فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۱٬۵۱۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
لیبر (2004 & 2009) نظریه ای تجزیه مدار با هفت مؤلفه معنایی و یک اصل به نام اصل هم نمایگی ارائه کرده است. در این نظریه هر عنصر زبانی یک اسکلت معنایی و یک بدنه معنایی دارد. اسکلت از یک یا چند مؤلّفة معنایی و یک یا چند موضوع ساخته می شود. بدنه معنایی دو لایه دارد: 1. لایه ای که مانند اسکلت از یک گویشور به گویشوری دیگر نسبتاً ثبات دارد و می توان آن را نشان داد؛ 2. لایه ای که اطلاعاتِ کلی و دانش فرهنگ نامه ای دارد و بسیار روان است. اصل هم نمایه سازی، موضوع های دو یا چند عنصر واژگانی را با یکدیگر هم نمایه می کند و عنصری دیگر می سازد که به یک مدلول واحد دلالت می کند.
این نوشتار ویژگی های معنایی حروف اضافه زبان فارسی را برپایه مؤلفه های معنایی بررسی و سپس دسته بندی می کند. دستاورد این نوشتار این است که حروف اضافه نیز مانند سایر اقسام کلام، نقش معنایی دارند و در نتیجه اسکلت و بدنه معنایی آنان ضعیف است. همچنین می توان بر پایه نقش معنایی، آن ها را دسته بندی کرد.
انطباق واجی واکه های وام واژه های زبان عربی در فارسی؛ رویکرد بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعة انطباق وام واژه ها مدت هاست، توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. در این پژوهش تلاش بر این است تا چگونگی انطباق واجیِ واکه های وام واژه های زبان عربی بررسی شوند. چارچوب نظری این پژوهش نظریه بهینگیِ پرینس و اسمولنسکی (2004) است. داده های بررسی شده، 1647 واژه است که از فرهنگ معین و سخن گردآوری شده اند. تلفظ وام واژه ها در زبان مبدأ (عربی) با بهره گیری از چهار فرهنگ زبان عربی آوانگاری شده اند و سپس تغییرات آوایی/ واجیِ رخ داده درباره هریک از وام واژه ها در زبان مقصد (فارسی) بررسی شده اند. تلفظ وام واژه های زبان عربی در فارسی با استفاده از فرهنگ های معین و سخن گرد آوری و آوانویسی شده اند. در این بررسی پس از معرفی نظام آوایی و واجی زبان های فارسی و عربی، فرایند های واجی دخیل در انطباق واکه های وام واژه ها، هریک به تفصیل بررسی شده اند. فرایند جایگزینی، پربسامدترین فرایند واجی دخیل در انطباق واکه های وام واژه های زبان عربی است.
نقش مشخصة [گستردگی چاکنای] در رفتار واجی سایشی های زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش تقابلی مشخصة [گستردگی چاکنای] در توصیف همخوان های انسدادی و سایشی در سایر زبان ها مانند زبان انگلیسی تأیید شده است؛ ولی در زبان فارسی، نقش این مشخصه تنها درمورد انسدادی ها بررسی شده و درمورد نقش آن در رفتار واجی همخوان های سایشی پژوهشی انجام نشده است. در این مقاله، نشان می دهیم که در چارچوب نظریة زمان بندی چاکنایی، توصیف سایشی ها با این مشخصة حنجره ای توجیه آوایی می یابد، سپس براساس فرض تمایزدهندگی آن در همخوان های سایشی، امکانات آوایی زبان فارسی در چارچوب رویکرد اشتقاقی را برمی شماریم و درنهایت نشان می دهیم که با استفاده از آن می توانیم درمورد برخی فرآیندهای به ظاهر بی ارتباط با هم، مانند سایشی شدگی انسدادی ملازی، سایشی شدگی آغازة دمیده و واک داری پساسایشی، تحلیلی اقتصادی تر و کارآمدتر در چارچوب نظریة خودواحد و نظریة بهینگی ارائه دهیم؛ به همین دلیل، پیشنهاد می کنیم که انفجاری های بی واک و سایشی های بی واک در یک طبقة طبیعی درنظر گرفته شوند که وجه مشترک آن ها نه با نبود یک مشخصه، یعنی [-واک]، بلکه با بود مشخصة [+گسترده] تعریف می شود؛ این در حالی است که جفت واک دار آن ها نیز با توجه به مشخصة [-گسترده] در یک طبقة طبیعی جای می گیرند.
