مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
ژان بودریار
حوزه های تخصصی:
بودریار به جامعه اخیر، که از تولید فاصله گرفته و با بازتولید در ارتباط است، عنوان شبیه سازی را می دهد؛ وضعیت کنونی جامعه پساصنعتی که بر پایه قانون ساختاری ارزش عمل می کند. سیطره نشانه ها، ایماژها، و بازنمایی ها در دنیای معاصر آن چنان گسترده و فراگیر است، که امر واقع بطور جدی محو شده است، و نشانه غیاب یک واقعیت اساسی را را نقاب می زند و حامل هیچ رابطه ای با هرگونه واقعیتی نیست. سیطره وانموده ها یعنی همان تصاویر شبیه سازی شده در جامعه پسامدرن آنقدر زیاد است که ما نه فقط اصل و بدل را تشخیص نمی دهیم، بلکه قرار نیست پای هیچ اصلی در میان باشد. پاپ آرت از منظر بودریار نشان دهنده تحولات اشیاء هنری در اوایل قرن بیستم است. در حالی که پیش از این هنر با موضوعات و ارزش های اخلاقی و معنوی از یک سو(هنر سنتی) و استقلال و خودبنیادی(هنر مدرن) مرتبط بود، با پاپ آرت، وارد حوزه تازه ای از موضوعات هنری شده ایم که می توان آن را با جامعه مصرفی و ویژگی های دوره پست مدرن از منظر بودریار مرتبط ساخت. با توجه به اندیشه بودریار، سبک هنری پاپ آرت بویژه آثار اندی وارهول از این بابت واجد اهمیت می گردد که هنر را به یک تصویر تخت و دلالت گر تقلیل می دهد و بنابراین تکرار همان چیزی است که بودریار آن را عنوان منطق جامعه معاصر (پست مدرن) می بیند. همچنان که پاپ آرت این داعیه را داشت که با صنعت و تولید زنجیروار و همچنین امر مصنوعی(یا امر ساختگی که ویژگی تمامی محیط زندگی جدید است) همگن و هماهنگ است.
روایت پساساختارگرا از جنگ ویتنام با نگاهی به سه گانه استون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ ویتنام یکی از مهم ترین حوادث دوران نظام دوقطبی است که تأثیرات گسترده ای بر طرفینِ درگیری گذاشت. این جنگِ فرسایشی نه تنها منجر به شکل گیری واکنش های بین المللی شد، بلکه موجب التهاب در فضای سیاسیِ داخلیِ کشورها، به ویژه ایالات متحده گردید. در این جنگ، برای اولین بار، تصاویری باورنکردنی از خشونت عریان با استفاده از فنّاوری های نوین، زودتر از گزارش های مکتوب تهیه شده از خط مقدم جبهه، در سراسر جهان منتشر شد. انتشار این تصاویر، زمینه روایتی پساساختارگرا از این جنگ را فراهم نمود که یکی از آن ها را می توان در فیلم های سه گانه الیور استون مشاهده کرد. سؤال این است که روایت پساساختارگرا از جنگ ویتنام، حاوی چه مضامینی است و آیا می توان سه گانه استون را در این صورت بندی قرار داد؟ هدف این نوشتار، تحلیل جنگ ویتنام از منظر پساساختارگرایی با تأکید بر نظریّه بودریار و مفاهیم فراواقعیّت، وانمودگی، و انفجار درون ریز و جستجوی آن در سه گانه استون است.
