فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۲۹٬۵۲۹ مورد.
منبع:
جلوه هنر سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
78-87
حوزههای تخصصی:
استفاده از ابزار پرسش نامه یکی از متداول ترین روش های جمع آوری اطلاعات در پایان نامه های رشته های هنر است. همچنین بسیاری از یافته های پایان نامه های دانشجویان رشته طراحی صنعتی بر پایه داده های بدست آمده از ابزار پر اهمیت پرسش نامه می باشد. ماهیت ذهنی و تجربی هنر، تنوع در موضوعات مورد مطالعه و نبود پرسش نامه های استاندارد در موضوعات مختلف این حوزه، تنها گوشه ای از چالش های موجود در استفاده از ابزار پرسش نامه به شمار می رود. این پژوهش با هدف بررسی خطاهای رایج در به کارگیری پرسش نامه توسط دانشجویان طراحی صنعتی و ارائه نکات کلیدی در طراحی و استفاده از آن، به دو پرسش اساسی پاسخ می دهد:
دانشجویان طراحی صنعتی در استفاده از پرسش نامه ها چه خطاهایی را مرتکب می شوند؟
در طراحی و به کارگیری پرسش نامه، چه نکاتی باید مورد توجه قرار گیرد؟
برای رسیدن به پاسخ این پرسش ها، ابتدا با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 پایان نامه کارشناسی ارشد رشته طراحی صنعتی به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفت. سپس، با به کارگیری روش تحلیل محتوای کیفی، مهم ترین خطاهای موجود در پرسش نامه این پایان نامه ها استخراج، کدگذاری، مقوله بندی و تفسیر شدند. یافته های این پژوهش نشان داد که پرسش نامه ها عمدتاً در سه سطح محتوای پرسش نامه، طراحی سوال ها و گزینه های پاسخ و ارائه پرسش نامه، دارای خطاهای راهبردی هستند. در نهایت در بخش نتیجه گیری مجموعه ای از دستورالعمل ها به منظور طراحی و استفاده از پرسش نامه های کاربردی مناسب برای پژوهش های طراحی صنعتی و سایر رشته های هنری ارائه گردیده است.
سنجش اومانیسم: تبادلات عکاسیِ مستندِ معاصر
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱
54 - 66
حوزههای تخصصی:
تحلیل میزان اثربخشی تجربیات تفریحی بر پرورش مهارت های اجتماعی و ارتقای هوش هیجانی کودکان (مطالعه موردی: خانه کودک باغ کتاب تهران)
حوزههای تخصصی:
در دنیای امروز که رشد اجتماعی و هیجانی کودکان به عنوان یکی از دغدغه های اساسی تربیتی مطرح است، نقش محیط های فیزیکی و فضاهای تفریحی در شکل گیری این مهارت ها بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. با این حال، شناخت دقیق چگونگی تأثیر طراحی فضاهای کودک محور بر توانمندی های هیجانی و اجتماعی کودکان، همچنان نیازمند بررسی های علمی و میدانی است. هدف این پژوهش، بررسی میزان اثربخشی تجربیات تفریحی در فضاهای کودک محور بر پرورش مهارت های اجتماعی و ارتقای هوش هیجانی کودکان است. در همین راستا، خانه کودک باغ کتاب تهران به عنوان مطالعه موردی انتخاب شد. این تحقیق با روش ترکیبی کمی- کیفی انجام گرفت. جامعه آماری شامل کودکان 4 تا 12سال و مربیان مرتبط با آن ها بود که داده ها از طریق پرسشنامه محقق ساخته و مصاحبه های نیمه ساختاریافته گردآوری شد. برای تحلیل داده های کمی از آزمون های آماری شامل همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یک طرفه و تحلیل عامل تأییدی (CFA) استفاده شد و مدل نهایی در نرم افزار AMOS شبیه سازی گردید. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مؤلفه هایی چون بازی های خلاقانه، تعاملات گروهی، تحریک حواس و حرکت، و فعالیت های اجتماعی ساختاریافته تأثیر مثبتی بر ابعاد مختلف هوش هیجانی از جمله خودآگاهی هیجانی، همدلی، مدیریت احساسات و همچنین مهارت های اجتماعی همچون همکاری، ارتباط و حل مسئله اجتماعی دارند. نتایج پژوهش نشان می دهد همچنین بر اهمیت طراحی هوشمندانه فضاهای تفریحی در ارتقاء قابلیت های فردی و اجتماعی نسل آینده تأکید می کند. بر اساس نتایج، پیشنهاد می شود طراحان شهری و معماران با رویکردی خلاقانه و مبتنی بر نیازهای رشدی کودکان، بسترهای مناسبی برای تجربه، تعامل و یادگیری هیجانی- اجتماعی در فضاهای تفریحی فراهم آورند.
ارائه یک چارچوب نظری برای تبیین ارجاعات کانسپت های معماری بر پایه تفسیرهای نمایه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
49 - 73
حوزههای تخصصی:
اهداف: علیرغم ظرفیت های موجود در ایده ارجاع بر پایه مفهوم نمایه پیرس برای برقراری ارتباط بین کانسپت معماری با سه مولفه فرم، محتوا و بافتار برای تبیین ارجاعات کانسپت های معماری، تا کنون مطالعه جامعی در این زمینه صورت نگرفته است. بر این پایه، هدف این پژوهش ارائه یک چارچوب نظری مدون بر مبنای ایده ارجاع می باشد که شاخص های آن قابلیت تبیین ارجاعات کانسپت های معماری را دارا باشد.
روش ها: با استفاده از روش استدلال منطقی، در قالب پژوهشی کیفی و اسنادی، مدل های موجود در خصوص روش های شکل گیری کانسپت های معماری مورد بررسی و تطبیق قرار گرفته اند. در این راستا گردآوری داده ها از طریق بررسی قاعده مند ادبیات موجود و تحلیل داده ها بر پایه رویه کیفی تحلیلی- تفسیری بوده است که شامل دو مرحله استخراج گزاره های توصیفی و تطبیق متون می باشد.
یافته ها: خروجی پژوهش، چارچوب نظری مدونی شامل42 شاخص تبیینی است که در ذیل سه مولفه اصلی فرم، محتوا و بافتار و شش زیرمولفه تحلیلی ترکیب بندی فرمی، فرآیند تکاملی ترادیسش فرمی، جنبه های معنایی، برنامه فضایی، ظرفیت های طبیعی بستر و ظرفیت های بستر مصنوع دسته بندی شده اند.