بررسی نظام واژه بستی ضمیری در تاریخ زبان فارسی و علل تحول آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحول نحوی روی نمی دهد مگر این که بتوان نشان داد علتی داشته است""(لانگوباردی:2001، 278). تحول زبانی مرتبط با واژه بست های ضمیری زبان فارسی که به لحاظ تاریخی در جایگاه دوم جمله ظاهر می شده اند در سه حوزه رخ داده ، در نتیجه، این زبان به سه الگوی ساختاری-رده شناختی زیر دست یافته است: الف) حرف اضافه+واژه بست در حالت متممی ب) اسمی+واژه بست در حالت اضافی و ج) مجاورت فعل متعدی صرفاَ در حالت مفعول مستقیم. این بررسی در چارچوب باورهای مطرح در دستور زایشی چامسکی و با هدف کشف علل تحول نظام واژه بستی ضمیری فارسی و در نهایت دستیابی این زبان به سه الگوی فوق صورت می گیرد؛ بررسی درزمانی نشان می دهد که چند عامل به صورت متوالی، و نه موازی، در تحول این نظام دخالت داشته-اند: اولاَ، برخی از تحولات ساختواژی تاریخی و تلاش گویشوران در جهت رفع ابهام ناشی از این تحولات، زمینه ساز اصلی تغییرات ساختاری دیگر شده است؛ ثانیاَ، پس از زمینه سازی های خاص ساختواژی، الگوهای الف و ب به قیاس از الگوهای زبانی از پیش موجود و تعمیم آنها تثبیت شده است؛ الگوی ج نیز در نتیجه ی بازتحلیل مکرر جایگاه واژه بست در جمله پدید آمده است؛ این الگو می تواند گویای مقطعی از روند دستوری-شدن این عناصر باشد که تحولات ساختواژی و فرایند بازتحلیل در برهه ای از تاریخ این زبان به آن سرعت بخشیده است. در پایان، تماس با زبان عربی نیز به عنوان عامل تسریع کننده ی کاربرد الگوهای سه گانه ی فوق در زبان معیار شناخته شد.
بررسی ضبط و خوانش لغات هزوارش (زند و پازند) در برهان قاطع
حوزههای تخصصی:
ولین کسی که پس از سقوط ساسانیان و شکل گیری فارسی نو به جمع آوری و ثبت لغات فارسی میانه به ویژه در زبان و کتابت پهلوی در یک فرهنگ پرداخت، انجوی شیرازی بود. او در فرهنگ جهانگیری که تألیف آن از 1005 تا 1017 ه . ق. به طول انجامید تعدادی از لغات موجود در زبان و کتابت پهلوی را ضبط کرده است. پس از انجوی، این لغات در فرهنگ های دیگر به ویژه در برهان قاطع نیز وارد شده است. برخی از لغاتی که در فرهنگ ها ضبط شده اند با همان تلفظ در زبان کاربرد داشته اند. برخی از این لغات «هزوارش هایی» بوده اند که تلفظ آنها با آنچه در فرهنگ ضبط شده تفاوت دارد. این واژه ها را اروپاییان در قرن 19 و 20 با تردید و درصدی از خطا خوانده اند. اما با توجه به اینکه املای بسیاری از این هزوارش ها از قرن یازدهم در فرهنگ های هندی با خط عربی ضبط شده است بررسی دقیق و مقایسه املای آنها با یافته های علمی جدید بسیار راهگشا خواهد بود و مشکلات فراوانی را حل خواهد کرد. برای مثال آنچه در برهان «اسیا» (= ور، سینه) ضبط شده امروزه در فرهنگ هزوارش ها به صورت /āsyā/ نشان داده می شود. به علاوه به نظر می رسد برخلاف نظر رایج، برخی از این واژه ها از حوزه هزوارش ها بیرون آمده و وارد زبان شده اند. برخی از این لغات نیز با دو املا در فرهنگ های هندی ضبط شده اند.
