فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲۹٬۴۰۸ مورد.
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
56 - 71
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اگزیستانسیالیسم یکی از مهمترین جریان های فلسفه غرب است که ژان پل سارتر با تمرکز بر هویت انسان، آزادی، تنهایی و اضطراب، نقشی محوری در توسعه آن ایفا کرده است. ایام ناامیدی پس از جنگ جهانی دوم، سال های تأثیرپذیری ویژه هنر و فلسفه از یکدیگر است. مطالعه آثار هنری خلق شده در این دوران بازتاب فلسفه را در هنر به نمایش می گذارد. افکار، اندیشه و کارهای سارتر و ژان دوبوفه حاصل سال های آمیخته با جنگ است و تأثیرپذیری هنر دوبوفه از فلسفه سارتر قابل بررسی و مطالعه است. پرسش اصلی این است: چگونه نقاشی های ژان دوبوفه را بر اساس فلسفه اگزیستانسیالی سارتر می توان مورد مطالعه قرارداد؟روش پژوهش: این تحقیق از نوع کیفی است و به روش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی صورت گرفته، جمع آوری مطالب بر اساس منابع کتابخانه ای انجام شده است.یافته ها: مطالعه مؤلفه های اصلی اگزیستانسیالیسم مانند تقدم وجود بر ماهیت، مسئولیت فردی، بیهودگی جهان و تنهایی در نقاشی های دوبوفه نشان می دهد که این مفاهیم به طور گسترده ای در آثار او بازتاب یافته اند. دوبوفه یکی از نقاشان مهم پس از سال های جنگ جهانی دوم است که خودآموختگی را به قوانین آکادمیک هنر ترجیح داد.نتیجه گیری: دوبوفه با بهره گیری از فنون خاص خود، مفاهیم اگزیستانسیالیستی را به وضوح در آثارش بازتاب داده است و ارتباط نزدیکی میان فلسفه سارتر و نقاشی های او وجود دارد.
مطالعۀ فرایند همسان سازی در جامعۀ صفوی (با بررسی پوشاک، آلات و اطوار در نگاره های سه مکتب تیموری، تبریز و استرآباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۷
20 - 27
حوزههای تخصصی:
مقایسه نگاره های دوره صفوی با مکاتب پیش از آن گویای آن است که، صفویان به پیروی از سیاست های «همسان سازی» حکومت به دنبال گرایش های همگون سازی جامعه با فرهنگ پذیری از طریق پوشاک، آلات و اطوار بوده اند. این همگون سازی دوهزار سال پس از یکسان سازی هخامنشیان در ایران بی نظیر است چنان که، نُه قرن پس از ساسانیان با دین واحد رسمی نیز همگون سازی رخ نداده است. در دوره صفوی که ایران از نظر سیاسی تاحدودی یکپارچه و مذهب رسمی تشیع اعلام شده بود، این نکته خود را در وضع ظاهری مردم نیز نمایان می ساخت هرچند این آهنگِ اجتماعی در ولایات و شهرستان ها به دلیل دوری از کانون قدرت، نمود کم تری داشته است و این موضوع در مطالعه نگاره های مکاتب «ایالتی» با «درباری» عصر صفوی نیز آشکار است. در این پژوهش تلاش شده است تا فرایند همسان سازی در جامعه صفوی با استناد به منابع تصویری مکاتب هرات تیموری، تبریز 2 و مکتب ایالتی استرآباد دوره صفوی بررسی شود. پژوهش حاضر با رویکرد تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای با استناد به متون تاریخی انجام شده است. نتایج حاصل از آن در تطبیق منابع تصویری مکتب هرات، به عنوان یک مکتب پیش از صفوی و مکتب درباری تبریز 2 و مکتب ایالتی استرآباد به عنوان دو مکتب نگارگری دوره صفوی نشان می دهد که، فرایند همسان سازی در جامعه صفوی برخلاف چندسلیقگی پیش از آن، به شکل گیری یک روند و کشش عمومی برای تظاهر به فرمی یکسان و متحد از لحاظ پوشاک و حتی زبان بدن منجر شده است.
نقش موزه در معرفی هویت فرهنگی نو ظهور قطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
66-77
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر فعالیت های فرهنگی در حوزه خلیج فارس باهدف هویت سازی و هویت یابیِ ملی رشد چشم گیری داشته است؛ به عبارتی ما با نهضتی تمدن ساز و تاریخ ساز در منطقه روبرو هستیم. این مقاله به تحلیل چگونگی استفاده دولت قطر از شیوه های دیپلماسی فرهنگی در سال های گذشته برای ارتقای جایگاه خود در خارج از کشور و تحکیم مشروعیت آن در داخل می پردازد. پژوهش حاضر با کاربست نظریه و روش تحلیل گفتمان لاکلا و موف، قصد دارد به دو مسأله و هدف دست یابد: نخست، شناسایی گفتمان های مسلط در فضای گفتمان فرهنگی "هویت نوظهور قطر" و دیگر نقش نهاد فرهنگی مانند موزه های تازه تأسیس قطر در برجسته سازی گفتمان های شناسایی شده. گردآوری داده ها به شیوه کتابخانه ای صورت گرفته است؛ تجزیه و تحلیل مبتنی بر متن ها و نمونه های هدفمند منتخب، مانند اسناد رسمی مکتوب، اظهارات مقامات دولتی، بیانیه های مطبوعاتی و بیانیه های مربوط به توسعه فرهنگی در قطر (شامل تجزیه وتحلیل سخنرانی های متصدیان موزه در خصوص چشم انداز و مأموریت موزه های جدید به عنوان بازیگران فعال در عرصه فرهنگ و سیاست) کدگذاری شده و سپس مورد تحلیل و تفسیر قرارگرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد دولت قطر از دیپلماسی فرهنگی و به طور استراتژیک از موزه ها برای تقویت هویت ملی، اعتباریابی در سطح بین المللی، خلق هویت منسجم در پیوند با دیگر سرزمین های اسلامی و برجسته سازی سبقه تاریخی در منطقه استفاده می کند.
