مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
مدلسازی ساختاری - تفسیری
منبع:
بررسی های بازرگانی مهر و آبان ۱۳۹۸ شماره ۹۷
114 - 130
حوزه های تخصصی:
امروزه شرکت های کوچک و متوسط(SME) به عنوان عامل رشد کشورها معرفی می شوند. یکی از مهم ترین مفاهیم موجود در این شرکت ها مفهوم مدیریت تداوم کسب وکار (BCM) است. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف ایجاد درک بهتری از نحوه کارکردBCM توسط این شرکت ها و نیز نشان دادن نیازهای کمک به آن ها است. هدف از این پژوهش، شناسایی مؤلفه های تداوم کسب وکار شرکت های کوچک و متوسط (در سطح شهر تهران) با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری از این مؤلفه هاست. با مصاحبه مدیران شرکت های تولیدی موادغذایی، ماشین آلات ایران خودرو و با همکاری اساتید دانشگاه تهران که بر موضوع پژوهش تسلط علمی و عملی داشتند، بهره گرفته شد. نتایج مدل سازی ساختاری تفسیری نشان داد که عامل کار تیمی، مسئولیت پذیری و پاسخ گویی و مدیریت اجرایی دارای بالاترین تاثیر و کمترین وابستگی را در بین سایر عوامل دارا هستند.
کاربست مدل سازی ساختاری-تفسیری در طراحی الگوی جاودانگی مدیران در نظام بانکی ایران (مطالعه موردی: بانک سینا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
167 - 182
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاظر ،طراحی الگوی جاودانگی مدیران در نظام انکی ایران با استفاده از روش مدل سازی ساختاری-تفسیری است.روش: روش تحقیق از لحاظ ماهیت اکتشافی با رویکرد کیفی است. جهت گردآوری داده ها و شناسایی عوامل از روش تحلیلِ محتوا و مرور متون مربوطه و همچنین مصاحبه با خبرگان منتخب به روش غیرتصادفی و تکنیک گلوله برفی تاحصول به اشباع نظری استفاده گردید.یافته ها: پرسشنامه ماتریسی ساخت یافته برای تعیین ارتباطات بینابینی شاخص ها تدوین گردید. داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از مدل سازی ساختاری-تفسیری، تحلیل و در3 سطح در یک شبکه تعاملی ترسیم شد که در نتیجه عامل "مشتری مداری" و در بالاترین سطح قرارگرفت. همچنین، قدرتِ نفوذ و میزان وابستگی این عوامل نسبت به هم در ماتریس قدرتِ نفوذ -وابستگی، مورد بررسی قرارگرفت.نتیجه گیری: شاخص "مشتری مداری" و "تفویض اختیار"در ماتریس قدرت نفوذ-وابستگی درناحیه وابسته یعنی بیشترین میزان وابستگی و کمترین نفوذ، و عوامل "ارتباطات اثربخش" ،"برنامه ریزی"،"سیستمِ پاداش"، ،"ریسک پذیری" در ناحیه متصل یعنی بیشترین قدرت نفوذ و بیشترین میزان وابستگی قرار دارند.