تحلیل بهینگی فرایند تضعیف در کُردی سنندجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر بر اساس اصول و روش های واج شناسی بهینگی به بررسی فرایند آوایی تضعیف به ویژه نوع صفیری شدگی آن، یعنی تبدیل یک همخوان انسدادی به یک همخوان سایشی یا ناسوده، در گویش کردی سنندجی می پردازد. بررسی و تحلیل داده ها نشان می دهد که فرایند مذکور در همه جایگاه هایی که تحت عنوان ضعیف شناخته می شوند، یعنی جایگاه های آغازه هجا، پایانه هجا و میان-واکه ای و با یکی از انگیزه های رسایی (در خوشه های دوهمخوانی پایانه هجا و به منظور حفظ انطباق آنها با اصل توالی رسایی)، یا همگونی در میزان رسایی با یک آوای مجاور که از میزان رسایی بالاتری برخوردار است، به وقوع می پیوندد. اما در نوع خاصی از تضعیف در این گویش که عمدتاً محدود به بافت های واجی می شود و بافت های صرفی مانع اعمال آن می شوند، با وجود یکسانی انگیزه وقوع، یعنی همگونی در میزان رسایی، تغییر نه در نوع انسداد بلکه در میزان آن در یک آوای واحد رخ می دهد.
نقش معنایی و نحوی تکواژ Rā- در کردی سورانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مقاله حاضر بررسی نقش معنایی و نحوی تک واژ -rā در کردی سورانی است که بر اساس رویکرد «دستور نقش و ارجاع» ون ولین (1996; 1997; 2007) تحلیل می شود. در این مقاله نشان داده می شود که پیوستن -rā به فعل ، سبب عدم حضور تمام نقش های خاصِ مربوط به اثرگذار از جمله کنشگر، نیروی طبیعی، ابزار و نقش های خاص دیگر مانند تجربه گر، اجرا کننده، مصرف کننده و نظایر آن در سطح نحو می شود؛ نقش هایی که به طور مستقیم اثرپذیر را تحت تأثیر قرار می دهند. از آنجا که در تمام موارد ذکرشده، تبلور و تجلی -rā سبب عدم حضور اثرگذار در سطح نحو می شود، نقش اصلی و محوری تک واژ -rā «پاد- اثرگذار» است. برحسب ویژگی های معنایی گروه اسمی هر چه درجه کنشگری بیشتر باشد، احتمال پیوستن این تک واژ به ریشه فعلی بیشتر است. هر چند تجلی –rā غالباً در قالب بندهای دارای فعل های دو ظرفیتی است، این تک واژ می تواند در بند های دارای فعل های یک ظرفیتی نیز که دارای موضوع اثرگذار هستند، تجلی یابد و سبب عدم حضور اثرگذار شود. افزون بر این، برحسب حضور تک واژ -rāدر یک ساخت، نقش یک تک واژ غیر معلوم را نیز ایفا می کند؛ همچنین در این مقاله نشان داده می شود که همه ساخت های غیر معلوم در بطن رویداد خود، اثرگذار دارند.
