مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
هنر مفهومی
حوزه های تخصصی:
جهان هنر در قرن بیستم بیش از همه قرون پیشین در شوق نوآوری بود. در این دوره تکاپو و تلاش در خلق یک سبک هنری به حدی بود که بیشترین تغییرات و تحولات در گرایش های هنری به وجود آمد. از مهم ترین پدیده های هنری شکل گرفته در این برهه زمانی هنر مفهومی بود که توسط هنرمندان انگلیسی پاپ آرت نامیده شد. هنرمندان این سبک هنری همچون اندی وارهول و روزنبرگ با جست وجوگری در روند زندگی مردم و با اقتباس از اتفاقات عامیانه و با تأکید بر شیوه ارتباطی در بیان واقعیت ها و توسعه کاربردی هنر به خلق اثر هنری خویش می پرداختند. هنر طراحی لباس نیز از چنین قاعده ای مستثنا نبود بلکه با بهره گیری از اجزاء پوشش و اندام انسان همچون وسیله ای برای انتقال اندیشه او عمل می کرد.
در این پژوهش با استفاده از روش های تحقیق توصیفی و تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و تصویری تأثیرپذیری هنر کاربردی طراحی پارچه و لباس از هنر پاپ آرت بررسی می شود. مقاله حاضر می کوشد ضمن شناسایی و بررسی طراحی های انجام شده در زمینه هنر پاپ موضوعات به کار رفته در طراحی ها را بررسی کرده و از عناصر گوناگونی در جهت توضیح و ترویج عقاید عامه مردم استفاده نماید. طراحی های انجام شده در سبک پاپ آرت تنوع و گستردگی های بسیاری در زمینه های متعدد یافت که در این پژوهش نمونه هایی از آن به اختصار بیان شده است.
چیدمان عکس: بررسی عنصر روایت در عکاسی صحنه پردازی شده با نگاهی به آثار جف وال و سندی اسکاگلند
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی Narratology)) دانشی است که به بررسی روایت های مطرح شده در رسانه های مختلف می پردازد؛ خواه روایت های تک وجهی مانند رمان، خواه روایت چند وجهی مانند رمان مصور یا فیلم سینمایی. در هنرهای تجسمی، بررسی روایت را می توان چگونگی مطرح شدن ذهنیت و ایده هنرمند در مدیایی خاص در نظر گرفت. هنرمند معاصر ترکیبی از ابزار و رسانه های مختلف را برای خلق روایت شخصی خود به کار می گیرد. پژوهش پیش رو به بررسی روایت در آثار هنرمندانی می پردازد که از عکاسی به ویژه عکاسی صحنه پردازی شده (Staged Photography) استفاده کرده اند، سبکی که امکانات بسیاری را برای خلق مفهوم و روایتی خاص در اختیار دارد؛ عکاس در مقام کارگردان، نمایشنامه نویس، طراح صحنه، مجسمه ساز و غیره، اثر خود را با روایتی شخصی خلق می کند. در این راستا آثار هنرمندانی مانند جف وال (Jeff Wall) و سندی اسکاگلند (Sandy Skoglund) که هم از حیث بصری هیجانی جدید در تصویر را خلق کردند و هم مفهومی، مورد بررسی قرار می گیرد. نکته حائز اهمیت آنکه، بررسی روایت در طول تاریخ با رویکردهای متفاوتی صورت گرفته، حال آنکه پژوهش پیش رو عناصر بنیادین در روایت شناسی که مطابق با هنر معاصر باشد را مدنظر گرفته و نگاهی میان رشته ای دارد. در نهایت چگونگی تلفیق احساسات، فلسفه، تکنولوژی و سبک شخصی هر هنرمند که باعث قوت عکس نهایی شده است را، بر پایه دانش تصویری و تحقیقات، خواهیم دید.