نتیجه گیری: چنانچه کانسپت معماری را به مثابه مدلول و عوامل تعیین کننده کانسپت را به مثابه دال هایی در نظر بگیریم، آنگاه عوامل موثر در شکل گیری کانسپت را می توان به مثابه ارجاعاتی دانست که بر پایه تفسیرهای نمایه ای قابل تبیین می باشند. بر مبنای این سیستم تبیینی مجموعه عواملی که در پردازش کانسپت های معماری نقش دارند در یک تقسیم بندی کلی در قالب ارجاعات فرمی، ارجاعات محتوایی و ارجاعات بافتاری قابل تبیین می باشند.
کلمات کلیدی: کانسپت معماری، ایده ارجاع، ارجاعات کانسپت معماری، روش های طراحی، فرم، محتوا، بافتار
تبیین مفهوم اصالت در هنرهای سنتی در مواجهه با تکثیر مکانیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
20-36
حوزههای تخصصی:
هنرهای سنتی در طول تاریخ رویکردهای مختلفی را در میان متفکرین از جمله سنت گرایان به همراه داشته است. دراین میان مفهوم اصالت از جایگاه ویژه ای برخوردار است. ازسوی دیگر، به واسطه مواجهه عصر حاضر با تکثیر مکانیکی، مباحث چالش برانگیزی در مورد مؤلّفه های هنرهای سنتی مطرح شده است. ازاین رو یکی از مباحث مهم، مقوله اصالت زدایی در هنرهای سنتی است که می توان با مطابقت دیدگاه آراء متفکرین به استنباط آن پرداخت. این در حالی است که نزد متفکرین سنت گرا بیشتر مفهوم اصالت مورد توجه قرار گرفته و مباحث مرتبط با اصالت زدایی از سوی نظریه پردازان دیگری همچون والتربنیامین، مطرح شده است. هدف از این پژوهش در مرتبه نخست کنکاش مفهوم اصالت در حوزه هنرهای سنتی از دیدگاه سنت گرایان و والتر بنیامین است. در مرتبه دوم شناسایی و تبیین چگونگی مواجهه این مفهوم با تکثیر مکانیکی صورت گرفته است. ازاین رو این پرسش صورت بندی شده است که مفهوم اصالت در هنرهای سنتی و مواجهه آن با تکثیر مکانیکی چگونه قابل تبیین است؟ روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی با مطالعه تطبیقی، همراه با کاوش کتابخانه ای داده ها است. بدین ترتیب به منظور تشریح و تحلیل کیفی این مفاهیم، دیدگاه پنج نفر از سنت گرایان و مقاله والتر بنیامین، تا حد اشباع واکاوی گردیده است. نتایج پژوهش گویای آن است که مطابق با کدگذاری و تحلیل های صورت گرفته بر آراء مذکور، بخش عمده ای از مقوله های اصلی و زیرمجموعه مفهوم اصالت از منظر بنیامین، با آراء سنت گرایان مطابقت دارد. با بررسی دقیق مشخص گردید که «هستی یگانه در مکان اصلی» و «هنرمند اصیل»، از میان سایر مؤلّفه ها، مقوله های هسته ای و کلیدی مفهوم اصالت هستند. همچنین براساس تحلیل های صورت گرفته بر مفهوم تکثیر مکانیکی، مشخص گردید بخشی از مؤلّفه های این مفهوم، نقطه مقابل مؤلّفه های مفهوم اصالت است. در نتیجه با تبین تفاوت بین آن ها می توان این ادعا را داشت که مؤلّفه های مفهوم اصالت زدایی همان مؤلّفه های درنظر گرفته شده برای مفهوم اصالت است اما با این تفاوت که هنرهای سنتی در عصر حاضر با فقدان این مشخصه ها مواجه شده است.
خوانش اصول و الگوهای باغ ایرانی با هدف استفاده در فضاهای سبز شهری معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
6 - 15
حوزههای تخصصی:
باغ سازی ایرانی با ایجاد باغ پاسارگاد آغاز و تا دوره قاجار ادامه یافت اما در این دوره شیوه باغ سازی ایرانی به فراموشی سپرده و در دوره پهلوی اولین فضای سبز با عنوان «پارک شهر» ساخته شد. در زمان حاضر به دلیل بحران های عصبی و روانی که گریبان گیر انسان امروز است، اندیشمندان به دنبال ایجاد ارتباط مجدد میان انسان و طبیعت بوده اند. در کشور ایران هم در این راستا تلاش هایی انجام شده است اما تاکنون نه تنها شیوه مشخصی در ایجاد فضاهای سبز شهری وجود ندارد، بلکه گسست از باغ ایرانی و به صورت کلی گسست از معماری ایرانی، گسست از هویت ایرانی را در پی خواهد داشت. پژوهش پیش رو قصد دارد، ابتدا به خوانش اصول و الگوهای باغ ایرانی بپردازد و سپس براساس آن ها اصول و الگوهایی ارائه کند که قابلیت استفاده در فضاهای سبز امروزی را داشته باشند. بنابراین، این پژوهش ابتدا با استفاده از مطالعات کتابخانه ای به خوانش اصول و الگوهای باغ ایرانی می پردازد. بعد از آن با روش توصیفی-تحلیلی اطلاعات به دست آمده را برای ارائه اصول و الگوهای قابل استفاده در فضاهای سبز معاصر تحلیل می کند و در نهایت با درنظرگرفتن حفط هویت ایرانی و نظریات رفتارگرایان دلیل استفاده از الگوها را در فضاهای سبز شهری معاصر بیان می کند. در انتها این پژوهش به اصول و الگوهایی از باغ ایرانی دست می یابد که علاوه بر حفظ هویت ایرانی قابلیت پاسخگویی به نیازها و رفتارهای عصر جدید را دارند و به دنبال آن در فضاهای سبز معاصر قابل استفاده هستند. اصول در شش مقوله ارائه می شوند. الگوها نیز در دو دسته خوانش می شوند: دسته اول الگوی هندسی باغ است که کلیت باغ در قالب آن شکل می گیرد، دسته دوم الگوی کاشت گیاه که هم از هندسه باغ ایرانی تأثیر می پذیرد و هم بر آن تأثیر می گذارد.
