فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۲۱ تا ۲٬۲۴۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
از آنجایی که دریافت روشنایی طبیعی در مکان های مختلف با توجه به مسیر حرکت خورشید و شرایط مختلف آسمان در طول روز، فصل و سال متمایز است، می توان با استفاده از نمای کینتیک میزان روشنایی طبیعی در فضای داخل را متعادل و بهینه کرد. از این رو پژوهش حاضر بهره گیری از روشنایی طبیعی را با استفاده از دو نمای کینتیک با الگوی هندسی مثلثی همسان و الگوهای حرکتی تاشو و چرخش ناهمسان در جداره جنوبی یک ساختمان اداری در تهران بررسی می کند. با ارزیابی شاخص روشنایی در دو نمای کینتیک می توان دریافت که الگوی حرکتی نما چه تاثیری در روشنایی یک فضای اداری دارد. به منظور ارزیابی دریافت نور روز، شاخص های نور روز پویا و دو الگوی حرکتی نمای کینتیک با استفاده از روش کمی و ابزار شبیه سازی گرسهاپر و پلاگین هانیبی پلاس نسخه 06 و لیدی باگ البیتی نسخه 1.5.0مورد سنجش قرار گرفته اند. نتایج حاصل از شبیه سازی با استفاده از روش مطالعه تطبیقی موردبررسی و تحلیل قرارگرفته است. در این پژوهش ابتدا به معرفی نمای کینتیک و ساختارهای حرکتی نما، سپس شاخص های روشنایی نور روز و مقدار روشنایی مورد نیاز یک فضای اداری پرداخته شده است. با توجه به داده های موجود دو نمای برگرفته از برج البحر با الگوی حرکتی تاشو و دیوار کاپرا با الگوی حرکتی چرخشی مورد شبیه سازی قرارگرفته است. در نهایت نتایج شبیه سازی مورد مقایسه و تحلیل قرار گرفته و متناسب با داده ها پارامترهای متغیر برای بهبود وضعیت روشنایی در نظر گرفته شده است. در مقایسه نتایج نما، الگوی حرکتی تاشو مشخص شد که در هر سه ماه تیر، فروردین و دی احتمال خیرگی و عدم آسایش بصری در فضا ایجاد شده است همچنین در ساعت 12 ظهر ماه های تیر و فروردین با نور کم در فضا مواجه است. اما نما با الگوی حرکتی چرخشی فقط با مسئله نور کم در فضا مواجه است. که این مقادیر در هر دو نما با تغییر پارامترها برطرف شده است. در نتیجه ی پارامترهای متغیر در درجه اول تغییر زاویه نما یا میزان گشودگی آن با عملکرد نما با موقعیت خورشید از اهمیت بیشتری نسبت به ضریب انعکاس سطوح و انتقال بصری شیشه برخوردار هستند، در نهایت الگوی حرکتی چرخشی نسبت به الگوی حرکتی تاشو در پاسخگویی به روشنایی طبیعی عملکرد بهتری دارد.
ویژگی های محیطی موثر بر تحرک و فعالیت فیزیکی کودکان در محله از نگاه آنان؛ نمونه مورد مطالعه: شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۹
3 - 16
حوزههای تخصصی:
باوجود نقش معنادار تحرک و فعالیت فیزیکی کودکان در سلامت و بهزیستی آنان، این نوع فعالیت ها در همسایگی ها و محلات مسکونی رو به کاهش است. یکی از راه های جبران این مسئله، تقویت آن دسته از ویژگی های محیطی مورد نظر کودکان است که آنان را به تحرک و فعالیت فیزیکی در محله هایشان ترغیب می کنند. بدین منظور، این پژوهش نظرات 450 کودک نُه تا 13 سال (8/43 درصد دختر و 2/56 درصد پسر) را درباره مجموعه ای از این ویژگی ها در شهر مشهد جمع آوری کرده است. در نهایت پاسخ های کودکان به کمک تحلیل عامل اکتشافی دسته بندی و در قالب یک مدل توسعه یافت. این مدل نشان می دهد که تحرک و فعالیت فیزیکی کودکان در محله هایشان می تواند متأثر از هفت عامل زیر باشد: 1) اجازه والدین برای حضور بیرون از خانه، 2) مسیر پیاده امن و لذت بخش به ویژه از خانه به مدرسه و برعکس، 3) امنیت اجتماعی به کمک فضاهای شاد و اجتماع پذیر، 4) قابلیت های محیطی قابل استفاده در شب و روز، 5) خوانایی به کمک مغازه ها در تراز همکف درکنار ساختمان های نشانه ای، 6) محیط متنوع و طبیعی برای کاوشگری و ماجراجویی و 7) ایمنی هنگام حرکت در فضا و بازی با وسایل. نکته مشترک این هفت عامل، تقاضای مکرر برای انجام فعالیت های بازی وار حین فعالیت فیزیکی (تفریح، شادابی و بازی با دوستان) بود. سیاست گذاران حوزه سلامت و برنامه ریزان و طراحان شهری زمانی می توانند به خلق یک محله حامی تحرک و فعالیت فیزیکی کودکان نزدیک شوند که شرایط لذت بخشی را برای حضور و فعالیت مستقل آنان در فضاهای باز آن محله فراهم کنند.
