مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
هنر تعاملی
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
83 - 99
حوزه های تخصصی:
گفتمان هنرهای خلاق تعاملی، سبب تغییر رویکرد مفهوم مخاطب هنری از نظاره گری بی کنش و منفعل به آفریننده ای تعامل گر و پویا بوده است که از منظر فلسفه پست مدرن نگاهی قابل تأمل به انسان، بشمار می آید. افادات ژیل دلوز به فلسفه، از جسمانی ترین رویکرد ها به حیات انسان است که با نکته پردازی های خلاقانه وی می تواند ابزار تحلیلی کارآمدی برای بررسی نقش و شناخت واکنش های انسانی بشمار رود. اصطلاحاتی از قبیل صیرورت، ریزوم و بدن بدون اندام در شناخت رفتارهای انسانی که از سوی دلوز مطرح شده می توانند در تحلیل رفتارهای مخاطب بکار روند. در این مقاله به این پرسش ها پرداخته ایم که آیا هنر تعاملی می تواند ترجمان هنری صیرورت باشد و این که انتخاب های پیش روی مخاطب چگونه با تعاریف بدن بدون اندام و ریزوم مرتبط می شوند. در شیوه پژوهش، اطلاعات مورد نیاز از منابع کتابخانه ای و دیجیتال استخراج و سپس با به کارگیری این مستندات، جایگاه مخاطب به روش تحلیلی- توصیفی با رویکرد دلوزی تشریح شده اند. در نهایت به این نتیجه نزدیک شده ایم که بنابر تعریف بدن بدون اندام، مخاطب هنر تعاملی با مجموعه ای از بالقوگی های منحصر به فرد روبه رو است که انتخاب از میان آن ها، روند شکل گیری اثر هنری را به شیوه ای بی قاعده و ریزوم گونه هدایت می کند که این اثر در طی مسیر و در لحظه به ظهور می رسد و همواره میان قوه و فعلیت قرار دارد و در نهایت این تعریف با عبارت فلسفی صیرورت از دیدگاه دلوز، همسان است.
پیوستار زمانی- مکانی باختین در هنرتعاملی جدید (بررسی تطبیقی دو نمونه فرهنگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توانایی های رو به افزایش کامپیوتر، هنر دیجیتال و اینترنت مانند تعامل، گستردگی، سرعت، امکان حضور همزمان در مکان با استفاده تکنولوژیک از رسانه های جدید برای به تعامل کشیدن مخاطب در بیان معنا و مسائل فرهنگی اجتماعی است. در این مقاله تحلیلی گفتمانی بر دو نمونه از هنر تعاملگرای مبتنی بر رسانه های جدید دیجیتال"نمونه 01" اثر نادعلیان و "ترافیک احساسی" اثر بنیون صورت میگیرد. با استفاده از منابع کتابخانهای مکتوب و دیجیتال و روش تحلیل محتوا با بهکارگیری نظریه "پیوستار زمانی- مکانی" باختین به بررسی تحلیلی و تطبیقی دو اثر ذکرشده پرداخته شده است. در ابتدا با تحلیل تعاملهای صورتپذیرفته در نمونه ها، روابط گفتمانی حاکم بر آنها استخراج شده، سپس روابط زمانی و مکانی موجود در آنها تجزیه و تحلیل شده و در نهایت با بررسی تطبیقی این دو نمونه به وجوه اشتراک، افتراق و نیز چگونگی استفاده از ویژگیهای تعاملی رسانه اینترنت پرداخته شده است. نتیجه این بررسی نشان میدهد که هر دوی این آثار ویژگیهای گفتمان مکالمهای دارند و این دو نمونه بهخوبی توانستهاند "حضور خود در دیگری باختین" را که یکی از ویژگیهای ساختاری هنر جدید نیز محسوب میشود در معرض نمایش قرار دهند. پیوستار زمانی- مکانی در هردو اثر، با حفظ روابط همان زمان- همان مکان، زمان دیگر- همان مکان، همان زمان-مکان دیگر و زمان دیگر- مکان دیگر منطبق با نظر باختین مشاهده میشود و نشان میدهد که به چگونگی استفاده از رسانه اینترنت و امکانات تکنولوژیک فرهنگی وابستگی نزدیک دارد.