بررسیِ تأثیر پوششِ صورت بر ویژگی های آکوستیکی سایشی های بی واک زبان فارسی: پژوهشی در چارچوب آواشناسی قضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در چارچوب آواشناسی قضایی به بررسی تأثیر پوشش های مربوط به صورت بر ویژگی های آکوستیکی سایشی های بی واک //f, s, ʃ در زبان فارسی می پردازد. این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که آیا پوشش های مربوط به صورت بر ویژگی های آکوستیکی سایشی های بی واک //f, s, ʃ تأثیر می گذارد؟ به این منظور، صدای پنج گویشور زن فارسی زبان در محیط آزمایشگاهی و در پنج موقعیت عادی، دارای ماسک جراحی، ماسک پلاستیکی، کلاه اسکی و کلاه کاسکت موتورسواری ضبط شد. نمونه های آوایی با استفاده از برنامه ی PRAAT نسخه ی ۳۴، ۲، ۵ مورد تجزیه و تحلیل آکوستیکی قرار گرفت و تحلیل آماری داده ها و مقادیر به دست آمده از بررسی آکوستیکی نمونه های آوایی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی ۰/۲۱ صورت گرفت. پارامترهای مربوط به مشخصه های طیفی و شدت سایش مانند مرکز تجمع انرژی، قله ی طیفی و شدت برای تحلیل انتخاب شد. تحلیل داده ها نشان می دهد که پوشش های صورت به طور معناداری بر مقدار شدت، قله ی طیفی و مرکز تجمع انرژی سایشی ها بی واک //f, s, ʃ تأثیر می گذارد که این امر به دلیل اختلالاتی است که برخی پوشاننده ها در جریان تولید آواها به وجود می آورند و در نهایت ویژگی های آکوستیکی آواها را نیز تحت تأثیر قرار می دهند. همچنین نتایج حاکی از آن است که بیشترین میزان تغییرات در شدت سایشی-های بی واک مورد بررسی در حالت دارای کلاه کاسکت و بیشترین میزان تغییرات در مرکز تجمع انرژی در حالت دارای کلاه کاسکت و ماسک پلاستیکی رخ داده است. نتایج نشان می دهد که قله ی طیفی سایشی های بی واک /f, s, ʃ/ نسبت به شدت و مرکز تجمع-انرژی شان تغیرات کمتری داشته است.
ترکیب فعلی و یکپارچگی واژگانی
حوزههای تخصصی:
بررسی ساختار موضوعی ترکیب های فعلی نشان می دهد که در زبان فارسی، علاوه بر موضوع درونی، ترکیب فعلی نیز از طریق انضمام موضوع بیرونی و مفعول غیرصریح با ستاک برگرفتة فعلی ساخته می شود. در ساخت ترکیب های فعلی، انضمام همزمان دو موضوع، افزوده، صفت، گروه اسمی، صفتی و حرف اضافه ای نیز مشاهده می شود. ترکیب های فعلی گروهی، ترکیب های فعلی با کلمات ربط، ترکیب های فعلی گسترش پذیر، وجود ساخت موضوعی و ارجاعی سازة غیرفعلی ترکیب های فعلی، ترکیب های فعلی ارجاعی و انضمام چندگانه، مؤید نادرستی دو فرضیة محدودیت بدون گروه و یکپارچگی واژگانی است و نشان دهندة تعامل دو حوزة زبانی صرف و نحو در واژه سازی می باشند. روابط یکسان بین سازه های جمله و ترکیب فعلی، از نظر ساختار موضوعی و غیرموضوعی، مؤید مشارکت نحو در واژه سازی و دسترسی قواعد نحوی به ساختار درونی واژه ها می باشد. داده های ترکیب فعلی نشان می دهند که نه تنها برونداد صرف، درونداد نحو در جمله سازی و گروه نحوی واقع می شود، بلکه برونداد نحو نیز درونداد واژه سازی در ترکیب های فعلی واقع می گردد. بنابراین، صرف و نحو، نه به صورت ترتیبی، بلکه به صورت دوسویه با هم ارتباط دارند. تغییر ظرفیت فعل و ارجاعی بودن سازة غیرهسته ترکیب های فعلی نیز مؤید تعامل صرف و معنی شناسی می باشد.