بررسی تأثیر فضای نیمه باز و سطوح بازشو در تناسبات بصری و زیبایی شناسی گونه های مختلف خانه های بومی گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۱)
276 - 291
حوزههای تخصصی:
معماری بومی گیلان مجموعه ای از الگوهای متنوعی ست که با توجه به نیازهای ساکنین، آسایش حرارتی و اقلیم شکل گرفته است. در این معماری، سطوح بازشو و فضاهای نیمه باز از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و تا حد زیادی بر تنوع گونه های آن تأثیر گذاشته است. به نظر می رسد به جز مسائل اقلیمی، این عناصر بر تناسبات و زیبایی شناسی مسکن بومی گیلان تأثیرگذار بوده اند. در این مقاله، به بررسی ارتباط بین این عناصر با تناسبات بصری و زیبایی شناسی از دید متخصصان در الگو خانه های گیلان مبتنی بر سه تقسیم بندی اقلیمی متفاوت شامل جلگه، کوهستان- کوهپایه و ساحلی می پردازیم. تناسبات به وسیله تحلیل سیستم های تناسباتی، مدول پایه، چندگانه و تناسبات طلائی و زیبایی شناسی براساس پنج متغیر تعادل، زیبایی، شفافیت، یکنواختی و وحدت، مورد بررسی قرارمی گیرد. یافته های تحقیق نشان می دهد که نمونه های اقلیم کوهستانی-کوهپایه ای بالاترین امتیاز را ازنظر متغیرهای زیبایی شناسی و همچنین سیستم ارزیابی تناسبات کسب کرده است. همچنین خانه های منتخب هر دسته بندی شامل خانه مرادی (بخش جلگه)، بهزادی (بخش کوهپایه) و خانه موسوی (بخش ساحلی) است که هر دو امتیاز ارزیابی را کسب کرده اند.
ارایه مدل مفهومی توسعه شهری دانش بنیان به منظور برنامه ریزی و مطلوبیت بخشی شهرهای آینده: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول سه دهه گذشته، دانش ، خلاقیت و اطلاعات بیشترین تأثیر را بر توسعه شهرها گذاشته اند. به گونه ای که راهبردهای توسعه دانش بنیان نقش مهمی در حمایت از توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی محلی شهرها ایفا می کنند. بر همین اساس، شهرها برای جذب و حفظ صنایع و کارکنان دانش بر، راهبردهای مختلفی را اتخاذ می نمایند. هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل مفهومی توسعه و تحقق پذیری شهر دانش بنیان جهت کاربست آن برای برنامه ریزی و مطلوبیت بخشی به شهرهای آینده کشور می باشد. پژوهش حاضر از نوع بنیادی و از لحاظ هدف، اکتشافی است. پارادایم حاکم بر این پژوهش، تفسیرگرایی است. رویکرد پژوهش، کیفی و روش شناسی آن، نمونه کاوی می باشد. از مطالعات اسنادی و کتابخانه ای برای گردآوری داده ها استفاده شده است. جامعه آماری شامل پژوهش هایی است که از سال 2005 تا 2023 در حوزه شهر دانش بنیان انجام شده است. از روش مرور سیستماتیک ادبیات برای تحلیل داده ها استفاده شده که دارای پنج مرحله متشکل از تعریف، جست و جو، انتخاب، تحلیل و سنتز می باشد. بر اساس نتایج، بیش از 60 درصد منابع پژوهش مربوط به 10 سال اخیر(2013-2023) بوده اند. سهم مقاله ها، کتاب و پایان نامه ها از منابع پزوهش، به ترتیب برابر با 83 درصد، 10 درصد و 7 درصد می باشد. نتایج حاصل از کدگذاری باز نشان دهنده آن است که 96 کد برای توسعه و تحقق پذیری شهر دانش بنیان وجود دارد. این کدها در نه مفهوم (عوامل سیاسی-قانونی، برنامه ریزی استراتژیک، رویکرد، پیشران های توسعه دانش بنیان، شاخص های کارکردی، پایه علمی، ابعاد، بستر جغرافیایی- کالبدی و مجموعه های سیاست گذاری و راهبردی) و شش کد محوری(شرایط علّی، شرایط زمینه ای، مقوله محوری، شرایط مداخله گر(میانجی)، پیامدها و راهبردها) طبقه بندی شده اند. در نتیجه، مدل نظری توسعه شهری دانش بنیان منوط به وجود شرایط علّی، زمینه ای، مداخله گر، مقوله محوری، پیامدها و راهبردها است.