بازآفرینی هنر نگارگری ایرانی در منظر شهری و نقش سرمایه فرهنگی شهروندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
1 - 15
حوزههای تخصصی:
مقدمه: منظر شهری که مشتمل بر چشم اندازی با ویژگی های کالبدی، عملکردی و فرهنگی- معنایی است، بستر مناسبی برای بازنمایی هنر شهری و به نظر، واجد کارکردی مهم در بازآفرینی نگارگری ایرانی خواهد بود. این نوشتار بر آن است که با هدف بررسی این کارکرد جدید، بدین پرسش پاسخ دهد که چه رابطه ای بین سرمایه فرهنگی شهروندان و کارکرد بازآفرینی هنر سنتی نگارگری در منظر شهر از دیدگاه آنان وجود دارد؟روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری داده ها به دو روش پیمایش الکترونیک و با استفاده از پرسش نامه برخط بوده و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Spss 27 در سطح معناداری ۰۵/۰استفاده شد.یافته ها: بررسی رابطه همبستگی متغیرهای سرمایه فرهنگی شهروندان و کارکرد بازآفرینی نگارگری در منظر شهر، نشان می دهد بین رشته تحصیلی شهروندان و علاقه آنان به هنر، رابطه معناداری وجود دارد.نتیجه گیری: تحلیل یافته ها نشان می دهد همسو با نظریات بوردیو، شهروندانی که از علاقه و آگاهی بیشتری نسبت به هنر برخوردار بودند و در واقع توانش فرهنگی بالاتری داشتند، معتقد بودند منظر شهر بستر مناسبی برای احیا و بازآفرینی هنر نگارگری ایرانی است. به ویژه در ادراک منظر شهری چه در قالب ویژگی های کالبدی و عملکردی و چه در قالب ویژگی های فرهنگی- معنایی و از دید شهروندان معاصر، منظر شهر می تواند کارکرد جدیدی در پاسداشت هویت ملی و هنرهای سنتی جامعه داشته باشد. در واقع افزایش آگاهی مخاطبین معاصر با ارتقای ویژگی های کالبدی، عملکردی و فرهنگی- معنایی منظر شهری راهکار مهمی در حفظ و احیای هنر سنتی نگارگری است.
آیکونوگرافی و خوانش پرندگان اساطیری در لوگوی پیام رسان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
89 - 105
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نقوش اساطیری در طراحی لوگوهای پیام رسان ها به دلیل وجود تجارب مشترک میان جوامع مختلف، می توانند در تسهیل تعامل و درک بهتر کاربران مؤثر باشند. یکی از این نقوش، استفاده از تصویر پرندگان است که در طراحی لوگوهای پیام رسان ها به چشم می خورد. این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ به دو سؤال اصلی است: ۱. چه ارزش های نمادینی در آیکونوگرافی پرندگان اساطیری در لوگوها دیده می شود؟ ۲. چرا از تصاویر پرندگان اساطیری در طراحی این لوگوها استفاده شده است؟ هدف این مطالعه، بررسی آیکون های موجود در لوگوهای شش پیام رسان به نام های هدهد، سروش، درنا، توییتر، کوبی و بت است.روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است و جمع آوری اطلاعات از طریق منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. در این تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری هدف دار، آیکون پرنده در شش لوگو انتخاب شده و تجزیه و تحلیل داده ها با روش کیفی و آیکونوگرافی پانوفسکی انجام گرفته است.یافته ها: آیکونوگرافی پرندگان اساطیری در طراحی لوگو می تواند ارزش های نمادین متنوعی را نمایان سازد که به فرهنگ هر برند و شرکت وابسته است. پرندگان اساطیری معمولاً نماد آزادی، ارتباط، سرعت و کارآمدی، و ارتباط با دنیای روحانی در اساطیر مختلف جهان هستند. این نمادها با توجه به معنا و ارزشی که انتقال می دهند، در طراحی لوگوها به کار رفته اند.نتیجه گیری: تحلیل شش لوگو نشان می دهد که اگرچه هر کدام از نظر آیکونوگرافیک ویژگی های خاص خود را دارند، اما تفاوت های بصری چندانی با هم ندارند و بیشتر نشانه های جانبی به متمایز ساختن آن ها کمک می کند. با این حال، همه این لوگوها پیامی مشترک را به نمایش می گذارند که درک جهانی از آن را تسهیل می کند. به طور کلی، استفاده از پرندگان اساطیری در لوگوها، ارزش های نمادینی چون پیام آوری، روشنایی، اعتماد و پیوند با هویت فرهنگی را منتقل کرده و ارتباط عاطفی میان برند و مخاطب را تقویت می کند.
مسئله مندی غیررسمی بودگی در ایران؛ خشونت ساختاری در تولیدِ فضای پادزیستِ تهیدستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۶
4 - 23
حوزههای تخصصی:
روند به اصطلاح «توسعهٔ جهانی» در زمانهٔ هم روزگار، همانا تشدید شکاف اجتماعی و ماندگاری فقرگسترده به ویژه در جهانِ جنوب است. این شکاف در افزایش سکونتگاه های فرودستان شهری با جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر و قطبی شدن ثروت نزد یک درصد ثروتمندان جهان بازتاب داشته است. در ایران نیز شاهد رشد چشمگیر باشندگانِ سکونتگاه های فرودست و چندین برابر شدن آن ها در پنجاه سال اخیر (حدود ۲۵ میلیون نفر در بافت های فرسوده و سکونتگاه های غیررسمی شهری) بوده ایم. رویارویی متداول با این مشکل ازسوی حکومت با فرادستی فرهنگی، برساخت اجتماعیِ منجر به سرکوب و حذف بوده است که با انگِ ننگ، انگلی بودن و جرم خیزی آن، زمینه سازی غیرقانونی بودن اسکان غیررسمی را فراهم کرده است؛ این درواقع خشونتی ساختاری است که زیست فضای برآمده از ارادهٔ خودبنیاد تهیدستان را مغشوش می کند. برنامه ریزان شهری با دانشی برخاسته از قدرت، و در سودای جهانی نوواره، با قواعد و طرح های شهرسازی به برون شدگی نیازمندترین شهروندان از فضای رسمی توسعهٔ شهر و خشونت ساختاری یاری می رسانند. ازاین رو، رهیافت مسئله مندی (پرابلماتیک)، بنیاد دانش کنونی را که خود تولید مسئله می کند به چالش می کشد و چاره جوئی ریشه نگرانه (رادیکال) برای پرداختن به علت برانگیزانندهٔ دیگر علت ها و معلول ها را برای برنامه ریزان سفارش می کند. در این نوشتار مسئله مندی غیررسمی بودگی فضائی در سطوح عام و خاص در ایران به بحث گذاشته می شود تا در پرتو این بینش، کنشِ دگرگونه ای برای رهائی هم میهن های تهیدستمان به بار نشیند. جانمایهٔ این بحث، کنارگذاشتن انگارهٔ توسعهٔ متداول در جهانِ شمال برای زدودن گسل های اجتماعی و باور به حق به شهر در جهانِ جنوب است و سپس، روی آوردن به انگارهٔ توسعه ای به گونه ای دیگر که دربرگیرندهٔ همگان و با تعادل اکولوژیک بر زمینهٔ ایران برای پایداری باشد. برای تحقق این برآیند، فرایندِ حکمروائی شایسته کلیدی است که از نتایج آن، رفع انحصارِ تولید فضا توسط فرادستان و پذیرش تولیدِ زیست فضای فرودستان به همراه توانمندسازی اجتماعات آن ها برای فرارویش به پایداری است.