اثر انواع هنرعمومی در فضاهای شهری بر نشاط درک شده جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۶ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۰
203 - 223
حوزه های تخصصی:
در سالهای اخیر، هنر عمومی روند جدیدی در فضاهای شهری به خود گرفته است به طوری که شهرها سرمایه گذاری زیادی روی طراحی و اجرای آثار هنری عمومی و ارتقای کیفیت بصری فضاهای شهری می کنند. این مقاله با هدف بررسی اثر انواع هنر عمومی در فضاهای شهری بر ارتقا نشاط درک شده جوانان ارائه شده است. تحقیق حاضر از نوع تحقیق بصری یا خوانش تصویری به شیوه پیمایشی انجام شده است. جامعه هدف جوانان بوده که به روش نمونه گیری احتمالی و از نوع تصادفی ساده از بین دانشجویان دختر و پسر در مقاطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد در رده سنی 35- 18 سال دانشگاه تبریز و موسسه آموزش عالی نبی اکرم (ص) تبریز انتخاب شدند. یافته های تحقیق نشان می دهد که از بین انواع هنرهای عمومی در فضاهای شهری هنر مبتنی بر نور، صدا و دیجیتال در فضاهای شهری برحسب سه معیار جنسیت، تحصیلات و سن بیشترین امتیاز را به جهت ایجاد احساس نشاط در بین جوانان و تمایل به استفاده از این نوع هنر در فضاهای شهری داشته است. و در رتبه های بعدی هنر متناسب با سایت نظیر آثار هنری تراشیده شده از دل کوه و هنر تعبیه شده در عناصر موجود در فضا همچون نقش برجسته های دیواری در بدنه ساختمان ها یا نیمکت های تعبیه شده در فضاهای شهری قرار گرفته است. هنر ایستای انتزاعی و مشاهیر نیز دارای کمترین امتیاز می باشد. همچنین در بین هنرهای تعاملی، هنر پویا- منفعل و هنر تعاملی ایستا بیشترین و هنر پویا - پویا کمترین احساس ایجاد نشاط وجود داشته است. بنابراین لازم است مدیران ، برنامه ریزان و طراحان فضاهای شهری و هنرهای عمومی برحسب سلیقه و خواست شهروندان در رده های سنی مختلف تصمیم گیری و اقدام نمایند تا حضور و مشارکت پذیری، تعامل، خلاقیت، نشاط، خاطره انگیزی و هویت بخشی در فضاهای شهری بیشتر و موثرتر باشد.
هنر رسانه ای جدید: سنجش سطح تعامل و مشارکت آثار سومین نمایشگاه هنر دیجیتال تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات تکنولوژیک و ظهور و گسترش رسانه ها موجب نزدیک شدن دو حوزه تولید و مصرف رسانه ای است و نهایتا سبب شکل گیری فرهنگ مشارکتی شده است. عرصه هنر می تواند زمینه و بستر مناسبی برای درک این تغییرات باشد، از این رو مقاله حاضر بر اساس ارائه مقولاتی نظیر «محیط رابط کاربری»، «عناصر طراحی»، «نوع مواجهه» و «گام تعاملی» مقیاسی برای مطالعه سطوح تعامل و مشارکت آثار هنر رسانه ای ارائه کرده و سپس با استفاده از مقیاس طراحی شده و روش مشاهده مشارکتی آثار سومین نمایشگاه هنر دیجیتال تهران (تاداکس) در سال 1392 تحلیل و به ارزیابی وضعیت مخاطب در هنر رسانه ای ایران پرداخته است. هدف از این مطالعه پاسخ به این پرسش است که این آثار از چه سطح تعاملی ای و مشارکتی ای برخوردار هستند؟ پاسخ به این پرسش تنها به منظور نقد و ارزیابی آثار هنری نیست بلکه راهی برای مطالعه فرهنگ رسانه ای مشارکتی در ایران است. نتایج مطالعه و ارزیابی آثار نشان داد که سطوح تعامل اثر و سطح مشارکت مخاطب در هنر رسانه ای ایران محدود است و اگرچه مخاطب از موقعیت بیننده به وضعیت کاربر درآمده اما هنوز در اغلب موارد مشارکت کننده در خلق اثر نیست.