ارائه مدل اینترنت انرژی برای مدیریت بهینه انرژی با رویکرد ساختاری-تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش روزافزون تقاضا برای انرژی، آلودگی ناشی از مصرف انرژی فسیلی و گرمایش زمین عمده ترین عواملی هستند که مدیریت بهینه انرژی را ضروری ساخته اند. به مدد پیشرفت فناوری اطلاعات، پارادایم جدیدی به نام اینترنت انرژی پدید آمده که ابزارهای لازم برای مدیریت بهینه انرژی را فراهم کرده است. اینترنت انرژی با ظهور اینترنت اشیا گسترش چشمگیری داشته است، به طوری که اینترنت انرژی با تلفیق ویژگی های شبکه های هوشمند و اینترنت اشیا در جهت مدیریت انرژی حرکت می کند. مطالعه حاضر، پژوهشی کاربردی است که با هدف ارائه مدل اینترنت انرژی برای مدیریت بهینه انرژی صورت گرفته است. برای دستیابی به اهداف پژوهش، نخست با توجه به مطالعات پیشین و مصاحبه با خبرگان، مجموعه ای از شاخص های کاربردی مفهوم اینترنت انرژی شناسایی شد، الگوی روابط علّی این شاخص ها با تکنیک «دیمتل» فازی مشخص گردید، و سپس، این عوامل با استفاده از تکنیک مدل سازی ساختاری-تفسیری، تجزیه و تحلیل و سرانجام، ارتباط و توالی شاخص ها به دست آمد. از میان شاخص ها، وجود سرورهای اینترنتی قدرتمند در کشور، تجهیز لوازم مصرفی به اینترنت، و نظارت برخط بر میزان مصرف انرژی هر فرد در سطح نخست مدل پژوهش قرار گرفته و پایه ای ترین شاخص ها جهت پیاده سازی مفهوم اینترنت انرژی هستند. وجود کلیه این شاخص ها در نهایت، منوط به وجود منابع مالی لازم برای استفاده از اینترنت انرژی و عزم و اراده لازم برای به کارگیری اینترنت انرژی در سطح کلان هستند. بینشی که این مدل به مدیریت کلان انرژی در کشور ارائه می دهد، می تواند به آن ها در برنامه ریزی راهبردی انرژی جهت تولید، تبدیل، انتقال، توزیع و مصرف انرژی کمک کند.
آزمون الگوی اثرگذاری محرک های مدیریت منابع انسانی پایدار با استفاده از ترکیب ISM-SEM(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
95 - 119
حوزه های تخصصی:
ارزشگذاری تعادل بین دیدگاه یکپارچگی محیطی، رفاه اقتصادی و برابری اجتماعی، منجر به ایجاد پارادایم جدیدی تحت عنوان مدیریت منابع انسانی پایدار شده است که به عنوان یک مفهوم مهم در حوزه مطالعات سازمانی و اجتماعی است. بر همین اساس نیز برای شناخت بهتر این مفهوم، هدف این مقاله آزمون الگوی اثرگذاری محرک های مدیریت منابع انسانی پایدار می باشد. مطالعه حاضر از منظر هدف، کاربردی و بر اساس رویکرد کمی بوده است. جامعه آماری این تحقیق شامل دو بخش کارکنان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و خبرگان می باشد. ابزار گردآوری داده ها دو پرسشنامه بوده است؛ پرسشنامه اول مخصوص روش مدلسازی ساختاری- تفسیری بوده است. پرسشنامه دوم نیز به منظور اعتبارسنجی الگوی تدوین شده در جامعه آماری مورد مطالعه استفاده شده که بر اساس شاخص های آلفای کرونباخ، پایایی مرکب، متوسط واریانس تبیین شده روایی و پایایی آنها بررسی و تأیید شده است. برای اعتبار سنجی الکوی تدوین شده از نرم افزار PLS استفاده شده است. نتایج مدلسازی ساختاری- تفسیری نشان می دهد که حمایت سازمانی و نظارت به عنوان اساس محرکهای مدیریت منابع انسانی پایدار می باشد که به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر سایر محرکها اثرگذار بوده است. همچنین نتایج اعتبارسنجی الگوی تدوین شده، نشان دهنده مناسب بودن الگو در جامعه آماری مورد بررسی بوده است.