بازتاب تصاویر زنان در قالی های تصویری دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
111 - 129
حوزههای تخصصی:
تصویرگرایی در قالی ایرانی به صورت یک جریان عمده از دوره قاجار آغاز شد. گسترش روابط با غرب، رواج عکاسی و چاپ سنگی از عوامل تأثیرگذار در بازنمایی تصاویر اشخاص در قالی ها هستند. در کنار گروه های مختلفِ نخبگان اجتماعی و سیاسی، بازنمایی تصاویر زنان بر گستره قالی ها با معیارهای تصویرسازی غربی پدیده ای بود که نخستین بار در تاریخ قالی بافی ایران دیده می شد. مسئله اصلی پژوهش حاضر ناشناخته بودن ابعاد کمی و کیفی بازنمایی تصاویر زنان در قالی های دوره قاجار هست. هدف از پژوهش نخست تأکید بر اهمیت مطالعه قالی های حاوی تصاویر زنان به عنوان وجهی از هنرهای صناعی بازتاب دهنده جامعه ایران دوره و سپس شناخت ابعاد کمی و کیفی این قالی ها در جغرافیای قالی ایران هست. سؤالات پژوهش عبارتند از: 1-جغرافیای تولید قالی های حاوی تصاویر زنان در عصر قاجار شامل چه مناطقی بود؟ 2-سبک تصویرسازی و هویت تصاویر زنان بازنمایی شده در قالی های دوره قاجار چگونه است؟ روش تحقیق به شیوه توصیفی تحلیلی بوده است و در این راستا با استفاده از منابع کتابخانه ای و الکترونیکی تعداد 11نمونه از قالی های حاوی تصاویر زنان از دوره قاجار شناسایی و مورد مطالعه واقع شدند. نتایج نشان دادند: الف)ظهور تصاویر زنان بر روی قالی های دوره قاجار پیامد وقوع تغییرات گسترده در هنجارهای اجتماعی دوره قاجار بوده است. ب)اکثر قالی های قاجارِ حاوی تصاویر زنان، در استان کرمان بافته شده اند. ج)تصاویر بافته شده زنان، به لحاظ هویتی در دو گروه اصلی زنان فرنگی و زنان ایرانی قابل دسته بندی و مطالعه هستند. نمونه های فرنگی بازآفرینی یک تصویر جا افتاده و رواج یافته در جامعه غربی هستند که با اقتباس از دیگر رسانه ها همچون چاپ سنگی، عکاسی، کارت پستال ها و تابلوهای نقاشی بافته شده اند. در مقابل، نمونه های ایرانی خیالی نگارانه و بدون ارجاع به شخصیت حقیقی بوده و با الهام از داستان های غنی ادبیات ایرانی تصویرسازی و بافته شده اند.
مطالعه تطبیقی چهره و پوشش نگاره های مانوی بر نقاشی صدر اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال یازدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
19 - 34
حوزههای تخصصی:
در نقاشی های مانوی حضور و نقش انسان بسیار پررنگ است. مانویان در طراحی چهره های انسانی روش و اصول خاصی داشتند؛ هنرمند مانوی با وام گیری از چهره های سرزمین ها و ملل مختلف و ادغام آن با تخیلات ذهن خود سعی کرده تا چهره های متفاوت و با شیوه های اجرایی متباین خلق کند. در نقاشی های صدر اسلام نیز مانند نقاشی مانوی انسان ها حضوری فعال دارند و نگارگران در ترسیم چهره های انسانی راه و روش مانویان را ادامه دادند، هرچند تغییراتی در چهره نگاری صدر اسلام رخ داده، اما شکل کلی و مشخصه های اجزای صورت و در برخی موارد پوشش پیکره ها همانند سبک هنر مانوی است. مقاله حاضر درصدد پاسخ به این پرسش ها است: چهره نگاری مانوی متأثر از چهره های کدام سرزمین ها و ملل است و چه ویژگی هایی دارد؟ دلیل ترسیم چهره های یکسان و شبیه به هم در نگاره های مانوی چه بوده است؟ چه ویژگی هایی از چهره و پوشش نگاره های مانوی در نقاشی صدر اسلام دیده می شود؟ هدف از انجام این تحقیق مطالعه ویژگی های چهره و پوشش نگاره های مانوی و بررسی شباهت ها و تفاوت های آن با دوره عباسی (مکتب بغداد)، سامانی، غزنوی و سلجوقی است. این تحقیق با بهره گیری از مطالعه کتابخانه ای-اسنادی و به شیوه توصیفی-تحلیلی و با رویکردی تطبیقی انجام شده است. این مقاله بدین جهت حائز اهمیت است که از جهت سبک شناسی هنر نگارگری مباحث و دعاوی جدیدی را در ریشه یابی هنر نگارگری و چهره پردازی هنر صدر اسلام (دوره عباسی (مکتب بغداد)، سامانی، غزنوی و سلجوقی) مطرح می کند و این پژوهش درصدد اثبات این فرضیه است که نقاشی صدر اسلام قویاً و به طور قابل ملاحظه ای از نقاشی سبک چهره نگاری مانویان تأثیر پذیرفته است. نتایج تحصیل شده حاکی از آن است که مشخصاتی چون ترسیم چهره های یکسان، زاویه سازی سه رخ و شکل بیضی صورت، عدم سایه گذاری و حجم پردازی، چشمان ریز و کشیده، ابروان خطی شکل و با خمیدگی کم، دهان کوچک و لب های غنچه، بینی به شکل خطی صاف و یا قوس دار و موهای آرایش یافته بر روی پیشانی از مشخصه های اصلی چهره نگاری مانوی بوده که در چهره نگاری دوره های صدر اسلام نیز به کار رفته است.