بازشناسی دگردیسی فکری عاطفی قیصر امین پور در بستر گزاره های پرسشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربردشناسی به کارکرد زبان در بافت مربوط است و هر جمله ثابت در بافت های متغیر می تواند کارکردهای متفاوتی داشته باشد؛ ازاین رو، معنا همان کاربرد است و مستقل از بافت وجود ندارد، اما نوع جمله ها از عوامل تعیین کننده در استنباط معانی است. جمله پرسشی در زبان فارسی دارای دوگونه ایجابی و غیرایجابی است. هدف از گزاره های پرسشی غیرایجابی یا بلاغی انتقال پیام به طرز غیرمستقیم و مؤثرتر است. قیصر امین پور در دفترهای پنج گانه شعری از گزاره های پرسشی به صورت گسترده و گوناگون استفاده می کند. پرسش های هریک از دفترها محصول اوضاع اجتماعی و افق های فکری عاطفی شاعرند و هرچه از دوره اول به دوره سوم نزدیک تر می شویم، ازنظر کیفی و ژرف اندیشی، خردمندانه تر و واقع گرایانه تر می شوند؛ به همین دلیل، با بررسی انگیزه های گزاره های پرسشی براساس فرایند زمانی می توان به بازشناسی دگردیسی فکری عاطفی شاعر دست یافت. مهم ترین این انگیزه ها عبارت اند از: 1) حیرت 2) تردید 3) انتقاد 4) امیدواری. حیرت در اشعار قیصر از یقین به آرمان های انقلاب و جنگ، به حیرت در خودشناسی و دست یابی به مقصود منجر می شود و تردید امین پور اساساً مربوط به دوره سوم و رهاورد حیرت هایش است و ابعاد اعتقادی و عمل گرایانه و واقع گرایانه را دربرمی گیرد. مهم ترین دگردیسی های فکری عاطفی شاعر عبارت اند از: 1) از یقین به تردید 2) از آرمان شهر به شهر و زندگی واقعی مردم 3) از فردگرایی به جمع گرایی 4) از نگرش به بینش یا از مشاهده به اندیشه 5) از پیروزی در جنگ به پیروزی بر جنگ 6) از نومیدی به امیدواری.
بررسی الگوی تکیه ی زیروبمی در گفتار فارسی مردان و زنان ایرانی مسلّط به زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه ی واج شناسی لایه ای، دو نوع تکیه را متمایز می کند که عبارتند از تکیه واژگانی و تکیه زیروبمی. این مقاله به بررسی و تحلیل صوت شناختی تکیه ی زیروبمی در گفتار فارسی گویشوران فارسی مسلّط به زبان انگلیسی می پردازد. زبان شناسان همواره از پدیده ی تداخل زبانی که طی آن ویژگی های مختلف زبان اول عناصر متناظر در زبان دوم را تحت تأثیر قرار می دهند. اما در این پژوهش تأثیر معکوس زبان دوم بر زبان اوّل مورد بررسی است که کمتر به آن توجه می شود. بر این اساس، با ارائه الگوی تکیه و مقایسه ی دو زبان انگلیسی و فارسی، گفتار فارسی افراد دوزبانه ی فارسی- انگلیسی از الگوی تکیه مورد تحلیل و مقایسه قرار می گیرد. در تحقیقات پیشین، الگوی تکیه ی زبان انگلیسی در هجاهای آغازین یا میانی کلمات یعنی الگوی تکیه ی چپ گرا و الگوی تکیه ی زبان فارسی در هجای پایانی کلمات یا الگوی تکیه ی راست گرا بیان شده است. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار پِرَت مورد تحلیل صوت شناختی قرار گرفت و در نهایت، الگوی تکیه ی گفتار فارسی افراد به تفکیک جنسیت ارائه شد. نتایج حاکی از تأثیرپذیری نسبی الگوی تکیه در تلفظ فارسی افراد مورد آزمایش از الگوی تکیه زبان انگلیسی بود و این تأثیر در زنان به مراتب بیشتر از مردان مشاهده شد.