مؤلفه های تئاتر بی واسطه پیتر بروک در اجرای آثار شکسپیر بر اساس مفهوم اکنونیت در نظریات یان کات؛ مطالعه موردی: اجرای نمایش های طوفان و هملت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیتر بروک به عنوان کارگردان تئاتر، دایره ای از تجربیات وسیع و متنوع و گاه متضاد را داراست که همین تجربیات به معرفی تئاتر بی واسطه می انجامد. این پژوهش به بررسی آرای یان کات در باب کیفیتِ معاصرِ شکسپیر می پردازد که تأثیر به سزایی در تغییر نگاه کارگردانانی مانند بروک به شکسپیر در قرن بیستم داشت، نگاهی که معاصرسازی و یافتن اکنونیت معاصر در این آثار را گوشزد می کند. سپس به بررسی و تحلیل عناصر تئاتر بی واسطه و شیوه های بروک با توجه به اجراهایش از آثار شکسپیر پرداخته می شود. در این مقاله که به روش توصیفی - تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات اسنادی با مطالعات کتابخانه ای تدوین شده است، دو نمایش طوفان و تراژدی هملت، که هر دو در دوره تئاتر بی واسطه به صحنه رفته اند، به عنوانِ مطالعه موردی بررسی می شوند. فرضیه اصلی در این پژوهش آن است که پیتر بروک در کارگردانانیِ آثار شکسپیر تحت تأثیرِ دیدگاهِ یان کات پیرامونِ اکنونیت قرار داشته است. در نتیجه مقاله تأکید می شود که تمهیدات و شیوه های بروک در اجرایِ نمایش های طوفان و هملت، نشان می دهد که چگونه می توان فاصله تاریخی ایجاد شده میان مخاطب و متن کلاسیک را از میان برداشت.
مؤلفه های فضایی محیط فیزیکی و نحوه اثرگذاری آنها بر یادگیری عمیق (مرور سیستماتیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱۴۳
83 - 102
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در این پژوهش به منظور بررسی نحوه اثرگذاری محیط فیزیکی بر یادگیری، رویکرد یادگیری عمیق اتخاذ شده است. از منظری شناختی، یادگیری عمیق به دامنه گسترده ای از موضوعات مرتبط با یادگیری از تفکر تا عمل می پردازد؛ ازاین رو، نقش قابل توجهی در میان رویکردهای جدید یادگیری داشته و منجر به پیوند میان مطالعات گوناگون شناختی و علوم اعصاب درباره یادگیری شده است. هدف پژوهش: این پژوهش با هدف بررسی ارتباط دو حوزه علوم شناختی و طراحی فضا های یادگیری، به شناسایی مؤلفه های فضایی محیط فیزیکی و تحلیل نحوه اثرگذاری آنها بر یادگیری عمیق پرداخته است. به همین منظور پرسش پژوهش عبارت است از: مؤلفه های فضایی اثرگذار بر یادگیری عمیق کدامند و به چه نحوی بر بهبود یادگیری عمیق اثر می گذارند؟ روش پژوهش: در این پژوهش ابتدا به منظور نزدیک شدن به موضوع یادگیری عمیق و استخراج مؤلفه های مرتبط با محیط فیزیکی، با روشی اکتشافی به تحلیل ادبیات موضوع و مبانی نظری پرداخته شد و سپس با روش مرورسیستماتیک مؤلفه های فضایی محیط فیزیکی شناسایی و دسته بندی شدند و با روش گلوله برفی از میان پژوهش های انتخابی تکمیل و معرفی شدند. نتیجه گیری: اثرگذاری مؤلفه های فضایی بر یادگیری عمیق از طریق انواع درگیری و حیطه های عملکردی ذهن قابل بررسی است که بیانگر نحوه اثرگذاری مستقیم از طریق فرایندهای انواع درگیری شناختی، هیجانی و رفتاری و همچنین اثرگذاری غیرمستقیم از طریق حیطه های عملکردی ذهن شامل ادارک، شناخت، هیجان و عمل است. همچنین مؤلفه های فضایی در دو بُعد عملکردی و کالبدی شناسایی شدند که مؤلفه های عملکردی به دلیل نقششان در فعالیت های یادگیری در پژوهش ها بیشتر کاربرد داشته اند. نحوه اثرگذاری مؤلفه های بُعد عملکردی در ارتباط با انواع درگیری بیشتر بررسی شده و مؤلفه های بُعد کالبدی نیز از نظر اثرگذاری بر حیطه های عملکردی ذهن بیشتر اهمیت داشته اند.
