مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
صرف توزیعی
حوزه های تخصصی:
در دو دهه اخیر رویکردهای مختلفی در تبیین ساخت واژه سربرآورده اند که گاه تفاوت های بنیادی با یکدیگر دارند. از آن میان، صرف توزیعی، در تقابل با نظریه های واژه گرا، برآن است تا تحلیلی همگون از ساخت سازه های مرکبی مانند کلمه، گروه و جمله به دست دهد. براین اساس، پژوهش حاضر می کوشد تا با بررسی مرکب های ترکیبی زبان فارسی و به ویژه تمرکز بر اشتقاق صفت های فاعلی مرکب این زبان، این فرضیه را تأیید کند که در ساخت واژه این کلمات که مانند جمله در نحو شکل می گیرند، دو عنصر دستوری نمود و زمان حضور دارند. برای این منظور، پس از معرفی مبانی صرف توزیعی، ساخت جملات ساده در این چارچوب نظری تحلیل می شود و در ادامه استدلال می شود که همین ساختار و سلسله مراتب فرافکن های واژگانی و نقشی، درون ساختار صفت های فاعلی مرکب نیز یافت می شود. بدین ترتیب، این تحلیل بر پایه ملاحظات نظری و شواهد تجربی ارائه شده، نتیجه می گیرد که الگوهای توصیفی دستور سنتی در بازشناسی صفت های فاعلی زبان فارسی چندان کارآمد و دقیق نیستند و برای مثال، جفت هایی همچون «درس خوان» و «درس خوانده»، فارغ از این که از ستاک حال یا گذشته ساخته شده اند، هر دو تعبیر فاعلی دارند و تنها در ارزش مشخصه زمان و بود یا نبود گروه نمود کامل در ساختار درونی شان متفاوت اند.
مجهول در زبان فارسی از منظر صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله توصیفی تحلیلی حاضر، ساخت های موسوم به مجهول ِزبان فارسی را در چارچوب رویکرد صرف توزیعی ( Halle & Marantz , 1993 )، رویکردی غیر واژگان گرا که ساخت تمام واحدهای غیر بسیط را به تنها حوزه زایای دستور، یعنی نحو می سپارد از منظر تعامل نحو و معنا، با تمرکز بر دیدگاه امبیک ( 2004 )، بررسی می کنیم. از آنجا که مجهول های فعلی و صفتیِ زبان فارسی، جملگی غیر بسیط اند؛ لذا در رویکرد حاضر، خلاف پژوهش های پیشین در ساخت مجهول، با قواعد نحوی یکسان توصیف و تبیین می شوند و تفاوت آن ها به جایگاه های متفاوتِ ادغام هسته نمود (بالا یا پایین گروه فعلی) نسبت داده می شود. همچنین، با استناد به شواهد تعبیری و زبانی، چون برخی وجه های وصفی واحد (گداخته، بسته و آراسته)، در ترکیب « اسم مفعول + شدن»، هم تعبیر رخداد و هم تعبیر رخدادِ نتیجه ای دارند؛ بنابراین، نوع دیگری از مجهول صفتی، یعنی «نتیجه ای» را در زبان فارسی معرفی می کنیم و مشخصه های نحوی آن را در چارچوب صرف توزیعی نشان می دهیم. دلیل چنین تفاوت تعبیری، کاربرد دوگانه فعل «شدن»، به عنوان فعل کمکی در ساخت رخدادی و فعل ربطی یا عملگرِ «شدن» به تعبیر امبیک ( 2004 ) در ساخت نتیجه ای است.