ویژگی های خلأ نحوی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد توصیف ویژگی های خلأ نحوی در زبان فارسی بر اساس مطالعات انجام شده در این زمینه در سایر زبان هاست. با بررسی خلأ نحوی در زبان فارسی درمی یابیم که خلأ نحوی در زبان فارسی دارای شباهت ها و تفاوت هایی با خلأ نحوی در سایر زبان هاست. ویژگی های بارز خلأ نحوی در زبان فارسی عبارتند از: وجود رابطه تقابلی بین عناصر باقی مانده در همپایه خلأدار و عناصر متناظر در همپایه پیشین، امکان حذف برخی از عناصر درون گروه فعلی به همراه فعل، تکریری بودن خلأ نحوی، ضرورت توازن آرایش سازه ای در بند مرجع و بند خلأدار، امکان وقوع خلأ نحوی در ساخت های تفضیلی و هم چنین امکان وقوع آن در جایگاه میانی همپایه دوم و ضرورت همسانی مشخصه های زمان و عدم ضرورت مشخصه های مطابقه در همپایه ها.
همخوان ملازی در فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی ساخت و شکلگیری قید اشتقاقی در فارسی معیار از منظر شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از زمینه های مطالعاتی رویکرد شناختی، بررسی ماهیت و چگونگی تغییرات درون زبانی و شکل گیری مقولات زبانی است. مقولات زبانی همواره در معرض تغییرات درون زبانی و برون زبانی هستند و بازنمود این تغییرات در صورت و کارکرد عناصر زبانی قابل مشاهده است. این در حالی است که در آن سوی تغییرات صوری و به موازات آن ها، تحولات شناختی نیز در ذهن گویشوران زبان در حال رخ دادن است که می تواند مبنای تغییرات صوری باشد.
هدف این مقاله بررسی و تبیین این نوع فرآیندهای شناختی و مقوله سازی زبانی دربارة مقولة قید اشتقاقی فارسی معیار (امروزی) است. گفتنی است که تنها عنصر هر زبان که می توان آن را به اصطلاح مقوله- نقش نامید، قید است که به جهت عملکرد و ساختار، منحصربه فرد است و این مسئله از دلایل اصلی پژوهش حاضر است.
در این مقاله ساخت و نیز سازوکار شکل گیری قیدهای اشتقاقی فارسی معیار از منظر زبان شناسی شناختی بررسی می شود و با بهره گیری از نگرش شناختی از دریچه ای متفاوت به فرآیند قید سازی در زبان فارسی پرداخته می شود که تبیینی است نوآورانه برای فرآیندهای اشتقاقی در حوزة صرف.
ساخت هجا در گویش بلوچی سرحدی گرنچین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی ساختِ هجا در مطالعاتِ غیرِخطّیِ واج شناختی از اهمیتِ خاصّی برخوردار است. پژوهش حاضر، در قالبِ پژوهشی میدانی، به بررسی ساختِ هجا در گویش بلوچی سرحدّی گرنچین، براساسِ نظریه واج شناسی همخوان- واکه، به عنوان نظریه ای پسازایشی، می پردازد و شیوه واج آرایی همخوان ها در خوشه های دوهمخوانی آغازه و پایانه هجا و همچنین تأثیرِ واکه هسته هجا در انتخابِ همخوان های خوشه ناهمانندِ پایانه را بررسی می کند. داده های زبانی پژوهش از پیکره زبانی گردآوری شده در منطقه گرنچین، از توابعِ شهرستانِ خاش در استان سیستان و بلوچستان، استخراج شده است. گردآوری داده ها و تدوینِ پیکره زبانی براساسِ روش هدفمند، در قالبِ مصاحبه و گفتارِ آزاد انجام شده است. جامعه زبانی این پژوهش را 10 گویشورِ ساکنِ گرنچین، شاملِ 5 زن، و 5 مرد، از رده های سنّی متفاوتِ 60 تا 80 سال و بی سواد تشکیل می دهد. یافته های پژوهش نشان می دهند که هجا در گویش بلوچی سرحدّی گرنچین دارای یک عنصرِ هجایی، یعنی هسته، است که قبل از آن حدّاکثر سه همخوان و بعد از آن حدّاکثر دو همخوان می توانند واقع شوند. به علاوه، بر واج آرایی خوشه های دوهمخوانیِ آغازه و پایانه در این گونه زبانی محدودیت هایی حاکم است. همچنین، نوعِ واکه هسته هجا در گزینشِ خوشه پایانه نقش دارد.