خوانش چیدمان تعاملی تایپوگرافی "به منظور کنترل" از منظر اصول ادراک بصری گشتالت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲
87 - 98
حوزه های تخصصی:
"به منظور کنترل"،عنوان چیدمانی تعاملی مبتنی بر نوشتار و حرکت،کاری از گروه هنری "نوتا بن" است که در سال های 2011 الی 2015 در جشنواره ها و نمایشگاه های متعدد بین المللی ارائه شده است.این چیدمان چندرسانه ای با بهره مندی از فناوری های نوین دیجیتالی در تلفیق با بدن انسان،به بازدیدکنندگان خود،امکان کنکاش در فضایی تایپوگرافیک و مواجهه باتجربه ای منحصربه فرد را عرضه کرده است. جستار پیش رو با روش توصیفی، تحلیلی و شیوه ای استقرایی این اثر تعاملی را بر اساس قوانین ادراک دیداری گشتالت مطالعه می کند.آنچه در اصول بصری گشتالت اهمیت دارد پی بردن به ادراک ارتباط است که موجب رفتار معنادار می شود،بر این اساس کشف کیفیت تأثیرگذاری قوانین ادراک بصری گشتالت بر چیدمانی تعامل گرا جهت شناسایی قابلیت های آن در ایجاد ارتباطی سودمند،هدف پژوهش حاضر بوده است.دستاوردهای حاصل از تطابق اصول این نظریه با چیدمان "به منظور کنترل" نشان داد که استفاده از آن ها، سازمان دهی بهتر اجزا و دریافت آسان تر و منطقی تر اثر را رقم می زند؛ که همین امر موجب مشارکت فعالانه مخاطب در چیدمان و تعامل بیشتر با سایر بازدیدکنندگان بوده،به برقراری ارتباط و تبادل دانش و تجربه منجر می گردد. علاوه بر آن باوجود نقش تأثیرگذار طراحان چیدمان تعاملی در پیاده سازی اصول گشتالت در ساختار،نباید از پراگنانس های متنوع و متفاوت ایجادشده توسط کنش های تصادفی و حرکات مخاطبین نیز مغفول ماند.
تحلیل هنر تعاملی با رویکرد پدیدار شناسانه از منظر مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرلوپونتی یکی از نو آورترین فیلسوفان قرن بیستم بوده که ماندگارترین افادات وی به فلسفه در زمینه ادراک یا به بیان دقیق تر پدیدارشناسی ادراک است. در این پژوهش قصد بر این است با بررسی آرای فلسفی مرلوپونتی مروری داشته باشیم بر مسئله ادراک. با مطرح شدن ادراک، نقش فضا، بدن، دیگری و تجربه پر رنگ تر می شود و متعاقباً جایگاه مخاطب، صرفاً به عنوان "مخاطب" از بین می رود و در بستری از شبکه های متعدد شکل پذیری و شکل دادن قرار می گیرد. هدف اصلی این پژوهش پیدا کردن شاخصه های مشترک بین فلسفه مرلوپونتی و هنر تعاملی است. برای نائل آمدن به این هدف پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. که در آن محقق به تشریح و تبیین دلایل چگونه بودن و چرایی مسئله پرداخته و سپس آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و درنهایت به این نتیجه رسیده است که در هنر تعاملی مخاطب دیگر تنها یک نظاره گر صرف نیست بلکه با انجام کنش، خود در فرآیند خلاق تولید اثر شرکت می کند. می توان گفت همانگونه که مرلوپونتی در نظراتش بیان می کند، در هنر تعاملی، تمایزی میان سوژه و ابژه نیست و هر دو در تعامل با هم است که شکل می یابند.