ساختار موضوعی اسامی محمولی متناظر با افعال دومفعولی در کردی هورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مقاله حاضر بررسی ساختار موضوعی یعنی مقوله بتدی، آرایش نحوی و بازنمایی معنایی و آوایی اسم واره های متناظر با افعال دومفعولی در کردی هورامی از زبان های ایرانی شمال غربی است. این مقاله پس از توصیف و طبقه بندی این اسم واره ها به دو نوع ملکی و عاملی از روش برنامه کمینه گرایی/ صرف توزیعی ( MP/DM ) برای تحلیل و مقایسه آن ها با افعال دومفعولی متناظر استفاده می کند. یافته های پژوهش نشان می دهند که آرایش نحوی اسامی حاوی مقوله فعلی واژگانی ( VP ) برای ادغام مشخصه کنش رو و مقوله الحاقی پایین ( ApplP low ) برای معرفی هدف مملوک یا مکان است . فاعل جمله در نقش مالک مقوله اضافه ملکی ( EzafP poss ) در اسم واره ملکی و در همان نقش عامل مقوله جهت ( VoiceP ) در اسم واره عاملی ترکیب می شود. هسته مقوله زمان ( TP ) و مقوله متمم ( CP ) مقوله فعلی کوچک ( vP ) را گزینش می کنند و جمله ساز هستند؛ ولی هسته های مقوله شمار ( NumP ) و مقوله اضافه محمولی PEP) ) مقوله اسمی کوچک ( nP ) را انتخاب می کنند؛ زیرا اسم ساز هستند. مشخصه V در اسم واره ملکی و تمام ( VP ) در اسم واره عاملی به v و سپس برای بازبینی مشخصه اسمی به nP و PEP حرکت می کند . اسم واره عاملی مشخصه های اسمی بیشتری دارد و نشانه جمع، معرفگی، ملکی و صفت شمارشی می گیرد و با قید حالت نمی آید. آرایش نحوی حاصل نمود حصولی یا غایتمند جمله و اسم واره ملکی را به کنشی محدود در اسم واره عاملی تبدیل می کند. بنابراین، بررسی ساختار موضوعی اسامی متناظر با افعال دومفعولی در چارچوب رویکرد نحو محور مقاله نشان می دهد که آرایش نحوی موتور محرک مقوله بندی، بازنمایی آوایی و بازنمایی معنایی انتقال مالکیت یا مکانی در هر دو اسم واره و جمله متناظر است.
سبک سازی نظام مند فعل در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روند تحولات زبان فارسی دسته ای از فعل ها بخشی از بار معنایی خود را از دست داده اند و به اصطلاح سبک شده اند. از این رو، در بیان مفاهیم ایستا و رویدادی با عنصر دیگری از مقوله اسم، صفت یا حرف اضافه همنشین شده و ساخت های فعل سبک را ایجاد کرده اند. مطالعه نحوی و معنایی این ساخت ها از چالش برانگیزترین مسائل مورد بررسی زبانشناسی امروز است. در زبان فارسی ساخت های فعل سبک پربسامدترین ساخت های فعلی به شمار می روند و این امر اهمیت پرداختن به آنها را دو چندان می سازد. پژوهش حاضر می کوشد تا از منظر صرف توزیعی (هله و مرنتز، 1993 ؛ 2013) به پرسشی اساسی در رابطه با این فعل ها پاسخ بدهد؛ اینکه، چرا تنها دسته ای از فعل ها (نه تمامی آنها) به فعل سبک تبدیل شده اند و آیا این انتخاب تصادفی بوده است یا نظام مند. پرسشی که علیرغم اهمیت از توجه محققان دور مانده است. پژوهش حاضر با ارائه تحلیلی نشان می دهد که این انتخاب نظام مند است و شواهدی در تأیید این نظام مندی با توجه به ویژگی زیرتخصیص یافتگی و اصل زیرمجموعه صرف توزیعی ارائه می دهد. از جمله این شواهد تعیین ماهیت و جایگاه 21 فعل سبک زبان فارسی در طبقه بندی لوین (1993)، استفاده از روشی مبتنی بر الگوریتم لسک (1986) و پیشنهاد طبقه بندی جدید فعل های سبک بر پایه نخستی های معنایی است که در آن ابتدا فعل ها به ایستا و رویدادی و سپس فعل های رویدادی به 4 طبقه کارکردی، تغییر مالکیت، تغییر حالت و تغییر مکان تقسیم شده اند. این شواهد بیانگر این واقعیتند که ماهیت ویژه معنایی این فعل هاست که آنها را مستعد تبدیل شدن به فعل سبک کرده است.