زمان و نمود در کردی موکریانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف جستار حاضر توصیف نظام زمان دستوری و تبیین ارتباط آن با نمود در کردی موکریانی است. لذا ابتدا زمان دستوری را توصیف کرده و سپس ارتباط آن را با انواع نمود دیدگاهی و موقعیتی روشن می سازیم. نتایج نشان می دهد که کردی موکریانی دارای یک نظام زمانی دوشقی (گذشته و غیرگذشته) است که در ترکیب با مفاهیم وجه نما و نمودنما می تواند ترکیبات زمانی متفاوتی را بسازد. ترکیب این نظام با مفاهیم وجهی صور متفاوتی از جمله ساختارهای آینده نما و پسایندی را به وجودمی آورد. علاوه بر این در ترکیب نمود و زمان ساختارهای کاملی از جمله کامل نتیجه ای، تجربی و متأخر پدید می آیند. همچنین نتایج نشان می دهد که زمان حال حاوی نمود ناقص بوده و زمان گذشته بی نشان ترین زمان برای نمود کامل است. تمام نمودهای موقعیتی به سهولت با گذشتة ساده همراه می شوند، اما برخی از آنها (لمحه ای، دستاوردی و در مواردی افعال ایستا) در زمان حال دچار نمودگردانی می شوند.
مقاله به زبان انگلیسی: صدای جامعه –بنیان استفان هاوکینگ: بررسی کارکردی ذکر خویش در نوشتار علمی استفات هاوکینگ (Stephen Hawking's Community-Bound Voice A Functional Investigation of Self-Mentions in Stephen Hawking's Scientific Prose)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در سایه توسعه مفهوم فراگفتمان، امروزه به این درک رسیده ایم که نوشتار علمی صرفا به داد و ستد معانی محتوایی نمی پردازد: آنچه که از طریق گفتمان علمی داد و ستد می شود به شدت با تبادل معانی اجتماعی و بین فردی در پیوند است. بر اساس این دیدگاه، مطالعه حاضر با استفاده از الگوی ارائه شده توسط تنگ و جان در سال 1999 به بررسی ویژگیهای ذکر خویش در کتب علمی نوشته شده توسط استفان هاوکینگ پرداخته است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که از میان نقش های شناسایی شده توسط تنگ و جان، نقش بازنماگر پر تکرارترین نقش ذکر خود در گفتمان استفات هاوکینگ را تشکیل می دهد. بر اساس تعریف ارائه شده از این نقش چنین نتیجه گیری شده است که این دانشمند ، پذیرش اجتماعی استدلال های خویش را به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای متقاعد نمودن خوانندگان خویش تلقی می نماید.
بررسی اصطلاحات خویشاوندی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر از منظری تاریخی و رده شناختی به بررسی اصطلاحات خویشاوندی در زبان فارسی می پردازد و نشان می دهد که اولا، نظام اصطلاحات خویشاوندی در زبان فارسی با همگانیهای گرینبرگی مطابقت دارد و دوم از دیدگاهی تاریخی اصطلاحات مربوط به یک خانواده هسته ای شامل پدر، مادر، خواهر، برادر، دختر، پسر، زن و شوهر از دوره باستان به امروز رسیده اند. اما اصطلاحات مربوط به عمه، عمو، خاله، دایی از عربی و ترکی وامگیری شده اند. ورود این واژه ها که تمایز جنس و نسل را بیان می کنند با حذف مقوله جنس در دوره میانه بی ارتباط نیست. حذف تصریف جنس که در دوره باستان موجود بوده است، باعث می شود در دوره میانه با ابزارهای دیگری مقوله جنس در اصطلاحات خویشاوندی (که از مقوله اسم اند) نشان داده شود. این اصطلاحات هر چه که بوده اند به فارسی امروز نرسیده اند. اما ورود معادلهای عربی و ترکی به فارسی و کاربرد گسترده آنها نشان می دهد تمایز جنس در اصطلاحات خویشاوندی برای فارسی زبانها ضروری بوده است.