تجربه زیبایی شناختی در هنر تعاملی (بر اساس نظریه جان دیویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر تعاملی به عنوان یکی از رسانه های هنر جدید به تجربه ای نزد مخاطب منجر می شود که با آن چه در طول تاریخ هنر تجربه شده، متفاوت است. از آنجایی که ایجاد چارچوبی نظری و فلسفی برای خوانش همه جانبه ی این هنر ضروری به نظر می رسد؛ هدف از مقاله حاضر آن است که با استفاده از روش تحلیلی و توصیفی به مطالعه نظریه تجربه زیبایی شاختی جان دیویی و تطبیق آن با هنر تعاملی بپردازد و از این طریق به درک و تبیین مفهوم تجربه در این هنر نزدیک شود و به این سوال پاسخ گوید که چه پارامترهایی تجربه مخاطبِ هنر تعاملی را تجربه ای زیبایی شناختی و مفهومی می سازد؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که دریافت هنر تعاملی می تواند یکی از نمونه های تجربه زیبایی شناختی به شمار آید. عواملی همچون تعامل، عمل و عکس العمل و هم چنین نزدیک شدن جایگاه مؤلف و مخاطب، هنر فاخر و نازل، سوژه و ابژه، ابزار و نتیجه مرز مشترک میان هنر تعاملی و نظریه دیویی را سامان می بخشد. از طرف دیگر اهمیت جایگاه علم و تکنولوژی در این نظریه، زمینه را هر چه بیشتر برای مطالعه هنر تعاملی مهیا می سازد. در انتها نیز نمونه ای از چیدمان تعاملی با عنوان "تکامل ساختگی" بر اساس چارچوب نظری پژوهش تحلیل می شود.
هنر تعاملی به مثابه ی یک متن، با اشاره به یکی از آثار تعاملی به نمایش درآمده در بینال ونیز 2011 اثر نورما جین(مقاله علمی وزارت علوم)
این پژوهش به تحلیل هنر تعاملی و تطبیق آن با نظریه های رولان بارت در زمینه ی مرگ مؤلف و متن پرداخته است. چارچوب نظری با استفاده از نظریه های رولان بارت و خصیصه های هنر تعاملی تدوین شده است. به منظور کاربرد این چارچوب نظری، یک مطالعه موردی از اثری انجام شده که در بیینال ونیز در سال 2011 نمایش داده شده است. در این پژوهش ابزار تحلیل، نظریه ی مرگ مؤلف و توجه به جهان متنی رولان بارت بوده است. روش مورد استفاده توصیفی تحلیلی و گردآوری مطالب نیز کتابخانه ای و با استفاده از منابع اینترنتی بوده است. نتایج بیانگر هم خوانی نظریات مورد بحث با اثر تعاملی مورد مطالعه هستند و نشان می دهند که در فرآیند تعاملی شدن، انتخاب رسانه، تعامل و مشارکت مخاطبین در خلق اثر، باعث تبدیل اثر به متن هنری و همین طور کمرنگ شدن هنرمند به عنوان مؤلف شده است.
پژوهشی در تعریف و تحدید انواع هنرهای مشارکتی- تعاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف این مقاله ی پژوهشی شناسایی و طبقه بندی انواع هنر های مشارکتی- تعاملی است. برای رسیدن به این هدف، از هر گونه ی هنری یک نمونه ی شاخص انتخاب شده و پس از توصیف و تحلیل سازمایه های اساسی تشکیل دهنده ی آن و ذکر وجوه تمایز آن از دیگر گونه ها، تعریف ویژه ای از آن ارائه شده است. توضیح آنکه از آغاز دهه ی نود به این سو، که رایانه های شخصی و اینترنت، به تدریج تبدیل به رسانه هایی تثبیت شده در خلق آثار هنری شدند؛ و گونه هایی جدید چون "هنر تعاملی" و "هنر نت" قدم به عرصه ی هنر معاصر گذاشتند؛ "تعامل گریِ" مخاطبانِ آثار هنری دیگر نه امری بعید، بل که اصلی اساسی قلمداد شد. اما یکی از مسائلی که همواره مشکلاتی را در فهمِ دقیق این گونه های هنریِ مشارکتی-تعاملی فرارویِ محققین و هنرمندان قرار داده است؛ تفکیکِ این حوزه های به ظاهر مشابه، از یک دیگر است. از این جا، پرسش اصلی این پژوهش نیز آن است که: بر مبنای چه معیارهایی و با چه عناوینی می توان این گونه های هنری را از یک دیگر جدا کرد و تعاریفی متمایز کننده را برای آن ها پیش نهاد؟ در پاسخ به این پرسش به روشی توصیفی-تحلیلی تلاش شده تا گونه های هنری مشارکتی-تعاملی معین، و از یک دیگر متمایز شوند. نتایج تحقیق نشان می دهد که برخلاف آن چه در منابع مختلف دیده می شود و آن طور که هنرمندان با سهل انگاری و بدون توجه به بار معنایی هر اصطلاح آثار خود را "تعاملی"، "مشارکتی" یا "اینترنتی" می نامند؛ هر کدام از این مقولات، تعریف و عنوان ویژه یِ خود را دارند و این آثار در هشت گونه ی متفاوت قابل طبقه بندی هستند.