تحلیل انتقادی دیدمان جنسیت در نقاشی قاجار؛ تبار کاوی چهره و بدن در مکتب پیکرنگاری درباری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
49 - 62
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی نقاشی قاجار پیکر انسانی با نوعی زیبایی آرمانی است که به لحاظ ویژگی های چهره و بدن از الگویی ثابت تبعیت می کند. بنا به رأی برخی محققان، مختصات زیبایی به طور یکسان برای مردان و زنان تصویرگری می شده است. این گزاره اگرچه صحیح، اما دقیق نیست. مسئله باید پیرامون بازنمایی جنسیت در فرهنگ دیداری و دیدمان حاکم بر این دوره صورت بندی شود و این موضوع و چرایی آن، خصوصاً در مورد شاه و شاهزادگان نیز باید مورد واکاوی قرار گیرد. این تحقیق از نوع کیفی و بنیادین بوده و روش آن توصیفی با تحلیل ترکیبی است که به نحو انتقادی کاربست می یابد. روش شناسی به مفهوم تبارکاوی بر بنیان آراء فوکو و لکان برمی گردد. تبارکاوی چهره و بدن از اهداف این نوشتار است. با توجه به اهمیت پرتره ی شاه، می توان نتیجه گرفت که فتحعلی شاه محور دیدمان و کلیشه ای تصویری برای بازنمایی زیبایی به علاوه ی قدرت است و برای خود و دیگران مورد تقلید و مطلوب انطباق هویتی قرار می گیرد. بنابراین زیبایی در این دیدمان، نخست متعلق شاه/پدر یا دیگری بزرگِ آینه ای است و سپس به دیگران تعلق می گیرد. چنین امری محصول ساحت خیالی جامعه بوده و به انگاره ی شاهی در نهاد ناآگاه جمعی برمی گردد که به نحو اسطوره ای، تاریخی و فرهنگی شکل گرفته است.
پیدایش درام رمانتیک و نخستین جلوه خودآگاهی به آن در ادبیات نمایشی ایران: سرنوشت پرویز از علی محمدخان اویسی و شیدوش و ناهید از میرزا ابوالحسن خان فروغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله تبیین پیدایش درام رمانتیک در تاریخ ادبیات نمایشی ایران و شناخت نخستین مولفه های آن است که به لحاظ تاریخی، ابتدا در نمایشنامه سرنوشت پرویز علی محمد خان اویسی بروز و ظهور پیداکرد؛ اما با وجود مولفه هایی چون ادبیات غنایی، امر خیال انگیز، دوپارگی سوژه و میهن دوستی در نخستین نمایشنامه رمانتیک نام برده و همچنین در آثار نمایشنامه نویسان پس از اویسی، به کار رفتن لفظ رمانتیک برای این آثار مرسوم نبود و یا خودآگاهی نسبت به آن وجود نداشت تا اینکه نخستین بار ابوالحسن خان فروغی در دیباچه اثر خود با نام شیدوش و ناهید از لفظ «سبک رمانتیک» استفاده می کند و اثر خود را ذیل رمانتیسم به مثابه نمودی از تجدد ادبی صورت بندی می نماید. قابل ذکر است که ضرورت این پژوهش، در دستیابی به شناخت بنیاین های فکری در جهت شکل گیری ادبیات نمایشی در ایران نهفته است. زیرا مسئله این است که نشان دهیم مهمترین پدیده ادبی در جنبش های فکری دوران مدرن، در ایران چگونه آشکار گشت و سیردگرگونی خود را پیش برد. برای تبیین موارد یاد شده، از مبانی نظری رمانتیسم های اولیه که فردریک بیزر آن را صورت بندی کرده است، بهره خواهیم برد، تا بتوانیم از طریق آن حدود رمانتیسم در ایران را مشخص نماییم.
بررسی تأثیرگذاری متقابل معماری و هویت بدنی انسان، با تکیه بر سایبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۱۴۴
61 - 72
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: بدن و معماری همواره بر یکدیگر تأثیرگذار بوده اند. انسان امروز به واسطه رشد فناوری وجهانی شدن در معرض تغییرات اجتماعی وسیعی قرار دارد و با دنیای هوشمندی مواجه است که هر روز هوشمندتر می شود و او را با پیچیدگی هایش شگفت زده می کند. در این دنیای نوین شکل گرفته بر پایه فناوری، که هوش مصنوعی یکی از نمونه های آن است، انسان آینده به چه شکل خواهد بود؟ و معماری تحت اثر ویژگی های بدنی جدید، چه تغییراتی را می پذیرد؟ هدف پژوهش: به نظر می رسد بدن آینده در فصل مشترک علم زیست شناسی و فناوری های دیجیتال شکل خواهد گرفت؛ بدنی ترکیبی؛ از انسان، ابزار و تکنولوژی؛ چیزی به نام سایبرگ. این پژوهش در پی پاسخ به چگونگی معماری برای قرن حاضر به بررسی ویژگی های بدنی انسان معاصر و آینده می پردازد و سرانجام با ارائه پیشنهاداتی برای معماری آینده خاتمه می یابد.روش پژوهش: در این پژوهش، نخست به تأثیرپذیری معماری از عوامل فیزیولوژیک بدن، مقوله ارتباط و محیط های ارتباطی بین بدن انسان و بخش های درونی و بیرونی خود اشاره می شود و ضمن دسته بندی این موارد به مصادیق معماری الگوگرفته شده از بدن پرداخته می شود. سرانجام همین روند در مورد بدن جدید پی گرفته و پیشنهادهایی برای آینده ارائه می شود. مطالعات عمدتاً به صورت کتابخانه ای انجام شده است.نتیجه گیری: توسعه دامنه تأثیرگذاری ساختمان توسط ابزار دیجیتال، بهره گیری از شبکه عصبی عمیق در هوشمندسازی و استفاده از سیالات جهت پیام رسانی در سطح و عمق بنا از جمله پیشنهادات ارائه شده است که تحت عنوان معماری حیات گونه ارائه می شود.