بررسی انضمام در فارسی بر اساس صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش به بررسی ماهیت و ساختار انضمام در زبان فارسی در چارچوب نظریه صرف توزیعی می پردازیم. این رویکرد رویکردی تماماً نحوی است که ساختواژه را به مثابه نحو در نظر می گیرد. در قالب این رویکرد، انضمام فرایندی کاملاً نحوی است که از منضم شدن ریشه فاقد مقوله حاصل می شود، به این صورت که ابتدا ریشه با موضوع یا افزوده ادغام می شود و سپس این سازه به سمت هسته مقوله ساز حرکت می کند و سازه انضمامی مقوله بندی می شود. برخی از زبان شناسان (ارکان، 1385؛ شقاقی، 1386؛ Spencer, 1991, 1995; Karimi Doostan, 1997) فرایند انضمام را پدیده ای ساختواژی در نظرگرفته اند به این دلیل که در چارچوب نظریه نحوی بیکر، داده هایی از زبان های مدنظر از شرایط انضمام نحوی بیکر تخطی کرده اند؛ اما تحلیل نحوی که صرف توزیعی ارائه می دهد، ساخت های انضمامی را که متناقض با شرایط نحوی بیکر بوده اند، توصیف می کند. نظریه صرف توزیعی برخلاف رویکردهای پیشین می تواند چالش هایی از قبیل مجاز نبودن انضمام افزوده به فعل، اصل محدودیت نحوی حرکت هسته (Baker, 1988, 1996)، نقش نحوی ترکیبی سازه های انضمامی (Gerdts, 1988)، تغییر نقش دستوری عنصر حاصل از انضمام (Baker, 1988) را تبیین کند. تحلیلی که در این مقاله صورت گرفته است، نشان می دهد که لازم است رویکردهای نحوی مربوط به انضمام بازبینی مجدد شوند.
نمود دستوری در فارسی بر پایه نظریه صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۲
249 - 276
حوزه های تخصصی:
نمود، نظامی دستوری است که با زمان در پیوند است و بر اساس آن، گوینده می تواند چگونگی توصیف ماهیت زمانی یک موقعیت را برگزیند. جایگاه ساختاری نمود و تعامل آن با فرافکن های نقش نمایِ دیگر بر پایه نظریه نحوبنیاد صرف توزیعی، موضوعی است که در این پژوهش به آن پرداخته می شود. با فرض اینکه گروه فعلی در زبان فارسی، دارای ساختاری سه لایه ای است و گروه ریشه، گروه فعلی کوچک و گروه جهت را در بر دارد، و با استناد به فرایندهای پسانحوی ادغام صرفی و هم جوشی که صرف توزیعی به آن قائل است، نشان خواهیم داد که فرافکن نمود بر فراز فرافکن جهت و ذیل فرافکن زمان قرار دارد. افزون بر این، همین فرایندهای پسانحوی نشان می دهند که فرافکن نمود ناقص نسبت به نمود کامل، رابطه نزدیک تری با فعل دارد.