بررسی نظام نشانه ای وانمودگی از نظر بودریار و تطبیق آن بر گستره عکاسی پسامدرن با تاکید بر آثار شری لواین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژان بودریار فرهنگ پسامدرن را چیزی نمی داند جز سیطره وانموده ها و آفرینش فضای فراواقعی. به تعبیر بودریار تصاویر دیگر واقعیت را نمایندگی نمی کنند، بلکه خود تبدیل به واقعیت می شوند و واقعیت وانموده پدید می آورند؛ امروزه تصاویر واقعی تر از واقعی جلوه می کنند. وی یکی از متفکرانی است که در اندیشه های خود به خوبی این وضعیت دوگانه میان واقعیت و وانموده را مورد پرسش قرار می دهد و سعی در تبیین وضعیت تازه ای دارد؛ وضعیتی که در آن دو مولفه ایماژ (تصویر) و بازی نشانه ها حیات اجتماعی بشر را تحت کنترل دارند. به موازات اندیشه های بودریار، عکاسان پسامدرن سعی دارند وضعیت مذکور را به واسطه آثار خود نمایش دهند. از جمله این هنرمندان شری لواین است که بر سرشت بازتولید پذیری رسانه عکاسی تاکید می کند و بر آن است که همه چیز قبلا دیده شده است. از آنجایی که مفاهیم وانمایی و فراواقعیت به شالوده بیشتر پژوهش ها درخصوص بودریار و امر بصری تبدیل شده است، پژوهش حاضر تلاش دارد که ضمن بررسی چرایی نظر بودریار در مورد بی اعتباری هنر معاصر، آن را با شاخه عکاسی پسامدرن تطبیق دهد و به روش توصیفی و تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که این هنرمندان چگونه از هویت تصویر به مثابه وانموده بهره گرفته اند. دستاوردهای حاصل از تطبیق نمونه حاضر و اندیشه های بودریار نشان داد که لواین با ارائه تصاویر فراواقعی، در پی بازتولید کنایه آمیز وانموده ها برآمده است.
واقعیت مجازی و جلوه های ویژه در سینما با رویکرد ژان بودریار، در وضعیت حاد واقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
399 - 410
حوزه های تخصصی:
ژان بودریار، فیلسوف جامعه شناس و پست مدرن نظریه های درخوری در باب تصویر ارائه داد. در تمام نظریه های اجتماعی وی، دغدغه پایان ناپذیر او نسبت به تخریب امر واقعی و جایگزین شدن آن با وانموده مشهود است. در این میان او هنر را توطئه و وسیله ای برای محقق کردن وانموده تلقی می کند. به ویژه سینما به عنوان یک مرجع شبیه سازِ واقعیت، مورد انتقاد بودریار قرار گرفته است. یکی از راهکارهای اساسی ایجاد شبیه سازی از منظر بودیار، بهره گیری از جلوه های ویژه کامپیوتری است؛ بنابراین از یک طرف انتقاد بودریار از سینما و از طرف دیگر علاقه مندی وی و تأکید او بر توانمندی های آن مشهود است که خود موجب بروز دوگانگی هایی در نظریه های بودریار و سردرگمی مخاطب او می شود. این پژوهش تلاشی است در جهت مرتفع کردن دوگانگی های موجود و شناخت رویکرد حقیقی پسِ پشتِ این به ظاهر تناقضات در ساحت واقعیت مجازی و جلوه های ویژه در سینما. در این راستا، این پژوهش از طریق تحقیقات کتابخانه ای و تجزیه و تحلیل داده ها و موشکافیِ بیانیه های بودریار به روش توصیفی-تحلیلی، به دنبال راهکارهایی برای جلوگیری از تخریب و جایگزینیِ «امر واقعی» در سینما و تعیین رابطه بین سینما و جلوه های ویژه می گردد؛ درنتیجه می توان شاهد بود که طرد جلوه های ویژه از نظر بودریار، به هدف به کارگیری آن بستگی دارد؛ نه به نفس آن. به عبارتی، به کارگیری جلوه های ویژه در راستای بازسازیِ واقعیت مطرود است و در راستای خیال می تواند مقبول باشد. اهداف پژوهش بررسی دیدگاه منفی بودریار نسبت به تخریب واقعیت توسط جلوه های ویژه. بررسی جلوه های ویژه در سینما از نظر ژان بودریار. سؤالات پژوهش سینما چگونه می تواند با وجود بهره وری روزافزون جلوه های ویژه و دیدگاه منفی بودریار نسبت به تخریب واقعیت توسط جلوه های ویژه به حیات شایسته خود ادامه دهد؟ جلوه های ویژه سینمایی در چه صورت می تواند از انتقاد بودریار فاصله بگیرد؟
بازخوانی نظریه وانمودگی بودریار در عکس های آزاده اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
84 - 95