مطالعه نقوش و کتیبه ها در محراب تکیه مشرقی شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
6 - 19
حوزههای تخصصی:
محراب گچ بری شده طاق مشرقی نمونه کم نظیری از محراب های گچی با طاق نماهای تودرتو در فارس است که ازنظر تناسبات هندسی و زیبایی شناسی نقوش، اثری ویژه تلقی می شود. بااین همه، مطالعات کافی برای شناخت آن صورت نپذیرفته و به سبب ناپدید شدن کتیبه ساخت، تاریخ گذاری آن نیز به درستی انجام نشده است. هدف این پژوهش، مطالعه نقوش (گیاهی و هندسی)، بررسی نظام تناسباتی و انگاره های زیبایی شناسی حاکم بر طراحی نقوش محراب است تا بتوان از رهگذر آن بازه زمانی دقیق تری نیز برای ساخت محراب پیشنهاد داد. پژوهش کنونی از روش تاریخی و رویکردی توصیفی و تحلیلی بهره برده است؛ داده های میدانی، برداشت دقیق محراب و بررسی منابع تاریخی به نتایج منتهی شده اند. یافته ها نشان می دهند که این محراب از نظام تناسباتی شناخته شده ای -که برخی از آن به «تناسبات طلایی ایرانی» یادکرده اند- بهره برده است. طاق نمای درونی از نوع «چَفد سه بخشی تند» با گره بندی است و مملو از کتیبه هایی شامل اسماء الهی و نقوش گیاهی (گل و برگ) در حالتی طبیعت گرایانه و واقع گرایانه است. کتیبه ای با خط کوفی بنایی نیز سوره اخلاص را نشان می دهد. تشابه نقوش گیاهی این محراب با برخی از نقوش مدرسه الغ بیگ سمرقند و طرح هایی از سنت کتاب آرایی و نگارگری مکتب شیرازِ عهد تیموری این گمان را قوی می نماید که محراب اثری از روزگار ابراهیم سلطان بوده و حوالی ساخت سنگ مزار عماد الدّین محمود در جوار آن ساخته شده باشد. این کار یا به دست خبرگانی از سمرقند یا هنرمندانی از کارستان هنری ابراهیم سلطان انجام شده، چراکه از سنت های محلی و دیگر نمونه های پیش و پس از خود در شیراز متمایز است.
تبیین فرآیند حل مسئله در بازی رایانه ای تعاملی «فرزندان مورتا» و «میراث نگهبانان نور» از نظرگاه جان دیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
88-105
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو، با تمرکز بر ضرورت کسب توانایی حل مسئله از سن کودک و نوجوان، به تبیین فرآیند حل مسئله در دو بازی رایانه ای تعاملی «فرزندان مورتا» و «میراث نگهبانان نور» پرداخته است. بازی های انتخاب شده، داستان محور و دارای روایتی خانواده محوراست که با داستان شروع می شوند و به نبرد با پلیدی می روند. کودک در این بازی ها، به یادگیری و بازسازی تجارب خود پرداخته و با طرح مسئله در ذهن، منجر به ساخت فرضیه، آزمایش فرضیه ها و در نهایت ارزشیابی می شود. پرسش اصلی پژوهش، چیستی نقش مهارت های حل مسئله در سبک زندگی، فرهنگ سازی و چگونگی جهت دهی بازی های رایانه ای تعاملی حوزه کودک و نوجوان است. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی و با ماهیت کیفی است و از آنجا که مولفه های حل مسئله دیویی، فیلسوف آمریکایی قرن بیستم و از پیشتازان پراگماتیسم، به خوبی با مراحل بازی های منتخب قابل انطباق است، بر این مبنا، برای پاسخ دادن به پرسش هایی پیرامون مراحل حل مسئله در بازی های فوق الذکر، به جمع آوری اطلاعات درباره حل مسئله توجه شده و مولفه های پنج گانه حل مسئله در بازی های رایانه ای مذکور تحلیل شده است تا نقش مخاطب را به عنوان کنشگر روایت و هدایتگر بازی با استفاده از پی رنگ ها بررسی نماید. نتایج پژوهش بیانگر این است که در این گونه از بازی های داستان محور، امکان یافتن راهکارهای حل مسئله برای کودک و نوجوان درگیر این بازی های تعاملی پویا، فراهم می شود. به این ترتیب بازی های رایانه ای تعاملی منتخب، در پرورش تفکر حل مسئله در کودک و نوجوان، با فرآیندهایی که در فرآیند حل مسئله از دیدگاه جان دیویی طی می کنند، نقش مهمی دارند. همچنین توسعه آگاهانه و هدفمند این گونه از بازی ها، می توانند نقش کلیدی در پرورش و فرآیندهای شناختی کودک و نوجوان ایفا کنند.