راهبردهای اثر شلاقی در زنجیره های تأمین حلقه بسته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
207 - 223
حوزه های تخصصی:
توجه همزمان به زنجیره های تأمین رو به جلو و رو به عقب باعث ایجاد مفهومی جدید در ادبیات زنجیره تأمین به عنوان زنجیره های تأمین حلقه بسته شده است. یکی از عواملی که می تواند منجر به اختلال در روند حرکتی زنجیره های تأمین و کاهش سطح سودآوری و عملکرد سازمان ها گردد، اثر شلاقی است. هدف از این پژوهش طراحی مدل مفهومی استراتژی های اثرگذار بر کاهش اثر شلاقی در زنجیره تأمین حلقه بسته است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از جنبه نوع و نحوه گردآوری داده ها توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش را 75 تن از خبرگان صنعتی و دانشگاهی حوزه تولیدات روغن خودرو در کشور تشکیل داده اند. در این پژوهش با مطالعه پیشینه پژوهش، 8 استراتژی اثرگذار بر کاهش اثر شلاقی در زنجیره تأمین حلقه بسته شناسایی و با جمع بندی نظرات 5 تن از خبرگان دانشگاهی تعدیل یافت. ابزار مورد استفاده در این پژوهش را پرسشنامه مقایسات زوجی حاوی 8 استراتژی شناسایی شده تشکیل داده است. در ادامه با استفاده از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری، 8 استراتژی بدست آمده در 5 سطح کلی ساختاربندی گردید. یافته های پژوهش حاکی از قرارگیری استراتژی های "ایجاد سیاست های بررسی دوره ای کنترل موجودی و برنامه ریزی تولید" و " در دسترس بودن اطلاعات در مورد پارامترهای محصولات بازیافتی" در سطح آغازین مدل است. همچنین یافته های پژوهش نشان از قرارگیری استراتژی های "افزایش دید در روند بازیابی محصولات در فرآیند زنجیره تأمین رو به عقب با استفاده از سیاست تبادل محصول با مشتری" و "کاهش زمان تحویل محصول" در سطح پایانی مدل دارد.
طراحی مدل هم آفرینی دانش مشتریان در صنعت بیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دانش سازمانی سال پنجم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
111 - 141
حوزه های تخصصی:
دانش یک عنصر کلیدی برای پرورش نوآوری محصول و خدمت می باشد. یکی از جدیدترین مفاهیم مطرح شده برای استفاده از منابع دانش خارج از سازمان، مفهوم هم آفرینی دانش است. هم آفرینی دانش به معنای فرایندهای همکاری داوطلبانه میان مشتریان، پژوهشگران و مدیران سازمانی جهت خلق دانش پیرامون محصولات و خدمات است. مهم ترین بازیگری که در خلق مشترک دانش، نقش ایفا می کند، مشتری می باشد. مبحث هم آفرینی دانش مشتریان هنوز در صنعت بیمه کشورمان، به خوبی شناخته نشده است، لذا شناسایی مؤلّفه های آن و تعیین قدرت نفوذ هر یک از آنها یکی از چالشهای شرکتهای بیمه کنونی است. از این رو هدف پژوهش حاضر، شناسایی مؤلّفه-های هم آفرینی دانش مشتریان و ارائه مدل روابط مؤلفه های هم آفرینی دانش مشتریان در صنعت بیمه کشور می-باشد. این پژوهش بر اساس هدف بنیادی و بر اساس روش گردآوری داده ها توصیفی- پیمایشی می باشد. جهت شناسایی مؤلفه های پژوهش، مصاحبه هایی با 14 نفر از خبرگان شامل مدیران صنعت بیمه و اعضای هیئت علمی صاحب نظر در این زمینه به عمل آمد و جهت ارائه مدل روابط مؤلفه ها، پرسشنامه استاندارد رویکرد ساختاری- تفسیری، که مبتنی بر مقایسات زوجی می باشد، توسط 10 نفر از خبرگان تکمیل گردید.بر اساس نتایج حاصل از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان، 51 بعد و 7 مؤلّفه استخراج شدند که توسط رویکرد مدلسازی ساختاری- تفسیری، در 5 سطح طبقه بندی گردیدند. در این مدل، مؤلفه «زیرساختهای فن آوری اطلاعات و ارتباطات»، در پایین ترین سطح قرار دارد که نشاندهنده برخورداری از بالاترین قدرت نفوذ در میان سایرمؤلفه ها می باشد و بدین معنی است که تغییر و توسعه این مؤلفه، موجب تغییر و توسعه سایر مؤلفه های مدل خواهد شد. همچنین مؤلفه های «ایجاد انگیزش برای مشتریان» و «اعتمادسازی» که در بالاترین سطح مدل قرار دارند، تأثیرپذیرترین مؤلفه های مدل محسوب می گردند. بنابراین جهت اجرای بهینه فرایند هم آفرینی دانش مشتریان در شرکتهای بیمه، می بایست تقویت مؤلفه های سطوح پایینتر مدل که دارای قدرت نفوذ بیشتری می-باشند، در اولویت تصمیم گیری های مدیریتی قرار گیرد.