استخراج شاخصه های علمی طراحی؛ رهیافتی نظری بر نسبت دیزاین با دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
5 - 15
حوزههای تخصصی:
تلاش های بسیاری تاکنون برای روشن ساختن ارتباط طراحی و علم صورت گرفته، اما امروزه ارتباط آنها گاها در هاله ای از ابهام قرار می گیرد. بنابراین پرداختن به این مسئله می تواند خلاء موجود دراین راستا را تا حدودی پرنماید. پژوهش حاضر با هدف ابهام زدایی از ارتباط طراحی و علم و بیان شاخص ترین ویژگی های طراحی به روش توصیفی تحلیلی با استفاده از نظریه داده بنیاد صورت پذیرفته که به لحاظ رویکرد کیفی بوده و روش گردآوری اطلاعات اسنادی (کتابخانه ای) می باشد. نتایج حاصل از این پژوهش بدین صورت می باشد که به شیوه کدگذاری باز 51 ویژگی طراحی استخراج گشته، با کدگذاری محوری در 13حوزه مطالعاتی، جایگاه هر یک از این ویژگی ها بررسی شده و با کدگذاری انتخابی برای کشف روابط بین آنها، تمامی ویژگی ها براساس شباهت و حوزه مطالعاتی آنها در سه گروه شناخت شناسی، ماهیت و دانش طراحی دسته بندی شده اند. پس از مراحل کدگذاری این تئوری ارائه می گردد که نیمی از شاخص ترین ویژگی های طراحی در حوزه دانش طراحی قرار دارند که دربردارنده سه واژه مطرح شده توسط کراس با نام های طراحی علمی، علم طراحی و مطالعات طراحی، به اضافه دو واژه رویکرد طراحی و تحقیقات طراحی می باشد و این موضوع نشان دهنده اهمیت مطالعه در حوزه دانش طراحی و ارتباط عمیق طراحی و علم دارد.
Intricacy of Architectural Design Process as a Heterogeneous Network(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۳, Issue ۲ - Serial Number ۴۸, Spring ۲۰۲۳
15 - 26
حوزههای تخصصی:
Architectural design has grown alongside the expansion of digitalism's aspects, and design initiatives are the product of several collaborations, interactions, and nodes. Focusing on an architectural competition as a case s tudy, this article demons trates how the architectural design process works by highlighting the characteris tics of a network produced by the assemblage between heterogeneous nodes. These assemblages could modify every design phase and outcome according to their s trengths and weaknesses. Therefore, the socio-technical aspect of the design process is used to demons trate the reciprocal relationship between nodes as humans and nonhumans. This paper uses a qualitative approach by using the methodological aspect of actor-network theory to map the intricacies of the design process from three independent narrations to give complementary components to form the design process's multiplex network. Thus, the s tudy proposes a paradigm for exhibiting and grasping the complex data network in architectural design and boos ting the value of unseen data that may significantly impact outcomes.
بررسی تحلیلی مکتب نقاشی زندیه و قاجاریه
حوزههای تخصصی:
مکتب نقاشی زند وقاجار یا به اصطلاح درست تر «پیکرنگاری درباری» به آثار نقاشی اطلاق می شود که در دوره زندیه آغاز شد و تا دوره قاجار ناصری نیز ادامه پیدا کرد. این شیوه بیشتر از تلفیق ویژگی های هنرنقاشی سنتی ایرانی با عناصر و شیوه های از نقاشی اروپایی شکل گرفت که میراث دار دوران فرنگی سازی عصر صفوی می باشد. در آن دوران پرورش هنر نقاشی بیشتر وابسته به دربار بود و شاهان و شاهزادگان مهم ترین سفارش دهندگان آثار هنری و تنها حامیان هنر بوده اند. در روزگار فتحعلی شاه، شاه که با رویکرد به گذشته درخشان سرزمین ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام با پیوند این دو به یکدیگر خود را وارث شاهان گذشته ایران و تمدن آن قلمداد می کرد و با مقام نیمه خدایی که پیدا کرده بود، مجوز کاری را از روحانیون گرفت که تا پیش از آن سابقه نداشت. نقاشی دوره قاجار را می توان به دو دوره کلی تقسیم کرد: از آغاز تا اواخر سلطنت ناصرالدین شاه که نقاشان در این دوره مواردی از نقاشی خارجی را که به مذاقشان خوش می آمد، انتخاب و آن را در سنت خود ادغام کردند که تلفیق شیوه های نو و کهنه منجر به شیوه نقاشی متمایزی شد که کاملا ایرانی بود. دوره دوم مقارن با سلطنت ناصرالدین شاه و پس از او است که در این دوره روز به روز محدودیت هنر درباری آشکارتر و محسوس تر می شد و نقاشی رسمی و کلاسیک نیازهای فرهنگی و هنری زمان را برآورده نمی کرد. نگارگری قاجاری در این دوره نقاشی روی بوم رواج یافت. نقاشی ها بسیار متاثر از نقاشی غربی بودند. پرتره کشیدن خاصه بسیار مورد توجه قرار گرفت. یک شیوه دیگر نقاشی هم برای تزیین قلمدان، قاب آینه، جعبه آرایش و دیگر اشیای تزئینی به کار رفت که نقاشی زیر لاکی نامیده شد. در این شیوه نقاشی را با لایه ای از ورنی می پوشانند. نوع دیگر نقاشی این دوران گل و مرغ سازی است که در اواخر صفویه آغاز شد و در دوره قاجار رواج یافت.