مقایسه ساخت نحوی و ترتیب خطی مقوله های تصریفی فعل در زبان فارسی از منظر صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش توصیفی - تحلیلی حاضر، جایگاه نحوی و جایگاه خطی مقوله های تصریفی در ترکیب های فعلی زبان فارسی را در چارچوب نظریه صرف توزیعیِ هله و مارانتز (1993) بررسی و مقایسه کرده است. ابتدا جایگاه سلسله مراتبی نحوی مقوله های صرفی در زبان فارسی براساس آنچه طالقانی (2008) پیشنهاد کرده و جایگاه خطی آن ها با استناد به روش پیشنهادی امبیک (2015) برای خطی شدن سازه ها، درنظر گرفته شده است؛ سپس از رهگذر فرایندهای پسانحوی مانند «حرکت روبه پایین» و «جابه جایی موضعی» در چارچوب رویکرد صرف توزیعی، به تبیین آن ها پرداخته شد. یافته های پژوهش بیان گر عدم انطباق بین ساخت نحوی و ساخت خطی مقوله های تصریفی در ترکیب های فعلی زبان فارسی است؛ همچنین در هر سه زمان گذشته، حال ساده و حال کامل و همچنین ترکیب فعلی با فعل وجهی، تکواژ «نفی» پس از بازنمونِ نحوی و پیش از درج واژه، «حرکت روبه پایین» به «فعل اصلی» و در برخی موارد به تکواژ «نمود» دارد. حرکت آن برای پیوستن به فعل اصلی از روی گره های «زمان» و «نمود» و برای پیوستن به گره «نمود» از روی گره «زمان» است. به طور کلّی تکواژ «نفی» نسبت به سایر تکواژها در دو ساخت نحوی و ساخت خطی از عدم انطباق بیشتری برخوردار است. این تکواژ در مرحله پسانحوی برای پیوستن به «فعل اصلی» و در برخی موارد به «نمود» و «فعل کمکی» و سرانجام پیشوندشدن به آن ها «حرکت روبه پایین» دارد.
بررسی ساخت کُنایی در لهجه طرقی از گویش راجی: انگاره صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
63 - 97
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، بر پایه انگاره صرف توزیعی و با تمرکز بر لهجه طرقی از گویش راجی، اشتقاق ساخت کنایی را از دو منظر مطابقه و حالت تحلیل کرده ایم. به این منظور، نخست با استدلال هایی نحوی از فرضیه پژوهش مبنی بر حضور فرایند مطابقه و هم تصریفی بین واژه بست های ضمیری غیر فاعلی و واژه بست های مطابقه پشتیبانی کرده ایم. سپس، مطابقه چندگانه را عهده دار ایجاد الگوی کنایی در ساختمان فعل ها و جمله های طرقی دانسته ایم. در این فرایند، هسته گروه زمان (T) دربردارنده دو دسته مشخصه با عنوان وند مطابقه و واژه بست مطابقه (با ویژگی مقوله ای Dو مشخصه ERG) است. اگر پس از محاسبه نظام مطابقه، الگوی حالت کنایی- مطلق تعیین شود، زنجیره <v/voice + Stem> شکل می گیرد. در نتیجه، واژه بست مطابقه که به دلیل هم تصریفی با همتای واژه بست غیر فاعلی خود، امکان پیاده سازی الگوی کنایی در میزبان گزینی را دارد، بر مبنای اصل بهتر مشخص بودگی، با فرایند قلب صرفی، درج واژگاهی می شود. برآیند قلب صرفی نیز تظاهر شکل پیش فرض سوم شخص مفرد در پایان فعل است. از سوی دیگر، در الگوی فاعلی-مفعولی نیز وند مطابقه به سبب اصل فرومشخص شدگی و شرط دگرجای، برنده رقابت درج در پایانِ فعل می شود.
بررسی ساختار نحوی افعال مرکب دوجزئی بر پایه نظریه صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
181 - 201
حوزه های تخصصی:
فعل مرکب یکی از پربسامدترین انواع فعل در زبان فارسی است و تاکنون موضوع پژوهش های متعددی بوده است. این فعل درواقع محمول مرکبی است متشکل از یک جزء فعلی (همکرد) و یک (یا چند) جزء غیرفعلی که با هم، معنایی را افاده می کنند. در این مقاله الگویی برای ساختار فعل مرکب در زبان فارسی بر پایه نظریه صرف توزیعی ارائه دادیم. در ساختار افعال مرکب به ازای هر یک از اجزا یک ریشه انتزاعی دخیل است. این ریشه ها فاقد مقوله دستوری و جوهره آوایی و صرفاً زنجیره ای از مشخصه های صوری اند. پس از ادغام و حرکت به فراخور ساخت نحوی موردنظر، یعنی پس از پایان اشتقاق نحوی، مطابق مبانی صرف توزیعی دست خوش فرایندهای پسانحوی می شوند. درنهایت گره های نحوی، برای درج مؤخر واحدهای واژگاهی آماده می شوند. نشان دادیم که ریشه مربوط به جزء غیرفعلی در جایگاه هسته گروه محمول وارد اشتقاق می شود و بار اصلی حمل جمله را به عهده دارد، این گروه خود در جایگاه خواهر گروه فعلی کوچک است که هسته اش با ریشه مربوط به جزء فعلی اشغال شده است.