بررسی نیازها و ترجیحات زنان در فضای نیمه عمومی مجتمع های مسکونی بلندمرتبه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱۴۲
27 - 40
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: بررسی مفهوم سبک زندگی به عنوان مجموعه ای کامل از فعالیت ها و الگوی زندگی افراد می تواند منجر به شناخت نیازها و ترجیحات ساکنان در برنامه ریزی فضایی و طراحی محیط های مسکونی شود. با توجه به این موضوع که نیمی از جمعیت هر جامعه ای را زنان تشکیل می دهند بررسی سبک زندگی آنان از آن جهت حائز اهمیت است که می تواند بینشی را در مورد روش هایی که محیط مسکونی ممکن است بر سلامت جسمی و روانی آنها تأثیر بگذارد، ارائه دهد و به کاهش نابرابری های مبتنی بر جنسیت و بهبود کیفیت زندگی آن ها کمک کند. بااین حال بررسی رفتارهای مسکن مبتنی بر سبک زندگی زنان در ادبیات موضوع به ندرت بررسی شده است. هدف پژوهش: هدف از این پژوهش شناسایی نیازها و ترجیحات زنان در فضای نیمه عمومی مجتمع های مسکونی بلندمرتبه است که با توجه به سبک زندگی آنها تعیین می شود. روش پژوهش: مطالعه خودمردم نگاری به عنوان روش تحقیق انتخابی در پاسخ دهی به چیستی الگوی فعالیت زنان و شناخت ترجیحات آنان در محیط مسکونی در نظر گرفته شد و به منظور تحلیل داده های کیفی، متن گزارش ها کدگذاری شد و با روش تحلیل تماتیک مضامین اصلی استخراج شد. نتیجه گیری: این پژوهش نشان می دهد که محدودیت فضا در واحدهای آپارتمانی و محدودیت در زمان و مکان استفاده از فضاهای عمومی خارج از ساختمان، بسیاری از فعالیت ها را با مشکل مواجه کرده است. در نتیجه اغلب زنان به دنبال محیط مسکونی هستند که بتواند از فعالیت های اجتماعی، فراغتی و کاری آنان پشتیبانی نماید. همچنین نیاز به مدیریت اشیا در فضا، مدیریت ازدحام و شلوغی، مدیریت تردد حیوانات خانگی و برخورداری از امکانات و تدابیر امنیتی از دیگر ترجیحات زنان بوده است. در نتیجه بهره گیری از فضای نیمه عمومی برای یکپارچه سازی زندگی روزمره و امتداد سبک زندگی در بیرون از واحد شخصی در کنار نقش ارتباطی فضای نیمه عمومی می تواند کیفیت زندگی در مجتمع های مسکونی را در سطوح مختلف ارتقا دهد.
نقش رسانه ای گرافیک در هماهنگ سازی الگوی تداعیِ معانی با اشکال بیان و انواع ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
19 - 32
حوزههای تخصصی:
هماهنگ سازی بین عناصر یک بیان هنری، عامل مهمی است که می تواند در نسبت میان زبان ادبی و تصویری و تقویت نقش رسانه ای آن ها نمود یابد. در این میان، گرافیک در قالب زبان تصویری، با وام گرفتن از برخی خصوصیات ادبیات، از قبیل برقراری نسبت با اشکال بیان و انواع ادبی، قابل توجه است؛ منظور از اشکال بیان، مقوله های اقتباسی از انواع علم بیان چون مجاز، تشبیه، استعاره و کنایه می باشد و روایت تصویر نیز در انواع ادبیِ حماسی، غنایی، نمایشی و تعلیمی قابل تعبیر بوده که از جمله وجوه اشتراک بین ادبیات و گرافیک به نظر می رسد. پژوهش حاضر با هدف تبیین ویژگی های گرافیک به مثابه اثر ادبی، پرسش از چگونگی هماهنگ سازی میان فرم های کلامی و تصویری دارد. لذا به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع مکتوب و اسناد تصویری به شیوه کیفی و گزینش هدفمند، در تبیین نسبت میان گرافیک و ادبیات در هماهنگ سازیِ الگوهای تداعی معانی با اشکال بیان و انواع ادبی در قالب پوسترهای سینمایی اهتمام می ورزد. نتایج نشان می دهد که ابعاد روایی ایراد معنا در انواع ادب حماسی، غنایی، نمایشی و تعلیمی به ترتیب در هماهنگی با اشکال بیان چون الگوهای تباین، مجاورت، مشابهت و تداعی آزاد نمود یافته و گویی گرافیک به مثابه اثری ادبی لب به سخن می گشاید.
مطالعۀ تطبیقی کهن الگوی قهرمان در نگاره های شاهنامۀ داوری براساس نظریۀ ریخت شناسی پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۷
6 - 19
حوزههای تخصصی:
نقاشی در دوره قاجار مفاهیم گسترده ای دارد و یکی از این مفاهیم پرداختن به یک شخصیت اصلی با مضمون کهن الگوی قهرمان است. این امر نه تنها در نقاشی های رنگ روغن ابعاد بزرگ، بلکه در نسخه های نقاشی شده کوچک این دوره نیز قابل مشاهده است. شاهنامه داوری یکی از نسخه های شاهنامه به صورت نقاشی شده مربوط به این دوره است که کهن الگوی قهرمان در آن ملاحظه می شود. یکی از نظریه های معاصر، نظریه ریخت شناسی پراپ است که در آن، این تحلیل گر روسی به طبقه بندی اساطیر و داستان های حماسی می پردازد. فرهنگ ایرانی رابطه عمیقی با کهن الگوی قهرمان و ساختن پهلوان های اسطوره ای در ادبیات ایرانی دارد. این امر در نسخه خطی شاهنامه داوری به عنوان آخرین شاهنامه رسمی و کامل ایرانی در دوره قاجار مهم است. هدف از این پژوهش، مطالعه کهن الگوی قهرمان در نسخه خطی شاهنامه داوری مربوط به دوره قاجار است که با توجه به تغییرات این دوره، قهرمان به صورت متفاوتی نمود پیدا می کند و بررسی آن با نظریه ریخت شناسی پراپ می تواند بار معنایی جدیدی در این دوره مطرح کند. سؤال اصلی پژوهش به این شرح است که، با توجه به نظریه ریخت شناسی پراپ، کهن الگوی قهرمان در نگاره های شاهنامه داوری چگونه قابل بازتعریف و معنا است؟ روش تحقیق در این پژوهش از نوع کیفی است و به روش توصیفی- تحلیلی به مطالعه شاهنامه داوری پرداخته و با اتکابر نظریه پراپ بازتعریف کهن الگوی قهرمان به عنوان یک کهن الگوی اسطوره ای را تبیین می کند. نتایج حاصل از پژوهش به طور مشخص نشان می دهد کهن الگوی قهرمان در نسخه شاهنامه مهم است و قابل تطبیق با فرگشت گرایی و تطور در ریخت شناسی تصاویر این شاهنامه است.