تحلیل انواع گونه های هنجار گریزی در برخی از نقاشی های مدرن بر اساس الگوی لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
123 - 133
حوزههای تخصصی:
هنجار گریزی به عنوان یکی از شگردهای بیانی و روش برجسته سازی در دنیای ادب و هنر به معنای خروج از معیار عادی و آشناست که در پی آن، مخاطب در مواجهه با اثر به درنگ واداشته می شود و معنا به تأخیر می افتد. جایگاه، نقش و اهمیت هنجار گریزی در متون ادبی و هنری به حدی است که منتقدان به بررسی آن از زوایای مختلف پرداخته اند و در این زمنیه نظریات و الگوهایی نیز ارائه نموده اند که به نظر می رسد لیچ توانسته الگویی نسبتاً جامع ارائه نماید. ازاین رو، با توجه به خصلت آشنازدا و مبهم نقاشی مدرن، هدف این پژوهش، شناسایی و تحلیل انواع گونه های هنجار گریزی در برخی از نقاشی های مدرن بر اساس الگوی لیچ است. پرسش مطرح شده این است که کدام یک از روش های هنجار گریزی موردنظر لیچ در نقاشی های مدرن قابل شناسایی است؟ روش این پژوهش توصیفی - تحلیلی و تطبیقی است و اطلاعات به روش کتابخانه ای گردآوری شده است. نتیجه اینکه از آنجاکه یکی از خصلت های اصلی هنر و بخصوص نقاشی مدرن، آشنایی زدایی و برجسته سازی در زمینه فرم و محتوی است؛ در برخی از نقاشی های مدرن با انواع هنجار گریزی های موردنظر لیچ یعنی آوایی (استفاده از عناصر بومی)، نوشتاری (برهم زدن ساختار اشکال)، نحوی (جابجایی اشکال از جای اصلی و واقعی شان) و معنایی (تغییر معنای آشنا) روبرو می شویم.
واکاوی مفهوم زنده بودن در اجراهای دیجیتال و بینارسانه ای با تمرکز بر گزیده ای از آثار بلست ثیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۹۳)
29 - 43
حوزههای تخصصی:
زنده بودن یکی از مفاهیم کلیدی در حوزه مطالعات اجراست. به طور سنتی، زنده بودن عمدتاً در تقابل با ضبط شده بودن یا هر نوع رسانش دیگر قرار داده شده و اجرای زنده در قیاس با فیلم یا سایر فرم های هنری دربردارنده نوعی رسانش، واجد ارزش و اعتبار دانسته شده است. در سال های اخیر نظریه پردازان متعددی از جمله فلیپ اسلندر درباره این مفهوم به بحث و تبادل نظر پرداخته اند. بلست ثیری، یک گروه هنری انگلیسی که در آثارش ترکیبی از گیم های آنلاین و جهان های مجازی را به کار می برد تا به نحوی اجرایی و اینتراکتیو مخاطب را درگیر کند، در آثار متأخرش به بهره گیری از تکنولوژی برای واکاوی مسائل متعدد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی روی آورده است. دو اثر بینارسانه ای این گروه با عنوان آدم ربایی و کرن، به طور خاص مسائلی را در خصوص زنده بودن برمی انگیزند و زنده بودن در آن ها به ویژه با در نظر گرفتن تبیین نوین فضا قابل بررسی است. پژوهش توصیفی تحلیلی حاضر با هدف پاسخ به این پرسش انجام شده که با در نظر گرفتن مباحث اسلندر و تعاریف نوین فضا، زنده بودن را چگونه می توان در دو نمونه موردی واکاوی کرد. یافته های پژوهش نشان می دهد این دو اثر بینارسانه ای، زنده بودن را در سطوحی چندگانه و در معنایی کاملاً متفاوت با تبیین های سنتی به نمایش می گذارند. به این معنی که با تعاریف نوین فضا، زنده بودن که پیش تر بر مبنای هم حضوری جسمانی اجراگر و مخاطب در زمان و فضایی مشترک تعریف می شد که مراد از آن مجاورت فیزیکی آن ها بود را اکنون می توان بر مبنای هم حضوری در زمان و فضایی مشترک، اما فضایی که به واسطه تکنولوژی خلق شده، تبیین کرد. به ویژه با فراگیری شبکه های ارتباطی موبایل، در هر لحظه با برقراری ارتباط، فضای نوینی خلق می شود که زنده بودن اثر را به نمایش می گذارد بدون این که لزوماً اجراگر و کاربر در فضای فیزیکی واحدی قرار داشته و هوای مشترکی را تنفس کنند.