کارکردهای هنر مفهومی در مفاهیم هنر مقاومت ( مطالعه موردی: باغ موزه یِ دفاع مقدس)
منبع:
پیکره دوره چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۷
61 - 76
حوزه های تخصصی:
هنر مقاومت با مفاهیم دفاع، ایستادگی و معنویت در هم تنیده و نمایشگر هویت و استقامت مردم یک سرزمین در برابراستبداد است. با گست رش رسان ه ها و نیاز به ارایه یِ ابع اد نوین این هن ر، استفاده از رسانه هایِ هنریِ جدید برای تببین مفاهیم اصیل مقاومت ضرورت می یابد. هنر مفهومی، با بهره مندی از شیوه هایِ متنوعِ اجرا، اهمیت مفهوم، محتوا و توجه به مخاطب، قابلیت هایِ نوینی را برای تجلی مفاهیم مقاومت در بستری نوین، ارایه کرده است.پژوهش حاضر با تأکید بر آثار مفهومیِ باغ موزه یِ دفاع مقدس و ترویج فرهنگ مقاومت، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی این پرسش پرداخته است که آیا می توان از جنبه هایِ بصری و محتوایی هنر مفهومی و رسانه های جدید برایِ عرضه یِ مفاهیم دیرینی مانند مقاومت و ایثار استفاده ک رد؟ و آیا می ت وان تناظری کارک ردی برای هنر مقاومت و هنر مفهومی قایل شد؟ یافته های پژوهش حاک ی از آن است که هن ر مفهوم ی با داشتنِ عناصرِ مشترک در مبانی هنر مقاومت (نظیر ارجحیت محتوا و مفهوم، بهره گیری از نشانه هایِ نمادین، هنرِ ایدئولوژیک و مخاطب محوری)، می تواند زمینه ای مناسب را برایِ عرضه یِ تأثیرگذارِ مفاهیم هنر مقاومت فراهم آورد.
مطالعه مؤلفه های بنیادی نظریه نهادی جورج دیکی در آثار مفهومی هنرمندان (مطالعه موردی؛ آثار مارسل دوشان، باربارا کروگر و کیت آرنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم خرداد ۱۳۹۹ شماره ۸۴
19 - 28
حوزه های تخصصی:
چکیده بیان مسئله: شناخت و ادراک آثار هنری شکل گرفته در دوران معاصر، از جمله هنر مفهومی که به عنوان نخستین جنبش هنری پست مدرن می توان از آن یاد کرد، تنها در پرتو شناخت نظریه نهادی جورج دیکی امکان پذیر است. جورج دیکی، با طرح مؤلفه های بنیادی نظریه نهادی همچون شیء مصنوع، جهان هنر و اعطای شأن هنری، راه را برای ورود اشیای حاضر آماده و پیش ساخته به هنر گشود. البته هنرمندان مفهومی همچون مارسل دوشان، باربارا کروگر، کیت آرنت و دیگران آثار هنری فاقد کیفیت و صفات زیبایی شناسانه خلق می کنند، اما از آنجا که جهان هنر که به گفته جورج دیکی مجموعه ای از «هنرمندان، موزه داران، منتقدان هنر، مدرسان و ...» است به این آثار صلاحیت اعطای شأن هنری را می دهند، این آثار به اثر هنری تبدیل می شوند. هدف پژوهش: نگارندگان در این پژوهش در پی انطباق مؤلفه های بنیادین نظریه نهادی جورج دیکی با آثار برخی هنرمندان مفهومی هستند. از آنجا که بسیاری از آثاری که هنرمندان مفهومی خلق کرده اند با مؤلفه هایی چون جهان هنر و شیء مصنوع و ماهیت اثر هنری در نظریه نهادی مطابقت دارد، بنابراین می توان فلسفه خلق چنین آثاری را با نظریه نهادی جورج دیکی تحلیل کرد و تطبیق داد. روش پژوهش: این پژوهش به روش تحلیلی-تطبیقی انجام شده است. نتیجه گیری: در آرای جورج دیکی طرح خصوصیات شیء مصنوع و جهان هنر کاملاً قابل انطباق با آثار هنر مفهومی است. درواقع، چیزی در ذات هنر یا اثر هنری موجود نیست که آن را به اثر هنری تبدیل کند، بلکه مهم دادن اعطای شأن هنری به اثر است و آن توسط مؤلفه ای چون جهان هنر صورت می گیرد. از این نظر تمامی نظریه های هنری که براساس صفات و کیفیات زیبایی شناسی بنیان شده اند به چالش کشیده می شوند و مفهوم هنر خوب و هنر بد بی ارزش می شود.