تأثیر رسانه های نوین بر تعاملی شدن هنر جدید با رویکردی به نظریه هنر در عصر بازتولیدپذیری مکانیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف این تحقیق، مطالعه تأثیر رسانه ها بر چگونگی عرضه هنر در عصر حاضر است. نقش پر رنگ و حیاتی رسانه های جدید در زندگی انسان امروز، موجب می شود تا در شناخت و مطالعه همه ابعاد زندگی، از جمله هنرها، نیاز مبرمی به مطالعه رسانه های نوین احساس شود. تحقیق حاضر، که به روش کتابخانه ای و با مطالعه یک نمونه از تعامل مخاطب با هنر و رسانه جدید، انجام گرفته است، دارای رویکردی نظری به آراء والتر بنجامین، فیلسوف معاصر آلمانی است. این رویکرد نظری از آن جهت انتخاب شده است که بنجامین نظریات قابل توجهی درباره تأثیرپذیری هنر از رسانه و نیز عمومی شدن و بازتولید پذیری مکانیکی اثر هنری دارد. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که هنر جدید از رسانه های نوین تأثیر پذیرفته و تبدیل به هنری تعاملی شده است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که هنرمند امروز، با کمک فن آوری های نوین رسانه ای، مخاطب آثار هنری خود را منفعل و مجهول الهویه نمی خواهد، بلکه مترصد آن است که نقشی پویا و فعال در فرایند خلق و سودمندی اثر، داشته باشد.
رسانه هنر تعاملی در تبلیغات خدمات عمومی در گفتمان پسامدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
فضای حاکم در هنر در دنیای پسامدرن، تغییر جهت داده به نوعی که گفتمان هنر به ابعاد عمومی جامعه وارد شده است. همچنین با گره خوردن به رشد فزاینده تکنولوژی، هنر در ارتباطات جامعه نمودی فعال تر یافته؛ چراکه عصر ارتباطات الکترونیک، نوعی ترادیسی یا استحاله در روابط و تغییر گفتمان است، به صورتی که کنش های هنری نیز شامل این تغییر است. یکی از این تغییرات، هنر بازتولید به صورت تبلیغات در فضای عمومی به عنوان هنر عمومی است. هنر که تا این زمان، ارتباطی بصری با محوریت هنرمند داشته، با امکاناتی که فناوری به آن اضافه کرده، رویکردی عمومی یافته است. از این رو فرصت ایده های خیال انگیز، آفرینش و معناها و کارکرد هنر را دست خوش تغییر کرده است. بنابراین جهان دیجیتالی در حال تبدیل شدن به واقعیتی است که فضایی برای ارتباط دوسویه بین مخاطب و هنرمند تحت عنوان تعامل در هنر عمومی را فراهم آورده است؛ با فرض تجلی و نمود گفتمان هنری پسامدرن در هنر تعاملی تبلیغات خدمات عمومی، به صورت کنش متقابل در هنر، به تحلیل و مطالعه گفتمان هنری عصر حاضر در کارکرد این گرایش پرداخته می شود. پژوهش حاضر، براساس هدف بنیادی-کاربردی و روش تحقیق به صورت توصیفی و تحلیلی است. گردآوری اطلاعات از طریق فیش برداری از منابع کتابخانه ای بوده و اطلاعات تصویری از نمونه های هنر عمومی و تبلیغات تعاملی است. روش جمع آوری نمونه ها به صورت نمونه انتخابی است. نتایج پژوهش با تحلیل دو نمونه تبلیغات تعاملی حاکی از آن است که: تبلیغات خدمات عمومی، فضای گفتمان هنر را به صورت هنر تعاملی نمایش می دهد. همچنین مشارکت مخاطبان، مشارکت اجتماعی هنر با ارتباط دوسویه درگفتمان کنش اجتماعی دموکراتیک در جامعه مدنی پست مدرن را بوجود آورده است.