بررسی رابطه ساختار و معنا در نقاشی های علی اکبر صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
49 - 62
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، به اهمیت تزلزل تولید معنای قطعی، رسیدن به معانی جدید و ساختارگریزی متن از دیدگاه متفکران پساساختارگرا چون دریدا و بارت پرداخته و همچنین به به مف اهیم مهم ی چون وارونگی تقابل های دوگانه، واسازی و بینامتنیت، تکثر دلالت ها، مرکزیت زدایی، مؤلف زدایی، آرایه، چندمعنایی، غیاب مدلول، توجه داشته است است. روش انجام تحقیق بر مبناى ماهیت توصیفى- تحلیلى بوده است و شیوه گردآورى اطلاعات به صورت ترکیبى (کتابخانه اى و میدانى) و تعداد نمونه 6 تصویر بود. روش تجزیه وتحلیل اطلاعات نیز کیفی است. همچنین این پژوهش به این پرسش پاسخ می دهد که رابطه ساختار و معنا در مجموعه آثار نقاشی هنرمندان معاصر پس از بر چیست؟ در این مقاله نگارنده پس از اشاره به مفاهیم نشانه شناسی ساختارگرا و پساساختارگرایانه از این مباحث در راستای خوانش آثار موردنظر پرداخته است و سعی شده تا به تحلیل در راستای سؤالات پژوهش بپردازد. نتایج به دست آمده از بررسی نمونه ها نشان می دهد که تمامی نظام منسجم و ساختارمند اثر دچار تعلیق و ویرانی است. بازی بی پایان دال ها به نحوی انسجام گریز، خوانشی نهایی از متن را ناممکن می کند. هدف پژوهش:بررسی رابطه ساختار و معنا در هنرهای معاصر.بررسی مفاهیم نشانه شناسی ساختار گرا و پساساختارگرایانه.سؤالات پژوهش:بررسی رابطه ساختار و معنا در هنرهای معاصر چگونه می باشد؟تحلیل مفاهیم نشانه شناسی ساختارگرا و پساساختارگرایانه چگونه می باشد؟
بررسی زمان روایی در قصص قرآنی بر اساس دیدگاه ژرار ژنت (نمونه موردی: مطالعه داستان اصحاب کهف در فالنامه مصور محفوظ در موزه توپ قاپی سرایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
506 - 518
حوزههای تخصصی:
زمان از مباحث مهمی است که توجه روایت شناسان متعددی را به خود مشغول کرده است. در این بین، نقش ژرار زنت، روایت شناس ساختارگرای فرانسوی را نمی توان نادیده گرفت. از نظر وی، زمان روایی یکی از مؤلفه های مهم در پیشبرد روایت داستان است. باتوجه به نظریه ژنت، نظم و ترتیب، زمان پریشی با گذشته نگری، آینده نگری، تداوم با استفاده ازحذف، خلاصه گویی، درنگ توصیفی و صحنه نمایشی و همچنین اشکال گوناگون بسامد و تکرار تأثیر داستان را افزایش می دهد. در همین راستا، جستار حاضر بر آن است تا ضمن تبیین نظریه زمان روایی ژرار ژنت، میزان مطابقت آن را با داستان قرآنی اصحاب کهف بررسی نماید. نتایج حاصله از این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای نظریه روایت شناسی ژنت انجام شده، نشان می دهد که مؤلفه های زمانی ژنت در داستان اصحاب کهف به نحو شایسته و مطلوبی به کار رفته است. آنجا که هدف عبرت بشر است از گذشته نگری استفاده شده و آینده نگری نشان دهنده علم و قدرت خداوند است. از نظر تداوم به ندرت شتاب ثابت دیده می شود و بیشتر حذف و خلاصه گویی استفاده شده است. آنجا که صحبت از راه سعادت و شقاوت و یا موضوع مهمی است، برای دقت مخاطب شیوه درنگ توصیفی و صحنه نمایشی به چشم می خورد. بسامد و تکرار غالب در این داستان قرآنی بیشتر از نوع مکرر است که همه این موارد نشان دهنده اعجاز قرآن است که با بسیاری از نظریات جدید روایت شناسان منطبق است.اهداف پژوهش: تبیین نظریه زمان روایی ژرار ژنت.تطبیق نظریه زمان روایی ژرار ژنت با قصه اصحاب کهف.سؤالات پژوهش:داستان اصحاب کهف چگونه با نظریه زمان روایی ژرار ژنت قابل بررسی است؟عناصر زمان روایی (نظم، تداوم و بسامد) چگونه داستان اصحاب کهف را پیش می برد؟
راهکارهای مؤثر بر رشد انگیزشی کودکان کم توان ذهنی بر پایه روانشناسی محیطِ فضاهای آموزشی
حوزههای تخصصی:
کودکان کم توان ذهنی به واسطه تفاوت در ویژگی های جسمانی، عقلانی، رفتاری و اجتماعی تمایز بسیار چشم گیری با سایر کودکان دارند. ازآنجایی که این قبیل از اختلالات، منجر به بروز مشکلات عدیده ای در زمینه رشد فردی و اجتماعی این کودکان می شود، در سال های اخیر، طراحی معماری فضاهای آموزشی به عنوان یکی از اصلی ترین و تأثیرگذارترین فضاها در بهره وری حداکثری از توانایی این کودکان محور توجه بسیاری از معماران قرار گرفته است. این پژوهش با هدف شناخت و ارائه راهکارهایی در راستای بهبود کیفیت فضاهای آموزشی کودکان کم توان ذهنی جامعه با تکیه بر دانش روانشناسی محیط سعی در ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان دارد. بدین ترتیب پژوهش حاضر در راستای شناخت و پاسخگویی به این پرسش بوده که «در فرآیند بهبود حالات و اختلالات کودکان کم توان ذهنی چه مؤلفه ها و راهکارهایی در زمینه روانشناسی محیطی فضاهای آموزشی می تواند منجر به ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان شود؟». روش تحقیق حاضر دارای ماهیت کیفی و وابسته به راهبرد توصیفی-تحلیلی است. پردازش این موضوع در ابتدا بر پایه مطالعات اسنادی و کتابخانه ای در راستای شناخت و تحلیل مولفه های محیطی مؤثر بر روان این کودکان بوده و در ادامه از بررسی های میدانی و مشاهده جهت تقویت روایی تحقیق بهره برده است. نتایج نشان می دهد که کودکان کم توان ذهنی به جهت برخورداری از ذهنی مضطرب و آشفته تر نسبت به سایر کودکان حساسیت بیشتری در برخورد با محیط های گوناگون از خود بروز می دهند. در این راستا بهره گیری از عناصر معماری نظیر رنگ و فرم مناسب، جنس مصالح و تناسبات و همچنین ایجاد فضاهای اجتماع پذیر و فعالیت های مشارکتی در کنار بازی سازی های مطلوب در فضای آموزشی، تأثیر به سزایی در بهبود عملکرد ذهنی آنان داشته و منجر به افزایش آرامش ذهنی، استقلال فردی، ارتباطات اجتماعی و درنهایت ارتقاء رشد انگیزشی این کودکان در فضاهای آموزشی می گردد.