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: شهرت اصلی بودریار، به دلیل بیان نظریات مهمی مانند وانموده و ابرواقعیت است. او جهان پسامدرن را جهان وانموده می داند که مرز واقعیت و بازنمایی، در آن از بین رفته است. او در تطبیق تصویر و واقعیت، چهار مرحله را باز می شمارد که طی آن، تصویر، از مرحله انعکاس واقعیت، به مرحله مستور کردن واقعیت، سپس به مرحله مستور کردن غیاب واقعیت و در نهایت در مرحله چهارم، به مرحله ای می رسد که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد و به تولید وانموده می پردازد. در این پژوهش، سعی بر این است با مروری بر فلسفه بودریار و ذکر مراحل چهارگانه وانموده، به بازخوانی آن در عکاسی بپردازیم و از این مهم، برای تشریح شواهد تجربی، مجموعه عکس «به روایت یک شاهد عینی» آزاده اخلاقی انتخاب شده است تا به این پرسش پاسخ دهیم که عملکرد عکاسی استیجد چیست؟ و به چه طریقی در این نوع خاص از عکاسی، وانموده به تصویر کشیده می شود؟ هدف: خوانش وانموده در عکاسی استیجد و بصورت خاص در مجموعه عکس «به روایت یک شاهد عینی» آزاده اخلاقی هدف اصلی این پژوهش است. روش پژوهش: این پژوهش به شیوه توصیفی - تحلیلی و روش گردآوری مطالب، بصورت اطلاعات کتابخانه ای است. یافته ها: این پژوهش تشریح نظریه وانموده و بیان مراحل مختلف آن پرداخته و ضمن معرفی عکاسی استیجد، به این نتیجه می رسد که با توجه به تعریف وانموده و عملکرد آن از منظر بودریار، می توان چنین نتیجه گرفت که تمرکز اصلی مجموعه عکس های «به روایت یک شاهد عینی»، بر وانموده هاست و عکس های این مجموعه، همانند آنچه بودریار در تعریف وانموده می گوید، در تقابل با شبیه سازی قرار گرفته و خود دارای قدرت تولید واقعیت شده و واقعیتی را که در گذشته رخ داده، آشکارا به چالش کشیده است.
فلسفه بقای سینما با رویکرد ژان بودریار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
243 - 258
حوزه های تخصصی:
ژان بودریار نظریه پرداز پست مدرن در عرصه جامعه شناسی رویکردی فلسفی را برای تشریح دنیای کنونی اتخاذ کرد. بودریار از وضعیت جهان امروز، تحت عنوان حاد واقعیت یاد می کند و معتقد است که امروزه وانموده ها واقعی تر از واقعیت، نمود دارند و هنر و سینما نیز به ابزارهای وانمایی بدل شده اند و آماج انتقادات وی قرار می گیرند. با توجه به انتقاد شدید بودریار، این سؤال پیش می آید که سینما چگونه می تواند در نگاه بودریار به بقای خود ادامه دهد؟! این تحقیق تلاشی است در راستای احیای سینما در منظرگاه بودریار، که در این راه از روش تجزیه و تحلیل منابع کتابخانه ای به شیوه توصیفی_تحلیلی بهره می برد و با تأکید بر استدلالات خودِ بودریار راه حل هایی را در راستای بازپس گیری ماهیت ازدست رفته سینما ارائه می دهد که می تواند مورد استفاده سینماگران قرارگیرد. از جمله دست آوردهای این پژوهش آن که؛ از منظر بودریار، سینمای امروز، آنقدر در وانموده مستغرق گردیده که به وسیله ای برای وانمایی بدل شده است. بودریار آنقدر بدبین است که به نظر نمی رسد از نظر او -در جهان پست مدرن- راه گریزی از وانموده وجود داشته باشد. به تَبَعِ آن، سینما نیز راه گریزی از آن ندارد. با این تفاسیر، به نظر می رسد تنها راه برای خلاصی از وانمایی، رویارویی با آن، توسط ابزارهایی از جنسِ خودِ وانموده باشد. بنابراین، راهکارِ سینما برای فائق آمدن بر وانمایی؛ دوری از آن نیست -چراکه به باور بودریار اساساً گریزی از وانمایی نیست. راهکاری که نگارندگان ارائه می دهند، اتفاقاً بهره وری از خودِ وانمایی؛ اما در راستای برملانمودن وانموده است؛ که از آن تحت عنوان «وانمودنِ وانموده» یاد می کنند. درنتیجه، در طی این مقاله –با استناد به آراء خود بودریار- مشخص می شود که «وانمودنِ وانموده» می تواند از طریق افراط در وانمایی اتفاق افتد. از جمله رهیافت های عملیاتیِ آن نیز می تواند بکارگیری بیش از حد جلوه های ویژه کامپیوتری یا «وانمایی مضاعف»، البته در راستای برملا نمودنِ وانماییِ سینما باشد.