تجلی اراده مندی سایبورگ از منظر وربیک مطالعه موردی: چیدمان تعاملی باغ نور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
120 - 136
حوزه های تخصصی:
اراده مندی در گذشته به عنوان معیاری برای تمییز انسان از غیرانسان به کار می رفت و این توانمندی صرفاً مختص به انسان بود. با ظهور فن آوری های نوین، دون آیدی رویکرد پدیدارشناسانه را برای بررسی روابط بین انسان و فن آوری ناکافی دانست و رویکرد پساپدیدارشناسانه را مطرح کرد که فراتر از رابطه سوژه-ابژه است؛ زیرا فن آوری با سوژه همراه می شود، تا جهان را تجربه کنند و دیگر نمی توان فن آوری را صرفاً ابژه یا حتی سوژه نامید. با خلق مفهوم سایبورگ، که هویتی متشکل از انسان و فن آوری است، بازنگری در برخی مفاهیم سنتی مرتبط با انسان ضروری به نظر می رسد. پیتر-پل وربیک مساله اراده مندی را مورد بازنگری قرار داده و «اراده مندی سایبورگ» را مطرح کرده که برای فن آوری انواعی از اراده مندی را قایل می شود؛ که شامل اراده مندی واسطه ای، پیوندی و مرکب هستند. از سوی دیگر، شاهد رشد روزافزون چیدمان های تعاملی هستیم که به سبب ظهور فن آوری های نوین امکان سایبورگ شدگی مخاطبی را که به تجربه آن پرداخته، فراهم می کنند. هدف از این پژوهش، مطالعه موردی «چیدمان تعاملی باغ نور» الهام گرفته از عناصر فرش و باغ ایرانی از منظر «اراده مندی سایبورگ وربیک» است؛ و این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش بوده که: تجلی اراده مندی در این چیدمان و تاثیر آن در سایبورگ شدگی انسان و نیز تاثیر تعامل با عناصر دیداری، شنیداری و بویایی این چیدمان چگونه است؟ نگارندگان با اتخاذ روش توصیفی-تحلیلی، اطلاعات مورد نیاز را از طریق مکاتبه با طراح این چیدمان و نیز منابع معتبر آنلاین کسب کرده اند. با توجه به مطالعات انجام یافته می توان گفت، هر سه نوع اراده مندی سایبورگ در این چیدمان به وقوع پیوسته و یک چیدمان تعاملی هنری می تواند مظاهر گوناگونی از سایبورگ را در خود جای دهد و طراحی جامع باغ نور توانسته با درگیر نمودن حواس چندگانه، اوج حس غوطه وری را در مخاطب ایجاد کند.
اثر انواع هنرعمومی در فضاهای شهری بر نشاط درک شده بانوان شهر اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۸
55 - 68
حوزه های تخصصی:
در سه دهه اخیر هنر عمومی و ظهور آن در فضاهای شهری توجه بسیاری از متخصصان از جمله طراحان و برنامه ریزان شهری، معماران، روانشناسان، جامعه شناسان و سیاستمداران را به خود جلب کرده است. هرچند هنر عمومی به عنوان هنر تلفیق شده با فضای عمومی شهرها که در فضاهای سبز شهری، خیابان ها، ساختمان های عمومی و مجموعه های مسکونی قرار دارد، مفهوم جدیدی نیست اما توجه به رویکرد تعاملی بودن و کنش متقابل این نوع هنر با مردم استفاده کننده از فضای شهری کمتر در نظر گرفته شده است. این پژوهش با هدف بررسی اثر انواع هنر عمومی در فضاهای شهری بر ارتقای نشاط درک شده بانوان شهر اردبیل ارائه شده است. این تحقیق به لحاظ ماهیت موضوع از نوع بنیادی_توسعه ای و به لحاظ نتایج از نوع پژوهش های کاربردی است. روش مورد استفاده در این پژوهش توصیفی_تحلیلی است. داده های مورد نیاز در این بررسی از طریق روش های میدانی و کتابخانه ای گردآوری شده اند. جامعه آماری پژوهش بانوان(متخصص و غیرمتخصص هنر و معماری) در شهر اردبیل است که به روش نمونه گیری تصادفی ساده صورت گرفته است. برای تحلیل داده ها از نرم افزارspss و آزمون آماری(t) تک نمونه ای استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که هنر انتزاعی، هنر تعاملی_ ایستا و هنر ایستا(مجسمه و تندیس فرهنگی_ محلی) بیشترین تأثیر را بر نشاط بانوان داشته و تمایل به ایجاد و گسترش چنین المان هایی در فضای شهر اردبیل بیشتر احساس می گردد. بر اساس نتایج پژوهش با تلفیق هنرعمومی در فضای شهر اردبیل می توان سرزندگی و کیفیت زندگی نیمی از قشر جامعه که بانوان هستند را بهبود بخشید.