گزاره های پرتکرار در مفهوم دیالکتیک فضا در معماری
حوزههای تخصصی:
اصطلاح «دیالکتیک فضا» در معماری به تضادها و تقابل هایی اشاره دارد که در فضاها وجود دارد. این تضادها می توانند شامل مواردی مانند روشنایی و تاریکی، فشردگی و فضایی بودن، جنبه های متقابل مثل داخلی و خارجی و... باشند. این مفهوم در معماری، بیشتر به طراحی فضاها و نحوه تأثیرگذاری آن ها بر رفتار و احساسات انسان ها می پردازد. یکی از مهم ترین گزاره های پرتکرار در مفهوم دیالکتیک فضا، تعادل میان تضادها است. در طراحی فضاها، تلاش برای ایجاد تعادل بین عناصر مختلفی مانند روشنایی و تاریکی، فضای باز و بسته، فضای داخلی و خارجی و... به عنوان یکی از اصول اساسی در نظر گرفته می شود. این تعادل می تواند به تعادل در روحیه و احساسات افراد کمک کند و فضا را برای استفاده بهینه از آنان فراهم کند. یکی دیگر از گزاره های مهم دیالکتیک فضا، تداخل و تعامل بین عناصر مختلف است. فضاها با ایجاد تداخل و تعامل بین مؤلفه های مختلف می توانند جذابیت بیشتری داشته باشند. به عبارت دیگر، فضاها با تنوع و تعدد عوامل، بیشترین تأثیر را بر رفتار و احساسات افراد دارند و این تعامل ها می تواند به وجود آورنده جوانب جذاب و پویایی در فضاها باشد. یکی از دیگر گزاره های پرتکرار، پیوند با محیط است. فضاها باید قادر باشند با محیط اطراف خود پیوند برقرار کنند و ارتباط مثبتی با آن داشته باشند. این ارتباط می تواند از طریق استفاده از مناظر طبیعی، ارتباط با فضاهای مجاور یا حتی ادغام با فضاهای شهری انجام شود. با توجه به این گزاره های پرتکرار، طراحان معماری می توانند فضاهایی را ایجاد کنند که تأثیرگذاری بیشتری بر رفتار و احساسات ساکنان داشته باشند و فضاهایی دارای جذابیت و تنوع بیشتری باشند. این اصول به طراحان کمک می کند تا فضاهایی باکیفیت و مناسب برای زندگی و کار انسان ها ایجاد کنند.
«هنر های پنج گانه تزیین سقف» و «قالی ایرانی» به عنوان معیاری در شکل دهی به تناسبات فضایی خانه قاجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
98 - 117
حوزههای تخصصی:
گونه شناسی نقوش سانجیم دوزی ترکمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
375 - 394
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی سطوح عاملیت در «عروسکخانه» ایبسن و «سارا» اثر مهرجویی بر اساس خوانش آلن اسپیت از «پدیدارشناسی روح» هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
16 - 7
حوزههای تخصصی:
آلن اسپیت در کتاب هگل، ادبیات و مسئله عاملیت با بررسی پدیدارشناسی روح سعی دارد سه سطح از عاملیت را به سه ژانر در ادبیات پیوند بزند: تراژدی، کمدی و رمان رمانتیک. بررسی عاملیت کاراکترها در آثار مختلف به نوعی بررسی میزان تعلق کنش های آن ها به خود آن هاست؛ این که تا چه حد آن ها خود را در کنش های خود می یابند. هگل تلویحاً حد اعلای عاملیت را اولاً اجتماعی می داند و ثانیاً با طرح مفهوم بخشایش1 نوع عاملیت مناسب برای زندگی اخلاقی مدرن را که پس از انقلاب کانت، خودآیینی یکی از مؤلفه های مهم آن شده است، ترسیم می کند. این که چرا هگل برای شرحِ این سیر، گاهی آشکار و گاهی تلویحی، به آثار روایی ارجاع می دهد، به این خاطر است که هم در عاملیت و هم در روایت آنچه اهمیت اساسی دارد کنش است. در این مقاله ضمن مطرح کردن خوانش اسپیت از پدیدارشناسی روح، عاملیت در عروسکخانه ایبسن و اقتباس سینمایی مهرجویی از آن مورد بررسی قرار می گیرند. در هر دو این آثار، کاراکتر اصلی بعد از تجربه دقیقه های پس نگر و نمایشی، باید برای دقیقه ای مهم، یعنی بخشایش آمادگی پیدا کند اما طرف مقابل او نمی تواند به این سطح از عاملیت برسد. البته در نسخه مهرجویی بیشتر از نسخه اصلی بر جنبه آشتی جویانه و متعادل بخشایش تأکید می شود و تصویر آن را مشخص تر و دلپسند تر می سازد.