تدوین مدل پذیرش بیمه تکافل در شرکت های بیمه ای کشور از منظر شاخص های آمادگی سازمان بر اساس ترکیب ISM-SEM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی ها نشان می دهد تاکنون بیمه تکافل در ایران در کنار بیمه متعارف ارائه نشده است. بر همین اساس با توجه به عدم ارائه بیمه تکافل توسط شرکت های بیمه گر، این مقاله به بررسی دلایل عدم پذیرش بیمه تکافل در این شرکت ها از منظر شاخص های آمادگی سازمان پرداخته است. بر همین اساس هدف این تحقیق تدوین مدل پذیرش بیمه تکافل در شرکتهای بیمه ای کشور از منظر شاخص های آمادگی سازمان بر اساس ترکیب ISM-SEM بوده است. به منظور جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه استفاده شده است. پرسشنامه اول به منظور تعیین روابط و سطح بندی بین مولفه های پذیرش بیمه تکافل در شرکت های بیمه ای و به صورت مقایسه زوجی بوده است. پرسشنامه دوم نیز به منظور آزمون الگوی تدوین شده، استفاده شده است. پرسشنامه های مورد استفاده پس از تعیین روایی و پایایی در بین اعضای نمونه آماری پژوهش توزیع شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از مدلسازی ساختاری- تفسیری و مدلسازی مسیری ساختاری استفاده شده است. یافته های تحقیق در بخش مدلسازی ساختاری- تفسیری نشان می دهد که سامانه به عنوان تأثیرگذارترین شاخص آمادگی سازمان و کارکنان به عنوان تأثیرپذیرترین شاخص آمادگی سازمان تلقی می گردد. سایر شاخص ها به عنوان شاخص های ارتباطی از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری کمتری به نسبت این دو شاخص برخوردار هستند. همچنین نتایج مدلسازی میسری ساختاری نشان دهنده تأیید روابط تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بین شاخص های آمادگی سازمان و تأیید الگوی تدوین شده بوده است. نتایج نشان می دهد که با تمرکز بر شاخص های تأثیرگذار مانند سامانه ، می توان شاخص های تأثیرپذیر را در جهت افزایش آمادگی سازمان برای پذیرش بیمه تکافل بهبود داد.
سطح بندی شاخص های رخدادهای حدی موثر بر رفتار سرمایه گذاران و ریسک بازار سرمایه با استفاده از رویکرد مدل سازی ساختاری- تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بورس اوراق بهادار سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
21 - 40
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، سطح بندی شاخص های رخدادهای حدی موثر بر رفتار سرمایه گذاران و ریسک بازار سرمایه با استفاده از رویکرد مدلسازی ساختاری-تفسیری می باشد. این پژوهش بر اساس هدف،کاربردی و بر حسب گردآوری داده ها توصیفی است. جامعه آماری این پژوهش،15 نفراز اساتید و دانشجویان دکترای رشته حسابداری، مدیریت مالی، اقتصاد ومدیریت بازرگانی کشور می باشندکه به عنوان خبره و از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند واین خبرگان ازطریق پرسشنامه ساختاری تفسیری، 15 شاخص رخدادهای حدی راکه قبلاً طی پژوهشی دیگرتوسط نویسندگان این مقاله،ازطریق 3مرحله دلفی فازی و ازبین 72 شاخص، شناسایی شده بودند را در5 طبقه، سطح بندی و اولویت بندی نمودند.روایی پرسشنامه توسط اساتیدمحترم راهنما ومشاور و خبرگان حوزه مالی تایید گردید. همچنین برای پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شدکه برای تمامی متغیرها بیش از0.7 بدست آمد، برای تحلیل داده ها نیز از نرم افزارمیک مک استفاده گردید. یافته های حاصل از روش ساختاری-تفسیری دراین پژوهش نشان می دهد که شاخص های رخداد های حدی، در پنج سطح رتبه بندی شده اند، به طوری که شاخص های تورم و تحریم در سطح پنجم، دارای بیشترین میزان تاثیر و شاخص آلودگی هوا در سطح اول، دارای کمترین میزان تاثیر بر رفتار سرمایه گذاران و ریسک بازار سرمایه می باشند.