خوانش زمان در هنر مینیمال، مفهومی و پسامفهومی
زمان به عنوان پدیده ای مفهومی، در قلمرو هنر همواره مورد توجه بوده است و این مسئله با تحولات ناشی از اوج هنر مدرن در نیمه دوم قرن 20 میلادی و شکل گیری تکثرگرایانه گرایش ها و جنبش های هنری، ظهوری متفاوت از قبل و ماهیتی جدید پیدا نمود. بر این اساس در پژوهش حاضر به منظور شناخت ماهیت و چیستی زمان و چگونگی بازتاب آن در آثار هنرمندان هنر مینیمال، مفهومی و پسامفهومی از روش اکتشافی استفاده گردید و قصد بر آن است تا برای مخاطبان این آثار، بازخوانشی جدید مبتنی بر مسئله زمان ارائه گردد؛ بنابراین رویکردی کیفی اتخاذ گردید که هدفی بنیادین در پی داشت. همچنین از شیوه جمع آوری اطلاعات، مبتنی بر روش کتابخانه ای و از ابزار یادداشت برداری بهره گرفته شد. چارچوب نظری پژوهش حاضر مبتنی بر دیدگاه نشانه شناسی چارلز سندرس پیرس است و سه گانه وی برای تحلیل آثار مورد توجه قرار گرفت. نتایج حاصله نشان از آن داشت که خوانش زمان در نیمه دوم قرن بیست از هنر ماقبل خود کاملاً متفاوت است و زمان را می توان در سه حوزه نشانه های شمایلی، نمادین و نمایه ای در آثار هنر مینیمال، مفهومی و پسامفهومی بازخوانی و جستجو کرد.
جستاری در صورت و معنایِ هنر آینه کاری با تاکید بر هنر مفهومی و معماری اسلامی
آینه کاری، هنری غنی و بهره مند از شگفتی آفرینی هنرمندان آینه کار ایرانی است. این هنر گرچه در بستر عرفان اسلامی خلق شده است، اما نگرش و ظرافت هنر بومی ایران که در ابنیه تاریخی و مذهبی تجلی یافته را در پیکره خود دارد. هنرمند آینه کار، براساس مکان قرارگیری آینه و طبق نقوش مورد نظر، دست به برش و تراش آینه می زند. قطعات برش داده شده اغلب به شکل های مختلف هندسی هستند که با حفظ تقارن، در زوایای مختلف و هماهنگ به صورت برجسته یا فرو رفته در فضای دیوار، سقف، گنبد و... قرار گرفته اند. این قطعات موزون هر آنچه در پیش روی آن ها قرار بگیرد را به مثابه نوازندگان یک ارکستر موسیقی که با هارمونی یک قطعه را می نوازند، بازنمود می کنند. فضای آینه کاری شده، نه تنها از منظر زیباشناختی یک اثر هنری مجرد تلقی می شود، بلکه به دلیل ارتباطی که فرد با قطعات آینه در این فضا برقرار می کند، شباهت با نوعی از هنر مفهومی نیز دارد. همچنین این طور به نظر می رسد که فضای آینه کاری شده، تمثیلی از عالم مُثُل است. سوالات در این پژوهش عبارتند از «هنر آینه کاری چیست و بیان گر چه مفهومی است و همچنین صورت و معنا در هنر آینه کاری به چه صورتی تجلی یافته است؟» و همچنین ضمن بررسی خاستگاه ظهور آینه کاری، به ارتباط آن با هنر اسلامی در بستر معماری اسلامی پرداخته می شود و در خصوص صورت و معنای نهفته در این هنر و ارتباط آن با هنر مفهومی، مباحثی تشریح می گردد. روش تحقیق در این مقاله توصیفی - تحلیلی و روش جمع آوری اطلاعات نیز کتابخانه ای است.
پژوهشی درباره رابطه زبان و هنر در هنر مفهومی ایران (1344 تا 1381 شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
113 - 126
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: موازی با رویارویی شرق با غرب در حوز ه های مربوط به جهان بینی و فلسفه، جذب رویکردها و جنبش های هنری معاصر نیز پیچیدگی های مخصوص به خود را دارد. در این میان، هنر مفهومی به علت ویژگی های ذاتی و نوع نگاهش به زیباشناسی، رسانه، مخاطب و نهادها از جمله بحث برانگیزترین موضوع ها در عالم هنر محسوب می شود. موضوعی که به واسطه ماهیتش مستقیماً با مقوله زبان در ارتباط است. اکنون این سؤال مطرح می شود این است که در هنر مفهومی ایران چه ارتباطی میان زبان و هنر وجود دارد؟ هدف پژوهش: هدف از پژوهش حاضر شناخت عمیق تر هنر مفهومی در ایران است تا بتوان نقاط ضعف و قدرت ارتباط هنر و زبان را در یان جنبش بهتر واکاوی نمود و در صورت امکان راهکارهایی برای آینده متصور شد. روش تحقیق: در این پژوهش سعی شد که در قدم اول، هنر مفهومی با پرداختن به پیش زمینه ها و طیف مربوط به آن بررسی شود. در قدم دوم تلاش بر این بود که ارتباط هنر و زبان، مستقل از هنر مفهومی و بعد در بطن هنر مفهومی با تکیه به آرای هنرمندان، جریان ها و آثار تحلیل شود و مؤلفه ها و اصول آن استخراج شود. در قدم سوم، سیر هنر مفهومی ایران و رابطه هنر و زبان در این جنبش هنری نوپا مطالعه شد و آثار بر اساس مؤلفه ها و اصول نام برده واکاوی شدند. در این پژوهش هدف اصلی این بود که با خوانش رابطه هنر و زبان در هنر مفهومی، نقاط ضعف و قوت فرایند درک، جذب و کنش هنر مفهومی در ایران با نگاهی انتقادی شناخته و تحلیل شوند. نتیجه گیری: با مطالعه ارتباط زبان و هنر در هنر مفهومی ایران می توان نتایج را در دو بعد خلاصه کرد. اول اینکه سه مؤلفه شکل گیری هنر مفهومی در غرب با زمینه تکوین و جذب آن در ایران به میزان زیادی متفاوت است. دوم اینکه این تفاوت باعث ایجاد ارتباط ضعیفی میان زبان و هنر در هنر مفهومی ایران شده که با دو اصل مستخرج از هنر مفهومی غرب مغایر است. به نظر می رسد این دو بعد را باید در کنار نقطه قوت این جریان یعنی دغدغه مندی قرار داد.