جایگاه اقتصادی زنان ترکمن شمال خراسان در دوره قاجاریه با تأکید بر نمونه موردی فرش ترکمنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
355 - 374
حوزههای تخصصی:
قبایل ترکمن شمال خراسان، در شمال و شمال غرب بجنورد در مناطقی چون جرگلان، مانه و سملقان سکونت داشتند. از میان این قبایل (تکه، یموت و گوکلان)، گوکلان ها خیلی پیش تر از بقیه ترکمانان به یکجانشینی و زراعت روی آوردند اما بقیه آن ها به تدریج و براساس یکسری مقتضیات، سبک زندگی خویش را تغییر دادند. در میان قبایل ترکمن، عمده فعالیت های مردان، محدود به امور جنگی، شکار، تفریح و پرورش اسب بود؛ درحالی که فعالیت های مربوط به خانه و دام، در کنار کارهایی چون قالی بافی، نمدبافی و ... برعهده زنان بود و مردان هیچ مشارکتی در این امور نداشتند. فرش های ترکمنی از مهم ترین کالاهایی بود که توسط زنان ترکمن با نقش و نگار جذاب و زیبا بافته و برای فروش به بازار عرضه می شد. سؤال اصلی این است که زنان ترکمن، چه فعالیت های اقتصادی را انجام می دادند و از چه جایگاه اقتصادی در میان قبایل ترکمن برخوردار بودند؟ پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای به رشته تحریر درآمده است. یافته های پژوهش حاکی از نقش محوری زنان ترکمن دوره قاجار در اقتصاد به ویژه فرش بافی بوده است.اهداف پژوهش:بررسی نقش زنان ترکمن در اقتصاد شمال خراسان در دوره قاجاریه.بررسی نقش زنان در فرش بافی ترکمن.سؤالات پژوهش:زنان ترکمن چه نقشی در اقتصاد شمال خراسان در دوره قاجار داشتند؟زنان ترکمن چه نقشی در صنعت فرش بافی داشته اند؟
بررسی جامعه شناختی مفهوم اقتصادِ فرهنگ و هنر
منبع:
مطالعات هنر سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴)
7 - 35
حوزههای تخصصی:
امروزه فرهنگ و هنر در تولید سرمایه های اقتصادی و فرهنگی نقش مهمی ایفا کرده و به عنوان عامل پیشرفت جوامع در ابعاد مختلف شناخته می شوند. اقتصادفرهنگ و هنر حوزه ای نوپاست که از دهه 80 و 90 میلادی در غرب مورد مطالعه نظری و تجربی به ویژه از رویکرد اقتصادی قرار گرفته است. از آن جا که اقتصادفرهنگ حوزه ای میان رشته ای ست که تحت تاثیر شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه خود قرار دارد، و هم چنین دارای ابعاد اجتماعی و فرهنگی است که نمی توان از آن چشم پوشی کرد، لازم است از رویکرد جامعه شناختی به ویژه جامعه شناسی فرهنگی و اقتصادی نیز به آن توجه گردد. هدف مطالعه حاضر به شیوه ای نظری پاسخ به این سوال است که از رویکرد جامعه شناختی تعریف اجزای سازنده مفهوم اقتصادفرهنگ و هنر به تفکیک چیست، چه تعریفی از رویکرد جامعه شناختی می توان از اقتصادفرهنگ و هنر ارائه داد، این مفهوم چه تفاوتی با مفاهیم مشابه دارد و دارای چه مولفه هایی است. لذا از رویکرد جامعه شناختی اقتصاد به عنوان یکی از مهمترین اجزای نظام اجتماعی شناخته می شود که از نقش ها، روابط و شبکه های اجتماعی تشکیل و سرمایه اقتصادی تولید می کند. از سوی دیگر نیز ضمن عدم انکار تعاریف مختلف برای فرهنگ، در مفهوم اقتصاد فرهنگ و هنر بیشتر بر بعد مادیِ فرهنگ تأکید و اشکال فرهنگی (کالاهای هنری) در کنار فعالیت ها و محصولات فکری، اخلاقی و هنری مربوط به زندگی انسان مورد اعتنا قرار می گیرد که هدف آن نیز تولید سرمایه فرهنگی است. لذا از رویکرد جامعه شناختی، اقتصاد فرهنگ و هنر نظام منسجمی از نقش ها، موقعیت ها، شبکه ها، کنشگران و الگوهای ارتباطی است که هم در پی کسب بیشترین سرمایه اقتصادی است و هم می تواند به افزایش سرمایه فرهنگی از طریق تولید، توزیع و مصرف کالاهای هنری کمک نماید.