ارایه مدل ریسک حسابرسی مالیاتی در طرح جامع مالیاتی با رویکرد ترکیبی مدلسازی ساختاری تفسیری و فرآیند تحلیل شبکه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین چالش های حسابرسی مالیاتی در کشورهای درحال توسعه، عدم کارایی در بهره وری از منابع است که جهت غلبه بر آن، حسابرسی مالیاتی مبتنی بر ریسک توسعه یافته و در ایران، حسابرسی مبتنی بر ریسک با اجرای طرح جامع مالیاتی در دو افق زمانی کوتاه مدت و بلندمدت آغاز شده است. تعیین و مدل سازی شاخصه های اندازه گیری ریسک جهت انتخاب مؤدی، نقطه کلیدی در شروع فرایند حسابرسی مالیاتی مبتنی بر ریسک می باشد که این پژوهش به آن می پردازد. با توجه به کمبود چارچوب نظری در زمینه شاخصه های مؤثر بر ریسک حسابرسی مالیاتی، روش پژوهش ترکیبی اکتشافی است. در بخش کیفی، تحلیل تم بر روی مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام و پس از شناسایی اولیه مفهوم ها و تم های فرعی و اصلی، با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری(ISM) مدل طراحی و سپس شاخص ها با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای (ANP) رتبه بندی شدند. بر اساس نتایج، امکان اعتبارسنجی داده ها با سامانه های اطلاعاتی، به عنوان نقطه اولین تلاقی و ارتباطی بین مؤدی و سازمان امور مالیاتی، مهم ترین عامل مؤثر بر ریسک حسابرسی مالیاتی می باشد
ارائه الگوی شهر هوشمند مبتنی بر توسعه پایدار شهری با رویکرد آمیخته اکتشافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای اقتصادی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰
54 - 70
حوزه های تخصصی:
شهر هوشمند پایدار به عنوان برآیند دو مفهوم هوشمند سازی شهر و توسعه پایدار شهری، رویکرد غالب در مدیریت شهری هزاره سوم است. نظر به اهمیت موضوع در این مقاله کوشش شده است تا الگویی برای شهر هوشمند مبتنی بر توسعه پایدار شهری در کشور فراهم شود. این پژوهش و مبتنی بر پارادایم تفسیری انجام شده است. همچنین این پژوهش از نظر هدف یک پژوهش کاربردی-توسعه ای است و از منظر شیوه گردآوری داده ها یک پژوهش توصیفی با روش پیمایشی-مقطعی است. جامعه آماری پژوهش شامل صاحب نظران دانشگاهی و نیز مدیران اجرایی مدیریت و برنامه ریزی شهری، جغرافیای شهری، فناوری ارتباطات و اطلاعات است. نمونه گیری با روش هدفمند انجام شد و با 10 نفر به اشباع نظری دست یافته شد. مقوله های زیربنایی الگوی شهر هوشمند پایدار با روش تحلیل کیفی مضمون شناسایی و روابط مقوله های زیربنایی الگوی شهر هوشمند پایدار با روش ساختاری-تفسیری تعیین گردید. انجام تحلیل کیفی مضمون با استفاده نرم افزار MaxQDA 2020 و محاسبات مدل سازی ساختاری-تفسیری با نرم افزار MicMac انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد زیرساخت های شهری هوشمند و حکمروایی هوشمند دو عنصر زیربنایی الگو هستند که بیشترین تأثیر را در ایجاد شهر هوشمند مبتنی بر توسعه پایدار دارند. به همین ترتیب از میزان تأثیرگذاری در سطوح بعد کاسته می شود و متغیرهای هم سطح یعنی تعامل متقابل باهم دارند. این عوامل با تأثیر بر هوشمند سازی حمل ونقل و تجارت های هوشمند مبتنی بر فناوری به اقتصاد هوشمند و محیط زیست هوشمند کمک می کنند. در ادامه از طریق سازه های هوشمند و مردم هوشمند می توان به توسعه پایدار شهری دست یافت و در نهایت این توسعه پایدار شهری می تواند به هوشمند سازی شهر منتهی شود.