بررسی عملکرد «عنوان» در انتقال و دگرگونی مفهوم در آثار تجسمیِ هنر مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
95 - 108
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناخت عملکرد «عنوان» بر برداشت مخاطب در آثار تجسمی هنر مفهومی است و قصد دارد به این سوال پاسخ گوید که اگر «عنوان» بر درک مخاطب از آثار تجسمیِ مفهومی تاثیر داشته باشد، این تاثیر به چه نحوی است و میزان آن چقدر است؟ پژوهش بر اساس یک روش ترکیبیِ متوالی دو مرحله ای شکل گرفته که در مرحله ی اول، پژوهشگر از روش «نیمه تجربی» تاثیر «عنوان» را بر برداشت اعضای جامعه ی نمونه از دو اثر تجسمی مفهومی، به آزمون گذاشته و در مرحله ی دوم، از روش «توصیفیِ تحلیل محتوا»، پاسخ های افراد را پردازش کرده است. روش تجزیه وتحلیل داده ها، ترکیبی (کیفی و کمّی) می باشد. این پژوهش، در استفاده از روش ترکیبی در مطالعات هنر و در بررسی کمّیِ تأثیر «عنوان» دارای نوآوری است. یافته های پژوهش نشان می دهد که «عنوان» در انتقال مفهوم آثار تجسمیِ مفهومی دخالت داشته و می تواند آن را بین 70 تا 80 درصد تغییر داده، بین 50 تا 64 درصد دگرگون نموده و به سمت مفاهیمی که خود بر آن ها دلالت دارد، متمرکز نماید؛ اما نمی تواند برداشت مخاطب را یکّه گرداند. «عنوان» همچنین قادر است برداشت مخاطب از این آثار را بین 47 تا 61 درصد محدود کرده، بین 19 تا 32 درصد بسط داده و سبب زایش مفاهیم تازه از اثر گردد.
طراحی و اعتباریابی الگوی برنامۀ درسی مبتنی بر هنر پست مدرن با تأکید بر هنر مفهومی در دورۀ دوم ابتدایی
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
597 - 555
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر طراحی و اعتباریابی الگوی برنامه درسی مبتنی بر هنر پست مدرن با تأکید بر هنر مفهومی در دوره دوم ابتدایی است. رویکرد پژوهش کیفی با روش سنتز پژوهی بود. جامعه آماری کتاب ها، مقالات، پایان نامه ها و پژوهش های حوزه های هنر پست مدرن و آموزش مبتنی بر هنر است. یافته های پژوهش، حاصل تحلیل 4 هنر مطرح در هنر پست مدرن و 15 نوع هنر مفهومی بوده است؛ از این بررسی ها 242 ویژگی به دست آمد که با روش سنتز پژوهی 39 مقوله اولیه و 36 مقوله ثانویه استخراج شد و در نهایت، 9 مقوله اصلی به دست آمد. مقوله ها شامل: استفاده از هنر در بستر اجتماعی، سیاسی وفرهنگی/ رویکرد انتقادی و توجه به نقد به منظور تغییر ادراک/ داشتن رویکرد زیبایی شناسی فرهنگی و فرا فرهنگی/ توجه به هنر به عنوان بستر ظهور خلاقیت در مسیر توسعه پایدار/ تعامل با مخاطب در تولید، معنابخشی، نقد و تغییر اثر هنری/ رویکرد پایداری زیستی در بعد جهانی و منطقه ای/ امکان تنوع در ماده، تکنیک و رسانه در رساندن پیام/ امکان تلفیق هنرها ورسانه ها/ استفاده از تکنولوژی های روز است. به منظور اعتباریابی نظری از روش کیفی گروه کانونی با حضور متخصصان: برنامه درسی، هنر و معلمان دوره دوم ابتدایی استفاده شد. از تلفیق ویژگی های هنر مفهومی با الگوی برنامه درسی اکر می توان در بخش هدف، به ایجاد فضای بروز و ظهور خلاقیت، توجه به مسائل زیست محیطی، استفاده معیارها و شیوه های زیبایی شناسی و قدرت تخیل و تجسم در طراحی فعالیت ها، در بخش محتوا، تلفیق محتوا با عناصر زندگی روزمره، استفاده از موقعیت های بومی، داشتن رویکرد تعاملی، در بخش ارزشیابی، داشتن نگاه نقادانه در موقعیت های یادگیری، ارزشیابی فرایندهای یادگیری، امکان انتخاب و مشارکت دانش آموزان در شیوه های ارزشیابی اشاره کرد.