سیر تحولات منظر سبز شهر تهران از نگاه خاورشناسان از عصر قاجار تا پهلوی اول (1796 الی 1931 میلادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
52 - 61
حوزههای تخصصی:
ذر آن می توان به ردپای انگاره های منظرین و فراتر از آن به افکار و ایده های یک ملت دسترسی یافت و ذهنیت مردمی را که در یک مقطع تاریخی خاص در فضای زیست ملت ی دیگ ر زندگی کرده اند، بازسازی کرد. ذهنیتی که جدا از تأثیرپذیری شخصیت نگارنده و تمایلات شخصی وی در نگاهی وسیع تر با اوضاع و شرایط فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، آموزشی و حتی تمایلات استعمارجویانه ارتباط دارد. شناخت منظر ذهنی بر مبنای تفاوت شناختی میان «من» (سفیر: معمولاً اروپایی) و «دیگری» (فرد تهرانی و یا مکان: شهر تهران) شکل می گیرد. براین اساس، این پژوهش با ذکر این سؤال که منظر سبز شهر تهران از نگاه خاورشناسان (از سال 1796 الی 1931 میلادی) چیست، به دو دسته بندی رویکرد کل نگر و رویکرد جزء نگر دست یافته است. در این دسته بندی، مشخص شد خاورشناسان از دوره فتحعلی شاه قاجار به بعد، نگاهشان به مقوله منظر سبز معطوف به اجزاست و توجه آنان به نظام کلی منظر سبز به مثابه یک کل منسجم، قابل درک و بازگویی نیست و تعداد کمی از آنها صرفاً با اشاره کردن به نظام اقلیمی تهران که منجر به زندگی کوچ نشینی می شد، گرته برداری سطحی از کل منسجم منظر سبز شهر تهران داشته اند. به نظر می رسد، توجه به جزئیات منظر سبز به جهت تجربه تجدد اروپایی شدن در تهران با توجه به نظام های کلان برون متنی اعم از قدرت های سیاسی دولت های بیگانه و یا علاقه دولت مردان ایرانی به غرب، توجه خاورشناسان را چه به صورت دستوری- حاکمیتی و چه به صورت سیاسی- فرهنگی بیش ازپیش، معطوف به جزئیات منظر کرده است.
فتورئالیسم درمقابل عکاسی: تصویرساخته های هوش مصنوعی در عصر فریب اطلاعاتی بصری
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱
67 - 81
حوزههای تخصصی:
در بهار ۲۰۲۳، ما شاهد جهشی بزرگ در افزایش دسترسی عموم مردم به تصاویر خلق شده توسط هوش مصنوعی بوده ایم. خبرساز شدن این تحول از تصاویر پاپ فرانسیس در ژاکت بلند مد روزش یا موتور سواری وی در خیابانی شلوغ، آغاز شد. جنجال مشابهی نیز درباره تصویرهای ساخته هوش مصنوعی از نحوه واکنش خبرگزاری ها به دستگیری قریب الوقوع رئیس جمهور اسبق، دونالد ترامپ، شکل گرفت. سازمان عفو بین الملل از تصاویر هوش مصنوعی استفاده کرد تا دومین سالگرد خشونت پلیس علیه معترضان در کلمبیا را خاطرنشان کند. بوریس الداگسن نیز جایزه بهترین عکس خلاقانه را از سوی رقابت جهانی عکاسی سونی، نپذیرفت و اعلام کرد که اثر او با هوش مصنوعی ساخته شده است. طولی نکشید که مردم واکنش های انتقادی نشان دادند. استفاده از هوش مصنوعی برای تولید تصاویر، با عنوان های تندی مانند جعلی، فریبنده، اخبار ساختگی و تهدیدی برای اعتبار عکاسی خطاب شد. این مقاله با هدف مداخله در این بحث بحران زا، سه گام تحلیلی ارائه می دهد: اولا، ما به مفهومی برای فتورئالیسم نیازمندیم که آن را از عکاسی تمیز دهد. دوما، ما به وجه تمایزی مفهومی برای دو کارکرد بنیادین عکاسی نیاز داریم: تصویرکردن و تشخیص دادن. علاوه بر این تمایز ابتدایی بین کارکردهای یک تصویر، این مقاله، گام سومی را جهت معرفی مفهوم ژانر کارکردگرایانه ارائه می دهد. توسط این رویکرد بینارشته ای نسبت به فتورئالیسم، عکاسی و ژانر، این سه شاخص تحلیلی، ارائه شده و مرحله به مرحله بررسی می شوند تا با تحلیل مثال هایی انضمامی و متاخر از تصاویری که در جامعه امروز با هوش مصنوعی تولید شده یا بهبود یافته اند، محل بحث واقع شوند. امروزه مباحثه همگانی بحران زا درباره تصاویر هوش مصنوعی در خدمت دموکراسی، هنر، ژورنالیسم و حتی عکاسی نیست. هدف مقاله حاضر این است که با ارائه ابزاری ساده و همزمان تحلیلی و کاربردی، در مباحثات مربوط به ارتباط میان عکاسی و فناوری های تصویری عصر حاضر و آینده، مشارکت کند.