مدلسازی عوامل تاثیرگذار بر عملکرد نوآوری شرکت های دانش بنیان تولیدی؛ رهیافت شبکه مضامین و مدلسازی ساختاری- تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادبیات مدیریت، درک پیش بین های عملکرد نوآوری به یک تلاش مهم و مداوم تحقیقاتی تبدیل شده است. علیرغم تلاش های صورت گرفته طی سال های اخیر، نتایج پژوهش ها از همگرایی لازم برخوردار نیستند. بنابراین لازم است برای انواع مختلف شرکت های دانش بنیان در مناطق جغرافیایی مختلف کشور مدل های مبتنی بر بافتار ویژه ارائه شوند. با توجه به روش کیفی تحقیق حاضر برمبنای تکنیک های شبکه مضامین و مدلسازی ساختاری- تفسیری، تعداد نمونه های بخش تحلیل مضمون به استناد تعداد نفرانی که با آنها مصاحبه شده است برابر با 16 نفر از مدیران عامل و اعضاء هیأت مدیره شرکت های دانش بنیان تولیدی نوع 2 هستند. داده های کیفی با روش تحلیل محتوای عرفی و طی فرایند نظام مند کدگذاری تجزیه وتحلیل و در قالب 53 مضمون پایه و 7 مضمون سازمان دهنده شامل؛ تأمین مالی، تجاری سازی (استراتژی، منابع و قابلیت ها)، شبکه سازی، دولت، سرمایه فکری (تیم سازی و تفکر خلاق)، مدیریت دانش، فناوری و بازاریابی، و بستر فرهنگی جامعه و مضمون فراگیر عملکرد نوآوری دسته بندی شدند. در نهایت براساس روش مدلسازی ساختاری- تفسیری، مضامین سازمان دهنده شناسایی شده در 5 سطح قرار گرفتند. یافته های تحقیق در هماهنگی با پژوهش هایی قرار دارد که در سال های اخیر تأکید ویژه ای بر عملکرد نوآوری شرکت های دانش بنیان کوچک و متوسط داشته اند، همچنین در هماهنگی با نگرش گوپتا و همکاران (۲۰۰۷) عملکرد نوآوری شرکت های دانش بنیان تولیدی، متأثر از عوامل موجود در هر دو سطح؛ بنگاه، و محیط کلان هستند.
یک مدل ساختاری- تفسیری از عوامل موثر بر واسطه گری نوآوری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۳
45 - 62
حوزه های تخصصی:
اهرم سازی فناوری از طریق عملیات میانجیگری و یا واسطه گری نوآوری باز ، ابزاری با ارزش در نوآوری باز و ایجاد قابلیت های تاثیرگذار در تکمیل زنجیره ارزش فرآیند نوآوری به شمار میایند. تسهیل و تسریع در پیچیدگی های بازار فناوری، نتیجه حضور موثر واسطه گران نوآوری است. با توجه به شکاف عمیق فناوری و چالش های فرآیندهای نوآوری در ایران و همچنین ضعف کارکردی این گروه از کارگزاران شبکه نوآوری در ایران، این مقاله در پی آن است که با تعیین عوامل تاثیرگذار در نقش و فعالیت واسطه گران نوآوری در پلتفرم نوآوری باز، و سطح بندی عوامل با استفاده از مدل ساختاری- تفسیری، راهکارهای اجرایی برای رفع شکاف ارتباطی و تقویت بازیگران نظام نوآوری ایران ارائه دهد.این پژوهش بنیادی و از طریق روش کیفی مبتنی بر تئوری داده بنیاد و نرم افزار MAXQDA، متغیرهای اثرگذار مشخص شدند. با تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با 13 تن از خبرگان آگاه در حوزه نظام نوآوری و مدیران شرکت های واسطه گر نوآوری و رسیدن به نقطه اشباع نظری، با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی، موضوع تحقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. الگوی پارادایمی حاصل براساس پدیده محوری(اثربخشی کارکرد واسطه گری نوآوری)، متاثر از شرایط علّی، زمینه-ای و متغیرهای مداخله گر، تعیین گردید و جهت تکمیل، و با اجرای فاز کمی، طی نظرسنجی از خبرگان، از طریق روش مدل سازی ساختاری-تفسیریISM، عوامل و متغیرهای تاثیرگذار، سطح بندی و استخراج مدل ساختاری-تفسیری و تحلیلMICMAC نسبت به تعیین متغیرهای نفوذپذیر و وابستگی های عوامل، صورت پذیرفت. نتایج تحقیق، مؤید نقش کلیدی فرهنگ نوآوری و ضرورت بلوغ درک توسعه فناوری، کاهش تولی گری دولت و تمرکز بر نیازهای فناورانه کشور از سوی بازیگران و نهادهای شبکه نوآوری به عنوان تاثیرگذارترین عامل در کارکرد بهینه واسطه گری نوآوری شناخته شد.