بازتعریف انسان در مجسمه های جیسون تیلور با رویکرد پسامدرنیته ژان بودریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زمان معاصر انسان در مرکز توجه همه امور قرار دارد و از جمله موضوعاتی است که به طور عمده مورد مطالعه و بازاندیشی قرار گرفته است. عرصه هنر معاصر نیز در دهه های اخیر شاهد تحول و تقویت کنش های اجرایی و خلق آثار با محوریت انسانی بوده است. در زمان معاصر تغییرات بنیادینی در معنای انسان در دوره معاصر بروز کرده است و روش های جدید هنری باورهای انسانی را به چالش می کشد. از منظر ژان بودریار با سیطره نشانه ها امر واقع به طور جدی محو شده است و مرجع حقیقت وجود خارجی ندارد. هدف از پژوهش حاضر مطالعه بازتعریف معنای انسان در آثار جیسون تیلور مجسمه ساز بریتانیایی با رویکرد انسان شناختی بودریار در دوره پسامدرنیته است. در آثار او انسان به صورت شی واره ای تکثرگرا، قالب گیری شده از واقعیت و پنهان در زیر آب خلق شده است که با نظریات بودریار قابل تطبیق است. مفروض پژوهش حاضر تحول معنای انسان و جایگاه آن در پیوند با تغییر صورت بندی اجتماعی انسان در دوره معاصر با تأکید بر نظریات بودریار است. محتوای پژوهش حاضر کیفی بوده و بر اساس روش شناسی توصیفی – تحلیلی و شیوه گردآوری کتابخانه ای صورت گرفته است. نتایج یافته ها حاکی از آن است که حضور انسان در آثار تیلور با نشانه های واقعی بازتولید شده و در جهانی که وجود ندارد، قرار داده شده است. در آثار او انسان با نشانه هایی مانند روزمرگی، شی وارگی با بدن، کثرت گرایی است به صورت مجسمه هایی در زیر آب در دنیایی وارونه تکثیر شده است. بودریار هنر را موضوعی پنهانی می بیند که مجسمه های تیلور انسان هایی هستند که در اعماق آب ها پنهان شده اند. او انسان را در تکثیر تهی می داند که این تهی بودن در صورت و زندگی منجمد شده انسان های تیلور به خوبی دیده می شود.
مطالعه تطبیقی نظریه واقع گرایی فیلم با حادواقعیت ژان بودریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماهیت متمایز تصویر در عکاسی و سینما که نتیجه فرآیند مکانیکی تولید آن است از آغاز باعث پیوند ناگسستنی این دو رسانه با واقعیت و چگونگی بازنمایی آن گردید. نظریه واقع گرایی فیلم با تاکید بر همین ویژگی توسط اندیشمندانی نظیر آندره بازن شکل گرفت. این رویکرد با ظهور فنآوری دیجیتال که اساسا بر مبنای تشکیک در این پیوند وجودی بنا شده با چالش جدی مواجه شد و نظریه پردازان پست مدرن از جمله ژان بودریار خوانش تازه ای از نقش رسانه های جدید در بازنمایی واقعیت عرضه کردند. بر این اساس مقاله حاضر با هدف تبیین فرآیند دگرگونی بعد زیبایی شناختی واقعیت و بازنمایی آن پس از به وجود آمدن امکان ثبت و بازتولید تکنولوژیک تصاویر در سینما به تحلیل این دو نظریه پرداخته است. پژوهش تطبیقی پیش رو که با استناد به منابع معتبر و روش توصیفی -تحلیلی انجام گرفته، درصدد است تا نشان دهد، اگرچه نظریه واقع گرایی فیلم تمام توجه خود را معطوف به بازنمایی واقعیت در سینما کرده بود اما هم چنان در چارچوب بازنمایی کلاسیک بر مبنای اصل ارجاع تصاویر به مصداق بیرونی باقی مانده است؛ لیکن ژان بودریار با تبیین حادواقعیت و نظم جدید وانموده ها زمینه را برای تفسیرهای تازه ای از بازتولید واقعیت در وضعیت پست مدرن فراهم کرده است.