مطالعه تطبیقی مکان گزینی(شأنیّت) مسجد در شهر (نمونه موردی: مساجد معاصر شهر تهران)
منبع:
مطالعات رفتار و محیط در معماری دوره ۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲
47 - 65
حوزههای تخصصی:
در شهرهای ایرانی- اسلامی، مسجد جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده و به مثابه برجسته ترین عنصر منبعث از دین اسلام از همان ابتدا با جامعه مدنی اسلام همراه بوده است. اهمیت مساجد در شهرهای اسلامی به حدی بود که اگر شهری مسجد جامع نداشت، اهمیت شهری هم نداشت و از طرفی نیز با رشد جمعیت و در نتیجه گسترش پهنه شهرها، لزوم ساخت مساجد در سطح شهر مبرم گشته و موجب ساخت مساجد زیادی در سطح شهرها گشت.از اینرو بررسی مکانیابی مساجددر شهرهای ایرانی- اسلامی در دوره معاصراز اهمیت خاصی برخوردار است.روش تحقیق در این پژوهش،توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به صورت میدانی و کتابخانه ای میباشد. جهت بررسی; چهار مسجد معاصر در شهر تهران (مسجد شهرک غرب،حضرت امیر(ع)،دانشگاه تهران و ولیعصر(عج)) انتخاب شدند.سپس شاخصهای مورد نظر،پس از بررسی جایگاه تاریخی مساجد در شهر ایرانی-اسلامی و مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری مساجد تحلیل شده و ابعاد مختلف مکان یابی مسجد بیان شده است. نتایج تحقیق نشان داد تحولات معماری و شهرسازی در دوره معاصر منجر به دستیابی تعداد محدودی از معیارهای ارزشمند مکان یابی در مساجد امروزی شده و در برخی موارد از جمله مکان یابی مسجد ولیعصر(عج) به لحاظ مجاورت با تئاتر شهر حتی شأن مکانی مسجد نیز رعایت نشده است.
مقایسه تطبیقی معماری ساختمان های ایستگاه های راه آهن ایران و ترکیه در بازه زمانی 1300تا 1357ش
حوزههای تخصصی:
با آغاز قرن بیستم، ایران و ترکیه در پرتو تحولات جهانی و داخلی، گام های اساسی درجهت نوسازی و توسعه زیرساخت های حمل ونقل برداشتند. ایستگاه های راه آهن به عنوان نقاط اتصال فیزیکی، عملکردی و فرهنگی، نقشی مؤثر در بازتاب هویت ملی و سیاست های توسعه ای ایفاء کردند. بااین حال، تفاوت های فرهنگی، سیاسی و اقلیمی میان دو کشور، به بروز تمایزاتی در طراحی و ساخت این ایستگاه ها انجامید. هدف پژوهش حاضر، تحلیل تطبیقی معماری ایستگاه های راه آهن ایران و ترکیه در بازه زمانی ۱۳۰۰تا۱۳۵۷ش، باتمرکزبر عوامل مؤثر در شکل گیری الگوهای طراحی و بازتاب هویت ملی در هر کشور است. روش تحقیق به صورت کمی-تحلیلی بوده و داده ها به شیوه اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده اند. دراین چارچوب، هشت ایستگاه راه آهن منتخب از هر دو کشور، موردبررسی و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان می دهد ایستگاه های ایران، به ویژه در دوران رضاشاه پهلوی، تلفیقی از سبک های معماری ایرانی و غربی باتأکیدبر استفاده از مصالح محلی، ملاحظات اقلیمی و تقویت هویت ملی هستند. در مقابل ایستگاهای ترکیه، به ویژه در دوران جمهوری، تحت تأثیر سبک های نئوکلاسیک، آرت نوو و معماری ملی ترکی، بیشتر بر مدرنیسم و هویت جمهوری خواهانه تمرکز دارند. تحلیل تطبیقی نشان می دهد که ایستگاه های راه آهن در در هر دو کشور، افزون بر عملکرد زیرساختی، به مثابه نمادهای فرهنگی و سیاسی تلقی می شوند. این تفاوت ها بازتاب گر رویکردهای متفاوت نوسازی و توسعه در ایران و ترکیه اند.
تأثیر نور روز بر واکنش های احساسی در فضاهای سکونتی شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱۴۲
71 - 82
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: نور، پارامتر اصلی در ایجاد رابطه بصری انسان با محیط اطراف است که بدون آن بسیاری از امور روزمره در شرایط کنونی قابل انجام نیست. مطالعات نشان می دهند شرایط نور روز در انواع مختلف فضاهای داخلی بر واکنش های احساسی ساکنان آن تأثیر گذارند و ازآنجایی که امروزه افراد، بیشتر زمانشان را در خانه و محیط های داخلی سپری می کنند و نیاز جسمی و روانی به نور روز دارند، لازم است معماران دانش لازم در مورد نور روز و ارتباط آن با واکنش های احساسی ساکنان داشته باشند، درحالیکه پژوهش در این زمینه کم و در عرض های جغرافیایی دیگری است که کیفیات نوری متفاوتی داشتند.هدف پژوهش: این پژوهش با هدف شناسایی مؤلفه های مؤثر نور روز بر واکنش های احساسی ساکنان در محدوده شهر تبریز و تبیین تأثیر جنسیت و سن و نوع مسکن در این رابطه و تبیین تأثیر جهت نور ورودی و ابعاد پنجره بر واکنش های احساسی ساکنان انجام شده است. روش پژوهش: این پژوهش با استفاده از روش پیمایشی و روش پردازش تصاویر یک واحد مسکونی نمونه تبریز در محیط شبیه سازی شده با نرم افزار رویت انجام شده است. جهت ارزیابی، از پرسشنامه استاندارد پرات و راسل استفاده شده است. سپس ویژگی های جمعیت شناختی، شرایط مرتبط با آزمایش و ادراک شرکت کنندگان تجزیه و تحلیل شده است.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهند دو مؤلفه ابعاد و جهت پنجره ها بر واکنش های احساسی ساکنان تأثیرگذار است و در جبهه شمال و شرق با افزایش ابعاد پنجره سرزندگی ساکنان افزایش پیدا می کند ولی در جبهه جنوب با افزایش ابعاد پنجره، سرزندگی ساکنان کاهش یافته و در معدود موارد بین جنسیت و سن با واکنش های احساسی حاصل از نور روز رابطه معنادار وجود دارد و نوع مسکن بر واکنش های احساسی حاصل از نور روز ساکنان تأثیری ندارد.