شناسایی عوامل مؤثر در اجرای یادگیری ترکیبی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال هجدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۱
205 - 232
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف شناسایی و سطح بندی عوامل مؤثر در اجرای آموزش ترکیبی در آماده سازی دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان انجام شد. در این مقاله از روش ترکیبی (کمی – کیفی) استفاده شد. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی اساتید و کارشناسان حوزه فناوری بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و مصاحبه با آنان تا اشباع نظری (نفر دوازده) ادامه یافت. جامعه آماری در بخش کمی را، متخصصان موضوعی تشکیل می دادند که بر اساس جدول مورگان نود نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختار یافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. در مرحله کیفی برای تأیید روایی محتوا از راهبرد تفسیری مذاکره با مصاحبه شوندگان و در بخش کمی به منظور بررسی روایی و پایایی پرسشنامه، از روایی محتوایی و روایی سازه، به کمک تحلیل عاملی اکتشافی و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج بدست آمده با استفاده از تکنیک مدلسازی تفسیری – ساختاری، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و ارتباط و توالی فاکتورها به دست آمد. ارتباطات بدست آمده نشان داد که ساختارسازی اجرایی و آموزشی، زیرساخت فنی، پشتیبانی مالی و مشوق های آموزشی، اساس بکارگیری آموزش ترکیبی را تشکیل می دهند. بینشی که این مدل به مسئولین دانشگاه ارائه می کند می تواند به آنها در برنامه ریزی استراتژیک در شرایط بحرانی کمک نماید.
طراحی مدل مالی در صنعت هتل داری استان یزد با رویکرد تلفیقی مدل سازی ساختاری تفسیری و معادلات ساختاری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
فضای گردشگری سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۸
43 - 58
حوزه های تخصصی:
امروزه صنعت هتلداری را می توان عاملی بسیار تاثیرگذار در رشد و توسعه مالی کشورها دانست. از آنجایی که تاثیر شاخص های مالی در این صنعت غیرقابل انکار است در این پژوهش ابتدا با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری، مدلی سطح بندی شده برای شاخص های مالی طراحی و سپس با استفاده از رویکرد معادلات ساختاری، روابط بین شاخص های مورد سنجش و بررسی قرارگرفت. نتایج به دست آمده نشان می دهد هشت عامل شناسایی شده در این زمینه در سه سطح کلی ساختاربندی شده اند. براساس مدل به دست آمده در این پژوهش، عامل اقتصادی که شامل شاخص های تولید ناخالص داخلی،رشد اقتصادی، نرخ اشتغال و ... می باشد و از دیدگاه اقتصاد کلان به این صنعت نگاه می کند تاثیر گذارترین شاخص در صنعت هتلداری بوده و به عنوان عامل آغازین مورد بررسی قرار گرفته است. عامل اقتصادی قادر خواهد بود ادغام و یکپارچگی مسائل مالی در هتل ها را به بهترین صورت اجرا و با ایجاد هماهنگی بین عوامل سطح دوم که شامل شاخص های نقدینگی، بدهی، کارایی و ریسک می باشد زمینه مناسب جهت کسب سودآوری در هتل ها را فراهم سازد.