بازنمود شبیه سازی فرهنگی متأثر از رسانه ها در هنرهای تجسمی معاصر بر اساس نظریه ژان بودریار (مطالعه ی موردی آثار کاترینا فریچ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژان بودریار معتقد است که فرهنگ در حال تولید شدن و با هدایت رسانه ها دائماً در حال تغییر است. به نظر او، ما وارد عصر «شبیه ها» شده ایم. شبیه ها نشانه هایی هستند که مانند رونوشت یا الگوی اشیاء یا رویدادهای واقعی عمل می کنند. از آنجایی که رسانه ها در شبیه سازی فرهنگی نقش به سزایی داشته و همچنین بر هنر معاصر تأثیرگذار بوده اند، هدف این مقاله با عطف به آرای بودریار، مطالعه بازنمود شبیه سازی فرهنگی متأثر از رسانه ها در آثار هنرمند معاصر آلمانی «کاترینا فریچ» بوده و در پی پاسخگویی به این سؤال است که: «چگونه شبیه سازی فرهنگی در آثار او بازنمود پیدا کرده است؟». این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و تطبیقی به مطالعه آثار این هنرمند به ویژه اثر ضیافت او می پردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد که بازنمود این شبیه سازی فرهنگی، وانموده ای است که هم نظریه پرداز و هم هنرمند، هرکدام به سیاق خود به طور تمثیلی بیان کرده اند. وجوه اشتراک اثر کاترینا فریچ و آرای بودریار همچون تکرار و تکثیر، بازتولید، شبیه سازی، مصرف گرایی، تولید نشانه ها و فرا واقعیت نشان می دهد که هنرمند با استفاده از تکرار و تکثیر، بازتولید، شبیه سازی، مصرف گرایی و تولید نشانه ها، بازنمودی از شبیه سازی فرهنگی را با اثر خود ارائه داده است.
بررسی ناپدیدی هنر در عصر فراواقعیت از منظر بودریار با تاکید بر آثار ریچارد پرینس به مثابه مصادیق آن اندیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دهه 1960 به بعد با رشد فزاینده شمار تصاویری که در زندگی روزمره رسوخ می کردند، مفهوم وانموده به مرور وارد مباحث نقد هنری گردید. از نظر بودریار در فرهنگ پسامدرن، وانموده ها بر همه وجوه زندگی بشر سلطه یافته اند و به هیچ روی قابل تشخیص از امر واقعی نیستند. ایماژها در عصر پسامدرن نه تنها ادعای نمایش واقعیت را ندارند بلکه خود را به جای آن معرفی می کنند. افزون بر این نقشی که عکاسی در دوره پسامدرن ایفا می کند، بسیار تحت تاثیر اندیشه های بودریار است. عکاسان پسامدرن بر اتمام جهان تصویری تاکید می کنند و معتقدند تنها حقیقتی که اکنون در اختیار ماست، جهان عکاسی شده است. متفکران پسامدرن و از جمله بودریار نیز بر این اندیشه اند که بازنمایی همه آن چیزی است که هست و می تواند باشد. ریچارد پرینس از جمله هنرمندان پسامدرنی است که با از آن خودسازی تصاویر دیگر هنرمندان، تمایز میان اصل و کپی را مخدوش می کند. این پژوهش می کوشد ضمن تحلیل چرایی آرای بودریار درباره ناپدیدی هنر معاصر، به تبیین آثار پرینس به مثابه مصادیق آن اندیشه بپردازد و به روش توصیفی و تحلیلی نشان دهد که وی از ماهیت تصویر به عنوان وانموده بهره گرفته است.
از نظریه پایان تاریخ فوکومایا تا پیدایش نارویداد بودریار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۴ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۳۳)
127 - 140
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با رویکردی انتقادی به واکاوی و مقایسه دو الگوی تأثیرگذار از مفهوم پایان یعنی نظریه پایان تاریخ ارائه شده توسط فرانسیس فوکویاما و نظریه پایان در پیدایش نارویداد ارائه شده توسط ژان بودریار می پردازد. از دیدگاه فوکویاما، تاریخ در نظامی بازار محور برخاسته از آرمان های رژیم لیبرال دموکرات موجود در ایالت متحده آمریکا به هدف نهایی خود یعنی ایجاد آزادی عالم گیر رسیده است. فوکویاما نظریه پایان تاریخ خود را بر پایهپیشرفت و توسعه علوم مدرن و فن آوری های نوین به همراه خوانشی نه چندان صحیح از نظریه «تکاپو برای واشناسی» هگل بنا می نماید. از سوئی دیگر، برخلاف فرانسیس فوکویاما که علوم و فن آوری های نوین را عامل هم گن سازی جوامع بشری و ساخت آرمان شهر در سایه نظام لیبرال دموکراسی می داند، ژان بودریار مدعی است که رویداد ها به دلیل سرعت حاصل از علوم و فن آوری های مدرن اهمیت خود را از دست داده اند و رقابت برای انتقال و تفسیر رویداد بسیار مهم تر از خود رویداد است. همچنین، بودریار پیدایش نارویداد را ازجمله مهم ترین اهداف نظام نوین جهانی تحت آمریکا می داند.