مصیبت توسعه
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
3 - 3
حوزههای تخصصی:
قرن ۱۹ میلادی دوران اوج استعمار ملت های شرقی و افریقایی از سوی غربی ها بود که تحت عنوان توسعه و آبادی آن را ترویج می کردند. استعمار در لغت به معنای «مطالبه آبادی و عمران» است و ذاتاً دارای بار معنایی مثبت است، اما پس از آن که ملت های مستعمره نتایج عمران ادعایی استعمارگران را تجربه کردند، استعمار به واژه ای با معنای منفی تبدیل شد. آبادانی استعمارگران طوری بود که عوارض آن نصیب جامعه محلی می شد و سود آن را استعمارگران می بردند. واژه توسعه نیز همین سرنوشت را پیدا کرده است. پس از خاتمه روش کلاسیک استعمار، قدرتمندان در قالب شرکت های توسعه گر همان هدف را دنبال کردند. در قرن بیستم برنامه های توسعه به منظور آماده سازی کشورهای ضعیف برای مصرف کالاهای غربی در دستور قرار گرفت. میل فزاینده به سودجویی از منابع خام به تولید انواع آلودگی و مصرف بی رویه منابع بین نسلی انجامید. دنیای غرب که خود مولد توسعه نامتوازن و بروز خسارت های پی درپی به جامعه و محیط بود، از نیمه قرن بیستم با تبیین شروط دقیق تر برای توسعه تلاش کرد از آسیب های زیست محیطی برنامه های توسعه بکاهد و تدریجاً با تعریف جدید از توسعه نابسامانی های اجتماعی و فرهنگی آن را نیز مورد توجه قرار دهد. یک قرن پیش، ایران با کودتای رضاخان دچار دولت مدرنی شد که دستور کار آن توسعه بود. این اتفاق با کشف نفت و اهمیت ویژه موقعیت ژئوپولیتیک ایران در رقابت های دو قطب امریکا و شوروی مقارن شد. فارغ از جزئیات، برنامه های توسعه ایران در چهار دوره پهلوی اول، حکومت ملی (سال های 1320 تا 1332 شمسی)، پهلوی دوم و جمهوری اسلامی با خصوصیات مشابه دنبال شدند. علت این امر را علی رغم تفاوت بارز نگرش سیاسی در دوره های مذکور می توان در ابهام مفهوم توسعه دانست. توسعه امری مطلق تلقی می شود که پرداختن به آن با هر شیوه موجه است. طی دوران مذکور برنامه های مختلف توسعه عمرانی و اقتصادی آمرانه با مستشاری غربی ها یا در قالب برنامه های توسعه اقتصادی-اجتماعی تهیه و اجرا شد. اینک که یک قرن از شیوع این نگاه به توسعه می گذرد، مصائب آن آن قدر آشکار شده که افکار عمومی را به مطالبه تغییر در توسعه وا داشته است.از دهه ۶۰ میلادی توسعه پایدار پرچمدار گونه مطلوب توسعه به مثابه گونه ای نویافته گردید. روند اصلاح مفهوم توسعه با تمرکز بر ویژگی های حیات و بقای مادی انسان و محیط دستاوردهای مطلوبی داشته است. در دو دهه اخیر نیز با طرح رویکردهای اجتماعی و فرهنگی به توسعه تلاش شده تا تفسیر جامع تری از مفهوم توسعه پایدار ایجاد شود. شیوه دستیابی به هدف در این مسیر، تولید اسناد الحاقی و انضمامی است. یعنی کمبودهای متدولوژی توسعه را از طریق پیوست های جداگانه تأمین می کنند. این شیوه ای است که در مقررات فعلی ایران نیز برای طرح های عمرانی تحت عنوان پیوست های زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی انجام می شود. این تلاش تأثیر اندکی در کم کردن آسیب های توسعه در ایران داشته و مصائب توسعه در مقیاس های مغفول همچنان برقرار است، زیرا جهت گیری پیوست های مذکور تنها ناظر به مؤلفه هایی است که مستقیماً موضوعات بخشی پیوست ها را مد نظر قرار می دهد و همچنان از کل نگری دور مانده است. توسعه بخشی، سرزمین را که بستر آن است، دارای پاره هایی مستقل و فاقد کلیت می شناسد. از این روست که محیط زیست در این رویکرد معادل عرصه بیولوژیک، وجه اجتماعی معادل شاخص های منتخب و بُعد فرهنگی مساوی نمادهای تمدنی است.این که در سراسر کشور می توان طرح های توسعه ای را یافت که در بُعد اقتصادی پروژه موفقی شناخته شود اما آثار پیرامونی آن بر سرزمین و جامعه انسانی پروژه را زیان ده بسازد، حاکی از تداوم گونه اولیه توسعه در ایران است. این ها طرح های زیان دهی هستند که در پناه ناشناخته ماندن ارتباط مصائب جامعه محلی با برنامه توسعه می توانند به حیات خود ادامه دهند. کمپ B در بندر امام خمینی(ره)، محله ای بازمانده از زمان تأسیس پتروشیمی ماهشهر در پنجاه سال قبل است که محل اسکان کارگران ژاپنی بوده و طی چند مرحله با اسکان جنگ زدگان و مهاجرانی از دیگر شهرها قلب تاریخی سربندر (بخش مسکونی بندر امام) را شکل داده است. این ناحیه در زمانی که سربندر جز زمین بایر چیزی نبود، محل زندگی بود. امروزه درحالی که بقیه نواحی استانداردهای متوسطی از حیث سکونت دارند، سربندر به دلیل بلاتکلیفی تحمیلی در موضوع مالکیت زمین، در عداد عقب مانده ترین مناطق مسکونی کشور شمرده می شود؛ بدون هر گونه زیرساخت متعارف که تأمین آن بر عهده حاکمیت است، با خیابان هایی عریض و خارج از مقیاس که مناسب تردد ماشین های سنگین پتروشیمی است. تفسیر رفتار پنجاه ساله با کمپ B حاکی از آن است که این محله نه برای زندگی انسان که برای استقرار (و نه اسکان) خدمه پتروشیمی ساخته شده؛ ساکنان در حکم کالایی هستند که متناسب با منافع ارباب (پتروشیمی) با آن ها رفتار می شود؛ مشابه رفتاری که با سایر ملزومات و اجناس این پروژه عظیم می شود. در این رویکرد مصلحت کالا (در اینجا، ساکنان) موضوعیت ندارد، بلکه منافع مالکانه است که تعیین کننده میزان خدمات قابل ارائه به آن هاست. می توان گفت که ساکنان و بخش های بزرگی از دیگر ذی نفعان در روند شکل گیری و فعالیت پروژه توسعه نقش منفعل و تبعی (ابژکتیو) دارند و حقوق و استقلال آن ها که نقش فعال و سوژه گی آن ها را تبیین می کند در رده دوم است.اخیراً و طی یک برنامه دیگر توسعه، در لوای حمایت از محرومان ساکن کمپ B، بنیاد مسکن در فرایندی یکسویه، مرکزنشینانه و بی دغدغه ذی نفعان دست به ابتکاری برای نوسازی محله زده که زحمت مضاعف بر ساکنان تحمیل کرده است. کپرهای گروهی را تحت عنوان درجاسازی و گروهی دیگر را در قبال زمین معوض تخریب کرده و با اعمال طرحی نامنطبق با شرایط زمینه، پروژه بزرگی را کلید زده که نه خود و نه ساکنان قادر به تکمیل آن نیستند. شرایط جدید محله به مراتب از حلبی آبادی که خود طی سالیان برپا کرده بودند اسفناک تر است. چنان که نگین بوجانی در عکس روی جلد نمایش داده، کپر جدید محله، سرپناهی سست تر از گذشته است که در خراب آباد توسعه و جبر اسکلت بتنی تیپ، نصیب او شده است. این شهروند مظلوم نه تنها همسایگان خود را از دست داده، بلکه ناگزیر است تا مدت های طولانی که از عمر او بیشتر خواهد بود در خانه ای که برای همیشه، موقت خوانده می شود زندگی کند. در بستری موقت که هیچ زیرساختی کامل نیست. نوعی مرگ تدریجی که فتوای برنامه توسعه است. اصلاح مفاسد متعارف توسعه با شیوه انضمامی ممکن نیست. لازم است موضوع توسعه یک مقوله واحد باشد و از نامیدن پروژه های بخشی تحت عنوان توسعه خودداری شود. «مکان» رآمده از وحدت جغرافیا با تمدن بالیده در آن، که سرزمین نامیده می شود، می تواند موضوع توسعه باشد. در این صورت پروژه های بخشی، اقداماتی از فرایند کلان و واحد توسعه محسوب خواهند شد که حفظ منافع سرزمین، معیار درستی آن ها قرار می گیرد.
