتا میدانی است و بر مبنای تحلیل طرح و نقش ها صورت می گیرد.جایی که پای هنر و زیبایی به میان می آید، حصارها و تمایزات ناشی از تعصب مذهبی در بحث تعاملات فرهنگی رنگ می بازد. یافته های پژوهش نشان می دهد در فرهنگ تصویری سنگ قبرهای «بزلر» و «سیرک» در یک منطقه ی واحد با دو مذهب متفاوت مردمش، کارکرد هنر و زیبایی بر تعصبات خاص مذهبی هرچند که اثر محرز دارد، تفوق تام می یابد.
بازشناسی عنصر بصری خط در سیاه قلم های مرقوم شفیع عباسی محفوظ در موزه بریتانیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
65 - 76
حوزههای تخصصی:
از جمله آثار برجای مانده از نگارگری مکتب اصفهان، آلبومی با جلد لاکی و نقاشی گل و مرغ، شامل 55 اثر به اسلوب سیاه قلم است که هم اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می شود. مرقوم بودن سه اثر از این مجموعه به نام شفیع عباسی، باعث شده است تا این آلبوم به او نسبت داده شود. هدف از این پژوهش بازشناسی عنصر بصری خط در این سه اثر مرقوم است. طبقه بندی شاخصه های خط در قلم نگارگر، راهگشای صحت سنجی در سایر آثار منسوب به اوست. ازاین رو عنصر بصری خط در این آثار به روش توصیفی - پیمایشی با بهره جستن از منابع مکتوب و داده های اسنادی، واکاوی می شود. نتایج حاصل، خط را از لحاظ نوع، به منحنی های متنوعی تمیز داده و در پنج نوع، دسته بندی کرده است. برای هر اثر، دسته ای واحد از نوع منحنی را می توان برشمرد؛ خط های دوار و سیالی که هماهنگی را با ساختار ریتم و الگو، به اثر بخشیده اند. خط در این آثار از لحاظ کیفیت، با تصاحب ضخامت های متغیر، حرکتی ممتد ندارد، بلکه با آغازی نازک و ظریف به ضخامت می رسد که گویی به مثابه سایه و حجم پردازی عمل می کند. این ریتم تند و کند خط ها در قلم شفیع عباسی دارای انجامی ظریف بوده و از اتصال به خط دیگر، رها است.
زیبایی شناسی نور و رنگ درصحنه پردازی برنامه های غیر نمایشی استودیویی معرفت محور با رویکرد حکمت هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
197 - 213
حوزههای تخصصی:
طبق اساسنامه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بیشترین تمرکز تولیدات رادیوتلویزیون باید در جهت اشاعه فرهنگ اسلامی باشد، در این میان برنامه های غیر نمایشی معرفت محور اهمیت ویژه ای دارند، اما همواره زیبایی شناسی بصری درصحنه پردازی و طراحی استودیویی آن ها به گونه ای که بیشترین هم پوشانی میان فرم بصری و محتوا حاصل گردد، دچار نقصان بوده است. کاربرد نور به عنوان عنصر بصری مستقل گرچه سال هاست در جهان به سبکی درصحنه پردازی مبدل شده، اما باوجود پشتوانه غنی حکمی و هنری در باب نور در ایران زمین، هرگز به طورجدی درصحنه پردازی تولیدات تلویزیونی به خدمت گرفته نشده است. این جستار با هدف تصرف در ماهیت زیبایی شناسانه این رسانه، متناسب با دین و فرهنگ اصیل ایرانی - اسلامی و نگرش درون فرهنگی منطبق با مفاهیم عرفان اسلامی مبتنی بر نور، در پی آن است تا شیواترین نوع صحنه پردازی متناسب با این گونه برنامه ها را معرفی و خاطرنشان سازد و به این سؤال پاسخ دهد که 1. بر مبنای مباحث حکمت هنر و عرفان اسلامی در باب زیبایی شناسی نور و رنگ، چه مؤلفه هایی می تواند فرم بصری صحنه پردازی برنامه های غیر نمایشی استودیویی معرفت محور را با محتوای آن همسو سازد؟ روش تحقیق حاضر که از نوع بنیادین و کیفی اس ت توصیفی - تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات به شیوه مطالعه کتابخانه ای و الکترونیک انجام شده و تحلیل محتوا با اجتماع جزئیات به شیوه استقرایی و همچنین با تکیه بر نظریه امتزاج فرم و محتوا در هنر اسلامی از دکتر حسن بلخاری قهی صورت گرفته است. نتیجه این کاوش مبتنی بر حکمت هنر اسلامی و جلوات نوریه متأخذ از آن نشان داد مؤلفه های خلق معنا در ایجاد عمیق ترین لایه امتزاج میان فرم و محتوا درصحنه پردازی این نوع برنامه ها شب زنده داری، آب و آیینگی و انواع الگوهای تابش نور در معماری اسلامی است.