نگاهی به تعریف «معنا» و «واقعیت» نزد ژان بودریار و بازتاب آن در هنر پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
106 - 123
حوزه های تخصصی:
پست مدرنیسم، چه در نظریه و چه در هنر، با وضعیتی معناگریز و شناخت ناپذیر مواجه است و تعیّن ستیزی و عدم قطعیت از بن مایه های اصلی آن به شمار می آید. بودریار به عنوان یکی از اثرگذارترین نظریه پردازان و ناقدان پست مدرنیسم، محور اصلی بحث خود را نقد رسانه های ارتباطی جدید، بی معنا شدن نشانه ها و طرح مباحثی چون بیش واقعیت، از دست رفتن واقعیت و وانموده ها قرار داده است. او ضمن به چالش کشیدن پیکربندی فرهنگی دوره پست مدرن، بر این باور است که در دنیای امروز هر چه رسانه های مجازی پیشرفت کرده و به واسطه آن حجم اطلاعات فزونی یافته، دلالت و معنا تنزل یافته است؛ به طوری که در عصر حاضر دیگر دست یابی به واقعیت ناممکن گردیده است. گرچه نظریات وی توسط برخی اندیشمندان به صورت جدی نقد شده اند، اما هم چنان یکی از موثرترین آرا در اندیشه پسامدرن به شمار می آید. مقاله حاضر، با روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته و ضمن شرح نظریات بودریار در باب معنا و واقعیت آثار برخی هنرمندان را از منظر آرای این متفکر مورد خوانش و تحلیل قرار داده است. طبق یافته های پژوهش، مباحثی چون ناپدیدی معنا و از دست رفتن واقعیت در آثار بولین، بیش واقعیت و وانموده در پیکره های هانسون و ادی، تسلط همه جانبه فضای مجازی در آثار پایک، تضارب میان واقعیت و تصویر در اثری از مالر و فضای متکثر در منظره سازی های ادواردز و هم چنین آثار فتوکلاژ هاکنی، ضمن مشابهت مفهومی با تعاریف بودریار از «معنا» و «واقعیت»، همگی موید تعامل میان نظریه و عمل در مصادیق هنر پست مدرن هستند.
تولید و تفسیر نشانه ها در هنر تعاملی بر اساس نظریه ی بودریار، مورد مطالعاتی آثار گروه تیم لب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
61 - 71
حوزه های تخصصی:
امروزه به کارگیری فن آوری های نوین در خلق آثار هنری به گسترش رویکرد های تعاملی در هنر دامن زده است. نگاه خاص ژان بودریار فیلسوف معاصر و از نظریه پردازان پست مدرن به جایگاه فن آوری در زندگی بشر امروز ، زمینه را برای بررسی نظرات او در هنر تعاملی فراهم ساخته است. به اعتقاد بودریار نشانه ها و رمزگان در جامعه ی پسامدرن بر همه ی شئون زندگی ازجمله هنرتسلط یافته و او به کرات نگرانی خود را از فراموش شدن واقعیت جهان در بین وانموده ها و نشانه ها بیان نموده است. هدف از پژوهش حاضر این است که با تکیه بر مفاهیم کلیدی نظریات بودریار همچون وانمایی و ارزش نشانه و با بررسی دو نمونه ازآثار تعاملی گروه طراحان تیم لب، به این پرسش پاسخ داده شود، چگونه بازتولید نشانه ها و وانمایی مد نظر بودریار در هنر تعاملی رخ می دهد؟ برای نایل آمدن به این هدف، از شیوه توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع مکتوب و دیجیتال استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد حضور و کنش مخاطب در هنر تعاملی و تفاوت دیدگاه و نحوه ارتباط او با اثر، نشانه های جدیدی را خلق کرده که بازتولید و تکثیر پذیری نشانه ها در کنار عواملی همچون تعامل، تخیل و حس مخاطب، منجر به محو تمایز بین وانموده و واقعیت و خلق نشانه های بی ارجاع به جهان واقع می گردد.