هنر، آینه ای برای رصد هویت: گفت وگوی جهانبخش امیربیگی با زهرا حبیبی خسروشاهی
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱
82 - 86
حوزههای تخصصی:
زهرا حبیبی خسروشاهی از هنرمندان معاصر است که در آثارش مرز میان فرم و مفهوم، بدن و ذهن، روایت و سکوت را با استفاده از آثار هنری بازی مآبانه به چالش می کشد. نمایشگاه اخیر او، مجموعه ای از حجم ، چاپ و ویدیو بود که در فضایی میان بازی و بازنمایی، نگاهی رادیکال به هویت، بدن، تکرار و نظارت داشت. در این گفت وگو، از خلال چند قطعه کلیدی از نمایشگاه او، وارد فضای ذهنی اش شدیم تا نگاهی عمیق تر به دغدغه های پنهان و پیدای این هنرمند داشته باشیم.
تحلیل چیدمان های شیرین عابدینی راد در گفتمان فضا از محیط تا زمینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۱۴۴
49 - 60
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تحولات اخیر در هنر چیدمان، مفهوم فضا را از یک بستر صرفاً نمایشگر به عنصری پویا و تعاملی تغییر داده است. در این میان، آثار شیرین عابدینی راد با استفاده از آینه و بازتاب، رویکردی نوین در بازتعریف فضا ارائه می دهند. بااین حال، نحوه تأثیر این عناصر بر درک فضا و مشارکت مخاطب کمتر بررسی شده است. این پژوهش با هدف پرکردن این خلأ پژوهشی، به بررسی نقش آینه و بازتاب در چیدمان های شیرین عابدینی راد پرداخته و تأثیر آن را بر دگرگونی مفهوم فضا، تعامل مخاطب و شکل گیری معنا تحلیل می کند.هدف پژوهش: بررسی نقش آینه و بازتاب در چیدمان های شیرین عابدینی راد و تحلیل تأثیر آن بر دگرگونی مفهوم فضا، تعامل مخاطب و شکل گیری معنا است. این بررسی با تکیه بر نظریه های هنری کاپرو، لیخت، سلانت و جانستون و در نظر گرفتن بستر اجتماعی و نقدهای نهادی انجام می شود.روش پژوهش: توصیفی-تحلیلی بوده و با استفاده از منابع کتابخانه ای، مشاهده مستقیم و تحلیل آثار منتخب عابدینی راد انجام شده است. در این تحقیق، از نظریه های هنری کاپرو، لیخت، سلانت و جانستون به عنوان چارچوب نظری برای بررسی تعامل میان فضا، نور و آینه بهره گرفته شده و تحلیل نقدهای نهادی و بستر اجتماعی هنر نیز در نظر گرفته شده است.نتیجه گیری: پژوهش نشان می دهد که استفاده از آینه در این چیدمان ها، نه تنها مرزهای فیزیکی و ادراکی فضا را دگرگون ساخته، بلکه مخاطب را از یک نظاره گر منفعل به عنصری فعال در فرایند درک و تفسیر اثر تبدیل کرده است. براساس نظریات کاپرو درباره مشارکت مخاطب و دیدگاه لیخت درخصوص پویایی فضا، می توان نتیجه گرفت که آثار عابدینی راد، فضا را از یک بستر ایستا به محیطی سیال و چندلایه تبدیل می کنند. این ویژگی، علاوه بر ایجاد تجربه ای تعاملی، بستری برای نقد ساختارهای اجتماعی و نهادی نیز فراهم می آورد.
تحلیل شکل گیری هویت و ساختارهای اجتماعی در انیمیشن های «روح» (2020) و «پینوکیوی گیرمو دل تورو» (2022)، براساس مفهوم هابیتوس پیر بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
125-141
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی چگونگی شکل گیری هویت و ساختارهای اجتماعی در انیمیشن های «روح» (2020) و «پینوکیوی گیرمو دل تورو» (2022) از طریق مفهوم هابیتوس پیر بوردیو می پردازد. هدف، تجزیه و تحلیل این مسئله است که چگونه هابیتوس شخصیت ها بر رفتارها و رشد هویت آن ها در زمینه های روایی مربوطه شان تأثیر می گذارد؛ آن هم با تمرکز بر نحوه تعامل گرایش های درونی و ساختارهای اجتماعی. این پژوهش با استفاده از رویکرد تطبیقی کیفی، نظریه های بوردیو درباره هابیتوس، سرمایه و زمینه های اجتماعی را برای بررسی صحنه های کلیدی، رشد شخصیت و عناصر روایی در هر دو انیمیشن به کار می گیرد. داده ها از طریق مشاهده دقیق تحول و تعامل شخصیت ها جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل مقاله نشان می دهد که در «روح»، هابیتوس جو گاردنر در ابتدا به دلیل پیشینه اجتماعی-اقتصادی و انتظارات خانوادگی او محدود می شود، اما در طول سفر وجودی اش تکامل می یابد و منعکس کننده تغییر تمرکز از موفقیت حرفه ای به قدردانی از لحظات روزمره است. در مقابل، پینوکیو نشان می دهد که هابیتوس پینوکیو توسط فشارهای خارجی، از جمله کنترل اقتدارگرایانه و استثمار اقتصادی شکل می گیرد و منجر به دگرگونی ناشی از چالش های اخلاقی و اجتماعی می شود. «روح» کاوش پیچیده ای از هابیتوس در یک محیط معاصر را نشان می دهد که بر رشد شخصی و تفسیر مجدد سرمایه فرهنگی تأکید دارد. برعکس، «پینوکیو» بینش هایی درباره اینکه چگونه هنجارهای اجتماعی و سرمایه اقتصادی بر هویت در چارچوبی تاریخی تأثیر می گذارد، ارائه می دهد. در مقام تطبیق و مقایسه، «روح» توفیق بیشتری در انتقال سیالیت و پیچیدگی مفهوم هابیتوس دارد و تصویری دقیق از چگونگی شکل گیری هویت توسط سرمایه فرهنگی و تجربیات شخصی ارائه می دهد. این مطالعه در فهم نظری هابیتوس در سینمای انیمیشن مشارکت می کند و راه هایی را برای تحقیقات بیشتر در رسانه ها و ژانرهای مختلف فراهم می آورد.