واکاوی شکل گیری جریان هنر مفهومی در ایران با تاکید بر اولین نمایشگاه های برگزار شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جریان هنر مفهومی از نیمه دوم دهه 1960م در انگلستان و آمریکا آغاز شد و اندکی پس از شکل گیری این جریان، هنرمندان ایرانی نیز گام هایی جهت نزدیک شدن به مفاهیم آن برداشتند. هدف از این مقاله، تحلیل و بررسی این تلاش ها از نخستین جرقه ها تا رسیدن به جریانی تثبیت شده در هنر معاصر ایران است. در مقاله حاضر که در گستره پژوهش های کیفی و توصیفی- تحلیلی قرار می گیرد، این سوالات مطرح شده است: بر مبنای ویژگی های هنر مفهومی در جهان کدام نمایشگاه شاخص برگزار شده را می توان خاستگاه شکل گیری و تثبیت این جریان در ایران دانست؟ جریان هنر مفهومی در ایران چه ویژگی های منحصر به فردی دارد؟ بر همین اساس، پیشینه هنر مفهومی در ایران با تاکید بر اولین نمایشگاه های برگزار شده ، مورد تحلیل قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد که با وجود تلاش های اولیه از دهه 1340ش، برگزاری «نخستین نمایشگاه هنر مفهومی ایران» در سال 1380ش موجب شکل گیری جریان تثبیت شده هنر مفهومی در ایران شده است. مهم ترین ویژگی هنر مفهومی در ایران نیز بر خلاف روند جهانی آن به چالش کشیدن تعریف هنر نبوده، بلکه به مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به ویژه دغدغه های فردی و جمعی انسان معاصر در قالب سنت، مذهب و گذشته توجه داشته است.
کاشی شماره ۱۱۸۶- ۱۹۲۶ مؤسسه هنر شیکاگو: گمشده ای از جلوخان مسجد جامع عباسی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
49 - 63
حوزههای تخصصی:
قطعه ای کاشی هفت رنگ در مؤسسه هنر شیکاگو به شماره ۱۱۸۶-۱۹۲۶ محفوظ است. اولین بار آرتور اپم پوپ، در سال ۱۹۳۸، تصویر این کاشی را منتشر کرد و ضمن ذکر مشخصات فنی کاشی آن را متعلق به مسجد جامع عباسی اصفهان دانست؛ اما از محل اصیل قرارگیری این کاشی در بنای یادشده خبری نداد. دانشوران پس از او نیز پرسشی از محل اصیل قرارگیری این کاشی مطرح نکردند. پرسش این تحقیق از محل اصیل قرارگیری این کاشی در مسجد جامع عباسی اصفهان است. در این تحقیق با روش سندپژوهی و با ابزار مطالعه میدانی و مطالعه کتابخانه ای و از طریق بررسی دقیق کالبد بنا و نیز جستجو و تحلیل موشکافانه عکس های تاریخی نشان داده اند که محل اصیل قرارگیری این کاشی بدنه جنوب شرقی جلوخان مسجد جامع عباسی بوده است. این تحقیق نشان می دهد که کاشی محفوظ در مؤسسه هنر شیکاگو بین سال های ۱۸۹۷ تا ۱۹۲۵ به صورت منفرد، و در عین سالم بودن همه کاشی های اطرافش، از بدنه جنوب شرقی جلوخان این بنا جدا شده است. سپس پوپ و همراه او، هانری جی پتن، در سفر سال ۱۹۲۵ به ایران، به ظن قوی آن را خریداری و از اصفهان خارج کرده اند. این کاشی پس از بازگشت پوپ و پتن به امریکا در ۱۹۲۶ به ثبت مؤسسه هنر شیکاگو درآمده است.