بررسی وجوه شکل گیری مرقع هفت اورنگ ابراهیم میرزا صفوی با رویکرد تحلیل گفتمان نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱۴۲
83 - 92
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: نگارگری از منابع غنی هنر ایران و تمدن اسلامی است و دوره صفویه جزء درخشان ترین دوره در هنر اسلامی به شمار می رود. مطالعه آثار این دوره به دلیل بازشناسی پیشینه فرهنگ و هویت ایرانی و تأثیراتشان بر هنر اسلامی ایران، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مرقع هفت اورنگ ابراهیم میرزا، معروف به جامی فریر، آخرین نسخه مصور ممتاز با معیارهای سلطنتی بوده که به سفارش و حمایت سلطان ابراهیم میرزا در دوره صفویه تولید شده است. این مرقع در دوره شاه تهماسب، همزمان با تغییرات سیاسی و اجتماعی و محدودیت های حمایتی از هنر و هنرمندان، خلق شده است. به نظر می رسد این اثر در فضایی نسبتاً آزاد و مستقل از تحولات و ایدئولوژی حاکم بر زمان خود شکل گرفته است.هدف پژوهش: این پژوهش با رویکردی تاریخی و گفتمانی، در چارچوب نظری نورمن فرکلاف، به بررسی بافت زمینه ای و عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر شکل گیری مرقع هفت اورنگ ابراهیم میرزا می پردازد. روش تحلیل گفتمان در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین برای واکاوی این اثر به کار گرفته شده است. از نظر هدف، این پژوهش در دسته تحقیقات توسعه ای قرار می گیرد.روش پژوهش: این پژوهش از نظر ماهیت، توصیفی-تاریخی-تحلیلی است. و بر پایه بررسی های تاریخی و اطلاعات به دست آمده از بسترهای اجتماعی و سیاسی زمان شکل گیری مرقع ابراهیم میرزا انجام شده است. روش تجزیه و تحلیل داده ها کیفی است. نتیجه گیری: با بررسی تاریخی بافت زمینه ای عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر شکل گیری این مرقع در چهارچوب نظری نورمن فرکلاف نشان می دهد که ابراهیم میرزا، به دلیل موقعیت سیاسی، روابط سلطنتی و جهان بینی متفاوت خود، نقشی محوری در خلق این اثر داشته است. همچنین، تغییرات سیاسی و مذهبی ایجاد شده در قدرت حاکم صفویه برموضوع، تصاویر و مضامین مرقع تأثیرگذاشته و سبب ایجاد اثری هنری با ویژگی های متفاوت نسبت به سایر آثار هم دوره اش شده است.
مروری بر اکوسیستم نوین آزمایشگاه های شهری با تأکید بر نقش آزمایشگاه های واقعیت مجازی در توسعه هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۶
24 - 48
حوزههای تخصصی:
امروزه شهرسازی مبتنی بر آزمایش توانسته است به هوشمندتر شدن شهرها کمک کند. برای طی کردن این مسیر، آزمایشگاه های شهری مکان هایی بسیار حیاتی هستند که به مرور جایگاه مهمی درحوزه مطالعات شهری پیدا کرده اند. در این میان آزمایشگاه های واقعیت مجازی به طور فزاینده ای درحوزه معماری و شهرسازی کاربرد پیدا کرده اند. این پژوهش با هدف بررسی و مرور مفهوم آزمایشگاه های شهری و انواع آن ها، به طور خاص به آزمایشگاه های واقعیت مجازی و نقش آن ها در پیشبرد مطالعات شهری پرداخته است. روش های پژوهشی این مقاله شامل مطالعه اسنادی و موردی است و رویکرد نظری آن قیاسی و قلمرو زمانی آن مقطعی محسوب می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که آزمایشگاه های واقعیت مجازی توسعه راه حل های خلاقانه برای مقابله با چالش های واقعی در محیط های شهری را تسهیل می کنند. این فنّاوری امکان تجسم بخشی دقیق تری از شهرها و محیط های زندگی را فراهم کرده و به متخصصان اجازه می دهد تا به طور مجازی و بدون نیاز به تغییرات کالبدی، تأثیرات مختلف سیاست های شهرسازی و طرح های توسعه را آزمون نمایند. همچنین، آزمایشگاه های واقعیت مجازی می توانند سطح مشارکت عمومی را در فرایندهای شهرسازی به طور چشمگیری افزایش دهند و با ارائه تجربیات غنی و واقع گرایانه، شهروندان را قادر سازند تا به طور مؤثرتری در برنامه ریزی و توسعه شهری مشارکت نمایند.