تولید و تفسیر نشانه ها در هنر تعاملی بر اساس نظریه ی بودریار، مورد مطالعاتی آثار گروه تیم لب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
61 - 71
حوزه های تخصصی:
امروزه به کارگیری فن آوری های نوین در خلق آثار هنری به گسترش رویکرد های تعاملی در هنر دامن زده است. نگاه خاص ژان بودریار فیلسوف معاصر و از نظریه پردازان پست مدرن به جایگاه فن آوری در زندگی بشر امروز ، زمینه را برای بررسی نظرات او در هنر تعاملی فراهم ساخته است. به اعتقاد بودریار نشانه ها و رمزگان در جامعه ی پسامدرن بر همه ی شئون زندگی ازجمله هنرتسلط یافته و او به کرات نگرانی خود را از فراموش شدن واقعیت جهان در بین وانموده ها و نشانه ها بیان نموده است. هدف از پژوهش حاضر این است که با تکیه بر مفاهیم کلیدی نظریات بودریار همچون وانمایی و ارزش نشانه و با بررسی دو نمونه ازآثار تعاملی گروه طراحان تیم لب، به این پرسش پاسخ داده شود، چگونه بازتولید نشانه ها و وانمایی مد نظر بودریار در هنر تعاملی رخ می دهد؟ برای نایل آمدن به این هدف، از شیوه توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع مکتوب و دیجیتال استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد حضور و کنش مخاطب در هنر تعاملی و تفاوت دیدگاه و نحوه ارتباط او با اثر، نشانه های جدیدی را خلق کرده که بازتولید و تکثیر پذیری نشانه ها در کنار عواملی همچون تعامل، تخیل و حس مخاطب، منجر به محو تمایز بین وانموده و واقعیت و خلق نشانه های بی ارجاع به جهان واقع می گردد.
تحلیل زیملی برساخت هنر تعاملی در فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رسانه های معاصر نظیر اینترنت، امکاناتی مانند تعامل، مشارکت و حضور همزمان در مکان های متفاوت را برای هنر جدید ایجاد کرده اند که می توان آنها را به عنوان نمونه کوچکی از جامعه مورد تحلیل جامعه شناختی قرار داد. در این پژوهش، دو نمونه هنر تعاملی متکی بر اینترنت، با نظریه جامعه شناختی صوری زیمل و روش تحلیل کیفی، بررسی شده اند. هدف پژوهش بررسی چگونگی انطباق فضای تعاملی برساخته شده در فضای مجازی از طریق رسانه های تکنولوژیک با انگاره های جامعه واقعی است. ضمن توصیف فرایند در دو اثر "ترافیک احساسی" و "01"، نمونه ها بر اساس مفاهیم زیمل شامل فاصله، غریبه، سرگردان، بیان خود، حفظ مفهوم خود و نیز تاثیر افزایش تعداد مشارکت کنندگان در تعامل تحلیل شده اند. سپس وجوه اشتراک و افتراق آنها استخراج شده است. نتایج نشان می دهد که اینترنت می تواند به بهتر نشان دادن مفهوم فاصله و عدم تطابق آن با نزدیکی و حضور کمک کند. با استفاده از امکانات تکنولوژیک مفهوم "غریبه" زیمل با درجاتی کمتر از غریبگی به مفهوم "سرگردان" نزدیک می شود. با توجه به کنترل هنرمند، حضور مجازی باعث نزدیک شدن به مفهوم "غریبه" زیمل می شود اما حضور فیزیکی در محل اجرای اثر با توجه به آزادیِ انتخاب ماندن در سرزمین به مفهوم "سرگردان" نزدیک می شود. مطابق با نظریه زیمل افزایش تعاملات از تعامل دوتایی به سه تایی و بیشتر باعث پیچیدگی آن و تاثیرگذاری بر کیفیت تعامل می گردد.