فرایند جابه جایی موضعی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه بست های ضمیری زبان فارسی غالباً در دورترین فاصله از پایه واقع می شوند؛ اما در برخی ساختارها قادرند به صورت بلافصل به پایه متصل شوند. توان تبیین این رفتار دوگانه می تواند محکی برای بررسی کارآمدی رویکردهای مختلف باشد. این جستار درپی آن است که مشخص کند آیا برای تعیین جایگاه تکواژها در سطح واژه، در زبان فارسی، به نظریه غیرواژگان گرای صرف توزیعی و حضور بخشی پسانحوی به نام صرف نیاز است؟ یا آنکه می توان با استفاده از سازوکارهای رایج در واژگان گرایی به تبیینی کارآمد دست یافت؟ برای این منظور، پس از معرفی مبانی نظری و آرای پژوهشگران پیشین، به تحلیل داده ها می پردازیم. تحلیل ها نشان می دهد که فرضیه های واژگان گرا توان تبیین این مسئله را ندارند که چرا واژه بست «-شون» در «خودشونی ها» و «خودی هاشون» دو جایگاه دارد؛ اما چنین امری در سایر ساختارها مجاز نیست. با تحلیل ساختارهای فوق در چارچوب صرف توزیعی مشخص شد که وجود عملیات های فرانحوی همچون جابه جایی موضعی و نوع مشخصه های موجود در هسته واژه بست و واژه پایه در تبیین رفتار واژه بست ضمیری موثر است.
پی بست های ضمیری در زبان فارسی از نگاه صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به باور شقاقی (1394) گونه آزاد پی بست ضمیری، یعنی ضمایر منفصل، می توانند در جایگاه هسته گروه اسمی قرار بگیرند؛ اما گونه واژه بستی آنها چنین قابلیتی ندارد. این در حالی است که اگر میزبان حرف اضافه باشد، ضمیر می تواند در جایگاه هسته گروه اسمی قرار گیرد. با توجه به این مسئله، پژوهش حاضر می کوشد تا با استفاده از نظریه صرف توزیعی، به تحلیل فرایند شکل گیری ضمایر منفصل و متصل و ماهیت ضمایر متصل به اسم، حرف اضافه و فعل بپردازد، تا در پرتو آن بتواند دلیل وجود چنین رفتار دوگانه ای را بیابد. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام می گیرد و فرضیه های آن با استفاده از استدلال های نظری و شواهد زبانی به بوته آزمایش قرار داده می شود. فرضیه اصلی این پژوهش آن است که رفتار متفاوت ضمایر متصل، ریشه در ماهیت و جایگاه ساختاری ویژه آنها دارد؛ در این زمینه همچنین فرضیه وجود نشانه «M» نیز مطرح می گردد؛ این نشانه که حاصل ادغام صرفی میان تکواژ پایه و ضمیر است بر روی هسته ضمیر متصل هویدا می گردد. یافته های این پژوهش ضمن اثبات وجود نشانه «M»، تمایز ساختاری و ماهیتی ضمایر متصل به میزبان های مختلف را تأیید می کند.