مهارت های شناختی معماران در خلق روایت های مشارکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۶
72 - 96
حوزههای تخصصی:
پیچیدگی های فرایند مشارکتی باعث می شود که طراح برای حضور در این فرایند نیازمند کسب توانایی های ویژه ای باشد. بخشی از این توانایی ها مربوط به مهارت های بینشی نزد معماران است. جهت درک مهارت های بینشی می توان پژوهش های مربوط به معماری مشارکتی را مطالعه و اصلی ترین مفاهیم حوزه را تجزیه، تحلیل و ترکیب کرد. بر این اساس پژوهش حاضر، سه هدف را دنبال می کند: الف) شناسایی و دسته بندی پژوهش های مربوط به مهارت های شناختی یک معمار در فرایند مشارکتی. ب) ارائه تعریف معماری مشارکتی معطوف به مهارت های شناختی مورد نیاز معماران. ج) مهارت های شناختی مورد نیاز برای معماران در فرایند مشارکت. در نتیجه این پژوهش مطالعه ای مروری است که براساس روش سنتزپژوهی کیفی و کدگذاری مضامین محتوایی حاصل شده است. همچنین با استفاده از نرم افزار VOS VIEWER شبکه کلیدواژه ها استخراج و براساس تحلیل آن ها الزامات شناختی بیان شده اند. نتایج نشان می دهد که دو گروه کلی مشارکت با معماران و مردم و شش زیرگروه قابل تفکیک هستند. براساس تعریف ارائه شده، مشارکت گفت وگویی روایی و مرکزگریزِ میان شهروندی برای خلق داستان های جدید است. همچنین معمار مشارکتی باید دارای توانایی ساخت و بازخوانی داستان هایی درزمینه مفاهیم شهر، مسکن، دموکراسی، ادراک و فقر باشد که بر رویکردهای انتقادی و مرکزگریز تمرکز داشته باشند. او باید نسبت به ورود به فرایندی تفسیری و چندسویه آگاه بوده و قادر به شناخت اجزای روایت و تفسیر آن باشد.
بررسی تطبیقی بازشوهای سنتی معماری با توجه به مفاهیم پایه ای (مطالعه موردی: ارسی ایران و شوجی ژاپن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۷
62 - 77
حوزههای تخصصی:
جوامع براساس فرهنگ ها و اقلیم های خاص خود، شیوه های معماری مختلف را ارتقا داده اند. به هر روی شباهت ها و تفاوت هایی بین ویژگی های انواع معماری، منبعث از تفکر خلاق مشترک بشر و زمینه های متفاوت، در خصوصیات عناصر معماری ظهور می یابد. طراحی عناصر بازشو که در معماری واجد اهمیت هستند و رابطه بین فضاهای درون و بیرون را تنظیم می کنند، نیز طبعاً تحت تأثیر برخی مفاهیم مرجع که در فرهنگ جوامع ریشه دارد، قرار می گیرد و این امر در شکل گیری بازشوها و به نوعی در کل هویت معماری اثر می گذارد. از این نقطه نظر، «بازشو» واجد یک لایه ظاهری شامل بر وجوه ریخت شناسی و یک لایه باطنی حامل معانی و ایده ها است. «ارسی» نوعی بازشو در معماری سنتی ایرانی و «شوجی» نوعی بازشو در معماری سنتی ژاپنی است که هریک عنصری شاخص در معماری منطقه خود هستند. علی رغم تفاوت مشهود در چهره، هر دو بازشو تعاملی منعطف را بین فضای درون و بیرون تأمین می کنند. این مقاله شباهت ها و تفاوت های مهم این دو نوع بازشو را در قالب یک مطالعه تطبیقی در سه محور ریخت شناسی، فنی و باطنی بررسی می کند. شباهت های مهم یافت شده در عرصه های تأثیر فضایی، تنظیم رابطه درون و بیرون، فازی گرایی و انعطاف در محصوریت و ویژگی های فرهنگی-محیطی و تفاوت های مهم مربوط به پیچیدگی هندسی در مقابل سادگی هندسی، ترجیح کارکرد غالب به سمت اقلیم یا مرزبندی، مینیمال گرانبودن در مقابل مینیمال گرایی و طراحی مبتنی بر رنگ یا سایه روشن هستند.
مطالعه تطبیقی کیفیت ساخت و تزیین محراب های چوبی در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
36 - 55
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از سده های اولیه اسلامی، محراب به تدریج جزء اصلی و از عناصر غیرقابل حذف مساجد گردید. محراب فرورفتگی جانب قبله است که با مصالح متنوعی ساخته شده و مورد توجه شاعران در توصیف درجات عالی عرفان بوده است. چوب یکی از نادرترین موادی است که در ساخت محراب مورد توجه معماران اسلامی بود. بررسی ها نشان می دهد تعداد ۱۲ محراب چوبی در گستره سرزمین های اسلامی شناخته شده است. این مقاله با قیاس و تحلیل فنی کیفیت ساخت محراب های چوبی، به دنبال پاسخ این سوال است که تمایزات و اشتراکات محراب های چوبی از نظر تزئین، شکل کلی و فنون یا روش های ساخت و تزئین چگونه بوده است؟روش پژوهش: پژوهش از نوع بنیادی و از نظر رویکرد کیفی بوده و با روش توصیفی- تطبیقی اطلاعات مورد بررسی قرار گرفته است. انتخاب نمونه ها به صورت هدف مند و بر مبنای متریال چوب بوده است. بازه زمانی پژوهش نیز از قرن ۴ تا ۱۰ هجری قمری است.یافته ها: نکته قابل تأمل درباره محراب های چوبی، تاریخ یا دوره ساخت آن هاست که صرفاً در فاصله قرون ۵ تا ۸ هجری قمری به صورت پیوسته ساخته شده است. از نظر تکنیکی دو رویکرد ساخت و ساز اصلی قابل تشخیص هستند. در نوع اول تزئینات و نقوش علاوه بر فضاهای میان چارچوب ها، بر روی خود چارچوب ها مستقیمأ حفر شده اند و چارچوب از چشم ببینده پنهان نیست. در نوع دوم، چارچوب اصلی در پشت قطعات و پانل های مجزای تزئیناتی پنهان شده است که ساختار تزئینی و بصری محراب را شکل می دادند. همچنین در تزئین آن ها، فراونی نقوش کتیبه ای و هندسی، غالب بر نقوش گیاهی است.نتیجه گیری: محراب ها هر چه از هسته جغرافیایی سرزمین های اسلامی دورتر می شود، بخش های بزرگتری از سطوح آن ها با کتیبه های قرآنی به عنوان ملموس ترین عنصر تجسم دین اسلام اشغال می شود. بدین ترتیب که در سرزمین مصر یا سوریه که از اولین سرزمین های فتح شده توسط مسلمانان بود، مضاف بر انتزاعی تر شدن نقوش، آیات قرآن در ترکیب بندی کلی سهم کمتری در تزئین سطح محراب نسبت به نقوش گیاهی و هندسی دارد. شاهد دیگر این مدعا، دیوارهای پوشیده از آیات قرآنی در مسجد جامع شیان چین و نیز اختصاصی بودن سوره فتح برای محراب های مساجد چین است.