واکاوی شکل گیری جریان هنر مفهومی در ایران با تاکید بر اولین نمایشگاه های برگزار شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریان هنر مفهومی از نیمه دوم دهه 1960م در انگلستان و آمریکا آغاز شد و اندکی پس از شکل گیری این جریان، هنرمندان ایرانی نیز گام هایی جهت نزدیک شدن به مفاهیم آن برداشتند. هدف از این مقاله، تحلیل و بررسی این تلاش ها از نخستین جرقه ها تا رسیدن به جریانی تثبیت شده در هنر معاصر ایران است. در مقاله حاضر که در گستره پژوهش های کیفی و توصیفی- تحلیلی قرار می گیرد، این سوالات مطرح شده است: بر مبنای ویژگی های هنر مفهومی در جهان کدام نمایشگاه شاخص برگزار شده را می توان خاستگاه شکل گیری و تثبیت این جریان در ایران دانست؟ جریان هنر مفهومی در ایران چه ویژگی های منحصر به فردی دارد؟ بر همین اساس، پیشینه هنر مفهومی در ایران با تاکید بر اولین نمایشگاه های برگزار شده ، مورد تحلیل قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد که با وجود تلاش های اولیه از دهه 1340ش، برگزاری «نخستین نمایشگاه هنر مفهومی ایران» در سال 1380ش موجب شکل گیری جریان تثبیت شده هنر مفهومی در ایران شده است. مهم ترین ویژگی هنر مفهومی در ایران نیز بر خلاف روند جهانی آن به چالش کشیدن تعریف هنر نبوده، بلکه به مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به ویژه دغدغه های فردی و جمعی انسان معاصر در قالب سنت، مذهب و گذشته توجه داشته است.
شعریت در هنر مفهومی: استعاره، آشنایی زدایی و خود ارجاعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
243 - 267
حوزه های تخصصی:
هنر مفهومی گونه ای نوین از هنرهای تجسمی است که با قواعد و موازین زیباشناختی مرسوم هنر نمی توان آن را سنجید. این گونه از هنر تجسمی، علیه موازین زیباشناختی پیش از خود می شورد و با روحِ شدیداً انقلابی و عصیانگرانه خود مفاهیمی مثل زیبایی، فرم و ماده را از خود دور می کند. بدین ترتیب این سؤال مطرح می شود که در نبودِ زیبایی، فرم و ماده، چه عاملی باقی می ماند که به مدد آن بتوان هنر مفهومی را همچنان در قلمرو هنر نگه داشت و آن را نوعی از هنر دانست؟ این نوشتار نشان خواهد داد که در نبودِ مؤلفه های مرسومِ هنرهای تجسمی، هنر مفهومی به سوی نوعی از هنرهای زبانی- روایی میل می کند و عنصر شعریت را در خود فعال می کند. بااین حال آنچه از شعریت در هنر مفهومی می بینیم، به تعریفِ مرسوم و معهودِ شعر نیز هیچ ارتباطی ندارد، بلکه به مکانیسم هایی مرتبط است که در سطح بسیار کلان شعریت را ایجاد می کنند؛ از آن جمله می توان به استعاره، آشنایی زدایی و خودارجاعی اشاره کرد که شواهد حضور هریک از آنها در هنر مفهومی در این مقاله نشان داده شده است.