پژوهشی در آثار و احوال میرزا عبدالرزاق کاشی پز: پیشگام کاشی نگاران شیراز در عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
59 - 77
حوزههای تخصصی:
کاشی کاری شیراز در عصر قاجار هنرمندان گوناگونی داشته که از این میان «میرزا عبدالرزاق کاشی پز (1284- 1356 ق)» از شاخص ترین آن ها و از کاشی نگارانی است که میراثی ماندگار و خانوادگی از خود برجای گذاشته است. هدف این پژوهش شناسایی احوال، دسته بندی دوران تطور حیات هنری و درنهایت گونه شناسی اولیه ای از آثار اوست تا بتواند منبعی برای مطالعات تطبیقی و تکمیلی بعدی باشد؛ بنابراین پرسش های اصلی در اینجا این است که 1. حیات هنری میرزا عبدالرزاق به چند دوره قابل تقسیم است و عوامل مؤثر بر آن ها چه مواردی بوده است؟ 2. آثار موردبررسی در چه موضوعات و مضامینی قابل طبقه بندی هستند؟ 3. ازنظر تاریخی چه داده هایی از دیگر شخصیت های هنری زمان وی در این آثار قابل استنتاج هستند؟ روش پژوهش، تفسیری-تاریخی باهدف رسیدن به یک تک نگاری است. شیوه گردآوری داده ها به روش میدانی و کتابخانه ای و شامل عکس هایی از 10 اثر رقم دار از میرزا عبدالرزاق است. این داده ها در فرآیندی تحلیلی به روایتی از آثار و احوال میرزا عبدالرزاق، شخصیت های تأثیرگذار، همکاران و کارفرمایان او منتهی شده اند. نتایج مطالعه نشان داد حیات هنری او را می توان به چهار دسته 1. تکوین (1294-1304 ق)، 2. تثبیت (1304-1310 ق)، 3. پیشگامی (1310-1347 ق) و 4. بی مهری (1347-1356 ق) تقسیم کرد. همچنین دست کم، آثار او را می توان در پنج گروه شامل 1. کاشی های با طرح گل و مرغ 2. کاشی های با مضامین حماسی 3. کاشی های با مضامین دینی 4. کاشی های با طرح شمایل ها و چهره ها و 5. کاشی های با طرح گلدانی تقسیم کرد. یافته های این پژوهش که مبتنی بر کاشی های رقم دار از او سامان یافته، نشان از وجود سلسله مراتبی از کارفرمایان، معماران و هنرمندان در آثار وی دارد که با الفاظ ویژه ای از هم متمایز شده اند. همچنین شخصیت هایی مانند «محمدابراهیم ابن فریدون»، «عبدالعلی اشرف الکتاب یزدی»، «فرصت الدوله شیرازی» و «سیّد صدرالدین شایسته شیرازی» از افراد مؤثر در شکل گیری، تداوم و بلوغ آثار او به شمار می روند.
آسیب شناسی اقتصاد هنرهای تجسمی و ارائه راهکارهای بهبود آن: مطالعه موردی استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
129 - 141
حوزههای تخصصی:
هنر جایگاه اقتصادی ویژه ای دارد؛ ازاین رو، اقتصاد هنر یکی از محرک های اصلی فعالیت های هنری است. هدف پژوهش حاضر این بود که ضمن برقراری ارتباط فعال و کارکردی بین هنر و اقتصاد؛ وضعیت اقتصاد هنرمندان تجسمی استان گلستان را موردمطالعه قرار داده و پس از آسیب شناسی، راهکارهایی برای ارتقاء آن جستجو و پیشنهاد نماید. در این راستا، دو سؤال مطرح می شود: 1. آسیب های دامن گیر اقتصاد هنر در استان گلستان از ناحیه هنرمندان، دولت و نهادهای سیاست گذار، جامعه، فعالان اقتصادی هنر و رسانه های جمعی چیست؟ 2. راهکارهای بهبود آسیب های اقتصاد هنر در استان گلستان از ناحیه هنرمندان، دولت و نهادهای سیاست گذار، جامعه، فعالان اقتصادی هنر، رسانه های جمعی کدامند؟ این پژوهش، از نوع توصیفی تحلیلی بود. در بخش کیفی از تکنیک دلفی برای شناسایی آسیب ها و راهکارهای بهبود آن ها؛ و در بخش کمی، بنا به نظر خبرگان و با استفاده از تکنیک AHP به اولویت بندی آسیب ها پرداخته شد. نمونه آماری به روش انتخابی و هدفمند صورت گرفت؛ محدوده مکانی استان گلستان و زمان پژوهش سال 1398 تا 1399 بود. یافته ها نشان داد در بین آسیب های اقتصاد هنر، عوامل دولت، هنرمندان، رسانه، جامعه و فعالان اقتصادی در رتبه اول تا پنجم اهمیت قرار دارند. موارد فرعی هرکدام از عوامل نشان می دهد که برای هنرمندان عامل نزول سطح کیفی هنر با تجاری سازی، برای دولت عامل ناکافی بودن سیاست های حمایتی و تشویقی دولت، برای فعالان اقتصادی عامل عدم وجود اصناف هنری و وابستگی مالی به دولت، برای رسانه عامل عدم گسترش فرهنگ و هنر، برای جامعه عامل جای نگرفتن هنر در سبد جامعه هزینه ای و برای فعالان اقتصادی عامل عدم وجود اصناف هنری و وابستگی مالی به دولت در رتبه اول قرار دارند. نتایج مطالعه نشان داد تشویق هنرمندان به خلق آثار مرتبط و متناسب با نیاز و ابعاد فرهنگی و اقلیمی جامعه، ارتقاء سواد هنرمندان درزمینه مؤلفه های اقتصاد هنر؛ ایجاد بازارچه ها و گذرهای فرهنگ و هنر و برگزاری حراج های استانی در سطح ملی و بین المللی؛ و اجرایی نمودن طرح خرید و سفارش آثار و کالاهای فرهنگی و هنری در دستگاه های دولتی، ازجمله راهکارهای مهم جهت بهبود شرایط اقتصاد هنر در استان گلستان هستند.