ارزشیابی عوامل انعطاف پذیری بر کیفیت تعلق پذیری مجتمع های مسکونی
حوزههای تخصصی:
با گسترش جوامع انسانی ؛ الگوهای رفتاری به سبب تغییر در الگوهای مکانی ناشی از تغییر سطح اجتماعی خانوار، نیازمند تغییر در محیط هستند.زیرا با تغییر سطح اجتماعی-فرهنگی خانوار، نحوه ارتباط با اطرافیان، نیازهای فضایی، ترکیب بندی فضایی، حضور افراد جدید در خانوار و نیازهای فضایی متناسب با آن، تغییر نوع دلبستگی به مکان در افراد در طی زمان تغییر خواهد کرد.بر این اساس طبقه بندی مؤلفه های کیفی سازنده فضاهای مسکونی با تراکم متوسط شهر تهران و استخراج مؤلفه های کیفی انعطاف پذیری کالبدی، فعالیتی و ادراکی و ارزش گذاری آنها در مقیاس مجتمع مسکونی و همچنین نحوه و میزان تأثیرگذاری مؤلفه های فرم کالبدی را در ایجاد حس دلبستگی به مکان و در پی آن ارتقای کیفیت فضاهای مسکونی هدف اصلی این پژوهش است.روش تحقیق پژوهش مذکور از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای پیمایش است.با توجه به تعداد جامعه آماری تعداد حجم نمونه 50 عدد ارزیابی شده است .براساس اطلاعات ماتریس همبستگی همه روابط ما بین مولفه های انعطاف پذیری و تعلق پذیری معنادار شده است به جز رابطه بین تنوع پذیری با متغیرهای عملکردی/ فعالیتی، احساسی/ ادراکی و تعلق پذیری که معنادار نشده است.نتایج به دست آمده نشان داد میانگین پاسخگویی به مولفه های احساسی/ ادراکی تعلق پذیری با مقدار 52.12 بالاترین امتیاز را دارد.
تأملی بر اهداف عمیق پرورش معمار در ایران معاصر، نمونه موردی: آتلیه ۳ معماری دانشگاه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۱۴۴
5 - 18
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله:آموزش معماری در ایرانِ امروز با چالش های متعددی روبه روست که ریشه در عدم تطابق شیوه های آموزشی با تحولات دوره پسامدرن دارد. ساختارهای آموزشی موجود همچنان برپایه استانداردسازی های دوره مدرن استوارند و این مسئله مانع رشد آموزش معماری مطابق با شرایط زمانی و مکانی جدید شده است.هدف پژوهش: این پژوهش نشان می دهد که با هدف بررسی ویژگی ها و نیازهای آموزش معماری در دوره پسامدرن، به دنبال پیشنهاد اهدافی نوین برای پرورش معمار در ایران معاصر است.روش پژوهش: این پژوهش ترکیبی از رویکرد بازتابی1 و توصیفی - تحلیلی است و داده ها از طریق منابع کتابخانه ای، مقالات علمی و تجربیات عملی نگارنده در آموزش معماری در آتلیه ۳ معماری دانشگاه تهران طی ۱۲ نیمسال تحصیلی (۱۳۹۶-۱۴۰۲) گردآوری شده اند.نتیجه گیری: نشان می دهد که آموزش معماری نیازمند تحول از استانداردسازی به سوی رویکردهای متکثر است. این تحول نه از طریق ساختارشکنی بلکه از طریق ساختارزدایی و ترکیب اهداف تخصصی و عمیق محقق می شود. این پژوهش در کنار اهداف تخصصی (دانش، بینش و توانش) اهدافی عمیقتر در آموزش (اقتصادی، اجتماعی و مدنی، توسعه تفکر، سلامت روان) را پیشنهاد می دهد و مسیری ترکیبی را راه گشا می داند. تغییر نقش مربی از انتقال دهنده دانش به تسهیل گر فرایند یادگیری، کلید تحول در آموزش معماری دوره پسامدرن و دستیابی به اهداف عمیق پرورش معمار است و بدین ترتیب مربی معماری دوره پسامدرن می تواند الهام بخش زندگی حرفه ای و شخصی دانشجویان باشد.