واکاوی اثربخشی آسایش حرارتی در مطلوبیت شکل گیری قلمرو فضایی (مطالعه موردی: پیاده راه صف (سپه سالار) تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱۴۳
53 - 72
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: انسان ها موجوداتی منزوی نیستند و همواره با محیط اطراف خود در ارتباط اند. آن ها، چه به صورت فردی و چه اجتماعی، فضایی برای خود طلب می کنند و مرزهایی تعریف می نمایند تا به حالت مطلوبی از این مفهوم دست یابند. می توان ادعا کرد که قلمرو نقش اساسی در زندگی انسان دارد و این امکان را فراهم می آورد تا انسان فضای اطراف خود را س اماندهی کرده و به آن هویت فردی یا جمعی ببخشد. تأمین ابعاد قلمرو در فضا نخسین گام در هویت بخشی به فضا و مکانمندی آن به شمار می آید. دستیابی به مطلوبیت در مفهوم ذهنی قلمرو، در گرو شفاف سازی شاخص های شکل گیری آن است که می توان برمبنای مفاهیمی از سوی نظریه پردازان، آن را تعمیم داد. فقدان آسایش حرارتی به عنوان یکی از عوامل شکل گیری قلمرو فضایی، باعث ایجاد حس ازدحام در فرد می شود. باتوجه به حداقل امکان شخصی سازی فضا توسط کاربر در فضاهای عمومی، این پژوهش فضای عمومی را به عنوان بستر مطالعه ی موردی انتخاب کرده است تا اثر بخشی آسایش حرارتی در قلمروهای فضایی آن بررسی شود. هدف پژوهش: هدف از این پژوهش، آزمون فرضیه ای است که در پی واکابی شاخص آسایش حرارتی در مطلوبیت شکل گیری قلمروفضایی، به عنوان پیش فرضی برای شکل گیری قلمرو انسانی است. همچنین، بررسی ارزش های پنهان شاخص های مؤثر در شکل گیری قلمرو در بستر مطالعه موردی، از دیگر اهداف این تحقیق به شمار می آید.روش پژوهش: پژوهش حاضر، از نظر هدف دارای ماهیتی کاربردی مبتنی بر راهبردی استقرایی است و از نظر روش، رویکردی ترکیبی دارد. الگوی نظری و شاخص های شکل گیری، از طریق جمع آوری داده ها و مرور ادبیات موضوع با رویکرد کیفی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای استخراج شده اند. با شبیه سازی آسایش حرارتی مطالعه موردی تمرکز بر شاخص UTCI، محدوه های آسایش حرارتی در قلمروهای طراحی شده ارائه شده اند. برای پاسخ به این پرسش که آیا انسان از محدوده های فاقد آسایش حرارتی به عنوان قلمرو مطلوب استفاده می کند، از روش ردیابی مستقیم و نمونه گیری اشباع با قیاس تطبیقی استفاده شده است. نتایج نشان داد برخی از محدوده ها با توجه به عدم آسایش حرارتی، مورد استفاده کاربران قرار گرفته اند. در این مرحله از پژوهش به نتایج بسنده نکرده و در جهت کشف اهمیت و ارزش پنهان شاخص های شکل گیری قلمرو به روش آزمون T تک نمونه ای و همچنین در جهت دخالت جنسیت و بررسی افتراق ایشان از روش آزمون T دو گروه مستقل استفاده شد.نتیجه گیری: برخلاف فرض پژوهش، گام های پژوهش حاکی از آن بود که قلمروهای مطلوب آزمودنی ها در بستر مطالعه موردی فاقد آسایش حرارتی است. روش آزمون T در جهت کشف اهمیت و ارزش پنهان شاخص های شکل گیری به تفاوت تمایل زنان و مردان در اهمیت شاخص های شکل گیری قلمرو فضایی مطلوب اشاره دارد.
تحلیل تطبیقی الگوهای بومی و طراحی معاصر در مسکن برون گرای ساری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
۱۵۲-۱۳۱
حوزههای تخصصی:
اهداف: این پژوهش با توجه به اهمیت حفظ هویت معماری بومی در طراحی معاصر، به بررسی تطبیقی الگوهای بومی و طراحی معاصر در مسکن برون گرای شهر ساری می پردازد. هدف اصلی، شناسایی میزان تاثیرپذیری طراحی معاصر از معماری بومی و تحلیل معیارهایی همچون سازگاری اقلیمی، نورگیری طبیعی، استفاده از مصالح بومی، بهره گیری از فناوری های نوین و کاربردپذیری در طراحی مدرن است. بررسی چگونگی تطبیق این معیارها با نیازهای امروزی و الزامات زیست محیطی، از دیگر اهداف پژوهش محسوب می شود. روش ها: پژوهش حاضر از روش تحلیلی-مقایسه ای بهره گرفته و معیارهای کلیدی معماری بومی و معاصر را از طریق مطالعات میدانی، بررسی نمونه های موردی و تحلیل سلسله مراتبی (AHP) ارزیابی کرده است. داده ها از طریق مقایسه تطبیقی، بررسی نمونه های منتخب و وزن دهی شاخص ها تحلیل شده اند تا میزان تاثیرپذیری طراحی معاصر از الگوهای بومی مشخص شود. یافته ها: نتایج نشان می دهد که معماری بومی در معیارهایی مانند سازگاری اقلیمی، استفاده از مصالح بومی و حفظ هویت فرهنگی امتیاز بالاتری دارد، درحالی که معماری معاصر بیشتر بر انعطاف پذیری فضایی، نوآوری در فرم و عملکرد، و کاربردپذیری تاکید دارد. ترکیب این دو رویکرد می تواند به بهینه سازی مصرف انرژی، افزایش کیفیت آسایش، ارتقای پایداری مسکن و خلق فضاهای هماهنگ با فرهنگ بومی منجر شود. نتیجه گیری: معماری معاصر می تواند با الهام از اصول معماری بومی و بهره گیری از فناوری های نوین، طراحی پایدارتر و هماهنگ تری با شرایط اقلیمی و فرهنگی ایجاد کند. پیشنهاد می شود در طراحی مسکن های معاصر، بهره گیری از نور طبیعی، تهویه مناسب، استفاده بهینه از انرژی، مصالح بومی و حفظ هویت فرهنگی به عنوان اولویت های طراحی در نظر گرفته شوند.