عوامل تأثیرگذار بر روان خوانی تایپ های حوزه چاپ بر اساس عادت خواننده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
91 - 102
حوزههای تخصصی:
موضوع این پژوهش بررسی عوامل تاثیرگذار بر روان خوانده شدن یک فونت بر اساس سلیقه و عادت مخاطب در نشر چاپی است. با این فرض که انتخاب درست فونت بر اساس نیاز و عادت مخاطب، باعث تعامل بیشتر او با متن و ترغیب بیشتر او به خواندن می شود. به همین منظور در این پژوهش ابتدا به بررسی تعاریف خوانایی و روان خوانی و عوامل موثر در آن پرداخته شد و با تطبیق این عوامل با اصول خوشنویسی فارسی، الگوی اولیه برای شناخت سلیقه خوانندگان استخراج شد. در نهایت برای شناخت بهتر مخاطب این عوامل بر روی مخاطب آزمایش شدند تا تاثیر هر یک بر سرعت خواندن، درک مطلب و خستگی چشم به عنوان عوامل تکمیل کننده روند خواندن، سنجیده شود. تحلیل نتایج بدست آمده از 30 آزمودنی از کارمندان روزنامه ایران با سن های 25 تا 45 سال، با قدرت بینایی کامل و بدون سابقه بیماری های مغزی و ضربه به سر، نشان می دهد با تغییر فونت ها، که هر یک نماینده ای از یک عامل موثر بر روان خوانی است، سرعت خواندن، میزان درک مطلب و خستگی چشم تغییر معناداری ایجاد نمی کند و تاثیرگذارترین عامل در روان خوانده شدن یک فونت، فاصله میان حروف و کلمات در آن است.
نقش طراحی در نهادینه کردن فرهنگ صرفه جویی در نوجوانان با محوریت پایداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
147 - 157
حوزههای تخصصی:
هدف از طراحی پایدار، برقراری رابطه ای متعادل بین سه رکن اساسی زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی است. صرفه جویی یکی از تأثیرگذارترین عوامل بر این ارکان است. فرهنگ صرفه جویی به باورها، ارزش ها، هنجارها و همچنین رفتارهایی گفته می شود که عمل صرفه جویی را نهادینه می سازد. امروزه فرهنگ و آگاهی جمعی بیشتر از هر زمان دیگری، عاملی مهم در مسیر توسعه پایدار است. در این میان، طراحی ابزاری مفید و تأثیرگذار در راستای ایجاد و خلق فرهنگ است. بدین منظور در این پژوهش برای ایجاد فرهنگ صرفه جویی، مطالعات کتابخانه ای گسترده ای در خصوص طراحی پایدار، فرهنگ و نقش نوجوانان به عنوان مصرف کننده انجام گردید. سپس مطالعه میدانی با هدف شناخت میزان درک نوجوانان در خصوص مشکلات زیست محیطی، آگاهی از دنیای فکری آنها و نقششان در این راستا انجام گرفت. این مطالعه بر روی 150 دختر و پسر در گروه سنی 11 تا 14 سال، از طریق تکنیک طوفان فکری نوشتاری صورت پذیرفت. اطلاعات به دست آمده به کمک روش های آماری و نرم افزار اکسل تحلیل گردید. یافته ها بیانگر طرز فکر نوجوانان درباره صرفه جویی و چگونگی نجات کره زمین و دیگر رویکردهای طراحی پایدار بود. بر اساس ایده های دانش آموزان روند ایده پردازی و طراحی انجام شد و طرح نهایی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج ارزیابی حاکی از رضایت دانش آموزان از محصول طراحی شده بود.