تناظر یا تقابل ساختی مصدرهای مرکب و همتای فاقد همکرد تبیینی در چارچوب صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه ساختاری و معنایی میان مصدر مرکب و همتای متناظر فاقد همکرد آن از موضوعات مورد توجه در حوزه صرف و نحو زبان فارسی است که عموماً بر فرض حذف همکرد در جفت متناظر استوار است، بدون آنکه در تأیید یا ردّ آن، پژوهشی انجام شده باشد. نوشته حاضر بر آن است با بررسی ساخت نحوی و ویژگی های اسم فعل گونه مصدر مرکب، فرض حذف همکرد در همتای متناظر بسیط را ارزیابی کند و بنابراین، در پی آن است که نحوه اشتقاق و تقابل یا تناظر احتمالی دو ساخت مذکور را مشخص و تبیین نماید. برای نیل به هدف مذکور، از چارچوب صرف توزیعی استفاده شده است؛ چراکه به دلیل فاقد مقوله بودن ریشه ها در بدو اشتقاق، رفتار دو یا چندگانه واحدهای واژگانی زبان به خوبی قابل توضیح است. نتایج حاصل از بررسی، مؤید آن بود که نه تنها ساخت نحوی یکی با حذف همکرد از دیگری به دست نمی آید، بلکه دو ساخت مذکور از نظر نحوی کاملاً متفاوت هستند. مصدر مرکب مراحل اشتقاق را طبق الگوی پیشنهاده پیموده و کلیه ویژگی های اسم فعل گونه را کسب می کند در حالی که ساخت های فاقد همکرد، در واقع ساخت های اسمی و بالطبع صرفاً با ویژگی های اسمی هستند. در این راستا تحلیلی برای تبیین میزان شفافیت و زایایی این دو ساخت و نحوه رفع محدودیت های ناشی از آن ارائه شد.
مصدر فارسی چه ماهیتی دارد و چگونه فرافکن می شود؟ تبیینی در چارچوب صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۹
211 - 254
حوزه های تخصصی:
پیرامون مصدر و ساخت نحوی اش اتفاق نظر وجود ندارد؛ برخی آن را اسم و دیگران فعل می دانند. دسته سومی نیز بنابه رفتار اسم فعل گونه آن، مصدر را ذیل مقولات مشکّک یا مقوله پذیر در بافت، تلقی می کنند. در پژوهش حاضر برآن بودیم تا بدون نیاز به نگرش سوم، پیشنهادی برای سلسله مراتب فرافکنی مصدر در چارچوب صرف توزیعی ارائه کنیم؛ به نحوی که نه تنها منطبق بر ویژگی های دوگانه اسم فعل گونه اش باشد، بلکه نشان دهد چگونه مصدر فارسی در مقام صفت نیز می تواند ایفای نقش کند. در نیل به این هدف، ساخت نحوی و ویژگی های مصدر فارسی بررسی شدند که این ویژگی ها، افزون بر موارد پیش گفته در سایر مطالعات، از این قرار بودند: مصدر فارسی با مصدر زبان هایی نظیر انگلیسی متفاوت است و از جنبه هایی به اسم مصدر میل می کند، گرچه رفتار آن مطلقاً بر اسم مصدر نیز منطبق نیست. بنابراین، ماهیت مصدر فارسی با هر دو مقوله مصدر و اسم مصدر انگلیسی تفاوت دارد و به تبع، اشتقاق شان یکسان نخواهد بود؛ پرسشواژه در ساخت مصدری به کار می رود؛ مصدر (منفی) می تواند به هیچ واژه مجوز حضور بدهد؛ همچنین، مصدر می تواند نه به عنوان اسم و نه به عنوان فعل، بلکه در مقام صفت به کار رود. بدین ترتیب، پیشنهادی برای سلسله مراتب فرافکنی مصدر ارائه شد و جایگاه ادغام وند مصدری نیز بررسی شد. شواهد نشان دادند که برخلاف فرض های محتمل اولیه، هیچ کدام از هسته های اسم کوچک، زمان و فعل کوچک محل درج وند مصدری فارسی نیستند. درنهایت، اتخاذ رویکرد صرف توزیعی اجازه داد رابطه میان فعل خودایستا و صورت متناظر مصدری اش در قالب فرایندهای نحوی مشترکی منعکس شود.